لطفا منتظر باشید

جلسه چهاردهم _ شب 15 رمضان

(تهران حسینیه همدانی‌ها)
رمضان1436 ه.ق - خرداد1394 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

تمام علوم پیغمبر اسلام طبق معتبرترین روایاتمان به امیر المومنین منتقل شد، و همه علومی که در باطن الهی امیر مومنان بود به حضرت مجتبی منتقل شد، ما کیفیت این انتقال را نمی‌دانیم، ولی امروز می‌دانیم که بشر دستگاه دهنده و گیرنده اختراع کرده گاهی یک سی دی را که نزدیک به چند میلیون کلمه در آن ضبط شده می‌گذارد روی دستگاه دهنده دکمه‌اش را می‌زند، دکمه گیرنده را هم می‌زند، چند میلیون کلمه با گردش دو تا سی دی در چند ثانیه انتقال پیدا  می‌کند. معصوم برگزیده خدا، انتخاب‌شده حق، انسان کامل، کمتر از سی دی که نیست، انتقال‌دهندگی پیغمبر وصل به اراده حق بود، گیرندگی امیر المومنین وصل به اراده حق بوده، همین انتقال‌دهندگی و گیرندگی تا امام عصر ادامه پیدا کرده است، در این حوزه سن ابدا مطرح نیست، شما در قرآن مجید می‌بینید این کلام الله شکی که درش نیست ذلک الکتاب لا ریب فیه، درباره حضرت یحیی خداوند می‌فرماید اتیناه الحکم سبیا، بچه سه چهار ساله بود که من مقام نبوت و همه شئونش را که یکیش هم علم کامل بود، یکیش هم عقل کامل بود، یکیش هم ایمان کامل بود، یکیش هم چشم باطن‌بینی بود به این بچه سه چهار ساله عطا کردم. به کوچکتر از یحیی هم بیشتر از یحیی عطا کرده مسیح تازه به دنیا آمده بود هنوز بدنش گرم ولادت بود، که مادرش او را در یک  گهواره  کوچک معمولی خواباند یهودی‌ها آمدند کنار گهواره طبق آیات قران، سوره آل عمران، به مریم  گفتند مٰا كٰانَ أَبُوكِ اِمْرَأَ سَوْءٍ، پدرت عمران را می‌شناختیم آدم بدی نبود، وَ مٰا كٰانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا  ﴿مريم‏، 28﴾، مادرت هم پاکدامن بود آدم آلوده‌دامنی نبود بچه را از کجا آوردی؟

مثلا به نظرشان رسید مریم با آن پدر، با آن مادر شوهر هم که نکرده، حتما نعوذ بالله با یک مردم بیگانه ارتباط داشته، خدا به مریم فرموده بود می‌آیند سراغت آمدند سراغت جواب نده، جواب یهودی‌ها را نداد اشاره کرد به گهواره که هر سوال دارید از این بچه بپرسید، بچه هم یک ساعت و دو ساعت بود به دنیا آمده بود، یهودی‌ها فکر کردند مریم مسخره‌شان کرد، که خدا می‌فرماید به مریم گفتند فَأَشٰارَتْ إِلَيْهِ قٰالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كٰانَ فِي اَلْمَهْدِ صَبِيًّا  ﴿مريم‏، 29﴾ با بچه‌ای که نیم ساعت است، یک ساعت است به دنیا آمده چطوری ما  حرف بزنیم؟ یعنی داری ما را مسخره می‌کنی؟ قرآن صریحا می‌فرماید از داخل گهواره صدا بلند شد، قٰالَ إِنِّي عَبْدُ اَللّٰهِ، اولا من پاک هستم، دست مرد بیگانه به مادر من نرسیده است، این امتیاز یک زن الهی و ملکوتی است ولو زن عادی، دختر عادی، که دست بیگانه نامحرم، به من نرسیده.

