
حقيقت دعا
منابع مقاله:
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد یک
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
«صحيفه سجاديّه»، حاوى با ارزشترين و پرمنفعتترين دعاها و مناجات ها در پنجاه و چهار عنوان است.
صحيفه، به پيروى از قرآن مجيد و ديگر كتاب هاى آسمانى كه از جانب حق بر انبيا نازل شده، اين تابلوهاى زنده و زيبا را به وجود آورده است.
صحيفه، بنايى را كه انبيا و اوليا و عاشقان و عارفان از دعا و مناجات ساختهاند، كامل كرده و بنيان دعا را استحكام بيشتر بخشيده است.
صحيفه، علاوه بر اين كه از انسان، مناجات كنندهاى پرشور، عاشقى دلسوز و عارفى شوريده به وجود مىآورد، يك دوره كامل از مسائل عالى الهى، معارف ربّانى، قوانين اصولى، قواعدى سعادتبخش، برنامههايى سلامت آور تعليم مىدهد.
دعا، حقيقتى است كه بايد نشان آن را در صحف آسمانى و كتب ادعيه و جوامع حديث جستجو كرد.
دعا، واقعيّتى است كه در تام شؤون ذرّه ذرّه اجسام و عناصر و موجودات عالم طبيعت و كشور غيب و شهود، حكومت دارد و از اين راه تمام موجودات هستى، از مبدأ آفرينش در دو مرحله مادّى و معنوى تغذيه مىكنند.
اگر دعا نبود، ادامه حيات مهمانان هستى امكان نداشت كه موجوديّت تمام موجودات و ظهور همه كاينات و وجود تمام عالميان از بركت دعاست.
آن عامل با عظمتى كه باعث رساندن فيض از منبع لطف، به تمام جهانيان است دعا است.
غفلت از حقيقت دعا
گروهى مىگويند:
دعا تعيين تكليف براى خداست و اين برنامه از هر كس تحقّق يابد، جسارت به پيشگاه حقّ است و عين بى ادبى نسبت به ساحت قدس حضرت محبوب.
او وجود مقدّسى است كه به تمام نيازهاى درونى و برونى موجودات آگاه است و هر آنچه به مصلحت آنان است انجام مىدهد و هيچ نيازى به تعيين تكليف براى او نيست.
به نظر مىرسد، اينان كه با چهرهاى مخصوص و ژستى خاصّ اين سخنان را مىگويند، از دو نكته غافلند:
اوّل: از دستور خداوند بر دعا و وجوب آن در قرآن بىاطلاعند.
وَقالَ رَبُّكُمُ ادْعُونى أستَجِبْ لَكُم إنَّ الَّذين يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتى سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ» «1»
و پروردگارتان گفت: مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم، آنان كه از عبادت من تكبّر ورزند، به زودى خوار و رسوا به دوزخ درآيند.
دراين آيه شريفه به مسأله دعا امر فرموده و استجابت آن را وعده حتمى داده و متكبّر از دعا را اهل جهنّم دانسته است.
دوّم: از معنا و مفهوم لغت دعا بى خبرند؛ زيرا دعا تعيين تكليف از مقام مادون نسبت به مقام مافوق نيست، بلكه مفهوم دعا عبارت از درخواست فقير و گدا از ذات غنى و كريم و رحيم است و چنين حالتى هيچ گونه منافاتى با عقل و منطق و شرع و عرف ندارد.
گروهى ديگر مىگويند:
خداوند بزرگ با قلم قضا و قدر، آنچه را بايد، بر بندگان مقرّر فرموده و هيچ تغييرى در سرنوشت انسان از ابتداى ولادت تا لحظه مرگ معقول نيست و آنچه بر اراده او گذشته، همان خواهد شد و دعا امرى بى معنا و مسألهاى بى مفهوم و كارى بدون نتيجه است.
به اينان بايد گفت:
مسأله دعا از چهارچوب قضا و قدر خارج نيست و ثمرات و نتايج اين حركت مثبت و معقول عبد، بر لوح قضا و قدر گذشته و به وسيله دعا و الحاح و زارى و تضرّع، به بنده حقّ مىرسد.
و به عبارت ديگر: بسيارى از برنامههاى دنيا و آخرت عبد كه به صلاح اوست و آنچه در سعادت ابدى او نقش دارد، برابر با مشيّت و اراده حضرت دوست به زلف دعا گره خورده و اين انسان است كه به دستور حقّ بايد براى درخواست واقعيّتها و علل سعادت و بسط رزق مادى و معنوى به دعا برخيزد، تا پس از آن به نتايج لازم برسد.
