شب چهارم
(تهران هیئت سجادیه نازی آباد)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
خداوند مهربان در قرآن مجید همه مردان و زنان را به انجام هر کار خیری دعوت کرده است، و جالب این است که وقتی در قرآن نشانههای مردم مومن را بیان میکند از جمله این نشانهها کار خیر است، و حتی مسابقه در کار خیر، چرا به کار خیر دعوت کرده خودش، و واجب هم کرده که مردم، مردم را به کار خیر دعوت کنند، وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى اَلْخَيْرِ ﴿آلعمران، 104﴾.
چون وقتی همه مردان و زنان اهل خیر باشند، حالا در یک شهر و در یک کشور، در یک منطقه، آنجا روی خوش امنیت را خواهند دید همه نسبت به همدیگر اعتماد خواهند داشت، همه از وجود همدیگر سود خواهند برد. یک کسی آمد خدمت حضرت صادق علیه السلام روایت خیلی جالبی است به حضرت عرض کرد یابن الرسول الله این که خدا در قرآن از قول مسیح در گهواره نقل میکند، چون هم وجود مسیح معجزه بود چون مریم شوهر نکرده بود، در اوج جوانی بود و در این اوج جوانی هم در اوج پاکی و پاکدامنی بود. در همین فلسطین، در شهر قدس، اینجایی که الان دو سه ماه است بین مردمش و بین کافران هربی زمان ما اسرائیل درگیری است.
که البته خدا در آیات اوائل سوره اسراء نابودی قطعی اسرائیل را وعده داده است، این درگیریها لازمه این است که این قدرت ضعیفتر بشود و نهایتا سفرهاش جمع بشود. خب در اوج جوانی و پاکدامنی و طهارت قلب و روح خداوند متعال به وسیله امین وحی فقط در رحم او از بیرون دمید، و ایشان حامله به مسیح شد. این به وجود آمدنش معجزه بود یعنی بدون شوهر کردن مادر بچهدار شد.
شاید از آیات قرآن بشود استفاده کرد که یکی دو ساعتی از تولدش نگذشته بود که یهودیان منطقه آمدند کنار گهواره دیدند مریمی که تا یکی دو روز قبل بچه نداشت الان بچهدار شده، صحبتهایی با مریم کردند که آنها را من نمیخواهم بگویم در قرآن مجید در سوره مریم است، نهایتا خدا به مریم فرموده بود هر چی کنار گهواره بچهات گفتند جواب نده، برای جواب گرفتن اشاره کن به گهواره، بچهای که هنوز نصف روز از عمرش نگذشته بود اشاره کرد به گهواره از داخل گهواره صدا بلند شد ، این معجزه دوم وجودی حضرت مسیح بود. این حرفها را در گهواره زد، قٰالَ إِنِّي عَبْدُ اَللّٰهِ آتٰانِيَ اَلْكِتٰابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا ﴿مريم، 30﴾ وَ جَعَلَنِي مُبٰارَكاً أَيْنَ مٰا كُنْتُ ﴿مريم، 31﴾، از امام صادق این سوالکننده کلمه مبارک را پرسید اینجور نیست که هر کسی عرب است قرآن میفهمد، اینجور نیست، شما حدود چهار بار در خود قران میبینید که خداوند میفرماید این قرآن را من برایش معلم قرار دادم، کی میگوید؟ آن وقتی که در مکه نازل شد و به زبان قریش هم نازل شد.
یعلمهم الکتاب یعنی عربها خیال نکنید چون قرآن به زبان مادریتان نا زل شده میفهمید قرآن را، قرآن تجلی علم پروردگار است فهمش کار عرب و عجم و بقال و معلم و آخوند و استاد دانشگاه نیست، بله یک سلسله آیاتش جزو محکمات است به قول خود قرآن خب این را آدم میتواند بفهمد، میتواند حالیش بشود، اما بسیاری از آیات قرآن بیمعلم اصلا قابل فهم نیست، معلم اول قرآن پیغمبر است، معلم دوم قرآن اهل بیت هستند، معلم سوم هم نداریم.
