لطفا منتظر باشید

شب چهارم

(خـــــــــــــــوی آرامگاه شیخ نوایی)
محرم1437 ه.ق - آبان1394 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

اگر به بخش دوم خطبه اول نهج البلاغه که امیر المومنین شروع آفرینش عالم را تا شکل گرفتنش را به این صورتی که الان هست دقت کنید می‌بینید نگاه امیر المومنین به عالم خلقت از نگاه دانشمندان امروز جهان با همه ابزار و وسائل علمی‌شان، با دوربین‌های عظیم نجومی‌شان، جلوتر است.

در کلیات خلقت عالم اضافه‌تر از امیر المومنین هنوز مطلبی را بیان نکردند، انسان این خطبه را که می‌بیند و دانش گسترده امیر المومنین را انگار می‌کند که خداوند مهربان قبل از آفرینش جهان امیر المومنین را آفریده و از او دعوت کرده نگاه کن ببین من چگونه جهان را به وجود می‌آورم و انگار حضرت تا شکل گرفتن آفرینش کنار حضرت حق بوده و بعد میلیاردها سال است بعد از آفرینش جهان به این دنیا متولد شده و خبر خلقت را به اطلاع مردم رسانده است.

آدم فکر می‌کند حضرت در این سخنرانی مستمع‌اش افلاطون بوده، ارشمیدس بوده، سقراط بوده فلوتین بوده، کندی بوده، ابن سینا بوده، و ا مثال این مستمعین در حالی که یک نفر از این مستمعین در آن سخنرانی نبوده، یک تعدادی مردم کوفه بودند کاسب و مغازه‌دار و کشاورز من فکر نمی‌کنم یک نفر سخنرانی آن روز امیر المومنین را فهمیده باشد.

اما هزار و پانصد سال است که دارند این سخنرانی را توضیح می‌دهند، ولی هنوز حقایق این سخنرانی روشن نشده است. چنین علمی، چنین دانشی، چنین فهمی و عقلی دنیا را تعریف می‌کند این دنیایی که اسمش کره زمین است و ما انسان‌ها روی گرده‌اش داریم زندگی می‌کنیم. در جمله دوم تعریفش می‌فرماید دار عافیة لمن فهم عنها، این دنیا یک جایی است که به همه جوانب وجود انسان سلامتی می‌دهد، رشد می‌دهد، کمال می‌دهد، به شرطی که زندگی‌کننده در این دنیا بفهمد که بافت این دنیا هزینه کردن و پرداخت سلامتی و رشد و کمال به انسان است.

این جمله را من امشب به لطف خدا، به  خواست خدا، خودمان که کاره‌ای نیستیم  و چیزی نداریم برایتان توضیح می‌دهم، بعضی از این توضیحات بسیار بسیار برایتان شگفت‌انگیز خواهد بود. چطوری این دنیا به ما سلا مت و رشد و کمال می‌دهد؟ این دنیا خانه‌ای است که صد و بیست و چهار هزار پیغمبر، دوازده امام، زنانی مانند آسیه و مریم و خدیجه صدیقه کبری و زینب علیهم السلام در آن زندگی می‌کردند.

اینها از عالم تا امام عسکری و بعد از امام عسکری با شروع غیبت امام دوازدهم اولیاء خدا، عارفان آگاه عالمان بیدار به دنباله کار انبیا و ائمه سلامتی و رشد و کمال برای مردم  فراهم کردند. یک عده‌ای دلشان نخواست سر این سفره بنشینند شصت سال هفتاد سال، هشتاد سال با پهن بودن سفره و همه عوامل سعادت‌ساز و سلامت‌ساز و رشدآور نخواستند بیایند استفاده کنند ماندند جدای از این سفره، کجا ماندند؟ در کویر جهل، در بیابان نادانی، در صحرای نفهمی، و مردند یک عده‌ای هم الان کنار همان کویر جهل و نادانی و صحرای نفهمی زندگی می‌کنند، پروردگار عالم یک داوری در حق آنها دارد، بس‌شان هم هست بیشتر لازم نبود بارشان کند. أُولٰئِكَ كَالْأَنْعٰامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ﴿الأعراف‏، 179﴾، اینان مانند  چهارپایان هستند کل هشتاد هفتاد سال عمرشان برمحور دو چیز طواف کردند.

در سوره دیگر می‌گوید این اولئک کالانعام در سوره اعراف است، این دو تا محور را در یک سوره دیگر می‌گوید می‌گوید وَ اَلَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَمٰا تَأْكُلُ اَلْأَنْعٰامُ ﴿محمد، 12﴾، این متن خیلی روشن که اینها کل عمرشان را دور دو تا کیسه تولید نجاست طواف کردند و مردند، یکی معده یکی کیسه غریزه جنسی، همین.

خب جایشان کجاست آخر؟ فَالنّٰارُ مَثْوىً لَهُمْ ﴿فصلت‏، 24﴾، حالا ممکن است آدم دلش بسوزد بگوید خدایا بالاخره اینها هم بنده تو بودند ببخش، بفرستشان بهشت، خدا به ما جواب می‌دهد اینها شکم و چشم و غریزه و گوش و هوش و دست و پای استفاده کردن از نعمت‌های ابد بهشت من را در دنیا نابود کردند، من اگر بفرستمشان بهشت و هو فی الآخرة اعمی آخه چشمی برایش نیست که نعمت‌ها را ببیند، گوشی نیست صدای بهشت را بشنود، دهان و شکمی ندارد که نعمت بهشت را بخورد، پایی ندارد که در بهشت گردش کند، دستی ندارد که سر سفره بهشت من بهش خدمت بکند هیچی ازش نمانده، تو دلت نسوزد کانوا لجهنم حطبا، اینها یک اسکلتی ازشان مانده که وارد قیامت می‌شود در این اسکلت نه عقل، نه شعور، نه هوش، نه فهم، نه بصیرت، نه چشم بینا، نه نیروی استفاده کردن از نعمت‌های بهشت نمانده هیزم جهنم هستند. کانوا لجهنم حطبا.

من هیزم را ببرم بهشت چی کار کند، من به مرده چطوری میوه تعارف کنم؟ بگویم میت سیب است گلابی است، حور العین است، سایه است، چشمه است، شیر است عسل است، فاکهة کثیرة است، خب مرده  حرکتی ندارد نیرو ندارد استفاده کند آن دلش برای خودش نسوخت تو برای چی دلت می‌سوزد.

اما آنهایی که آمدند سر این سفره، انبیاء را دیدند، ائمه را دیدند، اولیاء را دیدند، اگر شخص‌شان هم با چشم سر ندیدند شخصیت‌شان را دیدند، فرهنگ‌شان را دیدند، مطالب‌شان را دیدند، معارف‌شان را دیدند، آنها با تغذیه کردن تمام وجود انسان‌های آمده سر سفره آنها را به کمال و به رشد عقلی، قلبی، روحی، و عملی رساندند. حالا از اینجا به بعدش را دقت کنید، این حرفهایی که من می‌زنم برای مجموع انبیاء و ائمه طاهرین و اولیاء خداست که زیرمجموعه وحی الهی است. اول آمدند سراغ بیدار کردن عقل و عقل را از نطفه بودن به بلوغ رساندن، چون آدم از مادر که متولد می‌شود عقلش عقل نطفه‌ای است، وَ اَللّٰهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهٰاتِكُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ شَيْئاً ﴿النحل‏، 78﴾، از مادر که متولدتان کردم هیچ چی نمی‌دانستید، یعنی عقل‌تان صفر بود، در حال نطفه بود مثل بدنتان، که در سلب پدر حال نطفه داشت و در رحم مادر من این نطفه را مسافرت دادم، در جاده اراده و حکمت و علم و کرم و لطفم شد جنین نه ماهه، بعد گفتم دیگر جا اینجا برایت تنگ است و جایت اینجا نیست من جای دیگر برایت مقرر کردم کمک کردم از رحم مادر آمدی به دنیا، عقل هم همینطور، انبیاء و ائمه طاهرین غذا برای عقل آوردند، عقل هم مثل بدن غذا می‌خواهد بهش ندهند در همان حالت صفر و نطفه می‌ماند. رشد نمی‌کند، بعد آدم که نود سالش است و هیچی از معارف الهی نمی‌داند باید بهش گفت بچه نود ساله، بچه هفتاد ساله، خانم بچه شصت ساله، آدم بچه هشتاد ساله، عیبی ندارد من تعبیر را صریح‌تر بکنم ببخشید من را، شما مومن هستید بزرگوار هستید، با کرامت هستید، آنها را می‌گویم  که خدا بهشان گفت کالانعام باید گفت اینها نطفه نجس بی‌مقدار باد کرده هستند که یک وقتی این نطفه در رحم مادر دو گرم بوده حالا همان نطفه نجس بی‌مقدار هشتاد کیلو است، هفتاد کیلو است، صد کیلو است، هیچی دیگر ندارد.

اما در این تغذیه عقلی غوغا کردند انبیا، و ائمه. در سایه وحی آمدند گفتند سه تا کتاب ما برای مطالعه تو و تغذیه عقل تو برایت آماده کردیم، اسم سه تا کتاب را قرآن هم می‌آورد که در زمان همه انبیا بوده، کتاب آفاق یا  کتاب تکوین، کتاب نفس یا کتاب وجود خود انسان، کتاب تشریع که یک زمانی صحف ابراهیم بوده، تورات بوده، انجیل و زبور بوده و الان قران کریم است. این سه کتاب.

از این سه کتاب انسان وقتی تغذیه کند عقل فعال، عقل بالفعل، عقل پخته،  عقل جامع پیدا می‌کند، بزرگان از دانشمندان این همه افکار و اندیشه‌های باارزش را از کجا آوردند؟ از همین تغذیه، چهار تا آیه را عنایت کنید راجع به کتاب آفرینش. البته مگر می‌شود این چهار تا آیه را در یک شب گفت، تلگرافی هم نمی‌شود گفت اما حالا آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید.

أَ فَلاٰ يَنْظُرُونَ إِلَى اَلْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ  ﴿الغاشية، 17﴾، خیلی عجیب است آیات تا قیامت جریان دارد، آیا با نگاه عقل نظر یعنی نگاه عقل، رویت یعنی نگاه چشم، نگاه چشم نگاه همه حیوانات است، یک کسی هشتاد سال با چشم سر نگاه می‌کند عقلش تکان نمی‌خورد در همان حالت نطفه می‌ماند اما یکی می‌آید با چشم عقل نگاه می‌کند می‌گوید که برگ درختان سبز یک دانه برگ در نظر هوشیار، هر ورقش یک دانه برگ رنگ برگ، اتصال برگ به شاخه، رگ‌های برگ، قدرت گیرندگی برگ که آب و املاح را از شاخه‌اش می‌گیرد کلورفیل سبزینه برگ، بوی برگ، خاصیت برگ، زیبایی برگ، طراوت برگ، اکسیژن‌دهی برگ، کربنیک‌گیری برگ، یعنی یک سال خدا د رختان را خشک نگه دارد یک سال، کار نکنند، هوای زمین به  اندازه‌ای مسموم می‌شود که کل موجودات زنده می‌میرند. برگ کار اکسیژن‌دهی و کربنگیری دارد، یعنی کارخانه تصفیه صد کیلومتر هوای دور کره زمین، یک کسی برگ را اینجوری نگاه می‌کند.

یک کسی هم برگ را نگاه می‌کند درخت را تکان می‌دهد چهار تا برگ بریزد گاوی بزی، گوسفندی بخورد بعد هم می‌بیند گاو و گوسفند سیر نشدند یک دری وری هم به برگ می‌گوید که چرا به اندازه‌ای نبود که  گاو من سیر بشود، اما یک کسی از طریق نگاه عقل برگ را نگاه می‌کند همینطور فکر می‌کند،دنبال می‌کند، مطالعه می‌کند، عقل چاق می‌شود، رشد می‌کند بعد هم از همان یک دانه برگ خدا را پیدا می‌کند. چون می‌بیند برگ ساخت خودش نیست، درخت هم ساخت خودش نیست، می‌بیند این درخت یک روز نبوده، یک روزی هم نخواهد بود، پس یکی بوده این درخت را به وجود آورده یکی هم هست که یک روزی این درخت را می‌میراند و خشک می‌کند، حرکت محرک دارد، بی‌محرک حرکت امکان ندارد تحقق پیدا بکند آن وقت می‌ایستد برگ را نگاه می‌کند اشکش می‌ریزد می‌گوید برگ درختان سبز در نظر هوشیار، هر ورقش دفتری است معرفت کردگار.

حالا ببینید چی می‌گوید خدا، أَ فَلاٰ يَنْظُرُونَ إِلَى اَلْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ  ﴿الغاشية، 17﴾، شما در تمام کره زمین بگردید در بزرگترین کشورهای صنعتی هنوز جرثقیل از نظر فیزیکی، دقت، محاسبات ریاضی، مانند شتر ساخته نشده است تا الان، یعنی الان که سال دو هزار و چهارده میلادی است و بنا به تحقیقی که در جمجمه‌های پیدا شده چند سال پیش کردند بشر پانزده میلیون سال است روی کره زمین است در این پانزده میلیون سال جرثقیلی دقیق‌تر از شتر نساختند. جرثقیلی هوشمندتر از شتر نساخته. همه چیزش اعجاب‌انگیز است، شتر یکی از آیات کتاب آفرینش اوست.

همه حیوانات را باید بلند کنند بار کنند، شتر را باید بخوابانند و بار کنند، طاقت باربرداری شتر از همه حیوانات بیشتر است و وقتی که بارش می‌کنند و بارش را می‌بندند صاحبش هم سوار می‌شود شتر براساس قوانین جر  اثقال با گردنش، با شکمش، با پای پهنش، با توان زانویش، بدون اینکه کمترین رنجی بهش برسد بار را بلند می‌کند. حالا می‌خواهند از کویر کاشان تا کرمان از کویر لوت رد بشوند، می‌خواهند از جده سوارش بشوند بروند برای ریاض، کویر را باید طی بکند، کویر آب ندارد، یادش داده پروردگار دستگاه هم در شکمش گذاشته آب ده روزش را می‌خورد، کویر جاده ندارد، یادش داده صاحبت آن بالا خواب است تو از جده تا ریاض برو از کویر کاشان تا کویر لوت و کرمان برو، در کویر هیچ جا گم نمی‌شود صاف بار را می‌برد، آبش هم خورده خورده می‌خورد که ذخیره کرده است، پایش هم به گونه‌ای آفریده شده که در سخت‌ترین سنگلاخ‌ها راحت عین کشتی روی آب راه می‌رود و بار انسان را به منزل می‌رساند.

یعنی انبیاء با تغذیه علمی وحی، در این خانه دنیا این خانه سلامت، عقل را رشد می‌دهند، بعد از مدتی آدم می‌شود یک عاقل خردمند باسواد فهمیده که همین عقل رشد یافته در تمام تصمیم‌گیری‌ها به انسان کمک مثبت می‌دهد. این یک جمله.

وَ إِلَى اَلسَّمٰاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ  ﴿الغاشية، 18﴾، اولا برادران و خواهران تا الان این جاده شیری که در آسمان‌های شبهای تاریک بدون ماه پیداست، که قدیم‌ها می‌رفتیم روی پشت بام می‌خوابیدیم می‌دیدیم پدرانمان می‌گفتند ر اه مکه است، دانشمندان می‌گویند راه شیری است، این راه شیری از میلیاردها ستاره و منظومه شمسی ترکیب شده است، منظومه ما که خورشید و مریخ و زمین و زهره و عطارد و اورانوس و نپتون و پلوتو است و این حجم عظیم را دارد، یعنی مرکزش که خورشید است، عظمت خورشید یک میلیون و دویست هزار برابر زمین است، زمین ما در طول یک سال دور خورشید می‌چرخد پلوتو هشتاد و سه سال یک بار می‌تواند دور خورشید بگردد به خاطر دوری، این مجموعه در یک گوشه این کهکشان است و جدیدا، جدیدا یعنی در همین زمان حاضر سیاره‌ای را پیدا کردند نامش را گذاشتند ولگاه، سطح این سیاره به قدری بزرگ است که منظومه شمسی ما را بدون کوچک کردن به همین شکلی که هست اگر ببرند در سیاره ولگا یک گوشه‌اش جا می‌گیرد، ا زاین کهکشان‌ها تا حالا صد میلیون عکسبرداری شده. حالا شما حجم اینها را دورنمایی بیاورید در ذهن‌تان، کره زمین چقدر وزنش است، منظومه کلش چقدر وزنش است، کهکشان راه شیری چقدر وزنش است، اصلا عددی ما نداریم که وزن اینها را نشان بدهد، وزن زمین میلیاردی تن است، ما عددی نداریم صد میلیون کهکشان کشف شده و جدیدا من خودم دنبال کردم جدیدا یعنی همین در سه چهار سال پیش ستاره‌ای را، سیاره‌ای را کشف کردند کهکشانی را کشف کردند که از آن کهکشان تا کره زمین فاصله مسیری به اندازه‌ای است که اگر یک مرکب از زمین ثانیه‌ای نه دقیقه‌ای، سیصد هزار کیلومتر حرکت بکند پانصد میلیارد سال بعد به آنجا می‌رسد. قرآن می‌گوید همه اینها را من روی هوا نگه داشتم نه با زنجیر به  جایی وصل است نه ستون زیرش است، آن وقت این کتاب‌هایی که اینها را توضیح دادند، غوغاست یعنی آدم می‌نشیند ده صفحه‌اش را می‌خواند دیوانه خدا می‌شود.

خب اینها همه بیاید در عقل ما، یعنی این علوم در حد خودمان بیاید در عقل ما، خب عقل ما رشد می‌کند، وَ إِلَى اَلْجِبٰالِ كَيْفَ نُصِبَتْ  ﴿الغاشية، 19﴾، نگاه عقلی به  کوه‌ها بکنید چگونه من اینها را روی  گرده زمین برافراشته کردم، چگونه کوه آرارات را ساختم، چگون هیمالیا را ساختم، چگونه دماوند را ساختم چرا رد می‌شوید و فکر نمی‌کنید، چرا درباره کوه اندیشه نمی‌کنید چرا؟ اگر من یک روز کوهها را از گرده زمین بردارم کره زمین گرفتار بادهای سختی می‌شود که هم خانه‌هایتان را نابود می‌کند و همه همتان را باد می‌برد و می‌اندازد یک جا و نابود می‌کند. کوه‌ها بادگیر هستند، کوه‌ها معدن آبهای باران و برف است، کوه‌ها معدن مس و آهن و طلا و نقره هستند، همین یک سنگی دارید، وَ إِلَى اَلْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ  ﴿الغاشية، 20﴾، زمین را با نگاه عقل ببینید چگونه زمینه ساختش را فراهم کردم که کل موجودات زنده بتوانند رویش زندگی کنند، آن وقت ابری که برای زمین می‌دهم، بادهایی که برای زمین می‌دهم، بارانی که برای زمین مید‌هم اینها همه تحقیق شده است یک سال فقط اگر باران نبارد، کار باران فقط کشت و زراعت نیست، باران حمام کره زمین است، زمین دائما نمک تولید می‌کند، باران‌ها نمک‌ها را می‌شورند می‌برند در اقیانوس‌ها و دریاها، دریاها اگر شور نمی‌شد می‌گندید، تمام ماهیان و نهنگ‌ها می‌مردند چون دریاها روی زمین راه به جایی ندارند بسته هستند تمام دریاها ولی به من بفرمایید شما برادران و خواهران عمر کره زمین چهار میلیارد و پانصد میلیون سال است، چهار میلیارد و پانصد میلیون سال است باران نمک می‌برد در دریاها چرا د ریاها شورتر نمی‌شود؟ چرا شوری دریاها به اندازه است، شما یک قاشق چایخوری نمک در لیوان بریزید هم بزنید یک نصف دیگر قاشق بریزید، نمی‌شود خورد چند میلیارد سال است دائم دارد نمک در آب می‌ریزد شورتر نمی‌شود چه نظمی برقرار کرده بین باران و نمک و آب دریا چه کار کرده.

چه کرده وَ إِلَى اَلْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ  ﴿الغاشية، 20﴾، گر کل زمین سنگ بود یک عدد گندم نمی‌شد در آن بکاری، انواع درختان و غلات و انواع صیفی‌جات را دارند می‌کارند در خاک نرم، در قرآن می‌گوید یک دانه باغ درست می‌کند قرآن می‌گوید انار دارد، سیب دارد، گلابی دارد، کنار و گوشه باغ خیار کاشتید، هندوانه کاشتید، کدو کاشتید، بادمجان کاشتید یک باغ است، قران می‌گوید یک خاک است یک آب هم بهش می‌دهید از یک رودخانه یک نور است و یک هوا، کی در این باغ انواع میوه‌های رنگارنگ را با مزه‌های مختلف از یک خاک و آب دارد بهتان می‌دهد؟ چرا همه یک جور نمی‌شود؟ چرا یک طرف باغ گردو با آن چوب محکم است این طرف هلو به این نرمی است، چرا آن طرف باغ سیب به این سفتی است، بغلش درخت زردآلو به این نرمی است، چرا سیب قرمز است زردآلو زرد است، بادمجون سیاه است خیار سبز است، دستگاه رنگ آمیزی اینها کجای باغ است؟ کارخانه رنگرزی کجاست؟ تغذیه عقل.

این اسمش کتاب آفاق است. یک لحظه هم بیاییم سراغ کتاب وجود خودمان، ما دو تا کلیه داریم کوچک است، پنجاه تا را بگذاریم کنار هم اندازه مشتمان است، دانشمندان نوشتند اگر بیرون از بدن بخواهیم یک کارخانه درست کنیم که کار کلیه را انجام بدهد نه دیالیز، کار فقط این دو تا کلیه را، هزار متر زمین لازم است با یک کارخانه که آن کارخانه چهار هزار چرخ برای تصفیه خون در آن بچرخد، کل اینها را خدا در یک تکه گوشت نرم گذاشته است، و برای تصفیه سموم بدن برای هر کلیه دویست میلیون کانال درست کرده، کجا اینها را درست کرده؟ گاهی موی ما پیدا نیست باید در روشنایی بگیریم تا پیدا باشد با چه مته‌ای این مو را سوراخ کرده تا زیر پوست آن مته چی بوده؟ بعد این بدنی که ساخته یک جا استخوان خیلی قوی‌تر از استخوان سینه است، یک جا بین سینه و سر است، یک جااستخوان مری است یک جا استخوان در هم رفته است که هشتاد سال ما بتوانیم با گردش این استخوان‌ها د ر همدیگر دولا بشویم، راست بشویم، بنشینیم بلند شویم، یک سیم‌کشی در بدن ما کرده به نام سیم‌های عصبی، ما وقتی داریم روی فرش راه می‌رویم نوک یک سوزن وقتی فرو می‌رود کف پا عصب‌ها فرو رفتن سوزن را باید در تمام بدن بروند به مغز خبر بدهند، مغز به کف پا خبر بدهد بکش کنار سوزن دارد فرو می‌رود کل این مخابرات سی هزارم ثانیه بیشتر طول نمی‌کشد، چند متر است این اعصاب و این سیم‌کشی، یک دانه میخ در حیاط خانه بکوب سر عصب را گره بده برو جلو برو جلو، می‌رسی به کره ماه یک دور کره ماه بچرخان دوباره برگرد سر دوم را روی آن میخ گره بزن یک برابر و نیم فاصله زمین تا کره ماه در بدن ما سیم مخابرات است، اینها عقل را پخته نمی‌کند؟ رگ‌های بدن ما  که خون در آن جاری است از تمام لوله‌کشی نیویورک طولش بیشتر است، می‌دانید نیویورک چه شهری است چقدر لوله‌کشی دارد، رگ‌های بدن ما که خون را می‌بردو می‌آورد از کل لوله‌کشی‌های نیویورک طولش بیشتر است، یک معده به ما داده بسیار نازک، خیلی نازک، هشتاد سال اسید در این معده کار می‌کند، برای هضم غذا اسید درش بیاورند در یک تکه روحی آهن بریزند سوراخ می‌کند، هشتاد سال اسید در معده است سوراخ نمی‌شود. سالم است. خودش را نمی‌خورد. چی کار کرده؟ چه کرده؟

فرانسوی‌ها معده را تحقیق کردند نوشتند معده آزمایشگاه بدن است که یک میلیون کار آزمایشگاهی انجام می‌دهد ما همین می‌خوریم و یا علی مدد می‌خوابیم خبر از حقایق عالم نداریم، نمی‌دانیم با ما چه کرده، جالب است که در قران می‌گوید این جنس دو پا بیشترشان با خود من که خلقشان کردم جنگ دارند، فاذا هو خصیم مبین، یک عده می‌گویند اصلا عالم خدا ندارد، یک عده می‌گویند کار ما به خدا چه؟ من جان کندم پول درآوردم به خدا چه می‌گوید زکات و خمس به او چه ربطی دارد؟ یک  عده می‌گویند برای چی خدا دخالت د ر کار ما می‌کند نماز بخوان نمی‌خواهم بخوانم، خَلَقَ اَلْإِنْسٰانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذٰا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ  ﴿النحل‏، 4﴾.

به دور از انتظار من ناگهان ستیزه‌گر و جدال‌کننده با من درمی‌آیند، ناگهان ستیزه‌گر و جدال‌کننده با من درمی‌آیند چرا؟ چنان سلمان را تغذیه عقلی کرد که خود پیغمبر فرمود بحر لا ینفع، دریای پایان‌نیافتنی است، کنز دریای لا ینفذ است، کنز لا ینفع، گنجی شده که پایان‌ناپذیر است. این کار این دنیاست. این کار این خانه سلامت است که به وسیله انبیاء و وحی عقل را از نطفه بودن به عقل فعال می‌رساند، عقل سالم می‌شود، عقل الهی می‌شود، عقل ملکوتی می‌شود، عقل خدایی می‌شود بعد در اصول کافی امام صادق می‌فرماید خدا به عقل می‌گوید من بنده‌ام را فقط به خاطر تو می‌برم بهشت وقتی پخته می‌شود به خاطر تو می‌برم جهنم وقتی در نطفه بماند. یک آیه هم از سوره تبارک الذی بیده الملک عنایت کنید. عجب آیه‌ای است.

قابل توجه آنهایی که در شهرها با این مجالس دل یک دله ندارند، این مجالس را دوست ندارند، نمی‌آیند و نمی‌خواهند و رد هم می‌کنند، آیه برای آنهاست خوش به حال شما، جهنمی‌ها دارند می‌سوزند در آتشی که امیر المومنین می‌فرماید تمام آسمان‌ها و زمین تحمل آن آتش را ندارند. تمام آسمان‌ها و زمین. اما یک هفتاد هشتاد کیلو گوشت را می‌اندازد آنجا مرگ را هم ازش برمی‌دارد نمی‌میرد، ملائکه موکل دوزخ به اینها می‌گویند که الم یاتکم نذیر، شما در دنیا بودید هیچ کس نیامد به شما راجع به این خطر هشدار بدهد پیغمبری، امامی، اولیاء الهی، عالمی، دلسوزی، خیرخواهی، عقل خودتان هم هشدا نداد بهتان؟ که عاقبت‌اندیشی کنید، قالوا بلی  کل جهنمی‌ها می‌گویند چرا آمدند پس چرا  اینجا  گیر کردید؟ چه جواب کمرشکنی است، قالوا دوزخیان می‌گویند لو کنا، کنا از نظر عربی فعل ماضی است یعنی در ارتباط با دنیاست در جهنم می‌گویند لو کنا اگر در دنیا وَ قٰالُوا لَوْ كُنّٰا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ، عقل به  خرج می‌دادیم می‌رفتیم عقل را تغذیه می‌کردیم، یا می‌رفتیم در جلسات عالمانه علم گوش می‌دادیم، معارف گوش می‌دادیم مٰا كُنّٰا فِي أَصْحٰابِ اَلسَّعِيرِ  ﴿الملك‏، 10﴾، جهنم نمی‌آمدیم تعطیل عقل و تعطیل گوش ما را جهنمی کرد. من حالا می‌فهمم پیغمبر درباره این جلسات چی می‌گوید، یک خرده  جوان‌تر بودم روایت را حالی نمی‌شدم الان می‌فهمم که پیغمبر این جلسات را می‌فرمود جلسه علم روضة من ریاض الجنة، باغی از باغ‌های بهشت است. پیغمبر می‌فرمود از خانه‌اش هر کسی دربیاید بیاید برود شیخ نوابی، مسجد  دیگر، مجلس دیگر، فقط برای شنیدن علم و بالا رفتن معرفت در راه بمیرد مات شهیدا، پیغمبر می‌فرماید هر کسی در این جلسات شرکت کنند چون همه موجودات شعور دارند طبق قران تمام پرندگان هوا و ماهیان دریا برایش از خدا طلب مغفرت می‌کنند. برادران پدران، جوانان عزیزم فدایتان بشوم دستتان را می‌بوسم امام حسین در شجاعت نظیر نداشت امام حسین علی بود، پیغمبر بود همه انبیا بود، چرا عصر عاشورا به قمر بنی هاشم گفت ارجع الیهم فان استطعت ان توخرهم الی قدرة اینها می‌خواهند عصر تاسوعا با ما بجنگند عباس جان برو اینها را برگردان بگو جنگ را تعطیل کنید نیایید می‌ترسید؟ اگر می‌ترسید که دم دروازه مکه قوم و خویش‌های نفهمش وقتی بهش گفتند نرو که حق ندارند به امام برو نرو بگویند، شما باید تسلیم امام باشید، وقتی بهش گفتند نرو سفر بوی مرگ می‌دهد، بوی کشتن می‌دهد، فرمود شوقم به مرگ از اشتیاق یعقوب به دیدن یوسف بیشتر است، می‌روم. پس حسین جان چرا یک شب مهلت  گرفتی؟ عصر تاسوعا شهید می‌شدی با یارانت می‌رفتی پیش انبیا و بهشت می‌دانید چرا مهلت گرفت؟ حسین کمرشکن است، حسین از عمرسعد مهلت گرفته، برای چی؟ برای اینکه شب عاشورا می‌خواست یک جلسه علمی برپا بکند برای این هفتاد و دو نفر سخنرانی بکند همین بعدش هم برود سراغ عبادت و مناجات، سخنرانی‌اش هم غوغاترین سخنرانی است کل آن این است، احمدک اللهم علی احمده علی السراء و الضراء، احمدک اللهم علی اکرمتنا بالنبوة و علمتنا القرآن و فقهتنا فی الدین و جعلت لنا اسماء و ابصارا و افئدة فاجعلنا من الشاکرین. این سخنرانی.

بعد این مستمع‌اش را نگاه کرد، گفت که انی لا اعلم در تمام خلقت سراغ ندارم، اگر سراغ داشت که می‌گفت علم امام علم فراگیر است، اگر بود می‌گفت نبود که بگوید، فانی لا اعلم اصحابا یعنی این مستمع خیرا من اصحابی، در جهان بهتر از اینها را سراغ ندارم، چون اینها شهید عالم بودند، شهید عاقل بودند، شهید توحیدی بودند، امتیازاتی که این شهدا داشتند شهیدی در زمان همه  انبیا و ائمه نداشت، علم، معرفت، عقل کامل، قلب نورانی، روح الهی.

یک دو سه خط شعر هم برای خودم بخوانم، خدایا  می‌دانی در این سه چهار خط شعر نظرم به یک نفر از این بندگان خوبت نیست، برای خودم دارم می‌خوانم.

 

 

برچسب ها :