منابع:
کتاب : تفسير حكيم جلد سوم
نوشتہ : استاد حسین انصاریان
حقايقى كه بر انسان از طريق تعقل و مطالعه، يا از راه شنيدن از متخصصان و محققان، يا از مسير وحى و كتابهاى آسمانى معلوم و آشكار مى شود، و آدمى نسبت به آنها آگاه مى شود، و لازم است آن حقايق در راه تحقق سعادت دنيا و آخرت خويش و ديگران بكار گرفته شود، كتمانش و پنهان نگاه داشتنش حرام و موجب زيان و خسارت در دنيا و آخرت است، و در اين زمينه گوش دادن به فرمان كسانى كه انسان را به پنهان نگاه داشتن حقايق مى خوانند گناه بزرگ و معصيتى سنگين است.
ولى گروهى از يهود بر اساس جمود ورزيدن به امور ظاهرى، و تقليد كور كورانه از رؤسا و عالمان دنياپرستشان كه دين خدا و تورات را در راه اعمال قدرت و نفوذ كلام و حفظ مقامشان به كار مى گرفتند و از اين راه به نان و نوا و ارضاء خواستههاى نامشروعشان دست مى يافتند به كتمان حقيقت روى مى آوردند و خود را به ارتكاب اين گناه سنگين آلوده مى كردند و از اين طريق درهاى سعادت را به روى خود مى بستند، و به رسانيدن رؤسا و علماى يهود به خواستههاى نامشروعشان و آرزوهاى شيطانى و كارهاى ابليسى و بستن راه خدا به روى مردم كمك مى كردند.
كتمان حقيقت سبب زيانها و خسارتهاى غيرقابل جبران به خود و ديگران و علت دور شدن انسان از رحمت و مغفرت خدا و عامل پايمال نشدن حقوق شرعى و مادى مردم است.
علم خدا به همه نهانها و آشكارها
دست خائنان، و هوا و هوس مادى گران، و انديشه انحرافى كج انديشان آيات توحيد تورات را تحريف، و مفاهيم حقايق را تغيير داده بود، و بر اين شجره طيبه كه اصل هرچيز و اساس و بنيان هستى است پيرايههاى زيادى بسته و تأثيرگذارى آن را در زندگى به تعطيلى و نابودى كشيده بود، تا جائى كه يهود خدا را در علم و آگاهى مانند خود پنداشته و او را بيخبر و ناآگاه از غيب و پنهان و اسرار هستى مى پنداشت.
اين بيخبران بيخرد و حسّ گرايان پول پرست به اين معنا توجه نداشتند كه وجود مقدسى كه هستى و موجوداتش را آفريده، و اين بناى عظيم را به وجود آورده، و هر موجود زندهاى را به تناسب وجودش روزى بخشيده، به تمام شئون
ظاهر و باطن آنان آگاه است و اصولًا در حريم حضرت او غيب و نهانى و سرّ و رازى وجود ندارد، غيب و پنهان به تناسب وجود ما كه وجودى بسيار محدود است، و به تناسب دانش ما كه بسيار بسيار اندك است معنا مى دهد نه نسبت به حضرت او كه در ذات و صفات بينهايت و احاطه علمى و قيوّمىاش ظاهر و باطن هر چيزى را فراگرفته و ذرّهاى در جهان هستى چه ظاهرش و چه باطنش از حضرت او غايب و پنهان نيست و دانش و آگاهىاش همه چيز را به تمام هويت و خصوصيت فرا گرفته است.
در اين زمينه به چند جمله از نهج البلاغه اكتفا مى كنم تا خوانندگان عزيز به دورنمائى از علم و آگاهى حق واقف شوند و معلومشان گردد كه يهود نسبت به حضرت حق گرفتار چه انديشههاى انحرافى و باطلى هستند و زندگى نكبت بارشان بر اين انديشههاى انحرافى و باطل بنا گذاشته شده، و به اين خاطر از خائنان و ظالمان و كج انديشان و باطل گرايان صف اوّل روزگاراند.