مگر نه اين است كه تمام انبيا و ائمّه و اوليا و عاشقان و عرفا و صلحا بهترين لحظات شيرين عمر خود را به مناجات و دعا و زارى سپرى كردند و از اين راه به صلاح دين و دنيا و آخرت و عقبى رسيدند؟
بسيارى از علل رشد و كمال بندگان، چه در جهت مادّى و چه در مرحله معنوى بر اراده حق گذشته كه به شرط دعا به آنان عنايت شود و به همين خاطر در آثار اسلامى به مسئله دعا اصرار فراوان شده و از دعا به عنوان مركب رساننده عبد بر سر خوان عنايت مادّى و معنوى حضرت حق ياد كردهاند، بنابراين اگر كسى به دعا و مناجات و راز و نياز و درخواستهاى مادّى و معنوى از پيشگاه حق اقدام كند به بسيارى از آنچه عطايش به وسيله دعا مقرر شده خواهد رسيد و اگر در اين امر مهم كاهلى يا تكبّر نمايد به چاه محروميّت درافتد و از عنايت و الطاف دوست ممنوع گردد.
عجيب اين است كه خود اين ايراد كنندگان، تمام صحنه هستى را ميدان اسباب و وسائط و علل و روابط مىدانند و از اين نكته مهم در باب دعا غافلند كه دعا براى رساندن انسان به منظور و مطلوب از نيرومندترين وسايل و اسباب و از قوىترين علل و وسائط است و كجاى اين حقيقت با قضا و قدر و امور الهيّه و نقشهها و تدابير حضرت حقّ منافات دارد؟
دعا در حقيقت، عين قضا و قدر و متّحد با نقشه و تدبير حق و اصلى متقن و حقيقتى الهى و واقعيّتى ربّانى است و در چهارچوب هستى همراه با نتايج و ثمراتش همچون علّت و معلول و شرط و مشروط است، به اين معنى كه گويى از جانب حقّ به عبد گفته شده: آنچه از برنامههاى مادّى و معنوى در حدود مصلحتت بخواهى، در خزانه من براى تو موجود است، ولى آنها را بايد به وسيله و واسطه دعا به دست آورى.
دعاى بنده واقعى
در معارف اسلامى آمده است:
خداوند مهربان دعا و مناجات و صدا و ناله عبد را دوست دارد، دعا كننده چون پيشانى مذلّت به پيشگاه عزّت سايد و زمانى كه گهر اشك بر دامان چهره بارد، ابر رحمت به حركت آيد و ابواب خزانه غيب با نيروى كليد دعا گشاده گردد و آنچه مطلوب و مقصود گداى درگاه است دير يا زود عنايت شود.
آنهايى كه تصوّر مىكنند، آرامش روحى و سكون قلبى و علاج مشكلات متّكى به تجهيزات مادى است، اشتباه مىكنند؛ زيرا تجربه چندين هزار ساله تاريخ نشان داده اين تصوّر واقعيّت خارجى و حقيقت عينى ندارد. آن نيرويى كه با هزاران دليل علمى و منطقى و تجربههاى فراوان ثابت كرده و كليد آرامش و حلّ مشكلات است، اتّصال قلبى به مبدأ هستى و راز و نياز با حضرت او در تمام اوقات زندگى است.
انسان با توجّه به معشوق حقيقى عالم يعنى پروردگار حكيم، عادل، مهربان، رحيم، كريم، قادر، عزيز، لطيف و با راز و نياز به درگاه او مىتواند بر اضطراب، تشويش، نگرانى و سردرگمى و رنج و محنت و شدّت فايق آيد.
زرق و برقى كه مردم دنيا به آن گرفتارند نقطه اتّكا نيست. اگر روزى اين زرق و برق و اين مادّيات گذرا، چهره از انسان برتابد و آدمى را در امواج حوادث و تنهايى رها سازد، انسان مادّيگر چه خواهد كرد و در آن وقت اعتمادش بر چه خواهد بود؟
مادّيگران تاريخ نشان دادهاند كه درآن حالت به چاه يأس و نااميدى و غم و اندوه و ترس و وحشت و پوچى و هيچى فرو رفته، آن زمان چارهاى جز دچار شدن به مرگ و نيستى و يا گرفتار آمدن به امراض روانى و عصبى ندارند.
زرق و برق دنيا و امور مادّى اگر ابزار و وسيلهاى در راه اطاعت حقّ و راز و نياز با حضرت محبوب باشد، نه اين كه حادثه و بلايى پيش نمىآورد بلكه روز به روز به يقين و آرامش و به راحت و سكون قلب و به راحت و امنيّت درون مىافزايد.
