فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 2
40% این مطلب را پسندیده اند

یا لیتنی های قرآن

شاید در نگاه اول، این طور تصور گردد که به طور کلی "یالیتنی"، مذموم است، در حالی که وقتی دقیق می‌شویم بعضی یا لیتنی ها علاوه بر اینکه مذموم نیست، ممدوح است
یا لیتنی های قرآن
ما در این تحقیق به دنبال آنیم تا یا لیتنی هایی انسان را بررسی کنیم. شاید در نگاه اول، این طور تصور گردد که به طور کلی "یالیتنی"، مذموم است، در حالی که وقتی دقیق می‌شویم بعضی یا لیتنی ها علاوه بر اینکه مذموم نیست، ممدوح است مانند یا لیتنی در سوره مبارکه مریم. گاهی میان مردم اتفاق می‌افتد که می‌گویند: ای کاش این کار را انجام می‌دادم؛ ای کاش در فلان جلسه شرکت می‌کردم یا ای کاش در فلان مجلس پایم را نمی‌گذاشتم؛ با انواع ای کاش‌ها و حسرت‌ها و آه‌ها حرفشان را می‌زنند و بسیار غمگین و محزون می‌شوند ...
 
نکته قابل توجه اینکه: در بسیاری موارد وقایع و حوادث عبرت آموز جلوی چشمانمان به وقوع می‌پیوندد، اما ما فقط نظاره گر آن‌ها هستیم، ولی درونمان متوجه نیست که در پس هر حادثه ای در این دنیا نکته ای است پنهان. انسان باید خود را در معرض پند و نصیحت قرآن و کلام اولیاء الهی قرار دهد و دلش را آماده دریافت حقایق نماید و بعد خود را در دریای بیکران قرآن رها کند. به همین دلیل است که در روایات مکرر سفارش به شرکت در تشییع جنازه شده است که ای تشییع کنندگان فکر نکنید همیشه شما زیر تابوت خواهید بود، در همین تشییع‌هاست که فرصت دارید بیندیشید خودتان داخل تابوت قرار گرفته و دیگران شما را به سوی قبر می‌برند؛ این یعنی عبرت؛ یعنی خود را در معرض پند و نصیحت قرار دادن. (1) خلاصه اینکه این ای کاش‌های قرآنی از زبان گروه های مختلف، حکایت از سطحی نگریستن و عمیق نبودن آن‌هاست که در نتیجه حسرت و افسوس را به دنبال خواهد داشت.
 

فصل اول: یالیتنی های دنیوی

آیه اول:

اولین آیه ای را که بدان می‌پردازیم، آیه 73 سوره مبارکه نساء می‌باشد. «وَ لَئِن أَصابَکُم فَضلٌ مِنَ الَله لَیَقُولُنّ کَأَن لَم یَکُن بَینَکُم وَ بَینَهُ مَودّۀٌ یا لَیتَنِی کُنتُ مَعَهُم فَأَفُوزُ فَوزاً عَظِیماً». «اگر فضلی از ناحیه خداوند به شما برسد، مثلاً دشمن را تار و مار کرده غنیمتی به دستتان آید مثل کسی که خود را از شما بیگانه بداند و مثل اینکه اصلاً میان او و شما مودتی نبوده، خواهد گفت: ای کاش من نیز با آن‌ها بودم و به آن غنیمت‌ها می‌رسیدم».
 
شرح واژگان:
لئن: لـَ، إن: البته اگر. أصاب (صَوب) : رسید. لَیقولنّ: البته حتماً می‌گوید. کأن: گویا. کأن لم تکن بینکم مودّه: گویا میان شما هیچ دوستی و آشنایی نبوده است. کنتُ : بودم. أفوزَ (فُوز) : کامیاب می‌شدم.
 
شرح و توضیح :
همان‌ها که به سبب ضعف ایمان خواهان مشکلات و مصائب و تلاش در راه خدا نیستند، چشم داشت به غنائم دارند؛ لذا اگر غنیمتی به مؤمنان برسد، همان طور که بیگانه ای آرزوی امتیاز بیگانه دیگر را می‌کند، آن‌ها نیز بدون آن که دوستی و پیوندی با مؤمنان داشته باشند، آرزو می‌کنند که ای کاش ما هم با آن‌ها بودیم و به این پیروزی بزرگ نائل می‌شدیم و نصیبی از این غنائم می‌بردیم. از نشانه های ضعف ایمان آن‌ها همین بس که کسب غنائم و امتیازات را پیروزی می‌دانند و کشته شدن و جراحت و سختی‌های نبرد را مصیبت می شمارند.
 
نکات و لطایف:
«کَأَن لَم تَکُن بَینَکُم وَ بَینَهُه مَودَّۀٌ »، جمله معترضه است میان " لَیقولنَّ " و مفعولش " یالیتنی" و در حقیقت ارتباط به سابق دارد و منظور این است که می‌گوید: خداوند به من لطف کرد، گوئی میان شما و او مودۀ نبوده است؛ یعنی شما را در جنگ با دشمن یاری نمی‌کند و پیمانی که در میان شما هست، زیر پا می‌گذارد. خداوند متعال در آیات بعد با بیان خاصی مؤمنان را به جهاد فرا می‌خواند و چنین می‌فرماید:" پس باید کسانی که زندگی دنیا را به آخرت می‌فروشند، در راه خدا پیکار نمایند؛ و هر کس در راه خدا پیکار کند، پس کشته شود یا پیروز گردد، به زودی او را پاداشی بزرگ عطا می‌کنیم". (2)
 
آیه شریفه مقابل آیه قبل است. آنان برای نبودن با مسلمانان و پیروزی شما حسرت می‌خورند و می‌گویند: ای کاش ما با شما بودیم تا غنیمت‌های جنگی را ما نیز بدست می‌آوردیم. این گروه دنیاپرست و ظاهربین غوطه ور در دنیای خود هستند و منتظرند تا میدان مال و دنیا در میان باشد، و آن‌ها جزء آن جرگه قرار گیرند. برایشان مهم نیست که آن گروه حق باشند و یا گمراه و ظالم. معیار این دسته از مردم که حسرتشان را با " یالیتنی" بیان می‌کنند، فقط غنائم و مادیات دنیاست. همانند کسانی که آرزو می‌کردند که جای قارون بودن و قدرت او را داشتند. (3)
 
در قرآن کریم آیات بسیاری در باب دنیا و دنیاپرستان وجود دارد؛ مانند آیه 20 سوره شوری: «مَن کانَ یُرِیدُ حَرثُ الدُنیا نُؤتِهِ مِنها وَ ما لَه فِی الآخِرَۀِ مِن نَصِیب». خداوند متعال می‌فرماید: اگر کسی فقط برای دنیا کشت کند و کاری به آخرت نداشته باشد، تنها کمی از آنچه را می‌طلبد به او می‌دهیم، اما در آخرت هیچ نصیب و بهره ای نخواهد داشت؛ و آن که برای کسب آخرت تلاش نماید، او را به هدفش می‌رسانیم. در این آیه شریفه تشبیه روشنی برای اعمال انسان آورده شده است. دنیا مزرعه آخرت و انسان هم زارع است. اعمال ما بذرهای کشت است، لیکن محصولات عده ای کم و عده ای فراوان است.
 
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه می‌فرماید: «فإِن أَصابَتکُم مُصِیبَۀٌ »، مصیبۀ، یعنی کشته یا مجروح شدن. " قال قد أنعم الله ..."، تا آنکه به آنچه مؤمنین مبتلا شده بودند، مبتلا بگردید. جمله " و لئن أصابکم ..." منظور اشیاعی از قبیل غنیمت است و فضل، مال یا مانند آن است و جمله " و لیقولنّ کأن لم تکن" تشبیه و تمثیل حال ایشان است، زیرا که همه مؤمن اند و مسلمان؛ و مسلمانان دستی هستند که محکم‌ترین رشته‌ها آنان را به هم پیوند داده، یعنی ایمان به خدا و آیات او که بر سایر روابط مانند نسب و ولایت و بیعت و دوستی حکومت دارد لکن به سبب ضعف ایمانشان کمترین ارتباطی بین خود و سایر مؤمنین نمی‌بینند و لذا حضور در جهاد با ایشان را آرزو می‌کنند و می‌گویند «یالَیتَنی کُنتُ مَعَهُم فَأَفُوزَ فَوزاً عَظیماً»، یکی از علائم ضعفشان هم مهم شمردن غنیمت جنگی است که کسب مال و امتیاز را خود پیروزی و بردی شگرف می‌پندارند و حوادث نازل بر مؤمنین، مانند کشته شدن و مجروح گردیدن یا سختی؛ را مصیبت. (4)
 

آیه دوم:

دومین آیه ای که مورد بررسی قرار می‌دهیم، آیه 42 سوره مبارکه کهف می‌باشد. «وَ أُحِیطَ به ثمرهِ فَأَصبَحَ یُقَلّبُ کَفَّیهِ عَلی ما أَنفَقَ فِیها وَ هِیَ خاوِیَۀٌ عَلی عُرُوشِها وَ یَقُولُ یا لَیتَنِی لَم أَشرِک بِربِّی أَحَداً». «بالاخره مورد غضب قرار گرفت و میوه‌هایش نابود شد، پس چنان شد که کف دست‌ها را از تأسف بر آنچه در راه آن هزینه کرده پشت و رو می‌کرد؛ در حالی که دیوارهای باغ بر روی داربست تاک‌ها فرو ریخته بود و مرتب می‌گفت: ای کاش کسی را شریک پروردگار خود نمی‌ساختم؛ وای بر من که از روی غفلت، خودم و اسباب ظاهری را مؤثرتر از خدا دیدم».
 
شرح واژگان:
أحیط (حوط) : احاطه گردید، فرا گرفت. کفّیه: دو کف دست. یقلّب کفّیه علی ما أنفق: در حالی که دست‌هایش را برهم می‌زد. خاویه (خوَی) : فرو افتاده. عروش (عرش) : سقف، داربست.
 
شرح و توضیح آیه:
در مطالب گذشته بیان شد که دنیاپرستان همواره سعی دارند از مؤمنان که تهیدستند و عنوان‌های اجتماعی چشم پرکن ندارند، فاصله بگیرند که قرآن سرنوشت تلخ اخروی آنان را بیان کرده و می‌فرماید: «دنیاداران متکبّر به مؤمنان به دیده تحقیر و تمسخر می‌نگرند، عاقبت شومی دارند و ما برای این ستمگران آتشی فراهم کرده‌ایم که پرده‌هایش آن‌ها را از هر سو احاطه کرده است».(5)
 
" سرادق"، سراپرده و خیمه ای است که همه چیز را در بر می‌گیرد ولی در قرآن مراد از آن دیواری از آتش است که آن‌ها را احاطه می‌کند یا دودی از آتش که همه را فرا می‌گیرد. جمله " یا لیتنی لن أشرک بربّی أحداً"، از مجادله دو برادر یا دو همسایه شروع می‌شود که یکی از آن‌ها دو باغ بزرگ داشت و بر همسایه فقیر خود فخر می‌فروخت. آیه شریفه می‌فرماید: «ای پیامبر (ص)، داستان آن دو مـرد را به عنوان نمونه ای عبرت انگیـز برای مردم بیان کن برای یکی از آن‌ها دو باغ با انواع انگورها داده بودیم و اطراف آن را با درختان نخل پوشانـده و در میان این دو باغ زمیـن زراعت پر برکتی فراهم کرده بودیم».(6)
 
صاحب باغ رو به دوست خود کرده و می‌گوید: «من از نظر ثروت از تو برترم و آبرویم بیشتر و نفراتم افزون‌تر است».(7) خداوند در آیه بعد می‌فرماید: «رفیق مؤمن بعد از اشاره به توحید و شرک او را مورد سرزنش قرار داده و می‌گوید: چرا هنگامی که وارد باغ خود شدی نگفتی هیچ قدرتی نیست جز از ناحیه خداوند قادر. آنگاه اضافه می‌کند: اگر می‌بینی از نظر مال و فرزند از تو کمترم مهم نیست، چرا که خداوند می‌تواند بهتر از باغ تو به من عنایت فرماید. از کجا معلوم؟ شاید صاعقه ای از آسمان بر باغ تو فرو آید و در مدتی کوتاه این سرزمین سبز و خرم را به سرزمینی بی گیاه و لغزنده تبدیل کند...».
 