«الا ان الله قد كشف الخلق كشفة لا أنه جهل ما اخفوه من مصون اسرارهم و مكنون ضمائرهم و لكن ليبلوهم «ايهم احسن عملًا» فيكون الثواب جزاءً والعقاب بواءً» «1»
آگاه باشيد كه خداوند همه اسرار درون و حالات نهانى خلق را (با آنچه از امور دينى كه با زبان پيامبران آنان را مكلف به انجام آن ساخت) ظاهر و آشكار ساخت، اين آشكار نمودن نهانها نه بخاطر اين بود كه او به چيزهائى كه مردم در درون خود نهان دارند آگاهى نداشت، بلكه براى آزمودن بندگانش بود كه عمل كداميك بهتر است تا ثواب پاداش نيكوكاران و عقاب كيفر بدكاران باشد.
«الباطن لكل خفية، الحاظر لكل سريرة، العالم بما تكن الصدور و ما تخون العيون:» «2»
خدائى كه آگاه به هر امر پنهان، و شاهد و حاضر هر سرّ و راز است، به آنچه سينهها آن را در خود نگاه مى دارند داناست، و به آنچه چشمها خيانت مى ورزد عالم است.
«عالم اذ لامعلوم، و رب اذ لامربوب و قادر اذ لامقدور:» «3»
او داراى دانش بينهايت و علم گسترده بيحد بود زمانى كه چيزى موجود نبود تا علم به آن چيز وجود داشته باشد، و مالك و مربى بود در آن هنگام كه هنوز پرورش يافتهاى به وجود نيامده بود، و قدرت بينهايت داشت آن زمان كه خلقى وجود نداشت تا قدرت درباراه آن به كار رفته باشد.
«لايعزب عنه عدد قطر الماء، ولانجوم السماء ولاسوافى الريح فى الهواء ولادبيب النمل على اصفا، ولامقيل الذر فى الليلة الظلماء، يعلم مساقط الاوراق و خفى طرف الاحداق:» «4»
شمار قطرههاى باران، و ستارگان آسمان، و ذرات گرد و غبارى كه باد آنها را در هوا پراكنده مى كند، و نيز صداى بسيار آهسته حركت مورچگان بر روى سنگ صاف و جاى استراحت مورچههاى بسيار ريز در شب تاريك از نظرش پنهان نيست و همه را مى داند و به همه اين امور آگاه است.
«فسبحان من لايخفى عليه سواء غسق داج، ولاليل ساج فى بقاع الارضين المتطأطئات، ولافى يفاع السفع المتجاورات، و ما يتجلجل به الرعد فى افق السماء، و ما تلاشت عنه بروق الغمام و ما تسقط من ورقة تزيلها عن مسقطها عواصف انواء و انهطال السماء و يعلم مسقط القطرة وقعرها و مسحب الذرة و مجّرها و ما يكفى البعوضة من قوتها و ما تحمل انثى فى بطنها:» «5»
از هر عيب و نقصى منزه و پاك است وجود مقدسى كه نه سياهى ظلمت بسيار تاريك و نه شب ساكن و آرام «كه موجودات زنده در آن آرامش مى يابند» در بلندىها و پستىهاى زمين و در بلندى كوههائى كه مجاور يكديگرند از او پنهان نيست و غرشى كه رعد در كرانه آسمان پديد مى آورد، و آنچه از برقهائى كه از ابر مى جهد و در كرانه آسمان متلاشى و ناپديد مى گردد، و هر برگ درختى كه بادهاى شديد برخاسته از منازل دور آن را از شاخهها فرو مى ريزد و نيز ريزش قطرات باران از آسمان از علم و آگاهى او پنهان نمى باشد.
محلى كه قطرههاى باران از آن فرو مى ريزد و جائى كه قطرههاى باران در آن فرو مى افتد، و منطقهاى كه مورچه بسيار ريز از آن دانه به لانه خود مى كشد، و هر چه از خوراك پشه كه گرسنگى او را برطرف مى سازد و آنچه جنس ماده در شكم خود دارد همه و همه را مى داند و به غيب و نهان آنها و به ظاهر و آشكارشان دانا و علم فراگير و احاطه همه جانبه دارد.
اين فرازها گوشهاى از ديدگاه امام على (ع) نسبت به علم خدا به ظاهر و باطن هستى، و نهان و آشكار موجودات است كه اگر اين فرازها همراه آيات قرآن و رواياتى كه از پيامبر و اهل بيت در معتبرترين كتابهاى شيعه آمده يك جا جمع شود و تفسير گردد كتابى ارزشمند همراه با مجلدات زياد خواهد شد، به راستى اگر آگاهى خدا به همه هستى و غيب و نهانش نبود، و علم حضرت او به تك تك موجودات و شئون و خواستههايشان احاطه نداشت اداره امور موجودات پهن دشت هستى امكان داشت؟!
ننگ و نفرين بر يهودى باد كه علم خدا را محدود مى داند و امور پنهان را از او مخفى به حساب مى آورد، و دانش حضرت او را چون دانش بشرى ضعيف و ناتوان قلمداد مى كند و عقيده دارد كه بايد رازها و اسرارى كه آشكار شدنش بر ضد آنان بكار گرفته مى شود ظاهر نكرد كه مبادا خدا از آنها آگاه شود و بر او معلوم گردد تا با پنهان ماندنش از عقوبت و عذاب عدم تسليم به حق در امان بمانند!!
دانش غيب و آگاهى به امور پنهان اصالتاً ويژه خداست و حضرت حق هر كس را لايق و شايسته بداند رشتهاى يا رشتههائى را به او عطا مى كند.
عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً (26) إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ ... «6»
خدا داناى غيب و نهان و اسرار و رازهاست و هيچ كس را بر غيب خود آگاه نمى كند مگر پيامبرانى را كه براى آگاه شدن از غيب به اراده حكيمانهاش برگزيده است.
با توجه به اين آيه شريفه قرآنيه وقتى پيامبران و براساس رواياتى كه نشان مى دهد امامان معصوم و اولياء الهى هركدام به اندازه سعه وجودى خود از امور پنهان خبر دادهاند به طريق اولى روشن است كه احاطه علمى حق به همه موجودات و ظاهر و باطنشان امرى مسلم و حقيقتى قطعى و واقعيتى ثابت و استوار است.
در قرآن مجيد است كه عيسى به بنى اسرائيل مى گفت:
وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ: «7»
و شما را به اذن خدا از آنچه مى خوريد و آنچه در خانههايتان ذخيره مى كنيد آگاه مى سازم.
به خواست خدا در توضيح آيات مربوط به غيب و اين كه حضرت حق گروهى از فرستادگانش را براى عطا نمودن اين دانش به آنان انتخاب كرد بحث مفصلى خواهد آمد و در آن فصل به امور پنهانى كه پيامبر اسلام و امامان نسبت به اشخاص و پديد آمدن تحولات در زمانهاى بعد از خودشان خبر دادهاند و نشان مى دهد كه آن بزرگواران به توفيق حق از امور پنهان آگاهى داشتند اشاره خواهد شد.
نه تنها پيامبران و امامان از امور پنهان و اسرار و رازها به اذن حق آگاه بودند، بلكه برخى از اولياء الهى كه با ترك همه گناهان ظاهرى و باطنى و انجام همه فرائض و آراسته بودن به ارزشهاى اخلاقى به مقامات بلند و درجات عالى
رسيدند تا حدى بر باطن امور آگاهى داشتند كه به نمونههائى از آگاهىهاى آنان هم اشاره خواهد شد.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- خطبه 144.
(2)- خطبه 13. (3)- خطبه 152.
(4)- خطبه 178.
(5)- خطبه 182.
(6)- جن 26- 27.
(7)- آل عمران 49.
منبع : پایگاه عرفان