فارسی
دوشنبه 03 دى 1403 - الاثنين 20 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

شهداى كربلا، پيشوايان زاهدان تاريخ‏

 

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

 

اگر عزيزان به خون آغشته سال شصت و يك را كه در محضر امام عاشقان حضرت سيدالشهداء، آگاهانه جان خود را با آن وضع، نثار حضرت حق كردند و با شهادت خود دوام قرآن و نبوت و امامت را براى ابد تضمين نمودند، پيشواى تمام زاهدان تاريخ و بلكه پيشواى تمام مردان راه حق بدانيم، كلمه مهمى در حق آنان نگفته ايم كه آنان از تمام تصورات و خيالات ما نسبت به هر امر مثبتى، برتر و بالاترند.

«عنصر شجاعت» كه نوشته فقيه فرزانه مرحوم حاج ميرزا خليل كمره اى است، معارف و آثارى از اهل بيت عليهم السلام و بزرگان در توضيح حقيقت آن شهيدان نقل مى كند كه به قسمتى از آن اشاره مى رود:

حضرت على عليه السلام كفى از خاك كربلا بوييد، به جاى تعقيب نماز ذكرى گفت: وه شگفتا! از تو اى خاك اسرارآميز، از تو در رستاخيز گروه گروه بر مى خيزند كه بى حساب داخل بهشت خواهند شد.

حضرت على عليه السلام به كربلا گذر كرد و فرمود:

خوابگاهى است از سوارانى، قتلگاهى است از عشّاقى، اين كوى، كوى شهيدانى است كه گذشتگان از آنان پيشى ندارند و آيندگان به آنان نمى رسند!!!

حضرت باقر عليه السلام مى فرمايد:

على عليه السلام با دو تن از ياران خود به كربلا گذشت، هنگامى كه به آن سرزمين گذر كرد، چشمانش پر از اشك شده گفت: اين خوابگاهى است از سواران آن ها، اين باراندازى براى بنه آن ها است، در اين جايگاه خون آنان به زمين ريخته مى شود، خوشا به تو پاكيزه خاكى كه بر فراز تو خون احبا خواهد ريخت «1».

ربيع بن خثيم يكى از زهاد ثمانيه است، از نظر حفظ زبان از ناروا بيست سال درنگ كرده سخن نمى گفت، خاموش بود، تا حسين عليه السلام شهيد شد از او يك جمله شنيده شد. باز به سكوت خود برگشت تا مرد.

آن ها را به سنان نيزه زده و آورديد. به خدا سوگند! گزيدگانى را كشته ايد كه اگر پيامبر خدا خود را به آنان مى رسانيد البته دهن آنان را مى بوسيد و آنان را در دامن و در كنار خود مى نشاند، بار خدايا! تو سرشت آسمان و زمين را پديد آورده اى، آگاه به نهان و آشكارى، تو به دادگرى بين بندگان خود در اختلاف، حكم خواهى كرد.

كعب الاحبار از دانشمندان است كه به او خوشبين نيستم و با اين وضع اين جمله زير را مى گفته، گويا اين نغمه را از حنجره ديگران آموخته بود، سالم بن ابى جعبره مى گويد: از او شنيدم كه مى گفت:

مردى از اولاد رسول خدا صلى الله عليه و آله كشته مى شود و هنوز عرق اسب هاى ياران او خشك نشده، داخل بهشت خواهند شد و با حور العين دست به گردن خواهند بود، مى گويد: در اين گفتگو بوديم كه حسين عليه السلام بر ما گذر كرد گفتيم: او همين است؟ گفت: آرى «2».

كشّى، رجالى معروف مى گويد:

حبيب از آن هفتاد و دو تن مردانى بود كه حسين عليه السلام را يارى دادند و به كوه كوه آهن برخورد كردند و به استقبال سرنيزه ها با سينه و شمشيرها با رخسار رفتند، برآنان پيشنهاد امان و مال و منال مى شد، زير بار نمى رفتند و مى گفتند:

عذرى پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله براى ما نيست، اگر حسين او عليه السلام كشته شود و از ما مژگانى بهم بخورد، ايستادند تا در پيرامون او تمام كشته شدند «3».

به قول فيض آن عارف مست جام بلى:

 

خوش آن كه كشتگان غمش را ندا كنند

 

تا وعده هاى اهل وفا را وفا كنند

آن دم كه دوست گويد اى كشتگان من

 

از لذت خطاب ندانم چها كنند

در شور و وجد و رقص درآيند عاشقان

 

از شوق دوست جامه جان را قبا كنند

آن دم كه دوست پرسش بيمار خود كند

 

دردش يكان يكان همه كار دوا كنند

     

سر گر به پاى دوست فشانند عاشقان

 

هر دم براى دادن جان جان فدا كنند

     

عشّاق اگر الست ديگر بشنوند از او

 

بى خود شوند و تا به قيامت بلا كنند

     

 

شهداى كربلا عبارتند از عده معدودى كه از اين چند جهت يعنى روشنى تاريخ و شجاعت و جنگ جويى با معنويت رجال، براى توليد جو معنويات و منطقه حسنات شايسته اند.

كاوش از روش آنان كه كانون حسنات و كانون اخلاقند، مى تواند جوّ را تغيير دهد، به شرط اين كه سرسرى به تاريخ آنان ننگريم و كاوشى كنيم كه از همه نواحى به تربت آنان راه يابيم و هر چه در آن تربت، مدفون است كه رابطه، با عظمت آنان و عظمت جويى ما دارد، بيابيم و پيام اخلاقى آنان را كه پياپى مى رسد در نيوشيم، چه از منطق هاى آتشين ادب آميز، چه از ابراز حقيقت دوستى و حق پرستى، چه از اقدام به خدمت در مواقع خطير و چه از مردانگى و پشتيبانى از مظلوم و چه از پيشروى در بين همسران، چه از استقبال و قدردانى از فرد عظمت و قهرمان آن، چه از نلرزيدن در ايستگاه هاى خطرناك، چه از فرزانگى و يك تنه تقويت از حق كردن و چه از فداكارى و قربانى دادن، خلاصه جانفشانى و رجوليّت و پاك روانى و نيك نهادى و كارهاى برازنده اى كه اثر پرمايگى روان و جان آن ها است.

همه اين امواج و اشعه معنوى را به وسيله احتكاك مى توان به اهتزاز در آورد و خود را در جوّ حيات تازه فناناپذيرى كشانيد و به اندازه اى تغييرات جوى و تأثرات خويش به منطقه بقا و جوار خدا نزديك تر شده ايم و معنى حسنات و منشأ ثواب هاى موعود، همين است.

اگر گفته فيلسوف درباره قوّه و ماده كه گويد: هر ذره ماده عبارت است از قوهّ هاى غير متناهيه كه مانند انجماد آب به يخ بسته شده است و اگر بتوان آن ذره را بشكنيم همان قواى غير متناهيه را استخراج خواهيم كرد و مورد استفاده قرار خواهيم داد، اغراق به نظر آيد (چون جسم و جسمانيات متناهى التأثير و التأثر است) درباره «جان و روان» كه قواى خود را در پيكر انسان تمركز داده، فوج فوج بيرون همى فرستد اغراق نيست و درباره عدّه معدودى از مردان عبقرى مانند شهيدان كوى حسين قابل تصديق است كه از آثار عظمت مالامالند و از گريبان فعاليت آنان منطق هايى، ابرازهايى، پر از عاطفه و پر از حماسه و مانند آب روان روى هم مى غلطد!!

بنگريد از درون پيراهن آنان آثار توحيد، تقوا، اخلاق چنان سرشار به عالم منتشر و پراكنده شده و مى شود كه اگر توحيد هيكلى داشت، همين طور آثار بروز مى داد.

هزاران دشمن به مقصد جان، هزاران آرزوهاى تقوا سوز، هزاران ازدحام اخلاق شكن، نتوانست فعاليت اخلاقى آنان را تعطيل كند، يا دامن تقواى آن ها را لكه دار نمايد، يا به نيروى توحيد و جان يكى شده با توحيد آنان چيره گردد!!

پس تراكم قواى غير متناهيه تا اندازه اى قابل تصديق است، اگر در شكستن ذرات و استخراج قوه هاى غير متناهيه، هنوز امتحان به عمل نيامده، در تحليل شخصيت اينان و آثار نفسياتشان تا اندازه اى رسيدگى شده و ديده شده كه از بنيه آنان، هم آزادى و هم ضبط نفس، هم روانى و هم حكومت بر نفس، هم شجاعت و هم قانون، هم محبت و هم ضلالت، هم لطف و هم دلسوزى، هم قهرمانى و رزم آورى، هم خوددارى و خود نباختن در منطقه قدرت كفر و هم خود باختن در برابر حقيقت و فضيلت به حد كامل سرشار توأماً بيرون مى ريزد.

پس نامتناهى بودن جان و روان يا انجماد قواى غير متناهيه را در جهان جان تصديق مى كنيم و براى توليد جو معنويت و بزرگ كردن خيال شنونده و عظمت روح خواننده، تاريخ و پيام اين مهين مردان، ما را كافى است.

در هر صورت آنچه مهم است در اين زمينه بدانى اين است كه اين همه صفت و خصلت و اين همه بزرگى و عظمت و اين همه جلالت و معنويت از كانونى چون زهد، يعنى بى رغبتى كامل به آنچه نبايست رغبت داشت و رغبت كامل به معشوق حقيقى، يعنى حضرت ربّ العزه به دست مى آيد و حلاوت زهد براى زاهدان حقيقى در دنيا هم چون حلاوت نعمت هاى بهشت در قيامت براى بهشتيان است و چون اين حلاوت حاصل شود، زاهد پس از آن دنبال چه رود و دنبال كه رود.

زهد، ذروه انسانيت و مقام اعلاى آدميت و منبع تمام كمالات و ايجاد كننده تمام خصايل الهى در انسان است.

 

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

 

(1)- الخرائج والجرائح: 1/ 183، باب 2.

(2)- بحار الأنوار: 44/ 224، باب 30، حديث 2؛ الأمالى، صدوق: 140، المجلس التاسع والعشرون، حديث 4.

 

 

(3)- رجال الكشى: 78، حديث 133؛ بحار الأنوار: 45/ 92، باب 37، حديث 33.

 

 

 مطالب فوق برگرفته شده از 

کتاب : عرفان اسلامی جلد هشتم


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

جایگاه تقیه
وظیفه ما در مقابل اموات که در برزخ هستند چیست؟
ماه خندان از علی ‏اکبر خوشدل تهرانی‏
روزانه چقدر قرآن بخوانیم؟
حرمت شكنى‏
چرا امام حسین علیه السلام به دنیا باز می گردد
پیامبر(ص) و خدیجه(س)
توسل انبياء به امام حسين(عليه السلام)
اعمال شب نوزدهم ماه مبارک رمضان
توصیه های امام زمان علیه السلام به شیعیان

بیشترین بازدید این مجموعه

سه توصیه حضرت حق به پیامبر اکرم(صلى الله علیه ...
حقيقت شكر
هفت نمونه‌ از احیای مردگان در کلام قرآن
عفو در روايات‏
آثار ایمان به خدا در زندگی
امام مهدی علیه السلام؛ آینه جمال و جلال الهی
گذری بر فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^