معرفت و شناخت شيعيان و مؤمنان به سيّدالشهدا (ع) قبل از تولّدشان آغاز ميشود. به عبارت ديگر خداوند در هنگام خلقت، خاك وجودي آنان را با معرفت سيّدالشهدا (ع) عجين و اين معرفت را ريشهدار كرد.[1] از اينرو رسول خاتم (ص) ميفرمايد:
«إِنَّ لِلْحُسَينِ (ع) فی بَواطِنِ المُؤمِنینَ مَعْرِفَةٌ مَکْتُومَةٌ»[2]؛ معرفت مؤمنان به امام حسین (ع) در قلبشان رسوخ کرده است.
با توجه به اين روايت، معرفت، عشق و حرارت باطني شيعيان نسبت به سيّدالشهدا (ع) امر فطري و باطني است.
اصلاح امت، برترین هدف قیام امام حسین (ع)
«اصلاح» به واقعيّت هايى گفته مى شود كه با فرهنگ الهى هماهنگ و همسو باشد، و فساد به مسائلى گفته میشود كه از چهارچوب برنامه هاى خداوند خارج باشد[3].
عقيده، اخلاق و عمل در صورت همسویى با آيات كتاب خدا و سنّت رسول خاتم (ص) و ائمه طاهرين: در طريق صلاح، و در صورت ناهمگونى در مسیر فساد است.
امورى كه آراسته به صلاح است باعث خير دنيا و آخرت، و روشى كه در ظاهر و باطن آلوده به فساد است، علّت خوارى دنيا و آخرت است.
بعثت انبياى الهى و امامت امامان معصوم: در جهت اصلاح امور مردم در تمام شؤون بود. اگر تمام مردم دنيا دعوت انبيا را نسبت به مسأله اصلاحات اجابت كنند، تمام مشكلات مردم حل خواهد شد، و امراض باطنى، فكرى و روانى آنان شفا میيابد.
فساد در تمام جوانب زندگى، معلولِ رویگردانی انسان از توحيد، نبوّت، امامت و دستورهاى ملكوتى آنان است و ميوة تلخ اطاعت انسان از هوا و شيطان است.[4]
قرآن از قول تمام مصلحان تاريخ از زبان حضرت شعيب (ع) نقل مى كند:
﴿إنْ أُرِيدُ إلَّا الْإصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفيقى إلّا بِاللهِ عَلَيهِ تَوَكَّلْتُ وَ إلَيْهِ أُنِيبُ﴾[5]
در همین راستا حضرت سيّدالشهدا (ع) به هنگام خروج از مدينه در نامه اى خطاب به برادرشان، محمّد حنفيه چنین نوشت:
«وَ انَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاصْلاحِ فِى أُمَّةِ جَدّى[6]؛ قيام و خروج من، فقط به خاطر اصلاح [تمام ظاهر و باطن ] در امّت جدّم رسول خدا (ص) است. پس هدف نهایی حضرت اصلاح امور بوده است.»[7]
مقام شكر از منظر امام حسین (ع)
يكي دیگر از ویژگیهای حضرت سیدالشهدا (ع) که او را محبوب خداوند نمود، شکرگزاری و سپاس از خداوند و نعمتهای الهی ميباشد. ايشان قبل از شهادت و در ايام حجّ تمتع به صحراي عرفات مشرف ميشود و در آنجا با خداوند راز و نياز ميكند. اين مناجات كه به دعاي عرفه مشهور شده است، نزد عرفا و سالكانِ طريق حقيقت، جايگاه ويژهاي دارد، به گونهاي كه اگر كسي مفاهیم عرفانی و معنوی دعاي عرفه را به خوبي بفهمد و آن را درك كند، از زمره اولياي ويژه پروردگار ميشود.[8]
در اين دعا حضرت عاشقانه به خداوند متعال ميفرمايد: «اگر دهر[9] را هم در اختيارم بگذاري که من مشغول شكرگزاري يكي از نعمتهايت شوم، نمیتوانم شكر آن را بجاي آورم!»[10]