بدین ترتیب قرآن کریم به آن مغرور متکبر دنیاپرست (و همه دنیا دوستان و آنان که به مال دنیا متکی هستند) هشدار داده و می‌گوید: این تکیه گاه تو آسیب پذیر بوده و اعتباری ندارد. در طول تاریخ خاطر جمع شدن به مال و مقام و عناوین دنیوی بسیاری را در غفلت و نسیان غرق کرده و امروزه نیز مشاهده می‌کنیم هنگامی که دنیا به انسان‌های کم ظرفیت رو می‌کند، خدا و دین و انسانیت را فراموش کرده و ...
 
سرانجام گفتگوی دو نفر به نتیجه نرسید. به سبب کفر و شرک و غرور صاحب باغ، شبانه صاعقه یا طوفانی باغ پرطراوت و درختان به ثمر نشسته وی را درهم کوبید. صبحگاهان، وقتی صاحب باغ به سراغ باغ و محصولاتش رسید با منـظره ای وحشتناک روبرو شد؛ دهانش از تعجب بازمانـد و از روی پشیمانـی دست روی دست زده و گفته های کفرآمیز خود را به یاد می‌آورد و می‌گفت: «ای کاش احدی را شریک پروردگار خور قرار نمی‌دادم و به مال دنیا در مقابل خدا اعتماد نمی‌کردم».
 
همان طور که ملاحظه می‌شود علت یالیتنی در این آیه نیز بی خردی و سرمستی است. علت غفلت و بی خردی یک انسان که سرانجام منجر به آه و افسوس می‌شود، چیست؟ امیرمومنان علی (ع) در روایتی بدین سؤال به زیبایی پاسخ می‌دهند. ایشان می‌فرمایند: «از پنج مستی که انسان را بی خرد می‌کند دوری کنید: سکر مال، قدرت، علم، جوانی و مدح».(8)
 
حضرت در این روایت می‌فرمایند: این عوامل (مال و قدرت و ...) باعث توقف عقل و عدم رشد و نمو خرد انسان می‌گردد، که امام به عنوان "سُکر" از آن یاد می‌کنند. همین داستان عبرت آموز سکر مال و ثروت را تذکر داده که ای بندگان خدا با مال و ثروتی که بدست می‌آورید به خود نبالید که روزی نرسد تأسف و حسرت و افسوس دامن گیرتان شود. سکر قدرت نیز از عوامل ایجاد یالیتنی است.
 
نمونه بارز سکر قدرت و مقام قارون می‌باشد (9) که تفصیلاً در مباحث قبل به آن پرداختیم. همان گونه که گفته شد مال و ثروت از عوامل یالیتنی است، اما نه هر ثروتی، بلکه ثروتی که از حد عقلانی فراتر رود و انسان را مست و غافل کند. در پایان آیه خداوند می‌فرماید: «هُنالِکَ الوِلایَۀُ للّهِ الحَقُ هُوَ خَیرُ ثَوابَاً وَ خَیرُ عَقَباً». (10)اینجاست که به روشنی ثابت می‌شود ولایت و قدرت مخصوص خداوند متعال و مدّبر است.
 
نکات و لطایف:
امکانات ثروتمند مغرور با نزول عذاب ناگهانی و فراگیر الهی نابود گردید و تمامی منافع باغ و محصولات آن از بین رفت.گاهی اوقات حتی رفیق خداشناس و شایسته نیز نمی‌تواند فرد مغرور و جاهل را آگاه سازد. چرا که او خود مانع هدایت و اصلاح نفس خویش می‌باشد.
 
حب دنیا، غرور، لجاجت، غافل شدن از یاد خدا، عدم توجه به نصیحت دیگران از جمله عواملی است که آیه شریفه به انسان گوشزد می‌کند. «أحیط به ثمره» عطف بر محذوف است یعنی وقع العذاب ...؛ احاطه شدن کنایه از نابود شدن است و مراد از ثمره تمامی دستاوردهای مرد ثروتمند می‌باشد. امید و آرزوی مرد مؤمن با زوال امکانات ثروتمند مغرور تحقق یافت. «فَعَسی رَبِّی أَن یُؤتِیَنِی خَیرَاً مِن جَنَّتِکَ وَ یُرسِلُ عَلَیها حُسباناً مِنَ السَماءِ». (11)
 
«و أحیط به ثمره فأصبح یقلّب کفّیه»؛ کفّ یعنی دست و کفّیه تثنیه آن و به معنای دو دست است. جمله «یقلّب کفّیه» یعنی دو دستش را زیر و رو می‌کرد، گاهی کف یک دست را بر پشت دست دیگر و گاهی عکس آن عمل می‌کرد. این حرکت بازتابی از اندوه و حسرت شدید آدمی است. «خاویه» یعنی فرو ریخته و منهدم شده و «عروش» به معنای سقف‌ها و داربست‌هایی است که برای برخی درختان میوه برپا می‌گردد. «خاوِیۀٌ عَلی عُرُوشِها» یعنی درختان و یا بناهای باغ بر سقف‌های خود فرو ریخته بود.
 
نکته ای که باید بدان پرداخته شود این است که انسان با شلوغ شدن اطرافش و اولاد و ثروت فراوان و...، به تدریج از ذکر و یاد خالق غافل شده و صبغه الهیه و رنگ و بوی خدا از او دور می‌شود. خود خداوند در قرآن عاقبت چنین فردی را بیان می‌فرماید: «و هر که از یاد من روی گردان شود، حتما برای او زندگی تنگی خواهد بود، و (به لحاظ انقطاع از غیب و عدم قناعت نفس و تزلزل) در روز قیامت او را نابینا محشور می‌کنیم».(12)
 
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه شریفه می‌فرماید: احاطه به ثمر یا به هر چیز دیگر کنایه از نابود کردن آن است، و این از احاطه دشمن و محاصره کردن او از همه اطراف گرفته شده که چنین مواقعی دیگر امید آدمی از هر یار و یاوری قطع گشته، هلاک حتمی می‌شود، همچنان که فرموده: " و ظَنُّوا أَنَّهُم أُحِیطَ بِهِم"؛ و پنداشتند که بلا بر آنان احاطه کرده است".(13)
 
و این که فرمود: " فَأَصبَحَ یُقَلّب کَفَّیهِ"، کنایه از ندامت است، چون شخص نادم اکثر اوقات حالت درونی خود را با پشت و رو کردن دست‌ها مجسم می‌سازد؛ و اینکه فرمود:" و هی خاویۀ علی عروشها"، به طوری که گفته‌اند: کنایه است از کمال خرابی، چه خانه وقتی خراب می‌شود اول سقف آن فرو می‌ریزد و سپس دیوارها بر روی سقف می‌افتد و کلمه (حَوی) به معنای سقوط است. بعضی نیز گفته‌اند اصل در معنای آن (خلو) یعنی خالی بودن است؛ و معنای اینکه فرمود: «وَ یَقُولُ یا لَیتَنِی لَم أَشرِک بِرَبِّی أَحَداً»، این است که ای کاش به غیر خدا به چیز دیگری دل نبسته بودم. (14)
 

آیه سوم:

سومین آیه ای که مورد بررسی قرار می‌دهیم، آیه 23 سوره مبارکه مریم است:«فَأَجاَهَا المَخاصُ إلی جِذعِ النَخلَۀِ قَالَت یالَیتَنی مِتُّ قَبلَ هَذَا وَ کُنتُ نَسیاً مَنسِیّاً»."پس درد زائیدن او را قهرا به سوی تنه درخت خشک خرما کشانید، (از ناراحتی درد و بیم رسوائی) گفت: ای کاش قبل از این می‌مردم و به کلی فراموش می‌شدم".
 
شرح واژگان:
أجاء: پناهنده کرد، ناچار کرد، کشانید. المخاض (مخض): درد زایمان. متّ: مُردم. نسیاً (نسی): غیر قابل توجه، ناچیز. منسیّ: فراموش شده، متروک. جذع النخله: تنه درخت خرما. هُزّی: تکان ـ بده، بجنبان. تساقط: بیفتد.
 
شرح و توضیح:
در ابتدا این سؤال مطرح می‌شود: آیا این یالیتنی مذموم و ممدوح است؟ پاسخ این سؤال با کمی دقت فهمیده می‌شود، "یالیتنی" در آیه از روی سختی و مشقت و دردی بوده که حضرت مریم (س) داشته و این دردی است طبیعی برای بانوانی که وضع حمل می‌کنند. از جهتی باید دید که حضرت با آن همه عظمت معنوی در چه شرایط دشوار و طاقت فرسایـی بوده که فرموده : ای کاش مرده بودم. "یا لیتنی" حضرت مریم (س) را از دو جهت می‌توان بررسی نمود:
 
1.وضع حملی که نه طبیب و قابله ای و نه دارو و وسائل مورد نیاز، موجب شده این سختی مضاعف شود و در نهایت این گونه آرزو می‌کند.
 
2.دلیل قوی و محکمی که از سیاق آیـه و آیات قبل و بعد به دست می‌آید؛ ای کاش حضرت مریم (س) برای بیم رسوایی آن جناب بود که می‌ترسید به او تهمت بزنند. حال اگر کمی تأمل کنیم، در می‌یابیم این یالیتنی نه تنها مذموم نیست که منجر به افسوس و حسرت شود، بلکه ممدوح و نیکوست؛ به گونه ای که آنقدر یک انسان می‌تواند تقدس یابد که برای افتراء و تهمتی که مردم می‌خواهند به او بزنند، آرزوی نبودن می‌کند.
 
نکات و لطایف:
اولاً این "یالیتنی" اخروی نیست، بلکه دنیوی است. ثانیاً سختی و مشکلات دنیا آنقدر انسان‌ها را تحت فشار قرار می‌دهد که آرزوی مردن و نبودن می‌کند؛ تا جایی که انسان قرن بیست و یک هم در اثر هجوم ناملایمات و سختی‌ها گاهی گله و شکایت کرده و می‌گوید: کاش نبودم و این روزها را نمی‌دیدم!
 
داستان حضرت مریم (س) نیز از همین مقوله است؛ از جهت سختی و رنج وضع حمل و نبود امکانات امروزی، این بود که وی آرزوی نبودن می‌کند و این امری است طبیعی. به همین دلیل است که در آیات و روایات متعدد به بیان‌های گوناگون أجر و ارزش مادران را در دوران حاملگی و وضع حمل و ... اشاره شده است. (15)
 
قبلاً نیز اشاره رفت که نفس یالیتنی برای افسوس و حسرت و ضرر است و شواهد و بلکه آیاتـی از قرآن نیز در این رابطه وجود دارد. به عنوان نمونـه : دوست ناباب (16) مال و ثروتی که منجر به شرک شود. (17) شرکت نکردن در جهاد و غنیمت جمع نکردن (18)قدرت زیاد و گوش به ولی امر و رهبر خود ندادن (19)و نمونه های دیگری که بحث می‌شود این‌ها همه دلالت بر این است که " یا لیتنی" در جائی بکار می‌رود که کار از کار گذشته و جای افسوس و به قول قرآن دست گزیدن و دست روی دست زدن است.
 
ولی این "یا لیتنی" در سوره مریم و داستان زایمان حضرت و شوهر نداشتن و درد شدید و نبود پرستار و طبیب و در گرما و بیابان دور از شهر، طبیعی است که انسان ناخدآگاه به زبان ای کاش که من مرده بودم، را جاری می‌سازد؛ و مهم‌تر از همه زخم زبان و نیش مردم و زیر سؤال رفتن قداست و معصومیت مریم مقدس بوده و از طرفی باور نکردن بچه دار شدن مریم بدون شوهر.
 
