منابع:
کتاب: جلوههاى رحمت الهى
نویسنده: استاد حسین انصاریان
بديهى است روزه انواعى دارد: واجب و مستحب، روزه در روزهاى طولانى و گرم، روزه در روزهاى كوتاه و خنك و مسلم است كه روزههاى دشوار، ارزشمندتر و پرثوابتر است، هر كه بامش بيش برفش بيشتر.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
«أفضَلُ الأعمَالِ أحمَزُهَا» «1».
برترين كارها دشوارترين آنهاست.
حضرت امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
«أفضَلُ الجِهَادِ الصَّومُ فِى الحَرِّ» «2».
برترين جهاد و كوشش، روزهدارى در هواى گرم است.
تفضل و لطف پروردگار تا آنجاست كه هم خودش توفيق عبادت مىدهد و هم به بهترين صورت نوازش مىنمايد و هم بيشترين پاداشها را مىبخشد.
در روايتى بسيار دلنشين و تشويق كننده از حضرت صادق عليه السلام مىخوانيم:
«مَن صَامَ للَّهِ عَزَّوَجَلَّ يَوماً فِى شِدَّةِ الحَرِّ فَأصَابَهُ ظَمأٌ وَكَّلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ ألفَ مَلَكٍ يَمسَحُونَ وَجهَهُ وَيُبَشِّرُونَهُ، حَتّى إذَا أفطَرَ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: مَا أطيَبَ رِيحَكَ وَرَوحَكَ، مَلَائِكَتِى اشَهدُوا أنّى قَد غَفَرتُ لَهُ» «3».
هر كه در روز بسيار گرم براى خداى عزيز و جليل روزه بگيرد و دچار تشنگى شود خداى عزيز و جليل بر او هزار فرشته بگمارد كه بر چهرهاش دست نوازش كشند و بشارت و مژدهاش دهند تا هنگامى كه افطار كند، خدا مىفرمايد: چه خوش است بوى تو و روح تو، اى فرشتگان من! گواه باشيد كه او را آمرزيدم.
در عصر جاهليت هنگام ورود به خانه يا اطاق يا هر مكان ديگر، اگر سقف درگاه به اندازه لازم بلند نبود، آن چنان اسير نخوت و تكبر بودند كه حاضر نمىشدند اندكى سرفرود آورند تا بتوانند عبور كنند، ولى در سايه توفيق حق و نبوت پيامبر صلى الله عليه و آله با همين ورزشهاى عبادى و همين روزه و نماز چنان خود ساخته و ملكوتى و متواضع شدند كه هنگام حفر خندق براى پيشگيرى از هجوم احزاب با زبان روزه سنگ بر شكم مىبستند تا گرسنگى و تشنگى راحتتر تحمل شود و با تلاشى شگفت به كندن خندق مىپرداختند.
هر چه عبادت دشوارتر باشد تأثيرش در ايجاد روحيه انقياد و تسليم و تعبد و بندگى در برابر پروردگار بيشتر است.
محبوبيت روزه داران
برترين مرحله سعادت و عالىترين مرتبه خوشبختى براى عبد مؤمن آن است كه حضرت حق او را بپذيرد و مورد محبت قرار دهد. روزه روزنهاى است به حصنِ حصين محبوبان حق كه در آن حصن روزهداران بهرهمند از عنايات ويژه حقاند.
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
«إنَّ اللَّهَ تَعالى وَكَّلَ مَلَائِكَةً بِالدُّعَاءِ لِلصّائِمينَ» «4».
بىترديد خداى تعالى فرشتگانى را به كار دعا براى روزهداران گماشته است.
از طرف ديگر آن حضرت مىفرمايد:
جبرئيل از پروردگار خبر داد كه حضرت حق مىفرمايد: چنين نيست كه فرشتگانم را به دعا براى كسى مأمور كنم ولى دعايشان را در حق آن عبد مستجاب نگردانم «5».
و نيز پيامبر حق صلى الله عليه و آله با سوگند و تأكيد مىفرمايد:
«وَالَّذى نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَخُلُوفُ فَمِ الصّائِمِ عِنْدَ اللَّهِ أطيَبُ مِن رِيحِ المِسكِ» «6».
