لطفا منتظر باشید

شب نهم

(تهران مسجد امیر)
محرم1437 ه.ق - مهر1394 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

در این  مسئله بحث گسترده و مفصل و پرنکته‌ای شد که همه ارزش‌های فکری و ایمانی و معنوی و اخلاقی حضرت ابرهیم را وجود مبارک سید الشهدا به ارث بردند. لذا در متن زیارت پرمعنای وارث می‌خوانیم السلام علیک یا وارث آدم صفوة الله، ارث حضرت را از آدم و حضرت نوح در حدود پنج سال یعنی پنج دهه در همین‌جا توضیح دادم با لطف خدا رسیدیم به  این جمله که داستانش و پرونده‌اش خیلی گسترده‌تر از داستان آدم و حضرت نوح است.

علتش هم این است که هر چی زمان جلو می‌آمده پیغمبران خدا کامل‌تر بودند جامع‌تر بودند، و بعثتشان به تناسب ظرفیت امت‌ها بوده، غیر از این پنج نفر حضرت نوح، حضرت ابراهیم، موسی، عیسی، و رسول اسلام که کامل‌ترین و جامع‌ترین خلق پروردگار است.

یعنی طبق آیات و روایات آنچه ارزش در ملائکه و جن مومن و انسان‌های باایمان بوده خداوند در وجود مقدس او نهاد. فرمایشاتشان، احادیث‌شان، هدایتگری‌شان خبرهایی که از گذشته عالم دادند، خبرهایی که از آینده عالم دادند نشان می‌دهد که وجود مقدس‌شان به تنهایی همه موجودات مثبت عالم است، من یک بحث ده ساعته داشتم البته رویش خیلی کار کردم گفتم در ده روز یک مجلس الان دقایق و حقایق آن بحث را واقعا یادم نیست باید به نوشته‌هایم مراجعه بکنم، بحث سنگین پرزحمتی بود.

در حول پنج تا روایت که یک حقیقت رانشان می‌داد یا چهار تا روایت، این روایات را هم بزرگترین فیلسوف مکتب اهل بیت صدرالمتالهین شیرازی در جلد اول شرح اصول کافی نقل می‌کند، کتاب علمی بسیار مهمی است پیچیده هم هست، این شرح اصول کافی ملاصدرا تا آدم یک ده سالی قوی حکمت و فلسفه نخواند درک شرح ایشان کار مشکلی است دیگر آن نهایت قدرت عقلی و  فکری‌اش را در این شرح به کار گرفته است.

این روایات این است اول ما خلق الله العقل، اول ما خلق الله القلم، اول ما خلق الله النور، اول ما خلق الله نوری، خب ما این اول‌ها را کنار همدیگر بگذاریم تمامش به پیغمبر باید تفسیر بشود اول ما خلق الله العقل، عقل کی؟ عقل ماها اول ما خلق الله است؟ یا آن عقلی که گستردگی ظرفیتش به گستردگی هستی است و حکمای الهی اسمش را گذاشتند ساحر اول، خب چنین عقلی را جز رسول خدا نداشته که قبل از آفرینش کل موجودات تجلی اولی که اراده کرده چیزی به وجود بیاید قیمتی‌ترین گوهر دریای خلقت عقل است، روایت دوم  اول ما خلق الله القلم، منظور از قلم قلمی شبه خودنویس و خودکار و مداد نبوده، یعنی اولین موجودی که آنچه  که جزء پنهان بوده این قلم باعث ظهور آن پنهان‌ها شده، خب ما قرآن مجید را می‌بینیم می‌گوید تبیانا لکل شیء این آیه هم از آیاتی است که برای هیچ کس ظرفیتش روشن نیست، کل شیء یعنی چی؟ یعنی کل موجودات ظاهر و باطن عالم، و این فقط از برکت وجود پیغمبر ظهور کرده است. از برکت وجود او جلوه کرده است یعنی موجودات عالم که کتبی پروردگار است. این کتبی را برکت وجود او از ابتدا شروع کرده به ظهور پیدا کردن.

اول ما خلق الله النور، اینجا شما باید به کتاب‌های دانشمندان کیهان‌شناس و جهان‌شناس مراجعه بکنید که البته زحمت بسیار سنگینی برای یافتن زیربنای کل جهان کشیدند، محصول حرفشان این است که کل جهان شروعش از یک اتم بوده، آن اتم همینطور بست‌ داده شده در بست پیدا کردن مسائل علمی را هم نوشتند من خواندم من با همین حرفها به قدری زیبا در تفسیر قرآنم که جاهای دیگر ندیدم در تفاسیر دیگر، مسئله مبدأ عالم را و منتهای عالم را و قیامت را ثابت کردم از همین اتم، البته با حرف آنها با کمک گرفتن از آیات قرآن مجید، و ثابت هم کردم که جهان رو به فنا می‌رود نه به رو عدم، بین فنا و بین عدم فرق است عدم یعنی پودر شدن و نیست شدن، ابدا در جهان موجودی رو به نیست شدن حرکت نمی‌کند چون چنین حرکتی را برایش نگذاشته، وقتی پروردگار حرکت به سوی عدم را نگذاشته است هیچ موجودی به طرف عدم حرکت نمی‌کند.

كُلُّ مَنْ عَلَيْهٰا فٰانٍ  ﴿الرحمن‏، 26﴾، به طرف فنا حرکت می‌کند فنا یعنی به طرف تغییر شکل، يَوْمَ تُبَدَّلُ اَلْأَرْضُ غَيْرَ اَلْأَرْضِ ﴿إبراهيم‏، 48﴾، یک روزگاری زمین به وجود می‌آید که همین زمین است ولی نه مثل این زمین، همین زمین است. آن زمین در قیامت است و السماوات و یک روزی تمام آسمان‌ها ظهور پیدا می‌کنند بعد از خراب شدن در اول قیامت، و آن خراب‌ها به شکل دیگر ظهور پیدا می‌کنند. ما هم رو به فنا نمی‌رویم، ما هم رو به تغییر می‌رویم یعنی الان یک بدن سالم، خورنده لذت برنده داریم، می‌میریم از حیات به مرگ، از مرگ هم بدنمان به خاک شدن، روحمان در برزخ نگه می‌دارند چون نیازی به این بدن ندارد، روز قیامت دوباره این خاک قبر أَ فَلاٰ يَعْلَمُ إِذٰا بُعْثِرَ مٰا فِي اَلْقُبُورِ  ﴿العاديات‏، 9﴾، تغییر پیدا  می‌کند صورت همین بدن دنیایی را پیدا می‌کند به روح می‌گویند به او متصل شو یک آدم زنده عین آدمی که در دنیا بوده عَلىٰ أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثٰالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فِي مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ  ﴿الواقعة، 61﴾، وارد قیامت می‌شود. همه هم آنجا همدیگر را می‌شناسند چون عین و مثل هم این بدن را به  ما برمی‌گرداند عدمی در کار نیست.

خب تمام این اتم‌هایی که ساختمان جهان را تشکیل دادند یک روزی یک دانه بوده، آن یک دانه بست پیدا کرده اول ما خلق الله النور، یک دانه اتم را که بشکنند فقط می‌شود روشنایی و نور روایت چهارم اول ما خلق الله نوری، یعنی کل عالم هستی منشأ وجودش محمد ابن عبدالله بوده. یعنی شما خودتان و کل موجودات را  که ببینید مایه وجودی‌تان پیغمبر است. نبوت به یک چنین انسان جامع کاملی ختم می‌شود. آن وقت من نمی‌دانم عمرم کفاف می‌دهد زیارت وارث را تمام بکنم اگر برسم به السلام علیک یا وارث محمد حبیب الله آنجا نمی‌دانم چی باید بگویم. شبستان جا نیست محبت کنید مردم را بیرون بنشانید نظم جلسه دارد به هم می‌خورد. محبت کنید از مردم خواهش کنید داخل نیایند من بتوانم این لطائف و دقائق مسئله را آنجوری که به اندازه دانش و عقلم است که خیلی هم کم است ارائه بدهم امشب.

یا وارث ابراهیم خلیل الله، خب آنهایی را که حضرت ابی عبدالله الحسین ارث برده از ابراهیم چیست؟ ما دو تا منبع داریم برای شناخت ارزش‌های ابراهیم که مافوق نوح بوده، یعنی وجود انبیاء هر چی زمان جلو می‌امده کامل‌تر و جامع‌تر می‌شده، ابراهیم را خدا از ارزش‌ها پر کرده بود، دو منبع ارزش‌های ایشان را نشان می‌داد یکی قرآن مجید بود، که درباره ابراهیم آیات زیادی دارد. یکی هم روایات است که بیشترین این روایات را خداوند با رحمت ویژه‌اش با او رفتار کند، علامه مجلسی در بخش انبیاء بحار الانوارشان جمع کردند. که معلوم نیست اگر مجلسی این بحار را ننوشته بود صد و ده جلدما باز هم در این روزگار به این همه معارف دست پیدا می‌کردیم یا نه چه بسا که مدارک بحار پانصد سال پیش از بین می‌رفت در کتابخانه‌ها، چاپی هم نبود یا می‌سوخت یا موریانه می‌خورد، یا کهنه می‌شد ولی ایشان این خدمت عظیم را کرد این صد و ده جلد را از صدها  کتاب به وجود آورد که شاید بعضی‌هایش الان هیچ جا پیدا نشود.

مثلا یک مسائلی را نقل می‌کند می‌گوید رایت فی بعض مولفات الاصحاب، که ما الان آنها را بسیاری‌اش را ندیدیم یا موریانه خورد یا در زلزله رفت، یا آتش‌سوزی کتابخانه‌ها را نابود کرد ولی ایشان این خدمت را کرد، قرآن و روایات که ابراهیم کی بوده، یک آیه‌اش را من تا امشب از شب اول محرم مطرح کردم ان ابراهیم کان امة ، خب این را من هشت شب توضیح دادم، امة چهار معنا دارد که بیان شده دیگر نیاز به تکرار نیست. دومین مطلب آیه قانتا لله، خیلی عجیب است قانت اسم فاعل است از ماده قنت یقنت است با قاف، مضارع قانت یقنت است، مضارع دلیل بر دو تا زمان است این را متخصصی که دارد یک کتاب عربی یا قرآن را می‌خواند از جمله‌بندی می‌فهمد که این فعل مضارع آیه یا روایت دلیل بر حال است، یعنی الان را دارد می‌گوید؟ یا دلیل بر استمرار زمان است. کدامش است؟ این کار متخصصین است.

کلمه قانت که اسم فاعل است این هم معنی مضارعش را می‌دهد یعنی فعل آینده را این را باز متخصص می‌فهمد که این اسم فاعل دلیل بر حال است، یعنی همین الان قانت بود ولی بعدا نبود؟ یا دلیل بر استمرار است. خب معلوم است پروردگار عالم دارد وضع ابراهیم را من  اول عمره الی آخره توضیح می‌دهد، قانتا لله یعنی قنوت ابراهیم که حالا معنی‌اش را می‌گویم نه به معنی قنوت نماز است، قنوت ابراهیم قنوت تداومی بوده، یعنی در تمام چشم به هم زدن‌های زندگی ایشان قانت بود، خب قانت برای کی؟ فقط یک نفر از کجا می‌فهمیم برای یک نفر از لام سر لله، همین یک حرف ل که خدا با گذاشتن حرف لام سر اسم خودش که آیه شده قانتا لله نشان می‌دهد این لام معنی‌اش اختصاص است ملکیت نیست لام بعضی جاها به معنی ملکیت است، مثل لله ملک السماوات و الارض، خدا مالک فرمانروایی است دیگران که ادعای مالکیت و فرمانروایی می‌کنند یاوه می‌گویند یک نفر مالک است.

اینجا لام به معنی اختصاص است، یعنی ابراهیم من اول عمر یعنی آن وقتی که دیگر عقل رشید و بدن رشید پیدا کرده بود نه در قنداقه، من اول عمر عاقلانه و رشیدانه‌اش، تا پایان عمر قانتا فقط برای خدا، یعنی یک چشم به هم زدن قنوت برای احدی نداشته، نه مال، نه زن و بچه، نه امور مادی، آزاد از همه چیز بود و اسیر خدا، این تعبیر اسیر خدا تعبیر بدی نیست؟ نه من این تعبیر را از پیغمبر گرفتم ان المومن لدی الحق اسیر، اسیر یعنی چی؟ یعنی مومن تمام عمرش پایبند خداست، هیچ پایبندی دیگر ندارد چون هر کجا آدم پایبند باشد مجبور است گردن خم کند، مجبور است تسلیم بشود مجبور است بگوید روی چشمم اما مومن فقط پایبند خداست، همین مومن زن و بچه دارد رفیق و عمو و دایی دارد این امکان هست و بوده و الان هم جریان دارد که بچه آدم یک چیز ناحقی را از آدم بخواهد یا همسر آدم یا خانم‌ها شوهرشان چیز ناحقی را بخواهند،  اگر زن مومنه باشد پایبند خداست خیلی راحت مومن پایبند خدا به آنچه که دعوت می‌شود و خدا  نمی‌خواهد می‌گوید جواب نمی‌دهم نمی‌کنم این کار را، پول هم نمی‌دهم. خودم هم هزینه  نمی‌کنم، تمام اوقات تلخی‌ها را هم تحمل می‌کنم. حالا با ما اوقات تلخی بکنند خب بکنند، ما که سر سفره خدا داریم نمکش را می‌خوریم دو رکعت نماز می‌خوانیم یک کار خیری می‌کنیم، یک عبادتی داریم می‌خواهیم برویم بهشت، حالا چرا در مقابل ناحق‌ها به در بهشت‌مان قفل بزنیم خب نمی‌زنیم.

دو شب با ما تلخی می‌کنند و تمام می‌شود، سه روز غذا  نمی‌پزند جانمی‌اندازند تمام می‌شود، یا چهار روز زن از دست مرد کم تقوایش تلخی می‌کشد تمام می‌شود، نهایت کار هم پروردگار راه گذاشته اگر دیدید واقعا دیگر زندگی طاقت‌فرسا شد و علاجی ندارد ببر و طلاق نهایت اما نه به این زودی، خیلی به سرعت اجازه طلاق نمی‌دهد مگر موارد خاص، که حالا امضا داده شوهر در عقدنامه که اگر من معتاد درامدم اگر زن‌باز درآمدم، اگر عرقخوردرآمدم، دزد درآمدم حق طلاق با زن است آنجا سرعت عیبی ندارد، قانتا لله.

پایبند خدا بود، عبارت قانت در لغت، اهل بندگی بود فقط برای خدا و بندگی‌اش هم آمیخته با فروتنی، خاکساری، و تواضع بود هیچ موردی از موارد بندگی‌اش را به رخ خدا نمی‌کشید. من بودم که پول برایت دادم مسجد ساختم ببین اگر من نبودم معلوم نبود این مسجد را بسازند، من بودم این درمانگاه را ساختم این بیمارستان را ساختم، این کتاب را نوشتم، من بودم  که در این دوران فساد با این همه بدگویی که از آخوندها می‌کنند آمدم در جامعه منبر رفتم در ماشین‌های عمومی سوار شدم اگر من نبودم دینت لنگی می‌زد اینها همه تکبر و دروغ است.

قانتا لله، خاکسار است، متواضع است، یعنی تمام بندگی‌ خودش را من الله می‌دید، تو به من بدن دادی، تو به من جان دادی، تو به من زبان دادی، تو این عبادت‌ها را یاد من دادی پس هر چی دارم برای خودت است، نه برای من، قُلْ إِنَّ صَلاٰتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيٰايَ وَ مَمٰاتِي لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ  ﴿الأنعام‏، 162﴾، این لام هم لام اختصاص است، لله رب العالمین. یک عمری ابراهیم خودش را ندید والله ندید، این خودبینی حجاب است، مالش را ندید مال را دید مال الله است، خودش را دید دید عبدالله است، زن و بچه‌اش را دید دید امانت الله است، عمرش را دید دید سرمایه خدا پیشش است، به دنیا آمدنش را دید دید عشق خدا بوده به دنیا آمده، مرگش را دید دید عشق خداست ببرد، در آتش افتادنش را دید به جبرئیل که آمد گفت برایت چی کار کنم گفت ولم کن بین من و او فاصله نینداز و برو. این قانت.

یک رباعی دیشب خواندم در زمینه فروتنی، خیلی‌ها داشتند می‌رفتم بیرون در مسجد سوال کردند برای کیست، برای یک عالم، حکیم، فهمیده، مجتهد، عارف اهل بیتی حاج میرزا  حبیب الله شهیدی خراسانی است، می‌پرسیدند همین است؟ نه گفتم بقیه هم دارد، این آدم در قنوت اقتدای به ابراهیم کرد این حاج میرزا حبیب الله، حالا قنوت لله ابی عبدالله را عقل لنگ است معنی کند واقعا لنگ است، چرا آن شعر که نهایت تواضع یک آدم فهمیده را به خدا ارائه می‌کند نشان می‌دهد، چند تا دیگرش را بخوانم برایتان. که ما کی هستیم هر کسی هم اینجوری نیست که ایشان می‌گوید به من تذکر بدهد بگوید من یکی از این حرفها استثنا هستم.

بسته اینها آیات هم دنبالش است، بسته دام رنج و غنایم، خسته درد  فقر و فنایم، سفره دشت کرب و بلایم نه این کربلای ابی عبدالله، که خداوند می‌فرماید لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ فِي كَبَدٍ  ﴿البلد، 4﴾ إِنّٰا خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشٰاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنٰاهُ سَمِيعاً بَصِيراً  ﴿الإنسان‏، 2﴾، سفره دشت کرب و بلایم، خشک شاخی نه بر نینوایم، چند پرسی ز چون و چرایم، بنده‌ای ز ره وامانده ناتوانی ز ره مانده، بنده‌ای خواجه از پیش رانده، چه کار کردم که آنجوری‌ها قبولم نمی‌کنند، غول و دیوم سوی خویش خوانده، نفس شومم به هر سو کشانده، بند بنهاده بر دست و پا، فهم همین تواضع عقلی است همین فهم  این که من کی هستم و چی هستم. رانده از خود مانند آدم، داده چون سلیمان ز کف داده خاتم، پیش اصحاب کهف از سگی کم، کیستم چیستم ننگ عالم.

کیستم  چیستم از کجایم؟ من ز خود هست و بودی ندارم، من ز خود ربح و سودی ندارم، من زخود تار و پودی ندارم، من ز خود هیچ نمودی ندارم، بی‌خدانه چسان خود نمایم، سالها در جهان زیستم من، ره نبردم که خود کیستم من، چند پرسی ز من کیستم من، نیستم نیستم نیستم من. چند پرسی ز چون و چرایم.

 

 

 

برچسب ها :