در بخشهای گذشته روشن شد كه تمام موجودات براي حضرت سيّدالشهدا (ع) اشك ريختند و اين دليل آشكاري است كه حقيقت نوريّة حضرت سيّدالشهدا (ع) در تمام موجودات عالم سريان و جریان دارد. به عبارت ديگر عظمت وجودي امام حسين (ع) به اندازة عظمت تمام عالم آفرينش است و اين حقيقت عظيم در همة موجودات عالم تجلی داشته و عامل قوام و هستي آنان ميباشد؛ به گونهاي كه اگر خداوند اراده كند حقيقت نوراني امام حسین (ع) را از عالم آفرينش بگيرد. همة عالم در آنِ واحد، در هم فرو ريخته و قوام آنها از بين میرود[1].
ارزش نهادن شيعيان به اشک بر سیدالشهدا (ع)
يكي از مهمترين امتيازات شيعيان نسبت به ديگر مكاتب و مذاهب، اشك آنان بر مصائب امام حسين (ع) و ديگر معصومان: است. اين اشك، از نعمتهاي گرانبهايي است كه پروردگار متعال به ارادتمندان و شيفتگان حضرت سيّدالشهدا (ع) عطا نموده است.
با بررسی زندگی سایر ادیان و اقوام متوجه میشویم که اشک در همة اقوام و ادیان و مذاهب و ملل وجود داشته، ولی اشک مردم برای مشکلات مالی یا فقدان و از دست دادن یکی از عزیزان و مشکلات خانوادگی است و سود اخروی ندارد، ولی فقط در مکتب حسین(ع) است که گریه بر سیدالشهدا(ع) باعث ارتقاء و علو درجة انسان میشود و با آن به کمال انسانی نزدیک میشود.
با كمي تأمّل در متون روايي ميتوان فهميد زمينة اشك شيعيان به اجداد و پيشينيان آنان باز ميگردد؛ زیرا احتمالاً یا در نسلهاي گذشتة شيعيان انسانهاي كاملي حضور داشتند و يا يكي از بندگان ويژة پروردگار، براي آنان دعا كردند كه نسلهاي آينده راه سعادت و رستگاري را بپيمايند و بهترين مسير سعادت نيز اشك بر حضرت سيّدالشهدا (ع) است. البتّه ناگفته نماند روح آنان نیز چنين قابليت و لياقتي را داشت كه در مسير پيروي از قرآن و اهل بيت: قرار گيرد و اين لياقت را خداوند متعال به آنان هديه کرد.
حال اگر شيعيان، عملي در مسير حضرت سيّدالشهدا (ع) و ديگر معصومين: انجام دهند، خداوند متعال سود آن عمل را به حساب آنان مينويسد؛ براي اثبات اين مطلب ميتوان به دو آيه از آيات الهي استناد كرد:
(قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى)[2]
(قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ)[3]
بر اساس آية اول، خداوند مزد رسالت پيامبر (ص) را در مودّت به خاندان ايشان قرار داد و در آية دوم خداوند پاداش اين عمل (مودت به اهل بيت:) را به خودشان بازگرداند و تصريح نمود هرکس هر كاري براي اهل بيت: انجام دهد، سود آن به حساب خودش نوشته ميشود. با اين توضيح ميتوان نتيجه گرفت که خداوند، به خاطر معصومين: شيعيان و پيروانِ ايشان را دوست دارد و نعمتهاي ويژة خود (مانند اشك بر امام حسين (ع) ) را از آنان دريغ نميكند.[4]
استغفار فرشتگان براي گريهكنندگان
علاوه بر آنكه خداوند نعمتهاي ويژة خود را به شيعيان عطا ميكند، فرشتگان الهي از بارگاه الهي نيز براي ارادتمندان و گريه كنندگانِ حضرت سيّدالشهدا (ع) طلب رحمت و مغفرت ميكنند. براي اثبات اين ادّعا ميتوان به آيات سورة غافر تمسّك كرد:
(الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ)[5]
عدّهای از فرشتگان وظيفه دارند عرش الهي را حمل كنند؛ آنان جزو مقرّبان بارگاه الهي و همواره به حمد و تسبيح الهي مشغول هستند.