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه شریفه می‌فرمایند: کلمه أجاء باب افعال از جاء است. چه به گوئی "جاعبه" و چه به گوئی" أجاعه"، هردو به معنای " آوردش" است، که در آیه شریفه کنایه از دفع و الجا است؛ یعنی درد زائیدن او را مجبور به آمدن کرد، و کلمه مخاض و همچنین " طلق" به معنای درد زائیدن است و جذع نخله به معنای ساقه است. از اینکه قرآن تعبیر به تنه درخت کرد، نه خود درخت فهمیده می‌شود که درخت مزبور خشکیده بوده، و از خجالت و شرم از مردم گفت:" ای کاش قبل از این مرده بودم"؛ و " نسی" یعنی چیزی غیر قابل اعتنا بودم که فراموش می‌شدم تا مردم درباره‌اش حرف نمی‌زدند، که به زودی خواهند زد! (20)
 
نخلی که حضرت مریم (س) در کنار آن پناه گرفت، نخلی مشخص و درختی خشکیده بوده است. " النخلۀ"، معرفه و " ال" در آن می‌تواند عهد ذهنی باشد، عهدی که یا بین خدا و مریم و یا خدا و پیامبر (ص) بوده است و از اینکه گفته نشد «إلی النخلۀ » دانسته می‌شود که آنچه مریم در کنار آن قرار گرفت، چیزی جز تنه درخت نبود.
 
آیات بعد که سخن از آگاه ساختن مریم به وجود آب و لزوم تکان دادن درخت برای استفاده از خرمای آن دارد نیز، حاکی از پیدایش خارق‌العاده آب و خرماست وگرنه مریم برای پی بردن به آن دو موضوع به راهنما نیازی نداشت. مرگ در حال بارداری و یا پس از وضع حمل نمی‌توانست پایان بخش نگرانی‌های مریم باشد. " هذا" در کلام مریم اشاره به اصل بارداری است نه آوارگی و تنهایی و سختی زایمان، زیرا پیدایش این امور به خواست خود مریم و برای رهایی از زخم زبان مردم بود، بنابراین او که از اتهام حتی پس از مرگ خود بیم داشت، رهایی از اتهام را در گرو مرگ قبل از بارداری می‌دید.
 
نتیجه گیری از آیه:
نکات تربیتی و اخلاقی و اجتماعی داستان حضرت مریم (س) و تولد مولود مبارکش عیسی (ع) بسیار زیاد و است، ولی بحث ما روی عنوان" یالیتنی" بود که بیان شد اولاً یالیتنی در این آیه مذموم نیست، بلکه از قداست و طهارت نفسانی حضرت مریم (س) خبر می‌دهد و ثانیاً این یالیتنی دنیوی است و کاری به بحث آخرت و قیامت و عوامل یالیتنی ها که موجب حسرت و آه می‌باشد، نیست. به هر حال ای کاش همه یالیتنی ها و آرزوها، مانند ای کاش مریم مقدس بود و هیچ کس از روی حسرت و ضرر و زیان و کار از کار گذشتن ای کاش نمی‌گفت.
 

آیه چهارم:

چهارمین آیه ای که به بررسی آن خواهیم پرداخت، آیه 79 سوره مبارکه قصص است. «فَخَرَجَ عَلـی قَومِهِ فِی زِینَتِهِ قَال الَذِینَ یُرِیدُونَ الحَیاۀُ الدُنیا یا لُیتُ لَنا مِثلَ ما اُوتِیَ قارُونَ إِنَّه لَذُو حَظٍّ عَظِیم». «پس روزی قارون در میان آرایش شخصی و اشرافی خود بر قومش بیرون آمد؛ آنهایی که زندگی دنیا را می‌خواستند گفتند: ای کاش همانند آنچه به قارون داده شده برای ما بود! حقا او از دنیا دارای بهره ای بزرگ است».
 
شرح واژگان :
خرج فی زینته: بیرون آمد همراه با تجملات و زیورآلات خود. یریدون (رَود): می‌خواهند، خواستارند. أُوتِیَ (مجهول، أتَیَ): داده شد. ذوحظّ: صاحب بهره و نصیب.
 
شرح و توضیح :
داستان قارون و سرنوشت او:
قارون سرمایه دار سرمست: در آیات قرآن کریم در مورد درگیری موسی و قومش با فرعونیان اشاره شده است. در این آیات کریمه سخن از درگیری بنی اسرائیل با مردی قدرتمند و سرکش بنام قارون به میان آورده است.
 
موسی کلیم در طول مبارزات خود با سه قدرت طغیانگر روبرو بوده است؛ فرعون و هامان طلائیه دار قدرت و حکومت، قارون قافله دار ثروت و سرمایه و سامری مظهر تزویر و طلائیه دار فرهنگ و ایدئولوژی‌های منحرف.
 
قارون ابتدا در صف مؤمنان بود، ولی زیادت توجه به ثروت و غرور او را به سوی کفر کشانید، تا جائی که به مبارزه با پیامبر اولوالعزم و صاحب شریعت، موسی ابن عمران، برخاست تا اینکه سرانجام زمین او را فرو بلعید. مرگ او بسی عبرت انگیز بوده است.
 
در این آیه می‌گوید: قارون از قوم موسی بود، اما بر آن‌ها ستم کرد. ما آنقدر به او اموال و ذخایر و گنج دادیم که حمل این اموال برای یک گروه زورمند مشکل و سنگین بود. آنگاه که قوم به او گفتند: این همه سرکشی و سرمستی نکن. (21) " فرح" در این آیه به معنای کسی است که بر اثر بدست آوردن امکاناتی طغیان و تکبر و سرمستی می‌کند و به عقاید دین و رحم و مروت پشت پا می‌زند.
 
داستان قارون در قرآن کریم از دو جهت قابل بررسی است:
الف- قارون که شخص اول از نظر ثروت و مکنت و قدرت بود عاقبت امرش به ای کاش گفتن و عذرخواهی و التماس در پیشگاه موسی کلیم ا... ختم شد و مال و قدرت هیچ سودی برای او نداشت.
 
ب. آه و افسوس از زبان مردم ظاهربینی است که فکر و ذکرشان در امور دنیوی ختم می‌شود. قرآن کریم از هر دو جهت وارد بیان شده و عاقبت امر هر دو گروه را به زیبایی مطرح می‌کند. در مقابل این گروه مستضعف و سطحی نگر، گروهی با ایمان به رسالت و نبوت رهبرشان موسی بن عمران (ع) هیچ آه و افسوس و آرزویی نکردند، بلکه دار آخرت را بر دار مکافات و زودگذر مقدم کردن و مقابل گروه نخست موضع گیری مناسبی گرفتند.
 
مؤمنانی از قوم موسی، از برکات تعلیمات رهبرشان، به قارون چهار نصیحت حکیمانه و سرنوشت ساز کردن ارائه دادند که برای هرکسی و در هر زمانی کاربرد دارد. آنها به قارون گفتند:
1. در آنچه که خداوند به تو عنایت کرده است، آخرت را طلب کن و در مسیری که خدا تعیین می‌کند مصرف کن.
2. سهم و بهره‌ات را از دنیا فراموش کن.
3.همان طور که خداوند به تو احسان کرده، تو نیز احسان و بخشش کن.
4. مبادا امکانات مادی و دنیوی تو را فریب دهد و آن را در راه فساد و افساد خرج کنی؛ لذا فرمود: هرگز در زمین فساد نکن، چرا که خداوند مفسدان را دوست ندارد. (22)
 
"مفسدان مغرور" کسانی هستند که جنون افزون طلبی دارند و نبض اقتصاد و بازار را دست گرفتـه و از طـریق انحصار کالاهای ضروری مردم، محرومیت و گرانی به وجود می‌آورند و مـوجب می‌شوند که فقیر، ضعیف‌تر و غنی، ثروتمندتر گردد و این فساد در معاش و زندگی مردم است.
 
نظر گروهی از مفسران را نقل کردیم که فرموده‌اند: ای قارون! بهره خود را از دنیا ببر، ولی احسان هم بکن. این تفسیر موجب قطع ارتباط آیه با آیات قبل می‌شود؛ بلکه مراد این است که ای قارون سرمستی نکن، زیرا که دنیا برای کسب آخرت است؛ تو همه امکانات را برای خود مصرف می‌کنی. (23)
 
اگر انسان کمی در زندگی خود دقیق شود و مراقب مال و اموالی که بدست می‌آورد باشد و بداند این مال طاهر و پاک، مالی است که بدون حقه بازی و ظلم بدست آمده، دیگر خیلی به آن نمی‌نازد، چرا که شخص مراقب عاقبت زیادی و کثرت مال بدون اعتدال و سنجیده یالیتنی و افسوس است، همین مالی که خیلی آرزوی داشتنش را داشته موجبات ای کاشکی این همه مال و ثروت اصلاً مال من نبود و آرزو می‌کند مثل آن کسانی بود که زیردستانش بودند و هیچ اختیار و مالی از خود نداشتند؛ چرا؟ چون او با اختیاری که از مال و ثروت و مکنت و مقام اجتماعیش داشت به زعم خودش باید خیلـی مقام و جایگاهش در آخرت بهتر باشد و لیکـن آن زمانـی که مـرگ به سراغش می‌آید و در دالان رفتن و بریدن از همین مال‌هایی است که جوانی و عمرش را صرف این‌ها کرده، آن هنگام آرزوی هیچ نداشتن می‌کند و برگشت.
 
نمونه بارز این افراد قارون است. قارون کیست؟ پسر عموی موسی (ع) و مأمور مالیات فرعون از بنی اسرائیل؛ آنقدر به ثروت و دارائی خود مغرور بود که پند هیچ ناصحی را پذیرا نبود. (24) سرگذشت او نیز در همین سوره به زیبائی بیان شده، که انسان به خوبی می‌فهمد اگر مال و ثروت همه چیزت شد، در آن صورت همین مال و ثروت مایه پشیمانـی و حسرت توست، هم در دالان مرگ و هم در سرای جاوید قیامت که خداوند در کتابش این گونه بیان می‌کند: «مَا عِندَکُم یَنفَدُ وَ ما عِندَ الله بَاقٍ وَ لَنَجزِیَّنَ الَذِّینَ صَبَرُوا أَجرَهُم بِأَحسَنَ ما کانُوا یَعمَلُون».(25) خداوند متعال می‌فرماید: آنچه نزد شماست فانی می‌شود و آنچه نزد خداوند است پایدار و باقی است و کسانی که در انجام وظایف دینی صبر کرده‌اند پاداششان را در مقابل عمل‌های بسیار خوبشان خواهیم داد
 
این آیه گویای این است به قارون و امثال قارونیان هر زمانی که فریب این چند روز که دنیا به شما رو آورده نخورید و به خود مغرور نشوید و از عقیده و فعل و رفتار صحیح قبل از ثروتمندیتان برنگردید (چون می‌دانید که قارون از پیروان موسی کلیم بود وقتی مقامی به او رسید و مکنت و ثروتی را به دست می‌آورد و از پیروی و عقیده و رفتار موسی گونه‌اش دست برداشت و فرعونی شد و راه او را دنبال کرد)؛ چرا؟ چون هر آنچه نزد شماست از ثروت و مقام و آسایش همه از بین رفتنی است و هر آنچه نزد خداست و رنگ بوی الهی می‌دهد و خدا از آن راضی است ماندگار و جاودان است.
 
ادامـه آیه جواب قارون و قوم را می‌دهد که می‌گفتند: یا لیتنی؛ ای کاش این ثروت از آن ما بود و ما به جای قارون بودیم. قرآن در این مورد می‌فرماید: کسانی که در راه وظایف شرعی و دینی صبر و پایداری می‌کنند؛ یعنی دل به هوای نفسانی خود نمی‌دهند که دنبال ثروت باشند و واجباتی که بر عهده خود است را انجام می‌دهد؛ یعنی همچون قارون زمان حضرت موسی نیستند که ای کاش بگویند برای ثروتمند شدن و قارون شدن این‌ها (لِنجزینّ الذین صبروا) هستند خداوند متعال در این آیه می‌فرماید : کسانی که پا روی نفس خود می‌گذارند و هر مالی را صرف زندگی خود نمی‌کنند، به نیکوترین وجه که عمل می‌کنند اجر و پاداش می‌دهیم.
 
