روز دوم
(مشهد حسینیه همدانیها)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
یکی دو روز قبل روایت بسیار مهمی را دیدم که در این روایت نحوه رفتار با مردم را بیان میکند. بیان بیان امام معصوم است. درباره امام معصوم آیات قرآن و روایات ویژگیها را بیان کردند یکیش این است که امام چشمه علم خداست، یعنی دانش پروردگار از وجود او میجوشد.
خب هر مستمعی در هر موقعیتی که هست برای اصلاح دنیا و آخرتش لازم است در حد خودش از آنچه که در روایات بیان شده، روایاتی که بزرگان شیعه از هزار و دویست سال پیش تا الان رویش کار کردند، و روایت سالم از ناسالم را شناساندند، قبل از اینکه متن بسیار باارزش این روایت را برایتان بخوانم چهار جمله درباره قرآن از کتاب شریف نهج البلاغه برایتان میگویم.
امیر المومنین علیه السلام درباره قرآن میفرماید علی ان فیه علم ما یاتی، بدانید برایتان روشن باشد آگاه باشید که دانش آینده یعنی دانش به حوادث آینده آگاهی از آینده در این قرآن است. شما در هر زمانی که هستید میتوانید با مراجعه به قرآن مجید آینده عالم را بفهمید حوادث مهمی که میخواهد اتفاق بیفتد بفهمید، چه حوادث مثبت و چه حوادث منفی. مثلا این فساد فراگیری که در زمان ما اتفاق افتاده، پنجاه شصت سال پیش نبود کاری کردند که همه منابع فساد را به صورت فیلم برای گمراه کردن مردم تا کنار تختخواب مردم آوردند یعنی الان یک فساد فراگیری هست اگر هم در یک خانواده مادر خیلی متدین باشد، پدر خیلی آدم خوبی باشد ولی بالاخره یکی از بچههایشان، دامادشان، عروسشان، این تلفن همراهی که به کل مفاسد عالم وصل است کنارش است هر مرکز فسادی را بخواهد بگیرد با یک دکمه و دو تا دکمه با یکی دو جابجایی میگیرد، خانهای دیگر در عالم نیست که از پخش فساد در امان باشد، نه در خشکیها و نه در دریاها این کشتیهای اقیانوسپیما، هم مسافرانش، هم کارمندانش، از این همراهها دارند علاوه بر این در خود کشتیها هم دیش ماهواره به کار برده شده و همه جا را میگیرند و همه فیلمی را میگیرند.
کار بد همه نوعش در همه جای دنیا رواج دارد، مال مردمخوری رواج دارد، طلاق رواج دارد، ظلم رواج دارد، دروغ به همدیگر گفتن رواج دارد، خب این کجای قرآن بیان شده؟ پنجاه سال پیش که دنیا اینگونه نبود صد سال پیش اینگونه نبود، هر چی ما به زمان گذشته برمیگردیم وضع خیلی آرامتر و پاکتر، بهتر و درستتر بوده نه تنها در ایران در دنیا، بالاخره فساد بود ولی فراگیر نبود.
قرآن مجید میفرماید ظَهَرَ اَلْفَسٰادُ فِي اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ بِمٰا كَسَبَتْ أَيْدِي اَلنّٰاسِ در تمام خشکیها، در تمام آبها فساد آشکار شده با عملکرد خود انسان بِمٰا كَسَبَتْ أَيْدِي اَلنّٰاسِ، به وسیله آن ابزاری که دست خود مردم اختراع کرده به وجود آورده، فراهم کرده. یا سفر به کرات آسمانی، اول رفتند ماه، بعد مریخ را رصد کردند حالا جاهای دیگر را دارند رصد میکنند اگر انسان نمیفرستند ولی وسائل عظیمی را میفرستند و در یک کرهای که دلشان میخواهد مینشانند و از آنجا اطلاعات میگیرند.
کجای قرآن خبر از این موضوع داده، زمانی که قرآن نازل شد مردم نیم متر هم نمیتوانستند بروند بالا، بالا رفتنشان از نردبان بود و پله، دیگر وسیلهای برای بالا رفتن نداشتند، اما ما میبینیم قرآن مجید میگوید نه هواپیما، هواپیما که داخل جوّ خود کره زمین است، خروج از جوّ زمین را میگوید، میگوید يٰا مَعْشَرَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ إِنِ اِسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطٰارِ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ فَانْفُذُوا لاٰ تَنْفُذُونَ إِلاّٰ بِسُلْطٰانٍ ﴿الرحمن، 33﴾ ای گروه جنّ و انس اگر میتوانید از مدارهای کرات و زمین خارج بشوید، ان استطعتم ان تنفذوا بعد میگوید لا تنفذون، نمیتوانید خارج شوید الا بسلطان، یعنی آیه را با لا تنفذون تمام نمیکند، میگوید نمیتوانید از مدارها خارج بشوید مگر با نیرو و توان و ابزاری که برای خروج از مدارها فراهم بکنید خب فراهم کردند و خارج شدند.
این خبرهایی است که قران از آینده داده است البته من برای نمونه دو نوعش را برایتان گفتم، خبرهایی که از پایان کار خورشید و ماه و ستارگان و کره زمین و کوهها میدهد و از دریاها یک خبرهای بسیار دقیقی است که با آخرین تحقیقات دانشمندان امروز جهان در حدی هماهنگ است، یعنی برای اینها کامل نیست که من میگویم در حد، وگرنه قرآن خبر کامل داده اینها دارد به آن خبرها از طریق گسترش علم میرسند، این یک جمله امیر المومنین درباره قرآن.
اما جمله دیگرش و الحدیث عن الماضی، این کتاب یک آیینه است که تمام گذشته را به شما نشان میدهد، و با زبان وحی برایتان بیان میکند که در گذشته عالم از اولی که جهان آفریده شده تا زمان نزول قرآن در عالم خلقت، در موجودات، در زندگی انسان، چه اتفاقاتی افتاده، اما جمله سوم، و دواء دائکم، کتاب خدا نسخه شفابخش علاج بیماریهای فکری، روانی، روحی، و اجتماعی است اما این بیماران رویکردی به قرآن مجید ندارند، بیماریها را یا میخواهند بشینند از طریق مجالس شورای ملی در دنیا علاج بکنند نمیشود یا از طریق علم روانشناسی میخواهند علاج بکنند درصد بالایی نمیشود، یا با نشستن در اتاقهای دربسته با تصمیمگیریهایی که به خیال خودشان علاجکننده است میخواهند علاج بکنند نمیشود. راه درمان بیماریهای فکری بشر و روحی بشر و اجتماعی بشر و خانوادگی قرآن مجید است. من کرارا اتفاق افتاده در این سالهای طولانی که منبر رفتم گاهی از منبر آمدم پایین دیدم یک مستمع آمده گفته من آمده بودم بعد از پایان منبر یک ربع ده دقیقه دردم را به شما بگویم شما من را راهنمایی کنی، ولی این آیات و روایاتی که امروز خواندید من را علاج کرد، کاملا علاج کرد.
نسخه برای پروردگار است، نه برای دو تا روانشناس پاریسی و لندنی و صهیونیست، نسخه علاج را کسی ارائه کرده است که انسان را خلق کرده است، یعنی او عالم به تمام ظاهر و باطن انسان است، او عالم به علل بیماریهاست، او عالم به علاج بیماریهاست، لذا امیر المومنین مطلق و خیلی گسترده میفرماید دواء دائکم، این کتاب داروی بیماریهای شماست، یقینا هم همینطور است.
یک وقتی من تازه از تالیف این کتاب عرفان اسلامی فارغ شده بودم کتاب چاپ شده بود پخش شده بود، کتاب حدود پانزده جلد است صد روایت از روایاتی که علاج دردهاست نه درد دندان درد سر و درد سرماخوردگی نه، اینها علاجش در اختیار دکتر است اینهایی که دانشگاه و خارج درس خواندند قرآن کاری به این بیماریها ندارد، آن بیماریهایی که قرآن بهش کار دارد بیماریهای عقلی و روانی و این به هم خوردگیهای خانوادگی و اجتماعی و این فتنههاست، که پیغمبر میفرماید اذا التبست علیکم الفتن کقطع لیل المظلم فعلیکم بالقرآن، آن نسخهای که میتواند شما را از گیر و دار فتنهها نجات بدهد و درمان بکند قرآن است و حقیقت هم همین است، چرا علاج نمیشود؟ برای اینکه مردم رویکردی به قرآن ندارند، چهار تا مسجدی و هیئتی به قرآن رویکرد دارند غیر از هفتاد میلیون جمعیت است، هفتاد میلیون جمعیت به صورت عمومی گرفتار رباخوری، دروغگویی، تهمت، شایعه، فتنه، زنا، روابط نامشروع هستند حالا ما چهار نفر این کارها را نکنیم این که امنیت برای جامعه نمیآورد، برای علاج کل ملت باید رویکرد به قرآن کریم و روایات داشته باشند، این صد روایت که در بالای شش هزار صفحه توضیح داده شده واقعا یک نسخه کامل امام صادق برای علاج دردهای معنوی است، خب کتاب پخش شده بود، من یک چهار روز زمستان هوا خیلی سرد بود آمدم مشهد برای زیارت، کار دیگری هم نداشتم، یک شب تقریبا دو ساعتی از نماز شب یعنی نماز مغرب و عشا گذشته بود من آن وقت فرصت کردم بروم حرم، وارد صحن شدم، هیچ کس نبود یعنی اینقدر سرد بود که مردم توقفی نکرده بودند فقط یک نفر حدود پنجاه ساله کنار صحن ایستاده بود، وقتی من وارد شدم آمد طرف من به من گفت که شما اهل کجا هستی؟ اهل فلان شهر، اسم شما چیست؟ گفتم اسم من را برای چی میخواهی؟ گفت من سی سال بیماری افسردگی و فکری داشتم، خانوادهام دیگر از من دست کشیدند، چون هیچ کس کنار من راحت نبود من دائم در غصه و در افسردگی و در غم و در بدحالی و در بدبینی به سر میبردم وضع مالیمان هم خوب است، خواهرم هم خیلی به من محبت کرد من را پیش بهترین دکترها برد ولی با دواهای آنها هم علاج نشدم، یک کسی در تبریز حالا دارد روبروی حرم حضرت رضا برای من میگوید، یک کسی در تبریز آدرس یک کتابی را داد گفت این کتاب را بگیر بخوان شاید در تو اثر کند شاید که نه قطعا، حالا آن آقا به ایشان گفته بود شاید، وقتی که امیر المومنین میگوید قرآن دوای دردهاست خود قرآن میگوید وَ نُنَزِّلُ مِنَ اَلْقُرْآنِ مٰا هُوَ شِفٰاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿الإسراء، 82﴾ خب یقینا درمان درد است احتمالا چرا، در خدا که احتمال و شاید معنی ندارد، اینجا پیشگاه مسلّم بودن و قطعی بودن و حتمی بودن، گفتم خب حالا چی میخواهی؟ گفت من یکی دو ماه است آمدم مشهد برای زیارت حضرت رضا بعد از خواندن آن کتاب که من را علاج کرده، من الان به قول خارجیها یک آدم نرمالی هستم به قول ایرانیها یک آدم متعادلی هستم، این دو ماهه شبها میآیم اینجا میایستم آن وقت هم من سایت نداشتم، تلفن همراه هم فکر میکنم اختراع نشده بود حالا از وقتی هم اختراع شده اصلا تا حالا ما نداشتیم این تلفن را، گفت هر روحانی را که میبینم اسم صاحب آن کتاب را میپرسم دنبال او هستم، گفتم چه کارش داری؟ گفت میخواهیم تشویقش بکنم اینجور نوشتهها را ادامه بدهد من با این کتاب کاملا معالجه شدم، گفتم خب به صاحب کتاب دعا کن گفت خیلی دعا میکنم اما دلم میخواهد بشناسم شما او نیستی؟ گفتم چرا صاحب کتاب من هستم، خیلی بنده خدا خوشحال شد من هم دیگر ندیدم تا حالا یعنی بیست سال است فقط همین را گفت، گفت این حرفهای خدا و اهل بیت من را معالجه کرد چون در این کتاب نزدیک هزار و سیصد آیه و دو هزار روایت و چند هزار شعر تربیتی به کار رفته است، خب این را باید یقین کرد که علاج بر عهده قرآن و روایات است و اگر یک جامعه بخواهد علاج شود کل باید به کتاب خدا و به فرهنگ اهل بیت رو بکنند که نمیکنند.
خب جمله چهارم امیر المومنین و نظم ما بینکم، کتاب خدا زمینه نظام یافتن همه شئون زندگی شماست که تمام انحرافات و کژیها را به صراط مستقیم برمیگرداند. این را من برایتان معنی کنم، نظم ما بینکم یعنی این قران نظام رفتاری شما را با خدا، با عالم طبیعت، با نعمتها، رفتار با خودتان را، رفتار با یکدیگر را نشان میدهد، چگونه رفتار کنید، شما میدانید یک مشکلی که الان کره زمین گرفتارش است مشکل رفتاری است، رفتار پدر و مادرها با بچهها، رفتار بچهها با پدر و مادرها، رفتار زن و شوهرها با همدیگر، رفتار دولتها با همدیگر، رفتار غرب با شرق، رفتار بعضی از شرقیها با شرقیها خب شما روز و شب میبینید عربستان یهودی که شش نسل قبلشان اصالتا یهودی بوده و اصالتا هم عرب نیستند، اینها نسل خیبریهای زمان پیغمبر هستند، یهودیان مهاجر به عربستان هستند و آل صعود فرزندان آن یهودیان مهاجر هستند این را من سی سال پیش هم گفتم در نوارهایم هم هست، چون مدارکش را دیده بودم، شما اگر به کتاب کشف الارتیاب سید محسن امین جبل عاملی مراجعه بکنید این آل صعود یهود را کاملا میشناسد، خب ببینید سه ماه است با یک مشت مردم مظلوم، با یک مشت مردم بییار و یاور، با یک مشت زن و بچه، بیست و چهار ساعته دارد چی کار میکند، خب قرآن مجید آمده رفتارها را نظام بدهد که اینگونه نشود، ولی این برای وقتی است که مردم همه رویکرد به قرآن داشته باشند، عربستانی که پشت به قرآن است خب طبیعتا باید رفتارش این باشد، امریکا که پشت به قرآن است باید رفتارش این باشد، کشورهای دیگری که پشت به قرآن هستند باید رفتارشان این باشد، مردمی که پشت به قرآن هستند باید رفتارشان این باشد فَنَبَذُوهُ وَرٰاءَ ظُهُورِهِمْ ﴿آلعمران، 187﴾ قرآن میگوید من را انداختند پشت سرشان و بدون من دارند جلو میروند ورائهم یعنی من را ترک کردند، نبذه من ورائهم یعنی من را از زندگی حذف کردند.
خب حذف قرآن، حذف اهل بیت، از زندگی همین بساط را پیش میآورد که در تمام کره زمین پیش آمده، همه بیمار میمانند، علاج نمیشوند، یعنی چون این بیماریها جز قرآن و فرهنگ اهل بیت دارویی ندارد وگرنه این دانشگاههایی دنیا را ببینید رشتههای عظیمی از روانکاوی و روانشناسی و درمانروحی و درمانگفتاری و درمانفکری، پس چرا درست نمیشود؟ چون دوایش آنها نیست که میگویند، روانشناس دانش روانش علاج دردهای مردم نیست. قرآن مجید است که مریض را چنان علاج میکند که بیماری را از وجودش ریشهکن میکند این همین قرآن است که با یک آیهاش که داستانش را شنیدید نمیخواهم تکرار کنم از بچگی پای منبرها همه منبریها گفتند و دارند میگویند، میدانند هم که تکرار است ولی میگویند مفصلش را میگویند، این همین قرآن است که با یک آیه سوره حدید نیمه شب آن هم با خواندن یک قاری که در اتاقش بوده أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اَللّٰهِ ﴿الحديد، 16﴾ قویترین سارق مسلح زمان هارون الرشید را تبدیل به یک عالم عارف عاشق خدا و معلم دیگران کرد با یک آیه. چرا؟ چون این دزد مسلّح رویکرد به قرآن کرد، یعنی وقتی آیه را شنید که خدا دارد میگوید أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اَللّٰهِ آیا وقتش نشده که دلهایتان از یاد خدا فروتن شود و رویکرد به پروردگار پیدا کند؟
وقتی شنید گفت چرا وقتش شده من آمدم، و تبدیل به یک چهره عظیم علمی و عرفانی شد، من یک کتابی درباره ایشان دارم البته یک بار چاپ شده در اروپا هم چاپ شده، حدود هشتصد صفحه است، این کار یک دانه آیه است، اما آیه را قبول کرده، وگرنه اگر قبول نکند آدم هر چی میخواهد به گوشش بخورد، الان در کشور ما، ما کانال قرآن داریم رادیو قرآن داریم، قاری قران داریم، حافظ قران داریم، ماه رمضانها جزءخوانی قرآن همه جا داریم پخش هم میشود، در جلسات هم قرآنخوانی داریم، پای منبرها هم قرآن میخوانند کل ایران، اما چرا علاج نمیشوند بیشتر مردم بیمار ایران؟ چون دل به قرآن نمیدهند نمیخواهند هم علاج شوند وگرنه اگر آدم بنا داشته باشد علاج شود یک دانه آیه، چرا این یک دانه آیه یک سارق مسلح را تبدیل به معلم اخلاق و تربیت میکند؟ چون دل میدهد به آیه قبول میکند، باور میکند، میفهمد نسخه علاج این است میفهمد.
حالا این را که شما زیاد شنیدید من از آن هشتصد صفحه کتاب نکاتی مسائلی درباره زندگی این سارق مسلح میدانم که اعجابانگیز است، نشده تا حالا روی منبرها بگویم یک بار فقط یک پیشامدی در مکه برایش در هشت قسمت شده که من بیست سال پیش دهه عاشورا در منبر صبح این هشت واقعیت زنده الهی عرفانی را برای مردم بیان کردم، با یک آیه، رویکرد به یک آیه.
خب این مقدمه شد بعضی از آیات و این روایتی که تازه دیدم را انشالله در فرصتهای فردا به بعد برایتان بیان میکنم، خدایا روحیه قبول واقعی قرآن و فرهنگ اهل بیت را به همه ما زن و بچههای ما و نسل ما عنایت بفرما، امروز روز دوشنبه است، میدانید که روز دو امام است حضرت مجتبی و حضرت ابی عبدالله الحسین، اگر زیارت این و بزرگوار را بعد از نماز صبح نخواندید بعد از نماز مغرب و عشا بخوانید دو زیارت کوتاه در مفاتیح است، خیلی هم پربار است، کنار قبر کنده شده بدن امام مجتبی را قرار دادند کی میخواهد دفن کند حضرت را؟ خود ابی عبدالله، چون این اعتقاد ما شیعه است که بدن امام را امام باید دفن بکند و غسل بدهد حالا امامی که باید غسل داده شود، در ائمه ما یک دانه امام نباید غسل داده میشد و کفن میشد آن هم حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام بود.
امام وارد قبر شدند، بدن را گرفتند، خب میدانید بدن را وقتی غسل میدهند در کفن میپیچند، یعنی سر کفن و پایان کفن را میبندند، بند کفن را باز کرد، با چه دلی خودش میداند، خاک زیر صورت حضرت مجتبی ریخت و آن چهره رنگپریده به رنگ سبزی زده از شدت زهر را روی خاک گذاشت معمولا هر کسی وارد قبر میشود بدن را دفن میکند و خاک میریزد زیر بدن میآید بالا، حالا من نمیدانم برای امام هم تلقین میخواندند یا نه امام خودش روح تلقین بود و مخ توحید و نبوت و امامت بود بالاخره بعد از تلقین و مراسم دفن دفنکننده میآید بیرون، اما بنی هاشم هر چی ایستادند دیدند ابی عبدالله از قبر بیرون نمیآید، چی شده؟ چه کسانی نزدیک قبر هستند محمد حنفیه، قمر بنی هاشم، جعفر، عبدالله ابن امیر المومنین اینها ظاهرا آمدند جلو دیدند صورت روی صورت برادر گذاشته به شدت دارد گریه میکند، به امام مجتبی میگوید غارتزده به کسی نمیگویند که مالش را بردند، غارتزده به من میگویند که مرگ مانند تو را از دست من گرفت، خم شدند زیر بغل ابی عبدالله را گرفتند که من خیلی به نظرم میآید آنهایی که زیر بغلش را گرفتند یکیشان قمر بنی هاشم بود اوردند بیرون، بردند خانه، این یک بار بود آمدی کنار جنازه یک برادرت که زیر بغلت را گرفتند و برگرداندند، یک بار دیگر هم آمدی بالای سر جنازه برادرت اما برادری که دست در بدن نداشت، برادری که فرقش را شکافته بودند، اینجا دیگر نگفتی غارتزده به کسی میگویند که مرگ مالش را بردند غارتزده به کسی میگویند که مرگ برادرش را از او گرفت اینجا ناله زدی الآن ان کثر زهری و قلتی حیلتی و انقطع لحمی تیر و کمان عشق را هر که ندیده گو ببین، قد کشیده تو و پشت خمیده مرا.