از انبيا و ائمّه و اوليا و عشّاق حضرت حقّ در تمام مراحل زندگى زبان و جان و لسان قلبشان مترنّم بود به ذكر:
رِضاً بِقَضائِكَ وتَسْليماً لِأمْرِكَ. «2»
به قضايت خشنود و در برابر فرمانت تسليمم.
چهارچوب مادّيات تنها و جداى از معنويت محصولى جز آلام روحى و اضطراب و تشويش نداشته وندارد. دانش بشرى براى درمان دردهاى جسمى، هزاران داروى متنوّع ساخته، ولى براى تسكين آلام روحى و ناراحتى خاطر كارى نكرده و كارى هم از دست او برنمىآيد. داروى دردهاى درون در داروخانه وحى است كه به وسيله سفيران الهى ابواب اين داروخانه به روى تمام مردم تاريخ گشوده شده و هر كس هر نوع دارويى را براى رفع نگرانىهاى باطنى و ظاهرى بخواهد، مىتواند در آن داروخانه بيابد.
مسأله ايمان و اتكاى به حق و دعا و مناجات و راز و نياز با حضرت بىانباز آن قدر مهم است كه دانشمندان و روانشناسان اين زمان، حتّى آنان كه در سيطره مكاتيب غير اسلامى به سر مىبرند، معتقدند كه آلام روحى و هيجانات خارجى مىتواند بدن انسانى را تحت الشعاع قرار داده و موجب بيمارىزايى گردد، چون زندگى روزمرّه كنونى همواره با نگرانىها و اضطراب، مشقّت و سنگينى فشار روحى توأم است، لذا مىتواند روى دستگاههاى مختلف بدن اثر كرده موجب ناراحتى آنها گردد.
آنان معتقدند كه تنها روزنهاى كه مىتواند آلام و ناراحتىها را از بدن آدمى خارج ساخته و يا آنها را خنثى نمايد، داشتن ايمان به خدا و اعتقاد به مبدأ هستى و قدرت مافوق قدرت هاست.
آرى، تنها نيرويى كه مىتواند انسان را بر تمام مشكلات پيروز كند، پيوند با حضرت او و راز و نياز و مناجات با آن منبع فيض و قدرت بىنهايت در بىنهايت است.
به حقيقت عامل پيروزى انسان بر رنجها و تخفيف دهنده نگرانى ها، ارتباط با محبوب هستى است، محبوبى كه زندگى در رابطه با او شيرين و آرام و همراه با امنيّت خواهد گذشت.
راهروان راه و سالكان منزل عشق، چون با مصيبت و مشكلى روبرو شوند، از نيروى عشق خود به حضرت دوست كمك خواسته و در فضاى بسيار عالىِ توسّل به جناب او و راز و نياز با حضرتش، برق اميد در قلبشان تجلّى مىكند و در سايه روشنايى آن برق مىيابند كه آن قدرت مافوق قدرت ها، مشكل را حلّ و گره را باز خواهد كرد. اين انديشه حرارت آنها را در اتّصال به حضرت حقّ بيشتر كرده و سبب شكستن موج آلام و اضطرابات شده و از شكنجه شدن اعصاب و روان و بدنشان در زير بار سنگين مشكلات و مصايب و حوادث سختى كه از عوارض چهارچوب مادّى است، مصون مىمانند.
ولى آنان كه از اين صحنه با عظمت معنوى دورند و رابطهاى با مبدأ هستى ندارند و در وادى نورانى و شفابخش دعا و مناجات نيستند و راهى به راز و نياز ندارند، بلكه از اتّصال به حقّ و روى آوردن به پيشگاه او و دعا و مناجات تكبّر مىورزند، عوامل نگرانى و آلام و اضطرابات و رنجها و مصايب درون و برون آنان را ضربه زده و تمام وجودشان را به سوى هلاكت و نيستى سوق مىدهد.
ويليام جيمز كه از زمره دانشمندان با انصاف و در حدّ خود متوجّه به بعضى از حقايق است، در قطعهاى زيبا در نشان دادن نقش ايمان و خطر عدم آن چنين مىگويد:
ايمان يكى از قوايى است كه بشر به مدد آن زندگى مىكند و فقدان كامل آن در حكم سقوط انسان است. «3»
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- غافر (40): 60.
(2)- موسوعة الامام على بن ابى طالب عليه السلام فى الكتاب والسنة والتاريخ: 248.
(3)- «آرامش روانى و مذهب» با اندكى تلخيص و تغيير در عبارت.