نکات و لطایف:
" یالیتنی" در این آیه از زبان مردم کم ایمان و دنیاپرستی است که مرتبط با آرزوهای دنیوی‌شان هست و هر انسانی ثروت و قدرت را دوست دارد. این "یالیتنی" مقدمه ای است برای گرفتاری‌های دنیوی و بالاتر، گرفتاری‌های اخروی. "یالیتنی" در آیه، ای کاش مال دار شدن در دنیا از زبان مردمان عاشق ثروت و قدرت است. نکته قابل توجه اینکه: این گونه نیست یالیتنی ها برای این است که چیزی را از دست داده‌اند و کار از کار گذشته، مثل دوستی که با او ارتباط برقرار کردند و الان برایش مصیبت به بار آورده و ای کاش می‌گوید اصلاً با او دوستی نمی‌کردم؛
 
گاهی یالیتنی ها ایجابی است؛ یعنی می‌گوید ای کاش من این گونه نبودم، یا این‌ها مال من بود و یا جای او بودم. این گونه ای کاش‌ها در صورتی پسندیده است که در خط مستقیم قرار گرفته شده باشد؛ مثال بارز آن مقام شهادت در جهاد فی سبیل ا... است که مجاهد تمام همّ و غمش شهادت در راه خداست، لکن در صورت عدم شهادت آرزو می‌کند که ای کاش به جای فلان رفیق شهیدش می‌بود. این یعنی رشد باطنی و معنوی، نه جزء ای کاش‌های مذموم و دست و پاگیر دنیوی و اخروی. همان‌گونه که در مباحث قبل بیان کردیم، یالیتنی هایی که در قرآن آمده را می‌توان به دو دسته دنیوی و اخروی تقسیم نمود.
 

فصل دوم: یالیتنی های اخروی

در فصل اول به بررسی یالیتنی های دنیوی پرداختیم. اکنون در این فصل به دسته دوم یعنی یالیتنی های اخروی خواهیم پرداخت.
 

آیه اول:

اولین آیه ای که بررسی آن می‌پردازیم، آیه 27 سوره مبارکه انعام است. «و َلَوتَری إِذ وُقِفُوا عَلَی النَارِ فَقالُوا یالَیتَنا نُرَدُّ وَ لانُکَذِّبُ به آیاتِ رَبِّنا وَ نَکُونَ مِنَ المُؤمِنِین». «و اگر ببینی منکران را هنگامی که بر آتش عرضه می‌شوند، می‌گویند: ای کاش به دنیا بازگردانده می‌شدیم و دیگر آیات پروردگارمان را تکذیب نمی‌کردیم و از مؤمنان می‌شدیم».
 
شرح واژگان:
تری (رأی): می‌بینی. لو تری: اگر می‌دیدی. إذ: (ظرف ماضی)، آن زمان که، وقتی که وُقفوا (وقف): نگاه داشته شدند. نُرد (رد): بازگردانده می‌شدیم. بدا ((بدَو): آشکار شد. لانکذّب: تکذیب نمی‌کردیم. یخفون ((خفِیَ): پنهان می‌دارند لو رُدّوا (رد): اگر بازگردانده می‌شدند. لَعادوا ( (عد): باز می‌گشتند. نُهوا ((نی): نهی شدند.
 
شرح و توضیح:
طبیعت آدمی چنین است که تا عذاب و عقاب الهی را با چشمانش نبیند و آن را حس نکند، به کفران و بی توجهی خود ادامه می‌دهد. وقتی مرگ را می‌بیند و در حال احتضار می‌رود، حس می‌کند راه برگشتی نیست به حالت اضطرار می‌افتد؛ در آن حالت از کفران و بی توجهی دست برمی دارد، نه به خاطر ایمان آوردن، بلکه به خاطر نجات دادن خودش از عذاب الهی.
 
در قرآن حال چنین افرادی بیان شده، که وقتی مرگ سراغشان می‌آید و دیگـر هیچ راه نجاتـی فراسوی خود نمی‌بینند، توبه می‌کنند؛ ولی خداوند می‌فرماید توبه این‌ها سودی برایشان ندارد. خداوند می‌فرماید: «و لَیسَتِ التَوبَهُ لِلَذِینَ یَعمَلُونَ السَیِّئاتِ حَتی إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ المَوتَ قَال إِنِّی تُبتُ الآنَ وَ لَاالَذینَ یَمُوتُونَ وَ هُم کَفّارُ اُولئِکَ أَعتَدنَا لَهُم عَذاباً أَلِیماً».(26) توبه و بازگشتی برای کسانی که گناهان را در نهایت خود انجام داده‌اند، نیست. وقتی مرگ سراغ یکی از این افراد می‌رود، آن وقت لب به سخن می‌گشایند و توبه و مغفرت آرزو می‌کنند. نه! هرگز مرگ از آن‌ها دور نمی‌شود، در حالی که دل و قلبشان کافر است ولی زبانشان به توبه و استغفار باز است.
 
در آیه مورد بحث نیز این گونه است؛ وقتی این نوع افراد هر کاری که از دستشان برمی آید، انجام می‌دهند در گناه و شهوت و ظلم و بی عدالتی غوطه‌ورند؛ آتش دوزخ را می‌بینند (و لو تری إذ وُقفوا علی النار)، اینجاست که با افسوس لب به ای کاش باز می‌کنند و می‌گویند: ای کاش (بار دیگر به دنیا)بازگردانده می‌شدیم (فقالوا یالیتنا نُرد) چرا راه بازگشت؟ چون دست از تکذیب و انکار آیات الهی بردارند و به قول خودشان مؤمن شوند. (و لانکذب به آیات ربنا و نکون من المؤمنین) جالب این جاست که وقتی این افراد در پیشگاه الهی حاضر می‌شوند از آن‌ها سؤال می‌شود که آیا این بازگشت و کیفر اعمال حق نبود؟ در جواب پروردگار می‌گویند: (قالوا بَلی وَ رَبنا) قبول دارند حق است، ولی قرآن می‌فرماید: اگر بازگردند که هرگز این گونه نمی‌شود، مؤمن نمی‌شوند و دوباره اعمال خلافشان را از سر می‌گیرند. (و إنهم لکاذبون)(27)
 
یکی از عواملی که این گروه با وجود اینکه آتش را می‌بینند ولی قلباً باور ندارند و اگر بازگردانده شوند، به همان کارهایشان ادامه می‌دهند این است که روحیه آخرت گرایی آن‌ها ضعیف بلکه نابود شده است. دلیل این مطلب را امیرمومنان بیان می‌فرمایند: حضرت خطاب به فرزندشان می‌فرماید: ای پسرم! من تو را از دنیا و تحولات گوناگونش و نابودی و دست به دست گردیدنش آگاه کردم و از آخرت و آنچه برای انسان‌ها در آنجا فراهم است، اطلاع دادم و برای هر دو مثال‌ها زدم تا پند پذیری و راه و رسم زندگی بیاموزی؛ همانا داستان آن کس که دنیا را آزمود، چنان مسافرانی است که در سرمنزلی بی آب و علف و دشوار اقامت دارند و قصد کوچ کردن به سرزمینی را دارند که در آنجا آسایش و رفاه فراهم است.
 
پس مشکلات راه را تحمل می‌کنند، و جدایی دوستان را می‌پذیرند و سختی سفر و ناگواری غذا را با جان و دل قبول می‌کنند تا به جایگاه وسیع و منزلگاه امن، با آرامش قدم بگذارند و از تمام سختی‌های طول سفر احساس ناراحتی ندارند و هزینه های مصرف شده را غرامت نمی شمارند و هیچ چیز برای آنان دوست داشتنی نیست جز آن که به منزل امن، و محل آرامش برسند. اما داستان دنیاپرستان همانند گروهی است که از جایگاهی پر از نعمت‌ها می‌خواهند به سرزمین خشک و بی آب و علف کوچ کنند، پس در نظر آنان چیزی ناراحت کننده تر از این نیست که از جایگاه خود جدا می‌شوند و ناراحتی‌ها را باید تحمل کنند. (28)
 
نکات و لطایف:
مراد از کلمه «بل» آن است که اگر آن‌ها تمنای بازگشت به دنیا می‌کنند که ایمان بیاورند و اعمال صالح انجام دهند، از این باب نیست که آنها به ایمان و اعمال صالح راغب هستند، بلکه از این جهت است که خوف قیامت باعث شده با این درخواست زمینه نجات خود را فراهم سازند. آنچه را که از حقایق مانند جهنم و جزای اعمال و نیات شوم خود در دنیا پنهان می‌داشتند، اکنون همه آن‌ها در جلوی چشمشان ظاهر شده، تا آنجا که اعضا و جوارحشان نیز بر علیه آن‌ها گواهی می‌دهند.
 
حضرت علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه شریفه می‌فرمایند: «این آیه و آیات بعد بیان عاقبت انکار و اصرار کفر و سرانجام اعراضشان (کفار) از آیات الهی می‌باشد. آن‌ها آرزو می‌کنند بار دیگر به دنیا برگشته و در سلک مؤمنین درآیند، باشد که از عذاب آتش قیامت برهند.
 
این آرزویشان نظیر همان انکار شرک به خدا و سوگند دروغشان، از باب ظهور ملکات نفسانیه آن‌هاست؛ چه کفار همان طوری که دروغ ملکه نفسانی‌شان بود آرزوی خیرات و منافعی هم که از آنان فوت شد، مخصوصاً وقتی که فوت آن مستند به اختیار خودشان و قصور تدبیر در عملشان باشد، خود ملکه دیگری است در نفسشان؛ همچنان که اظهار تأسف و تحسری هم که درباره کوتاهی در امر قیامت می‌کنند پس گفته نشود که آرزوی امر محال چه معنا دارد؟ علاوه بر آن که آرزوی امر محال هم صحیح است، همان طور که آرزوی امری که ممکن هست ولی دشوار است، صحیح است؛ نظیر آرزوی برگشتن ایام گذشته و امثال آن.
 

آیه دوم:

دومین آیه ای که در این فصل به آن خواهیم پرداخت، آیه 27 و 28 سوره مبارکه فرقان است. «وَ یَومَ یَعِضَّ الظَالِمُ عَلی یَدَیهِ یَقُولُ یالَیتَنِی اِتَّخَذتُ مَعَ الرَسُولِ سَبِیلاً * یاوَیلَتی لَیتَنِی لَم أَتَّخِذَ فُلانَاً خَلیلاً». « (و به یاد آر) روزی که ستمگر پشت دست‌های خود را به دندان می‌گزد، می‌گوید: ای کاش همراه پیامبر (ص) راهی را به سوی خدا پیش می‌گرفتم * ای وای کاش من فلانی را (که سبب بدبختی من شد) به دوستی نمی‌گرفتم»
 
شرح واژگان:
یعضّ: گاز می‌گیرد، می‌گزد. یدیه: دو دستش. لم أتّخذ: نگرفتم. خلیل: دوست صمیمی. أضلّنی: گمراهم کرد. خذول: بسیار خوارکننده. إتّخذتُ (أخذ): گرفته بودم.
 
