از اضافه شدن كلمهى مساجد به الله استفاده مىشود كه مساجد از حرمت و قداست ويژهاى برخوردار است، كه ديگر اماكن در همه روى زمين از چنين قداست و حرمتى برخوردار نيست.
مساجد در طول تاريخ به اين خاطر بنا شده كه توده مردم در آن به فراگيرى حقايق و مسايل دين مشغول شوند، و سپس بر اساس معرفت و بينائى به عبادت بپردازند.
مساجد در حقيقت مراكز شركزدائى، تحقق توحيد در قلوب، تعليم حقايق، تربيت مردم، آراسته شدن انسانها به كمالات و ارزشها، و سكوى پرواز روح به مقام ملكوت و نقطه قرب، و محل به دست آوردن خير دنيا و آخرت، و رسيدن به سعادت و خوشبختى همه جانبه است.
مساجد محل اجتماع مؤمنان، و جايگاه عابدان و پاكان، و كلاس بحث و مباحثه در مسائل الهى و انسانى، و فضاى زيارت اهل ايمان با يكديگر، و جاى خبر شدن از مشكلات مردم، و گرهگشائى از كار آنان است.
مساجد با نيت پاك، و پول پاك و كوشش پاك بنا شده، سپس وقف حضرت حق گشته تا خداخواهان و خداجويان در آن حضور پيدا كنند و از مسير آن خود را به رضايت و جنت حق برسانند.
عارف معارف الهيه مرحوم ملكى تبريزى مىگويد:
و لازم است هنگامى كه آهنگ مسجد مىنمائى و قصد احرام حضور خانه خدا مىكنى، به اندازه توانائىات در شناخت آداب حضور كوشا باشى، زيرا هر چه معرفت بيشتر باشد عمل با ارزشتر است، و مراعات ادب سبب تقرب عبد به خدا مىشود، و كسى كه آداب حضور را رعايت كند، اين عمل سبب قرب رو به خدا مىشود و قرب سبب قبولى اعمال مىگردد، بلكه نفس قبولى و منظور و هدف قبولى اعمال نهايت آرزوهاى هر آرزومندى است.
و بجاست كه براى شناخت آداب حضور حضرت ذوالجلال آداب حضور سلاطين و حكّام را ميزان قرار دهى، و به اين معنا توجه كنى چنان كه عظمت اين سلاطين با عظمت ذات اقدس حق قابل مقايسه نيست، همچنين نسبت رعايت ادب حضور در محضر پروردگار هم با رعايت ادب حضور سلاطين و حكام قابل مقايسه نيست، و با توجه به اين امر است كه مىيابى نه تو و نه احدى قدرت مراعات حق ادب حضور پروردگار را ندارد.
پس از اين كه اين حقيقت را دانستى، پس نيك بنگر كه در حضور پروردگار رفتارت چگونه است؟ و تقصير و قصور خود را هميشه در نظر داشته باش كه همين امر تو را به باب كرم حضرت حق رهنمون شود، آرى با كمال تضرع و زارى توفيق دعايت آداب حضورش را از او بخواه، و زبان حالت مترنم به اين آيه شريفه باشد:
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ: «1»
آيا «جز خدا» كسى هست كه وقتى مضطر و درمانده او را بخواند جواب گويد و گرفتارىاش را برطرف سازد؟ در اين هنگام است كه درهاى پذيرش به رؤيت گشوده مىشود و آن كه نجات دهنده هر درماندهاى است دعاى تو را مستجاب مىكند.
در اين مورد از حضرت صادق (ع) روايتى به اين مضمون در كتاب مصباح الشريعه نقل شده است:
هر گاه به درب مسجدى رسيدى، پس بدان كه تو آهنگ سلطانى بزرگ و پادشاهى عظيم نمودهاى كه بر بساطش جز پاكيزه شدگان ديگرى پاى ننهد، و براى مجالست او جز صديقان و راستكرداران را رخصت ندهند.
