
جولانگاه شيطان
- تاریخ انتشار: 30 ارديبهشت 1394
- تعداد بازدید: 371
در ظاهر، ما از آسمان كوچكتريم، اما در باطن از آن بزرگتريم، چون ملكوتى هستيم. ما در باطن عقل و اصالت و شرافتيم، اما متاسفانه در وجود بعضى از ما اين ارزشها كمرنگ شده و يا تنها مايههايى از آن باقى مانده يا هنوز شكوفا نشده است. بسيارى از ما مانند زمينى هستيم كه آماده كشاورزى است، ولى دانههايى كه بايد در اين زمين كاشته شود در گوشهاى از زمين در شيشه دربستهاى قرار دارد و سى سال است كه اين زمين آماده به صورت باير افتاده است.
شياطين هم از زمينهاى باير خوششان مىآيد، چون جاى ديگرى براى بازى ندارند. از اين رو، در سرزمينى كه على، عليهالسلام، انبيا، عرفا و علما حضور دارند، شياطين جايى ندارند. جاى بازى شياطين در مراكزى است كه آشغال و كثافت در آنها فراوان است. اصولًا، زندگى ميكروب وابسته به زبالهها و زبالهدانىهاست، پس شياطين نمىتوانند در سرزمين وجود على برويند و بازى كنند، چون در آن راهى و جايى ندارند. اين بدان سبب است كه على حسود و مغرور و متكبر نبود؛ بىمعرفت و بىنور نبود؛ بلكه سرزمين حياتش جاى خدا، جاى معرفت و مردانگى و كرامت بود. از اين رو، وقتى ابن ملجم شمشير بر سر ايشان زد و خون به ديوار محراب پاشيد، حضرت فرمود:
«فزت ورب الكعبه».
يعنى به نقطه آخر رسيدم، به آن جا كه مىخواستم رسيدم.