شرح و توضیح:
شأن نزول: آیه شریفه درباره دو نفر از مشرکان به نام عقبه و أُبیّ ابن خلف نازل شده است، چون عقبه بعد از اینکه مسلمان شده بود به درخواست أبیّ از اسلام برگشت و مرتد شد؛ آیه نازل شده و فرمود: ظالم دست خویش را از شدت حسرت به دندان می‌گزد، می‌گوید: ای کاش با رسول خدا راهی برگزیده بودم. یکی از عنوان‌های قیامت " یوم الحسرۀ" می‌باشد؛ چرا که شخص گنه کار در روز قیامت می‌بیند که می‌توانسته با چند روز شکیبایی در برابر معصیت خود را از این شدائد نجات دهد. (29)
 
ظالم سخن خود را چنین ادامه می‌دهد: ای وای بر من، کاش فلان شخص گمراه را دوست خود نمی‌گرفتم. آنگاه ادامه می‌دهد: این دوست خائن مرا گمراه ساخت، در حالی که پند و بیداری و سعادت سراغم آمده بود. در پایان آیه آمده است: شیطان همواره مایه خذلان و دوری انسان از حق و سعادت است، چرا که شیطان انسان را از راه راست دور می‌سازد و در بیابان تنهایی رها می‌کند. (30)
 
خداوند متعال مکرر در قرآن کریم به انسان گوشزد می‌کند که شیطان دشمن آشکار شماست؛ (31) و می‌دانیم که دشمن درصدد ضربه زدن به انسان است و یکی از بزرگ‌ترین ضربه‌هایی که شیطان به انسان وارد می‌کند دور کردن او از صراط مستقیم و غرق کردن انسان در دنیا است. امیرمومنان علی (ع) در این رابطه می‌فرمایند: «مردم در دنیا دو دسته‌اند: یکی آن کس که در دنیا برای دنیا کار می‌کند و دنیا او را از آخرت باز می‌دارد، بر بازماندگان خویش از تهیدستی می‌ترسد و از فقر خویش در امان است؛ پس زندگانی خود را در راه سود دیگران از دست می‌دهد! و دیگری آن که در دنیا برای آخرت کار می‌کند و نعمت‌های دنیا نیز بدون تلاش به او روی می‌آورد، پس بهره هر دو جهان را چشیده و مالک هر دو جهان می‌گردد و با آبرومندی در پیشگاه خدا صبح می‌کند و حاجتی را از خدا درخواست نمی‌کند جز آن که روا می‌گردد. (32)
 
از این کلام امیرالمؤمنین (ع) نکات ارزشمندی فهمیده می‌شود؛ از آن جمله این که دوست هم همانند دنیا دو نوع است؛ دوستی که تو را مثل دنیا دعوت به خودش می‌کند و زندگیت را پر از دنیا و آن چـه در دنیاست مشغول می‌کند، و وقت دیگر برایت نمی‌گذارد. این یک نوع دوستی است که انسان انتخاب می‌کند و هم نشین او می‌شود. نوع دیگر دوستی، رفیقی است که برادر دینی خود را به یاد آخرت می‌اندازد. از روی اعتدال و انصاف از همه امکانات دنیوی بهره‌مند می‌شود، ولی برای آبادانی و ساختن آخرتش قدم بر می‌دارد.
 
این نوع دوستی برخلاف دوستی نوع اول است که عاقبتش منجر به افسوس و حسرت می‌شود. همان گونه که قرآن می‌فرماید: در قیامت آن شخص آنقدر از این دوست و هم‌نشینی که انتخاب کرده بود به خاطر ضرر و زیانی که به او وارد کرده است، ناراحت و غمگین است که ناخدآگاه دست‌هایش را می‌گزد و می‌گوید: ای کاش با فلانی رفیق نمی‌شدم و رابطه ای میان من و او نبود.
 
این داستان قرآنی که چنین فردی در قیامت این سخن را از دو لبش جاری می‌کند، برای انسان‌هایی که اولی الألباب هستند و در قرآن تدبر می‌کنند، نصیحتی بس ارزشمند است. خداوند متعال در این آیات صحنه قیامت را از زبان کسانی که به سرنوشت افسوس خوردن و ای کاش گفتن دچار می‌گردند، به تصویر می‌کشد و می‌فرماید: «بندگانم، عاقبت کسانی را که از کردارشان در دار دنیا پشیمان اند، را بنگرید که مبادا شما نیز در قیامت کلمه "یالیتنی" بر زبانتان جاری باشد.
 
نکات و لطایف:
اظهار تأسف و ناراحتی شدید ستمگران در قیامت از دوستی با افراد ناباب در دنیا. « ... یَقُولُ الظَالم ... یاوَیلَتی لَیتَنِی لَم أَتَّخِذُ فُلاناً خَلِیلاً»؛ خلیل به معنای صدیق و دوست است. دوستی با افراد ناباب دارای تأثیر سوء بر عقیده و رفتار و سرنوشت انسان است. «یاویلتی ... » دوستی با رفیقان هرزه موجب تأسف و پشیمانی زیاد در روز قیامت می‌گردد. حضرت علـی (ع) در رابطه با این موضوع در روایتی می‌فرمایند: «چه بسا اندکی که از فراوانی بهتر، نه در یاری دادن انسان پست چیزی وجود دارد و نه در دوستی با دوست متهم».(33)
 
ظالمان در روز قیامت دوستان ناباب را عامل گمراهی خود معرفی می‌کنند. قرآن در ادامه می‌فرماید: در قیامت شخص نادم و پشیمان لب به سخن گشوده و می‌گوید: «همانا او (دوست ناباب) مرا از این ذکر (قرآن)، پس از آن که برایم آمد، گمراه کرد و شیطان انسان را پس از گمراه کردنش بی یاور رها می‌کند».(34) نکاتی که از این آیه شریفه برداشت می‌شود، از این قرار است. دوستی و نزدیکی با افراد گمراه عامل غفلت و دوری از تعالیم بیدارگر قرآن است. قرآن کریم مایه بیداری و هوشیاری انسان‌هاست. تعبیر از قرآن به " ذکر" که به معنای یاد و یادآوری است، مشعر به همین نکته می‌باشد. مقصود از «الذّکر» به قرینه آیه بعد که از مهجور شدن قرآن و فراموش شدن آن در میان جامعه سخن می‌گوید و نیز به این دلیل که یکی از نام‌های قرآن «ذکر» است، (35) قرآن می‌باشد.
 
شیطان عامل کشیده شدن آدمی به پست‌ترین مراتب ذلت و خواری است. " خذول "، صیغه مبالغه از ماده " خذلان" است؛ یعنی شدیدترین مرحله خفت و خواری. علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه می‌فرماید: راغب در مفردات گفته کلمه «عضّ» به معنای دندان گرفتن است؛ همچنان که خداوند متعال فرموده: «عضّوا علیکم الأنامل؛ سر انگشتان خود را به دندان بگزند»؛ و نیز فرموده: «و یوم یعضّ الظالم؛ روزی که ستمگر دستان خود را با دندان می‌گزد».(36)
 
و این عبارت است از ندامت، چون عادت مردم همین است که در هنگام ندامت چنین می‌کنند. این بود کلام راغب؛ و به همین جهت در چنین مواقعی آرزو می‌کنند ای کاش فلان کار که در اثر فوتش به چنین روزی دچار شدم از من فوت نمی‌شد، همچنان که قرآن حکایت کرده که می‌گویند: «یالَیتَنِی لَم أَتَّخِذُ فُلاناً خَلیلاً»؛ و ظاهراً مراد به ظالم جنس ستمگر باشد و آن عبارت است از هر کسی که به هدایت رسول مهتدی نشود و مراد به رسول هم جنس رسول است، هر چند که از نظر مورد، مراد به ظالم ستمگران است و مراد به رسول، رسول خداست؛ و معنای آیه شریفه این است که: «بیادآر روزی را که ستمگر آن چنان پشیمان می‌شود که از شدت ندامتش می‌گوید: ای کاش راهی با رسول باز می‌کردم و در نتیجه راه باریکی به سوی هدایت بدست می‌آوردم».
 
«یاوَیلَتی لَیتَنِی لَم أَتَّخِذُ فُلاناً خَلیلاً»؛ این جمله تتمّه آرزوی ستمگر نادم است و کلمه " فلان"، کنایه از نام شخص مذکر و کلمه " فلانه" کنایه از نام شخص مؤنث. راغب می‌گوید: کلمه «فلان و فلانه»، کنایه از انسان و «الفلان و الفلانه» با الف و لام، کنایه از حیوانات. این بود کلام راغب. بعضی از مفسرین گفته‌اند: کلمه " فلان" در آیه کنایه از شیطان است، گویا مفسر نامبرده نظرش به آیه بعدی است که می‌فرماید: شیطان آن روز آدمی را تنها می‌گذارد و یا این حرف با سیاق آیه سازگاری ندارد؛ و از لطایف تعبیرات قرآن یکی تعبیر در آیه قبلی (یالیتنی اتّخذت) است؛ و در آیه مورد بحث (یا لیتنی لم أتّخذ) است. در این تعبیر در ندا و استغاثه تدریجی بکار رفته – در آیه اول منادی حذف و اشاره به اینکه او نجات دهنده ای می‌خواهد، هر که باشد، باشد؛ و آوردن کلمه " ویل" در این آیه می‌فهماند که برای او روشن است که دیگر کسی نیست تا او را از عذاب نجات دهد. (37)
 

آیه سوم:

سومین آیه ای که مورد بررسی قرار خواهیم داد، آیه 66 سوره مبارکه احزاب می‌باشد.
«یَومَ تُقَلِّبُ وُجُوهُهُم فِی النَارِ یَقُولُونَ یالَیتَنا أَطَعنَا الله وَ أَطَعنَا الرَسُولا وَ قَالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعنَا سَادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلا». «روزی که صورت‌های آنان را در آتش می‌گردانند؛ هر طرف آن را در آتش می‌نهند و به رنگ زرد و سیاه در می‌آورند و آن‌ها گویند: ای کاش در دنیا از خدا اطاعت می‌کردیم و از رسولش فرمان می‌بردیم! و گویند: پروردگارا، ما از رؤسا و بزرگان خود اطاعت کردیم، پس آن‌ها ما را از راه راست گمراه کردند. پروردگارا، آن‌ها را دو چندان از عذاب ده، عذاب گناهان خودشان و گناهان ما که گمراهمان کردند و آن‌ها را لعنت کن، لعنتی بزرگ».
 
شرح واژگان:
تُقلّب (قلب): زیر و رو گردانده می‌شود. أطعنا (طَوع): اطاعت می‌کردیم. سادۀ (جمع سیّد): رؤسا، اُمراء. کُبراء (جمع کبیر): بزرگان، رهبران. أضلّوناالسبیل: ما را از راه راست گمراه کردند. ءات (أأتی): بده. ضعفین: دوچندان. والعَن: لعنت کن، از رحمت دور بدار.
 
شرح و توضیح:
از آیه 68 سوره احزاب فهمیده می‌شود که رؤسا و بزرگان قوم عذاب دو چندان می‌شوند؛ عذاب اول برای گمراه بودنشان و عذاب دوم به خاطر گمراه کردن قومشان. اکنون این سؤال مطرح می‌گردد که مضاعف بودن کیفر پیروان برای چیست؟ در پاسخ می‌توان گفت: یک عذاب برای گمراهی دارند و یک عذاب هم برای تقویت ظالم؛ زیرا همین پیروان هستند که رؤسا را بر سر کار نگه داشتند.
 
نتیجه ای که از آیه شریفه دریافت می‌شود این است که: ائمه کفر که از سران فتنه و از بزرگان خودشان رسوا نباشند، به همین خاطر دائماً در صددند که افراد ساده و مستضعف را به کیش خویش درآورند؛ پس عذاب دوم این ائمۀ الکفر که در قرآن به این نام خوانده شده‌اند (38) به سبب گمراه کردن کسانی است که مستضعف فکری هستند. بیان محاوره بین رؤسا و مستضعفان در قرآن آمده است: «مستکبران تهمت مستضعفان را رد می‌کنند و چنین پاسخ می‌دهند: «أنحن صددناکم»؛ آیا ما شما را از ایمان بازداشتیم و مانع شدیم تا هدایتی را که به وسیله انبیاء در اختیارتان قرار می‌گرفت، بپذیرید؟ نه، ما مسئول نبودیم، زیرا شما در کفر و ایمان مختار بودید و خودتان می‌خواستید که به جرم خود ادامه دهید.
 
نکات و لطایف:
کلمه " سادۀ" جمع " سید" است و کلمه سید به طوری که صاحب مجمع البیان گفته به معنای مالک بزرگی است که تدبیر امور شهر را بر عهده دارد. کلمه " ضعفان" به معنی " مثلان" است و اگر عامه مردم از خدا درخواست کرده‌اند که بزرگانشان را دو برابر عذاب کند، برای این است که بزرگان قوم هم خود گمراه بودند و هم دیگران را گمراه کردند؛ و به همین جهت درخواست می‌کنند که ایشان را به لعنتی بزرگ لعنت کند.
 
نکته مهم این است که صاحبان یالیتنا خود را مقصر نمی‌دانند، بلکه طرف دیگر و به قولی معبودان و بزرگان خود را عامل ضلالت خود می‌دانند و حسرت و آه و افسوسشان برای گمراهی از طرف بزرگانشان هست که در سوره فرقان نیز اشاره شد که شخص گرفتار عامل سرافکندگـی خود را دوست ناباب و رفیق بد می شمارد و می‌خواهند تقصیر را از گردن خود به شکلی دور کند. عاقبت امرِ صاحبان گفتار یالیتنی جز ندامت و عذاب برای خودشان و بزرگان خود چیزی نیست.
 