و آنگاه كه بر بساط او قدم نهى بدان كه اگر اندك غفلتى از تو سر زند در خطرى عظيم و پرتگاهى سهمگين قرار گرفتهاى و بدان كه او قادر است كه به هر گونهاى كه بخواهد با تو با فضل و عدلش معامله كند، پس اگر بر تو لطف
فرمود و با فضل و رحمتش با تو معامله نمود، طاعت اندك تو را مىپذيرد و در برابر آن مزد و پاداش بسيار نصيب تو مىنمايد، و اگر بخواهد با عدلش با تو معامله كند ترا از درگاهش مىراند و طاعتت را هر چند زياد باشد به چاه مردودى خواهد افكند و او آنچه را بخواهد انجام مىدهد.
بنابراين، در پيشگاه او به عجز و تقصير و فقر خود اعتراف كن، چرا كه تو قصد عبادت و انس با او نمودهاى، و اسرارت را بر او عرضه نما و آگاه باش كه او پنهان و آشكار همه مخلوقات را مىداند، و هيچ ذرهاى بر او پوشيده نيست.
در حضور او همچون فقيرترين و بىچيزترين بندگانش باش و قلبت را از هر آنچه كه تو را از او غافل كند و به خود مشغول نمايد و حجاب ميان تو و او گردد خالى كن، چرا كه او جز پاكيزهترين و خالصترين دلها را نپذيرد، و نيك بنگر كه از كدامين دفتر نامت خارج مىشود!
پس اگر حلاوت مناجات با او را چشيدى و از گفتگوى با او احساس لذت نمودى، و از جام رحمت و كراماتش چشيدى اين نشانه حسن اقبال او بر تو و اجابت دعوتت از سوى اوست، و بدان كه تو براى خدمت او شايستهاى، بر اين اساس وارد مسجد شو كه صاحب مسجد به تو اذن و امان داده است، و اگر غير اين بود، پس مانند درماندهاى كه همه دربها به رويش بسته شده و هيچ كارى از او ساخته نيست از ورود به مسجد خوددارى كن و كنار مسجد به ايست و بدان كه هر گاه او بداند كه تو به حقيقت به او پناهنده شدهاى به چشم رأفت و رحمت و عطوفت به تو نظر خواهد كرد و تو را به انجام آنچه مورد رضاى اوست موفق خواهد نمود، چرا كه او كريم و بزرگوار است و كرم و بزرگوارى را نسبت به بندگانى كه درمانده و مضطر در پيشگاه او ايستادهاند و چشم طلب به باب لطف او دوختهاند دوست دارد.
و هر گاه اين آداب مراقبت را براى باب مسجدى شنيدى و ادب عبادات و وظايف عبوديت و بندگى و طاعات را دانستى، آنچه در اخبار و روايات در بيان پاداش و جزاء اعمال وارد شده براى تو عظيم و بزرگ جلوه نمىكند و خواهى دانست كه آن فضايل براى كسانى است كه اعمالشان آن گونه باشد نه براى مثل من و تو كه در غفلت بسر ميبريم و در زمرهى بىخبران هستيم.
البته به اين نكته توجه داشته باش كه اگر تو از انجام اين امور و تأدب به اين آداب كسل باشى سزاوار است كه آن را ترك نكنى، بلكه هر اندازه برايت ميسر است انجام بده و از اين كه نتوانستى آداب لازم را بطور كامل تحقق دهى شرمسار باش و كنار درب مسجد با خواندن آيه أَمَّنْ يُجِيبُ به نحو اجمال هم كه شده اصلاح حال خود را از حضرت ذوالجلال بخواه و چنانچه بر اين امر اندك هم مراقبت نمائى خير بسيارى در آن خواهى يافت. «2»
جايگاه مساجد در روايات
«عن ابىذر قلت يا رسول الله كيف تعمر مساجد الله؟ قال: لا ترفع فيها الاصوات و لا يخاض فيها الباطل، و لا يشتر فيها و لا يباع و اترك اللغو مادمت فيها فان لم تفعل فلا تلومن يوم القيامة الا نفسك:» «3»
ابوذر مىگويد به رسول خدا گفتم: مساجد چگونه آباد مىشود؟ حضرت فرمود: صداها در آن بلند نگردد، و در آن به امور باطل فرو نروند، و خريد و فروش در آن مكان مقدس صورت نگيرد، و تا در آن هستى از كار بيهوده و عبث بپرهيز، و اگر در مساجد اينگونه رفتار نكنى جز خود را در قيامت سرزنش مكن.