از سوي ديگر گرية بر حضرت سيّدالشهدا (ع) آن چنان ارزش دارد كه در عرش الهي متجلّی و منعكس ميشود، نه در آسمان اوّل و آسمان دنیا؛ زيرا آسمان اوّل توان انعكاس اين عمل باارزش را ندارد.
(وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا)[6]
وقتي عملِ عظيمِ گرية بر حضرت سيّدالشهدا (ع) به عرش الهي رسيد، فرشتگانِ عرش الهي براي گريه كنندگان استغفار میکنند و از بارگاه پروردگار ميخواهند كه گناهانشان را بيامرزد. سپس به خداوند ميگويند:
(رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً)[7]
پروردگارا! ما مغفرت و رحمت تو را محدود به اين افراد نميكنيم؛ زيرا عدّهای از مكاتب و مذاهب ديگر، از اعمالشان توبه كرده و به سوي مكتب و فرهنگ اهل بيت: روي ميآورند.
(فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا)[8]
پروردگارا! افرادي كه از اعمال گذشتة خود پشيمان شدند و توبه كردند را نيز ببخش و بيامرز.
(وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ)[9]
خدايا! گروه اولي كه گريه كنندگان حضرت سيّدالشهدا (ع) بودند، اهل دوزخ نيستند و ما از تو درخواست نكرديم تا آنان را به جهنّم نبری امّا گروه دوم را كه اهل انابه بودند و بعد از توبه در مسير تو حركت كردند از عذاب خودت محافظت كن.
(وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ)[10]
اين دعا در حق حرّ بن يزيد رياحي در واقعة كربلا مستجاب شد؛ هر چند افراد دستة اوّل همانند حبيب بن مظاهر، بُرير بن خضير[11] و زهير بن قين، از همان ابتدا وارد عذاب الهي نميشدند.
فرشتگانِ عرش الهي در ادامه، درخواست ديگري از پروردگار دارند:
(رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ)[12]
بارالها! هر دو دستة (مؤمنان و استغفار كنندگان) را وارد بهشت كن، ولي آنان را تنها به بهشت نبر؛
(وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ)[13]
بلكه به همراه پدران، همسران و فرزندانشان وارد بهشت كن.
اگر اين دعا در حقّ نسل شيعه مستجاب نميشد، آنان در مجالس حسيني شركت نكرده و در مصائب حضرت سيّدالشهدا (ع) گريه نميكردند.
راه ارزشمند کردن اشک
گريهكنندگان بر سيّدالشهدا (ع) بايد همواره مراقب انجام واجبات و ترك محرّمات نیز باشند تا در زمرة دعا شوندگانِ فرشتگانِ عرشِ الهي واقع شوند. زنان شيعه بايد به موازات گريه، حجاب، عفّت و پاكدامني را رعايت كنند و مردان نيز بايد در پيِ روزي حلال باشند و از انجام معاملات ربوي و حرام برحذر باشند. يكي از گناهاني كه در عصر كنوني رايج شد، بدحجابي و يا بيحجابي زنان است. عدّهای از بانوان با آرايشهاي مختلف و كم كردن حجاب خود سعي دارند توجّه نامحرمان را به خود جلب كرده و جوانان را به گناه آلوده كنند. اگر اين زنان با وجود این گناهان از عمل خود پشيمان شوند و به پروردگار بگویند: «اين حجاب يادگار بانوان نمونهاي همچون حضرت مريم، حضرت خديجه، حضرت زهرا و حضرت زينب كبري: بوده و من به آن خيانت كردم و از اين عمل خویش پشيمانم و به درگاه تو توبه كرده و اشك ميريزم.» اشك آنان ارزش فراواني دارد؛ به گونهاي كه حضرت امام صادق (ع) ميفرمايد: «اگر گنهكاري توبه كرده و دل او بشكند؛ حتي اگر اشك، چشمش را خيس كند و بر گونة او جاري نشود، پروردگار به او رحم نموده و گناهانش را ميبخشد.»[14]
آب دو آب است؛ یکی آنکه جامه را شُوید و دگر آنکه نامه را شُوید.
گریه کنندگان حقیقی در قصرهای بهشتی
ممكن است كسي بگويد: «انسان با انجام واجبات و ترك محرّمات به بهشت ميرود و ديگر نياز به گرية بر حضرت سيّدالشهدا (ع) نيست!» در پاسخ بايد گفت: بهشت داراي هفت طبقه است؛ خداوند متعال، بندهاي كه واجبات را انجام و محرّمات را ترك كرده است، به طبقات پايين بهشت رهنمون ميسازد؛ امّا اگر كسي گرية بر حضرت سيّدالشهدا (ع) را بر اعمال صالح خود بيفزايد، قصرها و طبقات بالاي بهشت نصيب او ميشود.
