روز دهم
(مشهد حسینیه همدانیها)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
بحث در این بود که قرآن کریم و روایات به خصوص روایات وجود مبارک حضرت باقر و امام صادق که پرروایتترین امامان ما هستند به خاطر فرصت زمانی که در اختیارشان قرار گرفت، برای اصلاح باطن و رفتار انسان، رفتار با خدا با خودش، با نعمتها و با مردم نظام داده شده است.
یقینا بدون تکیه بر آیات و روایات با هیچ علمی، با هیچ مکتبی، با هیچ دینی، غیر از قرآن و اهل بیت باطن انسان و ظاهر انسان اصلاح نخواهد شد، اگر در این شصت هفتاد سالی که انسان د ر دنیاست با این دو منبع الهی اصلاح نشود وقت مرگش در برزخش، در قیامت، باز طبق قرآن و روایات تمام درهای نجات به رویش بسته خواهد بود لحظه مرگ هم قرآن مجید میفرماید لحظه توبه نیست، وَ لَيْسَتِ اَلتَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ اَلسَّيِّئٰاتِ حَتّٰى إِذٰا حَضَرَ أَحَدَهُمُ اَلْمَوْتُ ﴿النساء، 18﴾ چون توبه زمان میخواهد یک کسی میخواهد به خاطر نمازهایی که نخوانده روزههایی که نگرفته، پولهایی که از مردم برده، کارهای دیگری که از او فوت شده، لحظه مرگ توبه کند قدرتش را ندارد چون زمان در اختیارش نیست.
در سوره مبارکه یونس میخوانید فرعون به محض اینکه امواج آب به او حمله کرد ویقین کرد رفتنی است کار دیگر تمام است یک مرتبه قبل از اینکه دو سه نفس آخرش تمام بشود برگشت ولو با اعتقاد، گفت آمنتم برب هارون و موسی، ولو به اعتقاد، آخه گاهی انسان تقلبی با خدا حرف میزند که معلوم است حسابش گاهی هم جدی حرف میزند از آیه استفاده میشود که راست میگفت، و جدی بود گفت الان من به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردم حالا نمیدانم این خطاب را شنید یا پروردگار عالم فرمودند الآن و قد عصیت من قبل، ا لان توبه داری میکنی در حالی که در گذشته تمام عمرت به گناه، به معصیت، به درگیری با حق، به انکار با پیغمبر زمانت گذشت و بعد هم خفه شد و به سوی دوزخ رفت، دوزخی که هر کسی واردش میشود در های نجات به رویش بسته است، یک عالمی در مشهد بود که کنار در ورودی حرم دفن است، من قبلا که زنانه جدا نبود مردانه جدا نبود میرفتم سر قبرش، حدود نود سالش بود از دنیا رفت، یک حق علمی هم به گردن من داشت این مرد عالم که تالیفاتی هم د ارد، یکی از بهترین تالیفاتش عبقریة الحسان است حدود هشت جلد درباره وجود مبارک امام دوازدهم، ایشان نه در این کتاب، در یک کتاب دیگرش دیدم نقل کرده از قول فضیل ابن عیاض که میگوید من در شاگردانم یک شا گرد قابل توجهی داشتم هر روز در درس من شرکت میکرد، خوب هم درس میخواند و کاملا هم به درس من دل میداد، مریض شد من رفتم بالای سرش دیدم بیماری بر او حاکم شده و در حال مرگ است، خب در روایات ما دارد آدمی که در حال رفتن است این حقایق الهیه را تلقینش کنید، گفت بهش گفتم بگو لا اله الا الله که حالا بعدیها را بگویم، دیدم به زحمت سرش را از روی متکا برگرداند و چهرهاش درهم شد و نگفت، بار دوم بار سوم، جان داد، خیلی من متاثر شدم که آنی که در شاگردهایم بیشتر از همه به او دل بسته بودم چرا با نپذیرفتن توحید از دنیا رفت. این نگرانی در من بود تا اینجای مطلب خدمتتان باشد، قرآن مجید خواب را فی الجمله قبول دارد، نه بالجمله یعنی تا حدی خواب اشخاص را که موافق با قواعد است قبول دارد مثل خوابی که یوسف دید، خوابی که پادشاه مصر دید، خوابی که ابر اهیم دید، خوابی که خود پیغمبر دید نمیگوید من همه خوابها را امضا میکنم که هر مردی، هر زنی، هر خوابی دید درست است، به قول خود قرآن خیلی از این خوابها اذقی است و احلام است، یعنی خوابهای پریشان بیدلیل بیمایه است و خواب اصیلی نیست، اما بالجمله خواب نه مورد قبول نیست ولی فی الجمله یعنی بعضی از خوابها قابل قبول است حالا هر کسی میخواهد ببیند خوب باشد یا بد باشد، من از این نوع خوابها زیاد یادداشت کردم به خصوص یک سلسله خواب مرحوم علامه مجلسی ملا محمد باقر پسر، نه پدر ملا محمدتقی، در جلد السماء و العالم بحار نقل کرده من بخشی از آنها را از بحار آوردم بیرون در یادداشتهایم نوشتم، خوابهای خیلی مهمی است. پیغمبر دیده امیر المومنین دیده، اصحاب ائمه طاهرین علیهم السلام دیدند، و آمدند پیش ا ئمه تعبیر خواستند.