در فرازي ديگر از دعاي عرفه، امام حسین (ع) به خداوند ميفرمايد: «اگر من عمل صالحي را انجام دادم، با سرمايههاي تو آن را بجا آوردهام؛ اگر زبان به ذكر تو گشودم، آن متعلق به تو بوده است؛ اگر با چشمانم اشك ريختم، این چشمها نعمتي از نعمتهاي بيكران تو بوده است، پس من از خودم چيزي ندارم، حال چگونه شكر تو را بجا آورم؟»[11]
در منابع روايي آمده است وقتي حضرت اين دعا را زمزمه ميكرد، از دو چشم مباركش اشك جاري ميشد. حضرت در اين حالت به خداوند ميفرمود: «با چشمي كه تو به من عطا كردي، گناه كردم! با دستي كه متعلق به تو بود، عصيان كردم! حال اين گناهان را چه كنم؟!»[12]
امام حسين (ع) در اين دعا اشاره ميكند كه از خود چيزي ندارند و تمام سرمايههاي جسماني و روحاني را خداوند به ايشان عطا كرده است.
رسیدن به مقام شکر از جمله مقامات پرارزشى است كه سالكان راه حقیقت براى رسيدن به آن اصرار داشتند.
بلندى اين مقام و برترى اين مرتبه در حدّى است كه افراد شکور در ميان انسانها بسیار اندك هستند.
(وَقَلِيلٌ مِن عِبادِىَ الشَّكورُ)[13]
مرحوم ملّا محمّد باقر مجلسى; دربارة معنای شكر مى فرمایند:
«الشُكْرُ الاعْتِرافُ بِالنِّعْمَةِ ظَاهِراً وَبَاطِناً وَمَعْرِفَةُ المُنْعِم وَصَرْفُها فِيمَا أَمَرَ بِه .»[14]
حضرت امام صادق (ع) شکر نعمت را دوری کردن از گناهان دانسته و میفرماید:
«شُكْرُ النِّعْمَةِ إِجْتِنابُ الْمَحارِمِ.»[15]
وجود مبارك حضرت سيّدالشهدا (ع) در پايان خطبة شب عاشورا درخواست قرار دادن خود در زمرة شاکران را از پيشگاه پروردگار درخواست نموده و میفرماید:
«فَاجْعَلْنَا مِنَ الشَّاكِرين»[16]
ایشان در دعاى عرفه، ناتوانی خود و تمام بندگان را از شکر یکی از نعمتهای الهی اعلام نموده و میفرماید:
«وَ لَوْ حَرَصْتُ أنا وَالعادُّونَ مِن أنامِكَ أن أُؤَدّىَ شُكرَ واحِدَةٍ مِنْ أنعُمِكَ مَا اسْتَطَعْتُ إلّا بِتَوفِيقِكَ [17] اگر من و همه كسانى كه نعمت هايت را شماره مى كنند تلاش كنيم كه شكر يكى از نعمت هايت را بجا آوريم، نمى توانيم مگر به توفيق تو.»
حضرت سيّدالشهدا (ع) به طور يقين از مرگ هیچ هراس و واهمهای نداشتند. هنگامی که امام (ع) از مكّه بيرون مى آمد، شخصی با كمال احترام به ايشان عرض کرد: اين سفر بوى مرگ و خون مى دهد. گمان نمى كنم قافله شما به سلامت به منزل برسد. حضرت در پاسخ فرمود: «اشتياق من به مرگ از اشتياق حضرت يعقوب (ع) به فرزندش، حضرت يوسف (ع) بيشتر است. من از مرگ ترسى ندارم؛ زیرا مرگ براى من مانند پلى است كه با گذر از آن پدرانم، انبياى خدا، اولياى الهی، و فرشتگان پروردگار را ملاقات مى كنم.»[18] مگر رسیدن به لقاى خدا ترس و واهمه دارد؟ كسى از مرگ بايد بترسد كه خطا و گناه و نافرمانی كرده باشد و مرگ را نابودى بداند؛ درحالیکه حضرت دارای مقام عصمت بوده و از هر گونه خطا و اشتباه مصون هستند.