قصرها و طبقات بالاي بهشت، همان جايگاهي است كه انبيا و اولياي الهي: در آنجا حضور دارند؛ به عبارت ديگر جايگاه گريهكنندگان، انبيا و اولياي الهي: با هم يكسان است؛ زيرا خداوند متعال در سورة نساء ميفرمايد:
(وَ مَنْ يُطِعِ اللهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً)[15]
علاوه بر دليل قرآني منابع روايي نيز به اين حقيقت با ارزش اشاره نمودهاند. حضرت امام صادق (ع) به ابراهيم مُخارفي[16] ميفرمايد:
«تَكُونُوا مَعَنَا فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى»[17]
بر اساس اين روايت، افرادي كه پيرو حضرت سيّدالشهدا (ع) و ديگر حضرات معصومين: بوده و اعمال شايستهاي انجام دهند، در بهشت با حضرات مصومين: خواهند بود؛ زيرا ايشان تحمّل فراق شيعيان و ارادتمندان خود را ندارند و خداوند به واسطة شفاعت اين حضرات، آنان را وارد بهشت ميكند.
مشابهت حضرت يحيي (ع) با امام حسين (ع)
يكي از آداب دعا آن است كه انسان امور با ارزشي را از خدا بخواهد و به چيزهاي ناچيز و پست دنیوی قانع نشود. يكي از دعاهاي عرشي كه خداوند آن را اجابت كرد، دعاي حضرت زكريّا (ع) بود. در قرآن كريم به نقل از حضرت زكريّا (ع) آمده است:
(رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً)[18]
حضرت از خداوند فرزندی پاک و طیّب را تقاضا میکند. امروزه برخی از افرادی كه صاحب فرزند نميشوند، از خداوند تقاضاي فرزند ميكنند، امّا هیچگاه از خداوند طلب فرزندی پاک و طیب نمیکنند؛ امّا انسانهاي وارسته فرزندي را از خداوند ميخواهند كه در آينده اهل نماز و مسائل شرعي باشد؛ فرزندي كه در مجالس حسيني حاضر شود و براي ايشان اشك بريزد؛ آنان فرزندي نميخواهند كه در آينده به مجالس حسيني بياعتنا باشد و بگويد: «گريه كردن و سياه پوشيدن در عصر ما كهنه شده و جواب نيازهاي ما را نميدهد.»
اين فرزندان همچون شيطاني در لباس آدمياند كه حضرت زكريا (ع) و انسانهاي مؤمن از آنها بيزارند و آن را از خداوند طلب نميكنند.
با اينكه حضرت زكريا (ع) در سنين كهنسالي بود، خداوند پيامبري به نام «يحيي» را به او عطا كرد.[19] امّا دشمنان پروردگار، سر مبارک حضرت يحيي (ع) را از تن جدا کردند و در طشت گذاشتند و آن را براي حاكم فلسطين فرستادند[20] و اين همان مشابهت ميان حضرت سيّدالشهدا (ع) و حضرت يحيي (ع) است كه در روايات به آن اشاره شده است.
امام صادق (ع) و توسل به امام حسین (ع)
روزي حضرت امام صادق (ع) به بیماری شديدي دچار شدند. حضرت دستور داد تا از جانب ايشان نائب گرفته و نزد قبر امام حسين (ع) برود. غلامان حضرت، مرد شيعهاي را يافته و فرمان حضرت را به او ابلاغ كردند. آن مرد گفت: «من اين عمل را انجام ميدهم؛ امّا رتبه حضرت سيّدالشهدا (ع) و حضرت امام صادق (ع) يكسان است و هر دو حجّت الهي بر مردم هستند!» غلامان گفتار آن مرد را به حضرت منتقل كردند، حضرت فرمودند: «خداوند متعال در برخی مكانها دعاها را اجابت ميكند؛ يكي از اين مكانها بقعة مبارك حضرت سيّدالشهدا (ع) است.»[21]
بهتر است رو به جانب قبر حسین(ع) کنیم و بخاطر عظمت کار و قداست روح و علو مرتبهای که نزد خداوند دارد از او شفای خود را استمداد کنیم.