روحانیهای بسیار باسواد شیعه فقط انتقالدهنده حرفهای معلم او قرآن پیغمبر و معلم دوم قرآن اهل بیتند همین، یعنی خود ما هم اگر بدون پیغمبر و ائمه به قرآن مراجعه کنیم نمیفهمیم خیلی جاهای قرآن را، اگر کسی ادعای فهم بکند خیلی راحت میشود گیرش انداخت. اگر در ادعایش هم بگوید که ما نیاز نیست برویم سراغ روایات، خب میرویم سراغ خود قرآن چرا برویم سراغ روایات؟ باز هم در یک لحظه میشود گیرش انداخت به این شکل، بهش میگویی قرآن قابل فهم است؟ میگوید بله، میگوییم روایت در کنار قرآن لازم نیست به ما کمک بدهد بفهمیم؟ میگوید نه، و این یک تز بسیار خطرناکی است که اولین کسی که این تز شیطانی آلوده ضد قرآن را علم کرد آنی است که شما ازش تعبیر میکنید به دنیا، آن گفت حسبنا کتاب الله، ما روایت داریم قرآن برای ما بس است ما نیازی ندارد سراغ کسی برویم، از همانی که این تز آلوده ابلیسی را علم کرد تا الان زمان ما که جوجه روشنفکرهای غربزده میگویند قرآن بس است، حالا آنهایی که مثلا ادعای دینداری دارند بیدینها که کاری به این حرفها ندارند، به کل آنها ما میگوییم قرآن به تنهایی بس است معلم هم نمیخواهد آنهایی که عرب هستند خودشان میفهمند مایی که عرب نیستیم میرویم ده سال کلاس عربی میبینیم ما هم میشویم مثل عربها با زبان مادری عرب آشنا میشویم و استاد میشویم، از آن اولی که این تز را علم کرده تا الان، شما بهشان بگو کل روایات را میگویید نیاز نداریم خیلی خب کنار، بیست جلد کتاب وسائل که کل آن روایت است هیچی دیگر نیست بیست تا هفتصد صفحه چهارده هزار صفحه، ده جلد کتاب کافی که پنج هزار صفحه است حدود هفده هزار روایت دارد اینها کنار، شما این آیه را برای ما معنی کن همین یک آیه را کامل هم نه همه آیه را نمیخواهد معنی کنی شما که میگویی ما نیازی به روایت نداریم و قرآن برای ما کافی است اقیموا الصلاة، ای جامعه اهل ایمان نماز را به اجرا بگذارید یعنی بخوانید این که روشن است معنیاش اقیموا الصلاة امر پروردگار است که خیمه نماز را برپا کنید و همتان اهل نماز بشوید، مگر نمیگویید روایت لازم نیست؟ خب ما کی باید نماز بخوانیم؟ چه وقت باید نماز بخوانیم؟ قرآن که میگوید اقیموا الصلاة اوقات نماز دقیقا کی است؟ بعد هم چند رکعت بخوانیم حالا فرض که صبح بلند شدیم نماز بخوانیم قرآن که عدد رکعات را نگفته که کجای قرآن است فقط گفته نماز بخوانید خب ما هم عاشق خدا میخواهیم نماز بخوانیم کی بخوانیم؟ شکل نماز چگونه است؟ کجای قرآن است که نماز رو به قبله، که نماز حمد دارد نماز سوره دارد، نماز رکوع و سجده دارد، ذکر رکوع و سجده این است، نماز تشهد دارد، نماز سلام دارد کجای قرآن است؟ از من بپرسید من نزدیک به پنجاه بار از جوانی تا حالا از اول تا آخر قرآن را دیدم چهار بار هم قرآن را ترجمه کردم هر بار یک سال و نیم طول کشیده یعنی کلمه به کلمه قرآن را دیدم، این نمازی که ما صبحها میخوانیم و ظهر و مغرب و عشا در کجای قرآن است؟ کی برای ما بیان کرده که نمازی که مراد خداست این است، رسول خدا وقتی آیه نازل شد نماز بخوانید به مردم گفتند صلوا کما اصلی، بیایید ببینید من صبح چطور نماز میخوانم ظهر چطور میخوانم، مغرب و عشا و عصر چطور میخوانم شما هم همینطور بخوانید، پیغمبر ملت را جمع کرد گفت نماز وضو دارد اگر عذر وضو داشتید غسل دارد، اگر عذر غسل داشتید تیمم دارد، لباس نمازگزار باید حرام در آن نباشد، اگر یک دکمه پیراهن از حرام به پیراهن باشد نماز باطل است، اگر ته نخ سوزن از حرام به لباست باشد زنت دوخته نماز باطل است، اگر فرش از پول حرام خریده شده باشد نماز باطل است، اگر خانه از ما حرام یا غصبی یا ارث خواهر و برادرت باشد و تو به نام خودت کردی نماز باطل است، کل اینها کجای قرآن است؟
درباره غسل خدا میگوید فاغسلوا غسل کنید، خب آن غسلی که ما میکنیم این کجای قرآن است که اول سر و گردن را بشور بعد طرف راست، بعد طرف چپ چسب روی بدنت نباشد، پارچه و گیر نباشد، رنگ نباشد، رنگی که جرم دارد اینها کجای قرآن است؟ اگر قرآن میخواست اینجوری حرف بزند که دویست جلد میشد قرآن، قرآن کلیات دین الهی را بیان کرده توضیحش را به پیغمبر یاد داده است.
و اگر دکتر زخم دستت را بسته در غسل و در وضو میگوید با دست نمدار بکش روی این پارچه، خب این کجای قرآن است یعنی غسل جبیره و وضوی جبیره کجای قرآن است از کل نماز فقط شکل وضو در قران است و تیمم، إِذٰا قُمْتُمْ إِلَى اَلصَّلاٰةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى اَلْمَرٰافِقِ وَ اِمْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى اَلْكَعْبَيْنِ ﴿المائدة، 6﴾ همین شما شکل تیمم هم در قرآن نمیبینید نیست فقط پروردگار فرموده فَلَمْ تَجِدُوا مٰاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً اگر آب نبود وضو بگیرید یا مانع داشتید عذر داشتید با خاک پاک تیمم کنید. خب کجای قرآن است این که میگوید قران کافی است ما دیگر روایت لازم نداریم خب تو اگر علاقه داری دیندار باشی خب این نماز را از کجای قران درمیآوری؟ قرآن مجید میگوید وَ لِلّٰهِ عَلَى اَلنّٰاسِ حِجُّ اَلْبَيْتِ مَنِ اِسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ﴿آلعمران، 97﴾ واجب است بر کسی که میتواند برود مکه برود خب حالا رفت مکه، از احکام حج چقدر در قرآن است؟ یک دانه این است وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ اَلْعَتِيقِ ﴿الحج، 29﴾، به این خانهای که از قدیم ساخته شده زمان ابراهیم طواف کنید، خب چطوری طواف کنیم؟ الان مردم میروند مکه آنی که میگوید قرآن برای ما بس است ما دیگر قال الرسول الله قال الصادق و قال الباقر لازم ندارد ما ماشالله خودمان باسوادیم قران را میفهمیم، خب خدا حج را در قرآن واجب کرده چطوری میفهمیم؟ وقتی در آیه میگوید و الیطوفوا بالبیت العتیق واجب است دور این خانه قدیمی طواف کنید چطوری باید طواف کنیم؟ الان ما که میرویم مکه روبروی حجر الاسود شانه چپمان را میگیریم رو به حجر از طرف چپ بدن دور میزنیم کجای قرآن است که باید شانه چپ رو به بیت باشد نیست که، کجای قران است که هفت بار طواف کن، از این آیه و الیطوفوا چطوری جناب استاد جناب جوجه فکلی، جناب غربزده جناب شیخ و مرجع، از کجای و الیطوفوا بالبیت العتیق درمیآید که شروع طواف از طرف چپ است؟ از کجای آیه در میآید؟
خب اگر ما روایت نداشتیم، معلم قران را نداشتیم، مردم میرفتند مکه یک عدهای میگفتند ما دلمان میخواهد از طرف دست راست بچرخیم، یک عدهای میگفتند خوشمان میآید از، یک میلیون نفر عکس همدیگر قاطی میشدند، یک عده میگفتند از این طرف میچرخیم یک عده میگفتند از این طرف، از کجای آیه درمیآید؟ از هیچ جای آیه عدد طواف از کجای قرآن درمیآید؟ هیچ جا، در صفا و مروه قرآن فقط میگوید إِنَّ اَلصَّفٰا وَ اَلْمَرْوَةَ مِنْ شَعٰائِرِ اَللّٰهِ فَمَنْ حَجَّ اَلْبَيْتَ أَوِ اِعْتَمَرَ فَلاٰ جُنٰاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمٰا ﴿البقرة، 158﴾، مروه و صفا از شعائر خداست کسی که حج واجب میرود یا عمره، سعی صفا و مروه کند، چند دفعه؟ قرآن نگفته، بعد از کجای صفا باید شروع کرد؟ قرآن ندارد، به کجا باید ختم کرد؟ قرآن ندارد، صفا و مروه طوافش باید بین دو کوه قرار بگیرد کوه صفا و کوه مروه، اول باید از صفا شروع کرد یا از مروه ندارد، باید رفت یک خرده روی کوه شروع کرد یا نه از همان اول کوه ندارد، خب میگویی قران کافی است قرآن که هیچی را به ما یاد نمیدهد، فقط احکام کلی را به ما میگوید قرآن مجید.
قرآن مجید میگوید مرد و زن ازدواج بکنند، فَانْكِحُوا مٰا طٰابَ لَكُمْ مِنَ اَلنِّسٰاء ﴿النساء، 3﴾، خب چطوری ازدواج کنیم، قرآن که بیان نمیکند که یعنی بروید جوان برود دختر را ببیند بگوید که سلام علیکم تو زن من و من شوهر تو اینجوری ازدواج بکند، که یک کسی برود به یک دختر بگوید تو زن من و من شوهر تو و یک عروسی هم بگیریم خب این که زنا میشود با زنای زناکاران چه فرقی میکند؟ چطور باید ازدواج مشروع انجام بدهیم چه کار باید بکنیم؟ ندارد قرآن، کجای قرآن است که زن به مرد بگوید زوجتک نفسی فی علی المهرکجای قرآن است صیغه عقد و ازدواج، ولی کی باید یاد ما بدهد که حرامزاده در جامعه زیاد نشود؟ خب این روایت باید به ما بگوید که یک جملات عربی باید بخوانند زن و شوهر اگر بلدند اگر بلد نیستند هر دو وکیل میگیرند آن بخواند، خب این کجای قرآن است؟ بعد هم ممکن است این آدمهای غربزده یک چرند و پرندهایی میگویند آدم ماتش میبرد که این مغزشان پر از کاه است، عقل انگار ندارند.
میآیند میگویند که یک دختری به کل نامحرم، یک پسری به کل نامحرم، این زوجت انکحت چه قدرتی دارد که یک مرد و زن نامحرم را با هم محرم میکند؟ بچهشان حلالزاده میشود، دوتایی به هم محرم میشوند آخه این دو تا کلمه در این عالم چی از دستش برمیآید که شما میگویی یک دختر نامحرم با یک پسر نامحرم محرم میشوند و میشوند زن و شوهر، یک روحانی بود تهران من مسجدش منبر میرفتم خودش را یادم نمیآید، پسرش که از علمای مایهدار تهران بود به جای پدرش نماز میخواند. یک چهار پنج سال من دهه عاشورا شبها مسجد آن عالم منبر میرفتم از علمای پرسواد پرمایه رده اول تهران بود. به نام آقا شیخ محمدحسن طالقانی که یکی از اولیاء خدا به خودم گفت یعنی من این را با دو گوش خودم شنیدم، گفت کاظمین من یک لحظه کنار حرم موسی ابن جعفر خدمت امام زمان رسیدم آمده بود زیارت، درست هم دیده بود یک چهره برجستهای بود، در ما رفقای دوره اولمان بود و من از این آدم ده سالی که با او بودم و مسافرت رفتم گناه ندیدم، خیلی اهل عبادت بود، خیلی اهل پاکی بود، گفت من کاظمین به خودم گفت، خدمت امام عصر که در جوانیهایم رسیدم امام فرمودند برگشتی تهران در شهر تهران سلام من را به آقا شیخ محمد حسن طالقانی برسان.
یک بار ایشان را دعوت کردند عقد بخواند، یک متدین مرید مسجدش گفت آقا دخترم را شوهر دادم شما بیا عقدش را بخوان فرمود میآیم، ایشان وقتی وارد آن مجلس میشود خب آن زمانها رسم نبود میز و صندلی همه دور سالن مینشستند، خانههای تهران هم بزرگ بود خیلی بزرگ بود، مشرف هم نبود در تهران، کم بود خانه دو طبقه خانهها حیاط بزرگ داشت ده تا هشت تا اتاق، همه هم دور هم بودند همه هم با هم میساختند، اتاقها هم خیلی بزرگ بود، وقتی آیت الله آقا شیخ محمد حسن طالقانی نشست نگاهش افتاد به یک جوانی که یک صندلی برایش گذاشتند نشسته، جوان هم خیلی فکل کراواتی و مسئله برای اوایل زمان رضاشاه است، معلوم شد این جوان را پدر پولدارش فرستاده اروپا آن وقت فرانسه میرفتند آنجا درس خوانده، متکبرانه نشسته بود پایش هم انداخته بود روی پایش محل هم به مرحوم آقا شیخ محمد حسن طالقانی نگذاشت از قوم و خویشهای دور این خانواده بود با پدر و مادرش دعوت داشت در مجلس عقد شرکت بکند. وقتی نوبت خواندن عقد شد آقا شیخ محمد حسن به وکالت از دختر و پسر عقد را خواند، زوجت موکلتی لموکلی علی الصداق المعلوم سه چهار صیغه عقد را که خواند ساکت شد و به پدر دختر گفت دختر خانم محرم به این جوان است که داماد است کاری دیگر نداریم یک چایی برای ایشان آوردند یک دفعه این جوجه فکلی که اروپا دیده بود با یک تکبری برگشت گفت آقا شیخ بیاحترامی یعنی به انسان ملا، صد تا استاد دانشگاه آن زمان آقا شیخ محمد حسن در جیبش میگذاشت ده رشته علم را متخصص بود با تحقیق، آقا شیخ چیه این دو کلمه عربی چی کاره است که یک دختر نامحرم را با یک پسر نامحرم محرم کرد؟ ایشان هیچی نگفت.
گروه مذهبی جلسه خیلی ناراحت شدند، دیدند این عالم بزرگ انگار از جواب این جوجه فکلی درمیرود، آبروریزی بود آقا شیخ محمدحسن سکوت کرد، چایی و میوهاش را خورد و تقریبا مجلس دیگر عادی شد یک مرتبه آقا شیخ محمدحسن رویش را به آن جوان کرد گفت الاغ، احمق، بیشعور، نفهم، توله سگ، جوان از روی صندلی بلند شد گفت به من هستی؟ گفت بله به تو میگویم الاغ، برای چی این توهین را میکنی؟ حاج شیخ محمد حسن گفتند خودت الان گفتی این کلمهها اثری ندارد که، خب من به تو میگویم الاغ چرا ناراحت میشوی نباید اثر بکند، سرش را انداخت جوان پایین در رفت، یعنی دیگر جواب بهتر از این نمیشد که، کلمه اثر ندارد خب اگر اثر ندارد چرا بهت میگویم الاغ از کوره درمیروی اثر دارد که درمیروی، کلمه اثر دارد که ناراحت میشوی، کلمه اثر دارد که خوشحال میشوی، شما همین امشب میروی خانه بچه کوچکت میدود، بنشان روی دامنت بگو الهی قربان آن قیافه قشنگت بروم ببینید بچه چقدر شاد میشود، حالا بچه میآید به طرفتان برو گمشو، بچه همینطوری ول میشود گردنش را کج میکند میرود یک گوشه کز میکند میزند زیر گریه. اثر دارد دیگر چرا اثر ندارد.
اصلا جهان ما جهان اثرگذاری و اثرگیری است، خب مقدمه طول کشید پروردگار عالم در قرآن همه ما مردان و زنان مومن را آنی که دین ندارد که با خدا قهر است، حرف خدا با ماست، یعنی با رفیقهایش، دارد به م ا رفیقهایش میگوید به صورت امر واجب که هر خیری را انجام بده، هر خیری را. امر میکند. چرا واجب کرده هر خیری را ؟ خیرهای واجب مثل عبادات، مثل خمس، مثل زکات، مثل رعایت حق واجب زن و رعایت حق واجب شوهر از طرف زن، رعایت حق واجب اولاد، چرا امر کرده به ما انجام خیر ر ا؟ برای اینکه تمام خیرات کلید هشت در بهشت است، بهشت هشت در آن کلیدی غیر از خیر ندارد.
دوست داشته ما را، که در این شصت هفتاد ساله ما هر کار خیری را انجام بدهیم و این کلید را با خودمان برداریم ببریم عالم بعد در بهشت را به روی خودمان باز کنیم حالا نه به معنی کلیدی است که کلیدسازها میسازند یعنی عامل، سبب، و علت باز شدن درهای بهشت به صورت اتوماتیک کلیدش همین کارهای خیر است.
و همین قرآن تمام ما را از هر شرّی یعنی از هر گناهی، از هر ظلمی، از هر کار زشتی نهی کرده، چون هم امنیت جامعه را به هم میریزد، هم بیاعتمادی میآورد، هم قیمت آدم را پایین میآورد هم فردای قیامت آدم را به طرف جهنم میکشانند، شرّ راه دوزخ است، دوست داشته ما را که میگوید هیچ شری را نداشته باشید، نه در خانه شرّ داشته باشید نه در کاسبی شر داشته باشید، نه در حرف زدن شر داشته باشید نداشته باشید شرّ آتش است، دوزخ است، نمیخواهد ما برویم جهنم دوست ندارد، متنفر است از جهنم رفتن.
در قرآن میگوید وَ لاٰ يَرْضىٰ لِعِبٰادِهِ اَلْكُفْرَ ﴿الزمر، 7﴾، من راضی نیستم مایه دوزخ در شما پدید بیاید، خب تا اینجا معلوم شد که قران بیمعلم قابل فهم نیست حالا آن روایت را تمامش کنیم به امام صادق گفت آقا مسیح در گهواره حرف زد یک حرفش این بود جعلنی مبارکا، ای مردم خدا من را مبارک قرار داده، مبارک یعنی چی یابن الرسول الله؟ امام معلم قرآن است، امام میداند مبارک را خدا چه مرادی از آن دارد ما نمیفهمیم، امام صادق فرمود مبارک این خیلی برای من جالب است وقتی خودم در تفاسیر قرآن و در روایات دیدم واقعا برایم جالب بود، حضرت فرمود کلمه مبارک به معنی نفاع است نه نافع، نافع اسم فاعل است، یعنی آدمی که گاهی سود دارد گاهی ندارد، گاهی حال دارد یک کار خیری میکند گاهی حال ندارد کار خیری نمیکند، قطع و وصل است با خیر، امام ترجمه کردند مبارکا را به نفاع، صیغه مبالغه است بر وزن فعال، یعنی مسیح گفت خدا از الان که من در گهواره هستم تا روزی که من را میبرد هر چه سود است از من به مردم خواهد رساند. هر چی خیر است از من به مردم خواهد رسید خدا خودش اهل خیر است در قرآن هم که خواندید نخواندید در سوره آل عمران، قُلِ اَللّٰهُمَّ مٰالِكَ اَلْمُلْكِ تُؤْتِي اَلْمُلْكَ مَنْ تَشٰاءُ وَ تَنْزِعُ اَلْمُلْكَ مِمَّنْ تَشٰاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشٰاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشٰاءُ بِيَدِكَ اَلْخَيْرُ إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿آلعمران، 26﴾.
پس هر چی خیر است پیش خداست و خدا خیر را پیش خودش نگه نداشته چون بخیل که نیست، کل این آفرینش خیر خداست، همین الان که ما میرویم خانه خانم ما زحمت میکشد سفره را میاندازد هر چی سر سفره است خیر خداست، آب و سبزی و نان و برنج و گوشت و نخود و لوبیا، خیر پیش اوست ولی پخشکننده به همه عالم است. یک آقایی یک خانمی که اهل خیر است میشود هماخلاق خدا، کسی که هم اخلاق خدا میشود خدا دوستش دارد، هماخلاقش است دیگر، ما با اینهایی که رفیق هستیم چرا دوستشان دارم آنها چرا ما را دوست دارند؟ چون روحیاتمان به هم میخورد، اما اگر یکی بیاید با ما رفیق باشد، بخیل، حریص، تنگ نظر، بد و زشت خیلی زود رهایش میکنیم نمیخواهیم.
خدا وقتی هماخلاق خودش را میبیند دوستش دارد، اهل خیر هم اخلاق خدا هستند، اهل شر هم اخلاق کی هستند؟ ابلیس، قرآن میگوید شیطان هماخلاقهای خودش را دوست دارد، خوشش میآید از آدم بد، خوشش میآید از آدمی که شر دارد، از آدمی که ظالم است، از آدمی که پست است. خدایا به حقیقت ابی عبدالله اولا ما را تا آخر عمرمان زن و بچههایمان را، نوهها و نتیجههایمان را نسلمان را که تا قیامت به دنیا میآیند کل را، اهل خیر قرار بده. از هر شری حفظشان کن، من دعای به زن و بچه و نسل را از قرآن از ابراهیم خلیل یاد گرفتم ابراهیم هر وقت دعا میکرد به کل نسلش هم دعا میکرد، رَبَّنٰا وَ اِجْعَلْنٰا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنٰا أُمَّةً مُسْلِمَةً ﴿البقرة، 128﴾ دعای به کل نسل، شما هم این عادت را داشته باشید بعد از نماز دعا مستجاب است به زن و بچهتان، به نسلتان تا قیامت دعا کنید خدا گوش میدهد. ما در سه نسل قبلمان یا چهار نسل قبلمان دقیق الان نمیدانم یک خانمی بوده سواد هم نداشته فقط سواد قرآن داشته و آنوقتها مفاتیح نبود زاد المعاد که نسل به نسل برای ما نقل کردند که ما همه گروهمان و خانوادهمان مرد و زن از نسل آن زن هستیم، بچههایش نقل کردند این بچهها برای بچههایشان، بچههایشان برای بچههایشان این بچههای آخری که حالا همه مردند آنها من نوجوان بودم برای من گفتند گفتند یکی از دعاهایش سر جانمازش با گریهاش این بود که خدایا از نسل من روحانی قطع نکن، از نسلش مرجع تقلید به وجود آمده، روحانیون بسیار خوبی به وجود آمده، من خودم وقتی که بچهدار شدم بچهها به دبیرستان که رسیدند دیدم خیلی میل دارند بروند قم، نوههایم دیدم میل دارند بروند قم، فهمیدم دعای او در حق نسل مستجاب شده، دعا بکنید دعا خیلی خوب است، دعا گدایی از پروردگار است.
خب یکی از سختترین ایام اهل بیت را بگویم، آن وقتی بود که هشتاد و چهار زن و بچه یک عدهای زنان آن هفتاد و دو نفر بودند، اهل بیت ابی عبدالله هم هفده نفر بودند، آنهایی که زنده مانده بودند، دو تا پسر زنده بود یکی یک حسن ابن حسن بچه حضرت مجتبی، یکی زین العابدین از کل مردان خانواده این دو تا زنده بودند بقیه هم بچهها، ابی عبدالله رفته میدان نیامده فکر کنید اینها با آن عشق آتشینی که به ابی عبدالله داشتند هیچ خبری هم از میدان ندارند، چی گذشته بهشان، شما که همه در جریان بودید اول کار که اعلام شد منا حادثه پیش آمده اعلام فقط شد اما نگفتند که چهارصد نفر پانصد نفر هفتصد نفر ما زیر دست و پا و از تشنگی از بین رفتند، ما چقدر حاجی داشتیم شصت و پنج هزار، وقتی اعلام شد منا حادثه پیش آمده شصت و پنج هزار زن و بچه و برادر و خواهر در کشور چی کشیدند، تا خبر بیاید وقتی هم که خبر پخش شد حج امسال ما در مکه و ایران عزا شد، کلا، ماها هم که کسی را در مکه نداشتیم خود من چند بار گریه کردم، حالا زن و بچه منتظرند حالا فرض کنید یک بار دیگر ابی عبدالله برگردد، که یک مرتبه دیدند آنها در خیمه بودند صدای شیهه اسب میآید اما صدایش عوض شده، این تازه خبر کلی است، یعنی همین خبری که دادند منا حادثه اتفاق افتاده، صدای عوض شده اسب فقط خبر کلی است، و دارد پا به زمین میکوبد، این هم خبر دوم، اما خبر سوم زن و بچه ریختند بیرون این خبر سوم بود که اینها دیگر فهمیدند چه اتفاقی افتاده. دیدند زین اسب واژگون شده، یال اسب پر از خون شده، اینجا من ندیدم هنوز در کتابهایمان شاید هم باشد من خیلی هم کتاب درباره کربلا دیدم ندیدم که دور اسب را گرفته باشند و ایستاده باشند و حرف زده باشند، آنی که از همه درستتر است حرف امام زمان است که وقتی زن و بچه ریختند بیرون اسب جلو افتاد زن و بچه دنبالش با پای برهنه در حالی که زیر چادر داشتند موهای سرشان را میکندند، داشتند به صورت و سینه میزدند، وارد میدان کربلا شدند دیدند و الشمر جالس علی صدره علیه السلام، شمر روی سینه ابی عبدالله.