جلسه هشتم
(تهران مسجد رسول اکرم (ص))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
ائمه ما گاهی روایتی را از گذشتگانشان نقل کردند، که روایات نقل شده از گذشتگانشان روایات بسیار مهمی است. صدوق که از علمای بزرگ شیعه است و زمانش با زمان حضرت عسکری یک واسطه بیشتر نداشته آن هم پدرش بوده. پدرش در زمان امام حسن عسکری در قم زندگی میکرده و از وکلای امام در بین مردم بود نامههای مهمی هم بین حضرت عسکری و پدر شیخ صدوق رد و بدل شده امام از سامره برای این مرد الهی نامه مینوشتند ایشان هم جواب نامههای حضرت را میدادند.
صدوق وقتی به دنیا میآید امام شهید شده بود و غیبت صغری شروع شده بود این مرد با دو سفر طولانی از قم تا سمرقند و بخارا بسیاری از علما را ملاقات کرد از آنها روایت گرفت، و نهایتا محل زندگیاش را ری قرار داد همین جا که الان قبرش است خیلی آباد بود آن زمان ری، در حدود سیصد جلد کتاب روایتی دارد، یکی از آنها کتاب عیون و اخبار رضا است، کتاب قطوری است، مفصل است، که در این کتاب دو کار کرده یکی تاریخ زندگی امام هشتم را نوشته، و یکی هم هر چی روایت از حضرت رضا به دست آورد نوشت که این کتاب مجموعا روایات امام هشتم است.
بسیار کتاب باارزشی و کتاب مهمی است، ا ین مرد که فاصلهاش با امام معصوم یک واسطه بیشتر نبود و تقریبا به چشمههای علوم اهل بیت خیلی نزدیک بود در این کتاب این روایت را نقل کرده روایت خیلی سنگینی است یعنی سنگین بر جان انسان، بر قلب انسان. نوشته حضرت رضا فرمودند من از پدرم موسی ابن جعفر شنیدم ایشان فرمودند من از امام صادق پدرم این مطلب را روایت میکنم امام صادق از حضرت باقر، امام باقر از زین العابدین زین العابدین از حضرت حسین، از امیر المومنین، از پیغمبر این سند روایتی است که صدوق از وجود مبارک امام هشتم نقل میکند امام هم از همه امامان گذشته خود نقل میکند. تا روایت برسد به وجود مبارک رسول خدا.
پیغمبر فرمودند در یک جمعی روی منبر بوده دیگر حتما که خطابشان به جمع است، لا تضیعو صلاتکم نمازهایتان را تباه نکنید، خراب نکنید، ضایع نکنید، خب ضایع کردن نماز تباه کردن نماز به این است که یا آدم نخواند و یا اینکه میخواند زورکی باشد و خیلی بیمیل، یا اگر میخواند مطابق فقه نمیخواند وضویش ایراد دارد حمد و سورهاش ایراد دارد، مقدماتش ایراد دارد مقارناتش ایراد دارد درست نمیخواند، مثلا اینقدر با عجله میخواند که حمد و سوره و رکوع همه با هم قاطی میشود در حالی که تأنّی در نماز ادب در نماز، آرام خواندن نماز بریده بریده خواندن نماز دستور است که انسان حمد را میخواند تمام میشود خب یک نفس باید بکشد سوره را بخواند، و لم یکن له کفوا احد درجا نرود رکوع که رکوع با سوره یکی بشود، احد را بگوید یک مقدار مکث کند، حداقل یک نفس بکشد، برود رکوع در رکوع که ایستاد قرار گرفت استقرار گرفت دستش را روی زانویش گذاشت و بدن در سکون قرار گرفت آن وقت ذکر را بگوید، بعضیها ذکر را در راه میگویند یعنی دارند میروند رکوع با رفتن هم ذکر را شروع میکنند و بحمده هنوز تمام نشده بحمده را در بلند شدن و در راه میگویند سجدهشان هم همین است، تشهدشان هم همین است و صددرصد هم نمازشان باطل است. این معنی ضایع کردن نماز است.
حالا بعضیها که من گاهی در مسجدها د یدم صدایشان کردم گفتم که شما رکوع میروید درجا بلند میشوید رکوع شما ذکر ندا رد، یا تا سرتان را میگذارید روی مهر بلند میکنید یعنی هیچی نمیگویند چون نمیشود آدم تا میآید رکوع بلند شود اصلا جای ذکر گفتن نیست یعنی زمان ندارد که حداقل در رکوع بعد از قرار گرفتن بدن این مقدار وقت لازم است تا ذکر گفته بشود سبحان ربی العظیم و بحمده، و بعضیها رکوع میروند اصلا به سبحان الله گفتن هم نمیرسد و بلند میشوند خب این نماز باطل است، سجده هم همینطور اینها را من دیدم.
بعضیها را دیدم که در سجده همین پریشب در یک مسجدی دیدم سنی هم گذشته بود از آن بنده خدا البته صدایش کردم با محبت بهش تذکر دادم، کل روی پا در سجده روی زمین بود پای دیگرش روی این پا بود، در حالی که واجب است سجده غیر از ذکر قرار گرفتن هفت عضو روی زمین است، ایشان اولا شش عضوش روی زمین بود یعنی یک پایش روی پایش بود، ثانیا این دو تاپایی که باید روی زمین باشد دو تا سر انگشت پا باید روی زمین باشد نه همه پا نه یک د انه پا روی پای دیگر این باطل است حداقل خوب است اینهایی که نماز میخوانند یک بار بروند پیش عالم محل، بروند پیش یک متخصص و بگویند آقا ما اینجوری نماز میخوانیم تا آن متخصص بگوید ده تا ایراد به واجبات نمازت است حالا با یک دانه هم نماز باطل میشود اما شما نه برابر برای مهر باطل خوردن به نمازت فشار روی نمازت است.
در وضو هم همینطور بعضیها یک آبی میپاشند به صورت و یک آبی میریزند در دست و نمیکشند خب بعضی از جاهای دست خشک میماند این وضو باطل است د یگر نمیشود وارد نماز شد، چون قران دارد اذا قمتم الی الصلاة برای نماز که حرکت میکنید این گونه وضو بگیرید تنها حکمی که شکلش را خدا در قرآن گفته وضو است و افطار و سحر روزه است که کی دست بکشید از خوردن کی افطار کنید، اما بقیه چیزها در قرآن فقط کلیاتش هست آن را پیغمبر برای مردم شرح داده است یا حداقل اگر نمیروند بپرسند یک رساله در خانهشان داشته باشند رسالهها خب الان انشایش خوب است و ساده است و قابل فهم است، وقتی مردم به خودشان زحمت نمیدهند یک رساله بخرند، به خودشان زحمت نمیدهند بروند از یک عالمی بپرسند شصت سال نماز میخوانند اما نماز به قول پیغمبر ضایع و تباه و باطل، اینها در قیامت جزو بینمازها حساب میشوند چون یک رکعت نماز در پروندهشان ثبت نشده آن نمازی که باید در پرونده ثبت بشود این است که آدم یک نماز صحیح درست مطابق با رساله با وضوی صحیح، با غسل صحیح، با تیمم صحیح، با حمد و سوره صحیح، با رکوع و سجود صحیح تحویل کرام کاتبین بدهد آنهایی که از جانب خدا نویسنده اعمال هستند که ما فقط میدانیم خدا فرشتگانی را قرار داده برای نوشتن به نام کرام کاتبین.
کاتب یعنی نویسنده، کرام یعنی بزرگوار، فرشتگان بزرگوار نویسنده، اما حالا اینها قلمشان چیست و پروندهای که دستشان است چیست خیلی ما نمیدانیم هیچکس نمیداند یعنی، آیا حالا رها بکنم این یک بحث پیچیده خیلی مشکلی است که خیلی از بزرگان از علما هم واردش شدند یکی که از همه بهتر وارد شده در این زمینه که پرونده چیست این نوشتن چیست، قلم چیست، علامه طباطبایی صاحب کتاب بیست جلدی المیزان است به نام عالم پس از مرگ، یک رساله مختصری است اما من به شما سفارش نمیکنم بخرید بخوانید چون خیلی علمی و پیچیده است و ممکن است خیلی از مسائلش برایتان روشن نشود.
خب حالا نویسندهها مینویسند، ما هم نمیدانیم روی چی مینویسند قلمشان چیست اینها همه مجهول است و نامعلوم است ولی اینی را که ما زحمت میکشیم بهشان ارائه میکنیم بنویسند خب سالمش را ارائه کنیم، باطلش را نمینویسند باطل قرآن مجید میگوید هواءا منثورا به باد میرود مثل گرد و غباری که باد میرود هواءا منثورا یعنی هوای به باد رفته یک لحظه آدم گرد و غباری میبیند بعد باد میزند زیرش و میبرد دیگر هیچکس نمیبیند گرد و غبار را، اگر گرد و غبار میماند که الان روی کره زمین زندگی وجود نداشت هر گرد و غباری از زمان آدم بلند میشد و به باد نمیرفت الان کل کره زمین ضخیمتر از ابر گرد و غبار بود. اما گرد و غبار به باد میرود و هیچی از آن نمیماند که آدم دنبال بکند و تماشا بکند، قرآن میگوید اعمال عدهای هواءا منثورا یعنی پراکنده که از چشم رد میشود و دیگر آدم نمیبیند، خیلیها نمازهایشان همین هواءا منثوراست یعنی به باد میرود نمیماند که در پرونده بنویسند. چون یا وضویش باطل است یا غسلش باطل است یا چیزهای دیگرش من سفری مکه بودم پیش از انقلاب سال پنجاه، خب آدم وقتی نرود سراغ عالم و رساله همین میشود، یک حملهدار آن زمان که حاجی آورده بود مکه حدود پنجاه سالش بود داشت تعریف میکرد غسلش را پنجاه سال، یعنی پانزده سالش که هیچی ایشان سی و پنج سال خب ازدواج کرده بود و غسل میکرد، تازه آنجا فهمید غسلش باطل است سی و پنج سال، داشت میگفت خب آدم میرود حمام اول باید طرف راستش را بشورد بعد طرف چپ بعد هم سر و گردن یعنی یک غسل وارونه برعکس، یا یک دکتری آنجا به من گفت خیلی نماز طواف شلوغ بود طواف واجب نمازش باید در مقام ابراهیم خوانده شود و این هم حکم قرآن است وَ اِتَّخِذُوا مِنْ مَقٰامِ إِبْرٰاهِيمَ مُصَلًّى ﴿البقرة، 125﴾، ما آمده بودیم جده در کاروان ما بود جده داشت برای من میگفت میگفت خیلی طواف شلوغ بود هم طواف اول که از مدینه آمدیم هم طواف بعد از منا من دیدم آنجا که باید نماز بخوانیم هل میدهند نمیشود نماز خواند من هم آمدم در حجر اسماعیل خلوت بود نماز طوافم را خواندم، خب چی میشود وضع این حج؟ اصلا حجر اسماعیل جزء مسجد الحرام نیست، جدای از مسجد الحرام است لذا اگر کسی در طواف واجب بپیچد در حجر و از آنور درآید طواف باطل است باید برگردد از همانجایی که وارد حجر شده بیاید بیرون حجر طوافش را ادامه بدهد حالا دیگر یک ساعت مانده بود سوار طیاره بشویم نمیدانستیم چی به این دکتر بگوییم اگر میگفتیم حج تو باطل است که اصلا بیدین میشد و میآمد بیرون. گفتیم دیگر حالا دکتر است و امروزی است و چی بهش بگوییم تمام هم شده حالا نمیتواند برگردد مکه نمیتواند برگردد این باید ایران که میآید سال دیگر یکی که میخواهد برود حج یا ازش خواهش کند یا یک پولی بهش بده آقا دو تا دو رکعت نماز در مقام ابراهیم به نیابت از من بخوان حالا نمیدانم مسئله این است یا نه یا باید کل حج را قضا بکند این است که به جوانهایتان هم بگویید به دخترها و خانمهایتان بگویید عمل بدون عالم بدون معلم، بدون قران بدون رساله گاهی باطل انجام میگیرد. حالا یک مسئله دیگر هم باز مکه اتفاق افتاد آن هم خیلی عجیب بود آن هم در جده داشتند برای همدیگر تعریف میکردند یک حاجی به یک حاجی دیگر میگفت.
میگفت چقدر خدا آسان گرفته آدم در سفر نمازش دو رکعتی است خب ما عرفات دو رکعتی خواندیم، منا تمام نمازها را نصف کرده بود مثلا نماز صبح را یک رکعت خوانده بود همین شنیده بود که نماز نصف است فکر کرد نماز صبح آن وقت بهش گفت نماز مغربت را چطوری نصف کردی این خیلی جالب است؟ گفت خب این مشکلی ندارد من رکعت اول را خواندم بعد که بلند شدم رکعت دوم تا اهدنا الصراط المستقیم را خواندم رفتم رکوع قشنگ نشستم خودم حساب کردم کجا باید سه رکعتی را بکنم یک رکعت و نیم، خب حیف نیست آدم یک عمری عبادت باطل انجام بدهد؟ و روز قیامت بیاید و به پروردگار بگوید نمازهای من کو من شصت سال نماز خواندم بهش بگویند نمازهایت باطل بود به باد رفت. هواءا منثورا. مکهام چی شد؟ به باد رفت، روزهام چی شد؟ به باد رفت.
یک جوانی یک دفعه آمد پیش من گفت آقا گاهی من دیر از خواب بیدار شدم و نزدیک اذان بود ما غذا را گذاشتیم داغ شد و آوردیم با خانم خوردیم تا آخر الله اکبر اذان، دیگر الله اکبر آخری دست میکشیدیم یعنی کاملا روزهاش را وارد روز میکرده و میخورده، خب بزرگان دین ما نوشتند حداقل حالا آیت الله العظمی بروجردی احتیاطش شدیدتر بود حداقل پنج دقیقه مانده به اذان میگویند کنار بکشید فقط آقای بروجردی بود میفرمود ده دقیقه، اما حالا آدم با خانمش خیلی راحت و آسوده مینشیند پلو خورشت را بخورد تا وقتی که موذنزاده اردبیلی الله اکبر را لا اله الا الله آخر اذان را بگوید گفت ما اینجوری عمل کردیم، گاهی هم آدم میترسد مردم را راهنمایی بکند حالا من به این جوان بگویم با خانمت چند سال و چند تا روزه را اینجوری گرفتید حالا بایست تحقیق بکنیم ببینیم این جاهل قاصر بوده یا جاهل مقصر بوده، در هر صورت برادران و خواهران دنگ و فنگ کار دین خیلی زیاد است که آدم بالاخره به چه شکلی گیر بیاورد که ثابت بشود اگر جاهل قاصر بوده روزههایش عیبی ندارد، اگر جاهل مقصر بوده برای هر یک روزی که در اذان خورده یک روز باید قضا بگیرد شصت تا هم یک ماهش را پی در پی شصت تا دیگرش هم بریده بریده هر جوری دلش میخواهد بگیرد یا اگر نمیتواند بگیرد برای هر روزهای یک روزه قضا و شصت نفر مستحق را یک وعده غذا دادن خب این چه بساطی است که آدم میتواند یک شب دو شب برود در مسجد محل به عالم مسجد بگوید آقا نماز درست و حسابی چطوری است، وضوی درست و حسابی چطوری است، روزه چطوری است؟ یا فصل حج میشود در جلسات حجی که در شهرهای خودشان تشکیل میشود برود بنشیند نگوید من خودم بلد هستم چی کار بکنم بابا تو پول بلد هستی ماست بلد هستی که کدامها ماست چکیده است کدام ماست معمولی، پنیر را بلدی که برای پگاه است یا برای لیقوان تبریز است تو قرآن بلد نیستی دین نمیدانی چیست خب برو شرکت کن، بشین در کاروان ما قبل از انقلاب یک حاجی بود تمام کارهایش در حج تمتع در عمره تمتع، یعنی آن طواف اول واجب که از مدینه میآیند انجام میدهند، مسجد شجره آن وقت حدود دویست متر بود یک اتاقکی بود تیرچوبی بود تیرهای سبزی هم داشت من دیده بودم آن مسجد را، خب محرم باید دو تا حوله یا د و تا پارچه به خودش بپیچد، لباس دیگر نباید دوخته نباید تن حاجی باشد ولی این بنده خدا خب نمیآمد در جلسات محرم شده در مسجد شجره و لباس زیرش را درنیا ورده، گفته بد است که آدم لخت و پخت باشد یک وقت این حوله برود کنار حوله را هم با سنجاق قفلی بسته بود ماها هم که نمیدیدیم، هم شلوارش پایش بود هم زیرپوشش هم تنش بود با همان هم آمد طواف کرد و بعدا بهش گفتن که طواف با لباس دوخته باطل است حالا خوب است نگذشته بود وقت دوباره محرم شد هنوز عرفات شروع نشده بود و رفت قضا کرد، اینها را خیلی دقت بکنید خیلی مواظب باشید که عمل تباه نشود.
حالا برویم دوباره سراغ روایت حضرت رضا میفرماید از پدرانم از پیغمبر نقل میکنم لا تضیعوا صلاتکم، نمازهایتان را تباه نکنید باطل نکنید، ضایع نکنید این جمل اول روایت جمله دومش که واقعش کوه دماوند نمیتواند تحمل کند، فان من ضیع صلاته مسلمانی که نمازش را ضایع کند تباه کند، حشر مع قارون و هامان، روز قیامت میبرند در آن صفی که قارون و هامان وزیر فرعون را میبرند خوب است؟ که من روز قیامت از قبر دربیایم به من بگویند جاها اینجا همه معلوم است هر جا دلت میخواهد نمیتوانی بروی بایستی، حضرتعالی نمازت را تباه کردی برو بغل دست قارون و هامان.
خب آدم کاری نمیتواند بکند، جمله سوم و کان حقا علی الله ان یدخله النار، بر خدا لازم است چنین آدمی که نمازش را ضایع کرده را ببرد در جهنم، این جمله سوم. جمله چهارم حضرت رضا میفرماید پیغمبر فرمود فالویل لمن ضیع صلاته و اداء سنة نبیه، وای بر کسی که نمازش را خراب کند و دنبال روش پیغمبر هم نباشد. روش پیغمبر را هم ضایع کند.
خدایا به حقیقت خودت قسم به ما و زن و بچهها و نسلمان تا قیامت هر کسی از ما به دنیا میآید توفیق خواندن نماز واقعی عنایت کن.
دو سه بار در سخنرانی امروز رجوع به آیه گفتم، ببینید این هفتاد و دو نفر چقدر ادمهای فوقالعادهای بودند و نسبت به همه چیز چه دقت بالایی داشتند امام حسین کنار خیمه است، حبیب ابن مظاهر که اهل کوفه بود خیلی هم مورد محبت ابی عبدالله یک تعدادی از این هفتاد و دو نفر اهل کوفه بودند غوغا بودند اینها از کمال و ارزش حالا ملت ایران هی به کوفیها حمله میکنند ما اهل کوفه نیستیم، ای کاش ما هم اهل کوفه بودیم مثل اینها اینها کوفی بودند، اینها شخصیتهای عظیم اسلام هستند، خاندانهای علمی شیعه کوفه کمنظیرند.
حبیب کنار دست ابی عبدالله بود، فرمود حبیب مسلم ابن اوسجه از اسب زمین افتاد، برویم بالای سرش، سریع آمدند مسلم اهل کوفه بود بازاری بود مغازه داشت در بازار، بالای هفتاد سالش بود، اما خیلی آدم شجاعی بود و عجیب و غریب هم عاشق ابی عبدالله بود خب شمشیر خورده، نیزه خورده، خنجر خورده تیر بهش زدند بدنی دیگر نمانده افتاده روی خاک ابی عبدالله وقتی رسید هنوز نفس داشت امام چهارزانو روی خاک نشست سر مسلم را از روی خاک بلند کرد گذاشت روی دامنش، من که دامن ابی عبدالله را دامن نمیدانم که چهار متر پارچه بوده قبا و یک زانو با گوشت و پوست و استخوان، دامن ابی عبدالله را من اعتقادا میگویم عرش خدا میدانم به این شکل بود به این قیافه، مسلم سرت را کجا گذاشتی، بعد حبیب آمد جلو به مسلم گفت من هم که بعد از تو نیم ساعت دیگر زنده هستم اما نمیدانم وصیتی داری به من بکنی که من عمل بکنم، گفت بله که وصیت دارم نیم ساعت خیلی وقت است وصیت من را در این نیم ساعته عمل کن گفت بگو سریع، گفت حبیب اوصیک بهذا الرجل، من همه وصیتم این است دست از ابی عبدالله برندار. و بعد شروع کرد گریه کردن. ابی عبدالله فرمود مسلم چرا گریه میکنی، گفت آقا برای تو گریه میکنم چون هر کدام از ما از اسب افتادیم تو آمدی سر ما را به دامن گرفتی اما یک ساعت دیگر که خودت از روی اسب روی زمین میآیی کی میخواهد بیاید سر تو را از روی خاک بردارد، برای تو گریه میکنم مسلم تو نبودی بالاخره آمدند سر را از روی خاک بلند کردند اما روی دامن نگذاشتند، سر را از زمین یک خرده آوردند بالا برای اینکه از بدن جدا کنند، السلام علیک یا ابا عبدالله.