شب نهم
(تهران حسینیه همدانیها)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
یکی از جملات بسیار مهم و پربار دعای کمیل که در جملات ابتدائی دعاست این جمله است، اللهم انی اتقرب الیک بذکرک، این جمله را من درباره خود امیر المومنین معنا نمیکنم، به عنوان راهنمایی امیر المومنین به عاشقانش، به شیعیانش، شرح میدهم.
مقام قرب که میدانید در درجه اول مقام انبیاء الهی بوده، و ائمه طاهرین. از جمعشان قران مجید تعبیر به مقربین میکند، فَأَمّٰا إِنْ كٰانَ مِنَ اَلْمُقَرَّبِينَ ﴿الواقعة، 88﴾، در سوره واقعه است فَرَوْحٌ وَ رَيْحٰانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ ﴿الواقعة، 89﴾، باید از مسئله جنت در قرآن با جنات فرق داشته باشد، چون گاهی قرآن تعبیر میکند به جنات که در روایات آمده هشت بهشت است، امیر المومنین میفرمایند طبقهبندی هم نیست، مثل یک ساختمان هشت طبقه، بلکه کل این هشت بهشت در سطح است گستردگیاش هم در عرضش نه در طولش به گستردگی کل آسمانها و زمین است. وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا اَلسَّمٰاوٰاتُ وَ اَلْأَرْضُ ﴿آلعمران، 133﴾.
روح یک پاداش مقربین است، من نمیدانم چیست، ریحان یک پاداش مقربین است، جنت نعیم یک پاداش مقربین است، خود مقربین در درجه اول انبیا هستند، إِذْ قٰالَتِ اَلْمَلاٰئِكَةُ يٰا مَرْيَمُ إِنَّ اَللّٰهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اِسْمُهُ اَلْمَسِيحُ عِيسَى اِبْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِي اَلدُّنْيٰا وَ اَلْآخِرَةِ وَ مِنَ اَلْمُقَرَّبِينَ ﴿آلعمران، 45﴾، یک نفر از مقربین مسیح است، حالا اینها تعدادشان را فقط خدا میداند. خب چرا به اینها میگویند مقرب؟ اینها در برابر آن بشرهایی هستند که بعید است از پروردگار دورند، دور بودنشان به خاطر طبق قرآن مجید فسادشان است، طغیانشان است گناهان و ظلمهایشان است مقربین بین خودشان و بین پروردگار فاصله ندارند پرده ندارند پرده معنوی، یعنی هیچ بعدی ندارند.
امام در این جمله قرب را میگویند با کمک ذکر بهش میشود رسید فقط این ب بذکرک به معنی کمک است، به معنی استعانت است از نظر ادبی، ب معانی مختلفی دارد در کتابهای ادبیاتی که قم به ما درس میدادند هشت تا نه تا ده تا، معنا برای ب ذکر شده فهمش هم کار متخصص است یعنی آدم تحصیلکرده یک جمله را که دارد در قرآن مجید میخواند یا در روایات میفهمد این ب که سر این کلمه است از آن هشت تا ده تا معنا کدام معنا را دارد.
اینجا ب به معنی کمک و یاری است، اتقرب الیک من به سوی مقام قرب تو حرکت میکنم با کمک ذکر تو یعنی اگر این ذکر در زندگی من نباشد قربی هم وجود نخواهد داشت، من در همان دوری میمانم. قرآن مجید بعد را در دو مسئله میداند، مثلا در بعضی از آیات افراد را و گاهی ملتها و اقوام را مورد بحث قرار میدهد که اینها اینجور و آنجور هستند و بد هستند و فاسق و فاجر هستند، بعد در آخر آیه میگوید اولئک فی ضلال مبین ضلال بعید، اینها یک عدهای که هنوز جای توبه دارند دور از من هستند اما یک عدهای خیلی دورند، به پروردگار عالم به پیغمبر میفرماید من اگر در اینها خیری میدیدم توفیق هدایت را بهشان میدادم، اما من به اینها هیچ خیری نمیبینم ارائه هدایت هم به اینها فایدهای ندارد، اینها هنوز نمرده همه درها را به روی خودشان بستند.
خب این خیلی خطرناک است که مارک دوری به انسان بخورد آن هم دوری از کی؟ از خالقش، مالکش، رزاقش، آنی که مالک قیامتش است، مالک دنیایش است کلیددار همه چیزش است آدم دور بماند خب هر چی که آدم دور بشود از منطقه احسان و لطف و رحمت د ور میشود تنها چیزی که برایش میماند قران مجید میگوید یک خوراک است که برای خداست ولی دارد میخورد خدا هم بخیل نیست که حالا چون این کافر و بیدین و فاسق است و فاجر است چهار تا سیب و گلابی و خیار و دو تا کباب و یک ظرف ماست را از اینها دریغ بکنم و یک چیز دیگرهم که برایشان میماند همین لذتهای بدنی است که آنها دنبال نامشروعش هستند. ولی فعلا کاری بهشان ندارند.
إِنَّ إِلَيْنٰا إِيٰابَهُمْ ﴿الغاشية، 25﴾ آخرش در دادگاه من قرار میگیرند ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنٰا حِسٰابَهُمْ ﴿الغاشية، 26﴾، آن وقت به قول ما حسابشان را کف دستشان میگذارند یعنی کیفرشان میدهند. خب این ذکر چیست؟ که عامل تقرب پروردگار است یعنی انسان را این ذکر مرتب به حوزه رحمت، رحمت خاصه به حوزه لطف، به حوزه احسان، به حوزه عبادت، به حوزه خدمت، به حوزه بهشت به حوزه رضایت الله نزدیک میکند به تدریج. یعنی خب باید یک جاده چهل پنجاه ساله را طی کرد یک شبه که نمیشود به همه این سرمایههای عظیم معنوی ماندگار پروردگار عالم رسید، آرام آرام باید رفت دیگر شبانه روز عبادتی، خدمتی، حالی، گریهای، اخلاقی این یک شبانه روز آدم را نزدیک میکند باز همینجور یک ماه آدم برود یک ماه نزدیک میشود یک سال دو سال، به قول زیارتهایمان حتی اتاک الیقین تا مرگ برسد. که در لحظه مرگ آدم به عنوان یک بنده مقرب در طول انبیا و ائمه ما در عرض آنها که نمیتوانیم بشویم، وجود مقدس قمر بنی هاشم به طور یقین از بندگان مقرب حق است، به طور یقین از صادقین است، به طور یقین از سالکین است در طول چند سال این جاده را طی کرد که به عالیترین مقام قرب و صالحین و متوکلین و مجاهدین رسید هجده سال، ایشان در عاشورا در سن سی و سه سالگی شهید شدند عمر تکلیفشان هجده سال بود یعنی دارند نشان میدهند که شماها که عمر بیشتر از من را دارید بیشترتان، شصت سال هفتاد سال پنجاه سال، شما هم در طول ما میتوانید که همین مقام قرب یعنی نزدیکی ضد دوری برسید با ذکر.
سه تا معنا از آیات و روایات برای ذکر بیان شده، یک ذکر قرآن کریم است، اتقرب الیک بذکرک یعنی بقرآنک، یعنی من اگر بخواهم فاصله خودم را با تو بردارم و این دوری را علاج بکنم و به تو نزدیک بشوم و به مقام قربی که در قرآن مطرح کردی برسم باید به قرآن عمل بکنم، در سوره اسراء میخوانیم إِنَّ هٰذَا اَلْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ، این قرآن به استوارترین راه هدایت میکند و این قرآن یبشر المومنین مژده میدهد به اهل ایمان الذین یعملون صالحات، اهل ایمانی که عمل کردند به قرآن نه فقط آنی که ایمان تنها دارد ایمان با عمل، وَ يُبَشِّرُ اَلْمُؤْمِنِينَ اَلَّذِينَ يَعْمَلُونَ اَلصّٰالِحٰاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً. خب اجر کبیر برای بندگان مقرب است، برای آنهایی که دور افتادند که اجری ندارند دور افتاده که برای خدا کاری نمیکند و عملی انجام نمیدهد دورافتاده کارش گناه است و تزویر است و تقلب است و رشوه است و دزدی است و خلافکاری است و ترک عبادت است این از عوارض دوری است، اصلا نمیشود آدم از این حوزه دور بیفتد و اهل خوبیها باشد فی ضلال بعید در گمراهی دوری است گمراه که اهل عبادت خدا نیست.
خب این آیه شریفه وَ يُبَشِّرُ اَلْمُؤْمِنِينَ اَلَّذِينَ يَعْمَلُونَ اَلصّٰالِحٰاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً ﴿الإسراء، 9﴾، یک دلخوشی بسیار مهمی برای شماهاست خیلی دلخوشی مهمی است چون شما بالاخره از قبل از جوانی، قبل از تکلیف در راه قرار گرفتید آرام آرام هم دارند یک زمان که به ما ندادند که در یک زمان این راه را طی کنید، این راه شبانه روز میخواهد، هفته و ماه میخواهد سال میخواهد جاده طولش این است زمانی که یک شبه انسان بنده مقرب باشد نه توقعی ندارند چون زمان برایمان قرار دادند این زمان خیلی مهم است، آن باید به ما هم دلخوشی بدهد که اگر حس میکنید آنی را که میخواهیم هنوز لمسش نکردیم خب این زود است، ما جاده باید طی بشود تا وقت مرگ.
وقت مرگ ابتدای لمس است، إِنَّ اَلَّذِينَ قٰالُوا رَبُّنَا اَللّٰهُ ثُمَّ اِسْتَقٰامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ اَلْمَلاٰئِكَةُ أَلاّٰ تَخٰافُوا وَ لاٰ تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ اَلَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ﴿فصلت، 30﴾، این برای اول مرگ است این آیه. باز هم بخوانم آیه را، خیلی شادیآفرین است، الذین قالوا ربنا الله، آنهایی که گفتند ما کاری به کار بتها، معبودها، قلدرها، زورداران، فرهنگهای اختراعی زمینی نداریم، مالک ما خداست و فرهنگ ما هم باید برای خدا باشد رب یعنی مالک مربی، تربیت برای فرهنگ است، گفتند ما فقط نگاهمان به اوست که مالک واقعی ماست و مربی ماست. او باید به ما بگوید چگونه زندگی کنیم. و استقامت کردن، هیچ چیز اینها را از جاده خارج نکرد نه پول، نه غرائز، نه ماهواره، نه فیلم، نه جوانی، نه خوشگلی، نه قدرت، استقاموا ثم استقاموا، خارجشان نکرد ایستادند تلخ هم بود چشیدند خب بله آدم از چند صد میلیارد حرام که راحت میتواند به دست بیاورد گذشت کند یک خرده تلخ است اولش، تا تمام بشود فراموش بشود پولها را یکی دیگر بدزدد، بالاخره گذشت از غرائز هیجانانگیز در مقابل نامحرمان سخت است ولی بعد دیگر نامحرم فراموش میشود و آدم به خاطر ترک گناه در حوزه یاری خدا قرار میگیرد همینطور هم که دارد میرود جلو آن افکار فروکش میکند آدم راحت میشود و سبک میشود، آسان میشود همینطور هم هست خودتان هم تجربه کردید و امتحان کردید، تلخیها روزهای اولش فشار دارد برای آدم، بعد از بین میرود چون امیر المومنین دارد فشارهای دنیایی ماندگار نیست و هو بلاء قلیل مکثه، یسیر بقائه قصیر مدته.
خدا هم کمک میکند این کمک خدا خیلی مهم است که ذهنیات آدم را از آدم بگیرد، کاری که در بهشت میکند. خب بهشت که فقط جای انبیا و ائمه نیست، مومنان قبل قبول هم میروند در بهشت گنهکار تائب هم میرود در بهشت، حالا آن مومنانی که خیلی ردهشان بالا بود به قول امیر المومنین یک لغزشهایی در زندگی داشتند دیگران حالا بیشتر داشتند، ولی وقتی وارد بهشت میشوند دیگر در بهشت خدا نمیگذارد یاد لغزشها گناهان گذشتهشان بیفتند اگر بیفتند که بهشت تلخ میشود برایشان شرمنده میشوند، خجالتزده میشوند میگیرد از فکر آدم، نقل میکنند من هم از بزرگان دین شنیدم که یک کسی به امام صادق گفت آقا چطور میشود در قیامت به کل آدم آنچه را که تلخی بار میآورد فراموش بکند؟ در پروندهاش که هست در جانش که هست، یا کاری را میخواهد بکند در قیامت به نظر خود کلید نجات است یادش نمیآید چطور؟
حالا یک کسی شصت سال با یک چیزی انس داشته حالا یک مردنی کرده چیزی نشده چطور یادش نمیآید، مرد هفتاد هشتاد سالش بود حالا امام صادق میخواست بهش بگوید خدا از یادش میبرد یک خرده شل بود در قبول کردن، امام یک چشمه نشان داد، فرمود که اسمت چیست؟ هر چی فکر کرد اسمش یادش نیامد آخه هفتاد سال زن و بچه من، داماد و عروس من در خانه من را چی صدا میزنند یادش نیامد گفت آقا من از خیر سوالم گذشتم اسمم را بگو دارم دق میکنم فرمود اسمت این است، اینجوری خدا از یاد میبرد.
اینجور از یاد آدم میرود، این جاده را باید طی کرد، الذین قالوا ربنا الله و ایستادند حالا که لحظه مرگ آمده تتنزل علیهم الملائکه فرشتگان مژدهدهنده من میآیند بالای سرشان بهشان میگویند دارند میبرند شما را عالم بعد، ان لا تخافوا اصلا ترس نداشته باشید یک دفعه همه ترس گرفته میشود، و لا تحزنوا غصه این زن و بچه و خانه و مغازه را نخورید یک مرتبه حزن ازشان گرفته میشود، و ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون. ما شما را مژده میدهیم به بهشتی که رو در رویتان است در دنیا قرآن بهتان وعده است توعدون. وعده.
حالا وعده دارد تحقق پیدا میکند یک معنی ذکر قرآن است، اللهم انی اتقرب الیک بذکرک، إِنّٰا نَحْنُ نَزَّلْنَا اَلذِّكْرَ وَ إِنّٰا لَهُ لَحٰافِظُونَ ﴿الحجر، 9﴾، این هم آیهاش. نحن نزلنا الذکر پس این ذکری که در کمیل است یک معنی طبق خود قرآن قرآن است. با قرآن میشود فاصله را برداشت، سخت هم نیست. مگر برای شماها تا حالا عمل به واجبات قرآن و ترک محرمات قرآن سخت است؟ اصلا ما زنا نکردیم سخت بوده خب ما نکردیم، حرام نخوردیم سخت بوده؟ خب نخوردیم نخوردن که سختی ندارد خوردن و انجام دادن سختی دارد، چیزی که آدم انجام نمیدهد که بار ندارد اصلا سختی ندارد، محرمات را ترک کردند چه سختی دارد شصت سال همه ما شبها در خانه راحت خوابیدیم دزدی نرفتیم سخت بوده؟ نرفتن که سخت نبوده دزدی سخت است که آدم باید بیداری بکشد، باید از دیوارها بالا برود باید بپاید نبینند، گاهی میبینند و میاندازند در زندان ده سال و پنج سال خب سخت است، کارهایی که مثبت بوده کردیم که سخت نبوده نماز صبح برای کدامهایتان سخت بوده؟ نماز ظهر برای کدامها سخت بوده؟ ما هر شب از خانه بلند میشویم میآئیم دور هم جمع میشویم حرفهای به این خوبی را از خدا و ائمه و پیغمبر میشنویم، دو ساعت هم میکشد، بعد هم ذکر مصیبت زار زار گریه میکنیم سخت است؟ خیلی هم خوشمان میآید کجایش سخت است؟ ما تازه در حالت قبض یعنی گرفتگی میائیم همین حرفها را میشنویم و گریه میکنیم با حالت بسط میرویم، احساس سبکی میکنیم. وقتی هم زن و بچه ندانند کجا بودیم اتفاقی یک شب ندانند کجا بودیم تلفن هم نکردیم وقتی میرویم خانه میگویند کجا بودی؟ با چه نشاطی میگوییم رفته بودیم جلسه ابی عبدالله. شاد هم هستیم خوشحال هستیم که این قسمت شب یا صبح برای ابی عبدالله گذشت، یعنی فاصله کم شد این خوشحالی از خوبیها برای کم شدن فاصله است، هر چی آدم به او نزدیک میشود رحمت بیشتری نصیبش میشود. خب این یک معنی ذکر.
یک معنی ذکر همین ذکرهایی است که میگوییم، که فاصله را کم میکند، در رکوع سجود، یا میگوییم سبحان ربی العظیم، یا میگوییم سبحان ربی الاعلی، یا میگوییم سبحان الله سبحان الله سبحان الله این یعنی چی؟ یعنی در حال رکوع میگویم محبوب من تو سبحان الله هستی، یعنی از هر عیب و نقصی پاک هستی، چون خودت هیچ عیب و نقصی نداری آفرینشت هم عیب و نقص ندارد، یکی از افراد آفرینش تو من هستم من هم در آفریده شدنم عیب و نقص نداشتم حالا اگر عیب و نقصی دارم مربوط به خودم است نه تو.
حالا آمدم به پیشگاه تو عیب و نقصم را برطرف کنم، ان الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر، آمدم با نماز عیبهایم را رفع کنم نقصهایم را رفع کنم، یک ذکر همین اذکار نورانی است که اگر من این ذکرها را چه در نماز چه بیرون نماز، از دل شروع بکنم به زبان ختم بکنم، یعنی وقتی میخواهم بگویم سبحان الله تمام قلبم متوجه بیعیبی و بینقصی او بشود و بعد به خودم بگویم خودش که عیب ندارد نقص ندارد، جهانش هم که عیب و نقص ندارد اگر عیبی در تو است حسودی، بخیلی، طمعکاری، کار بد میکنی، برای خودت است این عیب برای او نیست، برای خلقتش هم نیست، چرا در عیب بمانیم؟ چرا در نقص بمانیم؟ آدم اگر دقیق بشود به نماز عیبها و نقصها را رد میکند، معنی سوم ذکر امام باقر میفرماید نحن الذکر، علی ذکر است امام حسین ذکر است، امام صادق ذکر است، ذکر یعنی چی؟ یعنی تمام آنچه که دنیا و آخرت انسان را آباد میکند علمش یک معنی ذکر علم است، در وجود اهل بیت است.
خب قمر بنی هاشم به هر سه معنا به شدت وصل بود، قران، ابی عبدالله، هر دو ذکر و ذکر قلب که ایمانش بود و ذکر ظاهرش که اطاعتش بود، اگر بخواهیم بشناسیم او را باید بگویید او جلوه قرآن است، جلوه ذکر الله است، و جلوه هدایت اهل بیت است.