این دخترها و زنهایی که خود را آزاد می‌گذارند، راحت دست نامحرم و بیگانه به آنها دراز بشود و لکه ننگ روی لکه ننگ بر دامنشان بگذارد، فقط باید در روایات و در قرآن ببینید عذاب اینگونه زنان و مردان چه عذابی است، ما که در روایات و آیات می‌خوانیم می‌ترسیم و تحملش را نداریم، مثلادر یک آیه خدا می‌فرماید زن زناکار، مرد زناکار ضِعْفَيْنِ مِنَ اَلْعَذٰابِ ﴿الأحزاب‏، 68﴾ دو تا عذاب دارد در جهنم یک عذاب برای بدکاری است، یک  عذاب برای این است که به مقام انسانیت هجوم کرده حمله کرده، خیانت کرده و خودش را در پست‌ترین مرحله قرار داده است، بعد این عذاب را آدم در دعای کمیل می‌خواند مات‌زده می‌شود، نوشتند درجه حرارت خورشید داخلش آن وقت که  حالا من خواندم نمی‌دانم الان بقیه دانشمندان اضافه شده نشده، بیست میلیون درجه است آب در کره زمین سر صد درجه بخار می‌شود می‌پرد یعنی دیگر طاقت آتش گاز را ندارد، به صد که برسد بخار می‌شود از بین می‌رود آب، حرارت خورشید بیست میلیون درجه است، خورشید‌هایی هم کشف شده که چند میلیون برابر خورشید ماست خورشید ما آتشش که شعله می‌کشد عکس‌هایش هست عکس‌های رنگی زیبا من کتابهایش را تهیه کردم شعله‌های خورشید گاهی شانزده هزار کیلومتر است، یعنی شانزده هزار برابر تهران تا مشهد، از شدت حرارت، شما کل آفرینش را  در نظر بگیرید امیر المومنین می‌گوید به پروردگار عذابی که آماده کردی و هذا ما لا تقوم له السماوات و الارض، آسمان‌ها و زمین کلشان در برابر آتش تو طاقت  مقاومت و سرپا ماندن ندارند پودر می‌شوند می‌روند، حالا یک زن را با آن بدن ظریف به خاطر عمری زنا و عدم توبه و یک مرد زناکار را می‌خواهند ببرند در این آتش، فکر کنید این عذاب با آنها چه می‌کند؟ با توجه به اینکه این عذاب نمی‌کشد، گاهی آدم برق می‌گیرد می‌کشد، آب جوش می‌ریزد رویش زخم‌ها تاول می‌زند چرک و خون می‌کند آدم می‌میرد، آتش می‌گیرد آدم می‌میرد ولی قرآن می‌گوید این آتش ثُمَّ لاٰ يَمُوتُ فِيهٰا وَ لاٰ يَحْيىٰ  ﴿الأعلى‏، 13﴾ هیچ کس در آن نمی‌میرد، خب تا خدا خداست در این آتش زناکار زن و مرد باید بسوزد، خب این یک ذره پوست و گوشت و استخوان چه کار می‌خواهد بکند، این امتیاز زنان الهی‌مسلک از عالی‌ترین مقامشان تا زنان بی‌سواد دهاتی معمولی متدین که دست آلودگان، ناپاکان بدان به آنها نمی‌رسد چون نمی‌گذارند برسد. یک امتیاز مهمی است.

اینها فکر می‌کردند مریم با این پدر و مادر ولی کودک گهواره گفت انی عبدالله، پاک هستم، برای مادرم هستم،  آتٰانِيَ اَلْكِتٰابَ ﴿مريم‏، 30﴾ فعل ماضی است اتانی یعنی انجیل را به من دادند یک ساعتش است، یعنی کل انجیل کتاب آسمانی الان در قلب من است، وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا به دنیا نیامده بودم به  من مقام پیغمبری دادند وَ جَعَلَنِي مُبٰارَكاً أَيْنَ مٰا كُنْتُ من به دنیا نیامده بودم خدا من را  منبع خیر و برکت و منفعت برای بندگانش قرار داده است. وَ أَوْصٰانِي بِالصَّلاٰةِ در رحم مادر بودم به من سفارش نماز کرده یعنی اینقدر نماز مهم است، وَ اَلزَّكٰاةِ مٰا دُمْتُ حَيًّا  ﴿مريم‏، 31﴾ وَ بَرًّا بِوٰالِدَتِي ﴿مريم‏، 32﴾ و برا بوالدتی، به من سفارش کرده به مادرت نیکی کن، چون یک طرفش را نداشت پدر که نبود.

وقتی قرآن مجید می‌گوید یحیی سه چهار ساله را به  مقام نبوت انتخاب کردم و همه شئون نبوت را که عقل کامل و علم کامل و چشم باطن است بهش دادم عیسی عمر یک ساله بود که همه این ویژگی‌ها را که شنیدید خدا بهش داده چه جای تعجب است که تمام علم را بدهد به پیغمبر و بعد پیغمبر با یک دانه دم تمام علم را انتقال بدهد به امیر المومنین، ایشان هم به حضرت مجتبی، وزن علمی امام مجتبی با امیر المومنین و پیغمبر چه تفاوتی دارد؟ هیچ تفاوتی ندارد اسم صاحبان علم عوض شده، اسم یکیشان احمد بود یکی علی بوده، ایشان حسن علیه السلام است، بعدی هم همان علم است با اسم دیگر حسین، بعدی هم با اسم دیگر علی ابن الحسین، بعدی با اسم دیگر امام باقر، همین هم هست معنی کلهم نور واحد یک نور است اما در چهارده تا لامپ روشن شده است. ولی یک حقیقت است. یک نور است.

این علم امام مجتبی است. این علم سفارش کردند به همه، مرد، زن، عالم، مرجع تقلید، تاجر، رئیس، وکیل، وزیر، سفارش کردند برای سفر آخرت که هیچ چاره‌ای از اینکه این سفر را طی بکنید ندارید خود را آماده کنید، این خیلی حرف است، نه غریبه، آشنایی مثل ملک الموت که کل پرونده انسان‌ها پیشش است و خود شب معراج به پیغمبر گفت این میلیاردها انسان کف دست من هستند، ساعت مرگ همشان هم برایم معلوم است، آن ساعت را لحظه‌ای که باید جایم بدهند من یا عوامل من بالای سرشان هستند، لاٰ يَسْتَأْخِرُونَ سٰاعَةً وَ لاٰ يَسْتَقْدِمُونَ  ﴿الأعراف‏، 34﴾نه مرگشان پس می‌افتد نه پیش می‌افتد. خیلی دقیق است لحظه مرگ پس و پیش ندارد که به پیغمبر می‌گوید بعضی مرده‌ها را می‌بینیم دارند می‌شورند چشمشان باز است، بعضی‌ها بسته بعضی‌ها  نیمه باز است، چه داستانی است؟ پیغمبر فرمود آنی که چشمش باز است آمدند جانش را بگیرند مهلت ندادند ببندد پلکش را، آنی که بسته است مهلت ندادند باز کند، آنی که نصفه کاره است پلک داشته می‌آمده پایین مهلت ندادند به پلک پایینی برسد این است داستان مرگ همه هم این سفر را باید طی کنند، ای کاش همه باور می‌کردند آنی که دارد میلیاردها تومان حق هفتاد میلیون را روز روشن می‌دزدد اسمش را گذاشتند اختلاس، آنی که دارد رشوه می‌گیرد اسمش را گذاشته حق حساب، آنی که دارد  می‌دزدد می‌گوید همه می‌دزدند من هم باید بدزدم، آنی که دارد زنا می‌کند آنی که دارد ربا می‌خورد، آنی که دارد به زن و بچه بدترین ظلم را می‌کند، آن زنی که دارد به شوهر و بچه‌هایش ظلم می‌کند اینها هیچ اعتقادی به این سفر ندارند، هیچ. یقین بدانید.