نكتة دیگر اينكه در عصر تاسوعا، وقتی حضرت زينب كبرى (س) به برادرشان میفرماید دشمن اعلام حمله کرده است[19]، حضرت بلافاصله به برادرشان حضرت عباس (ع) مى فرمايد: «به نزد فرماندهان لشکر یزید برو و اگر توانستى جنگ را به فردا موكول كن تا امشب را زنده بمانم؛ چون خدا مى داند كه من به نماز و تلاوت قرآن علاقة فراوان دارم.»[20]
چنين انسانى اگر يك شب بيشتر زنده بماند، سود بيشترى مى برد. با این اوصاف، شهادت در راه خدا حیات است و آن هم شهادتی که باعث بیداری و رفع غفلت از جامعه اسلامی باشد و شهادت سیدالشهدا (ع) باعث رفع غفلت و خواب بسیاری از مردم جامعة خود شد.
سر حلقه عارفان، امام پرهيزكاران، رهبر پاكان، شمع دل واصلان، مقتداى كاملان، اسوة عاشقان، اميرالمؤمنين على (ع) با همة وجود مترنّم به اين ترانة عاشقانه بود:
«ما رَأيْتُ شَيئاً إلّا و َرَأيتُ الله قَبْلَهُ وَمَعَهُ وَبَعْدَهُ .»[21]
همچنین تربيتشدة دامن معرفت و بصيرت امیرمؤمنان (ع) یعنی حضرت سيّدالشهدا (ع) در اوج تشنگى و گرسنگى و در حالى كه همه مصائب او را محاصره كرده بود، در ميان گودال، در كنار هفتاد و یک بدن قطعه قطعه و با شنيدن نالة جانسوز زنان و دختران اهل بيت: صورت خونآلود بر پيشگاه محبوب بر خاك مى گذارد و مى فرماید:
«إلهى، رضاً بِقَضائِكَ صَبراً عَلى بَلائِكَ تَسليماً لِأمْرِكَ لا مَعبُودَ لِى سِواكَ.»[22]
حضرت که شیفتة رسیدن به مقام رضای الهی است، میفرماید: «خدايا، به قضاى تو خوشنود و راضیم، بر آزمايش و بلايت صابرم، در برابر فرمان هايت تسليم هستم، براى من معبودى جز تو وجود ندارد.»
پی نوشت ها:
[1]. حضرت امام زمان# میفرماید: «شيعتنا منّا خلقوا من فاضل طينتنا، وعجنوا بماء ولايتنا»؛ بحارالأنوار:53/303.
[2]. الخرائج والجرائح: 2/842 حدیث 60 ؛ بحارالأنوار: 43/272، حدیث 39.
[3] . اقرب الموارد: 3/272؛ فرهنگ فقه مطابق مذهب اهلبیت:: 1/544. الصحاح: 1/384 (ذیل ماده صلح)
[4]. خداوند در قرآن کریم میفرماید: ﴿أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ الله عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَة﴾ جاثیه(45):23؛پس آيا كسى كه معبودش را هواى نفسش قرار داده ديدى؟ و خدا او را از روى علم و آگاهى خود [بر اينكه شايسته هدايت نيست ] گمراه كرد، و بر گوش و دلش مُهرِ [تيره بختى ] نهاد، و بر چشم [دلش ] پرده اى قرار داده است.
﴿إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ الله لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ﴾ ص(38):26؛ كسانى كه از راه خدا منحرف مى شوند، چون روز حساب را فراموش كرده اند، عذابى سخت دارند.
