لطفا منتظر باشید

جلسه نوزدهم _ روز 22 رمضان

(تهران مسجد امیر)
رمضان1436 ه.ق - خرداد1394 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

دو آیه از سورهٔ مبارکهٔ اعراف، یک آیه از سورهٔ مبارکهٔ انبیاء و یک آیه از سورهٔ مبارکهٔ لقمان، همراه با یک روایت از بی‌نظیرترین روایات که از مهم‌ترین منابع واقعاً پرارزش اهل‌سنت است، با توفیق خداوند و نظر عنایت حضرت حق، در رابطهٔ با امیرالمؤمنین(ع) برایتان می‌خوانم.

 

حق، ترازوی روز قیامت

سورهٔ مبارکهٔ اعراف که یکی از طولانی‌ترین سوره‌ها و مسائل بسیار مهمی در این سوره مطرح است، در آیهٔ هشتم و نهم آن، از ترازوی الهی در قیامت برای سنجش اعمال سخن به میان آمده است. نام این ترازو بنا به آیهٔ هفتم، «حق» است. کیفیت این ترازو از زمان نزول قرآن تا الآن پنهان مانده است. روایاتی در کتب معتبر هست که این حق چیست؛ ولی درک هویت این حق هم، کاری مشکل یا غیرممکن است. البته اصل مسئله که ترازویی به‌نام حق در قیامت برای سنجش اعمال معیّن شده، قطعی است؛ چون خبر پروردگار در قرآن کریم است. منکر آن، کافر و باورکننده‌اش هم مؤمن است.

 

-سنجش اعمال بندگان با ترازوی حق

متن دو آیه این است: «وَ اَلْوَزْنُ یوْمَئِذٍ اَلْحَقُّ»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 8)؛ «وَزْن» در اینجا به‌معنای ترازو، «یوْمَئِذٍ» هم به‌معنای روز قیامت است. «حق» ترازوی روز قیامت است. خود ترازو، «حق» است! اعمال تمام بندگان با این ترازو سنجیده می‌شود و جالب اینکه، پروردگار عالم به علم خودش، به وزن اعمال اکتفا نکرده است. با اینکه وزن عمل تمام انسان‌ها را از زمان آدم(ع) تا آخرین انسانی که خلق می‌کند، می‌داند و پیش اوست؛ باز هم می‌گوید که برای سنجیدن ترازو برپا می‌شود.

 

-سنگینی ارزش عمل، عامل رستگاری و نجات

احتمالاً مردم محشر قدرت تماشای وزن اعمال را در علم حق ندارند. این ترازو قرار داده می‌شود تا وزن اعمال به قول طلبه‌ها، «عَلى‏ رُؤُوسِ الأَشْهادِ» در برابر دید کل اهل محشر نمایش داده شود. وجود مقدس او به ترازو نیازی ندارد و غیب و شهود عالم را می‌داند. ترازو که قرار داده شد، «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوٰازِینُهُ» وقتی این ترازو نشان بدهد که وزن اعمال خیلی بالاست و این وزن هم وزن جرمی نیست، بلکه وزن ارزشی است. عبادات را در قیامت به جِرم تبدیل نمی‌کنند که حالت جسمی پیدا بکند و بعد در ترازو بگذارند، آن‌طرفش هم پاره‌سنگ بگذارند. این ترازو ترازوی سنجش ارزش اعمال است. سنگینی عمل یعنی ارزش عمل؛ «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوٰازِینُهُ» آنهایی که ارزش اعمالشان واقعاً سنگین است، «فَأُولٰئِک هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ» اهل نجات و رستگار هستند و هیچ مانعی بین آنها و بهشت وجود ندارد؛ چون اینها موانع بین خودشان و بهشت را در دنیا برداشته‌اند و جاده صاف، پاک، روشن و بسیار کوتاه است. این یک گروه از مردم هستند.

