لطفا منتظر باشید

روز سوم

(مشهد حسینیه همدانی‌ها)
شوال1436 ه.ق - مرداد1394 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

بخش عظیمی از آیات قران به خصوص آیاتی که حیات و زندگی امت‌های پیشین را توضیح می‌دهد چه امت‌هایی که منحرف و گمراه بودند، چه مردمی که پاک و درست‌کار بودند، در روایات اهل بیت مردم را از نظر رفتاری هدایت می‌کند.

رفتارشان با خدا، با نعمت‌ها، با یکدیگر، چگونه باشد، یکی از سفارشاتی که رسول خدا مخصوصا در خطبه‌های نماز جمعه‌شان داشتند، خطبه‌هایی که من خودم در کتابها دیدم این است که بین خودتان و بین خدا آنچه را که رفتار دارید اصلاح کنید، همچنین بین خودتان و بین مردم، چون اگر امروز که زنده هستید بین خود و خدا، بین خود و مردم، به اصلاح برنخیزید قیامت هم مدیون خدا خواهید بود هم مدیون مردم، آنجا هم جای پرداخت دین نیست، در سوره نون و القلم آیات اواخرش را دقت بفرمایید پروردگار بیان می‌کند که اینها همینطوری که در دنیا دعوت به عبادت شدند، انجام ندادند قیامت هم اگر دعوت به عبادت بشوند نه اینکه انجام نمی‌دهند نمی‌توانند انجام بدهند، وقتی روحیه بندگی مرده باشد دیگر در قیامت این روحیه زنده نمی‌شود، حقایقی را که شصت سال هفتاد سال انسان پس زده و قبول نکرده این روحیه قبول نکردن بر او حاکم است با مرگ از بین نمی‌رود، در طول برزخ هم از بین نمی‌رود، قیامت هم سر جایش است.

آیه شگفت‌آوری را برایتان بگویم خیلی عجیب است، که پروردگار عالم در قیامت یک عده‌ای را محاکمه می‌کند محکومیت‌شان هم قطعی است، جهنم رفتن‌شان هم حتمی است، ولی به پروردگار می‌گویند اینهایی که درباره ما می‌گویی نبوده، این جسارت جسارت کمی نیست، یعنی اینجا دو تا مسئله هست یک مسئله‌اش نعوذ بالله به پروردگار می‌گویند داری دروغ می‌گویی در قیامت، یعنی آنجایی که همه ایستادند جهنم روبرویشان است بهشت بعد از جهنم است، نقشه قیامت را در قرآن نگاه بکنید یک زمین گسترده است اولین و آخرین روی این زمین هستند در برابرشان جهنم است، بهشت هم جای دیگر است، بهشت طبق آدرسی که قرآن می‌دهد در محلی است به نام صدرة المنتهی، که ما نمی‌دانیم چیست، سیاره‌ای است، ستاره‌ای است که جای بهشت آنجاست، بهشتی که پروردگار در سوره آل عمران و حدید دو بار می‌فرماید پهنایش پهنای کل آسمان‌ها و زمین است، پهنای آسمان‌ها هم تا حالا برای علم روشن نشده است. آخرین خبری که از عظمت جهان دارم برای یک ماه پیش است که تلسکوپ‌های بسیار پرقدرت کهکشانی را کشف کردند من خارج هم که می‌رفتم این مسائل را دنبال می‌کردم حتی در انگلستان یک بلیط دو ساعته گرفتم در منطقه آسمان‌نمای لندن شرکت کردم، چیزهایی را که دیدم البته غصه خوردم همانهایی بود که در قرآن و در خطبه اول نهج البلاغه است راجع به آفرینش عالم که آنها ذکر کردند نوشتند عکسبرداری کردند اما اسمی از قرآن و نهج البلاغه نیاوردند نمی‌توانند هم بگویند بی‌خبر از قرآن و نهج البلاغه هستند، چون من در کتابخانه بریتیش که برای دیدن کتابخانه رفتم قفسه‌های این کتابخانه را اگر طولی دربیاورند بچینند از هزار کیلومتر بیشتر است، جا نداشت برای کتاب، خیلی از کتابها در اتاق روی هم بود، مبالغه نمی‌کنم چهل درصد کتابهای این کتابخانه کتابهای اسلامی بود، پر از قرآن خطی و نهج البلاغه خطی، اما یک مردم بسیار نامردی هستند، بسیاری از کشفیات مسلمان‌ها را به نام خودشان ثبت کردند من در یک ساعت این مسائل را به رئیس دانشگاه گریگوریان ایتالیا گفتم، از بس خبرهای مهمی از علمای اسلام بهش دادم و علمای اروپا به من گفت شما یک کتابخانه سیار هستی زنگ زد گفت نشان علمی این دانشگاه را بیاورید و بدون مراسم به یقه ایشان بچسبانید، اسم نمی‌برم در حالی که خیلی چیزها بنیانش برای ماست ولی دولت‌های اسلامی در این پنج شش قرن در ایران تا قبل از انقلاب ولی دیگر دولت‌ها تا الان نوکران ستمگران جهان هستند و یک وظیفه‌شان این است که نگذارند ملت‌ها عالم شوند یک وظیفه‌شان.

شما در کل عربستان یک مخترع نمی‌بینید، تا زمان صدام یک مخترع عراق نداشته، یمن نداشته، مصر نداشته، اینها عامل بودند که فرهنگ کشورهای اسلامی را بسیار پست نگه دارند، حالا شماها دویست و چهل و پنجاه هزار شهید دادید آزاد کردید کشور را که حالا در بعضی از مسائل علمی ما انحصارشکنی کردیم و در بعضی از مسائل نفر پنجم جهان هستیم. اگر از بعد از صفویه ما دولت‌های آدم داشتیم یقینا ایران الان اولین کشور علمی در جهان در همه امور بود یا  حداقل اگر قاجاریه به نوکری انگلستان و روس آن زمان امیرکبیر را نکشته بودند خودشان می‌گویند ایران الان از صد سال فعلی ژاپن جلوتر بود. ما ضررهای سنگینی دادیم به خاطر دولت‌های کثیف ظالم و نوکر، خب حالا کاری به این بحث ندارم این یک پرونده بسیار گسترده‌ای است برای اینکه بدانید دورنمای پهنا نه طول، پهنا عرض، دورنمای پهنای آسمان‌ها و زمین چقدر است این کهکشانی که جدید کشف کردند نوشتند نورش بخواهد به زمین برسد نور هم دیگر همتان می‌دانید، ثانیه‌ای سیصد هزار کیلومتر سرعت دارد، یعنی در یک دقیقه شصت تا سیصد هزار کیلومتر نور جاده می‌پیماید، نوشتند اگر نور این کهکشان که تازه نمی‌دانند هم این کهکشان در آسمان اول است، دوم است، سوم است چون قرآن مجید می‌گوید هفت عالم بالا آفریده شده، اینها هم نمی‌توانند ارزیابی بکنند که در کدام آسمان است ساکت هستند نمی‌گویند چون نمی‌توانند و نمی‌دانند، ولی این مطلبشان چرا صددرصد درست است، که اگر نور این کهکشان حرکت بکند هدفش هم این باشد به کره زمین برسد صد و بیست میلیارد سال بعد به زمین می‌رسد، می‌فهمم دارم چی می‌گویم، صد و بیست میلیارد سال هر ثانیه سیصد هزار کیلومتر حرکت کند طول می‌کشد به زمین برسد، قرآن می‌گوید بهشت پهنای آسمان‌ها و زمین است و این بهشت در یک سیاره‌ای به نام صدرة المنتهی است فکر کنید آن سیاره چقدر بزرگ است که بهشت یک  گوشه‌اش است، آن ستاره دیگر چیست.

حالا مردم همه وارد محشر شدند جهنم روبرویشان است بهشت هم در صدرة المنتهی است، مجرم حرفه‌ای را محکوم کردند باید برود جهنم، به پروردگار عالم می‌گوید این پرونده برای من نیست، یعنی تو دروغ می‌گویی، و خودش هم دارد دروغ می‌گوید، هم به خدا دروغ می‌بندد، هم دارد دروغ می‌گوید، چرا با دیدن جهنم دارد دروغ می‌گوید؟ این که باید راست بگوید، یک عذرخواهی بکند، بلکه راه نجاتی برایش پیدا شود دروغ برای چی می‌گوید؟ برای اینکه هفتاد سال در دنیا دروغ می‌گفته دروغ در او ریشه‌دار شده، قیامت هم براساس همان ریشه‌دار شدن دروغ دارد دروغ می‌گوید این روحیه‌ها وقتی در دنیا طول بکشد ثابت می‌شود و به راحتی هم نمی‌شود اصلاحش کرد، نمی‌شود مرحوم فیض کاشانی که چهارصد و پنجاه سال پیش در کاشان می‌زیسته سیصد جلد کتاب نوشته، این مطلب در یکی از کتابهایش است، می‌گوید اگر کسی یک نهال تازه نهال دو سه روزه، در باغچه خانه‌اش بکارد بعد پشیمان شود، خب برای او سخت  نیست که نهال کاشته شده را  دربیاورد، می‌رود با دو تا انگشتش هم می‌تواند بیرون بکشد و بیندازد دور اما اگر چهار ماه دیگر پشیمان شود دیگر با دو تا انگشت درنمی‌آید، باید ده دفعه به راست و چپ تکان بدهد تا ریشه زمین را رها  کند بیاورد بیرون، حالا اگر ده سال بعد پشیمان شود اره برقی می‌خواهد، تیشه می‌خواهد، کلنگ هم می‌خواهد، کندن زمین هم می‌خواهد، چاله بزرگ هم می‌خواهد، کارگر هم می‌خواهد، تا نهال را دربیاورد تکه تکه کند بار بکند ببرند تازه اول بهار از یک گوشه همان زمین دوباره یک شاخه سبز شود. مگر دیگر به این راحتی کنده می‌شود آنی که شصت سال خدا را عبادت نکرده گفته نه، نمی‌خواهم، یعنی بین خودش و پروردگار را اصلاح نکرده دم مردن می‌تواند اصلاح کند؟ چطوری؟ یعنی آن یک لحظه‌ای که ملک الموت سر و کله‌اش پیدا می‌شود ایشان هم یک چشم به هم زدن بیشتر وقت ندارد شصت سال خرابی را چگونه می‌تواند اصلاح کند شما بفرمایید.

وَ لَيْسَتِ اَلتَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ اَلسَّيِّئٰاتِ حَتّٰى إِذٰا حَضَرَ أَحَدَهُمُ اَلْمَوْتُ قٰالَ إِنِّي تُبْتُ اَلْآنَ ﴿النساء، 18﴾ این سوره نساء است. کسی که یک عمری یعملون السیئات اصلا کارش خرابکاری بوده، کارش بدکاری بوده، کارش در برابر خدا شاخ و شانه کشیدن بوده، کارش در برابر مردم جنایت و خیانت بوده، قرآن می‌گوید این لحظه مرگ اگر بگوید الان توبه کردم اصلا همچنین توبه‌ای اتفاق نمی‌افتد بگوید، غلط می‌کند که می‌گوید، لیست التوبة، اصلا همچنین توبه‌ای وجود ندارد، خب همین آدم قیامت هم که وارد بشود خداوند بهش می‌گوید این پرونده توست، این هم کرام کاتبین هم که نوشتند، این هم دست و پوست و پایت و چشم و گوشت که دارند شهادت می‌دهند کل این گناهان برای توست به خدا می‌گوید دروغ می‌گویی خودش دارد دروغ می‌گوید، چرا نمی‌ترسد قیامت و دروغ می‌گوید، چون دروغ برایش روحیه شده، روحیه شده.

یک مطلب خنده‌داری را ساختند این شرح حال همین مقدمه‌ای است که من برایتان گفتم، تمثیل است، حقیقت نیست، ما دو تا قصه در کتابهای مدرسه‌ای‌مان داشتیم وقتی که دبستان بودم، نمی‌دانم الان آن دو تا قصه هست یا نه، یکی چوپان دروغگو و یکی هم دهقان فداکار که حالا آن دهقان فداکار هنوز زنده است هشتاد نود سالش است که یک شب یک جا کوه ریزش کرده بود ریخته بود روی ریل راه‌آهن و این دهقان آمد دید اگر نیم ساعت دیگر قطار برسد و با آن سرعت تصادف با این ریختگی کوه بکند، واگن‌ها همه می‌رود روی هم چپ می‌شود و دویست سیصد تا می‌میرند، آمد جلوی جاده ایستاد هیچکس هم نبود، هیچی به ذهنش نمی‌رسید چطوری جلوی قطار را بگیرد، آخرش لباس‌هایش را درآورد در آن سرمای زمستان آذربایجان و آتش زد و کرد سر چوب اینقدر هم به شدت تکان داد که لوکوموتیوران به نظرش آمد یک خطری جلو است ترمز قطار را کشید، بیست متری ریزش کوه ایستاد، آمد پایین دید یک مردی است لخت است تمام لباسهایش هم آتش زده، گفت چی شده؟ گفت کوه ریزش کرده من دیدم اینجور نمی‌توانم جلوی قطار را بگیرم، بهتر دیدم لباسهایم را آتش بزنم در این تاریکی به عنوان خطر چوپان هم سواد نداشت آوردند پشت تلویزیون من دیدم آن شب که داستان آن زمانش را می‌گفت خب جان دویست نفر یا بیشتر نجات داد، این یک قصه بود در کتابهای مدرسه یک قصه هم قصه چوپان دروغگو بود، گوسفندها را می‌دزدید می‌فروخت شب به صاحب گوسفندها می‌گفت گرگ به گله زده است، حالا آنی که روحیه دروغ یا ظلم یاهر چی در او مسلط شده می‌گویند چوپان دروغگو را دفن کردند مثل برایش درست کردند، بعد نکیر و منکر آمدند بالای سرش برای سوالات، اولا بهش گفتند تو کی هستی؟ گفت من دهقان فداکار هستم، یعنی آنی که دروغ برایش حاکم شده قرآن می‌گوید قیامت هم دروغ می‌گوید، آنی که سرباز زدن از عبادت بر او حاکم شده اگر روز قیامت دعوتش بکنند که بعد از هفتاد سال عمر یک دانه سجده بکند در قیامت یک دانه، نه دو رکعت نماز بخواند یک دانه سجده بکند، نمی‌تواند. چون آن بدن با آن روح سرکش علیه عبادت اصلا توان یک سجده را ندارد.

این که در نماز جمعه‌هایش پیغمبر خطبه‌های نماز جمعه‌اش هم خیلی کوتاه بود خیلی یعنی دو تا خطبه پیغمبر حالا یک خطبه نماز جمعه‌اش را من حفظ هستم، دو تا خطبه‌شان ده دقیقه نمی‌کشید و با همان خطبه‌ها هم سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و ابوالهیثم ابن تیهان ساخت، اصرار می‌کرد به مردم حالا به پیغمبر چه که به مردم اصرار بکند، ولی اینقدر دلسوز بود، اینقدر مهربان بود، اینقدر آقا بود که دلسوزی شدیدی می‌کرد، با اینکه قرآن هم در مقابل مردم تسلّی بهش می‌داد می‌گفت حالا جانت را به لب نرسان، اینقدر به خودت برای هدایت شدن مردم فشار نیاور، اما تحمل جهنم رفتن مردم را نداشت، یک سفارشش این بود خب همین یک دانه را در ده سال خطبه نماز جمعه‌اش که  از سال اول یا دوم هجری نماز جمعه شروع شده تا  نزدیک از دنیا رفتنشان که دوشنبه از دنیا رفت، خودشان هم قبل از مرگشان سه روز قبل از دوشنبه نماز جمعه را خواندند چون هیچ جا ندارد که نماز جمعه را نخواندند و کس دیگر را فرستادند، اصرار می‌کرد اصلحوا بینکم و بین ربکم، بین خودتان و خدا رفتارتان را اصلاح کنید، چون اگر رفتارتان رفتار آلوده و منحرفی باشد، رفتار نادرست ابلیسی باشد و طول بکشد حاکم می‌شود برایتان، بتون آرمه می‌‌شود حالا روز قیامت هی ناله بزن که خدایا اصلاح کن بین خودت و بین من را، به خدا چه که اصلاح کند اصلاح کردن وظیفه من است نه وظیفه پروردگار، آنی که بر عهده وجود مقدس پروردگار است ارائه راه است، نه ایصال به مطلوب، این هم یک بحثی است که ما  ایام طلبگی‌مان به ما درس دادند از آیات قرآن هم استفاده می‌شود بر عهده خدا ایصال به مطلوب نیست جبری وجود ندارد، که خدا من را اصلاح کند برای چی خدا  من را اصلاح کند؟ خدا امر به اصلاح می‌کند و روش اصلاح را نشان می‌دهد که بین خودت و بین من را اصلاح کن و راه اصلاحش هم این است که گناهان باطنی را ترک بکن امروز در حرم یک  جوان خیلی ژیگول و خیلی امروزی کنار من نشسته بود من داشتم زیارت می‌خواندم، تمام که شد برگشت به  من گفت خدا به من محبت کرد امروز کنار تو بشینم، در زندگی چی کار بکنم؟ خیلی هم امروزی، گفتم آرزو داری در دنیا و آخرت به همه چیز برسی؟ گفت کاملا، گفتم دو تا کار بکن یک تمام آلودگی‌های درون را اگر داری اصلاح کن، از امروز به بعد حسود نباش، بخیل نباش، حریص نباش، کینه‌ورز نباش، دورو نباش، اینها را نداشته باش، در بیرون هم چشم و دستت و پایت را، شکمت را، شهوتت را  حفظ کن، ازدواج کردی؟ گفت یک  ماه یا بیست روز است گفتم با همسرت قرآنی رفتار کن بچه‌دار هم شدی قرآنی رفتار کن، با پدر و مادرت هم قرآنی رفتار کن می‌دانی جایت کجاست آن‌وقت قیامت؟ پایین دست یوسف هستی، چون آن اینگونه بود، یوسف رفتارش در بیش از هشتاد آیه بیان شده، خب این رفتار درس پروردگار به ماست، رفتارش یک رفتار کاملا درستی بود، سی سال پیش انداختند در چاه، کتکش زدند، تحقیرش کردند، شخصیتش را خورد کردند، دچار فراق جگرسوز سی ساله کردند، به محض اینکه برادرها شناختند تا شناختند نزدیک بود جان از گلوی همشان درآید، دیدند که این آدم نخست وزیر مصر ارتش و کشور و ارزاق همه دستش است، اگر به  مامورینش بگوید این ده تا  نامرد خطاکار ظالم را قطعه قطعه  کنید می‌شدند گوشت چرخ‌کرده، ولی تا دید شناختند و رنگ از صورتشان پرید درجا گفت قٰالَ لاٰ تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ اَلْيَوْمَ امروز سرزنش و ملامتی بر شما نیست، هیچ کس نیست بهتان بگوید چرا؟ يَغْفِرُ اَللّٰهُ لَكُمْ از خدا می‌خواهم خطای گذشته شما را ببخشد وَ هُوَ أَرْحَمُ اَلرّٰاحِمِينَ  ﴿يوسف‏، 92﴾ شما هم برادران نگران کار سی سال پیشتان نباشید خدا مهربان‌ترین مهربانان است این یک رفتار.

شما زورش را دارید این رفتار را بکنید یا نه، اگر زورتان نمی‌رسد چرا می‌گویی مسلمان هستی؟ شما زورتان می‌رسد از قوم و خویش‌تان، زن و بچه‌تان، آنهایی که به شما بد کردند، رفیق‌هایتان زورتان می‌رسد درجا بگویید قٰالَ لاٰ تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ اَلْيَوْمَ يَغْفِرُ اَللّٰهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ اَلرّٰاحِمِينَ  ﴿يوسف‏، 92﴾ خیالشان را راحت  کنید که نگران نباشید، شب نروند در رختخواب خوابشان نبرد که به خاطر گناه سی سال پیش ما که یوسف را انداختیم در چاه قیامتمان چه خواهد شد می‌توانید از نگرانی درآورید افراد را، نه بیشترمان این کاره نیستیم، خب وقتی که  ما اصلاح رفتاری نداشته باشیم خدا هم در قیامت رفتارش با ما مطابق با رفتار ماست، این جمله را شنیدید یا نه، عرب آمد در مسجد دید پیغمبر یک بچه چهار ساله و پنج ساله روی زانویش هستند خیلی به اینها محبت می‌کند، دست به سر و رویشان می‌کشد، می‌بوسد با یک چشمی به اینها نگاه می‌کند، ندیده بود اینها را، پیغمبر را ندیده بود به پیغمبر گفت اینها کی هستند؟ گفت نوه‌هایم، گفت بچه‌ات نیستند؟ فرمود نه، اینها بچه‌های دخترم هستند گفت چی کار می‌کنی، من هفت هشت تا بچه دارم یک دانه‌شان را از وقتی که به دنیا آمدند تا حالا نبوسیدم، بعد پیغمبر این قانون را بهش گفت ارحم ترحم، محبت کن تا بهت دم مرگ و برزخ و قیامت محبت کنند این را ما باید یقین کنیم رفتار خدا در دنیا و در آخرت با ما عین رفتار خودمان است، یعنی رفتار خدا عکس العمل رفتار ماست، این یقینی است این شعر را قدیمی‌ها می‌خواندند من پدرم بچه بودم زیاد من را می‌برد مسجد، مسجدهای آن وقت هم پر بود منبری هم شش هفت ماه منبری داشتند، مثل حالا نبود که بیشتر مسجدها  نماز را می‌خوانند و درش را تخته می‌کنند و می‌روند، مسجدها کلاس تربیت بود. این را آخوند‌های آن زمان می‌خواندند. از مکافات عمل غافل مشو گندم از  گندم بروید جو ز جو.

میلیاردها سال است هیچ کس عدس نکاشته نخود  دربیاید، رفتار خدا با ما چه در دنیا و چه در آخرت عینا رفتار خود ما با اوست، خب بقیه مطلب به خواست خدا فردا.

روز سوم جلسه است، دختری از شاه شهیدان حسین، بود سه ساله به غم و شور و شین، گفت کجا شد پدر مهربان از چه نیامد بر ما کودکان، گر ز من دل شده رنجیده است، از دیگر اطفال چه بد دیده است، گفت بدو زینب زار ای عزیز اینقدر اشک ز غم هجران مریز.

 

برچسب ها :