[5] . هود (11): 88؛ تا جايى كه قدرت دارم جز اصلاح [شما را] نمى خواهم و توفيقم فقط به [يارى ] خداست بر او توكل كردم و به سوى او باز مى گردم.
[6] . بحار الأنوار: 44/ 329، باب 37.
[7]. در اينجا به بازخوانىِ اهمّ اهداف قيام حسينى مىپردازيم؛ اين اهداف عبارتاند از:
الف ـ احياى اسلام
اولين هدف قیام حضرت سيّدالشهدا (ع) احياى اسلام و زنده كردن ارزشهاى اسلامى بود. پس از رحلت پيامبر اكرم9 دستورهاى دينى در جامعه كمرنگ شد و جامعه حيات معنوى خويش را از دست داده بود. اينجاست كه مؤمنان و رهبران الهى احساس وظيفه مىكنند كه براى تجديد حيات معنوى مردم، آموزههاى دين را در جامعه زنده نمايند.
حكومت يزيد نيز در امتداد جريان سقيفه در پى محو كردن اسلام بود؛ ولى امام حسين (ع) با بذل خون خودشان از اين كار جلوگيرى كردند و اسلام را بيمه نمودند. قيام امام حسین (ع) اسلام را از خطر حذف و نابودى نجات داد و در طول تاريخ، بقاى اسلام و تشيّع را تضمین نمود؛ بنابراين احياى دين خدا يكى از هدفهاى مهم آن حضرت بود و در اين راه هر چند حضرت (ع) و ياران باوفایشان به شهادت رسيدند، ولى با اين اقدام از نابودى دستاوردهاى نهضت نبوى (ص) جلوگيرى كردند و مسلمانان را از حيرت و گمراهى نجات دادند؛ چنانكه در زيارت معروف اربعين آمده است: «وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيکَ حَتَّى اسْتَنْقَذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ، وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ»؛مفاتيح الجنان، زيارت اربعين؛ حضرت امام حسين (ع) خون پاكش را در راه تو نثار كرد تا بندگانت را از جهالت و حيرت گمراهى نجات دهد. بنابراین مهمترين و اساسىترين هدف امام حسين (ع) زنده كردن اسلام بود.
ب ـ اصلاح امّت
واژهى اصلاح به معناى بهبود بخشيدن است. حضرت اباعبدالله (ع) به برادرشان محمد حنفيّه چنين فرمودند:
«وإنّما خرجت لطلب الإصلاح في اُمّة جدّي»؛ بحارالأنوار:44/329؛ من تنها به انگيزهى اصلاح در امّت جدم (رسول الله (ص) ) به پا خاستم .
از اين جمله به خوبى استفاده مىشود كه جامعهة آن روز، دچار فساد شده بود و در نتيجه امام (ع) مىخواستند آن را اصلاح كنند. حاكميّت يزيد و بنىاميّه منشأ اين فساد بود؛ چنانكه خود حضرت (ع) نيز به اين امر اشاره دارند. ايشان (ع) در پاسخ به توصية مروان بن حكم در رابطه با بيعت با يزيد چنین فرمودند:
«بايد با اسلام وداع كرد هنگامى كه امّت اسلامى به حاكمى مثل يزيد گرفتار شود، به درستى كه از جدّم رسول الله (ص) شنيدم كه فرمودند: خلافت بر خاندان ابو سفيان حرام است»؛ بحارالأنوار:44/326.
بىمسئوليتى، مصلحتطلبى و منفعتخواهى نخبگان جامعه و عدم پاىبندى آنان به ارزشهاى دينى و رسالت انسانى، عامل فساد و بحران فرهنگى و معنوى جامعة آن روز بوده است كه خود امام حسين (ع) نیز به اين عوامل اشاره مىفرمايند. در روزهاى پايانى حكومت معاويه امام (ع) ، در جمع نخبگان اصحاب و تابعين رسول خدا (ص) خطبهاى روشنگرانه در سرزمین منا ايراد میفرمایند و در آن به شدّت از بىتوجهى نخبگان به وظايف دينى و اجتماعى خود انتقاد مىنمايند. در بخشى از اين خطبه آمده است :
«اگر شما بر آنها بردبار باشيد و در راه خدا پايدارى كنيد، زمام امور خدا به شما باز مىگردد و از سوى شما اجرا مىشود و در كارهاى حكومت به شما رجوع مىشود؛ ولى شما ستمگران را در مقام خويش جاى داديد و امور حكومت خدا را به آنان واگذار كرديد و حال آنكه آنها به شبهه كار مىكنند و به سوى شهوتها پيش مىروند. آنان را اين چنين مسلّط كردهايد؛ براى اينكه از مرگ فرار و در دنيا خوشگذرانى كنيد، آن هم در دنيايى كه از شما جدا خواهد شد! ناتوان را در چنگ آنها انداختيد تا برخى را برده و مقهور خويش سازند و گروهى را براى لقمهی نانى مغلوب كنند، مملكت و نظام را طبق انديشه و رأى خود زير و رو كنند و رسوايى و هوسرانى را بر خويش هموار سازند... پس همهى سرزمينها زير پاى آنان و دستشان در برابر آنان باز، امّت و مردم هم در اختيار ايشاناند و قدرت دفاع از خود در مقابل دستان زورگوى آنان را ندارند»؛ بحار الأنوار:97/80
امّا خود حضرت (ع) براى تحقّق اصلاح در جامعه قيام مىكنند و از كسانى نيستند كه سخنى را به ديگران توصیه کنند و خود به آن عمل نكنند؛ از اين رو تا پاى جان براى تحقّق اصلاح جامعه پيش رفتند. آن حضرت (ع) با صراحت اعلام كردند كه براى اصلاح امّت قيام كردهاند و چنین اظهار نمودند:
«خداوندا! تو خود مىدانى كه آنچه از ما صورت گرفت (قيام) به سبب رقابت در امر زمامدارى يا به چنگ آوردن ثروت و اموال نبود؛ بلكه هدف ما آن است كه نشانههاى دين تو را آشكار سازيم و اصلاح و درستى را در همهى بلاد تو آشكار كنيم تا بندگان مظلومت آسوده باشند و به فرايض، سنّتها و احكامت عمل شود»؛ بحارالأنوار:97/79
ج ـ امر به معروف و نهى از منكر
نخستين هدف قيام حضرت (ع) احياى اسلام و هدف ديگر اصلاح جامعه بود. اين دو هدف در جامعه تحقّق نمىيابد، مگر آنکه عامل سوّمى وارد صحنه شود و آن امر به معروف و نهى از منكر است؛ در واقع اين عامل، ضامن بقاى اسلام و به اصطلاح، علّت مُبقِيه آن است كه در قيام حسينى، جايگاهى خاص و ويژه دارد؛ چنان كه در منابع دينى بسیار بر آن تأکید شده است.
حضرت امام محمد باقر (ع) مىفرمايند: «به راستى امر به معروف و نهى از منكر، فريضهى بزرگى است كه به وسيلهى آنها فرائض ديگر بر پا مىشوند و راهها امن مىشود و كسب و كار مردم ، حلال و حقوق افراد تأمين مىگردد. در سايهى آن، زمين آباد و از دشمنان انتقام گرفته مىشود و همة كارها رو به راه مىشود». وسائلالشيعة:11/315
حضرت امام حسين (ع) از نقش كليدى و كارساز امر به معروف و نهى از منكر به خوبى اطلاع داشتند؛ از اين رو در مرحلة نظرى ترسيم زيبايى از آن ارائه دادند و اعلام كردند كه من به شدّت معروف را دوست مىدارم و از منكر متنفّر هستم . آن حضرت (ع) در كنار مرقد پيامبر اكرم (ص) اعلام داشتند:
«اللّهم هذا قبر نبيّک محمّد (ص) وأنا ابن بنت نبيّک وقد حضرني من الأمر ما قد علمت. اللّهمّ إنّي اُحبّ المعروف واُنكر المنكر»؛ بحارالأنوار:44/ 328؛ خداوندا! اين قبر پيامبر تو محمّد (ص) است و من هم فرزند دختر او هستم. تو از آنچه براى من پيش آمده، آگاه هستی. خداوندا! من معروف را دوست مىدارم و از منكر بيزارم.
سالار شهيدان (ع) در وصيتنامه خويش به برادرشان محمّد حنفيّه به صراحت اعلام داشتند كه من براى امر به معروف و نهى از منكر و عملى شدن آن دو در جامعه قيام نمودهام. ايشان (ع) فرمودند:
«اُريد أن آمر بالمعروف وأنهي عن المنكر»؛ بحارالأنوار:44/ 329؛ تصميم گرفتهام امر به معروف و نهى از منكر نمايم.
د ـ مقاومت در برابر بيعت با يزيد
عامل ديگرى كه در حركت امام حسين (ع) نقش داشت ، به ويژه در حركت از مدينه به مكّه، عكس العمل در مقابل دعوت به بيعت با يزيد است. اين عكس العمل بسيار شديد و همراه نفى خلافت يزيد و آل أبى سفيان و اثبات خلافت براى خود بوده است كه به نمونههايى از آن اشاره مىشود:
آن بزرگوار (ع) به والى مدينه فرمودند:
«ما از خاندان نبوّت و معدن رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان هستيم ...، در حالى كه يزيد مردى فاسق، مىگسار و قاتل بىگناهان است و آشكارا مرتكب فسق و فجور مىشود؛ ]از اينرو[ مانند من ]هرگز[ با مثل او بيعت نمىكند»؛ بحارالأنوار:44/ 325.
آن حضرت (ع) در پاسخ برادرشان محمّد حنفيّه كه قصد داشت ايشان (ع) را از زيارت خانهى خدا و حضور در آن سرزمين منصرف كند فرمودند: «برادرم به خدا سوگند! اگر در هيچ نقطهاى از دنيا پناهگاه و جاى امنى نباشد، با يزيد بن معاويه بيعت نمىكنم»؛ بحارالأنوار:44/ 329.
براساس آنچه که گذشت «دگرگونى فرهنگى» يكى از مهمترين مسايلى است كه زمينهساز و بستر تاريخى حركت حضرت امام حسين (ع) بود. با نگاهى هر چند گذرا به تاريخ آن روزگار مىتوان نشانهها و نمودهاى دگرگونى فرهنگى را مشاهده نمود. در چنين شرايطى است كه حضرت سيّدالشهدا (ع) به عنوان رهبرى الهى و با اهدافى بسيار والا در برابر فرهنگ نادرست مردم سكوت نكردند و براى آنكه فرهنگ انسان ساز اسلام زنده بماند از بيعت با يزيد بن معاويه امتناع نمودند.
[8]. با توجّه به اين نكته مهم انسان متوجه ميشود که چرا امام خمينی; بر خواندن دعاهاي مأثوره از معصومان: تأکید داشت و صحیفة سجادیه را «قرآن صاعد» ناميد. (صحیفه امام خمینی: 21/209) به اين معنا كه همانگونه خداوند قرآن را به سوي انسانها نازل كرد، انسانها نیز دعاهای خود را به سوی خداوند صادر ميكنند تا از اين طريق، به مقام قرب الهي برسند. البتّه شرط مهم در دعا كردن آن است كه مفاهيم دعا را با تمام وجود درك و از خداوند طلب رحمت و مغفرت كنند.
[9]. دهر، ظرف زمان موجودات مجرّد میباشد.
[10]. کلیات مفاتیح الجنان: دعای شریف عرفه؛ «أنْ لَوْ حاولْتُ و اجتَهدتُ مَدَیْ الأعصار و الأَحقابِ لو عُمّرتُها أن أُؤَدّی شکرَ واحدةً من انعُمک مَا اسْتَطَعْتُ ذَلِکَ.»
[11]. کلیات مفاتیح الجنان: دعای شریف عرفه؛ «... ألیس کلّها نعمک عندی...»
[12] . مفاتیح الجنان: دعای شریف عرفه.
[13] . سبأ (34): 13؛ و از بندگانم اندكى سپاس گزارند.
[14]. بحارالأنوار: 64/ 268، باب 14، ذيل حديث 1؛ «شکر» اذعان ظاهری و باطنی نسبت به نعمات الهی و شناخت نعمت دهنده و هزينه كردن نعمت در امورى است كه دارندة نعمت به آن مأموريت يافته است.
[15]. الكافى: 2/ 95، حديث 10؛ شكر نعمت دورى كردن از همة محرمّات است.
[16] . الارشاد: 2/ 91؛ بحارالأنوار: 44/ 392، باب 37.
[17] . مفاتيح الجنان، دعاى عرفه.
[18] . بحارالأنوار:44/366؛ «(الحسین بن علی8)لما عزم على الخروج إلى العراق ، قام خطيباً فقال: الحمد لله، وما شاء الله، ولا حول ولا قوة إلا بالله وصلى الله على رسوله وسلم خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جيد الفتاة، وما أولهني إلى أسلافي اشتياق يعقوب إلى يوسف، وخير لي مصرع أنا لاقيه، كأني بأوصالي يتقطعها عسلان الفلوات...» همچنین در روایت دیگری آمده است: «و قال على بن الحسين8 : لما اشتد الأمر بالحسين بن على بن أبى طالب8، نظر إليه من كان معه فإذا هو بخلافهم لأنهم كلما اشتد الامر تغيرت ألوانهم و ارتعدت فرائصهم و وجأت قلوبهم و كان الحسين (ع) و بعض من معه من خصائصه تشرق ألوانهم و تهدئ جوارحهم و تسكن نفوسهم، فقال بعضهم لبعض: انظروا لا يبالى بالموت! فقال لهم الحسين (ع) : صبراً بنى الكرام، فما الموت إلا قنطرة تعبربكم عن البؤس و الضراء إلى الجنان الواسعة و النعيم الدائمة فأيكم يكره أن ينتقل من سجن إلى قصر و ما هو لاً عدائكم إلا كمن ينتقل من قصر إلى سجن و عذاب. إن أبى حدثنى عن رسول الله (ص) أن الدنيا سجن المؤمن و جنة الكافر و الموت جسر هؤلاء إلى جناتهم و جسر هؤلاء إلى جحيمهم، ما كذبت و لا كذبت». معانى الأخبار: 288.
[19] . اللهوف فی قتلی الطفوف:53؛ «و ورد كتاب عبيدالله بن زياد على عمر بن سعد يحثه على تعجيل القتال و يحذره من التأخير و الإهمال فركبوا نحو الحسين (ع) .»
[20] . اللهوف فی قتلی الطفوف:54؛ «و لما رأى الحسين (ع) حرص القوم على تعجيل القتال و قلة انتفاعهم بمواعظ الفعال و المقال قال لأخيه العباس (ع) إن إستطعت أن تصرفهم عنا فى هذا اليوم فافعل لعلنا نصلى لربنا فى هذه الليلة فإنه يعلم إنى أحب الصلاة له و تلاوة كتابه».
[21] . الميزان:8/ 263؛ شرح أصول الكافى(محمد صالح مازندرانى) :3/ 83؛ چيزى را نديدم مگر آنكه پيش از آن، همراه آن و بعد از آن خدا را ديدم.
[22]. موسوعة الامام على بن ابى طالب (ع) فى الكتاب و السنة و التاريخ: 7/ 248.
برگرفته از
کتاب: آیین اشک و عزا در سوگ سیدالشهدا علیه السلام
نوشته: استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان