منابع:
کتاب : تفسير حكيم ج2
نوشتہ : استاد حسین انصاریان
آنچه از آيات و روايات استفاده مىشود اين است كه شفاعتگنندگان در پيشگاه حق عبارتاند از:
1- طاعت و عبادت
2- توبه
3- پيامبر
4- فاطمه زهرا
5- اميرالمؤمنين و يازده امام معصوم
6- پيامبران
7- فرشتگان
8- شهداء
9- علماى ربانى
10- آموزندگان و حافظان قرآن
11- خويشاوند و همسايه مؤمن
12- قرآن مجيد.
روايات مربوط به شفيعان و شفاعتشان در كتابهاى پر ارزش غررالحكم، مجمعالبيان، خصال، مناقبابنشهر آشوب، امالى شيخ صدوق، بحار، و در منابع اهل سنت در سنن ابن داود، سنن ابن ماجه، سنن ترمذى، مسند احمد حنبل به طور مفصل آمده است. «1» در اين قسمت به خواست حضرت حق شرح و توضيح بخش سوم آيه شريفه چهل و هشتم سورهمباركه بقره را دنبال مىكنم:
مردود بودن فديه در قيامت
از عادات يهود اين بود كه براى فرار از قانون، يا نجات از جريمه و كيفر، يا آزاد كردن اسير چنان كه در آيه 85 سوره بقره مطرح است عوض جنسى يا مالى مىپرداختند كه از اين عوض در اصطلاح قرآن تعبير به عدل و فديه شده است.
اين قوم از خود راضى كه به دروغ و بىدليل خود را امت برتر نسبت به همه امتها مىدانند به تصور اين كه قيامت هم مانند دنياست و مالك و حاكم آنجا عاشق چشم و ابروى آنان است، يا به خيال فاسد و واهى خود قيامت را عرصهاى واگذار شده به خويش يا ميدانى براى بازىگرى خود به حساب مىآورند پيش خود بريده و دوختهاند كه در قيامت براى پاك شدن از همه گناهان و معاصى و خيانتها و جنايتها و عهدشكنىها و ستمها، و غارت اموال و حقوق مردم، و تحريفات و افترائات و نهايتاً براى نجات از عذاب دوزخ فديه و عوض مىدهيم و براى ابد خود را از كيفر و جريمه خلاصه مىكنيم.
ولى خداى عادل كه بر اساس فضل و عدالتش پاداش اهل ايمان را مىدهد و بر پايه عدلش مجرمان مستحق جريمه را كيفر مىدهد خدائى كه در موضع عفو و رحمت ارحمالراحمين و در موضع عذاب و عقوبت سختترين كيفر كنندگان است در قرآن مجيد كه در وحى بودنش هيچ شكى نيست و سند و مصدق نبوت پيامبر، و امضا كننده تورات نازل شده بر موسى است اعلام كرده كه در قيامت از هيچ مجرم و فاسقى بر فرض كه بتواند و مايه و سرمايه در اين زمينه داشته باشد فديه و عوض پذيرفته نيست.
در رابطه با اين مسئله به هفت آيه از قرآن كه هر كدامش اگر بر كوه نازل مىشد آن را متلاشى كرد با دقت هر چه بيشتر توجه نمائيد:
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ: «2»
يقيناً كافرانى كه در حال كفر از دنيا رفتند، هرگز از هيچ يك از آنان براى رهائى از عذاب هر چند به اندازه آكندگى زمين از طلا، فديه و عوض دهد، پذيرفته نمىشود، براى آنان عذابى دردناك است و هيچ ياورى نخواهد داشت.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذابِ يَوْمِ الْقِيامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ: «3»
قطعاً كافران اگر همه آنچه در زمين است و همانند آن را نيز با آن همراه خود داشته باشند، تا آن را براى نجاتشان از عذاب روز قيامت فديه و عوض دهند از آنان نپذيرند و براى آنان عذابى دردناك است.
وَ لَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِي الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ: «4»
اگر در قيامت براى هر كسى كه به آيات خدا و بندگان حق ستم كرده همه ثروتى كه در زمين است فراهم باشد، يقيناً براى نجات خود از عذاب جاودانه فديه و عوض دهد، و زمانى كه عذاب را ببينند از شدت شرمسارى پشيمانى و اندوه خود را پنهان مىكنند، و ميان آنان به عدالت و انصاف داورى مىشود، و مورد ستم قرار نخواهند گرفت.
لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ: «5»
براى آنان كه دعوت پرردگارشان را پذيرفتند بهترين سرانجام است، و آنان كه از قبول دعوت حق سرپيچى كردن اگر مالك دو برابر همه آنچه روى زمين است باشند بىترديد آن را براى رهائى خود از عذاب فديه خواهند داد، آنان را حساب دشوارى است و جايگاهشان دوزخ است و دوزخ بد بسترى است!
وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ: «6»
و اگر براى ستمكاران به آيات خدا و به بندگان حق همه آنچه در زمين است و مانندش با آن باشد، بىترديد حاضرند آن را براى رهائى خود از عذاب دشوار قيامت عوض و فديه دهند و از سوى خدا آنچه را كه از عذابهاى گوناگون نمىپنداشتند آشكار مىشود.
فَالْيَوْمَ لا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَ لا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْواكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلاكُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ: «7»
قيامت به منافقان گويند: پس امروز نه از شما و نه از كافران فديه و عوضى در برابر نجات عذاب دريافت نخواهد شد جايگاهتان آتش است و همان مولاى شماست و بد بازگشتگاهى است.
يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ (11) وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ (12) وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ (13) وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ (14) كَلَّا إِنَّها لَظى (15) نَزَّاعَةً لِلشَّوى: «8»
مجرم و گنهكار آرزو مىكند كه اى كاش مىتوانست فرزندانش را در برابر عذاب آن روز فديه و عوض دهد.
و نيز همسر و برادرش را، و قبيله و قومش را كه در دنيا به او پناه مىدادند و همه كسانى را كه در روى زميناند تا ابنفديه و عوض او را از عذاب نجات دهد ولى چنين نيست كه برايش راه نجاتى باشد همانا آتش زبانه مىكشد در حالى كه دست و پا و پوست سر را بر مىكند.
آرى اين است وضع هولناك روز قيامت و وضع كسانى كه هيچ گونه راه نجاتى ندارند و با دست خود به خاطر كفر و ظلم و عناد و لجاجت همه طرق رهائى از عذاب را به روى خود بستند و براى ابد خود را از رحمت و لطف حضرت حق محروم نمودند.
بىيار بودن دوزخيان
كتاب خدا در سورههاى بقره، هود، مؤمنان، انبيا، قصص، فصلت، زمر، دخان، طور «9» به اين واقعيت اشاره مىكند كه كافران و ستمكاران و مجرمان، و منكران حقايق براى ابد دچار عذاب سخت دوزخاند و براى نمونه يك نفر، آرى يك نفر كه آنان را براى نجات يارى دهد وجود نخواهد داشت!!
اين مغروران متكبر و خائنان پست و روىگردانان از حقايق در قيامت از يارى يارانى چون حضرت حق، پيامبران، امامان، فرشتگان، اولياء الهى و مؤمنان محروماند، و هر چه در صف محشر، يا هنگام دادگاهها يا زمان عبور از صراط يا از ميان دوزخ كسانى را كه فكر مىكنند مىتوانند آنان را يارى دهند ندا مىدهند ابداً جوابى نمىنشنوند و در تنهائى و غربت وحشتناكى بدون اين كه اميد به نجات داشته باشند براى هميشه دست و پا مىزنند.
كار بدبختى و بيچارگى و ذلت آنان به جائى مىرسد كه متوسل به مالك يعنى كارگردان دوزخ مىشوند و مىگويند:
يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ (77) لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ: «10»
اى مالك دوزخ بگو پروردگارت ما را بميراند و براى ابد از چراغ حيات محروممان كند تا از اين عذاب نجات يابيم. مالك مىگويد: بىترديد و بدون برو برگرد شما براى هميشه در عذاب ماندنى هستيد!!
اين بيچارگان بىياور وقتى از مالك دوزخ نااميد شدند، روى به بهشتيان و احتمالا آشنايانشان در بهشت مىكنند و با عجز و لابه و زارى و التماس فرياد مىزنند:
وَ نادى أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْكافِرِينَ: «11»
اى بهشتيان اندكى از آب خوشگوار يا از آنچه خدا روزى شما نموده بر ما فرو ريزيد، بهشتيان پاسخ مىدهند خدا آب و نعمتهاى بهشتى را بر كافران حرام كرده است.
اين خوار شدگان گرفتار هنگامى كه از بهشتيان هم نااميد نشدند به ناله و استغاثه روى مىآورند و چوبانداز طلب يارى مىكنند و خواهان فريادرسى مىشوند كه به داد آنان برسد. قرآن وضع آنان را در چنين حالتى به اين صورت بيان مىكند:
وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً: «12»
و اگر استغاثه و فريادرسى كنند با آبى چون مس گداخته كه چهرهها را بريان كند به استغاثه آنان پاسخ گويند بد آشاميدنى و بد جايگاهى است.
نهايتاً وقتى ملاحظه كردند فريادرسى ندارند به تصور خودشان به نفع خود بهتر از خدا يار و ناصرى را نمىبينند و فكر مىكنند اگر به حضرت او كه آخرين اميد آنان است متوسل شوند راه نجاتى براى آنان باز خواهد شد، در اين نقطه است كه با همه وجود فرياد برمىدارند:
قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا وَ كُنَّا قَوْماً ضالِّينَ (106) رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ (107) قالَ اخْسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ: «13»
اى پروردگار ما، تيرهبختى و شقاوت بر ما چيره شد و ما گروهى گمراه بوديم، اى مالك و صاحب ما اينك ما را از دوزخ بيرون آر و به دنيا و دار تكليف برگردان، اگر به بدىها و گمراهى بازگشتيم بىترديد ستمكار و ظالم خواهيم بود.
خدا مىگويد: «اى سگان» در دوزخ گم شويد و با من سخن مگوئيد.
راستى چه سخت است، كه انسان از نظر بدكارى و تبهكارى و كفران نعمت، و ظلم و ستمكاريش به جائى برسد كه به حضرت ارحمالراحمين و اكرمالاكرمين و غياث مستغيثين پناه ببرد و از او درخواست يارى و كمك كند ولى آن رحمت بىنهايت، و كرم لايتناهى، كه دوست دارد به هر وسيله ممكن بندهاش از عذاب و گرفتارى برهد، و گره از كارش باز شود، و مشكلش حل گردد و در جوار رحمت و لطف و احسان و كرم او قرار گيرد آدمى را مخاطب به خطابى نمايد كه سگ را به آن خطاب مىكنند و مىرانند و بگويد اخسؤا اى سگ در دوزخ گم شو و با من ابداً سخن مگو و از من درخواستى نداشته باش!!!
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بخشى از بحث شفاعت همراه با حذف و توضيح، و اضافات فراوان از طرف اينجانب و تشريح و تفسير ابتكارى از اين فقير از كتاب شفاعت در قلمرو عقل و قرآن حديث استفاده شد.
(2)- آلعمران، آيه 91.
(3)- مائده، آيه 36.
(4)- يونس، آيه 54.
(5)- رعد، آيه 18.
(6)- زمر، آيه 47.
(7)- حديد، آيه 15.
(8)- معارج، آيات 11- 16.
(9)- به ترتيب سورها، 48، 113، 65، 39، 41، 16، 54، 41، 46.
(10)- زخرف، آيات 77- 78.
(11)- اعراف، آيه 50.
(12)- كهف، آيه 29.
(13)- مؤمنون، آيات 106- 108.
منبع : پایگاه عرفان