منابع:
کتاب : تفسير حكيم ج3
نوشتہ : استاد حسین انصاریان
بزرگانى از دانشمندان اسلامى هم چون ابوحامدغزالى و فيلسوف كمنظير و محدث خبير و عارف بصير ملامحسنفيض كاشانى با تكيه بر آيات قرآن و روايات به زيانهاى پرخورى و عادت داشتن به غذاهاى متنوع و سفرههاى رنگين و اسرافى و به منافع كمخورى و سادهخورى و قناعت به حلال پرداخته و در اين زمينه كتاب مستقلى تدوين كردهاند، من به دورنمائى اندك از مطالبى كه از آن بزرگواران رسيده اشاره مىكنم باشد كه مطالعه كنندگان از آن بهرهمند شوند.
از قوىترين عوامل هلاككننده بنىآدم شهوت شكم و ميل او به انواع غذاها و سفرههاى رنگين است.
به خاطر توجه نامعقول به شكم و شهوت خوردن، آدم و حوا از خانه قرار و دوام به خانه ذلت و افتقار و نياز و احتياج در آمدند، سببش اين بود كه از نزديك شد به شجره منهيه و خوردن ميوه آن نهى شده بودند ولى شهوت و ميل خوردن بر آنان چيره شد، و نهى خدا را در تاريكى نسيانشان پنهان كرد تا از ميوه آن درخت خوردند و زشتى بدنهايشان آشكار شد.
بدون ترديد شكم چشمه شهوات و روئيد نگاه بيمارىها و آفات است، زيرا شهوت جنسى و شدت علاقه و اشتياق به عمل غريزى در زن و مرد از آثار و تبعات شهوت شكم و خوردن غذاهاى رنگارنگ و متنوع است.
سپس شهوت خوردن و شدت ميل به ارضاء غريزه جنسى مايه عشق شديد به ثروت و شهرت و مقام است كه اين امور اقتضاى گسترش انواع سفرهها و مايه شهوات جنسى را در پى دارد، آنگاه زياد كردن ثروت و اضافه نمودن به مقام و جاه افتادن در امور بىنتيجه و كارهاى دور از عقل و احمقانه و انواع فخر فروشىها و حسد و چشمهمچشمى را به دنبال مىآورد و بىترديد از اين مسائل و امور غوغاى تفاخر و تكاثر و خود بزرگبينى به وجود مىآيد و همين حالات شيطانى است كه انسان را به حسد و كينه و دشمنى و خشم مىكشد و او را به چاه تجاوز به حقوق ديگران و هر منكر و فحشائى مىاندازد.
همه اينها ميوه بسيار تلخ آزاد گذاردن شكم و طغيان گرسنگى شكمپرست و سيرى او در جهت اسراف و افراط است.
اگر انسان با نيرو گرفتن از ايمان و تقوا و توجه به آخرت و دادگاههاى آن و در نظر گرفتن عاقبت امور وجودش را رام گرسنگى كند و به وسيله آن راههاى ورودى شيطان را به حوزه باطن و درونش تنگ نمايد نسبت به طاعت خدا و بندگى او فروتن و خاضع مىشود، و راه فساد و طغيان را نمىپايد، و كارش به غرق شدن در دنيا و ترجيح دادن آن بر آخرت و دچار شدن به حرص شديد نسبت به امور مادى و تبعاتش نمىانجامد در اين زمينه روايات بسيار بسيار مهمى از رسول خدا، اهل بيت طاهرينش رسيده كه دانستنش بر همه واجب و لازم است.
«جاهدوا انفسكم بالجوع والعطش فان الاجر فى ذلك كاجر المجاهد فى سبيل الله و انه ليس من عمل احب الى الله تعالى من جوع و عطش:» «1»
با خالى بودن شكم از خوراكىها و آشاميدنيها با نفس سركش مبارزه كنيد، بىترديد پاداش در اين زمينه مانند پاداش جهادگر در راه خداست و يقيناً عملى در پيشگاه خدا محبوبتر از گرسنگى و عطش نيست.
«لايدخل ملكوت السماوات قلب من ملأ بطنه:» «2»
قلب كسى كه شكمش از خوراكى و غذا پر است وارد ملكوت آسمانها نمىشود.
آرى پرخورى مانع صعود به آسمان حقايق و باطن امور و اسرار و رموز است.
«ان الله يباهى الملائكة بمن قل طعمه فى الدنيا يقول: انظروا الى عبدى ابتليته بالطعام و الشراب فى الدنيا فتركهما لاجلى اشهدوا يا ملائكتى ما من اكلة تركها لاجلى الا ابدلته بها درجات فى الجنة:» «3»
خدا به فرشتگان به كسى كه خوراكش در دنيا كم است مباهات مىكند مىفرمايد: به بندهام بنگريد، او را به خوراك و آشاميدنى در دنيا آزمايش كردم و او به خاطر من پرخورى و مصرف آشاميدنى زياد را ترك كرد، فرشتگانم شاهد باشيد لقمهاى را بخاطر من ترك نكرد مگر اين كه به ترك آن درجاتى را در بهشت عوض قرار دادم.
«اديموا قرع باب الجنة يفتح، قيل و كيف نديم قرع باب الجنة؟ قال بالجوع و الظماء:» «4»
كوبيدن در بهشت را ادامه دهيد تا باز شود، گفتند: چگونه كوبيدن در بهشت را ادامه دهيم؟ فرمود به خالى بودن شكم از خوراكى و آشاميدنى.
«بئس العون على الدين قلب نخيب و بطن رغيب و نعظ شديد:»
بد عامل مخربى بر ضد دين است: قلب ترسوى بىدرك، و شكم پرخور، و ميل شديد به ارضاء غريزه جنسى.
«ما من شيئ ابغض الى الله من بطن مملؤ:» «5»
چيزى نزد خدا مبغوضتر از شكم پر خوراك نيست.
«ويل للناس من القبقين فقيل: و ما هما يا رسول الله؟ قال: الحلق و الفرج» «6»
واى بر مردم از دو قبقب گفتند: اى پيامبر خدا دو قبقب چيست؟ فرمود: شكم و شهوت.
«من شبع و نام قسى قلبه ثم قال: ان لكل شيئ زكاة و زكاة البدن الجوع:» «7»
كسى كه پرخورى كند و بخوابد قلبش دچار قساوت مىشود، سپس فرمود: براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدن گرسنگى است.
«شرار امتى الذى غدوا بالنعيم الذين يأكلون من الطعام الوانا، و يلبسون الوان الثياب و يتشدقون فى الكلام:» «8»
بدان امت من كسانى هستند كه غذاهاى متنوع مىخورند، و لباسهاى قيمتى رنگارنگ مىپوشند و در سخن گفتن رعايت حزم و احتياط را نمىكنند و بدون قيد و بند با مردم سخن مىگويند.
علاوه بر پرخورى كه از علل تحريك شهوت جنسى است، زمينههاى ديگرى چون نظر بازى، رابطه با نامحرمان، تماشاى تصاوير و فيلمهاى زشت نيز محرك شهوت و كشاننده انسان به انواع گناهان و لذائذ غير مشروع است كه بخواست خدا در ضمن توضيح آيات مربوطه مفصل اين مسائل خواهد آمد.
نتيجه شوم عصيان و تجاوز
بنىاسرائيل چون روى از حق و حقيقت برگرداندند، و با احكام تورات مخالفت كردند، و پى در پى به آزار موسى برخاستند، و فرهنگ الهى را به حاشيه زندگى راندند و خلاصه از شهوات بىمهار و بىقيد و شرطشان در همه امور زندگى پيروى نمودند، چراغ عقل و خردشان با تندباد هواى نفس و طوفان خودپرستى خاموش شد، و به تدريج خلقيات زشت و ناپسند طيبعت ثانوى و عادت دائمى آنان گشت و به اين خاطر فطرتشان رنگ باخت و از حالات انسانى محروم شدند و در ظلمات متراكم حيوان صفتى افتادند و نهايتاً به اين نتيجه شوم دچار گشتند كه تكذيب آيات الهى و كفر به احكام پروردگار و بىاعتقادى به كتاب خدا و وحى آسمانى و انكار نبوت پيامبران فرهنگ و پيشه و كار آنان شد، و همين تكذيب پيوسته و انكار دائم عامل خوردن داغ ذلت و مسكنت و گرفتار شدنشان به خشم الهى گشت ذلِكَ اول اشاره به ذلت و مسكنت آنان و خشم خدا بر ايشان است كه عاملش تكذيب آيات خداست ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ.
و از پى افتادن در شهوات و تكذيب آيات حق به ظالمانهترين كار و زشتترين عمل كه كشتن پيامبران است اقدام كردند، پيامبرانى كه همه وجود خود را براى هدايت و نجات آنان هزينه كردند ولى آن ستمكاران حرفهاى چون پيامبر و رسولان حق را در جهت مخالف با خواستهها و شهوات خود ديدند به كشتن آنان برخاستند، چنان كه پيمبران باطن خود را كه عقلشان بود كشته بودند.
اين همه حالات زشت و بدكارى و كشتن پيامبران به خاطر اين بود كه از فرمانهاى خدا سرپيچى كردند و در چهارچوب خواستههاى حق استقامت ننمودند، و از تكاليف الهيه سرباز زدند و پيوسته به تجاوز و تعدى از مرزها و حدود الهى و حقوق مردم مشغول بودند.
آرى عصيان از دستورات حق، و تجاوز و تعدى دائم چنان روح را كدر، و قلب را سياه، و نفس را چموش و عقل را خاموش، و فطرت را نابود مىكند كه نتيجه شوم و ميوه تلخى از آن جز تكذيب دائمى آيات خدا و كشتن پيامبران به ميان نمىماند، و نتيجه شومتر و ميوه تلختر از آن علاوه بر عذاب استيصال در دنيا عذاب دردناك و آتش هولناك دائمى و هميشگى در عرصهگاه قيامت است كه گرفتار آن نجاتى ندارد، و بيمار آن شفائى و درمانى نمىيابد.
وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فِيها وَ لَهُ عَذابٌ مُهِينٌ: «9»
و هر كس از خدا و رسولش نافرمانى كند و از اجراى خواستههاى آنان كه به مصلحت دنيا و آخرت خود اوست سر باز زند و از مرزهاى او كه احكام و اخلاقيات و حلال و حرام است تجاوز نمايد، خدا او را در آتشى در آورد كه جاودانه است، و براى او عذابى خوار كننده خواهد بود.
گناه و تجاوز و تعدى چنان زشت و پليد است كه گاهى نيت انجام آن هم اثر سوء و نتيجه شوم دارد.
در روايتى از پيامبر اسلام در مورد دو مسلمان كه در اختلاف و برخورد شخصى به روى يكديگر اسلحه بكشند و يكى كشته شود آمده:
هر دو در دوزخاند، يكى از شنوندگان گفت: اى پيامبر خدا وضع قاتل روشن و معلوم است كه به دوزخ وارد مىشود ولى مقتول چرا؟ حضرت پاسخ داد بخاطر اين كه او نيز نيت و قصد داشت كه طرف مقابلش را بكشد! «10»
در روايات و زيارات آمده: كه خوشنود به كردارهاى ناپسند و اعمال زشت ديگران هم در گناه با آنان شريك و همچون انجام دهندگان آن است.
«فلعن الله امة قتلتك و لعن الله امة ظلمتك و لعن الله امة سمعت بذلك فرضيت به:»
لعنت خدا بر مردمى كه تو را اى حسينبنعلى كشتند و لعنت خدا بر جمعى كه به تو ستم روا داشتند و لعنت خدا بر گروهى كه حادثه قتل تو و ستم بر تو را شنيدند و به آن راضى و خوشنود بودند.
قرآن مجيد بخشى از عذابهاى دنيائى و مصائب و بلاها را معلول گناهان مردم ميداند:
وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ: «11»
و هر آسيب و بلائى به شما رسد به سبب گناهانى است كه مرتكب شدهايد و خدا از بسيارى از اعمال زشت شما هم در مىگذرد.
فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «12»
پس بايد كسانى كه از فرمان پيامبر سرپيچى مى كنند بر حذر باشند از اين كه بلائى در دنيا يا عذابى دردناك در آخرت به ايشان رسد.
أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ ما لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَيْهِمْ مِدْراراً وَ جَعَلْنَا الْأَنْهارَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِينَ: «13»
آيا ندانستهاند كه پيش از ايشان چه بسيار از ملتها و اقوام را هلاك كرديم كه به آنان در پهنه زمين نعمتها و امكاناتى داديم كه به شما نداديم و بر آنان بارانهاى پى در پى و پر ريزش فرستاديم و نهرهائى از زير پاى آنان جارى ساختيم ولى ناسپاسى كردند، پس آنان را به كيفر گناهانشان هلاك نموديم و بعد از آنان اقوامى ديگر را پديد آورديم.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- محجة البيضاء ج 5 ص 146.
(2)- محجة ج 5 ص 147.
(3)- محجة ج 5 ص 147.
(4)- همان مدرك، ج 5، ص 150- 151.
(5)- همان مدرك، ج 5، ص 150- 151.
(6)- همان مدرك، ج 5، ص 150- 151.
(7)- همان مدرك، ج 5، ص 154.
(8)- جامع الصغير باب شين ص.
(9)- نساء 14.
(10)- جامع السعادات ج 3 ص 163.
(11)- شورى 30.
(12)- نور 63.
(13)- انعام 6.
منبع : پایگاه عرفان