حضرت باقر (ع) فرمود:
«من بنى مسجداً كمفحص قطاة بنى الله له بيتا فى الجنة:» «4»
كسى كه به اندازه لانه مرغ سنگخوار مسجدى بنا كند، خداوند براى او در بهشت خانهاى بنا نمايد.
از اميرمؤمنان روايت شده:
«و من اراد دخول المسجد فليدخل على سكون و وقار فان المساجد بيوت الله و احب البقاع اليه ...:» «5»
كسى كه مىخواهد وارد مسجد شود بايد با آرامش و وقار وارد گردد، زيرا مساجد خانههاى خداست و محبوبترين سرزمينها نزد او.
و نيز آن حضرت پيوسته مىفرمود:
«من اختلف الى المساجد اصاب احدى الثمان: اخا مستفاداً فى الله عزوجل، او علماً مستطرفاً، او آية محكمة، او رحمة منتظرة، او كلمة ترده عن ردى، او يسمع كلمة تدله على هدى، او يترك ذنبا خشية او حياء:» «6»
كسى كه رفت و آمد به مساجد داشته باشد به يكى از هشت حقيقت مىرسد: برادرى دينى در راه خدا كه از او بهره و فايده نصيبش گردد، يا دانشى جديد به او رسد، يا آيتى استوار به دست آورد، يا رحمتى كه به آن اميد بود دريافت نمايد، يا سخنى كه او را از ضلالت باز دارد ياد گيرد، يا كلمهاى بشنود كه وى را به هدايت رهنمون گردد، يا گناهى را به سبب خشيت از عظمت حق يا بخاطر شرمسارى ترك كند.
حضرت صادق (ع) فرمود:
«عليكم بايتان المساجد فانها بيوت الله فى الارض و من اتاها متطهراً طهره الله من ذنوبه و كتب من زواره فاكثروا فيها من الصلاة و الدعاء:» «7»
شما را به رفتن به مساجد سفارش مىكنم زيرا مساجد خانههاى خدا در زمين است، كسى كه با طهارت به مساجد بيايد خدا او را از گناهانش پاك مىكند و وى را از زائرانش مىنويسد، در مساجد زياد نماز و دعا به جاى آوريد.
رسول حق مىفرمايد:
«من مشى الى مسجد يطلب فيه الجماعة كان له بكل خطوة سبعون الف حسنة:» «8»
كسى كه بخاطر شركت در جماعت به سوى مسجد قدم بردارد، براى او معادل هر قدمى هفتاد هزار حسنه است.
امام ششم فرمود:
«من بنى مسجداً بنى الله له بيتا فى الجنة:» «9»
كسى كه مسجدى بسازد خداوند براى او خانهاى در بهشت بنا كند.
رسول اسلام به ابوذر فرمود:
«ان الله تعالى يعطيك مادمت جالساً فى المسجد بكل نفس تنفست درجة فى الجنة و تصلى عليك الملائكة و تكتب بكل نفس تنفست فيه عشر حسنات و تمحى عنك عشر سيئات:» «10»
خداوند تا زمانى كه در مسجد نشستهاى به هر نفسى كه مىزنى درجهاى در بهشت به تو عنايت مىكند، و ملائكه بر تو درود مىفرستند، و به هر نفسى كه در آن مىكشى ده حسنه به تو عطا مىكند و ده سيئه از تو مىزدايد.
حضرت صادق (ع) فرمود:
«ثلاثة يشكون الى الله عزوجل: مسجد خراب لا يصلى فيه اهله، و عالم بين جهال، و مصحف معلق قد وقع عليه غبار لا يقرء فيه» «11»
سه چيز در قيامت به خدا شكايت مىكنند: مسجد غير آبادى كه اهلش در آن نماز نمىخوانند، و عالمى كه ميان نادانان است و از او بهره نمىگيرند، قرآن آويخته شدهاى كه غبار بر آن نشسته و آن را نمىخوانند.
از رسول خدا وايت شده:
«احب البلاد الى الله تعالى مساجدها و ابغض البلاد الى الله اسواقها:» «12»
بهترين سرزمينها نزد خداى تعالى مساجد، و مبغوضترين آنها بازارها هستند.
در توضيح اين روايت بايد گفت: مسجد مكانى است كه براى ياد خدا و توجه به او و انجام عبادت خالصانه بنا شده، يا جائى كه غافل وقتى در آن وارد مىشود به ذكر خدا و عبادت مشغول مىشود، و بازار محلى است كه اكثر دلها در آن بخاطر كششهاى پرقدرت ماديت و جاذبههاى ظاهرى از ياد خدا دچار غفلت مىگردد و از انديشه پاك و صحيح اعراض مىنمايند.
به اين خاطر مساجد شريفترين مكان و بازارها پستترين محل است.
رسول خدا فرمود:
«من خرج من بيته الى المسجد كتب له كاتبه بكل خطوة يخطوها عشر حسنات، و القاعد فى المسجد ينتظر الصلاة كالقانت و يكتب من المصلين حتى يرجع الى بيته:» «13»
كسى كه به قصد رفتن به مسجد از خانهاش بيرون رود، نويسنده عمل او به هر قدمى كه برمىدارد ده حسنه براى او مىنويسد، آن كه در مسجد به انتظار نماز نشسته مانند شخص عبادت كننده است، و از نماز گذاران نوشته مىشود تا به خانهاش بازگردد.
ستمكارترين مردم
با توجه به جايگاه مسجد و عظمت آن و انتسابش به پروردگار مهربان، و اين كه مركزى براى هدايت انسانها، و تعليم علوم دينى و محلى براى تربيت مردم و تزكيه نفوس آنان است، و جائى است كه مؤمنان از بركت آن به شناخت و زيارت يكديگر نايل مىشوند و گره از مشكلات هم مىگشايند، و غبار رنج و ناراحتى از چهره يكديگر مىزدايند، يقيناً كسى كه بر اساس هوا و هوس و طغيان غرائز حيوانى و حسدورزى نسبت به حقايق و اهل ايمان، و به سبب دشمنى و كينه از اين كه مردم در آن مكانهاى مقدس به ياد خدا مشغول شوند و به زبان و قلب ذكر حق گويند و به جوارح و جوانح به عبادت خالصانه بپردازند، و به تعليم و تعلم مسائل الهى بنشينند، و نفوس خود را از آلودگىها تزكيه نمايند، جلوگيرى نمايد و عاشقان حق و حقيقت را از ورود به آن مراكز الهى منع كند و به اين صورت دست به تخريب معنوى آن دراز كند، يا بناى ظاهر آن را ويران نمايد از همه ستمكارتر و ظالمتر است.
بىشك چنين ظلمى كه از طرفى ظلم به حق خداست و از جانب ديگر ستم به بندگان الهى است، گناهى بسيار بزرگ و يقيناً موجب خوارى در دنيا و عذاب عظيم در آخرت براى ستم كننده است.
به راستى بسيار شگفتآور و تعجبآميز است كه گروهى از مردم با تكيه بر خردورزى و استدلال، و انديشه و تفكر حقيقت را مىپذيرند، و حق را به جان و دل قبول مىكنند، و به آئين راستين الهى آراسته مىشوند، آنگاه با هزينه خود به نحوى عاشقانه و خالصانه بنائى را بنام مسجد بنا مىكنند تا در آن گرد هم آيند و زبان و دل غرق ياد خدا كنند، و به قرائت آيات الهى و فهم آن اقدام نمايند، و همه وجود خويش را در فضاى عبادت و بندگى بياورند، و باطن از شوائب شرك تصفيه نمايند، و تبديل به مردمى با تربيت و با وقار و منبعى از معرفت و كرامت و منفعت گردند، و چراغ درستى و سلامت و صفا و صميميت، و شرف و حقيقت را در جامعه روشن كنند، و فضائى از امنيت به وجود آورند ولى گروهى ديگر با اين مكانها و با چنين مردمى به جنگ و ستيز برخيزند و درب مساجد را به روى آنان ببندند، و جمع ايشان را پريشان و پراكنده كنند، و حق مساجد را كه حق خداست و حق عبادت و بندگى را كه حق انسانهاست پايمال نمايند و از اين طريق به خود و ناموس خود و به ديگران خسارتهاى غير قابل جبران بزنند!!
به حق بايد گفت اينان در ميان ستمكاران جهان از همه ستمكارتر و در جمع ظالمان تاريخ از همه ظالمترند، و قطعاً مستحق خوارى در دنيا و عذاب عظيم در آخرتاند، و بايد گفت چنين طايفهاى يقيناً حزب شيطان و از گروه ابليس و بدترين مردماند.
اميرمؤمنان دربارهى چنين گروهى مىفرمايد:
«اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِاءَمْرِهِمْ مِلَاكا وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ اءَشْرَاكا، فَباضَ وَ فَرَّخَ فِى صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِى حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِاءَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِاءَلْسِنَتِهِمْ فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطَانُ فِى سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِهِ.» «14»
شيطان را ملاك و پشتوانه زندگى خود گرفتند، او هم از آنان به عنوان دام استفاده كرد، در درونشان لانه گرفت، و در دامنشان رشد يافت، ديدنشان با ديده شيطان و زبانشان در گفتن زبان شيطان شد، بر مركب لغزشها سوارشان كرد، و امور فاسد را در ديدگانشان جلوه داد، كارشان كار كسى است كه شيطان او را شريك سلطنت خود قرار داده و با زبان او به ياوهسرائى پرداخته است.
بايد به اين نكته مهم توجه داشت كه «ظاهر آيه شريفه را نمىتوان ناظر به واقعه مخصوصى دانست، و هيچ قرينهاى براى چنين تطبيقى در ميان نيست، اين آيه بيان حقيقتى است كلى و شامل حوادث گذشته مانند خرابىهاى بيتالمقدس و زمان نزول آيه مانند منع مشركين از ورود مسلمين به مسجدالحرام در واقعه حديبيه و آينده مانند خرابىهاى صليبىها و قرامطه از مساجد، و همچنين بىرونق شدن معابد و مساجد امروز كه همه نتيجه و آثار شوم اختلاف و تضاد منتسبين به اديان است كه معابد و مساجد را سنگرى براى انشاء و ابراز اختلافات و تأمين هواها و منافع خود ساختهاند.
سبب مهم بىرونقى مساجد و معابد و رميدگى مردم از آئين، در آوردن آئين خدا و دعوت پيامبران به صورت انديشههاى بىپايه و آرزوهاى غير برهانى و نفى و اثباتها و تضادها مىباشد، يهود و نصارى نخست در برابر هم صفآرائى كردند و آئين و معابد يكديگر را بىپايه و ناحق شمردند، آنگاه هر دو دست در دست هم داده در برابر آئين اسلام و دعوت آن همصف و همصدا شدند.
نتيجه اين شد كه در اثر پيشرفت دانش و بالا آمدن سطح عقول از مطالب محدود و خودساخته طرفداران اديان و تناقضگوئى و تحميل آنان، بيشتر مردم از دين رميدند و دست از هر آئينى برداشتند، تا آنجا كه در برابر همه اديان صف فشردهاى تشكيل دادند.» «15»
راستى ظالمانهترين عمل نسبت به دين از طرف طرفداران جاهل اديان، و دشمنان عنود و كفرپيشه اين بود كه يا با ايجاد ارعاب و ساختن جوّ وحشت و ترس، و به ميدان آمدن اسلحه مردم را از ورود به مساجد منع كردند و در برابر ياد خدا در مساجد و عبادت عابدان ايستادند، يا با آميختن خرافات در اصول و فروع دين، و تحميل هواهاى نفس، بر معارف و مسائل دينى قلوب نسلهاى روشن ضمير و درس خوانده و بيدار شده را نسبت به مساجد بىميل و زمينه خرابى آن خانههاى خدا را از نظر معنوى فراهم، و گاهى چنان بلاى هولناكى بر سر معابد آوردند كه جز اندكى از كار افتاده و بىخاصيت در آن مكانها شركت نمىكنند.
«مگر جز اين است كه غرائز و قواى حيوانى در آدمى منشأ هر ستم وتجاوز است؟
و تنها محيطى كه اين غرائز را محدود و وجدان حقجوئى و عدالتخواهى را بيدار و فعال مىگرداند همان محيطهائى است كه به نام خدا و حق و عدل برپا گشته و بنام مسجد كه محل سجده براى خدا و اخضاع سركشىهاست ناميده شده است، اگر خودبينى و امتيازجوئى آدمى و صورتها و انديشههاى ناشى از آن در حريم مساجد راه يافت صورت و معناى خدائى مساجد را ويران مىكند و ظاهر آن را از رونق مىاندازد.
چون مساجد ويران گرديد بند و حدى براى سركشى غرائز نمىماند و جلوى هر ستمى بازمىگردد.
پس آنان كه ديگران را از مساجد ممنوع و به خود محدود مىسازند و نور فطرت خدائى را خاموش و نام غير خدا را بلند مىكنند از هر ظالمى ظالمترند.
همه جا وجه خداست.
اين هشدارى حكيمانه به اهل دين و ثابت قدمان در مسير الهى، و آراستگان به ايمان استوار و يقين عارفانه است كه اگر ستمكارترين ستمكاران به هر شكل و صورتى شما را از دخول در مساجد، و ياد خدا و عبادت و بندگى در آن مكانهاى مقدس بازداشتند، و درب اين پايگاههاى الهى را به روى شما بستند، و يا به تخريب ساختمان و ظاهر آن اقدام نمودند، نبايد شما از سلوك صحيح خود دست برداشته و از ياد حضرت حق غافل شده، و از انجام عبادات و فرائض الهيه باز بمانيد كه همه جا نقطه طلوع نور خداست و همه جا به عنوان عام مسجد و محل و عبادت است.
از رسول بزرگوار اسلام روايت شده:
«جعلت لى الارض مسجداً و ترابها طهوراً:» «16»
همه روى زمين را براى من مسجد قرار دادهاند، و خاك زمين براى من عامل طهارت است.
به هر جا به سوى خدا رو كنيد همانجا وجه خداست، و احدى نمىتواند شما را از توجه به خدا و عبادت او با توسعه داشتن اين حقيقت منع كند.
براى ذات حضرت احديت جهت خاصى وجود ندارد، او خالق جهات است و خود جهتى ندارد، پس به هر كجا براى ياد او و براى بندگى او رو كنيد به خدا روى آوردهايد.
گروهى از فقهاى بزرگ آيه شريفه را در مسئله نماز تطبيق بر نماز مستحب و نماز خوف و نماز كسى كه در شب بسيار تاريك يا در بيابان از يافتن قبله عاجز است نمودهاند، و رواياتى هم در اين زمينه در كتابهاى مهم روائى نقل شده است.
در هر صورت «آنان كه مساجد و نام خدا را از ديگران ممنوع و به خود محدود ساختهاند مانند مردمى هستند كه در عمق درهاى همى روز و شب مىگذرانند و پا از آن فراتر نمىنهند، و چون همواره تابش و واتاب خورشيد عالمتاب را بر ديوارها و محل خود ديدهاند مىپندارند كه همواره آفتاب بر آنان مىتابد و تنها نور خورشيد ويژه آنان است با آن كه همه جا محل تابش و واتاب نور خداست و قدرت تصرف و مالكيتش درخور دو بزرگ جهان و سراسر آن هويداست، چون متصرف در همه است پس توجيه كننده و پديد آورنده جهات است و خود جهتى ندارد، چون جهتى ندارد هر كسى هر گاه در هر جهتى كه هست و روى دل به هر چه جز او دارد از آن روى گرداند به او روى آورده است.
داستانى كه به نام قهوهخانه سورات يكى از نويسندگان آورده اين محدوديت نظر اهل مذاهب را مىنماياند.
گويند قهوهخانه سورات در يكى از بنادر اقيانوس هند بوده و اهل مذاهب و ملل مختلف هميشه در آن رفت و آمد داشتند و گرد هم مىنشستند و به بحث مىپرداختند شبى در آنجا دانشمند متحير ايرانى، غلام بتپرست، برهمائى، يهودى، كشيش كاتوليك، پرتستانت، مسلمان سنى، شيعه، و اسماعيلى كه گرد هم جمع بودند به جدال برخاسته و هر يك مىكوشيد تا خدا و حقيقت را محدود به آئين و پيمبران و رهبران خود كند، تا آن كه حكيم چينى را به حكميت خواستند، او گفت: مثل متحير در وجود خدا مانند كسى است كه مىخواست حقيقت نور آفتاب را بشناسد، آن قدر در آن چشم دوخت تا كور شد پس از آن گمان مىكرد كه آفتابى وجود ندارد، و هر يك از شما مانند مردمى هستيد كه در جزائر دور افتاده و درههاى اطراف زمين به سر ميبرند و از آنجا هيچ بيرون نرفتهاند از اين رو چنين مىپندارند كه آفتاب تنها بر كوه و سرزمين آنان مىتابد و فقط از همانجا غروب مىكند، با آن كه پرتو آفتاب نه محدود به يك گوشه از زمين و نه سراسر زمين است، بلكه بر سيارات ديگر هم مىتابد، و هر جا مشرق و مغربى باشد و هر چه خود را در معرض تابش خورشيد گرداند و روى به آن آرد محل و مورد تابش آن است «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ.» «17»
بس كه هست از همه رو و زهمه سو راه به تو
به تو برگردد اگر راهروى برگردد
خدا واسع است يعنى در فرمانروائى و علم، و حكمت و قدرت و تدبير و همه صفاتش كه بىنهايت است واسع است، يعنى با همه صفاتش نسبت به كل شيئ فراگير است.
وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ. «18»
وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ. «19»
وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ. «20»
اللَّهَ واسِعٌ عَلِيمٌ. «21»
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- نمل، 62.
(2)- اسرار الصلاة 167.
(3)- بحار، ج 77، ص 58.
(4)- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 62.
(5)- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 63.
(6)- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 62.
7)- بحار، ج 83، ص 384.
(8)- بحار، ج 76، ص 336.
(9)- وسائل، ج 3، ص 485.
(10)- بحار، ج 85، ص
(11)- بحار، ج 83، ص 385.
(12)- تفسير كبير، ج 4، ص 13.
(13)- تفسير كبير، ج 4، ص 16.
(14)- نهجالبلاغه، خطبه 7.
(15)- پرتوى از قرآن، ج 1، ص 274.
(16)- صافى، ج 1، ص 182.
(17)- پرتوى از قرآن، ج 1، ص 276.
(18)- بقره، 255.
(19)- انعام، 80.
(20)- اعراف، 156.
(21)- بقره، 115.
برگرفته از:
کتاب : تفسير حكيم جلد چهارم
نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان