جلسه بیست و دوم _ شب 23 رمضان (احیا سوم)
(تهران حسینیه همدانیها)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
خداوند مهربان مقرراتش قوانینش دو نوع است، یک نوع قوانینش قوانین تکوینی است، یعنی قوانینی که بر همه عالم هستی حاکم است و احدی قدرت ندارد سیر این قوانین را برگرداند، بخش اعظم وجود ما هم محکوم همین قوانین است، ما قدرت برگرداندن این قوانین را از جریان طبیعی نداریم.
یک سلسله قوانین و مقرراتش تشریعی است، که این قوانین تشریعی همین قران است و روایات اهل بیت، البته قبل از بعثت پیغمبر انجیل بوده تورات بوده، زبور بوده صحف ابراهیم بوده، فرمایشات انبیا خدا بوده، اگر بخواهیم گناه را معنا کنیم، از یک طرف معنای گناه مخالفت با همه مقررات و قوانینی است که بر نظام عالم حاکم است، دورنمایش، خلاصهاش این است ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند، تا تو نانی به کف آری و به غفلت مخوری، همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار، خَلَقَ لَكُمْ مٰا فِي اَلْأَرْضِ جَمِيعاً﴿البقرة، 29﴾ این همینی است که این شعر میگوید، همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار، شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری. میلیاردها چرخ براساس یک سلسله قوانین منظم دارد میچرخد تا آب و نان ما تامین شود، تا متاع زندگی ما تامین شود اگر این میلیاردها چرخ زبان داشتند وقتی ما میخواستیم گناه بکنیم به ما میگفتند که ما راضی نیستیم از کارکرد ما بخورید، گناه بکنید. نمیخواهیم این کار را بکنیم.
شما دارید برخلاف کل مقررات حاکم بر عالم طبیعت حرکت میکنید، فعلتان، حرکتتان، سیرتان با ما هماهنگ نیست پس گناه یعنی مخالفت با نظام خلقت، گناه یعنی ناراضی کردن میلیاردها موجود از دست خودمان یک معنای گناه مخالفت با خود پروردگار است، چون بخشی از آیات قرآن در این دو جمله خلاصه است لا تفعلوا انجام ندهید، و لا یجوز علیکم، اجازه ندارید انجام بدهید، گناه میشود مخالفت با پروردگار که میگوید انجام ندهید اجازه هم ندارید انجام بدهید.
بعد میشود مخالفت با صد و بیست و چهار هزار پیغمبر، مخالفت با دوازده امام، مخالفت با عقل، مخالفت با زندگی خود، شخصیت خود، هویت خود، پس معلوم میشود گناه به این سبکی هم که به نظر میآید نیست، اگر موشکافی شود خیلی عظیم است، کسی که ربا میخورد با نظام خلقت با خود پروردگار با انبیا با ائمه با عقل، با هویت خودش دارد مخالفت میکند. آن دختر آن خانمی که حجاب را رعایت نمیکند حجابی که خدا امر دارد یعنی واجب است، اگر امر نداشت واجب نبود اگر امر نداشت میگفت اختیار دارید میخواهید داشته باشید میخواهید نداشته باشید، اگر داشته باشید خوب است، اما امر دارد پروردگار، علاوه بر اینکه پروردگار امر دارد پیغمبر از آینده خودش که خبر میداد که در زمان خودش آنهایی را که خبر داد نبود هیچی نبود، حتی از بنگاههای سخنپراکنی هم خبر داده. از وسائل تندرو خبر داده، از عمارت و ریاست زنان خبر داده، از لباسهای خانمها که جز تحریک شهوات حرام نیست خبر داده. زمان خودش که کارخانههای نازکبافت نبوده، که میفرماید روزگاری میآید زنها کاسیات عاریات، هم لباس تنشان است هم عریانند چون بدنشان پیداست.