وگرنه روایات ما می‌گویند انسان اگر در پیش رو از چیزی بترسد خیلی از خودش مواظبت می‌کند، خیلی، مسیح از یک قبرستان کهنه عبور می‌کرد هیچ کس با او نبود، روایت را من در یک کتاب قرن ششم خواندم نیشابور هم نوشته شده این کتاب، گفت  خدایا یک دانه از این مرده‌ها را برای من زنده می‌کنی من یک خرده با او صحبت کنم، عیسی هم که مرده زنده کردن اصلا در زندگی‌اش بود این امتیاز را خدا به او داده بود در قرآن هم می‌گوید، وَ أُحْيِ اَلْمَوْتىٰ بِإِذْنِ اَللّٰهِ ﴿آل‏عمران‏، 49﴾ خطاب رسید قبرها را نگاه کن هر کدام خودت دلت می‌خواهد اشاره کن بگو آنی که مدفون است  درآید، خب اینجا هم یک داستان عجیب است آن که مدفون است که دیگر معلوم نیست سی سال پیش مدفون کردند الان یک مقداری اسکلتش مانده، پنجاه سال پیش چیزی نمانده، صد سال پیش یک جمجمه مختصری، خب باید خدا در قبر زنده کند بدن را بهش برگرداند که با مسیح روبرو شود، به یک قبری اشاره کرد بلند شد، قبر لرزید و باز شد و خراب شد و یک پیرمرد محاسن سفید درآمد گفت السلام علیک یا روح الله، از کجا من را شناختی؟ گفت به من گفتند عیسی دارد صدایت می‌زند بلند شو، چند سال است مردی؟ گفت هفتصد سال، چه خبر در برزخ؟ گفت همه پرونده‌ام امضا شده فقط ذره‌ای از مال یتیمی پیشم مانده بود یا یادم رفت برگردانم یا برنگرداندم هفتصد سال است دارد تلخی این یک ذره مال یتیم را می‌کشم هیچ کس هم نیست من را پاک کند، بچه‌هایم هم خبر نداشتند که من یک خرده مال یتیم در مالم است اگر می‌گفتم رد کنند، برای چنین سفری امام مجتبی  می‌فرماید خودتان را آماده  کنید خیلی آمادگی می‌خواهد، برادرانم، عزیزانم، خواهرانم، مادرانم آنگونه خودمان را آماده بکنیم نه غریبه، ملک الموتی که پرونده‌مان کف دستش است اگر الان کنار جلسه به تک تکمان بگوید نترسید وقت مردنتان نیست می‌آیم اما آماده برای مرگ هستید؟ دیگر جوابش با خودمان من وکیل شما نیستم که جواب بدهم آماده‌ام یا آماده نیستم. من جواب خودم را می‌توانم بدهم. ما از پنجاه سال که گذشتیم تمام حساب‌هایمان را باید صاف کنیم ارثمان را تا زنده هستیم مطابق با قرآن تقسیم کنیم، ثلثمان را خودمان شروع بکنیم به خرج کردن بعد از مردنمان نود و نه درصد اگر وصیت داشته باشیم به پاشوره می‌خورد.

یکی ازدوستانمان پریشب همینجا گفت یک مردی از اقوام اینقدر در دوره عمرش زحمت کشید عملگی کرد، فعلگی کرد عرق ریخت در بیابان‌ها نه تا هم اولاد دارد، دویست متر زمین به عنوان ثلث خودش باقی گذاشته گفته روی این زمین یک همچنین ساختمان را بسازید یک جلسه‌ای باشد برای قرآن و روضه، هفده هجده سال است بیست سال است مرده است، هنوز این نه تا سر این دویست تا دعوا دارند، سر این دویست متر. آخرش هم می‌خورند، چقدر زیبا می‌گوید امیر المومنین کن وصیا بنفسه، خودت وصی خودت شو. خیلی هم آدم راحت می‌شود خیلی من خودم هم این کار را کردم دیگر حالا من خیلی دیر شده رفتنم، پیغمبر فرمود امت من بین شصت تا هفتاد می‌برم کم اتفاق می‌افتد از هفتاد رد شوید، ولی این وصیتی که امیر المومنین کرده خودت وصی خودت شو خب من می‌بینم همه کارهایم را کردم کاری ندارم بدهکاری به  کسی ندارم، طلبی ندارم، یک مقدار منبر که رفتم یک خانه شده بعد از پنجاه سال این خانه هم مطابق قرآن تقسیم شده رفتم یک جایی قبر خودم هم کندم گاهی می‌روم سر قبرم می‌نشینم به قول لات‌های تهران عشقی می‌کنم با آن قبر، خب باید آدم آماده باشد تا کی می‌خواهیم بمانیم؟ آماده باش برای رفتن این سفر، کجا دارم می‌روم؟ جایی که دارم می‌روم کدام شأنش را برایتان بگویم؟ بیش از هزار آیه قرآن مسئله قیامت را مطرح کرده، بیش از هزار آیه دارم می‌روم جایی که در سوره انبیاء می‌فرماید خدا و نزع الموازین القسط تمام ترازوهایی که برای سنجش مدت عمر و اعمال و اخلاق و رفتار شما به پا می‌کنم براساس عدالت برپا می‌کنم قدرت دارم ولی قدرت ظالمی نیستم، قدرت بی‌نهایت هستم قدرت زورگویی نیستم، قدرتم با عدالت است.

فَلاٰ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً، در قیامت به احدی ذره‌ای ظلم نخواهد شد، خیالتان از من خدا راحت باشد، من قدرت ظالم نیستم، وَ إِنْ كٰانَ مِثْقٰالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اگر اعمال به اندازه وزن دانه ارزن باشد، أَتَيْنٰا بِهٰا آن دانه ارزن را از دل عالم بیرون می‌کشم وَ كَفىٰ بِنٰا حٰاسِبِينَ  ﴿الأنبياء، 47﴾ بس باشد برای شما که حسابگر آن یک ذره خودم باشم، داریم می‌رویم در چنین جایی، یادمان نرود.

اینقدر نوشتن وصیت‌نامه خوب است، آدم وصیت‌نامه‌اش بغل دستش باشد چه عیبی دارد؟ بعضی‌ها می‌ترسند وصیت بنویسند از کلمه مرگ بترسند، اگر بترسند آن وقت مرگ سراغشان نمی‌آید؟ آدم یک وصیت‌نامه تر و تمیز بکند فتوکپی بکند هشت نه تا پیش پسرش و دخترش و عروسش و دامادش پیش همه بگذارد بدانند که آدم  دارد می‌رود و وصیت‌نامه هم باعث زحمت دیگران نشود.

در این دنیا دویست  متر زمین چیست نه تا خواهر و برادر سرش دعوا دارند، چه بازی است، وصیتی که واجب است عمل کردنش یک ذره آن زمین خوردنش گوشت سگ است، ولی همه دهان‌ها باز است ببرند می‌گویند غلط کرده پدرمان وصیت کرده بیجا کرده، آماده باش یعنی این. که نگویند پدرمان دیوانه بوده بیجا کرده، روانی بوده، بیخود کرده، بیست و پنج سال پیش پنجاه  میلیون تومان چقدر پول بوده؟ من بلد نیستم مقایسه کنم با قیمت ارزش افزوده‌اش پنجاه میلیون تومان، بنده خدا سی روز ماه رمضان هم پای  منبر من بود، سی روز ماه رمضان هر سال تا د و سه روز مانده بود به مردنش تلفن کرد به من بیا خانه ما، من رفتم وصیت‌نامه‌اش را نشانم داد بهش گفتم فکر نمی‌کنم این را زن و بچه‌ات عمل کنند گفت بهشان مطمئن هستم، چون من یک عمری است نماز می‌خوانم، روزه می‌گیرم، مکه رفتم، مسجد می‌آیم، با روحانی رفیق هستم با آخوند رفیق هستم، سه روز بعد هم مرد، یک سال گذشت دو سال گذشت من  خیلی پیگیری کردم، مرتب تلفن می‌زدم این وصیت را عمل بکنید چهل میلیونش را نوشته بود باید به کی و به کی داده شود نهایتا خانمش خیلی محترمانه به من گفت آقا چشمش کور می‌خواست خودش که زنده بود عمل کند شما هم دیگر به خانه  ما  تلفن نکن، خب این عدم آمادگی است. پولها هم همه رفت و همه را خوردند و طلبکارها هم پولهایشان ماند و او هم الان در برزخ به طور یقین گرفتار است، نوه‌هایش هم دیگر خبری از اوضاع بابابزرگ ندارند کسی نیست به دادش برسد این گرفتاری تا قیامت می‌ماند، حالا قیامت خدا بیاورد در محشر ببینیم آنجا طلبکارها، حاضر می‌شوند ببخشند نبخشند، آنجا هم داستان عجیبی است. آنجا هم عجیب است.

