
ارزش روزه و روزهدار

با توجه به انيكه روزه با بسيارى از برنامههاى مثبت و سازنده پيوند دارد، بىفايده نيست كه برادران و خواهران، از ارزش روزه و روزهدار آگاه شده، ايمان آنان و عشق و محبتشان باين فرمان كمنظير الهى بيش از پيش گردد.
كلمه رمضان از لغت رمض گرفته شده، و دانايان لغت رمض را به دو گونه توجيه توجيه كردهاند.
1- تابش نور خورشيد، با حرارت هرچه تمامتر بر ريگ و سنگ.
2- باريدن باران شديد در اوخر پائيز.
اگر رمضان بمعناى اول باشد، بايد گفت: روزه واقعيتى است كه همچون حرارت شديد مفاسد و پليديها، و تجاوزات و طغيانهاى غرائز را مسيوزاند، و آدمى را به ميدان پاكى نزديك ميكند.
و اگر به معناى دوم باشد بايد گفت: روزه همچون بارانى كه طبيعت را شستشو ميدهد، روان انسان را از آلودگى پاك كرده، و بآدمى نيروى مقاومت داده، و جسم را از خطرات رسوبات غذائى به سنگر امان ميبرد و به همين معنا روايتى از رهبر اسلام (ص) رسيده آنجا كه فرمودهاند.
ارمض اللّه فيه ذنوب المؤمنين، رمضان زمانى است كه خداوند بخاطر عمل روزه مردم مؤمن را شستشو داده و پاك ميكند.
1- خيل صائم: اسبانى كه از خوردن باز ايستادهاند.
2- رجل صائم: انسانى كه از خوردن و آشاميدن و حركت و گفتن خوددارى كرده.
صوم رمضان يعنى، خوددارى كردن از آنچه شرع و مكتب اللّه اجازه نداده و بىترديد گروه خوددارى در پيشگاه الهى، بخاطر اجراى فرمان دوست از اعتبار خاصى برخوردارند، و نزد پروردگار و وجدان خويش رو سپيدند.
على عليه السلام ميفرمايد: بهنگاميكه آدم بزمين آمد، تابش خورشيد چهره دل آرايش را تيره كرد، آدم از اين پيش آمد، دلگير بود، جبرئيل بر او نازل شد و بحضرتش گفت:
ميل دارى رويت سپيد گردد، گفت آرى، عرضه داشت: روز سيزده و چهارده و پانزدهم ماه را روزه بگير هر روزيكه روزه گرفت يك سوم كبودى پوست از بين رفت و به روز سوّم تمام چهره سپيد شد، اگر در اين روايت جاى تاؤيل باشد بايد گفت روزه عامل بدست آوردن آبرو و اعتبار در پيشگاه خداست.
رمضان زمانيست كه ابتدايش رحمت، و دهه دومش زمان غرق شدن در رحمت و عاقبتش آزادى از آتش جهنم است، اين آزادى از عذاب آخرت، عكسالعمل آزادى انسان از سوء خلق، طغيان غرائز و شهوات و بد كردارى بوسيله روزه ماه رمضان است، روزهاى كه همراه با شرايط انجام گرفته باشد.
پيامبر عزيز در خطبه جمعه آخر شعبان، در توضيح برنامههاى رمضان چنين فرمودند: ماهى بر سر شما سايه ميافكند، كه در ظرف آن ليلة القدر دارد، شب قدرى كه از هزار ماه با ارزشتر است.
خداى بزرگ روزه اين ماه را بر شما واجب نموده، و يك نماز مستحب را در شب آن مساوى با هفتاد نماز در شبهاى ديگر قرار داده، آنكس كه در اين ماه بكار نيكى دست بزند و برنامه خدا پسندانهاى انجام دهد ثوابش برابر با واجبى از واجبات خداست، و هر كس عمل واجبى انجام دهد. اجرش باندازه هفتاد واجب در وقت ديگر است.
آرى اى مردم، رمضان ماه استقامت، و فراهم آوردن نيرو است، و مزد مردم با استقامت و نيرومند بهشت است «1».
رمضان ماه مساوات است، ماهيكه بايد ثروتمندان مادى و معنوى به تمام كمبودهاى مردم تهيدست رسيدگى كنند، و دردهاى معنوى و اقتصادى را در درمان نمايند، در اين ماه نبايد گروهى سير و دستهاى گرسنه باشند، عدهاى غرق در هدايت، و قشرى گرفتار ضلالت، در اين ماه است كه خداوند روزى بندگان فرمانبر را زياد ميكند، و اين مسئله واقعيتى است كه قرآن از آن خبر داده «آنگاه كه مردم خويشتندارى بدست آرند، و از گناه و نافرمانى بپرهيزند، تمام درهاى بركات آسمان و زمين را برويشان ميگشائيم» «2».
رهبر اسلام ص ميفرمايد: در رمضان چهار برنامه از خداوند بخواهيد، دو برنامه براى جلب عنايت حق، و دو برنامههائيكه از آن بىنياز نيستيد، اما دو برنامه اول يكى قرار گرفتن در حصار توحيد و دور شدن از شرك و دوم بازگشت از گناه و ورود بحوزه توبه، و دو برنامهاى كه از آن بىنياز نيستيد، يكى طلب بهشت، و ديگر آزادى از آتش جهنم.
پيامبر عزيز ميفرمود: هر آنكس كه ماه رمضان را درك كند، و خود را در مسير آمرزش حق قرار ندهد، در كدام زمان ميخواهد به جبران كمبودها برخيزد.!
و نيز فرمود: اگر خداوند بآسمانها و زمين در چنان زمانى اجازه سخن گفتن دهد. به تمام روزهداران ميگفتند برنامه شما به بهشت منتهى ميگردد، و باز فرمودند: براى بهشت درى است به نام ريان و آن اختصاص بروزهداران دارد، آخرين روزهدارى كه از آن وارد شود بسته ميگردد.
پيامبر بزرگ ميفرمود: روزهدار اگر غيبت نكند، و بخوابد، خوابش عبادت است.
رسول گرامى صلى اله عليه و آله بمردم فرمود: طرحى را به شما بياموزم كه انجامش شيطان را از شما دور خواهد كرد به دورى بين مشرق و مغرب پاسخ گفتند آرى فرمودند: روزه رويش را سياه ميكند، دستگيرى از تهيدستان پشتش را ميشكند، دوستى در راه خدا، و تحمل رنج عمل شايسته ريشهاش را ميكند و توبه و بازگشت بحق رگ و پى او را جدا ميكند براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدن روزه است.
پيشوارى اسلام فرمود: به هنگام رمضان در تابستان چون رنج تشنگى بانسان روى آورد، خداوند هزار ملك را مأمور آدمى ميكند تا بهشت و نعمت الهى را باو بشارت دهند و او را نوازش كنند و چون افطار گردد خطاب ميرسد چه بوى خوشى دارى، سپس بملائكه ميفرمايد: شاهد باشيد مغفرتم را نصيبش كردم.
و نيز فرمود: آنكس كه از روى ايمان و عشق به خدا روزه بگيرد و حسابگر باشد و گوش و چشم و زبان را از گناه بازدارد، در حوزه رحمت گذشته و آينده الهى قرار گيرد، و اجر ثابت قدمان نصيبش ميشود «3».
امير المؤمنين عليه السلام ميفرمايد: روزه جسد خوددارى از غذاست ولى با اراده و اختيار خويش البته براى جلب مزد و فرار از عذاب، و روزه روان، خوددارى حواس پنجگانه است از گناه و پاك داشتن دل از تمام عوامل شر، و روزه دل نيكوتر است از روزه زبان و روزه زبان بهتر است از روزه شكم «4».
از مجموع روايات استفاده ميشود، كه روزه عمل سادهاى نيست و تنها گرسنگى و تشنگى مايه بوجود آمدن حقيقت روزه نميباشد، بلكه روزه بزرگترين ميدان تمرين براى پاكسازى جسم از امراض گوناگون، و تزكيه روان از مفاسدا خلاقى، و منور كردن دل به نور خداست.
با چنين روزهاى روزى فراوان ميگردد، و اجتماع سالم گشته و آدمى در پيشگاه حق كسب آبرو ميكند، و در جهان بعد از بهشت بهرهمند شده، و از عذاب جهنم دور خواهد ماند.