ثمرة بذل جان حسین(ع) و اشک شیعیان
بسياري از انسانها وقتي میخواهند، چيزي را به فرد ديگری اهدا کنند، توقع دارند که آن فرد نيز چيز باارزشتري به اینها بدهد؛ امّا گاهي مقام انسان آن چنان رفيع ميشود که از ديگران توقّع و انتظاري ندارد. يکي از اين افراد والامقام، حضرت سيّدالشهدا (ع) است؛ ايشان جان مبارک خود را به پروردگار بذل کرد و چیزی از خداوند نخواست.
"بذل" در لغت به معناي "هدية يکطرفه" است که از طرف مقابل چيزي نميخواهد.[22] حضرت امام صادق (ع) در مورد جدّ بزرگوارشان ميفرمايد:
«و بذل مهجته فيک»[23]
براي آشکار شدن اهميت اين موضوع ميتوان به عبادت انسانها مثال زد. گروهي از انسانها خداوند را پرستش ميکنند تا در روز قيامت به بهشت بروند؛ عدّهای ديگر نیز خدا را از خوف عذاب جهنم عبادت ميکنند؛ امّا افراد وارسته و والامقام خداوند را عبادت ميکنند نه به طمع بهشت يا ترس از جهنم.[24] در اينجا حضرت سيّدالشهدا (ع) براي رسيدن به بهشت و يا نجات از آتش جهنم جان خود را نثار نکرد؛ بلکه آن را فقط به پروردگار خود بذل کرد و در عوض این بذل خون از خداوند هیچ درخواستی نکرد.
در عوض خداوند متعال نیز براي تطهير قلوب انسانها، چشمهاي آنان را به چشمة اشک مبدل کرد تا در عزاي سيّدالشهدا (ع) بگريند و دلهاي خود را پاک و مطهّر کنند. با توجه به اين توضيحات ميتوان گفت پاکي قلوب شيعيان و ارادتمندان حضرت، مديون بذل جان سيّدالشهدا (ع) به خداست.
تلاش بیفایده یزید برای پرداخت غرامت خون شهدای کربلا
واقعة کربلا نه تنها براي خاندان وحي، بلکه براي خداوند نيز گران تمام شده است و هيچ چيزي نميتواند اين کشتار فجيعانه را جبران کند؛ يزيد که پس از واقعة عاشورا دچار عذاب وجدان شده بود، ميخواست با ثروتهاي فراوان غرامت اين واقعة دلخراش را بپردازد.
هنگامي که اسرای حضرت سيّدالشهدا (ع) قصد بازگشت از شام به سمت مدينه را داشتند، يزيد دستور داد مبالغ زيادي به آنان بدهند و محملهاي آنان را با پارچههاي زينتي پرکنند، امّا امّ کلثوم اين هدايا را برگرداند و فرمود: «اي يزيد! چقدر بيحيا شدی! برادر و اهل بيتم را به شهادت رساندي و حال ميخواهي در عوض اين جنايات هولناک به ما پول و ثروت دهي.»[25]
در روایت دیگری آمده است وقتی یزید تصمیم گرفت اسرای کربلا را به مدینه بازگرداند، امام سجاد (ع) سه چیز را از یزید درخواست نمود. یزید گفت: «آن سه خواستهای که انجام آنها را وعده دادهام بازگو کن تا برآورده سازم.»
امام سجاد (ع) فرمود: «اوّل سر مقدّس پدرم حسین (ع) را بده تا آن صورت نازنین را ببینم. دوّم اموالی را که از ما غارت شده است به ما باز پس ده. سوّم اگر تصمیم به کشتن من داری، شخص امینی را معیّن کن تا این زنها را به مدینه برساند.»
یزید گفت: «اوّل آنکه صورت پدرت را هرگز نخواهی دید. دوّم آنکه من تو را عفو کردم و از کشتن شما درگذشتم و زنان را کسی جز شما به مدینه باز نمیگرداند و امّا اموالی که از شما بردهاند من در عوض چندین برابر قیمت آن را به شما میپردازم.»