به آن خدايى كه جان محمد صلى الله عليه و آله به دست اوست سوگند، تغيير بوى دهان روزهدار نزد خدا از بوى مشك خوشبوتر است.
آيه شريفه صوم در قرآن مجيد «7» روزه را سبب پيدايش روح تقوا مىداند و از طرف ديگر مىفرمايد:
... فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ «8».
پس بىترديد خدا پرهيزكاران را دوست دارد.
فضيلت روزهداران
خداى تعالى سكوهايى براى پرواز معنوى و رسيدن به مقام قرب خود قرار داده است، زيرا با آلودگى نمىتوان در جوار پاكان قرار گرفت.
روزه واقعى باطن را تطهير مىكند تا قدرت بهرهگيرى از رحمتهاى حق و حالات معنوى را به دست آورد، وقتى روزهدار براى خدا از خواهش نفسانى خويش دست كشيد و دل به حق داد و پيرو فرمان او شد، خداى مهربان نيز بيشتر نوازشش مىكند.
امام اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد:
«نَومُ الصَّائِمِ عِبَادَةٌ، وَصَمتُهُ تَسبِيحٌ، وَدُعَاؤهُ مُستَجَابٌ، وَعَمَلُهُ مُضَاعَفٌ، إنَّ لِلصائِمِ عِندَ إفطَارِهِ دَعوَةً لا تُرَدُّ» «9».
خواب روزهدار عبادت و سكوتش تسبيح و دعايش مستجاب و عملش دو برابر است، بىترديد براى روزهدار هنگام افطارش دعايش مستجاب است.
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
«إنَّ لِلجَنَّةِ بَاباً يُدعَى الرَّيَّانَ، لَا يَدخُلُ مِنهُ إلّاالصَّائِمُونَ» «10».
براى بهشت درب ويژهاى است به نام ريّان كه هيچ كس جز روزهداران از آن وارد نمىشود.
فرزانگى لقمان حكيم
به حضرت لقمان در حالى كه به نصيحت مردم با سخنانى استوار و حكيمانه مشغول بود گفتند: مگر تو برده فلان خاندان نيستى؟ پاسخ داد: چرا.
پرسيدند: از چه راهى به اين مقام كه مىبينيم رسيدى و به اسرار زيادى واقف شدى و اسرار فراوانى را درك مىكنى؟
گفت: از طريق راست گويى و امانتدارى و فروگذاشتن آنچه سودى براى من نداشت و مربوط به من نبود و فرو هشتن چشم از نامحرم و حفظ زبان از حرام و خويشتندارى در مورد خورد و خوراكم، پس هركه در رعايت اين امور كمتر از اين باشد از من پستتر است و هر كه بيش از اين رعايت كند از من فراتر است و هر كه به اين موارد عمل كند همتا و مانند من است «11».
يكى از بزرگان مىگويد: خداى سبحان راه رسيدن به حكمت عبادات و اسرار جهان را فراسوى بندگان خود و سالكان الى اللَّه نصب كرده است و نيز راههاى رسيدن به اين امور را يكى پس از ديگرى به ما آموخته است، به طور مثال: انسان در ماه مبارك رمضان احساس عظمت روحى و معنوى مىكند و به خود مىگويد: من بزرگتر از آن هستم كه آلوده شوم و تن به گناه دهم، يافتن اين بزرگى بر اثر روزه است و از مقدمات اوليّه روزه دارى امساك و كم خورى است.
فضيلت كم خورى
از ارسطو پرسيدند: چرا كم غذا مىخورى؟ گفت: من مىخورم براى اين كه زنده بمانم و ديگران مىمانند براى اين كه بخورند.
افراد پرخور هم عمرشان از سايرين كمتر است و هم كمتر از ديگران به معارف و حقايق الهيه دسترسى دارند، به راستى پرخورى بلاى بزرگى است.
پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله مىفرمايد: جبرئيل از سوى حق اين پيام را براى من آورد:
«يَا مُحَمَّد! مَا أبغَضتُ وِعَاءً قَطُّ إلّابَطناً مَلان» «12».
اى محمد! هيچ ظرفى نزد من مبغوضتر نيست مگر شكمى كه پر است.
چون شخص پرخور مانند حيوان مىخورد و مانند جماد مىافتد.
براى راهيابى به حكمت و اسرار هستى چارهاى جز سبكبار شدن از خوراك و شهوت و معصيت و گناه نيست، از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده است:
«تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا» «13».
سبك شويد تا ملحق شده و برسيد.
اين در راستاى كلام خداست كه فرمود:
... وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ «14».
... و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوستهاند و سرانجام به شرف شهادت نايل مىشوند شادى مىكنند، كه نه بيمى بر آنان است ونه اندوهگين مىشوند.
جمله لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ عدم و ملكه است يعنى: به كسانى كه در راه خدايند و مىتوانند به شهيدان راه حق برسند مژده مىدهند، اما اگر كسى در راه نباشد، در مورد او چنين تعبيرى گفته نمىشود، مانند اتومبيلى كه در پاركينگ متوقف است و حركتى ندارد، اما اگر يكى از دو اتومبيل كه در جاده در حال حركتاند سرعت كمترى داشته باشد و در نتيجه ديرتر به مقصد مىرسد درباره آن گفته مىشود: «هنوز نرسيده است».
سبك بار شدن سبب رسيدن است، گاهى انسان آن چنان سبكبار مىشود كه هم به هدف مىرسد و هم مىرساند.
آتش سوزى يا سيلى در مدائن اتفاق افتاد، استاندار وقت جناب سلمان فارسى بود، جنس اندكى كه داشت همراه با قرآن و شمشيرى برداشت و از عرصه حادثه جان خود را نجات داد، ولى ديگران تا آمدند وسايل گسترده و فراوان خود را جمع كنند آسيب ديدند و گرفتار زيان و خسارت شدند، سلمان فرمود:
«هَكَذَا يَنجُوا المُخِفُّون» «15».
اينگونه انسان سبكبار در روز خطر نجات پيدا مىكند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
«يا عَلِىُّ نَجَى المُخِفُّونَ وَهَلَكَ المُثقِلُون» «16».
اى على سبك باران نجات مىيابند و سنگين باران هلاك مىشوند.
اميرالمؤمنين عليه السلام درباره آنانكه اموال مسلمين رابه غارت برده بودند و بار قيامتى خود را سنگين نموده بودند فرمود:
«بَينَ نَثِيلِهِ وَمُعتَلَفِهِ» «20».
زندگى آنان ميان آشپزخانه و محل قضاى حاجت سپرى مىشود.
نه خدمتى كردند و نه چيزى فهميدند و نه دانستند براى چه آمدهاند و چه بايد انجام دهند.
نكوهش شكم بارگى
ماه مبارك رمضان فرصت مناسبى است براى پى بردن به حقايق و اين پى بردن با روزه و ذكر و ترك گناه و تهجد خالصانه شب ميّسر است و اصولًا بايد به مقدار غذايى كه نيروى انسان را تأمين مىكند قناعت كرد، زيرا هيچ كس با پرخورى به جايى نمىرسد.
حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
«مَا مَلأ آدَمِىٌّ وِعَاءً شَرّاً مِن بَطْنٍ» «21».
انسان هيچ ظرفى را بدتر از شكم پر نكرده است.
هنگامى كه شكم پر شود و انسان بيش از حد لازم بخورد، راه فهم مسدود مىشود. انسان پرخور چيز فهم نيست و هرگز به اسرار و باطن هستى پى نخواهد برد.
شكمبارگى، بىارادگى و خمودى و سستى و تنبلى مىآورد و رعايت اعتدال در خورد و خوراك، سلامتى، طول عمر و نورانيت دل مىبخشد.