متبرجات، آن لباسها را میپوشند آرایش میکنند میروند بیرون برای اینکه خودشان را بنمایانند و نظر مردها را جلب بکنند، و من الدین خارجات، اینگونه زنان از دین خدا خارج هستند، من از این زنان بیزار هستم و آن زنان هم از من بیزارند زمان خودش که نبوده معلوم میشود قرآن و پیغمبر اکرم اصرار بر حجاب دارند، هیچ کس هم مفاسد بیحجابی را نیست که درک نکند و نفهمد، ما تا قبل از هفده دی که فرعون بعد از حکومت قاجاریه چادر از سر زنان این مملکت برداشت نه طلاق قابل توجهی داشتیم نه زنای قابل توجهی نه روابط نامشروع قابل توجهی، اما الان طلاق، زنا، روابط نامشروع در کل کشور پهن است، خب این برای بیحجابی است، ما بد حجابی هم نداریم بدحجابی یعنی چی؟ وقتی که مردها بتوانند زلف زنان گردن زنان، بدن زنان، لباس تحریکآمیز زنان را ببینند این اسمش بدحجابی نیست که این اسمش زمینه برای طلاق، زنا روابط نامشروع و فساد است، قرآن دارد میگوید متبرج پیغمبر دارد میگوید متبرجات، آرایش میکنند خودآرایی میکنند که بروند خودنمایی کنند خب این طلاق را زیاد میکند، زنا را زیاد میکند، فساد را زیاد میکند، روابط نامشروع را زیاد میکند، حتی زنان شوهردار را هم تحریک میکند مرید و مشتری این فسادها شوند.
این بلاها به سر ما آمده نه اینکه میخواهد بیاید پیغمبر فرمود میآید و آمده، پس ما یک مقدار به معنی گناه توجه بکنیم، مخالفت با نظام خلقت، با خدا، با انبیا، با ائمه، با خودم، با عقلم، با سعادت خودم، این معنی گناه است.
آن وقت پروردگار آمده در قران اینجوری گناه را توضیح داده گناه نجس است، گناه رجس است، گناه اثم است، گناه آتش دوزخ است، خود گناه. این اوصافی است که پروردگار برای گناهان بیان کرده است، گناه رین است، رجس است، نجس است، نفاق است، شرک است، و نهایتا خود گناه آتش دوزخ است خود گناه نهایتا.
صرف میکند گناهکار باشیم؟ نه، صرف نمیکند، عقل سلیم اجازه گناه میدهد؟ نه، ائمه طاهرین اجازه گناه میهند؟ نه، انبیا اجازه میدهند نه، نظام خلقت اجازه میدهد؟ نه، خدا اجازه میدهد نه، پس ما به اجازه کی داریم گناه میکنیم؟ به اجازه کی؟ این را نشستیم فکر بکنیم که ما مجوز گناهمان را کی به ما داده؟ جز هوای نفس، جز شیطان باطن، جز شیاطین داخل، جز شیاطین خارج، جز ماهوارههای فاسد، کی مجوز گناه به ما داده، مجوزدهندگان کی هستند نجسترین نجسهای عالم هستند آلودهترین آلودههای عالم هستند.
حالا معنی گناه را فهمیدم دلگیر شدم، غصهدار شدم، رنجیده شدم، سوال این است من گنهکار حالا هر گناهی که داشتم بین خودم و خدا، زمین مردم را بردم خانه مردم را بردم، جنس مردم را بردم، آنها به خدا ربطی ندارد صبح باید بروم مردانگی کنمن همه را پس صاحبش بدهم اما این گناهانی که بین خودم و پروردگار است حالا که معنیاش را فهمیدم سنگینیاش را فهمیدم سوال این است امشب این لغت خارجی است فرانسوی است، چه پوهنی خدا به ما میخواهد بدهد، در چنین شبی که امامان ما نود و نه درصد امشب را شب قدر میدانستند، چه پوهنی میدهد؟ اصلا بنا دارد پوهن بدهد، بنا دارد کاری برای ما بکند؟ بنا دارد با این معنایی که از گناه شنیدیم به این باعظمتی با ما معامله کند مصالحه کند، گذشت کند، عفو کند، ببخشد، این پوهن را به ما میدهد یا نمیدهد، خب ما پوهندهیاش را باید در قرآنش ببینیم ما که از جانب خودمان نمیتوانیم به وکالت از او حرف بزنیم ببینیم خودش چه میگوید.
این آیات هم از نظر لطف و رحمت و محبت جدا از کوههای روی گرده زمین سنگینتر است، سوره انعام آیه صد و چهل و هفت، فَإِنْ كَذَّبُوكَ ﴿الأنعام، 147﴾ اگر این مردم مکه مدینه جمع شدند و پافشاری کردند در انکار تو، گفتند تو دروغ میگویی تو پیغمبر نیستی، تو از طرف خدا نیامدی، تکذیب کردند، فقل به تکذیبکنندگان جواب بده، فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وٰاسِعَةٍ پروردگار شما مهربانیاش فراگیر است شما هم اگر دلتان میخواهد زیر چتر رحمتش قرار بگیرید جا دارید. اگر بخواهید میتوانید، آن دیگر بستگی به میل شماست، خیلی آیه عجیب است، میگوید آمدند دارند در سر پیغمبریات میزنند میگویند دروغ میگویی میگویند پیغمبر نیستی، تو برنگرد بهشان بگو بدبختهای شرفندار من پیغمبر هستم معجزه هم دارم این را نگو، فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وٰاسِعَةٍ بگو پروردگارتان نگویی پرورگار من بگو پروردگارتان چون اینها بندگان من هستند اشتباه دارند میکنند بگو پروردگارتان، ذو رحمة واسعه.
لا اله الا الله قلب آدم میخواهد بایستد، آیه دوم انفال سی و هشت، نفسگیر است این آیات، قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا ﴿الأنفال، 38﴾ به تمام کافران دنیا بگو اگر پرونده کفرتان را ببندید، دیگر در مسیر کفر حرکت نکنید، يُغْفَرْ لَهُمْ مٰا قَدْ سَلَفَ هر چی در ایام کفرتان انجام دادید آدم کشتید، زنا کردید، عرق خوردید، همه بخشیده میشود. پنجاه سال کافر بوده نماز نخوانده روزه نگرفته آنها چه میشود به پیغمبر میگوید یک رکعت نماز ازشان نخواه گذشته گذشته یک دانه روزه ازشان نخواه بگذار بیایند آشتی کنند آسان باشد برایشان. یا من یقبل الیسیر، ای خدایی که کم ما را قبول میکنی، و یعفو عن الکثیر، و گناه زیاد ما را گذشت میکنی، حبیب من یک عدهای سلمان هستند ابوذر هستند، مقداد هستند عمار و مالک اشتر و اویس قرن هستند همه که اینها نمیشوند، وَ آخَرُونَ اِعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صٰالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً، حبیب من اینها آدمهایی هستند عموم مردم که به گناهشان اعتراف دارند تکبری ندارند امشب آمدند میگویند ما بد هستیم ما زشت عمل کردیم، ما کارهایمان درست نبوده، خلطوا عمل صالحا نماز داشتند روزه داشتند حج داشتند کار خیر داشتند و آخر سیئا گناه هم داشتند قاطی کردند خوبیها را با بدیها، عَسَى اَللّٰهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ امیدوار باشند که من قبولشان میکنم. إِنَّ اَللّٰهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿التوبة، 102﴾.
در دعای ابوحمزه میگوید اگر بنایت این باشد که فقط خوبها را قبول کنی ما بدها کجا باید برویم؟ تو خدایی نیستی که در خریدت بگویی فقط گلچین مسائل را و اعمال را میخرم تو طبق این آیه درهم هم میخری، ما خوبیهایمان با بدیهایمان قاطی است.
سوره حجر آیه چهل و نه، نه به عباد به تمام بندگانم در شرق و غرب و در روزگاران و در قرنها خبر بده چی را خبر بدهد از خود من بهشان خبر بده که نَبِّئْ عِبٰادِي أَنِّي أَنَا اَلْغَفُورُ اَلرَّحِيمُ ﴿الحجر، 49﴾، من هم بسیار آمرزنده هستم و هم بسیار مهربان هستم، کسانی که از برادران و خواهران ولو یک موی سفید به سر و صورتشان زده این روایت را دقت بکنید.
امام صادق میفرماید پدرم امام باقر نقل کرد امام باقر به من گفت از پدرم زین العابدین شنیدم زین العابدین فرمود من از پدرم ابی عبدالله الحسین شنیدم امام حسین فرمود پدرم امیر المومنین گفت از پیغمبر، که خدا فرموده انی لاستحیی من عبدی و امتی یشیبان فی الاسلام ثم اعذبهما، من از کسی که دارد از جوانی رد میشود به پیری میرسد، چه بنده مردم و چه بنده زنم، دارد رد میشود مسلمان هم بوده دیگر دارد به مرز پیری میرسد، حیا میکنم عذابش کنم. پس ما خیالمان راحت باشد، از مردن نترسیم، از قبر نترسیم، از قیامتمان نترسیم نه نترسید، طرفمان خوب طرفی است. پیغمبر میفرماید زمانی که ابلیس را بیرون کرد بهش گفت اخرج فانک رجیم، برگشت گفت و عزتک و جلالک و عظمتک لا افارق ابن آدم حتی تفارق روحه، من از این انسانهایی که خلق میکنی جدا نمیشوم تا جان از بدنشان دربیاید، دائم گولشان میزنم وسوسهشان میکنم فقال الله سبحانه پروردگار فرمود و عزتی و جلالی و عظمتی به عزتم قسم، به جلالم قسم، به عظمتم قسم من هم ان عبدی حتی یقرق بها تا جان به گلویش برسد در توبه را به رویش نمیبندم برو هر غلطی میخواهی بکن.
اگر بعد از این همه گناه در توبه را بسته بود امشب اینجا چی کار داشتید آمدید؟ اگر در بسته بود چرا گریه دارید میکنید؟ اگر در بسته بود چرا اینقدر از گناهانمان ناراحت هستیم دلشوره داریم. بیداری امشب کار امشب و توبه امشب، به ابی عبدالله گره بزنیم. شب جمعه است کنار بدن قطعه قطعه نشسته بود، گلوی بریده روی دامنش است، صلی علیک ملیک السماء وامحمدا صلی علیک ملیک السماء هذا حسین مرمل بدماء حسین جان.
یا رسول الله سر که ندارد ولی از گلو تا پا پشت و رو همش آغشته به خون است، یعنی همه جایش را زدند، مرمل بدماء، ما هفت عضو داریم، دو گوش، دو چشم، زبان پنج، دست شش، پا هفت، یا رسول الله بیا نگاهش کن مقطع الاعضا، همه این اعضا را قطع کردند، مقطع الاعضا. یا رسول الله شما مردم شما خانمها، به بچههایتان به دختر کوچیکهایتان چقدر علاقه دارید، چقدر وابسته هستید، تا بچهتان صدایش درمیآید بمیرم چه شده، یا رسول الله همه زنها و دخترها را اسیر کردند، دستهایشان را بستند، دارند اینها را میکشند یا رسول الله وا محمدا هذا حسین بالاراه، یک پیراهن کهنه هم نگذاشتند برایش بماند، یصلی علیه الصباح دارد به این زخمها باد گرم میوزد، یا حزنا اینها فریاد زینب است وای دلم، وای دلم.
الیوم مات جدی حسین جان پیغمبر امروز از دنیا رفت، وامحمدا، ذریتک مقتله تمام مردها و نوههایت را سر بریدند، یا رسول الله چطوری بگویم، میخواهید نگویم خودم دارم میمیرم، هذا حسین مجذور الراس من القفا، نیامدند از زیر گلو سرش را ببرند آمدند برش گرداندند از پشت سر سرش را جدا کردند، یا رسول الله مسبوق العمامة و الرداء هر چی تنش بوده بردند، بابی من لا هو غائب فیرتجی، حسین من پدر و مادرم فدایت شوند علی و زهرا قربانت بروند، تو غایبی هستی که دیگر امید برگشتنت را ندارم من در این صحرا چی کار کنم، و لا جریح یداوی دوا ندارم زخم هایت را دوا بگذارم چه کار بکنم فقط مینشینم میگویم پدرم و مادرم فدایت که با لب تشنه تو را کشتند پدر و مادرم فدایت بلند شو خیمههایمان را آتش زدند بچهها و زنها در بیابان پراکنده شدند، حسین من بلند شو گوشوارهها را کشیدند حسین من.