منابع:
کتاب : تفسير حكيم ج2
نوشتہ : استاد حسین انصاریان
خشوع به معناى فروتنى و انكسار است كه بيشتر در مورد قلب و صدا و درونى و ديده به كار مىرود، و در حقيقت امرى معنوى است كه از توجه عميق به حق و ياد قيامت و دادگاهايش، و حسابرسى اعمال و دقيق بودن اوضاع آن روز به دست مىآيد.
آنان كه چشمانداز عقل و فكر و ذهنشان محدود است، و دنيا و زرق و برقش چنان مشغولشان كرده كه خود باخته شدهاند، و دشمنان در برابر آنان بسيار پرقدرت و قوت جلوه دارند، و چراغ فطرتشان رو به خاموشى است، و باطنشان فرو رفته در ظلمت و تاريكى است، صبر و نماز بر دوش جانشان بسيار سنگين است، لذا از تحمل كردن اين دو حقيقت عاجز و بخاطر اين كه از اين دو برنامه احساس سنگينى مىكند از اين دو منبع انرژى فرارى هستند، ولى صبر و نماز براى كسانى كه در برابر خدا دلى خاشع و فروتن دارند بسيار سهل و آسان است لذا در همه پيش آمده و سختىها و مشكلات و براى مصون ماندن از عوارض منفى هر پيش آمدى از صبر و نماز كمك مىگيرند.
نگاهى به روايات شده:
«الايمان نصفان نصف صبر و نصف شكر:» «1»
ايمان دو نيمه است، يك نيمه صبر و ديگر نيمهاش شكر است.
از اميرالمؤمنين (ع) نقل شده:
«الصبر من الايمان بمنزلة الرأس من الجسد:» «2»
صبر نسبت به ايمان به منزله سر نسبت به بدن است.
از پيامبراسلام نقل است:
«الصبر ثلاثه: فصبر على المصيبة و صبر على الطاعة، و صبر عل المعصية:» «3»
صبر سه بخش است: صبر در برابر مصيبت و صبر بر طاعت، و صبر بر معصيت.
از حضرت عسگرى (ع) در تفسير و تأويل آيه شريفه وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ روايت شده:
«بالصبر عن الحرام على تأدية الامانات و بالصبر على الرياسات الباطلة على الاعتراف لمحمد بنبوته و لعلى بوصيته و استعينوا بالصبر على خدمتها و خدمة من يامرانكم بخدمته:» «4»
از ايستادگى و مقاومت بر حرام جهت اداى امانات حق و امانات مردم كمك و يارى بگيريد، و از صبر در برابر رياستهاى باطل بر اعتراف و اقرار به نبوت محمد و ولايت على يارى بخواهيد، و از صبر و استقامت براى خدمت به پيامبر و اميرالمؤمنين و خدمت هر كس كه آن دو شما را به خدمت كردن به او فرمان مىدهند كمك بطلبيد.
به خواست حضرت حق در شرح و توضيح آيه شريفه 155 سوره مباركه بقره به طور مشروح در رابطه با صبر و استقامت و روايات مربوط به آن بحث لازم خواهد آمد.
از رسول خدا روايت شده:
«كان الانبيا يفزعون اذا فزعوا الى الصلاة:» «5»
پيامبران هنگامى كه دچار امور هولناك مىشدند به نماز پناه مىبردند.
«كان رسول الله اذا حزّ به امر فزع الى الصلاة:» «6»
هرگاه به پيامبر حادثهاى هولناك و ناخوشايند مىرسيد به نماز پناه مىبرد.
از حضرت صادق (ع) روايت شده:
«كان على (ع) اذا اهاله شيئى فزع قام الى الصلاة:»
على (ع) اينگونه بود كه هرگاه حادثه هولناك وحشتزائى به او هجوم مىكرد، و مصيبت دردناكى به او مىرسيد به نماز پناه ميبرد.
در اين زمينه در رابطه با اميرالمؤمنين (ع) چه شيرين و نيكوست كه نظر ميبدى را كه از بزرگترين علماى اهل سنت و مفسرى چيره دست است در كشفالاسرارش ملاحظه كنيد:
«على (ع) در برخى از جنگهائى كه شركت داشت تيرى به پايش رسيد آن گونه كه پيكان در استخوانش جاى گرفت، آنچه هنر جراحى به كار بردند تا تير را از بدن حضرتش جدا كنند نشد، گفتند: تا گوشت و پوست برندارند، و استخوان نشكنند اين پيكان بيرون نخواهد آمد.
بزرگان و فرزندانش گفتند: اگر چنين است بايد صبر كرد تا حضرت مولا وارد نماز شود، كه ما وى را در نماز چنين بينيم كه گوئى وى را از جهان خبر نيست!
صبر كردند تا از فرائض و سنن فارغ شد و به نوافل و فضائل نماز ابتدا كرد، مرد جراح و معالج آمد و گوشت بر گرفت و استخوان وى بشكست و پيكان را بيرون آورد و على اندر نماز بر حال خود بود، چون سلام نماز باز داد گفت: درد من تخفيف يافته و آسانتر گشته گفتند پايت جراحى شد و ترا خبر نشد گفت: اندر آن ساعت كه من به مناجات الله باشم اگر جهان زير و زبر گردد يا تيغ و سنان در من زنند مرا از لذت مناجات الله از درد تن خبر نباشد.
و اين بس عجيب نيست كه تنزيل مجيد خبر مىدهد از زنان مصر كه چون زليخا را به دوستى يوسف ملامت كردند، زليخا خواست كه ملامت را بر ايشان غرامت كند، و سرزنش و ملامت را به خودشان بازگرداند.
ايشان را بخواست و جايگاهى ساخت و آنان را به ترتيب بنشاند و هر يكى را كاردى به دست راست و ترنجى به دست چپ داد، چنان كه خداى جلو علا در آيه 31 سوره يوسف گفت:
وَ آتَتْ كُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّيناً:
چون آرام گرفتند يوسف را آراسته آورد و او را گفت برايشان بگذر، چون زنان مصر يوسف را با آن جمال و كمال بديدند در چشم ايشان بزرگ آمد همه دستهاى خود را بريدند و از مشاهده جمال و مراقبتكمال يوسف از دست بريدن خود خبر نداشتند.
پس به حقيقت دانيم كه مشاهده دل و سر جان على مر جلال و جمال و عزت و هيبت الله را بيش از مشاهده زنان بيگانه بود مر يوسف مخلوق را، پس ايشان چنين بيخود شدند و از درد خود خبر نداشتند، اگر على چنان گردد كه گوشت و پوست وى ببرند و از درد آن خبر نشود عجب نباشد و غريب نبود. «7»
از حضرت صادق (ع) خطاب به مسمع كه از ياران با كرامت حضرت بود روايت شده است:
«يا مسمع ما يمنع احدكم اذا دخل عليه غم من غموم الدنيا ان يتوضأ ثم يدخل مسجده فيركع ركعتين فيدعو الله فيهما اما سمعت الله يقول: و استعينوا بالصبر و الصلاة:» «8»
اى مسمع چه چيزى شما را باز مىدارد از اين كه هر گاه غمى از غمهاى دنيا به شما هجوم كند وضو بگيرد و به مسجد آيد و دو ركعت نماز بخواند و در آن دو ركعت رفع هم غم را از خدا بخواهد؟ آيا نشنيدى خدا مىفرمايد: از صبر و نماز كمك بخواهيد و از اين دو منبع قدرت و قوت يارى بطلبيد.
ملاقات رب و رجوع به او
پيش از توضيح اين جمله بايد به اين مسئله توجه داشت كه لغت ظن در اين آيه شريفه به نظر اكثر مفسران و اهل دل به معناى يقين است، دليل بر اين مطلب اين است كه خشوع از نشانههاى مؤمن شمرده شده:
الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ: «9»
و مؤمن كسى است كه در آيات قرآن مجيد از او به عنوان دارنده يقين به آخرت ياد شده است:
وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «10»
و كتابهاى پر قيمت احتجاج، توحيد و تفسير عياشى از اميرمومنان روايت كردهاند كه آن حضرت فرموده:
«يوقنون انهم يبعثون والظن منهم يقين:» «11»
به برانگيخته شدن در قيامت يقين دارند و ظن آنان يقين قطعى است.
و اين يقين به لقاء حق و رجوع به حضرت او در قيامت است كه سبب پديد آمدن خشوع و انكسار و فروتنى در قلب است كه به خاطر آن عبادت و بندگى و به ويژه صبر در برابر همه جريانات تلخ و شيرين و انجام نماز با شرايط بر انسان سهل و آسان مىشود.
گمان و ظن كه مرتبهاى بسيار نازل از يقين و باور است ميوه پر قوتى چون خشوع كه بتواند بار امانتى چون نماز را تحمل كند ندارد.
برخى هم گفتهاند: مسئله قبر و قيامت و اوضاع هولناك آن، و دادگاههاى دقيق و عذابهاى دردناكش چنان عظيم و سخت و هراسناك است كه گمان به آن براى پديد آمدن خشوع قلب نسبت به حق كافى و بس است، وقتى گمان به چنين حادثه دردناك و هولانگيزى خشوعآور باشد يقين به آن سبب چه مرتبهاى از خشوع خواهد شد؟!
اين نكته بسيار مهم را نيز نبايد از نظر دور داشت كه لقاء به معناى رؤيت با چشم و ديدن با ديده سر نيست، بلكه به معناى يافتن و برخورد داشتن است انسان هنگامى كه موانع بين خود و خدا را كه عبارت از وساوس و هواجس، و رذايل اخلاقى و حالات شيطانى و معاصى و گناهان است برطرف كرد، و به بندگى خالص و بىشائبه رسيد، و به حسنات اخلاقى به خصوص خشوع در برابر حضرت او نائل شد، و دل را با تابش نور ايمان چون آئينه صاف كرد به يقين حس مىكند كه در محضر حضرت رب است و با چشم دل به مشاهده جمال از دل و ابد موفق مىشود و به خشوعش افزوده مىگردد و با خشوع افزون شده به عبادت كامل و بندگى عاشقانه و مشتاقانه دستمىيابد، و با بركنار رفتن موانع لقاء رب خود را در برابر او بىنهايت كوچك و او را بىنهايت بزرگ مشاهده مىكند، و خشوعى بىنهايت در برابر حضرت بىنهايت برايش حاصل مىشود و در آن هنگام است كه وقتى به نماز مىايستد و اللهاكبر مىگويد اكبر بودن محبوب را نسبت به كل شيئى و اصغر بودن هر چيزى را نسبت به او درك مىكند و با همه وجود به شكر و سپاس منعم برخاسته، و در رحمانيت و رحمتش غرق مىشود و خود را در قيامت مىبيند و براى همه امورش از او استعانت مىجويد، و ثابت قدمى خويش را در صراط مستقيم كه صراط انبياء و صديقين و شهيدان و صالحين است از او مىطلبد و از گمراهى و مورد خشم قرار گرفتن به پناه او مىرود و به ركوع و سجود و تشهدى خالصانه و عاشقانه كه همه و همه محصول خشوعى است كه از ملاقات به دست آورده موفق مىشود و نهايتاً خود را در محضر همه ملكوتيان و انبياء و امامان و اولياء كه از شئون ربوبيت حقاند مىيابد و با سلام به همه آنان سلامى حضورى السلامعليكم ورحمهالله وبركاته به پايان نماز كه اوج معراج است مىرسد، و درب رجوع به سوى او در قيامت كبرى و نائل شدن به ثواب و پاداش اعمالش به ويژه صبر و نمازش به روى باطن او باز مىگردد.
اين است نتايج مثبت و شيرين لقاء رب كه البته ظهور كاملش در قيامت است، و ثمره يقين به آخرت كه سبب آراسته شدن به ايمان كامل و عمل صالح و اخلاق حسنه است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- تفسير ابوالفتوح ج 1، ص 168.
(2)- تفسير ابوالفتوح ج 1، ص 168.
(3)- درالمنثور ج 1، ص 159.
(4)- تفسير برهان ج 1، ص 94.
(5)- درالمنثور ج 1، ص 163.
(6)- درالمنثور ج 1، ص 163.
(7)- كشف الاسرار ميبدى، ج 1، ص 179.
(8)- تفسير برهان، ج 1، ص 94.
(9)- مؤمنون، آيه 2.
(10)- بقره، آيه 4. نمل، آيه 3. لقمان، آيه 4.
(11)- صافى، ج 1، ص 126.
منبع : پایگاه عرفان