در سوره مبارکه " مُلک" نیز سخن کسانی که مأمورین جهنم آنان را به سوی دوزخ می کشانند، در حالی که نهایت افسوس و ناراحتی هستند، یکی از عواملش همین است که می‌گویند ما سخنان رسول را نشنیدیم و تکذیب کردیم و او را اطاعت نکردیم که اکنون عذاب سعیر و بزرگی در انتظارمان است. (39)
 
حضرت علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه شریفه می‌فرمایند: تقلب وجوه در آتش به معنای زیر و رو شدن و حال به حال گشتن است، لحظه ای زرد و سپس سیاه و در آخر کباب می‌شوند و ممکن است مراد از آن، جابجا کردن کفار در آتش باشد، چون جابجا کردن در بهتر سوختن مؤثر است، همچنان که کباب را روی آتش جابجا می‌کنند تا زودتر برشته شود! جمله «یا لَیتَنا أَطَعنَا الله وَ أَطَعنَا الرَسُولا»، سخنی و گفتاری است که کفار از باب حسرت و ندامت می‌زنند و آرزو می‌کنند : ای کاش خدا و رسول را اطاعت می‌کردند. این وصف حال کافران در عذاب قیامت و عذر آوردنشان به این که ما بزرگان خود را پیروی کردیم و گمراه شدیم. (40)
 

آیه چهارم:

چهارمین آیه ای که توضیح می‌دهیم، آیه 26 و 27 سوره مبارکه یس می‌باشد.
«قِیلَ اُدخُلِ الجَنَّهَ قَال یالَیتَ قَومِی یَعلَمُونَ به ما غفِرلِی رَبِّی وَ جَعَلنِی مِنَ المُکرَمِین». « (سرانجام بدست آن مشرکان شهید شد) به او گفته شد: به بهشت درآی، گفت: ای کاش قوم من معرفت و آگاهی داشتند به اینکه پروردگارم مرا آمرزید و از کرامت یافتگان قرارم داد».
 
شرح واژگان:
قیل: (مجهول) گفته شد. أُدخُل: داخل شو. یالیت قومی یعلمون: ای کاش قوم من می‌دانستند. به ما غفرلی: بدان چه آمرزید برایم. جعلنی: قرار داد مرا. مُکرمین: گرامیان، عزیزان.
 
شرح و توضیح:
آیه در مورد شخصی است به نام " حبیب نجار"، که وی را به شهادت رساندند و به او از جانب خدا خطاب شد که داخل بهشت شو. در حالی که او به فکر قوم خود بود که ای کاش می‌دانستند که خدا چه نعمت‌هایی در اثر پیروی رسولان به من ارزانی داشته تا آنان نیز راه خدا را پیش می‌گرفتند و سعادتمند می‌شدند. هدف مؤمن در موضوع امر به معروف و نهی از منکر سودجوئی و برتری جوئی نیست، بلکه خیرخواهی برای همنوعان است.
 
روش اولیای خدا چنین است که در دم مرگ نیز به فکر اصلاح دیگران هستند. مطلب دیگری که از این آیه استفاده می‌شود اثبات زندگی برزخی است. عالم برزخ مرحله ای است بین دنیا و آخرت که انسان‌ها پس از مرگ وارد آن می‌شوند و تا نفخ صور قیامت، روح انسان از بدن مادی به زندگی خود ادامه می‌دهد. سپس می‌گوید: ای کاش قوم من می‌دانستند که پروردگارم چگونه مرا آفرید و از اهل کرامتم گردانید.
 
شرح آیه از منظر تفسیر نمونه:
سخنان پرشور حبیب نجار که به مؤمن آل فرعون نام گرفت با استدلالاتی قوی و نکاتی جالب همراه بود؛ در آن قلب‌های سیاه و سرهای پر از مکر و حیله نه تنها اثر مثبتی نگذاشت، بلکه چنان آتش کینه را در دل‌های آنان برافروخت که بنی اسرائیل برخاستند و با نهایت قساوت مرد مؤمن را کشتند، در حالی که پیوسته این سخن را بر لب داشت که «خداوندا، این قوم را هدایت کن که آن‌ها نمی‌دانند».(41)
 
اما قرآن این حقیقت را با جمله جالب و سربسته ای بیان کرده، می‌گوید: «به او گفته شد وارد بهشت شو». (قیل ادخل الجنه) این تعبیری است که درباره شهیدان راه خدا در آیات قرآن دیده می‌شود. (42) جالب اینکه این تعبیر نشان می‌دهد که شهادت این مرد مؤمن همان و داخل شدن او در بهشت همان، آنچنان فاصله میان این دو کم و کوتاه بوده که قرآن در تعبیر لطیفش به جای ذکر شهادت او دخول او را در بهشت بیان کرده است.
 
به هر حال روح پاک این مرد به آسمان‌ها در جوار قرب رحمت الهی و در نعیم بهشتی شتافت و در آنجا تنها آرزویش این بود که گفت: ای کاش قوم من می‌دانستند. ای کاش می‌دانستند که پروردگارم مرا مسئول آمرزش قرار داده و در صف گرامیان جای داد. ای کاش چشم حق بینی داشتند، ای کاش چشمی داشتند که با حجب سنگین جهان مادی محجوب نمی‌گردید، و آنچه در پشت این پرده است می‌دید تا افسوس و حسرت نخورند.
 
سؤالی که مطرح می‌گردد این است که آیا یالیتنی در این آیه دنیوی است یا اخروی؟ از جهتی با قرینه آیه «قیل ادخل الجنه» می‌توان گفت: یالیتنی اخروی می‌باشد؛ چون بعد از شهادت حبیب نجار به او گفته شد: وارد بهشت برزخی شو؛ و او گفت: ای کاش قومم می‌دانستند که غفران الهی شامل حالم شد؛ و از جهتی دیگر، یالیتنی در آیه را می‌توان دنیوی محسوب کرد، زیرا ای کاش گفتن او بعد از نپذیرفتن سخنان پرمحتوایش (که جز هدایت و سعادت نبود)، اتفاق افتاد. (43)
 
سؤال دیگری که مطرح می‌گردد این است که آیا این یالیتنی ممدوح است یا مذموم؟ با توجه به مطالب گفته شده، پاسخ این پرسش واضح است. یالیتنی از زبان مرد مؤمن و شجاعی مانند حبیب نجار، از یک سو به سبب ایمان به پیامبرش حضرت موسی (ع) بود و از سوی دیگر به خاطر دلسوزی به قومی بود که نمی‌خواست در ضلالت و گمراهی گذشته‌شان باقی بمانند. از همین رو لب به سخن گشود و گفت: «یا لیت قومی یعلمون».
 

آیه پنجم:

پنجمین آیه ای که مورد بررسی قرار می‌دهیم، آیه 38 سوره مبارکه زخرف می‌باشد.
«حَتی إِذا جَاءَنا قَالَ یالَیتَ بَینِی وَ بَینَکَ بُعدِ المَشرِقِینَ فَبِئسَ القَرِین». «تا زمانی که در قیامت نزد ما آید (به شیطانش) گوید: ای کاش میان من و تو فاصله و دوری مشرق و مغرب بود، پس بد هم‌نشینی بودی!».
 
شرح واژگان:
جاءنا: آمد نزد ما. یالیت بینی و بینک: ای کاش بین من و تو. بُعدالمشرقین: فاصله شرق و غرب. بئس القرین: چه بد هم‌نشینی است.
 
نکات و لطایف:
شیاطین همچنان از راه خدا جلوگیری می‌کنند و دلبسته دنیا همچنان از یاد خدا روگردانی می‌کنند و گمان می‌کند بر راه صحیح قرار دارد تا آن که نزد ما آید، در حالی که قرینش هم با اوست. آن وقت پرده کنار می‌رود و برایش معلوم می‌شود که عمری گمراه بوده، پس از روی بیزاری فریاد می‌زند: کاش بین من و تو به مقدار مشرق و مغرب فاصله بود؛ چه بد همراهی بودی برای من.
 
از آیه شریفه معلوم می‌شود که این افراد علاوه بر عذاب آتش، عذاب دیگری دارند که به واسطه هم‌نشینی با شیاطین می‌چشند و به همین جهت آرزو می‌کنند که از آنان دور باشند. اما صحنه قیامت تجسم اعمال دنیاست و همان طور که در دنیا با هم بودند، در آنجا نیز قرین یکدیگر باقی خواهند ماند. جالب این است که برای نشان دادن شدت بیزاری، به جای فاصله مکانی از فاصله زمانی استفاده می‌کنند که گویاتر است.
 
ولی این آرزو هرگز به جایی نمی‌رسد و میان آن‌ها و شیاطین هرگز جدائی نمی‌افتد. می‌فرماید: «هرگز این گفتگو و اظهار ندامت و آرزو به حال شما سودی ندارد، چرا که شما ظلم کردید و در نتیجه همه در عذاب مشترک و یکسان هستید».
 
نگاهی به تفسیر نمونه:
انسان غافل و بی خبر در گمراهی خویش و شیاطین در اضلال او تا هنگامی که پرده‌ها کنار می‌رود و چشم حق بین او باز می‌شود. زمانی که نزد ما حاضر می‌شود، می‌بیند ولی قرینش همچنان با اوست، همان کسی که عامل همه بدبختی‌های او بوده، فریاد می‌زند: ای کاش فاصله زیادی بین من و او بود! چه بد همراهی بود. همه عذاب‌ها یک طرف و هم‌نشینی با این قرین سوء نیز یک طرف هم‌نشینی که هر وقت به قیافه نفرت انگیز او می‌نگرد، تمام خاطره های گمراهی و بدبختی‌اش در نظرش مجسم می‌گردد.
 
کسی که زشتی‌ها در نظرش زیبا جلوه می‌داد و بی راه را شاهراه و گمراهی را هدایت؛ ای وای که او برای همیشه قرین و هم بند اوست. بنابراین، منشاء این ای کاش همراه و هم نشین شدن با شیطان و شیطان صفتان است. امیر مؤمنان علی (ع) در کتاب شریف نهج‌البلاغه در بسیاری از خطبه‌ها و نامه‌ها و حکمت‌ها، این عامل را به تکرار تذکر فرموده است. (44)
 

آیه ششم:

ششمین آیه مورد بحث، آیه 25 سوره مبارکه حاقّه می‌باشد.
«و أَما مَن أُوتِیَ کُتُبِهِ بِشِمالِه فَیَقُولُ یالَیتَنی لَم أُوتِ کِتابِیهِ وَ لَم أَدرِ ما حِسابِیهِ یالَیتَها کَانَتِ القَاضِیَه». «و اما کسی که پرونده اعمالش را به دست چپش دهند، می‌گوید: ای کاش پرونده‌ام را دریافت نمی‌کردم و نمی‌دانستم حساب من چیست! ای کاش همان مرگ اول (که مرا از دنیا به آخرت انتقال داد) کارم را یکسره می‌کرد. (و در نیستی ابد قرارم می‌داد)».
 
شرح واژگان:
أوتی (أتی): داده شد. بشماله: به دست چپش. یالیتنی لم أوت: ای کاش داده نشده بودم. لم أدرَ (دری): نمی‌دانستم. قاضیه (قضی): پایان دهنده. (کلمات حسابیه، کتابیه، مالیه، سلطانیه برای هم وزنی با آیات دیگر هاء سکت گرفته‌اند).
 
شرح و توضیح:
شخص مجرم که نامه اعمالش به دست چپش داده می‌شود، در قیامت آرزو می‌کند که ای کاش نامه اعمالم به من داده نمی‌شد و آن را نمی‌دیدم و نمی‌فهمیدم که حسابم چیست و چنین می‌بیند که عذاب دردناکی برایش آماده شده، آرزو می‌کند: ای کاش همان مرگ اول که آن را چشیدم و از دنیا خارج شدم کارم را یکسره کرده بود و مرا نابود می‌ساخت و دیگر مبعوث نمی‌شدم و در ورطه این عذاب همیشگی قرار نمی‌گرفتم.
 
