جلسه چهارم _ 5 رمضان
(تهران مسجد امیر)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- درخواست حضرت ابراهیم(ع) از پروردگار
- -اطمینان به حقایق عالم، از اعظم نعمتهای خداوند
- اطمینان و آرامش دل در کلام امام سجاد(ع)
- گستردگی وجود انسان بهلحاظ باطنی
- -حسرت خوبان و بَدان عالم در روز قیامت
- عظمت نعمت اطمینان در کلام امام سجاد(ع)
- یقین و اطمینان، راه آرامش دل
- پیامبر خدا(ص)، دریای بیساحل علم مطلق
- -معنای «أُمِّی» در لغت عرب
- -پیامبر خدا(ص)، عالِم به تمام علوم
- -روشهای تزکیهٔ انسانی در اختیار پیامبر خدا(ص)
- -تعلیم حکمت بهقدر ظرفیت مردم
- امیرالمؤمنین(ع)، الگوی کامل بشریت
- مقامات امیرالمؤمنین(ع) در بیان رسول خدا(ص)
- -غیرقابلشمارش بودن ارزشهای امیرالمؤمنین(ع)
- -بخشش تمام گناهان با بیان فضیلتی از امیرالمؤمنین(ع)
- -طلب مغفرت ملائکه با نوشتن فضیلتی از امیرالمؤمنین(ع)
- -بخشش گناهان گوش با شنیدن فضیلتی از امیرالمؤمنین(ع)
- -بخشش گناهان چشم با نگاه به کتاب فضایل امیرالمؤمنین(ع)
- -بهترین عبادت، نگاه به چهرهٔ امیرالمؤمنین(ع)
- -حرف زدن از امیرالمؤمنین(ع) در شمار عبادات
- -قبولی ایمان بندگان در گرو تولّی و تبرّی
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین، حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
درخواست حضرت ابراهیم(ع) از پروردگار
خداوند متعال در آیات پایانی سورهٔ مبارکهٔ بقره (سورهٔ دوم قرآن) میفرماید: ابراهیم به پیشگاه من عرضه داشت که «رَبِّ أَرِنِی کیفَ تُحْی اَلْمَوْتیٰ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 260). از جملهٔ «کیفَ تُحْی اَلْمَوْتیٰ» کاملاً استفاده میشود که سؤال ابراهیم(ع)، این انسان والای الهی، ملکوتی و پدر انبیای بعد از خودش، انسانی که قرآن او را «قانت»، «حنیف»، «مُسلِم»، «صالح» و «عابد» معرفی میکند، دربارهٔ اصل زندهشدن مُردگان نبود؛ چون خود وجود مقدس او مبلّغ توحید و معاد بود و یقین صددرصد به زندهشدن مردگان داشت، پس سؤال به معاد و بازگشت مردگان به حیات دوباره ارتباطی ندارد.
-اطمینان به حقایق عالم، از اعظم نعمتهای خداوند
ابراهیم(ع) به پیشگاه حضرت حق عرض میکند که «کیفَ تُحْی اَلْمَوْتیٰ» مردگان را چگونه زنده میکنی؟ زندهشدن آنها را یقین دارم، اما میخواهم کیفیتش را هم بدانم. «قٰالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ» من به ابراهیم گفتم که کیفیت و چگونگی زندهشدن مردگان را باور نداری؟ «قٰالَ بَلیٰ وَلٰکنْ لِیطْمَئِنَّ قَلْبِی» این باور را دارم که وجود مقدس تو مُردگان را به کیفیتی زنده میکند، اما من میخواهم کیفیت زندهشدن مردگان را به من بنمایانی و نشان بدهی تا با چشمم ببینم و دلم آرامش پیدا بکند. مدام در دلم از خودم نپرسم: او که زنده میکند، چگونه زندهکردن هم در اختیار اوست! من میخواهم این چگونه زندهکردن را ببینم تا مرتب سؤالی برای من در قلبم مطرح نشود که چگونه مردهها را زنده میکند! من ببینم که دیگر در قلبم نپرسم، آرام بگیرم و مطمئن بشوم. این اطمینان نسبت به حقایق عالم، از اعظم نعمتهای پروردگار عالم به بندگان مؤمنش است. اگر تردید، شک و دودلی نسبت به حقایق برطرف نشود، ما را در مرز شقاوت دنیا و آخرت قرار میدهد.
اطمینان و آرامش دل در کلام امام سجاد(ع)
از امام باقر(ع) هم مطلب مهمی را راجعبه اطمینان و آرامش دل عنایت کنید. راوی مطلب، شخص حضرت باقر(ص) است که میفرمایند: من با پدرم زینالعابدین(ع) از مدینه به نجف آمدیم. آن زمان، قبر امیرالمؤمنین(ع) مخفی بود و کسی غیر از اهلبیت(علیهمالسلام) از جای قبر خبر نداشت. امام میگویند که وقتی به نجف آمدیم، پدرم این زیارت را کنار قبر خواندند که فقط دوسه خط آن زیارت است، بقیهاش درخواست یک سلسله حقایق از پروردگار با اشک چشم است.
شما ابراهیم(ع) در ذهنتان باشد که با آنهمه عظمت معنوی میگوید: «وَلٰکنْ لِیطْمَئِنَّ قَلْبِی» میخواهم دلم آرام باشم و تا آخر عمرم از خودم نپرسم که چطوری زنده میکند. این پرسیدنِ دائم، مزاحم من است و مرا رنج میدهد؛ ولی آرامش شرّ مزاحمت و رنج را برمیدارد. با توجه به ابراهیمی که با آن عظمت به خدا میگوید «وَلٰکنْ لِیطْمَئِنَّ قَلْبِی»، حالا جملهٔ حضرت سجاد(ع) را عنایت کنید که فقط دو سه خط اول آن زیارت است، بعد وارد گدایی جانانهٔ عاشقانهٔ عالمانهٔ حکیمانه از پروردگار شد. چه کسی؟ زینالعابدین، امام سجاد(ع).
گستردگی وجود انسان بهلحاظ باطنی
مردم عزیزم و خواهرانم! از اینکه دست گدایی انبیای خدا و ائمه تا آخر عمرشان بهطرف خدا دراز بود، معلوم میشود که انسان موجود گستردهای از نظر باطن است و گستردهتر از او در عالم وجود ندارد. بالاخره برآوردهشدن اینهمه از خواستههای انبیا و ائمه، باید از طرف خدا جا داشته باشد. انبیا و ائمه که گُتره دعا نمیکردند! آنها چیزی را میخواستند که یقین داشتند خدا برآورده میکند و وجودشان گنجایش گرفتنش را دارد. این گستردگی انسان است.
-حسرت خوبان و بَدان عالم در روز قیامت
شما از اول تکلیف تا حالا، چقدر نماز، روزه، کار خیر و خدمت در خودتان جا دادهاید؟ آیا باز هم جا دارید؟ خیلی زیاد! قرآن میگوید که یک اسم قیامت، «یَومُ الْحَسرة» است؛ توضیح میدهند که تمام خوبان عالم در قیامت حسرت میخورند از اینکه باز هم جا داشتهاند و خودشان را پر نکردهاند، بدهای عالم هم حسرت میخورند که چرا سر این سفره ننشستهاند! خوبان حسرت میخورند که هنوز خیلی جا داشتهاند و پر نکردهاند، بَدان هم حسرت میخورند که هیچچیزی ندارند. اگر انبیا و ائمهٔ ما دعا میکنند و میگویند (همهٔ روایاتش در اصول کافی است) دعا افضل عبادت و سلاح مؤمن است یا دعا گرهی را باز میکند که «قَضٰاء الْمُبْرم» خدا با قدرتش محکم به قضا و قدر انسان زده است.
این قدرت دعاست! شما فکر نکنید که اینها پُر بودند و باز هم میخواستند؛ اگر پر بودند و باز هم میخواستند، این خواستهها در کدام بخش از وجودشان باید جا میگرفت؟
عظمت نعمت اطمینان در کلام امام سجاد(ع)
ابراهیم(ع)، دومین پیغمبر اولوالعزم الهی را در نظر بگیرید که تمام نسلش به او افتخار دارند؛ حالا زینالعابدین(ع) را ببینید که میگوید: پدرم در کنار قبر امیرالمؤمنین(ع)، به تعبیر ما، مثل ابر بهار گریه میکرد و خواستههایش را اعلام میکرد که یکی این بود: «اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ» خدایا! باطن، درون، روان و روح مرا به کل اندازهگیریهایی که در حق من کردهای، آرامش بده تا دلم زیرورو نشود و مدام بگویم: روزه چه فایده دارد؟! خدایا! در این هوای گرم برای چه به ما میگویی که آب و غذا نخور، چه کارهایی نکن؟! این یکذره گرسنگی شکم ما به چه درد ما میخورد؟! حالا مؤمن میگوید: روزهات را گرفتم، اما این دیگر چیست که به گردن ما انداختهای. این همان مطمئن نبودن است!
خدایا! تو خودت را غنی و بینیاز از هر چیزی معرفی کردهای؛ تو که بینیاز هستی، برای چه به ما گفتهای که صبح از آن رختخواب گرم و نرم بلند بشو، وضو بگیر و در آن تاریکی نماز بخوان؛ باز گلی به جمالت که صبح کار نداشتیم و گفتی دو رکعت، اما ظهر در اوج کار، تجارت، کار، دفتر و بانک و رفتوآمد گفتی هشت رکعت؛ مغرب هم که دیگر خسته و مرده و از کار برگشته، این دیگر چه بود که میگویی هفت رکعت نماز بخوان؟ اینها برای نبود اطمینان دل به پروردگار است که خطرناک هم است؛ یعنی آن نمازخوانی که اطمینان ندارد، بهخاطر نبود اطمینان، رو به بینمازی میرود؛ روزهگیر رو به خوردن روزه و خمسبده رو به بخل برای ندادن خمس و زکات میرود. تردید و نبود آرامش دل، بسیار خطرناک است.
یقین و اطمینان، راه آرامش دل
وقتی ابراهیم(ع) و وجود مبارک زینالعابدین(ع) بهدنبال آرامش دل هستند، من و شما باید بیش از ابراهیم(ع) و زینالعابدین(ع) بهدنبال آرامش دل بدویم و هزینه کنیم. راه آرامش دل، باور کردن قرآن، نبوت پیغمبر(ص)، ائمه(علیهمالسلام) و مطالبشان است. مطالب ماه رمضان امسال دربارهٔ وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) از کتب غیرشیعه است و تمام روایات این کتب دربارهٔ امیرالمؤمنین(ع) از رسول خدا(ص) نقل شدهاند؛ من بهعلت ارزش و عظمت نعمت اطمینان، برای اینکه شما به پیغمبر(ص) اطمینان پیدا بکنید، لازم است که یک مقدمه از قرآن برایتان بگویم تا دلتان به پیغمبر(ص) آرام بشود؛ بعد نظریات حضرت را دربارهٔ امیرالمؤمنین(ع)، با یقین و اطمینان قبول بکنید و تردید برایتان نیاید. تمام روایاتی که در اینجا بیان میشود، از مهمترین کتابهای غیرشیعه است که خودشان این کتابها را قبول دارند، روایات سند و مدرک دارد و در بیشتر روایاتشان هم میگویند: «إسْنٰادُهُ صَحِیح» یا «صَحِیح بِشَرط شِیْخَین»، یعنی مسلم و بخاری. علمای مؤلف آن کتابها میگویند: این روایاتی که ما دربارهٔ امیرالمؤمنین(ع) نقل میکنیم، یقین صددرصد به صحیح بودنش داریم؛ اگر ما یقین نداشتیم، یا از طریق مؤلف کتاب یا از طریق خود کتاب یا از طریق راویان روایت رد میکردیم. آنها هم آمادهٔ خدشهزدن به مطالب هستند، ولی خودشان میگویند که راه ایراد به این روایات بسته است.
پیامبر خدا(ص)، دریای بیساحل علم مطلق
-معنای «أُمِّی» در لغت عرب
و اما آیه چه میگوید؛ آیه میفرماید: «هُوَ اَلَّذِی بَعَثَ فِی اَلْأُمِّیینَ»(سورهٔ جمعه، آیهٔ 2) نکتهٔ آیه، فقط همین «اَلْأُمِّیینَ» است که این خیلی مهم است! من متعجب هستم که چرا بعضی از کتابها این «اَلْأُمِّیینَ» را از معنای اصلیاش به معنای دیگری بردهاند و گفتهاند: «اَلْأُمِّیینَ» یعنی مردمی که در مکه زندگی میکنند؛ درحالیکه معنایش این نیست! تمام کتابهای لغت عرب را ببینید؛ چه لغاتی که مسیحیان عرب نوشتهاند، چه لغاتی که مسلمانهای عرب نوشتهاند و چه لغاتی که قدیمیها نوشتهاند. «أُمِّی» یعنی انسانی که مطلقاً خواندن و نوشتن بلد نیست، به عمرش هم کنار معلم در مکتب و مدرسه زانو نزده است.
-پیامبر خدا(ص)، عالِم به تمام علوم
این «أُمّی» است و قرآن میگوید: من کسی را به رسالت مبعوث کردم که نه خوانده، نه نوشته و نه معلمی دیده بود. از نظر عدم قرائت، کتابت و معلم ندیدن، مثل تمام مردم شهرش، بیسواد محض بود. این بیسواد محض را برانگیختم، چهکار با دل و روحش کردم! «یتْلُوا عَلَیهِمْ آیٰاتِهِ» تا آیات سه کتاب را بین مردم بخواند و به آنها برساند: آیات کتاب آفرینش، آیات کتاب نفس (یعنی وجود انسان) و آیات قرآن. روز اول بعثت، فوری او را عالِم به تمام هستی، تمام ظاهر و باطن انسان و تمام قرآن درآوردم؛ یعنی همهٔ علم -هستیشناسی، انسانشناسی و دینشناسی- را همان لحظه به او دادم.
-روشهای تزکیهٔ انسانی در اختیار پیامبر خدا(ص)
«وَ یزَکیهِمْ» تمام روشهای تزکیه انسانی، رشد انسان و به سلامتآمدن انسان را در اختیارش گذاشتم. میلیونها روانشناس در کنارش، معلم کلاس اول هم نیستند! شما روانکاویهای پیغمبر(ص) را دربارهٔ انسان در کتابها ببینید: «وسائلالشیعه» سی جلدی، «بحارالأنوار» 110 جلدی، «اصول کافی» دو جلدی، «مجموعهٔ ورّام»، «تحفالعقول» و «من لایحضرهالفقیه». روانکاوی ایشان را در این کتابها ببینید که یک روانکاوی صددرصد کامل و جامع است.
-تعلیم حکمت بهقدر ظرفیت مردم
«وَ یعَلِّمُهُمُ اَلْکتٰابَ وَ اَلْحِکمَةَ» او را مبعوث کردم که تمام قرآن را بهاندازهٔ ظرفیت مردم به مردم تعلیم بدهد (نه بهاندازهٔ خود قرآن) و به مردم حکمت بیاموزد.
از این آیه استفاده میشود که ایشان دریای بدون ساحلِ علم مطلق بودند و در یک کلمه، کسی بوده که در مقابل هیچ سؤالی، «نمیدانم» و «بلد نیستم» نداشته است؛ همهاش «میدانم» و «بلد هستم» بوده است. این دانش پیغمبر(ص) است.
امیرالمؤمنین(ع)، الگوی کامل بشریت
وقتی ایشان علی(ع) را با عینک این دانش نگاه میکردند، از طرف خدا بر خودشان واجب میدانستند که امیرالمؤمنین(ع) را معرفی کنند و 23 سال پیدرپی این واجب را انجام دادند. ما یک بار بچهمان را پیش یک تاجر، کارخانهدار یا استاد دانشگاه میبریم و میگوییم ایشان بندهزاده است، اگر بار دوم و سوم برویم و یگوییم بندهزاده است، میگوید: من بار اول فهمیدم که آقازادهتان است؛ اما داستان امیرالمؤمنین(ع) از چه قرار است که خدا بر او لازم کرده و به فرمودهٔ خودش، واجب کرده که 23 سال به مردم زمان و روزگاران بعد، ارزشهای علی(ع) را مرتب بیان میکردند؟! رسول خدا(ص) میدانسته و اعلام هم کردهاند که بعد از مرگ خودشان، اگر مردم علی(ع) را تا قیامت از زندگی حذف کنند، حذف امیرالمؤمنین(ع) مساوی با حذف خدا، خود پیغمبر، انبیا، امامان بعد از خودش و حذف همهٔ ارزشهاست. من خیلی این را باز نمیکنم، شما در این چند سال اخیر، اوضاع مسلمانان بیعلی را با چشم خودتان مشاهده میکنید.
امیرالمؤمنین(ع) با قسم جلاله میفرمایند: «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا» والله قسم! اگر هفت آسمان و هرچه زیرمجموعهٔ هفت آسمان است، بیاورند و مِلک منِ علی کنند و سند محضری بدهند، آنگاه بگویند که نه یک دانهٔ جو، بلکه یک پوست جو را که دم دهان مورچه است و به لانهاش میبرد، این پوست جو را از دهان این مورچه بگیر؛ والله این کار را نمیکنم! من نمیتوانم ظلم به این مورچه را در قیامت جواب بدهم. کسی که علی(ع) در زندگیاش باشد، یک روز از ساعت هشت صبح تا ساعت دو بعدازظهر، 1700 جوان را در عراق میخواباند و با ارّه برقی سر میبُرد؟ شما ای وابستگان به علیبنابیطالب(ع)، آیا حاضر هستید که گنجشکی را بگیرید و کلهاش را بکَنید؟ آیا شما حاضرید که پشهای را بگیرید و چشمش را با نوک سوزن دربیاورید؟
والله! اگر شیعه حاضر به این کارها باشد؛ مگر میشود که مأموم امیرالمؤمنین(ع) خون بریزد، آبرو بِبَرد یا اموال ملتها را غارت کند؟ مگر میشود که شیعهٔ علی(ع) اسرافکار یا متجاوز باشد؟ پیغمبر(ص) میدانستند که حذف علی(ع) عامل تمام گناهان و مفاسد است و با حذف او در زندگی، خدا، نبوت، عدالت، معاد، رحم و مروّت، عاطفه و عشق حذف میشود. بدون علی(ع)، این جنس دوپا از زمانی که از مادر بهدنیا میآید، مار و اژدها بهدنیا میآید تا وقتی که بمیرد.
مقامات امیرالمؤمنین(ع) در بیان رسول خدا(ص)
آیا به علم پیغمبر(ص) مطمئن شدید؟ حالا دلتان آرامش پیدا کرد که وجود مقدس او از چه دانشی برخوردار است؟! با نگاه آن علم دربارهٔ وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع)، نظر بسیار جالبی دارد که این روایت به نقل از علمای بزرگ غیرشیعه است؛ نقل خوارزمی در صفحهٔ دوم کتاب «مناقب»، اُمَوِینی در کتاب «فراع دو سِنته»، شیخ سلیمان بلخیِ حنفی در صفحهٔ 121 کتاب «ینابیعالمودة»، ذهبی در جلد سوم کتاب «میزانالإعتدال»، صفحهٔ 467. البته این کتابها چاپهای متعدد خورده است، یکوقت گول کسی را نخورید، چاپ جدید این کتب را بیاورد که صفحاتش عوض شده و بگوید ببین، روحانی شما دروغ میگوید، این روایت نیست. گول کسی را نخورید که کتاب برایتان بیاورد و این روایت در کل آن نباشد؛ چون در روزگار ما، حدوداً صد سال، درحال حذف اینگونه روایات هستند. خوشبختانه در کتابهای خطی از چاپهای صد سال تا پنجاه سال پیش، این روایات در این کتابها موجود است.
-غیرقابلشمارش بودن ارزشهای امیرالمؤمنین(ع)
این بزرگان از علمای غیرشیعه از رسول خدا(ص) نقل میکنند: «اِنّ اللّه جَعَلَ لأخي عَلِيّ فَضائِلَ لاتُحْصي كَثْرَةً» اسم علی(ع) مرده را زنده میکند، روح مرده را زنده میکند، عقل را تکان میدهد و آدم را شاد میکند. علی(ع) واسطه بین ما و خدا، انبیا، ائمه، قرآن و معاد است. والله! اگر علی(ع) در زندگی ما نباشد، ما به رحمت خدا نمیرسیم. رسول خدا(ص) در این روایت میفرمایند: پروردگار من، ارزشهایی را برای برادرم علیبنابیطالب در وجودش قرار داده است که قابلشمردن نیست و عدد لَنگ است. این کلام پیغمبر(ص) است! عدد در برابر ارزشهای علی(ع) لنگ است.
-بخشش تمام گناهان با بیان فضیلتی از امیرالمؤمنین(ع)
«فَمَن ذَكَرَ فَضيلَةً مِنْ فَضائِلِهِ مُقِرّا بِها غَفَرَ اللّه لَهُ ما تَقَدّم مِنْ ذَنْبِهِ وَ ما تَأَخّر» این چهار کتاب مهم برادران اهلسنت این روایت را نقل کردهاند؛ بارکالله به آدمهای باانصاف! هر کسی در خانهاش، نزد زن و بچهاش، دوستان و مسجد، یک فضیلت از فضایل علی(ع) را بگوید و آن را قبول هم داشته باشد، خداوند تمام گناهان او را که بین او و خداست، در گذشته تا الآن خط میکشد و میآمرزد. در حقیقت، خدا میگوید: بندهٔ من که یک ارزش علی را گفت، میارزد که من هم همهٔ آلودگیهایش را ببخشم.
-طلب مغفرت ملائکه با نوشتن فضیلتی از امیرالمؤمنین(ع)
«وَ مَنْ كَتَبَ فَضيلَةً مِنْ فَضائِلِهِ لَم تَزَل الْمَلائِكَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ ما بَقِيَ لِتِلْكَ الْكِتابَة رَسْمٌ» اگر یک نفر قلم بردارد و روی یک تابلو، بنر، صفحه، اعلامیه یا کتاب، یک فضیلت از فضایل علی(ع) را بنویسد، تا وقتی این خط روی بنر و کتاب هست (سیصد سال یا چهارصد سال دیگر) و کتاب از بین نرفته است، تمام ملائکه برای او از خدا طلب مغفرت میکنند. جالب است! آدم وقتی با امیرالمؤمنین(ع) باشد، کل ملائکه با آدم هستند و عملهٔ آدم برای استغفار میشوند.
-بخشش گناهان گوش با شنیدن فضیلتی از امیرالمؤمنین(ع)
«وَ مَنْ اسْتَمَعَ اِلي فَضيلَة مِنْ فَضائِلِه غَفَرَ اللّه لَهُ الذّنُوب اللّتي اِكْتَسَبَها بِالإسْتِماع» هر کس یک فضیلت از فضایل علی را با گوشش بشنود، خدا تمام گناهانی را که با گوش مرتکب شده است، همان وقت میبخشد.
-بخشش گناهان چشم با نگاه به کتاب فضایل امیرالمؤمنین(ع)
«وَ مَن نَظَر اِلي كِتابٍ مِنْ فَضائِلِه غَفَرَ اللّه لَهُ الذّنُوب اللّتي اِكْتَسَبَها بِالنّظَر» اگر کسی کتابی را در فضایل امیرالمؤمنین(ع) فقط نگاه کند و نخواند، خدا تمام گناهان مرتکبشده با چشم او را میبخشد. یکوقت پیغمبر(ص) میگویند که بخواند، اما اینجا میگویند که همهٔ کتاب پر از اسم امیرالمؤمنین علی(ع) و ارزشهایش است، او هم فقط نگاه میکند، «غَفَرَ اللّه لَهُ الذّنُوب اللّتي اِكْتَسَبَها بِالنّظَر».
-بهترین عبادت، نگاه به چهرهٔ امیرالمؤمنین(ع)
سپس پیغمبر(ص) فرمودند: «اَلنّظَرُ اِلي اَخي عَلِيّ عِبادَة» نگاه به علی(ع) عبادت است. خود حضرت امیر قول و وعدهٔ قطعی داده است، آنهم نه یک بار یا دو بار! ایشان میفرمایند: من در وقت مردن شیعیانم بالای سرشان میآیم. ما وقتی موقع مردن به علی(ع) نگاه میکنیم، در حال عبادت میمیریم و این بهترین حال مردن است.
-حرف زدن از امیرالمؤمنین(ع) در شمار عبادات
«و ذِكْرُهُ عِبادَة» حرف زدن از علی(ع) عبادت است.
-قبولی ایمان بندگان در گرو تولّی و تبرّی
این جملهٔ آخر را دقت بفرمایید: «وَ لايَقْبَلُ اللّه ايمانَ عَبْدٍ اِلاّ بِوِلايَتِه وَ الْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِهِ» خدا ایمان تمام بندگانش را قبول نمیکند، مگر با ولایت علی(ع) و بیزاری از دشمنان او؛ خدا گفته که هیچکس را بدون علی نمیپذیرد.
مسجد امیر/ ماه مبارک رمضان/ بهار 1394 ه.ش./ سخنرانی چهارم