آثار خودنگهدارى
در قسمتى از مسائل گذشته، خصوصا در توضيح برنامه روزه دانستيم كه اجراى فرمان حق، و پيروى از دستور، و آراسته شدن بعمل صالح، در آدمى ايجاد نيروى مقاومت ميكند، و انسان را براى مبارزه با حوادث خطرزا آماده مينمايد.
مردميكه در سايه اجراى برنامههاى مثبت داراى نيروى خودنگهدارى ميشوند، سعى دارند، در برابر هجوم حوادث ضد انسانى به حفظ سرمايههاى سعادتآفرين برخيزند، و بدشمن اجازه دستبر ندهند، و در حقيقت كمترين اثر نيروى خودنگهدارى، برجا ماندن ريشه هاى سعادت و فضيلت در دو قلمرو فرد و اجتماع است، دشمنان درونى و بيرونى هيچگاه بسنگر استراحت نخواهند رفت، آنان بطور دائم در انتظار فرصتاند، كه انسان را از مسير الهى جدا كرده و بپرتگاه سقوط بكشانند، اين انسانا ست كه بايد در برابر دشمنان مجهز بوده و هميشه در مقام دفاع از كيان خويش باشد، و بايد همه مردان و زنان اين نكته را بدانند كه بهر ندازه توان و نيروى آدمى بوسيله حرارت ايمان و عشق بالله و اجراى فرامين آسمانى زياد گردد نيروى دشمنان و دستيارانشان براى آفريدن خطر كم ميشود و اتفاقا قرآن مجيد باين معنا اشارت كرده، آنجا كه از قول يكى از خطرناكترين دشمنان انسان ابليس نقل ميكند: فبعزّتك لاغوينّهم اجمعين الّا عبادك منهم المحلصين.
ترجمه: بار خداوندا به عزتت سوگند تمام مرد و زن را بگمراهى ميبرم مگر آنانكه نيروى ايمان و توان عملشان از هر آلودگى پاك است، آنان گروهى هستند كه من با تمام قدرتم در دستبرد بآنان سخت عاجز و ناتوانم: شما ميتوانيد اين معنى را در خود تجربه كنيد، فرض كنيد به گناهى عادت داريد، و مقاومت شما در برابر آن گناه و عوامل تحريككنندهاش صفر است، شيطان يا هواى نفس بآسانى بشما مسلط است، و شما هميشه مغلوب آن گناه هستيد، تصميم ميگيريد خود را از آن گناه پاك كنيد، وقت تصميم ابتداى مبارزه است، هم اكنون بايد در برابر دشمن مجهز شويد تا آنجا كه دشمن از پا درآيد، تجهيزات عبارت است، از ياد خدا، توجه بزبان گناه، و توجه بعكسالعملهاى خطرناك گناه در دنيا و آخرت، عزم راسخ براى ترك گناه، و امور ديگريكه شما را در اين راه كمك ميدهد، با جمع كردن تجهيزاته عليه دشمن، براى اولين بار كه در برابر گناه قرار ميگيريد با زحمت زياد از هجوم پليدى خود را حفظ ميكنيد، بار دوم فرار از گناه براى شما آسانتر ميشود، دفعات ديگر سادهتر، تا جائيكه مقاومت شما بآنجا ميرسد كه اگر عوامل گناه بزيباترين قيافه در برابر شما جلوه كنند، چنان حالت انزجارى بشما دست ميدهد كه اتگار با مالك دوزخ روبرو شدهايد، اينجاست كه حس ميكنيد توان شما براى خويشتندارى فوقالعاده شده و نيروى دشمن بصفر رسيده!!
بنابراين شما با دشمن در مسئله مقاومت عكس يكديگر هستيد هرچه نيروى شما بيشتر شود نيروى دشمن كمتر ميگردد، و هرچه نيروى شما كمتر توان دشمن فوقالعادهتر ميشود.
ميگويند: شخصى ابليس را در خواب ديد، در اطاقى قرار دارد كه از سقف آن اطاق از نازكترين نخ تا زنجيرهاى دانه درشت سخت و محكم آويخته، گفت: اين چه بساطى است، ابليس پاسخ داد: اين نخها و زنجيرها وسيله صيد كردن است، بسيارى از مردم بخاطر نداشتن ايمان و عمل، يا بعلت سستى عقيده و كمبود فعاليتهاى مثبت با نخى نازك كه بر گردن آنان همچون كمند مياندازم در دام من قرار ميگيرند، و اين زنجيرهاى گران و سخت براى بدام افكندن مردم مؤمن و مخلص است، اما مخلصين از افتادن بدام من درا مانند، من دوبار با اين زنجير گران خواستم مرجع بزرگ شيخ مرتضى انصارى را از خدا جدا كرده و در هلاكت قرار دهم، اما در هر دو بار اين زنجير سخت را هم چون خمير نرم از هم گسست و خويش را از خطر نگاهداشت!!
نوشتهاند: ابن سيرين جوانى بود زيباروى، در بازار شام بشغل بزازى اشتغال داشت، زنى جوان و زيبا چهره بدو مراجعه كرد، و از او خواست پارچههاى گوناگونى را بخانه وى بياورد، تا در آنجا با داشتن فرصت كافى آنچه ميخواهد انتخاب كند.
ابن سيرين بهنگاميكه وارد خانه شد تمام درها را بسته ديد، تازه برايش روشن شد كه بدام افتاده، بزن گفت از خدا بترس، شرم و آزرم كجا رفته، مگر نميدانى قرآن و سنت از گناه زنا بشدت نهى كردهاند، زن گفت آنچه ميگوئى واگذار، تا كامم برنياورى از اين خانه راه خروج ندارى، ابن سيرين با او مهربانى كرد و در عين لطف و محبت از او خواست اجازه دهد براى رفع حاجت بدستشوئى برود، چون بمحل قضاى حاجت رسيد سراپايش را آلوده كرد و با آن كيفيت با آن زن روبرو شد، زن از اين قيافه و وضع او بشدت متنفر گشت و از او خواست هرچه زودتر خانه را ترك كند، ابن سيرين با خوشحالى هرچه تمامتر از خانه خارج شد، و بمزد مقاومتى كه در برابر هواى نفس و وسوسه ابليس بخرج داد آراسته بدانش تعبير خواب شد. «5»
جهاد اكبر
على عليه السلام ميفرمايد: پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله گرهى از مسلمانان را بجگ فرستاد، زمانيكه بازگشتند فرمود:
مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقى عليهم الجهاد الاكبر، قيل يا رسول اللّه و ما الجهاد الاكبر قال جهاد النفس ثمّ افضل الجهاد من جاهد نفسه الّتى بين جنبيه. «6»
ترجمه: آفرين بر مردميكه جنگ كوچك را بپايان بردند، ولى جنگ بزرگ بر عهده آنان باقى مانده، پرسيدند جنگ بزرگ كدام است، فرمود مبارزه با نفس، سپس ادامه داد: پربهرهترين جنگ مبارزه با نفس است كه بين دو پهلو قرار دارد.
از دشمنان بسيار خطرناك، و زيانآوريكه بشر در تمام دوره حيات و در هر شرطى از شرايط با آن روبرو بوده، چهرهايست كه قرآن مجيد از آن تعبير بهواى نفس كرده است. «7»
هوا عبارت است از طغيان نفس و عدم قناعتش در برابر آنچه بطور قانونى برايش فراهم شده.
انسان در عين اينكه روزى و بهره ماديش از جانب حق مقرر شده ولى دستور دارد بهرهاش را از خوان طبيعت در سايه كار و كوشش و فعاليت و زحمت بدست آورد، سپس باندازه نياز از دسترنج خويش استفاده كند و مازادش را در راه الهى اتفاق كرده و خلاءهائيكه براى خانوادههاى مسلمان و اجتماع اسلامى هست پر كند، اما اكثر مردم باين شكل قانونى نيستند، بهنگام قدم گذاشتن در حوزه حيات و روبرو شدن با عوامل مادى، و بقول قرآن زينت حيات و مظاهر فريبنده، و صورتهاى بىسيرت در صفحه نفسش بسيارى از خواستههاى نامشروع و غيرقانونى و آمال و آرزوهاى عجيب و غريب نقش مىبندد و او را براى بچنگ آوردن برنامههاى بيشتر اگر چه بنابودى حق حيات و مال و منال و آبروى ديگران تمام شود تحريك مينمايد، آنگاه در مرز ستم بهمنوعان قرار گرفته و تبديل بمنبع شر خواهد شد، اين نكته ناگفته نماند كه نفس در ميدان وجود انسان داراى ارتش مجهزيست كه ميتوان گفت همه وجود انسان ارتش نفس است، ارتشى منتظر فرمان، چنانچه نفس داراى تربيت و پاكى باشد، ارتشش در راه حق و حقيقت بدو كمك ميكند و اگر داراى هوا، نيرويش در راه گمراهى و رذيلت بياريش برميخيزد.
بهنگام طغيان هواست كه انسان دچار گناهان گوناگون و بيشمارى ميشود.
تيز كردن دندان براى حمله بمظلوم، تأمين نيرو براى بيغما بردن سهم ديگران، ارضاء غريزه جنسى از طرق نامشروع، گرفتار آمدن بدام ريا براى ازدياد مال و قرار از كار، كشتن بىگناه، آلوده شدن بانواع پليديها براى حفظ مقام و موقعيت پوشالى، غرق گشتن در مسائل مادى و ... همه و همه محصول هواى نفس و فرمانبردن از آنست.
در برخورد و روبرو شدن با هواى نفس جهت زندگى معلوم گشته و مسير آدمى مشخص ميگردد، چنانچه در اين ميدان آدمى محكوم و مغلوب هواى نفس شود، تبديل به پستترين و شريرترين موجود زنده گشته و در جهان بعد هيزم جهنم خواهد شد، و اگر مالك هوا گردد حياتى بر اساس پايههاى فضيلت برپا خواهد كرد و در عالم بعد از زيباترين چهرههاى اهل بهشت خواهد بود.
قرآن هم همين معنا را بازگو ميكند، آنجا كه ميفرمايد: وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى: آنكس كه بخاطر ترس از مقام ربوبيت، نفس را از تجاوز و طغيان باز دارد جايگاهش بهشت است.
ميدانيد كه براى جنگ با دشمنان بيرون، انسان توان و نيرو لازم دارد، و آن نيرو عبارتست از انواع اسلحههاى مادى و آگاهى از تاكتيكهاى نظامى، ولى براى مبارزه با هواى نفس كه جدا در رأس تمام دشمنان بشر قرار دارد، از هيچيك از نيروهاى مادى نميتوان كمك گرفت، در اين ميدان نيروئى مافوق تمام نيروهاى لازم است چون اين دشمن خطرناكترين و پرزورترين دشمنان است و آن نيروى مافوق بنا به عقيده قرآن چيزى جز تقوا و بعبارت فارسى خودنگهدارى نيست.
البته بدست آوردن نيروى خودنگهدارى محصول برنامههاى متعدديست كه انسان بايد از سنين كودكى براى خويش فراهم آورد.
در اينجا ممكن است بپرسيد كودك چگونه براى تحصيل اين نيرو برخيزد؟ بايد گفت پدران و مادران، آموزگاران و دبيران، دانشمندان و نويسندگان و خلاصه همه مربيان براى ايجاد اين نيرو در كودكان كه نسل آينده را در زمانى تشكيل ميدهند. خطيرترين مسئوليت را بعهده دارند، و اگر در جنب اين نونهالان معصوم و نسل بيگناه مربيان بيتفاوت باشند و يا تنها بامور ظاهر اطفال توجه داشته باشند ملت و مملكت غرق در فساد خواهد شد و بىترديد گناه بزرگ بهدر رفتن نيروهاى انسانى بگردن مربيان است.
اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه خود انسان اساسىترين نقش را در فراهم آوردن نيروى خودنگهدارى بعهده دارد، و بايد بيدار باشد كه اصول انسانىاش در معرض نابودى قرار نگيرد. چنانچه خداى ناخواسته پدر و مادر، معلم و دبير، و ساير مربيان انسانى در اين زمينه كوتاهى كنند، بهنگاميكه انسان بعقل آيد و داراى نيروى تشخيص شود، بايد خود بجستجو برخيزد، و دامن يك مربى الهى را بچنگ آرد و خويش را از مرز هلاكت برهاند.
اما برنامههائيكه بايد در فراهم ساختن نيروى خودنگهدارى مورد توجه مربيان و خود انسان قرار گيرد عبارتست از:
1- فراگيرى مقررات و قوانين سازنده و رشددهنده برنامههاى انسانى.
2- انديشه در عمل و عاقبت آن.
3- توجه بپروردگار و صفات او.
4- شكوفا كردن خصائل انسانى و اخلاقى از قبيل كرامت نفس، شرف، غيرت، حميّت، حيا، و ...
5- تمرين برنامههاى پسنديده و مثبت.
6- همنشينى با عاشقان حق و اولياء خدا.
7- دورى جستن از عوامل تحريككنندهاى كه آدمى را بگناه و اميدارد و مخصوصا رفيق ناباب.
مربيان در فراهم آوردن اين مقدمات براى پرورش كودكان سخت مسئولند، و آنان كه از حوزه تربيت مربيان دور بودهاند پس از آگاهى باين قواعد نسبت بخويش فوقالعاده مسئولند.
گروهى عقيده دارند فساد در نسلهاى گذشته كمتر بود، اگر اينطور باشد بايد گفت مسلمانان گذشته علاقه بيشترى بآئين حق داشتند و اينهمه عوامل فساد در اختيار آنان نبود، و نيكان ايشان بيش از بدان بودند، و بهمين خاطر نيروى خودنگهدارى در آنان قويتر و پرتوانتر بود، آنان هميشه سعى داشتند، با مقدمات سازنده تقوا در ارتباط باشند، از اينجهت مردمى بودند قانع بحق خود پرهيزگار و پاكدامن، درستگو و درستكردار، ولى امروز كمتر كسى را مىبينيم كه آلوده به گناه يا گناهانى نباشد، نيروى خودنگهدارى در نسل امروز ضعيف است، اكثر مردم در برابر عوامل تحريك و ترغيب بگناه محكومند و ضعف و محكوميت اينان، حوزه زندگى را دچار مشكلات فراوانى كرده است.
خوشبختانه مردم مسلمان و مخصوصا شيعه در سايه رهبرى قائد عظيم الشأن اسلام، و مرجع بىنظير تاريخ، و متفكر قرن، و روح دين، و رعد خدائى عليه بيداد و ستم، و انقلابىترين چهره انسانى و دينى عليه بىدينى حضرت امام خمينى بعلل و عوامل مشكلات زندگى پى برده، و از فرهنگ وارداتى غرب و استعمارى روى گردانده و بتدريج آمادگى خود را براى بازگشت باصول اسلام نشان ميدهد، و هم اكنون طليعه فراهم آوردن نيروهاى مادى و معنوى براى بيرون راندن دشمنان بيرونى، و درونى از ميدان حيات آشكار است و مرد و زن مخصوصا، نسل جوان در سايه مربيان دلسوز درصدد فراهم آوردن مقدمات ايجاد تقوا و نيروى خودنگهداريند، و اميد ميرود كه در سايه اين توبه واقعى و بازگشت بحق، و تكاپوى مثبت به نتايج درخشانى برسند. «8»
راستى آنانكه در مبارزه با هوا پيروزند، وجودشان براى خود و ديگران منبع خير و بركت است و البته اين مبارزه و جنگ از اهميت بسزائى برخوردار است، چنانچه نتائجش نيز داراى ارزش فوقالعاده است و بهمين خاطر پيامبر بزرگ از اين مبارزه تعبير به جهادا كبر كرده است.
----------------------------------------------------------
(1)- سفينة البحار ج 2 ص 67
(2)- الاعراف 96
(3)- روايات نقل شده بيشترش در ج 2 سفينة البحار باب صوم است.
(4)- غرر الحكم ص 460
(5)- سفينة البحار ج 1 ص 678
(6)- سفينة البحار ج 1 ص 197
(7)- نازعات 40
(8)- در سوق دادن مردم ايران به انواع گناهان سلسله پهلوى مؤثرترين عامل بود و اين سلسله با رهبرى قاطعانه حضرت امام خمينى و نيروى عالى ملت ايران با تمام شئونش سرنگون شد و ملت و جامعه ما درا ين روزها با كوششى خستگىناپذير براى آبادى دنيا و آخرت خود در فعاليّت است، اين پيروزى در ماه بهمن 1357 شمسى بارادة الله نصيب مردم ايران شد.
برگرفته از کتاب نظام تربيت در اسلام، استاد حسین انصاریان