و حصل زادک، انسان توشه عالم بعد را با خودت بردار آنجا توشه‌ای وجود ندارد از اینجا باید ببری، یک روایت بسیار پرقیمت برایتان بگویم یک سال کاشمر بودم جنوب خراسان خانه یک آدم متدین بسیار بزرگوار، آنجا هفتاد هشتاد تا کتاب داشت  کاسب بود، من روزها آن کتابها را برمی‌داشتم مطالعه می‌کردم این روایت را آنجا حدود سی سال پیش در آن کتاب دیدم اسم کتاب هم اظهر فنی این اسمش بود، این را یکی از علمای گذشته شیراز نوشته بود گیر این آدم آمده بود بعد هم گیر ما آمد مطالعه کنیم.

جنازه‌ای را داشتند می‌بردند پیغمبر آمدند تشییع، ولی تشیع‌کنندگان دیدند پیغمبر هیچی نمی‌گوید، فقط دارد می‌آید تشییع، مرده را آوردند بغل قبر باز هم پیغمبر هیچی نگفت، قبر آماده بود مرده را که سرازیر کردند میان قبر پیغمبر آمد جلو خواباندن میت را در قبر نگاه کرد و یک مرتبه به سخن آمد آه من هذه الداعیة العظمی، وای از این ساعت بسیار سنگین، و این حول و نقطه ترسناک عظیم، یک دفعه دست آدم  از خانه‌اش می‌برد، حالا دارند یک جا می‌خوابانند که دو متر است در مثلا هشتاد سانت است متکا ندارد، چراغ ندارد، تشک ندارد، فرش ندارد زن نمی‌تواند کنار آدم بماند، بچه ‌ها نمی‌توانند بیایند عروس و داماد نمی‌توانند بیایند اوضاعی است، یک تا پیرهن به آدم دادند حالا هم صورت را روی خاک لحد چیدند با بیل با چه عجله‌ای دارند پر می‌کنند و بعد هم یک سنگ یک تنی می‌اندازند روی آدم و تمام شود و برود، رو کرد به تشییع‌کنندگان، می‌دانید برای این سفر چه توشه‌ای باید برداشت؟ سه تا مطلب را فرمودند اداء الفرائض، واجبات را از زندگی حذف نکنید، نماز است، روزه است، خمس است اینها همه در ردیف هم هست، خمس هم قدرت واجب بودنش عین نماز است، عین روزه است، حقوق واجب زن و بچه است، حقوق واجب زن بر شوهر است، فرائض است دیگر اینها همه در قرآن است، حقوق واجب مرد بر زن است، حقوق واجب بچه‌هاست اداء الفرائض یک.

دو توشه می‌خواهید اجتناب المحارم، هر چی حرام است از زندگیتان حذف کنید این می‌شود توشه قیامت  این بهترین توشه است، و احتمال المکارم، اخلاقتان آراسته به ارزش‌های اخلاقی باشد این سفارش حضرت مجتبی.

شب ولادتش است گریه‌هایتان را ذخیره کنید برای فردا شب، به شدت داریم از ماه رمضان سرازیر می‌شویم، امشب قله‌اش است، فردا شب می‌آورند پایین، پانزده شب دیگر هم رادیو اعلام می‌کنند ماه را دیدند و عید فطر شد فقط بیایید برای مردن خودمان را آماده کنیم و توشه برداریم.

الهی به حقیقت حضرت مجتبی آل یهود عربستان و داعش را نابود کن، دل ملت‌های اسلامی را به مرگ این دو طایفه و نابودی‌شان خوشحال کن.

الهی از برزخ امواتمان خبر نداریم اگر گرفتارند اسیرند، در عالم برزخ هستند قدرتی دیگر ندارند با صورت روی خاک گذاشته به طرفت آمدند خدایا آنها را از گرفتاری نجات بده.

خدایا مرگ ما را  مرگ محمد و آل محمد قرار بده.

خدایا این مردم بزرگوار دین، محراب، منبر، محرم، ماه رمضان، مرجعیت، رهبری، حوزه‌ها را در پناهت حفظ فرما.

الهی به حق امام مجتبی امام زمان را الان دعاگوی ما و زن و بچه‌ها و نسل ما قرار بده.

خدایا بقیه ماه رمضان ماه رمضان کاملی را به ما عنایت  کن.

احیاهای کاملی را به ما  عنایت کن، کمیل‌های خالص مورد نظر خودت را به ما عنایت کن.

 

برچسب ها :