امام سجاد (ع) فرمود: «ما از اموال تو چیزی نمیخواهیم، ولی ما اموال غارت شده خودمان را میخواهیم؛ زیرا بافتههای مادرم، حضرت فاطمه(س) ، دختر پیامبر (ص) و مقنعه و گردنبند و پیراهن او در میان آنهاست.»
یزید دستور داد آن اموال را آوردند و دویست دینار نیز از مال خود بر آن افزود و به امام سجاد (ع) داد و حضرت نیز آن را میان فقرا و مساکین تقسیم نمود.[26]
راز جُبّة قيمتي ابی عبدالله (ع)
حضرت امام حسين (ع) همانند ديگر معصومين: قلب رئوفي داشتند و واسطة برکات فراواني، حتي براي دشمنان خود بودند. در صحراي کربلا حضرت خطاب به خواهر گراميشان فرمودند: «در ميان لباسهايم، جبّهاي قيمتي و پيراهن کهنهاي دارم، آنها را برايم مهيا کن.» حضرت زينب(س) که از علوم لدنّي معصومين: بهرة فراواني برده بود، بدون آنکه سؤالي بپرسد، آنها را آماده نمود و به برادرشان تقديم کرد. حضرت نگاه پر مفهمومی به خواهرشان نمودند و با اين نگاه پاسخ سؤال خواهر را در ذهن دادند: «خواهرم! ابتدا میخواهم پيراهن کهنه و سپس جبّة گرانبها را بپوشم تا بعد از شهادتم لشکريان يزيد که نيازمند مالياند اين جبّه را بردارند و با آن مشکل ماليشان را رفع کنند و بدنم با آن پیراهن کهنه پوشیده بماند تا بدنم عریان نباشد»[27]
پی نوشت ها:
[1]. الکافی: 1 : 179 الحدیث(12) باب أن الارض لا تخلوا من حجة؛ «لولا الحجة لساخت الأرض بأهلها: اگر حجت و دلیل خداوند در روی زمین نباشد، زمین اهلش را میبلعد.»
[2]. شوری(42):23؛ بگو از شما [در برابر ابلاغ رسالتم] هيچ پاداشى جز مودّت نزديكانم را [كه بنابر روايات معتبر اهلبيت:هستند] نمى خواهم.
[3]. سبأ(34):47؛ بگو: هر گونه پاداشى كه از شما خواستم، آن پاداش براى خودتان.
[4]. کامل الزیارات، ابنقولویه: 103، ح(ع) و الأمالی «صدوق»: 128 ، حدیث 2 .
[5]. غافر(40):7؛ فرشتگانى كه عرش را حمل مى كنند و آنان كه پيرامون آن هستند، همراه سپاس و ستايش، پروردگارشان را تسبيح مى گويند و به او ايمان دارند.
[6]. غافر(40):7؛ و براى اهل ايمان آمرزش مى طلبند.
[7]. غافر(40):7؛ پروردگارا! از روى رحمت و دانش همه چيز را فرا گرفته اى.
[8]. غافر(40):7؛ پس آنان را كه توبه كرده اند، بيامرز.
[9]. غافر(40):7؛ و کسانی که راه تو را پيروى نموده اند [بيامرز.]
[10]. غافر(40):7؛ و آنان را از عذاب دوزخ نگه دار.
[11]. بریر بن خضیر همدانی مردی شجاع، دانشمند و قاری قرآن بود و کتابی به نام "قضایا و احکام" داشت که در آن روایاتی از امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) نقل کرده بود. این کتاب از کتب معتبر نزد شیعیان به شمار میرود. بریر هنگامی که خبر قیام امام حسین(ع) را شنید، به کاروان امام ملحق شد و تا روز عاشورا در خدمت امام بود و پس از شهادت حرّ به میدان نبرد رفت و به شهادت رسید. (أعیان الشیعه:3/ 561).
[12]. غافر(40):8؛ پروردگارا! و آنان را در بهشت هاى جاودانى كه به آنان وعده داده اى در آور.
[13]. غافر(40):8؛ و نیز شايستگان از پدران، همسران و فرزندانشان [را به بهشت ببر.]
[14]. وسائل الشيعة: 15/ 227؛ «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله× قَالَ مَا مِنْ شَيْ ءٍ إِلَّا وَ لَهُ كَيْلٌ وَ وَزْنٌ إِلَّا الدُّمُوعَ فَإِنَّ الْقَطْرَةَ تُطْفِئُ بِحَاراً مِنْ نَارٍ فَإِذَا اغْرَوْرَقَتِ الْعَيْنُ بِمَائِهَا لَمْ يَرْهَقْ وَجْهَهُ قَتَرٌ وَ لَا ذِلَّةٌ فَإِذَا فَاضَتْ حَرَّمَهَا الله عَلَى النَّارِ وَ لَوْ أَنَّ بَاكِياً بَكَى فِي أُمَّةٍ لَرُحِمُوا.»
[15]. نساء(4):69؛ و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، در زمرة كسانى از پيامبران، صدّيقان، شهيدان و شايستگان خواهند بود كه خدا به آنان نعمت [ايمان، اخلاق و عمل صالح ] داده و اينان نيكو رفيقانى هستند.
[16]. إبراهيم مخارفي: بنابر ظاهر نام او ابراهیم بن زیاد خارفی بوده است. خارف یکی از مناطق همدان در زمان قدیم بود. وی از خارف به سوی کوفه مهاجرت کرد. شیخ طوسی او را جزو رجال امام صادق(ع) برشمرد. (أعيان الشيعة:2/227و233).
[17]. بحارالأنوار:66/3، به نقل از امالي شیخ طوسي: 222. متن كامل روايت: «عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْمُخَارِقِيِّ قَالَ: وَصَفْتُ لِأَبِي عَبْدِ الله جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ8دِينِي فَقُلْتُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً(ص) رَسُولُ الله وَ أَنَّ عَلِيّاً(ع) إِمَامٌ عَدْلٌ بَعْدَهُ ثُمَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ8 ثُمَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع) ثُمَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) ثُمَّ أَنْتَ فَقَالَ رَحِمَكَ الله ثُمَّ قَالَ: «اتَّقُوا الله اتَّقُوا الله اتَّقُوا الله عَلَيْكُمْ بِالْوَرَعِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ عِفَّةِ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ تَكُونُوا مَعَنَا فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى.»
[18]. آلعمران(3):38؛ پروردگارا! مرا از سوى خود فرزندى پاك و پاكيزه عطا كن.
[19]. مریم(19):7. (يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَىٰ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا)
[20]. بحارالأنوار:14/356-358؛ چگونگی شهادت جانسوز حضرت یحیی(ع) : در بیت المقدس پادشاهی هوسباز به نام هیرودیس یا هردوش بود كه از طرف حاکمان روم در آن جا فرمانروایی میكرد و برادرش بهنام دختری به نام هیرودیا داشت. پس از آنكه فیلبوس [بهنام] از دنیا رفت، هیرودیس با همسر برادرش ازدواج كرد.
هیرودیس هوسباز، عاشق هیرودیا دختر زیبای برادرش بود، به طوری كه زیبایی هیرودیا او را در گرو عشق آتشین خود قرار داده بود، از این رو تصمیم گرفت با او كه برادر زاده و دختر همسرش بود، ازدواج كند. این خبر به حضرت یحیی(ع) رسید، آن حضرت با صراحت اعلام كرد این ازدواج برخلاف دستورات تورات و حرام است. سر و صدای این فتوا در تمام شهر پیچید و به گوش آن دختر (هیرودیا) رسید و كینة یحیی(ع) را به دل گرفت، چرا كه او را بزرگترین مانع بر سر راه آرزوهای خود میدانست و تصمیم گرفت در یك فرصت مناسب از او انتقام بگیرد. ارتباط نامشروع هیرودیا با عمویش هیرودیس بیشتر شد، و زیبایی او شاه هوسران را آشفته كرد؛ به طوری كه هیرودیا آن چنان در شاه نفوذ كرد كه شاه به او گفت: «هر آرزویی داری از من بخواه كه قطعاً انجام خواهد یافت.»
هیرودیا گفت: من هیچ چیز جز سر بریدة یحیی(ع) را نمیخواهم، زیرا او نام من و تو را بر سر زبانها انداخته و همة مردم را به عیبجویی از ما مشغول نموده است. البته طبق برخی از روایات، مادر هیرودیا (كه همسر شاه بود) هیرودیا را وادار كرد، كه شاه را مجبور به قتل یحیی(ع) كند، به این ترتیب كه به شوهرش شراب داد و دخترش را آرایش كرد و با لباسهای پرزرق و برق نزد شاه فرستاد و به او گفت: اگر شاه به طرف تو آمد تمكین نكن، مگر اینکه سر بریدة یحیی(ع) را در آن جا حاضر كند؛ بنابراین در سالروز جشن تولد هیرودیس وقتی یحییبنزکریا(ع) در محراب عبادت در مسجد بیتالمقدس مشغول عبادت بود.
مأموران جلاد سراغ او آمدند و او را دستگیر كردند و به مجلس شاه نیز بردند، شاه در همان جا فرمان داد سر از بدن او جدا كردند و سر بریدهاش را در میان طشت طلا نهادند و آنگاه كه هیرودیا تسلیم هوسهای شاه گردید سر بریدة یحیی(ع) به سخن در آمد و او را نهی از منكر كرد و خطاب به شاه فرمود: «یا هذا! اِتَّقِ اللهِ لا یحِل لكَ هذه؛ ای شخص! از خدا بترس، این زن بر تو حرام است.»
[21]. وسائل الشيعة: 14/ 53(ع) ، حدیث19774: «رُوِيَ أَنَّ الصَّادِقَ(ع) مَرِضَ فَأَمَرَ مَنْ عِنْدَهُ أَنْ يَسْتَأْجِرُوا لَهُ أَجِيراً يَدْعُو لَهُ عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ(ع) فَوَجَدُوا رَجُلًا فَقَالُوا لَهُ ذَلِكَ فَقَالَ أَنَا أَمْضِي وَ لَكِنَّ الْحُسَيْنَ إِمَامٌ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ وَ هُوَ إِمَامٌ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ فَرَجَعُوا إِلَى الصَّادِقِ(ع) وَ أَخْبَرُوهُ فَقَالَ هُوَ كَمَا قَالَ وَ لَكِنْ أَ مَا عَرَفَ أَنَّ لله تَعَالَى بِقَاعاً يُسْتَجَابُ فِيهَا الدُّعَاءُ فَتِلْكَ الْبُقْعَةُ مِنْ تِلْكَ الْبِقَاعِ.»
[22]. المنجد: ذیل واژه «بذل».
[23]. الإقبال بالأعمال الحسنة: 3/102؛ متن كامل اين فراز از زيارت اربعین: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيك لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلالَةِ.»؛ و امام حسین جانش را در راه خدا بذل نمود تا از این مسیر بندگان خدا را از نادانی و سرگردانی گمراهی برهاند.
[24]. اشاره به روایتی از حضرت اميرالمؤمنين(ع) : «ما عَبَدتُكَ خوفاً مِن نارِك و لا طمعاً في جنتك، لکن وجدتک أهلاً لعبادۀ فعبدتک»؛ بحارالأنوار:67/186.
[25]. بحارالأنوار:45/196-197؛ «وندبوه على ما نقل سبعة أيام، فلما كان اليوم الثامن دعاهن يزيد، وأعرض عليهن المقام فأبين وأرادوا الرجوع إلى المدينة، فأحضر لهم المحامل وزينها وأمر بالأنطاع الإبريسم، وصب عليها الأموال وقال: يا أم كلثوم! خذوا هذا المال عوض ما أصابكم فقالت أم كلثوم: يا يزيد! ما أقل حياءك وأصلب وجهك؟ تقتل أخي وأهل بيتي وتعطيني وضهم؟»
[26]. اللهوف فی قتلی الطفوف:231.
[27]. مناقب آل أبي طالب$(ابن شهرآشوب): 4/109؛ «قَالَ(ع) ائْتُونِي بِثَوْبٍ لَا يُرْغَبُ فِيهِ أَلْبَسُهُ غَيْرِ ثِيَابِي لَا أُجَرَّدُ فَإِنِّي مَقْتُولٌ مَسْلُوبٌ فَأَتَوْهُ بِتُبَّانٍ فَأَبَى أَنْ يَلْبَسَهُ وَ قَال هَذَا لِبَاسُ أَهْلِ الذِّمَّةِ ثُمَّ أَتَوْهُ بِشَيْ ءٍ أَوْسَعَ مِنْهُ دُونَ السَّرَاوِيلِ وَ فَوْقَ التُّبَّانِ فَلَبِسَهُ.»
برگرفته از
کتاب: آیین اشک عزا در سوگ سید الشهدا علیه السلام
نوشته: استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان