روز سوم
(تهران مسجد هدایت (بازار))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
کلمه اولیاء در بعضی از آیات قرآن به نام دوستان است، در بعضی از آیات به معنای حاکمان و فرمانروایان است، درباره همین معنا در سوره مبارکه بقره میخوانیم که خداوند ولی مردم مومن است، اَللّٰهُ وَلِيُّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ ﴿البقرة، 257﴾، مردم مومن بر سیطره کارگردانی، فرمانروایی، و حکومت پروردگارند، او ادارهشان میکند، یک کاری که برای مردم مومن میکند این است، يُخْرِجُهُمْ مِنَ اَلظُّلُمٰاتِ إِلَى اَلنُّورِ کمکشان میکند، یاریشان میکند، آنها را از ظلمتها، ظلمت ظلم، ظلمت آلوده بودن به گناهان کبیره، ظلمت تجاوز به حقوق مردم، به سوی نور میبرد، یعنی به سوی عدالت، درستی، کرامت، کار خیر، عمل صالح، عبادت، خدمت به مردم، همه در ذیل لغت نور است.
اما اَلَّذِينَ كَفَرُوا آنهایی که رابطهشان با خدا قطع است کاری به او ندارند، کاری به دینش و پیغمبرانش ندارند یک آدمهای صددرصد مادی هستند که در آیه دیگر در قرآن میفرماید همه کارشان و تلاششان خلاصه در شکم و لذت بردن است. يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَمٰا تَأْكُلُ اَلْأَنْعٰامُ ﴿محمد، 12﴾.
یک زندگی دارند مثل چهارپایان، وَ اَلنّٰارُ مَثْوىً لَهُمْ اینها جایگاه خودشان را با کردار و رفتار و اعمالشان جهنم قرار دادند، اینجور انسانها که همیشه بودند زمان ما هم زیادند در شرق و غرب عالم، أَوْلِيٰاؤُهُمُ اَلطّٰاغُوتُ، کارگردانانشان قدرتمندان طغیانگر، سرکش، و متکبر و شیطانصفت هستند، يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ اَلنُّورِ، اینها را از فطرت عقل، وجدان، خارج میکنند إِلَى اَلظُّلُمٰاتِ میبرند در انواع گناهان قرار میدهند و آلودهشان میکنند این هم یک معنای ولی است و یک معنی اولیاء است.
اما در بعضی از آیات که خود متن آیه نشان میدهد که دارای چه معنایی است، به معنی دوستان است، این دوستان هم بر دو گروهند، آنجایی که در کنار کلمه اولیاء لفظ الله آمده یعنی دوستان خدا الا ان اولیاء الله، آنجایی که لفظ شیطان آمده یعنی دوستان شیطان. یک مقداری راجع به دوستان شیطان در جلسات قبل از خود آیات قرآن توضیح دادم، آدم وقتی به یکی علاقه پیدا میکند خب دنبالش میرود و تحت تاثیرش قرار میگیرد و حرفهایش را گوش میدهد، آنهایی که دوستان شیطانند و شیاطین حرف شیاطین را گوش میدهند چون دوستشان دارند، و خطرناکترین حرفی که شیاطین دارند چه قبل از پیغمبر این حرف را داشتند چه بعد از پیغمبر، قبل از پیغمبر به تناسب کتابهای آسمانی الهی این حرف را میزدند ولی بعد از پیغمبر راجع به قرآن این حرف را میزنند.
وَ قٰالَ اَلَّذِينَ كَفَرُوا لاٰ تَسْمَعُوا لِهٰذَا اَلْقُرْآنِ وَ اِلْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ ﴿فصلت، 26﴾، حرفشان به مردم این است حالا آنهایی که در داخل هستند رادیو ندارند که از طریق رادیو بگویند یا تلویزیون ندارند، یا ماهواره ندارند، قلم دارند گاهی با قلم مینویسند، گاهی هم نه با زبانشان بین مردم بین دانشجوها، بین خانمها، بین افراد تبلیغ میکنند که به این قرآن گوش ندهید، خب مردم برای چی به قرآن گوش ندهند مگر قرآن چه کار میخواهد بکند؟ اصلا حرف قرآن مجید چیست؟ که گوش ندهند؟ من یک سه چهار تا از حرفهای ناب قران را بزنم، یک حرف قرآن به این مردم به مردم دنیا این است.
بالوالدین احسانا، به پدر و مادر نیکی کنید، چرا این حرف را گوش ندهیم؟ این حرف ضرر دارد و زیان دارد؟ مرگ آدم را نزدیک میکند؟ آدم را دچار بلا میکند؟ چه زیانی دارد نیکی کردن به پدر و مادر، میگویند به این قرآن گوش ندهید، البته قران میگوید به قرآن هم تهمت میزنند خود قرآن میگوید میگویند این قرآن وحی الهی نیست، این را یواشکی پیغمبر با یهودیها و مسیحیها ارتباط داشته یک داستانهایی را از آنها شنیده بعد آورده تبدیل به عربی کرده و آیه آیه و سوره سوره این قرآن را ساخته است. این را خود قرآن میگوید. حالا به اینها بگوییم آن یهودی که به پیغمبر این قرآن را یاد داده کی بوده؟ در کدام کتاب است؟ در کدام تاریخ است؟ آن یهودی را که این قران را یاد پیغمبر داده و آن مسیحی چقدر احمق و الاغ بوده که نیامده به نام خودش بکند این قرآن را، این قرآنی که جهانی است، ا ین قرآنی که رشتههای عظیم علمی در آن است، این قرآنی که پرده از اسرار خلقت که برای مردم روشن نبود برداشته است، این قرانی که هزار و پانصد سال پیش آمد گفت هیچ چیز در این دنیا ساکن نیست کره زمین هم متحرک است، خورشید هم گردش دارد، ستارگان هم گردش دارند، كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ﴿الأنبياء، 33﴾، زمانی این حرف را زد که در ایران در دانشگاه جندی شاپور، در دانشگاه هند، در دانشگاه اسکندریه، در دانشگاه یونان، اساتید بزرگ علمی به دانشجویان درس میدادند زمین کاملا ساکن است خورشید دور زمین میگردد. آن زمان قران گفت دروغ است، زمین سکون ندارد. زمین یک حرکت وضعی دارد دور خودش یک حرکت انتقالی.
خب آن یهودی که این همه اسرار پیشش بوده چرا نشسته یک قرآن بسازد به نام خودش؟ قرآن میگوید این دری وریها هم علیه قرآن میگویند، زمان ما یک دری وریهای دیگر میگویند، میگویند این قران برای همان عربهای هزار و پانصد سال پیش بوده الان دیگر روزگار تمدن و علم و تکنولوژی و تکنیک و خب مثلا یکی دندانش درد میگیرد میرود زیر دستگاه ساخت تمدن و علم یونیت مینشیند، بعد دکتر بهش میگوید یک جای دندانت خراب است یک جایش کرمخوردگی دارد چه کار به قرآن دارد؟ که حالا مثلا به خاطر یونیت دندان یا به خاطر هواپیما یا به خاطر قطار، یا به خاطر تکنولوژی بگوییم قرآن را حذف بکند مگر قرآن با علم مخالف است؟ قرآن که وقتی نازل شد اولین آیاتش کنار غار حراء روی آن کوه خشک بیآب و علف اصلا از علم شروع کرده که، اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ اَلَّذِي خَلَقَ ﴿العلق، 1﴾ خَلَقَ اَلْإِنْسٰانَ مِنْ عَلَقٍ ﴿العلق، 2﴾ اِقْرَأْ وَ رَبُّكَ اَلْأَكْرَمُ ﴿العلق، 3﴾ اَلَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ﴿العلق، 4﴾عَلَّمَ اَلْإِنْسٰانَ مٰا لَمْ يَعْلَمْ ﴿العلق، 5﴾. این اصلا کجایش با علم مخالف است که دردشان آمده میگویند این کتاب برای هزار و پانصد سال پیش است به درد دنیای امروز نمیخورد، کجایش به درد دنیای امروز نمیخورد؟
مثلا در قران به زنان میگوید حریم عفتتان را حفظ کنید، شما برای شوهرانتان هستید، با مرد نامحرم ارتباط پنهان برقرار نکنید، در سوره مائده و نساء این حرفش بد است؟ مخالف با تمدن است؟ مخالف با علم است؟ قرآن مجید میگوید با پیغمبر بیعت کنید به شرط اینکه دزدی نکنید، این به درد ان روز میخورد یعنی شما ایرادکننده به قرآن شب را خواب باشی با تمدن موافق هستی که دزد بیاید خانهات یک اسپری هم بزند خودت و زنت بیهوش بشوید هر چی طلا و فرش و پول دارید ببرد، این خوب است؟ کجای قرآن به درد امروز نمیخورد؟ این هم زمان ما میپرانند، یاوه میگویند.
گاهی هم اسم قرآن را نمیبرند به مردم میگویند مسجد و منبر نروید این آخوندها سر شما را کلاه میگذارند، حالا خود من یک آخوند پنجاه سال است از بیست سالگی تا الان دارم منبر میروم در تمام کشور یک نفر هست بیاید بگوید آقایان این آقا طبق این مدارک سر ما را کلاه گذاشته یا آمد گردنش را کج کرد گفت ده میلیون به من بده من ندارم بهت بدهم، کی سر شما را کلاه گذاشت؟ بله اگر در این لباس کسی سر کسی را کلاه گذاشته مثل همانی است که میگوید آخوندها گولتان میزنند چون خودش هم روباه گولزن است، وگرنه یک انسانی که ایمان به خدا و قیامت دارد سر کی را کلاه میگذارد مگر میتواند؟ اصلا قرآن میگوید قدم مومن برای گناه جلو نمیرود، یعنی آیه یک جوری نظام داده شده البته درباره پیغمبر و بعد هم مومنین به حضرت، ما کان لنبی ان یقول، اصلا برای هیچ پیغمبر من زمینه مکر و حیله و دغلبازی نبوده، انگار اصلا نمیتوانسته دغلبازی بکند. میگوید سرتان را کلاه میگذارند خب روحانیت شیعه از زمان غیبت صغری تا حالا، چقدر کتابخانه درست کرده چقدر دار الایتام، چقدر مسجد، چقدر مدرسه، چقدر حوزه، چقدر کتاب چاپ کرده چقدر مردم فاسد را توبه دادند و یک غده سرطانی را از جامعه کم کردند، چقدر خانوادههای فقیر و یتیم را در سرپرستی خودشان گرفتند، فراوان هم هست این منابع خیر در کشور در سرپرسی یک آخوند واجد شرائط شیعه.
به من گفتند یک آخوندی روی تخت افتاده نمیتواند بیاید پایین، دلتان میخواهد از ایشان دیدن کنید گفتم بله، رفتم، یک خانه داشت هشتاد متر، زندگی بسیار معمولی، به قول امروزیها رزومه این آخوند پیرمرد را به من دادند در کمربند مناطق ایران در محرومترین مراکز این آخوند بالای پانصد تا مسجد و مدرسه ساخته بود، میدویده، آبرو میگذاشته پیش پولدارها میرفته، پیش تاجرها میرفته خودش که چیزی نداشت درامدش برای بازنشستگی معلمی بود اما دائم در ایران میچرخیده تا از پا افتاده، کی آخوند شیعه سر شما را کلاه گذاشت؟ آنها میگویند میگویند نرو دنبال این، نرو مسجد، نرو پای منبر، شاهکار حرف اینها این است لا تستمعوا هذا القرآن، گوش ندهید.
علاوه بر اینکه گوش ندهید الغوا فیه، در مسیر قرآن هر چقدر مانع، حرف، مقاله، سر و صدا میشود بریزید که صدای قران، احکام قرآن به گوش کسی نخورد. الان سر راه قرآن در خارج بالای دو هزار تا ماهواره، هفتصد میلیون سایت، چهار هزار سایت بهائی، دارد سر و صدا میکند، فریاد میکند، جوانها را جذب میکند، زنها را جذب میکند، مردها را جذب میکند، وقتشان را میکشد که صدای قرآن بهشان نرسد، حضرت سید الشهدا دوست داشت این عمرسعد خبیث و این سی هزار نفر هم نروند جهنم دوست داشت نروند، هفتاد و دو تا را کشته بودند، بچه شش ماههاش هم کشتند، امام باز هم امیدوار به نجاتشان بود، روی اسب خون هم ا ز بدنشان میرفت نفس میکشید خون میزد بیرون، آمد روبروی لشگر دهان مبارکش را باز کرد، نصیحت کند، عمرسعد گفت هر چی طبل و شیپور است بزنید اسبهایتان هم به صدا دربیاورید که صدای این به گوش کسی نخورد، کاری که الان اروپا و امریکا علیه قران دارند میکنند بکوبید، بزنید، فیلم هالیوودی تا میشود پخش کنید، در ماهوارهها زیباترین بدنها و قیافهها را نیمه عریان و لخت به مردم نشان بدهید، جذب بشوند دیگر دنبال قرآن نروند. این کار شیطان است و دوستان شیطان.
اما دوستان پروردگار که شماها هستید، تعدادتان هم در کره زمین کم است، خیلی کم است، نسبت به هفت میلیارد جمعیت ما خیلی کم هستیم اندک هستیم، اینها هم یک ویژگیهایی دارند، اینها طبق گفتار قرآن و پیغمبر و ائمه طاهرین انسانهای بسیار سودمند و با منفعتی هستند، بسیار سودمند، من یک رفیق داشتم واقعا از دوستان خدا بود، یعنی لمس میکرد آدم از دوستان خداست. این به داد کسانی رسید که سخت میشد به داد آنها برسی، آنهایی را که ایشان برگرداند و آورد در صراط مستقیم، یکیشان را برایتان بگویم، که اگر پیراهنش را درمیآورد دو تا دستش، گردنش و سینهاش خالکوبی بود، آن دوست من مرد این آدم و نمونه این آدم که کم نبودند، اینها بین ده و پانزده و بیست سال از دنیا رفتند، این دوست من هم آخوند بود، یعنی یک کار این آخوند این بود چاقوکش، عرقخور، لات، خال کوبیده، انگار عیادت مریض رفته بود، خودش میرفت سراغ اینها، مطبی نزده بود اینها بیایند سراغش، خودش میرفت.
سی سال بعد از مردنش، یک روز من پیاده در خیابان داشتم میرفتم دیدم یک کسی از آنور خیابان در پیادهرو من را صدا زد ایستادم، گفت نیا من میآیم، آمد، داستانی که میگویم برای بیست و پنج سال پیش است، گفت من بچه ندارم خانم هم مرده، حدود هفت میلیون پول نقد دارم محصول شصت و پنج سال عمرم است که جمع کردم، خمسش هم دادم، پاک پاک است، این را من چه کار بکنم؟ چون گفت نزدیک مرگم است دلم میخواهد این هفت میلیون را با خودم ببرم یعنی اینها را مومن بار آورد، باورکننده قیامت و برزخ بارآورد، باورکننده بهشت و جهنم بار آورد تمامش هم از برکت قرآن، خوب نیست؟ که چهار تا لات چاقوکش دشنهکش عربدهکش مست را آدم بیاورد تبدیل به یک انسانهای والا عبد خدا، آرام، با محبت، و کار خیر کننده کند. خوب نیست؟ قرآن به درد الان نمیخورد، چی به درد نمیخورد؟
گفتم من یک نامه برایت مینویسم میگذارم در پاکت، اگر اجازه بدهی در پاکت را ببندم، برو قم پیش فلان آقا آن در پاکت را باز کند هر چی او گفت گوش بده، گفت روی چشمم، نه نمیکند، آن آقا که فوت کرده بعدا از مراجع بزرگ شد آن وقت که من این نامه را نوشتم هنوز در رده مرجعیت نبود داشت میشد شایسته هم بود، در پاکت را باز میکند بدون اینکه او بخواند نامه را خودش میخواند، من نوشته بودم که ایشان هفت میلیون پول دارد و شایسته است که شما تحویلش بگیرید و نهار هم نگهش دارید برای این هفت میلیون راهنماییاش کن چه کار کند، نامه را میبندد، او رانهار نگه میدارد، بعد ازظهر برمیدارد سوار ماشین میکند میبرد در یک منطقه مرکزی قم، هزار و دویست سیصد متر زمین خالی نشانش میدهد میگوید این زمین فقط وقف است سالی ده روز روضهخوانی دارد هیچ کار دیگر ندارد ده روز، بقیه سال این زمین بیکار است، و تولیت زمین هم دست من است، ما مدرسه برای طلبهها کم داریم، طلبه میخواهد مرجع بشود مفسر قرآن، نویسنده، منبری، شما بیا هفت میلیون تومانت را خرج کن اینجا یک مدرسه بساز، دو سال طول کشید، یک مدرسه سه طبقه ساخت کاشیکاری هم کرد، چوبهای درش هم گفت همه د رها را میخواهم چوبی بگذارم یک سال خواباند، مدرسه سه طبقه عالی، چهارصد سیصد تا طلبه گرفتند، شب افتتاحش آن مرجع با او تهران تماس گرفت گفت فردا شب اینجا دارد، یک قِران هم از کسی نگرفت، بقیهاش هم خودش داده بود، دارد افتتاح میشود بیا، گفت نمیآیم، آقا چرا نمیآیی؟ گفت مدرسه را من برای خدا ساختم نه برای نشان دادن خودم خودت افتتاح کن نمیآیم.
یک روز دعوتش کرد قم گفت بلند شو برویم مدرسه برد، گفت این اتاق زیرزمین را میبینی؟ خیلی تمیز است اجازه بده یک قبر برایت بکنند فوت کردی بیاورند اینجا روزی دویست تا طلبه برایت فاتحه بخوانند، گفت من قبرستان درست نکردم من مدرسه علم ساختم، من گفتم مردم من را یک گوشه بهشت زهرا بیندازند و بروند حاضر نشد.
دوستان خدا اهل سودرسانی هستند، اهل منفعترسانی هستند، اسمشان را خدا در قرآن گذاشته اولیاء الله، چه انسانهایی به به، حالا ما در دو ماه محرم و صفر یا در کربلا در حرم چقدر میخوانیم السلام علیکم یا اولیاء الله و احباءه، چقدر؟ شما تعریفهایی که از زین العابدین که امشب شب شهادتشان است تا امام زمان ا زاین هفتاد و دو نفر کردند ببینید، به خدا آدم ماتش میبرد، مبهوت میشود، که این دوستان خدا گاهی کارشان به کجا، حواسجمعیشان چقدر عجیب است که نسبت به همه چیزشان حواسشان جمع است. امام حسین کنار خیمه بود به حبیب ابن مظاهر فرمود حبیب مسلم ابن اوسجه از اسب به زمین افتاد، بیا برویم بالای سرش، پیرمرد هفتاد ساله جنگ کرد، زدند، افتاد در خون و خاک دست و پا میزد، امام با حبیب آمدند پیاده شدند، چقدر دوستان خدا باارزشند، امام حسین سرش را از روی خاک بلند کردند، گذاشت در دامنش، شما برادران و خواهران از دامن ابی عبدالله در این عالم جای بالاتری سراغ دارید؟ بالاتر کجاست؟ شماها من چقدر آرزو داریم وقت مردنمان امام حسین فقط کف پایش را روی صورتمان بگذارد نمیخواهد به دامن بگیرد سر ما را.
مسلم دو سه تا نفس داشت، حبیب آمد جلو گفت مسلم البته من هم نیم ساعت یک ساعت دیگر میآیم اما در همین نیم ساعت یک ساعته اگر وصیتی داری به من بگو عمل بکنم حواس جمعی را ببین، و حواس جمعی مسلم ابن اوسجه را به حبیب گفت من وصیت خیلی محکمی دارم این را اجرا کن، گفت بگو گفت حبیب اوصیک بهذا الرجل، همه وصیت من در این عالم این است دست از دامن ابی عبدالله برندار. و بعد روی دامن ابی عبدالله شروع کرد گریه کردن، حضرت ابی عبدالله به او فرمود مسلم چرا گریه میکنی؟ گفت آقا برای شما دارم گریه میکنم. هر کدام ما از اسب افتادیم آمدی سر ما را به دامن گرفتی اما یک ساعت دیگر کی میآید سر تو را به دامن بگیرد؟ مسلم تو نبودی شهید شدی اما کسی بود آمد، ولی نه اینکه سر را به دامن بگیرد موی جلوی سر را گرفت، و از پشت سر سر را از بدن جدا کرد.