مجرمان می‌پنداشتند که کلید سعادتشان در زندگی مال و قدرت و مقام است و ثروت و قدرت می‌تواند تمام ناملایمات احتمالاتی را از آن‌ها دفع کند، لذا تمام توان خود را صرف بدست آوردن مال و قدرت کرده و قهراً از یاد خدا و سخن حقی که به سوی خدایش می‌خواند اعراض می‌کردند و آن را تکذیب می‌نمودند، اما حالا می‌بیند که مال و فرزندان به کارش نمی‌آید و قدرتش باطل شده، لذا با حسرت می‌گوید: مال و ثروتم هرگز مرا بی نیاز نکرد؛ ای کاش این قدر دنبال مال و ثروت دنیا نمی‌رفتم؛ الآن باید برای هر کدام از کسب مال و ثروتمان جواب بدهیم.
 
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه شریفه می‌فرمایند: صاحبان این سخن «و اما من أوتی کتابه بشماله»، طایفه دومند؛ یعنی اشقیاء مجرم که نامه اعمالشان را به دست چپشان می‌دهند، و معنای این که چرا نامه اعمال مجرمین را به دست چپشان می‌دهند در سوره اسراء گذشت؛ (45) این طایفه در قیامت آرزو می‌کنند که ای کاش نامه اعمال خود را نمی‌دیدند و نمی‌فهمیدند حسابشان چیست؟ و این آرزویشان از این جهت است که می‌بیند چه عذاب الیمی برایشان آماده شده است. «یا لیتها کانت القاضیه»، مفسرین گفته‌اند: ضمیر در " لیتها" به کلمه " موته الاولی" ی تقدیری بر می‌گردد، آن مرگ اولی که انسان را از دنیا خارج می‌کند (و به عالم برزخ می‌آورد، در مقابل مرگ دوم که در هنگام نفخه صور رخ می‌دهد و برزخیان می‌میرند تا در نفخه دوم زنده شده به عرشه محشر حاضر گردند (46)
 
و معنای آیه این است که ای کاش همان مرگ اول که ما آن را چشیدیم و از دنیا خارج شدیم کار ما را یکسره کرده بود و ما را نابود می‌ساخت و آنچه را می‌بینیم نمی‌دیدیم. همان طور که بیان شد صاحبان یالیتنی حسرت و افسوس را بعد از پایان عملشان با خود می‌آورند که عامل و مشوق این یالیتنی نافرمانی و جسارت بر انواع گناه‌ها می‌باشد؛ یعنی در دنیا هر کاری که دلشان می‌خواهد می‌کند، ولی دیری نمی‌کشد که با افسوس و حسرت مواجـه می‌شوند و آنجاست که لمس می‌کنند خسارت و زیانشان را. «ما أَغنِی عَنِّی مَالِیهِ هَلَکَ عَنِّی سُلطانِیَه»؛
 
این دو آیه، دو کلمه حسرت است که در آن روز بعد از بی نتیجه دیدن کوشش‌های دنیایی خود می‌گوید: چون او تا در دنیا بود می‌پنداشت کلیه سعادتش در زندگی مال و قدرت است، و این دو تمامی ناملایمات احتمالی را از او دفع می‌کند، و بر هر محبوب و لذتی مسلطش می‌سازد و به همین خیال خام بود که تمامی سعی و توان خود را صرف بدست آوردن مال و قدرت کرد و قهراً از یاد پروردگار خود و از هر سخن حقی که به آن دعوت می‌شد، اعراض نمود؛ و دعوت کننده را تکذیب می‌کرد، همین که سر از قبر برداشت و دید تمامی سبب‌ها از کار افتاده‌اند و امروز دیگر مال و فرزندان بکار نمی‌آیند، می‌فهمد که مالش فایده ای نداشت و قدرتش هم باطل شد؛ لذا از حسرت و درد این دو جمله را می‌گوید، اما چه سودی از گفتن! (47)
 

آیه هفتم:

هفتمین آیه ای که مورد بررسی قرار خواهیم داد، آیه 40 سوره مبارکه نباء می‌باشد.
« ... وَ یَقُولُ الکافِرُ یالَیتَنِی کُنتُ تُراباً». «ما شما را از عذابی نزدیک هشدار دادیم، روزی که آدم آنچه را (از خیر و شر) پیش فرستاده است بنگرد و کافر گوید: ای کاش من خاک بودم (و موجودی مکلّف آفریده نمی‌شدم تا چنین روز سختی را ببینم)».
 
شرح واژگان:
أنذرنا: بیم دادیم ینظر: می‌نگرد. مرء: آدمی. ما قدّمتُ: آنچه پیش فرستاد. یداه: دو دست او. کنتُ ترابا: خاک بودم.
 
شرح و توضیح:
خداوندمی فرماید: و ما شما را از عذاب نزدیکی بیم می‌دهیم. این عذاب در روزی خواهد بود که انسان آنچه را از قبل با دست‌های خود فرستاده می‌بیند و کافر می‌گوید: ای کاش خاک بودم. باید توجه داشت عذاب آخرت اگر نزدیک است به این اعتبار که هر چیزی که واقع شود نزدیک است به علاوه چون مایه عذاب الهی، اعمال خود و جزای آن‌هاست که در زندگی دنیا انجام داده و از پیش فرستاده است. کفار بعد از آن که تمام اعمال خود را در برابر خویش حاضر می‌بینند، آن چنان در حسرت و اندوه فرو می‌روند که می‌گویند: ای کاش از مرحله خاک فراتر نمی‌رفتیم و فاقد شعور بودیم و آنچه کردیم، انجام نمی‌دادیم و ای کاش بعد از آن که مردیم و خاک شدیم دیگر در قیامت زنده نمی‌شدیم!
 
تفسیـر نوین می‌نویسد: این بیم دادن از عذاب نزدیک یا مربوط به مرگ است؛ زیرا همین که روح از بدن جدا شد، آن چه از عقاب و عذاب در انتظارش می‌باشد اجمالاً برایش مکشوف می‌شود و جایگاه خود را در جهنم یا بهشت می‌بیند؛ و آن که دوزخی است از وقت مرگ خود در رنج و عذاب آینده خویش است. یا ترساندن از قیامت است که تتمه آیه وصف روز عذاب و محشر است و قریب بودنش به اعتبار وقوع حتمی آن است (که هر آینده ای نزدیک است)، در آن روزگار کافر آرزو می‌کند کاش جمادی پست مانند خاک بوده و مکلف نمی‌بود و گرفتار نمی‌شد. (48)
 
بهترین عاملی که موجب می‌شود که انسان افسوس و حسرت نخورد، در کلام امیرمؤمنان ضرورت یاد مرگ است. حضرت در خطبه ای می‌فرمایند: «همانا مرگ نابود کننده لذت‌ها، تیره کننده خواهش‌های نفسانی و دور کننده اهداف شماست. مرگ دیدارکننده ای دوست نداشتنی، هماوردی شکست ناپذیر و کینه‌توزی است که بازخواست نمی‌شود».(49)
 
بحث روایی آیه شریفه:
عن أبی عبد الله (علیه السلام)، قال: «قوله تعالی:یوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً؛ یعنی علویا یوالی أبا تراب».قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «إِنَهُ إِذا کان یَومَ القِیامَةِ، وَ رَأیَ الکَافِرُ ما أَعَدَ الله تَبَارَکَ وَ تَعالی لِشِیعَةِ عَلی مِن الثَوابِ وَ الزُلفی وَ الکِرامِةِ، قَالَ: یا لَیتَنِی کُنتُ تُراباً، أًی مِن شِیعَةِ عَلی، وَ ذَلکَ قَولُ الله عَزَ وَ جَلَ: یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً».(50)
 

آیه هشتم:

هشتمین و آخرین آیه ای که در مبحث یالیتنی های اخروی بررسی خواهیم نمود، آیه 24 سوره مبارکه فجر می‌باشد. «یَقُولُ یا لَیتَنی قَدّمتُ لِحَیاتی». « (انسان مغبون) می‌گوید: ای کاش برای این زندگیم (عبادت خالصانه و کار نیک) پیش فرستاده بودم».
 
شرح واژگان:
قدّمتُ: پیش می‌فرستادم. لِحیاتی: برای زندگیم.
 
شرح و توضیح:
در آن روز (قیامت) که جهنم را برای مجرمان حاضر می‌کنند به روش‌ترین وجهی متذکر می‌شود که آنچه از دنیا به او دادند، همه از باب امتحان بوده و او در کار خود کوتاهی کرده، اما این تذکر برایش هیچ سودی ندارد، چون تذکر وقتی مفید است که مایه توبه و عمل صالح شود و در روز جزا جای عمل و توبه نیست، موقع بیداری آن‌ها در روزی بود که خدا آن‌ها را با دادن و ندادن نعمت‌ها امتحان کرد.
 
بعد از متذکر شدن آرزو می‌کنند ای کاش برای زندگی‌ام چیزی فرستاده بودم. تعبیر به زندگی‌ام ممکن است به این اشاره کند که واژه حیات فقط شایسته آخرت است و زندگی زودگذر دنیا، زندگی محسوب نمی‌شود، مانند آیه 64 سوره عنکبوت که حیات دنیا را سرگرمی و بازی می‌داند و حیات حقیقی را حیات آخرت می‌داند. پس در آن روز عذاب خدا آن چنان سخت است که احدی از خلق کس دیگر را آن طور عذاب نکرده و در بند کردنش آنچنان سخت است که احدی از خلق کسی را آن طور در بند نکرده است. این بیان کنایه از شدت تهدید است. مناسب است آیه ای از قرآن و روایاتی از امیرمؤمنان درباره " أمل، آرزو" بیان کنیم.
 
«ذَرهُم یَأکُلُـوا وَ یَتَمَتّعُـوا وَ یُلهِهِمُ الأَملُ فَسَوفَ یَعلَمُـون؛ رهایشان کنید تا بخورند و بهره‌مند شوند و آرزو به خود مشغولشان دارد؛ به زودی خواهند فهمید».(51)
«از آرزوی پوچ و باطل بپرهیزید، زیرا چه بسا کسی که به امید فردا بوده ولی آن را پشت سر نگذاشت و چه بسا کسی که در آغاز شب به او غبطه می‌خورند ولی در پایان شب به حال او می‌گریند». «آرزو چون سراب است که بیننده را می‌فریبد و امیدوار را مأیوس می‌سازد».
 
«آرزو دل را به فراموشی می‌کشاند، وعده دروغ می‌دهد غفلت و بی خبری بسیار به بار می‌آورد و دریغ و حسرت برجای می‌گذارد».در تنبیه الخواطر روایت شده که پیامبر سه قطعه چوب برداشت و یکی را در مقابل خود در زمین فرو برد و دیگری در کنار خود و سومی را دورتر، آنگاه فرمود: آیا می‌دانید این‌ها چیست؟ گفتند خدا و رسولش بهتر می‌دانند. فرمود: این انسان است، این أجل است و آن دیگری آرزوست که فرزند آدم به دنبالش می‌رود، اما أجل در می‌رسد و او به آرزویش نمی‌رسد. (52)
 
نگاهی به نهج‌البلاغه:
انسان مغبونی که لب به سخن می‌گشاید و ای کاش می‌گوید که برای زندگی آخرتم زاد و توشه ذخیره می‌کردم و فکر آن می‌بودم، امیرمومنان (ع) علت ای کاش این گروه را تلاش نکردن در جمع آوری زاد و توشه و اعمال صالح می‌داند. نامه امیرمومنان در این رابطه بسیار شیوا و تکان دهنده است؛ حضرت می‌فرماید بدان! راهی پر از مشقت و بس طولانی پیش روی داری، و در این راه بدون کوشش بایسته و تلاش فراوان و اندازه گیری زاد و توشه و سبک کردن بار گناه موفق نخواهی بود.
 
بیش از تحمل خود بار مسئولیت‌ها بر دوش منه؛ که سنگینی آن برای تو عذاب آور است. اگر مستمندی را دیدی که توشه‌ات را تا قیامت می‌برد و فردا که به آن نیاز داری به تو باز می‌گرداند، کمک او را غنیمت بشمار و زاد و توشه‌ات را بر دوش او بگذار، و اگر قدرت مالی داری بیشتر انفاق کن و همراه او بفرست؛ زیرا ممکن است روزی در رستاخیز در جستجوی چنین فردی باشی و او را نیابی! به هنگام بی نیازی اگر کسی از تو وام خواهد غنیمت شمار تا در روز تنگدستی به تو بازگرداند. بدان که در پیش روی تو گردنه های صعب‌العبوری وجود دارد که حال سبک‌باران به مراتب بهتر از سنگین باران است و آن که کند رود حالش بدتر از شتاب گیرنده می‌باشد، و سرانجام حرکت بهشت و یا دوزخ خواهد بود؛
 
پس برای خویش قبل از رسیدن به آخرت وسائلی مهیا ساز؛ و جایگاه خود را پیش از آمدنت آماده کن، زیرا پس از مرگ عذری پذیرفته نمی‌شود و راه بازگشتی وجود ندارد. پسرم! بدان تو برای آخرت آفریده شده ای، نه برای دنیا. برای مرگ، نه زندگی جاودانه در دنیا، که هر لحظه ای ممکن است از دنیا کوچ کنی، و به آخرت درآیی! و تو شکار مرگ هستی که فرار کننده آن نجاتی ندارد و هر که را بجوید به آن می‌رسد و سرانجام او را می‌گیرد. (53)
 

نتیجه گیری:

همان طور که بیان شد در قرآن کریم دوازده مرتبه کلمه یالیتنی و یالتنا آمده است. آیاتی که کلمه یالیتنی در آن‌ها بکار رفته است به دو دسته دنیوی و اخروی تقسیم می‌شوند. اکثر آیات درباره آخرت و ای کاش‌های آخرتی می‌باشد. نکته مهم این که یالیتنی هنگامی بکار می‌رود که کار از کار گذشته و برگشتی وجود ندارد. از منظر قرآن کریم هر کدام از این یالیتنی ها منشاء و عامل مجزّای خود را دارند و مجرای هر کدام یک عامل متفاوت است. باید دید اکثر این یالیتنی ها که به ان اشاره شد علل و موجباتش چیست؟، ولی هر کدام را می‌خواهیم آیه، آیه خاتمه دهیم که یالیتنی های دنیوی و اخروی از کجا نشأت می‌گیرد که درسی برای همه ما مخاطبین کلام خدا می‌باشد که ما دچار این ضربه و خسارت بزرگ نشویم.
 

یالیتنی های دنیوی:

آیه 73 سوره نساء: مال دوستی و گم شدن در ثروت، آرزوهای بلند دنیوی، کم ارادگی در جهاد (روحیه نفاق)
آیه 42 سوره کهف: غرور و خودبینی، سخن برادر مؤمن خود را که از روی خیرخواهی است گوش نکردن (که موجب افسوس انسان می‌گردد).
آیه 23 سوره مریم: یالیتنی در این آیه ممدوح می‌باشد. چرا که حضرت مریم از شدت سختی زایمان و زخم زبان مردم لب به این سخن گشود.
آیه 79 سوره قصص: یالیتنی در این آیه از سر سرمستی قدرت و غفلت و مغرور شدن به مال خود می‌باشد.
 

یالیتنی های اخروی:

آیه 27 سوره انعام: تکذیب و افترا بستن به آیات الهی، عدم تعقل و تفکر در آیات الهی.
آیه 27 و 28 سوره فرقان: هم‌نشینی با دوست بد، گسستن از راه پیامبر (ص).
آیه 66 سوره احزاب: عدم اطاعت و پیروی از خداوند و رسولش (ص)، زندگی کردن بدون برنامه زندگی از رسول خدا (ص).
آیه 26 سوره یس: یالیتنی در این آیه ممدوح بوده، که از سر دلسوزی مؤمن آل فرعون به خاطر عدم پذیرش ایمان قومش بود.
آیه 38 سوره زخرف: همراهی و هم‌نشینی با کسانی که او را از خدا دور کردند و موجب از یاد بردن از خدا شدند، که بدترین قرین برای انسان شیطان است.
آیه 25 سوره حاقّه: غفلت، سرگرمی در دنیا، یاد نکردن آخرت و معاد.
 
با قاطعیت می‌توان گفت: منشاء یالیتنی ها و ای کاش‌ها، چه در دنیا و چه در آخرت مربوط به حب دنیا و دنیاپرستی است. امیرمؤمنان (ع) سختی جان کندن و حسرت از دست دادن دنیا و متعلقات آن را همین دنیاپرستی و حب دنیا معرفی نموده است. (54) و در جای دیگر فریبکاری شیطان را معرفی می‌کند و می‌فرماید: همانا شیطان راه های خود را به شما انسان‌ها زیبا جلوه داده، تا گره های محکم دینتان را یکی پس از دیگری بگشاید؛ این موجب افسوس شما می‌شود، از وسوسه و زمزمه و فریبکاری شیطان روی گردانید و نصیحت آن کس را که خیرخواه شماست گوش کنید و به جان و دل بپذیرید. (55)
 
پی نوشت ها :
1.گاهی در بین موضوعات یا در پایان آیات، مسائل و حوادث دنیوی و روزمره جامعه برای ملموس شدن موضوع " یا لیتنی" مورد اشاره قرار گرفته است.
2.نساء/74
3. قصص/ 79 و 80.
4.طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج 8، ص 274..
5. « ... إنّا أعتدنا للظالمین ناراً أحاط بهم سرادقها ... »؛ الکهف، آیه 29..
6.واضرب لهم مثلاً رجلین جعلنا لأحدهما جنّتین من أعنابٍ و حففناهما بنخل و جعلنا بینهما زرعاً»؛ الکهف، آیه 32..
7. «وَ کانَ لَه ثَمَرَ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَنَا أَکثَرُ مِنکَ مالاً وَ أَعَزَّ نَفَراً». همان، آیه 34.
8.مجلسی، محمد باقر، ص 227
9.القصص/ آیات 76 تا 81.
10. الکهف/ 44
11. الکهف/ 41
12. «وَ مَن أَعرِض عَن ذِکرِی فِإِنَّ لَهُ مَعِیشَۀً ضَنکاً وَ نَحشُرُهُ یَومَ القِیامَۀِ أَعمی»؛ طه/ 124..
13.یونس/ 22
14. طباطبایی، محمد حسین، ج 26، ص 180
15. ر ک: به آیاتی که وضع حمل و دوران حاملگی و تربیت طفل و ... را بیان نموده است. از جمله:
الف: أحقاف/ 15 ب: لقمان/ 14 ج: بقره/ 233
16.الفرقان/ 27
17.الکهف/ 42
18. النساء/ 73
19. القصص/ 80
20. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج 27، ص 64.
21. «إِذ قَالَ لَهُ قَومَه لا تَفرَح».
22 . قصص/ 77
23. بهرام پور، ابوالفضل، تفسیر یک جلدی قرآن کریم با شرح واژگان، ذیل آیه 77
24. تشریح آیات 76 و 77 سوره مبارکه قصص
25. النحل/ 96
26.النساء/ 18
27. الأنعام/ 30
28.نامه 31 نهج‌البلاغه: نامه امام به فرزندش امام حسن وقتی از جنگ بازمی گشت و به سرزمین (حاضرین) رسیده بود و در سال 38 هجری ایراد فرمود.
29.مریم/ 39
30. الفرقان/ 28
31. یوسف/ 5، یس/ 60، أسراء/ 53
32. نهج‌البلاغه، حکمت 269، (انواع الناس فی الدنیا).
33. همان، نامه 31، نامه امام به فرزندش امام حسن (ع).
34. الفرقان/ 29
35. آیه 44 سوره مبارکه " نحل" نیز یکی از نام‌های قرآن را ذکر معرفی می‌نمایند.
36. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج 40، ص 64
37. همان، ج 29، ص 293
38." أئمۀ الکفر"، بیان قرآن است که از سوره توبه آیه 12 می‌توان اقتباس کرد. در این آیه دستور جنگ و کشتن پیشوایان کفر از جانب خداوند به قلب پیامبر صادر شده است.
39. الملک/ آیات 10 و 11؛ و گویند: «اگر شنیده و پذیرفته بودیم یا تعقل می‌کردیم، اکنون در میان دوزخیان نبودیم»
40. طباطبایی، محمدحسین، همان، ج 16، ص 520
41. تفسیر قرطبی، ذیل آیه شریفه
42. «وَ لا تَحسَبَنَّ الَذینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ الله أَمواتاً بَل أحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُون». آل عمران/ 169
43.برگرفته شده از سیاق همین آیه و آیه 38 سوره غافر
44.ر ک به: نهج‌البلاغه، آیین دوستداری: حکمت 65 و 295؛ آیین دوستی: حکمت، 158 و 268؛ آفات دوستی: حکمت 218 و 451 و 480
45.اشاره به آیه 71 سوره أسراء
46. اشاره به آیه 71 سوره أسراء ...
47.طباطبایی، محمد حسین، همان، ج 39، ص 113
48.شریعتی، محمد تقی، تفسیر نوین، جزء سی‌ام قرآن
49.خطبه 230 نهج‌البلاغه، بند دوم
50.شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ص 156
51.الحجر/ 3
52.منتخب میزان الحکمه، مبحث آرزو، ص 27
53.نامه امیرمومنان (ع) به فرزندش امام حسن (ع)، بند نهم
54.خطبه 109 نهج‌البلاغه (خطبه الزهراء)
55.خطبه 121 نهج‌البلاغه، بند سوم
 
فهرست منابع:
1.قرآن کریم
2.نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتی، چ دهم، بی جا، انتشارات آستان قدس رضوی. 1387 ه ش
3.انصاریان، حسین، ترجمه قرآن کریم، چ اول، بی جا ، ناشر: اسوه، 1386 ه ش
4.پور سیف، عباس، خلاصه تفاسیر المیزان و نمونه، چ چهارم، بی جا، نشر شاهد، 1383 ه ش
5.طباطبایی، محمد حسین، المیزان، چ دوم، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم. 1387
6.مکارم شیرازی، ناصر (و جمعی از نویسندگان)، بر گزیده تفسیر نمونه، چ پانزدهم، ناشر: دارالکتب الإسلامیه، 1384
7.شریعتی، محمد تقی، تفسیر نوین، چ دوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1383
8.رفسنجانی، علی اکبر (و جمعی از نویسندگان)، تفسیر راهنما، چ سوم، بی جا، بی نا، 1385
9.محمدی ری شهری، محمد، منتخب میزان الحکمه، بی چا، قم، دارالحدیث، 1425 ه ق
10.ابن‌بابویه، علی بن محمد (شیخ صدوق)، علل الشرایع، بی چا، قم، نشر جامعه مدرسین حوزه علمیه، 1404 ه ق
11.مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه‌ی قران، چ دوم، بی جا، انتشارات امام علی ابن علی طالب، 1389
12. المجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار ج 103، بی چا، تهران، المکتبه الإسلامیه، 1384 ق، 
 
 
نویسنده:محمد خندان

منبع : راسخون
0
40% (نفر 2)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

امام آسمانی (1)
قدرت و فرمانروائى مطلقه حق بر ظاهر و باطن هستى‏
صدقه عامل دفع بلا
امام سجاد (ع) و روشهای تفسیری
بی‌تفاوتی مصداق بی‌دینی است
بركرانه ی صحیفه ی سجادیه
ملحق شدن راس مطهر امام حسین (ع) به بدن مطهر
علامه شهید مطهری
وَ اَمّا حَقّ الْجَارِ فَحِفْظُهُ غَائِباً وَ ...
پنج درس آموزنده سعادت بخش

بیشترین بازدید این مجموعه

آثار اخروی نماز
كلام اميرالمؤمنين عليه السلام در باب حرص‏
دعا؛ اسلحه مؤمن‏
نگاهی به واپسین روزهای عمر امام حسن مجتبی (علیه ...
برتري امام حسين(ع) بر امامان ديگر
شما چقدر به عهد خود وفا می کنید؟
تاثیر صلوات در حسابرسی آخرت!
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^