خوردن بيش از حد، هم روح را سرگرم مىكند تا غذاى زايد هضم شود و هم بدن را به سوخت و ساز بيشترى وادار مىكند و سرانجام انسان را زودتر از موعد از پا درمىآورد. نوعاً انسانهاى پرخور عمر طولانى ندارند. زياده روى در خوردن بر كسالت و خواب مىافزايد.
هنگامى كه اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله حضور آن حضرت شرفياب مىشدند حضرت از آنان مىپرسيد:
«هَل مِن مُبَشَّراتٍ» «22».
شب گذشته چه خوابى ديديد كه مايه بشارت باشد؟
انسان مىخوابد كه چيز بفهمد نه آنكه زياد بخورد تا بيشتر بخوابد.
شخصى در محضر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله آروغ زد حضرت فرمود:
«قَصِّر مِن جَشائِكَ فَإنَّ أطوَلَ النَّاسِ جُوعاً يَوْمَ القِيامَةِ أكْثَرُهُمْ شِبْعاً فِى الدُّنيا» «23».
كمتر بخور، گرسنهترين افراد در قيامت كسانى هستند كه در دنيا سيرترين افراد بودند.
در حالات اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده است كه روزى حضرت به باغبانش فرمود: غذايى دارى؟ گفت: غذاى سادهاى دارم كه شايسته شما نيست، از كدوى بىروغن خوراكى تهيّه كردهام، حضرت فرمود:
حاضر كن، سپس دستانش را شست و آن غذا را ميل فرمود، آنگاه به شكم خود اشاره كرد و گفت: شكمى كه با اين غذاى ساده سير مىشود، بدا به حال كسى كه شكمش او را به آتش ببرد «24».
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- مفتاح الفلاح: 45؛ بحار الأنوار: 67/ 191، باب 53.
(2)- بحار الأنوار: 93/ 256، باب 30، حديث 38؛ المستدرك: 7/ 504، باب 2، حديث 8754.
(3)- الكافى: 4/ 65، باب ما جاء فى فضل الصوم، حديث 17؛ وسائل الشيعة: 10/ 409، باب 3، حديث 13719.
(4)- الكافى: 4/ 64، باب ما جاء فى فصل الصوم، حديث 11؛ المحاسن: 1/ 72، باب 122 حديث 149؛ بحار الأنوار: 93/ 253، باب 30، حديث 26.
(5)- محجة البيضاء: 2/ 123.
(6)- من لا يحضره الفقيه: 2/ 75، باب فضل الصائم، حديث 1773؛ وسائل الشيعة: 10/ 400، باب 1، حديث 13688.
(7)- «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» بقره (2): 183.
(8)- آل عمران (3): 76.
(9)- الدعوات: 27، حديث 45 و 46؛ بحار الأنوار: 90/ 360، باب 22، حديث 21.
(10)- معانى الأخبار: 409، حديث 90؛ وسائل الشيعة: 10/ 404، باب 1، حديث 13703.
(11)- تفسير القرآن العظيم: 3/ 453.
(12)- المحاسن: 2/ 446، باب 44، حديث 338؛ بحار الأنوار: 63/ 336، باب 5، حديث 26.
(13)- نهج البلاغة: 242، خطبه 167؛ غرر الحكم: 145، حديث 2633.
(14)- آل عمران (3): 170.
(15)- الدرجات الرفيعه: 215.
(16)- مكارم الأخلاق: 440، الفصل الثالث؛ بحار الأنوار: 74/ 55، باب 3، حديث 3.
(20)- نهج البلاغة: 48، خطبه 3؛ الأمالى، شيخ طوسى: 373، المجلس الثالث عشر، حديث 803.
(21)- مشكاة الأنوار: 325، باب 9؛ بحار الأنوار: 63/ 330، باب 5، حديث 4.
(22)- الكافى: 8/ 90، حديث الأحلام والحجة، حديث 59؛ بحار الأنوار: 58/ 177، باب 44، حديث 39.
(23)- المحاسن: 2/ 447، باب 45، حديث 345؛ بحار الأنوار: 73/ 57، باب 104، حديث 4.
(24)- الكنى والالقاب: 3/ 138.
منبع : پایگاه عرفان