مثلا یک خوابی یک نفر دید آمد خدمت حضرت رضا، گفت یابن الرسول الله من دامادم جوان از دنیا رفت، جوان خوبی هم بود، من دیشب خواب دیدم من را در آغوش گرفت، خیلی به من محبت کرد، یعنی مرگ من هم رسیده، ما باید آماده رفتن باشیم؟ امام هشتم فرمودند اسم دامادت چی بود؟ حالا حضرت از طریق اسم خواب را تعبیر کردند ما حالیمان نمیشود ما نمیدانیم داستان ورود حضرت از طریق اسم چی بوده، گفت یابن الرسول الله اسم دامادم حسین بود، حضرت فرمودند نگران نباش مرگت نرسیده به همین زودیها برای تو یک سفر کربلا برای زیارت حضرت ابی عبدالله الحسین پیش میآید.
فی الجمله قابل قبول است البته آدم بخواهد روی منبر یا برای دیگران نقل بکند خیلی باید دقت کند که خواب خواب درستی باشد، خواب موافق با قواعد باشد، نه هر خوابی، فضیل میگوید من خیلی نگران این شاگردم بودم، یک شب قیامت را خواب دیدم فضیل بعد از توبه کردنش خیلی وارد به قرآن بود هم قرآن را زیاد میخواند، هم به قرآن دقت میکرد، گفت مطابق طرح آیات قیامت را خواب دیدم در صحنه قیامت دیدم شاگردم را به زنجیر کشیدند و آتش سراپای وجودش را محاصره کرده دارند میکشند طرف دوزخ، من آمدم به این عوامل قیامت به این کارگردانها به این کارگزاران که فقط فرشتگانند، گفتم به من اجازه میدهید با این آقا صحبت بکنم؟ گفتند بله، مشکلی ندارد، آمدم یک خرده جلو حالا وقتی آدم خودش اهل جهنم نباشد نمیسوزد، آمدم جلو بهش گفتم تو که به نظر مسلمان و خوب میآمدی، شاگرد من هم که بودی، این چه وضعی است؟ گفت من بیدین مردم، آن وقتی که به من میگفتی لا اله الا الله بگو زبان من قفل بود، اصلا نمیشد بگویم، خب چرا بیدین مرد؟ گفت من دچار سه معصیت پیوسته بودم، آخه یک وقت آدم یک پنج سالی، چهار سالی، کمتر بیشتر گرفتار دو سه تا، چهار تا گناه میشود و بعد به بیداری کشیده میشود توبه واقعی میکند، گذشتهاش را جبران میکند، طبق آیات قرآن که باید باور بکنیم از پروندهاش پاک میشود، ما در قرآن مجید یک کلمه غفور داریم یعنی بخشیدن، بخشیدمت، کارهایی را که کردی من ازت گذشت کردم یک کلمه عفوّ داریم، کان الله عفوّا غفورا، عفا یعنی صاف کردن، تصفیه کردن، پاک کردن، این گناهان ثبت شده در پرونده با نظر لطف خداوند محو میشود، دیگر روز قیامت آدم پروندهاش را نگاه نمیکند و عرق به پیشانیاش بنشیند از خجالت و حیا، از دلش هم محو میشود طبق روایاتمان و طبق آیاتمان، یعنی وقتی وارد قیامت میشود یادش نمیآید گناهکار بوده. چون اگر یادش بماند برود بهشت خب دائم باید غصه بخورد، هی یاد گناهانش بیفتد در بهشت لبش را بگزد، انگشتش را بگزد، و به خودش حمله کند، بدبخت بیچاره، ببین خدا چه لطفی بهت کرده تو چقدر پررو بوده اگر اینجور باشد که بهشت دیگر بهشت نیست، خدا در قرآن میفرماید بهشت نه جای غصه است، نه جای دلگیری است، نه جای حزن است، نه جای اندوه است، آیات بهشت را نگاه بکنید بعضیهایش آخرش به این دو جمله ختم میشود لا خوف علیهم و لا هم یحزنون، هم از پرونده محو میشود هم از دل انسان محو میشود. از یاد انسان محو میشود.
یک پیرمردی ظاهرا این گوشه مسئله را باورش نمیآمد، واقعا باورش نمیآمد چطور میشود آدم شصت سال گاهی گناه کرده خب قیامت هیچ یادش نمیآید، اصلا یک روزی در محضر امام صادق بود، امام صادق فرمودند قیامت هر کسی خدا را به آبروی پیغمبر و اهل بیت قسم بدهد لطف بهش میشود مثلا میبخشند نجات پیدا میکند، این بنده خدا که یک خرده بدباور بود که نبایدنسبت به آیات و روایات اهل بیت آدم بدباور باشد، گفت یابن الرسول الله چطور میشود قسم به پیغمبر و آلش آدم را نجات بدهد؟ خب ابلیس هم همین کار را میکند، ابلیس پیغمبر و اهل بیت را میشناخته قبل از اینکه خلق بشوند، چون به پروردگار گفت در سوره ص است، قٰالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿ص، 82﴾ إِلاّٰ عِبٰادَكَ مِنْهُمُ اَلْمُخْلَصِينَ ﴿ص، 83﴾ من دسترسی به بندگان مخلصت ندارم بندگان مخلص هم انبیاء و ائمه هستند، میلیاردها سال میدانسته پیغمبر و اهل بیت پیغمبر را چطور یادش میرود؟ پیرمرد هم دیگر سنش بالای هشتاد بود امام صادق فرمود از یادشان میبرند، هر چی قیامت فکر بکنند یاد پیغمبر و اهل بیت نمیافتند، مثلا به قول ما گفت آقا این یک حرف سنگینی است و ببخشید خیلی نمیشود باور کرد، خب تو آدم بدباوری هستی داری بیادبی میکنی، امام صادق میگوید یادشان میرود خب قبول کن و بلند شو برو، قبول نکرد، باور نکرد، چطوری حالا حضرت بهش قبولاند، امام صادق فرمودند چند سالت است؟ مثلا گفت هشتاد سال، اسمت چیست؟ هر چی فکر کرد یادش نیامد، که پدر من، ننه من، برادرهای من، بعد که زن گرفتم بعد بچههایم، نوههایم، چی من را صدا میزنند، هی فکر کرد، من اسمم چیست بعد به حضرت گفت آقامن از خیر این مسئله قیامت گذشتم حالا اسم خودم را بگو دارم دق میکنم من اسمم چیست، حضرت اسمش را گفت فرمود اینجوری از یاد افراد میبرند گناه هم همینطور، اگر بنا باشد مردم با یاد داشتن گناه بروند بهشت آن بهشت دیگر بهشت نیست، و لا هم یحزنون نیست، و لا خوف علیهم نیست، این الطاف ویژه را خدا به مردم مومن فقط یادتان باشد قید مومن، به مردم مومن دارد به دیگران ندارد.
گفت من دچار سه گناه پیوسته بودم که آیه را اول منبر شنیدید وَ لَيْسَتِ اَلتَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ اَلسَّيِّئٰاتِ حَتّٰى إِذٰا حَضَرَ أَحَدَهُمُ اَلْمَوْت ﴿النساء، 18﴾ گناه اولم که یک چند سالی دیگر در مملکت ما نبود الان هم دوباره راه افتاده خیلی هم راه افتاده خوب هم راه افتاده، گفت سالی یک بار مشروب میخوردم خوشم میآمد، بروم در جلسه باطلگرایان اهل لهو و لعب یک پیاله مشروب بخورم، این تا سالی که مردم ادامه داشت، دو که این یک دانه گناه قبل از انقلاب زیاد بود الان هم الحمدالله زیاد است و خدا را شکر زیادتر هم شده این است که به هر کسی هر نعمتی داشت حسود بودم، اصلا نمیتوانستم تحمل بکنم این چرا عالم است، این چرا خوش قیافه است، این چرا پول دارد، این چرا خانه دارد، این چرا ماشین دارد، این چرا زندگیاش آرام است تحمل نداشتم یعنی دوست داشتم اینها این نعمتها را نداشته باشند، دوست داشتم ببینم که اینها به خاک سیاه مینشینند این باطن بد، این که عرض کردم قرآن و روایات برای اصلاح باطن آمده اگر آدم سراغ این دو منبع برای اصلاح خودش نرود گیر میافتد وقت مرگ و برزخ و قیامت این است، حسود بودم.
من نود درصد جوانهایی که میآیند به من میگویند ما یک سال دو سال است عروسی کردیم الان اختلاف پیدا کردیم زندگیمان تلخ شده داریم میرویم سراغ طلاق، میگویم سراغ طلاق نروید، طلاق مورد نفرت خداست، میگویند چی کار بکنیم؟ میگویم برو به خانم جوانت بگو قدیمیها میگفتند به خودت هم میگویم خدا به ما دو تا گوش داده که خیلی حرفها را از یک گوش بشنویم از یک گوش هم خالی کنیم کلهمان را تکان بدهیم بریزد، این حرفها را نبریم در مغز نبریم در دل، نبریم در اعصاب، یعنی به فرموده قرآن قبول نکنیم میگویند برو به همسرت بگو بگومگوهای مادرت را، به شما هم میگویم بگومگوهای مادرت را، درباره همسرت، درباره خودت قبول نکن، مادرها بیشتر به عروسها و به دامادها که بچههای خودشان باشند و به خوش بودن هر دو حسود هستند چشم ندارند ببینند، شما قبول نکن. شما گوش نده.
مگر دو تا گوش نداری؟ من به یک خانمی گفتم خانم البته تلفنی نه رودررو خدا نکند آدم با این سگهای هار رودررو شود خدا نکند، تلفنی وقتی داماد آمدپیش من خیلی ناله کرد از دست مادرزنش، گفت این شده این شده این شده تلفنش را داد به من من تلفن کردم، خیلی با این مادر صحبت کردم، آیه و روایت خواندم مسائل الهی را گفتم، کوتاه بودن عمر را گفتم، مردن را گفتم، خوشبختانه همه را گوش داد وقتی حرفهای من تمام شد گفت من نشستم منتظر هستم خبر تیکه تیکه شدن دخترم و دامادم را برایم بیاورند راحت بشوم، این حسد. گفت من این حسودی را تا آخر عمرم به مردم داشتم به برادرم، به خواهرم، به خانوادهام به افراد، برادرانم، خواهرانم، ما درباره رذائل اخلاقی حرفی را که خدا درباره حسد و بخل زده است در قرآن درباره هیچ کدام از رذائل اخلاقی نزده، درباره حسد، به وجود مبارک رسولش میگوید قل اعوذ به من پناه بیاور، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ اَلْفَلَقِ ﴿الفلق، 1﴾ مِنْ شَرِّ مٰا خَلَقَ ﴿الفلق، 2﴾ که مسئله حسد هم در این آیه نهفته است یک شر شر حسود است، مِنْ شَرِّ مٰا خَلَقَ ﴿الفلق، 2﴾ وَ مِنْ شَرِّ غٰاسِقٍ إِذٰا وَقَبَ ﴿الفلق، 3﴾ وَ مِنْ شَرِّ اَلنَّفّٰاثٰاتِ فِي اَلْعُقَدِ ﴿الفلق، 4﴾ با اینکه در و من شر قبلا بود باز هم درآورده از دل آن آیه دوم تکرارش کرده وَ مِنْ شَرِّ حٰاسِدٍ إِذٰا حَسَدَ ﴿الفلق، 5﴾ به پیغمبر میگوید تو هم که در عظمت نمونه نداری از شر آدم حسود ایمنی نداری به من پناه بیاور که نزندت.
گفت این گناه دیگرم، و گناه سومم که این گناه هم در کشور ما دیگر در اوج است هنوز آتشش سی و شش سال است نخوابیده اوج اوج است، من دو به هم زن بودم، بین دو طایفه، بین دو تا مسجد، بین دو تا شهر بین دو تا گروه، بین دو تا دسته، بین زن و شوهر، بین پدر و مادر و بچهها، بین دو تا شیعه، خوشم میآمد دو به هم زنی بکنم و این سه تا گناه نه به من فرصت توبه داد نه خداوند من را بخشید من با این سه تا گناه مردم و حالا در عالم برزخ دچار آتش پروردگار هستم، این مسئله که ده روز است من دارم اینجا میگویم خیلی مهم است، که مردم بیایید من هم همینطور، با فهم آیات قرآن و روایات که برای اصلاح درون و برون آمده است خودمان را اصلاح بکنیم وگرنه هم در زندگی دنیا گیر میافتیم، خیلی از این مشکلاتی که مردم دارند برای گناهانشان است حالیشان نیست خیلی از این مشکلات، بعد هم گناهان جمعی رحمت خدا را به روی انسان میبندد.
این آیه را دقت کنید، وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلْقُرىٰ آمَنُوا وَ اِتَّقَوْا لَفَتَحْنٰا عَلَيْهِمْ بَرَكٰاتٍ مِنَ اَلسَّمٰاءِ وَ اَلْأَرْضِ ﴿الأعراف، 96﴾ اگر کل مردم یک مملکت همه، نه سی تا، نه چهل تا، همه دست از گناهان بردارند من تمام درهای رحمتم را از آسمانها و زمین به رویشان باز میکنم. باران به موقع، باران فراوان، باران بیضرر، برف سنگین، پر شدن چاههای آب، پر شدن قنات، پر شدن رودخانهها، اینها در قرآن است نه در این آیه، در آیات دیگر است محصول فراوان، ارزانی، اولاد خوب بهشان میدهم اگر کل با هم از گناهان دست بردارند ولی حالا که کشور ما و خارج همه گرفتار گناهند بدنه عظیم ملتشان در اروپا و امریکا که الان چند سال است پشت سر هم سیلهای خطرناک، سونامیهای خطرناک طوفانهای خطرناک یک طوفانی را در امریکا من عکسش و فیلمش را د یدم ماشینها را از جا بلند میکرد میبرد دو کیلومتر آنورتر میانداخت پایین، خانهها را خراب میکرد، شیروانیها و پشتبامها را بلند میکرد و با خودش میبرد، آنها هم گرفتار بلاهای گوناگون هستند، گرفتار عذابهای گوناگون هستند، فکر نکنید آنجا بهشت است من همه آنجاها را دیدم، بیشترش را دیدم هلند که دیگر میگویند زیباترین کشور است، سوئیس که زیباترین کشور است اینها را دیدم خوش نیستند مردم، سوئیس که تمام پولهای جهان در بانکهایشان است، حدود چهار میلیون بیشتر جمعیت ندارند از نوک کوه تا کف زمین سبز است، صد و هفتاد تا دریاچه طبیعی فقط در این کشور کوچک است، مردم در یک بیمارستان سوئیس به نوبت هستند که کارت بگیرند برای خودکشی در نوبت هستند سوئیس، از جاهای دیگر اروپا هم میخواهند خودکشی کنند میآیند آنجا، پول میدهند، کارت میدهند تاریخ میدهند این تاریخ بیا بیمارستان بخواب ما کلکت را میکنیم فکر نکنید خوش هستند نه فعلا کره زمین ناخوش است. چون همه جا گناه رواج دارد کره زمین ناخوشند.
اصلاح باطن و اصلاح ظاهر، من نمیدانم چهار هزار سال، پنج هزار سال قبل از پیغمبر موسی داشت میرفت کوه طور به برادرش گفت وَ وٰاعَدْنٰا مُوسىٰ ثَلاٰثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْنٰاهٰا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقٰاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قٰالَ مُوسىٰ لِأَخِيهِ هٰارُونَ اُخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لاٰ تَتَّبِعْ سَبِيلَ اَلْمُفْسِدِينَ ﴿الأعراف، 142﴾ برادر در نبود من کارت اصلاحگری باشد، درون این مردم را برادر اصلاح کن، برون این مردم را برادر هارون اصلاح کن، وَ أَصْلِحْ وَ لاٰ تَتَّبِعْ سَبِيلَ اَلْمُفْسِدِينَ.
خب این بحث اصلاح درون و برون به وسیله قرآن و روایات یک پرونده خیلی گستردهای دارد اینجا اولین باری بود که من مطرح کردم این بحث را قصد دارم اگر خدا بخواهد صد جلسه این را بحث بکنم که بعدا درموسسه قم حدودا سه جلد کتاب میشود هر چهل سخنرانی یک جلد کتاب پانصد ششصد صفحه میشود این سخنرانیها حدود صد و سی جلدش تقریبا تا حالا چاپ شده غیر از آنهایی که من با قلم خودم نوشتم آنها هم حدود شصت جلد است ولی بقیهاش همین مطالب است، صد و بیست جلسه بشود موسسه تنظیم میکند مدرکیابی میکند، و چاپ میکند البته همین امسال اگر زنده بمانم در بعضی از مجالس محرم و صفر این بحث را ادامه میدهم اگر خدا بخواهد پروندهاش پایان پیدا بکند، کامل بشود این بحث.
یک رسمی عربها داشتند نمیدانم الان دارند یا نه، من هم پیش نیامده از عربهای اصیل بپرسم هنوز این رسم رادارید یا نه، ولی در زمان گذشته بوده، الان صبح یا بعدازظهر که عزیزشان را دفن میکردند، وقتی برمیگشتند اول غروب نمیگذاشتند اتاقی که عزیزشان خوابیده بود آنجا مرده یا شهید شده تاریک بماند، میآمدند آنجایی که بستر بیمار افتاده بود چند تا شمع روشن میکردند و بیدار بودند این شمعها را نمیگذاشتند خاموش بشود تا اذان صبح، این رسم بوده. و من نمیدانم امشب موسی ابن جعفر جای خالی پدرش امام صادق شمع روشن کرده، خانوادهاش شمع روشن کردند بالاخره رسم بود، ا ین رسم حتی کربلا هم تعطیل نشد. اما کربلا شهدا را که دفن نکرده بودند ولی این روشنایی را چرا روشن کردند اما نه زینب کبری، نه ام کلثوم، نه حضرت سکینه، نه دختران دیگر، نه زنان دیگر، این روشن کردن شمع را بعد از شهیدان خود دشمن انجام نداد اما نه اینکه شمع روشن بکند، آمد تمام خیمهها را در آن وقت غروب آتش زد که زینب کبری به محض اینکه آتش شروع شد آمد پیش زین العابدین گفت عمه جان تکلیف ما چیست خدا خواسته ما در این شعلههای آتش بمانیم بسوزیم، ما تسلیم خدا هستیم فرمود عمه جان سریع به تمام زن و بچه بگو فرار کنند، این بچهها پراکنده شدند فرار میکردند هر کدام از یک طرف میرفتند بعضی از این بچهها نوشتند دامنشان آتش گرفته، این زنها میریختند دامنها را خاموش میکردند دشمن هم داشت جولان میداد، زینب کبری را دیدند از کنار شعلهها میرود میان خیمهها و میآید بیرون، گفتند خانم آتش فراوان است زینب کبری فرمود چارهای ندارم من یک بیماری در این خیمهها دارم خودش نمیتواند فرار کند دارم میروم او را بیاورم بیرون، از آن ترسم که آتش شعله گیرد، میان شعله بیمارم بمیرد، از آن ترسم که آتش برفروزد، میان شعله بیمارم بسوزد. اگر دردم یکی بودی چه بودی، ا گر غم اندکی بودی چه بودی، به بالینم طبیبی یا حبیبی از این هر دو یکی بودی چه بودی.