 

-تباه شدن سرمایه‌های وجودی در قیامت

«وَ مَنْ خَفَّتْ مَوٰازِینُهُ»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 9) اما آنهایی که اعمالشان فاقد ارزش است؛ یعنی عمل دارند، ولی عملشان بی‌ارزش است. بدین‌معنا که اعمال دورهٔ عمرشان ریاکارانه بوده یا سلامت لازم و اخلاص لازم را نداشته یا کافر بودند و خیلی کار خیر داشتند. «وَ مَنْ خَفَّتْ مَوٰازِینُهُ» آنهایی که اعمالشان ارزش ندارد، «فَأُولٰئِک اَلَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» کل سرمایه‌های وجودی‌شان در قیامت تباه است و هیچ‌چیزی از آنها نمی‌ماند. آنچه می‌ماند، یک اسکلت استخوانی با مقداری پوست و گوشت است که آن هم هیزم دوزخ است و به درد جای دیگر نمی‌خورد. چرا دار و ندارشان بر باد است؟

 

-حقیقت معنایی ظلم به آیات الهی

قرآن علتش را می‌گوید: «بِمٰا کٰانُوا بِآیٰاتِنٰا یظْلِمُونَ» اینها به آیات من ظالم بودند. آیات یعنی نشانه‌ها، احکام و حلال و حرام الهی؛ اینها ظالم به آیات من بودند که این آیات ما به‌صورت پیغمبران، امامان‌ و کتاب الهی قرآن مجید است. «ظالم هستند» یعنی چه؟ یعنی در گوش قرآن چَک زده‌اند؟ ظلم یعنی تجاوز؛ اینها از حدود قرآن من، نبوت و امامت متجاوز بودند، در این چهارچوب نبوده و بیرون زندگی می‌کردند. به حرف قرآن، انبیا و ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام) گوش نمی‌دادند و متجاوز بودند.

 

برپایی ترازوها براساس عدالت

-عدالت از اخلاق پروردگار

همچنین خداوند در آیهٔ چهل‌وهفتم سورهٔ انبیاء می‌فرماید: «وَ نَضَعُ اَلْمَوٰازِینَ اَلْقِسْطَ لِیوْمِ اَلْقِیٰامَةِ» خود ما ترازوهایمان را براساس عدالت برپا می‌کنیم که در سنجش اعمال و این ترازوها، نه افراطی در کار است و نه تفریطی. یکی از زیباترین حسنات در این عالم، «عدالت» است. عدالت، اخلاق پروردگار است. آنهایی که اهل علم و تحقیق هستند، به هر کجای عالم که نظر می‌کنند، می‌بینند فاصله‌ها، حجم‌ها و حرکت‌ها، از ریزترین ذرهٔ جهان طبیعت تا بزرگ‌ترین آنها براساس عدالت است. رسول اکرم(ص) دراین‌باره می‌فرمایند: «بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرْضُ» اگر افراط یا تفریطی در گوشه‌ای از این عالم بود، فروریختنش قطعی بود. وصف ترازویی را که در سوره اعراف فرموده، در این آیه توضیح می‌دهد؛ آنجا فرمود ترازوی ما در قیامت حق است، اینجا می‌گوید که خودم ترازوها را براساس عدالت برپا می‌کنم. این‌قدر این ترازوها دقیق است که در ارزیابی اعمال، نه افراط دارد و نه تفریط. ارزش‌های هشتاد سال اعمال مردم را بدون ‌افراط و ‌تفریط ارزیابی می‌کند و دقیق ارائه می‌دهد تا همهٔ خلایق ببینند؛ وگرنه خود خدا که می‌داند ارزش اعمال عبادش چیست. این در علم غیب خداوند است، خدا می‌خواهد ارزیابی بشود تا کل اهل محشر ارزش‌های اعمال را ببینند.

 

-ارزیابی اعمال بدون کمترین ظلم

سپس در ادامهٔ آیه می‌فرماید: «فَلاٰ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئاً» محال است که به خوبان و بدان عالم در ارزیابی ارزش اعمال ظلم بشود. وقتی اعمال فرعون را ارزیابی می‌کنند، به او ظلم نمی‌کنند و نمی‌گویند چون فرعون هستی، ما باید در ارزیابی اعمالت، بالا و پایین قرار بدهیم و پدرت را هم دربیاوریم. عبارت «فَلاٰ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئاً» از نظر ادبی، نکرهٔ در سیاق نفی است و معنی‌اش این است: از زمان آدم(ع) تا آخرین انسان، کسی را در قیامت پیدا نمی‌کنید که کمترین ظلمی در ارزیابی اعمالش از جانب من به او شود.

 

-دقت ارزیابی در قیامت

جملهٔ بعدی‌اش خیلی سنگین است! می‌فرماید: «وَ إِنْ کٰانَ مِثْقٰالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَینٰا بِهٰا» اگر ارزش و اصل عمل شما به وزن دانهٔ ارزن باشد، با اینکه همهٔ نظام عالم را به‌هم ریخته‌ام (آسمان‌ها، سیارگان و کهکشان‌ها به‌هم ریخته‌اند)، من از لابه‌لای این جهان به‌هم‌ریخته، اگر عمل شما به‌اندازهٔ وزن دانهٔ ارزن باشد، در مقابل خودت می‌آورم. «وَ کفیٰ بِنٰا حٰاسِبِینَ» برای تو بس است که خودم ارزیاب عملت باشم. این دقیق بودن قیامت است!

 

آگاهی و ریزنگری پروردگار در ارزیابی اعمال بندگان

در آیهٔ هشتم و نهم سورهٔ اعراف و آیهٔ چهل‌وهفتم سورهٔ انبیاء، مسئلهٔ گذاردن ترازو در قیامت مطرح است؛ حال به آیهٔ شانزدهم سورهٔ لقمان می‌رسیم که از عجایب آیات قرآن است.

این آیه، قول لقمان به پسرش است که پروردگار این قول را در قرآن آورده؛ یعنی این مطلبی که لقمان به پسرش گفته، حرف من است: «یٰا بُنَی إِنَّهٰا إِنْ تَک مِثْقٰالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ» اگر عمل تو به وزن دانهٔ ارزن باشد «فَتَکنْ فِی صَخْرَةٍ» و این عمل تو در دل سنگ نامعلومی باشد. میلیاردها سنگ در زمین، ماه، مریخ و کرات دیگر هست و اگر این عملِ به وزن دانهٔ ارزن تو در سنگ نامعیّنی باشد که اگر به کسی بگویند آن را پیدا کن، تا قیامت هم نمی‌تواند پیدا کند؛ چون باید تک‌تک سنگ‌ها را بگردد، درون آنها را با دوربین ببیند؛ ببیند که این دانهٔ عمل تو در کدام سنگ است! این قابل پیداکردن نیست!

 

«أَوْ فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ» یا این عمل به وزن دانهٔ ارزن تو در دل آسمان‌ها باشد. خدا می‌داند که در آسمان‌ها چه خبر است! همین چند روز پیش، تلسکوپ‌های نجومی کهکشانی را پیدا کردند، آن را نشان هم دادند که اگر کسی بخواهد از کرهٔ زمین تا لب آن کهکشان برود، سیصدهزار کیلومتر در ثانیه با مَرکبی راه طی کند، یعنی در هر یک تیک ساعت، سیصدهزار برابر تهران تا مشهد برود و هیچ‌جا هم توقف نکند، پنج‌میلیارد سال دیگر به آنجا می‌رسد.

«أَوْ فِی اَلْأَرْضِ» اگر عمل تو که به وزن دانهٔ ارزن است، در دل این آسمان‌ها باشد یا در اعماق زمین؛ «یأْتِ بِهَا اَللّٰه» خدا با دست قدرتش جلو می‌آورد. «إِنَّ اَللّٰهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ» همانا خدا ریزنگر و آگاه است؛ یعنی هرچه به چشم شما، تلسکوپ‌ها و میکروسکوپ‌ها نمی‌آید، به دید او می‌آید. خداوند ریزنگر و آگاه است.

 

انصاف علمای اهل‌سنت در بیان روایات

این چهار آیه معلوم شد؟ ترازو، ارزیابیِ ارزش اعمال، نه افراط و نه تفریط؛ نه اینکه چون این از اولیای خداست، وزنش را سنگین‌تر یا کمتر از حقیقتی نشان بدهم که هست. من ارزش خود عمل را نشان می‌دهم! این چهار آیه تا آخر سخنرانی در ذهنتان بماند؛ چون وعده داده‌ام که فقط یک روایت بخوانم، همین یک روایت را هم می‌خوانم. امشب می‌خواهیم تا صبح بیدار باشیم، من به همین روایت و آن چهار آیه در بحث اکتفا می‌کنم. چهار آیه دربارهٔ ترازو و ارزیابی ارزش عمل بدون ‌افراط و بی‌تفریط.

حالا روایتی که اهل‌سنت نقل کرده‌اند؛ من امروز باید به این علمای اهل‌سنت بگویم: بارک‌الله! انصاف به خرج دادید؛ چون می‌توانستید اینها را پنهان کنید و ننویسید، ولی معلوم می‌شود روی مقدار ارادتی که داشتید، نمی‌توانستید پنهان کنید. مدرک این روایت در کتب اهل‌سنت خیلی زیاد است؛ اما یکی از آن کتاب‌ها، کتاب «ینابیع‌المودة» نوشتهٔ شیخ سلیمان بلخی قندوزی است که مسلک حنفی دارد؛ یعمی نه تابع امام صادق(ع) است، نه امام باقر(ع)، نه امام رضا(ع) و نه بقیهٔ ائمه. او علنی گفته که من تابع ابوحنیفه هستم. ابوحنیفه اعلم مرجع من است و دینم را با فتواهای ابوحنیفه عمل می‌کنم.

 

ارزش والای عمل امیرالمؤمنین(ع) در روز احد

به این روایت خیلی دقت کنید؛ روایت عجیبی است و در درک آن باید هنر داشته باشید، من هم باید هنرمندانه روایت را معنا کنم. این مرد عالم و نویسنده در صفحهٔ 64 کتابش می‌نویسد (البته سند می‌دهد که من دیگر سندش را حذف کردم) که رسول خدا(ص) می‌فرمایند:

 

-سنگینی ارزش عمل امیرالمؤمنین(ع) در روز احد

«یَا أبَا الْحَسَن، لَو وُضِعَ إیمانُ الْخَلائق وَأَعْمٰالهُم فِی کَفَّةٍ مِیزٰانٍ» علی جان، اگر ایمان قلبی و عمل تمام خلایق که جن مؤمن و ملائکه هم جزء خلایق هستند، در یک طرف ترازو بگذارند. روز قیامت است و می‌خواهند علی(ع) را از نظر عمل ارزیابی کنند ایمان و عمل کل خلایق را در یک کفهٔ ترازو بگذارند، «وَوُضِعَ عَمَلُکَ فِی الْکَفَّة الْأخرى» دیگر نمی‌شود ایمان تو را در ترازو گذاشت و فقط باید عملت را بگذارند؛ وگرنه اگر ایمان و عملت را با هم در آن کفه بگذارند، کفهٔ آن‌طرفی به بی‌نهایت پرت می‌شود. اگر فقط عملت را در یک کفهٔ دیگر بگذارند، البته نه عمل 63 سال عمر، بلکه «عَمَلُکَ لِیومِ أُحُدٍ» فقط جهاد روز احد را در یک کفهٔ ترازو بگذارند؛ یعنی عمل یکی دو ساعت تو را که پس از فرار مردم، برای حفظ نبوت از نوک سر تا نوک پا نود زخم خوردی. فرار نکردی تا نبوت بماند و بعد از نبوت، امامت بماند؛ با ماندن نبوت و امامت، قرآن بماند. اینها بمانند که امروز چند صدمیلیون شیعه به‌وجود بیاید! این‌همه مسجد و احیا، این‌همه محرّم و صفر، این‌همه گریه، این‌همه مرجع، این‌همه حکیم و عارف و این‌همه مفسر، یادگار آثار آن روز احد توست. «لَرَجَحَ عَمَلُک عَلَی جَمِیعِ مَا عَمِلَ الْخَلَائِقُ» وزن ارزشی عمل آن یک روز تو بر تمام اعمال خلایق، از اولین تا آخرین مخلوق جن و انس و ملائکه سنگینی می‌کند. آیا متوجه شدید؟ به خدا، من متوجه نشدم! اصلاً کیفیت‌ها قابل‌درک نیست.

 

-مباهات پروردگار به امیرالمؤمنین(ع) در روز احد

«وَ إِنَّ اللَّهَ بَاهَی بِک یوْمَ أُحُدٍ مَلَائِکتَهُ الْمُقَرَّبِینَ» علی جان، تو در روز احد 22 ساله بودی، خدا بر تمام ملائکه مقرب به تو مباهات دارد. من نمی‌دانم مباهات را چطور برایتان معنی کنم! «به تو مباهات کرد» را از زبان لات‌ها معنا می‌کنم؛ خودم طلبه هستم و نمی‌توانم این‌‌گونه معنا کنم. لات‌ها گاهی در معنا کردن خیلی به ما کمک می‌دهند. به زبان لات‌ها، یعنی خدا در روز احد با عمل تو در برابر تمام فرشتگان مقرب سینه‌اش را سپر کرد و گفت: ببینید چه‌چیزی ساخته‌ام و چه دارم! در حقیقت، دارایی‌اش را به رخ ملائکه کشید.

 

-کل بهشت، نظاره‌گر امیرالمؤمنین(ع) در روز احد

«وَ رَفَعَ الْحُجُبَ‏ مِنَ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ» پرده از روی هفت آسمان برداشت تا تو را ببینند، «وَ أَشْرَقَتْ إِلَیک الْجَنَّةَ» کل بهشت در روز احد برای تماشای تو سرک کشیدند. بهشت زنده است، در قرآن می‌خوانیم: «وَإِنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِيَ الحَيَوانُ»(سورهٔ عنکبوت، آیهٔ 64).

 

-شادی پروردگار از عمل امیرالمؤمنین(ع) در احد

«ابْتَهَجَ بِفِعْلِک رَبُّ الْعَالَمِینَ» پروردگار جهانیان به عمل تو شاد شد. «وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَیعَوِّضُک بِذَلِک الْیوْمِ مَا یغْبِطُک بِهِ کلُّ نَبِی وَ رَسُولٍ وَ صِدِّیقٍ وَ شَهِیدٍ» علی جان، یقیناً پروردگار به‌خاطر همین یک روز تو، عوضی در قیامت به تو بدهد که هرچه پیغمبر، رسول، صدیق و شهید در قیامت هست، همه حسرت می‌خورند و می‌گویند که ای کاش، این کار برای ما بود.

 

کلام پایانی

این برای یک روز از عمر امیرالمؤمنین(ع) است؛ هیچ‌کس نمی‌تواند 63 سال عمرش را ارزیابی کند! مثلاً شوهر بودن و شوهرداری‌اش برای حضرت زهرا(س) را چه کسی می‌تواند ارزیابی کند؟ این بچه‌هایی که به عالم تحویل داده، چه کسی می‌تواند زحمات تحویل دادن حسن و حسین و زینب و قمربنی‌هاشم(علیهم‌السلام) را ارزیابی کند؟ چه کسی می‌تواند عبادات شب، نمازها و روزه‌ها، بارهایی که شب‌ها در مدینه و کوفه به دوش گرفته و به خانهٔ یتیم‌ها رفت، اخلاص و نهج‌البلاغه‌‌شان را ارزیابی کند؟

 

یک دهان خواهم به پهنای فَلَک ××××××××× تا بگویم وصف آن رَشْک مَلَک

این علی(ع) در قیامت با شما شیعیانش چه می‌کند؟ می‌دانید علی(ع) چقدر مایه دارد! برایتان مایه می‌گذارد و شما را نجات می‌دهد. سرخالیِ پرونده‌هایمان را پر می‌کند؛ با نمازش به نماز ما، با روزه‌اش به روزهٔ ما، با جهادش به جهاد ما و با ناله‌های نیمه‌شبش به ناله‌های ما کمک می‌دهد. شفاعت یعنی چه؟ شفاعت یعنی من از سرمایه‌های عظیم خودم خرج تو کنم که کم داری. این معنی شفاعت است. قرآن شفاعت را اعلام کرده که قطعی است. امیرالمؤمنین(ع) شفیع روز قیامت است؛ یعنی پیش خدا از آبرو، اعمال و عباداتش مایه می‌گذارد، نه اینکه چیزی از آنها را به ما بدهد، بلکه مایه می‌گذارد. «مایه می‌گذارد»، یعنی می‌گوید: خدایا! اینها چه می‌شوند؟ خدا هم می‌گوید: اینها را بردار و برو. یک لحظه مایه می‌گذارد! چه کسی می‌تواند اعمالت را ارزیابی کند؟!

 

مسجد امیر/ ماه مبارک رمضان/ بهار 1394 ه‍.ش./ سخنرانی نوزدهم

برچسب ها :