روز چهارم
(تهران حسینیه نوباوگان قنات آباد)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
کلام در آیه دوازدهم سوره مبارکه حجرات بود، آیهای که به مردم هشدار میدهد از سه رذیلت سنگین اخلاقی بپرهیزند، یک مقدمهای را امروز برایتان عرض بکنم که این مقدمه در امور معنوی جنبه ترازو دارد، جنبه میزان دارد، که ما با این مقدمه میتوانیم تا حدی زشتیها را بشناسیم، خوبیها را هم بشناسیم، یک مسئله بسیار مهمی که در این مقدمه هست این است که زشتیها و خوبیها ریشهیابی شده به وسیله پیغمبر عظیم الشان اسلام که خیلی راحت به ما میفهماند منشا و منبع و معدن زشتیها چیست، یک معدن است، یک منشا است و ریشه و منشا خوبیها چیست، آن هم یک معدن است، یعنی تمام زشتیها به منزله یک درخت میماند، تمام نیکیهاو خوبیها به مثابه یک درخت میماند که هر کدام از این دو تا درخت یک ریشه دارد.
گفتار رسول خدا که این مقدمه را درست کرده است در کتاب بسیار باارزش المحاسن و المساوی است، یک کتابی است که خیلی قدیمی است عمر این کتاب بیش از هزار و صد سال است، نویسندهاش معروف به برقی است، برقی یک خاندان اصیل اهل کوفه هستند از خاندان علمی شهر کوفه، که بسیاری از مردان و زنانشان عالم به فرهنگ اهل بیت بودند، اهل علم بودند، اهل درس بودند، اهل دانش بودند، و خیلی هم به فرهنگ پاک اهل بیت خدمت کردند، البته از این خاندانها در کوفه کم نبوده، زیاد بودند این خاندانها در طول زمان ائمه طاهرین که با این منابع وحی و محوت فیوضات الهیه در ارتباط بودند.
از زمانی که کوفه ساخته شد شخصیتهای گاهی بینظیر که نمونه نداشتند و گاهی هم کمنظیر در این شهر پرورش پیدا کردند و به نظر من اگر در این زمینه یک تحقیق جدیدی بشود به این نتیجه آدم را میرساند که ریشه پدید آمدن این شخصیتهای بینظیر و کمنظیر و این خاندانهای علمی از برکت حدود دو سالی بوده که امیرالمومنین در آنجا حکومت داشته دو سال، یعنی شما ببینید امام در آن دو سال در نفوس مستعده و ارواح مستعده چقدر موثر بودند که هر آدم پاکی در حد خودش میتواند این اثرگذاری را داشته باشد، حالا امیرالمومنین در اثرگذاریشان معمار ساختن مالک اشتر هستند، معمار ساختن چهرههایی مثل مالک هستند، ما هم میتوانیم در حد خودمان، در خانوادهمان با افرادی که ارتباط داریم اثرگذار باشیم و خداوند متعال هم طبق آیات قرآن ما را اینگونه میخواهد، یعنی یک آدمهایی باشیم که به قول امروزیها از وجود ما دائما انرژی مثبت پخش بشود، حالا آنهایی که استعدادشان نمرده، انصافشان کشته نشده، چراغ فطرتشان کمنور نشده، از این انرژیهای مثبت بهرههای کامل میبرند. این سازندگی باید تا روز قیامت در بین شیعه ادامه داشته باشد. شیعه نباید یک دانه دربسته باشد یک گردوی دربسته باشد، شیعه باید درخت گردو بشود نه اینکه یک عمری در یک تکه چوب که شکم و شهوت است بسته باشد و بعد هم بمیرد، اصلا دنیا طبق نظر پیغمبر اسلام مزرعه آخرت است یعنی ما اینجا باید شکفته بشویم، یک دانه گردو تبدیل میشود به یک درخت پانصد ششصد چهارصد دویست ساله، با سالی چند هزار گردو، حالا فوائد گردو را دیگر باید در کتابهای طبی مراجعه بکنید که چقدر برای بدنها، برای خون بدن، برای گوارش، برای تقویت بدن، موثر است. اینهایی که بسته هستند قیامت پارویی میریزند جهنم چون به درد هیچی نمیخورند هیچی، این دانههای کوچک در سیب که دیدید همه سیبها دارد شما یک کیلو را جمع کن بریز در یک شیشه درش را ببند بگذار کنار تا ده سال دیگر هم همان است به درد چیزی نمیخورد، وقتی کاشته میشود، شکفته میشود، تنه درست میکند، شاخ و برگ میآورد، شکوفه میآورد، سیب میآورد به کمال رسیده، اثر هم میگذارد روی زندگی مردم، یکی میکارد، یکی میچیند، یکی میخرد، یکی میفروشد، یکی بارش را حمل میکند، یکی میخورد، یک بیمار معالجه میشود برای زمانی است که آن دانه کوچولو شکفته شده باشد، همه ما به خاطر باور داشتن خدا و قیامت و ارتباط با پیغمبر و اهل بیت به اصطلاح انرژی متراکم الهی سنگینی داریم اما باید بشکافیم اگر شکفته نشویم ارزشی پیدا نمیکنیم.
خب در این کتاب بسیار قدیمی، آن هم برای یک خاندان بزرگ شیعه که تربیتشان، رشدشان، علمشان ریشه در دو سال حکومت الهی امیرالمومنین دارد، از رسول خدا نقل میکند در یک روایت چهار پنج خط که حالا من نظری به مطالب آن روایت ندارم، نظر به همین خط آخرش دارم، که حضرت میفرماید فما کان من الحسنات، هر چه خوبی در این عالم است فمن الله، ریشهاش در خداست، منشا آن خداست، مبدأ آن خداست، آن وقت بعضی از این حسناتی که تجلی علم پروردگار است، فرض بکنید نماز، نماز یک حسنه است، این نماز در علم خدا بوده، یعنی آنجا صورت علمی داشته، بعد از اینکه خدا بشر را خلق میکند و انبیائش را مبعوث به رسالت میکند این سرّ پنهان در علم ظهور میکند از زمان آدم یعنی شما به قرآن و روایات که مراجعه میکنید مثل تفسیر علی ابن ابراهیم قمی که تفسیر به روایات است، تاریخ نماز و شروع و مبدأ آن را از زمان آدم میبینید و با نماز عصر هم شروع شده در کره زمین این نماز، با نماز عصر.
خب این یک حسنه، برای ما این حسنه چقدر سود دارد؟ چقدر؟ خدا میداند، ما شمارش سودش را نمیدانیم ما میدانیم که این نماز برای هر مومنی جنبه همان معراج برای پیغمبر را دارد، آن معراج در یک مرحله خاصی بوده این معراج هم در مرحله خاص خودش است، الصلاة معراج المومن، یعنی چی؟ یعنی این نماز آدم را بالا میبرد، بینماز همیشه بسته و پایین مانده، یعنی جزء زبالههای کره زمین است، چون هر چی که بماند فاسد میشود، آبی که در حوض بماند خاکشیر میگیرد، کرم کوچک میگیرد، رنگش عوض میشود، بویش عوض میشود، اما حوضهایی که قدیم در تهران از یک طرف آب قنات میآمد در آن و از یک طرف رد میشد یعنی دائم در حرکت بود هیچ وقت آن حوضها خاکشیر نمیگرفت، کرم نمیگرفت، بویش عوض نمیشد، رنگش عوض نمیشد، چون دائما هر کجا حرکت باشد فساد نیست، و هر کجا که سکون باشد فساد نفوذ دارد به آنجا.
ما هر روز که نماز میخوانیم از پوسیده شدن، فاسد شدن، شقی شدن، تیرهبخت شدن، در امان میمانیم باورتان نمیآید؟ پس این آیه چه میگوید ان الصلاة تنهی عن الفحشا و المنکر، یعنی خود نماز نه خدا، آیه نمیگوید خدا شما را از فحشا و منکر بازمیدارد میگوید خود نماز، فاعل فعل تنها صلاة است لذا مونث آمده، چطور ما را از فحشا و منکر حفظ میکند؟ ما حس نمیکنیم چرا، توجه نداریم، وگرنه دائما نماز بازدارنده از فحشاء و منکرات است، نماز آن نمازی که از علم خدا طلوع کرده و ظهور کرده، آن نمازی که از آن علم طلوع کرده یک شرایطی دارد، میگوید شرایط خیلی مهم اگر دقت بفرمایید اگر این گفتار رسول خداست، لقمه حرامی در شکم باشد حالا حرامها دیگر برای همه روشن است، غصب است، رشوه است، اختلاس است، دزدی است، فروش جنس تقلبی است، خوردن ارث خواهرو مادر است، مال یتیم است، پول کلاهبرداری است، یک لقمه حرام در شکم هر کسی باشد تا زمانی که آثار این لقمه در آن بدن است خدا نماز آن نمازگزار را قبول نمیکند یعنی این نماز نماز نیست. خب این یک مرحله.
نماز باید روی زمین مباح خوانده شود یعنی خانهای که خریدم با پول حرام نباشد، زمینش غصبی نباشد، زمینش از آن زمینهایی که میگویند مجاز نیست یعنی دولت میخواهد یک زمین به من بده میگوید بیا این ورقه را امضا کن، یک قانونی که در آن نوشته این است به شرطی که زمین نداری بر تو حلال است خب وقتی من زمین دارم این زمین هم میگیرم این زمین میشود زمین حرام و همینطور برو جلو. یک نماز واقعی آدم میخواهد بخواند خود این نماز باعث میشود انسان از فحشاء و منکرات بازداشته بشود، یعنی یک ترمز قوی الهی برای آلوده نشدن. یک ترمز قوی الهی البته حالا ما لازم نیست دقتهای خیلی بار سنگیندار را داشته باشیم من یک رفیق داشتم که این یک نانوایی را در تهران شناسایی کرده بود حالا از دنیا رفته، راهش هم دور بود به این نانوایی ولی میآمد نانش را از آن نانوایی میخرید، بهش میگفتم که خب در محل که ده تا نانوایی هست، نانت را از یکی از اینها بخر میگفت آنجا شاطرش و خمیرگیرش وضو میگیرند و خمیر میکنند و چانه میگیرند و به تنور میبندند، من میخواهم با این لقمه نماز بخوانم، واقعا هم آدم عجیبی بود، عجیب، گاهی ده شب یازده شب من آن وقت هنوز ازدواج نکرده بودم میآمد در خانه ما را میزد من میرفتم در را باز میکردم هیچی هم نمیخورد خانه من طلبه آخوند خودش یک کیسه داشت نان در آن بود، خیار بود، پنیر بود میگفت که من امشب میخواهم بیایم در این خانه در اتاق هم نمیآمد، حالا بعدازظهر دو ساعتی میخوابید میآمد یک نیم ساعت با من حرف میزد و بعد خیلی بیرودربایستی میگفت بلند شو برو بخواب، پیش من نمان، من گاهی که به اصطلاح زاغ سیاهش را میزدم این از ساعت یازده شب تا سحر رو به قبله در حیاط چه کار میکرد خودش میداند ما اصلا کیفیتها را نمیتوانیم ارزیابی بکنیم، این هم از برکت نماز. یعنی وقتی آدم بار گناه فحشاء و منکرات رویش نباشد خب بال پرواز دارد معراجی است، الصلاة معراج المومن.
حالا این نمازی که مومن میخواند، نماز میخواند، قربان کل تقی، زمینه تقرب عبد به وجود مقدس پروردگار مهربان عالم. قربان کل تقیٍ، اگر این نماز به جماعت بشود، روایات خیلی مهمی داریم از ده نفر بگذرد جن، انس، مرکب شدن دریاها، قلم شدن درختها، ثواب این نماز جماعت را نمیتوانند بنویسند حسنه یعنی چی؟ یعنی کاری که منافع سرشار دنیایی و آخرتی نصیب آدم میکند، خب ریشه این حسنه کجاست؟ خداست، ما کان من الحسنات فمن الله، ما اگرآن چشمی که برای اولیاء باز کردند برای ما باز بکنند ما هم چیزهای خیلی خوبی میبینیم، خیلی خوب، پیغمبر میفرماید لو لا تکثیر فی کلامکم، اگر آدمهای پرحرفی نباشید پرحرف، حرفهای بیهوده حرفهایی که صد من یک غاز به درد نمیخورد جز وقت تلف کردن، اگر شما پرحرف نباشید و تمریج فی قلوبکم، و دل شما محل چراگاه شیطان نباشد، لرایتم ما اری آنچه را من میبینم شما هم میبینید، و لسمعتم ما اسمع، آنچه که شما میشنوید من هم میشنوم. من یک رفیق داشتم یک سال پیش از دنیا رفت خودش میگفت، میگفت من در یک شهری یکی به من گفت که اینجا یک نفر هست هر وقت دلش میخواهد شب بیدار میشود هر وقت، ساعت هم ندارد، میخواهد دو بیدار شود سر دو بلند میشود، میخواهد بیست دقیقه به سه بیدارشود سر بیست دقیقه به سه از روی تشک بلند میشود، گفتم میشود ببینمش؟ گفتند بپرسیم اگر گفت ببینید، این رفیق من هم اهل حال بود و تمام قرآن مجید را حفظ بود خودش هم اهل تهجد و عبادت سنگینی بود، مرد خیلی الهی بود خیلی الهی، من چیزهای خوبی ازش یاد گرفتم یعنی از حدود هجده نوزده سالگی پیشش میرفتم تا یک سال پیش گاهی هم پیغام به من میداد بیا خانه من ببینمت، چون دیگر از پا درآمده بود، گفت اجازه دادند و من رفتم، با من خلوت کرد، چون من را یافت خلوت کرد، پیش دیگران حرف نزد وقتی من شدم و خودش گفتم آقا شما به من گفتند هر وقت خودت دلت بخواهد از خواب بلند میشوی، بیساعت چطوری بلند میشوی؟ گفت که من خداوند متعال با یکی از فرشتگانش آشنا کرد، من نمیبینمش، اما صدایش را میشنوم در این آشنائی برای عبادت شب به تناسب وضع بدنم بهش میگویم سر ساعت دو و نیم من را صدا کن دو و نیم من را صدا میکند من با صدای او بلند میشوم، اگر پرحرفی نبود و قلب شما چراگاه شیطان نبود لرایتم ما أری آنی که من میدیدم شما هم میدیدید، و لسمعتم ما اسمع.
یک عالمی در اصفهان بود من طلبه قم بودم گاهی درسم که تعطیل میشد عصر چهارشنبه چون قم تا چهارشنبهها معمولا درس بود سوار میشدم میرفتم اصفهان طولانی هم بود اتوبوسها خیلی سرعت نداشت شش هفت هشت ساعت میکشید میرفتم دیدنش یک ساعتی و بعد برمیگشتم، ایشان از شاگردان نخبه مرحوم آخوند کاشی جهانگیرخان قشقایی و مرحوم آیت الله العظمی آقا سید محمدباقر درچهای بود، که آیت الله العظمی بروجردی هم در زمان ایشان شاگرد این سه نفر بود آقای بروجردی تا آخر عمرش هر وقت صحبت علم و عالم میشد میفرمود من هر چی دارم از استادم آقا سید محمد باقر درچهای دارم هر چی دارم، یک مرد خیلی بزرگی بود. این آقایی که من میرفتم دیدنش آن وقت من بیست سالم بود او نود سالش بود چیزهای خیلی عجیبی برای من تعریف کرد، یکیش این بود که میگفت من یک بار با استادم آخوند کاشی که یک چهره معتبر حالی بود خب این استادها بودند که از کنارشان بروجردی درآمد، آقا سید جمال گلپایگانی درآمد، انرژیهای اثرگذار، شیعه باید معمار باشد، حالا اگر معمار یک مملکت نشد معمار یک محل، معمار یک مسجد، معمار خانوادهاش قو انفسکم و اهلیکم نارا خانوادهات، خانواده را بساز نمیخواهد هم امام صادق میفرماید حرف بزنی، با عملت، با اخلاقت، با عبادتت، با حالت، با گریه کردن در خانهات خانوادهات را بساز ما خیلی انرژی داریم، بسته نگه داشتنش شرعی نیست خلاف رضایت خدا و هدف پروردگار است.
میگفت با آخوند کاشی که استادم بود رفته بودیم حمام، افتخار میکردم که کیسه به بدنش بکشم، آب رویش بریزم، گفت آمدیم از حمام بیرون، حمام در بازار بود چون آخوند تا هشتاد و هفت هشت سالگیشان در مدرسه صدر زندگی میکردند، پولی که زن بگیرند به عمرشان گیرشان نیامد، گفت وقتی از حمام درآمدیم در بازار بود دیگر گفت من دیدم که در بازار تعداد انسانها کم هستند، اینها لا به لای یک مشت حیوانات جورواجور میروند و میآیند، گفتم آقا چه خبر شده؟ گفت هیچ خبری نشده، چشمت را باز کردند، این افرادی که به صورت حیوانات مختلف میبینی در روایات زین العابدین است که مردم چهره اخلاقهای زشتشان پنهان است در وجودشان اما اگر یک آدم چشمدار اینها را ببیند به صورت همان اخلاقیات زشت میبیند، آدم حیلهگر مثل روباه دیده میشود، آدم نمیدانم چی آنی که میگزد مردم را به صورت سگ دیده میشود، اینها در روایاتمان هم هست در آیات قرآن هم هست.
بهش گفتم آقا من طاقت داشتن همچنین چشمی را ندارم، اشاره کنید چشم دوم من بسته بشود، اینطور است، خب نماز سبب جلب محبت پروردگار است، سبب رحمت پروردگار است، نماز خیلی مهم است، من یک روایتی برایتان بگویم فکر کنم سی سال پیش دیدم احتمالا هم بیشتر، کم پیش آمده بگویم، کم، یک خانمی میآید پیش پیغمبر اسلام، میگوید که من دارم دق میکنم، سکته دارم میکنم به قول ما به داد من برس دنیا در نظر من تیره و تاراست، من بیچاره و بدبخت هستم، من فلک زده هستم، پیغمبر فرمود حالا چی شده که اینقدر مضطرب و رنجیده هستی کسی پیش پیغمبر نبود، حالا بعد خود این زن آمده برای خانمهای دیگر نقل کرده گفت یا رسول الله من اشتباه کردم، کار خیلی بدی هم کردم، دچار زنا شدم، حامله شدم این بچه که سه چهار ماهه شد به شدت پشیمان شدم هنوز روح در این بچه دمیده نشده بود تکان نمیخورد من این بچه را سقط کردم یک ظرف بزرگ سرکه داشتم که هنوز شراب بود سرکه نشده بود، این به اصطلاح سقط کوچولو را انداختم در آن سرکه درش هم بستم که در آن تیزاب سرکه و شراب انگور له بشود و بعد ببرم دور بریزم، حالا از کل این مسئله پشیمان دارد قلبم از کار میافتد.
حضرت فرمود خب این بچه دیه دارد، عملت هم توبه دارد بلند شو برو توبه کن اینجور که تو آمدی و با اضطراب با من حرف زدی به نظرم میآمد که یک نمازت قضا شده، اینجور که تو آمدی، خب آنچه خوبی یعنی هر حرکت با منفعت حسنه یعنی حرکت با منفعت، حرکتی که یا برای خودم، یا برای زن و بچهام، یا برای مردم، یا برای دنیایم، یا برای آخرتم سودمند است ریشه این خوبی خداست، ما در بین نمازهایمان قدیمها میخواندیم نمیخواندیم، قدیمها بین دو نماز خیلی خوب آیات قرآن را میخواندند، یکی آمن الرسول را میخواندند، به عنوان دعا، یکی این قل اللهم مالک الملک توتی الملک را میخواندند اینها آیات عجیبی بود اینها انرژیهای غیبی و سرّی و معنوی است آخر این قل اللهم مالک الملک میگوید بیده الخیر، الخیر اینجا از نظر ادبیات عرب اسم جنس است، یعنی هر چی خیر در این عالم است سررشتهاش پیش اوست، بیده الخیر، بید نه به معنی دست انگشت دار یعنی سرچشمهاش و ریشهاش و مهارش و تحققش و حالت علمیاش پیش پروردگار است. این معنی خوبی است، خوبیها یعنی حرکاتی که سودمند است سود واقعی، چون ما سود غیرواقعی هم داریم نداریم؟ سود غیرواقعی.
یک کسی رفته بود در یک شهری دید که اول ظهر گفت بروم نماز بخوانم، رفت مسجد دید یکی دارد اذان میگوید میگوید به قول مردم این شهر الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر به قول مردم این شهر اشهد ان لا اله الا الله ما تا حالا همچنین اذانی ندیدیم، حالا بعد میپرسیم حالا نمازمان را بخوانیم بعد آمد دید امام جماعت آمد رفت در محراب، وقتی که میخواست تکبیرة الاحرام بگوید یک پایش را بلند کرد هر چی فکر کرد آخه ما در رساله و فقه نداریم امام جماعت سالم برای چی آمده در محراب یک پایش را بلند کرده، بالاخره نماز تمام شد و به یکی گفت که آقا ما اینجا مسائل الهی را یک جور دیگر میبینیم آن آقایی که اذان میگفت چرا گفت به قول مردم این شهر، گفت آخه ما در مومنین مسجد خوش صدا نداریم این مسیحی است صدایش خیلی خوب است، ما هر ماه حقوق بهش میدهیم میگوییم تو بیا برای ما اذان بگو، گفتم این پیش نماز چرا در محراب یک پایش را بلند کرد گفت پایش نجس شده بوده نرسیده آب بکشد بلند کرد که پایش در نماز نباشد.
گفتم خیلی هم مسجدتان آباد است کی پول اینها را میدهد؟ گفت این مسجد یک باغ بزرگی دارد فقط انگور، وقف است ما دیدیم خود انگور را بفروشیم اینقدری درآمد ندارد کل انگورها را میاندازیم شراب میشود گرون میفروشیم الان مغازه مسجد هم پر از مشروب است هم حقوق امام جماعت را میدهیم، هم به این اذانگو میدهیم هم خرابیهای مسجد را آباد میکنیم خب این سودها هم هست، اما این سود واقعی نیست، آنچه که سود واقعی دارد به نظر قرآن کریم حسنه است. خب اینجا من از قول حضرت صادق هم یک مطلب نابی برایتان بگویم که هم دل خودم روشن بشود و هم دل شما و هم امروز از این مجلس یک هدیه خوبی ببرید بیرون.
به امام صادق گفت من این آیه رَبَّنٰا آتِنٰا فِي اَلدُّنْيٰا حَسَنَةً وَ فِي اَلْآخِرَةِ حَسَنَةً ﴿البقرة، 201﴾ را حالیم نمیشود برایم معنی میکنی؟ چون حسنه مبهم است نگفته چیست حضرت فرمود بشین، ربنا آتنا فی الدنیا حسنه یعنی خدایا ارتباط، محبت، عشق، و ولایت علی را به من بده در دنیا و فی الآخرة حسنه یعنی خدایا قیامت من از قبر درآمدم دست من را بگذاردر دست علی، حسنه دنیا علی است، حسنه آخرت هم علی است، علی چقدر مفید است برای ما؟ برای دین ما، برای فکر ما، برای زن و بچه ما، نهج البلاغهاش چقدر برای ما فایده دارد روشش اخلاقش، کارش، عبادتش، ریاست جمهوریاش چقدر برای ما مفید است این حسنه است.
سیئه چیست؟ زشتی، زشتی یعنی چی؟ یعنی آنی که ضرر دارد یا برای فکرت، یا برای روحت، یا برای قلبت، یا برای کاسبیات، یا برای زن و بچهات، یا برای دنیایت و یا برای آخرتت این سیئه است. پیغمبر در این روایت میفرماید این خیلی روایت عجیبی است، برای من خیلی این روایت مهم است من روایات را که نگاه میکنم زود در نمیروم، رد نمیشوم، فقط به معنی الفاظش هم نمیپردازم، گاهی فکر میکنم ببینم از این روایت چی در میآید آخه پیغمبر که بعد از خدا کلامش اولین کلام است باید در کلامش خیلی مایههای عظیمی باشد معمولی نیست، ریش تمام خوبیها خداست، فما کان من الحسنات فمن الله، و ریشه تمام زشتیها در این عالم فما کان من السیئات این را یک آدم چشمدار دارد میگوید، این را یک آدم وصل به خدا دارد میگوید، این را یک انسانی دارد میگوید که امیرالمومنین میفرماید عالمتر از او در عالم هستی نیست، فما کان من السیئات فمن الشیطان، هر چی زشتی در این عالم است ریشهاش ابلیس است، ریشهاش شیطان است این مقدمه تمام شد.
حالا آیه را قرائت کنم، یا ایها الذین آمنوا البته دوستانی که از روز اول بودند مطالب مهمی در محور این آیه بیان شده و هنوز هم در اولین قدم این آیه هستیم، حالا حالا آیه حرف دارد، يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ اَلظَّنِّ، از بسیاری از گمانها در حق مرد و زن مسلمان کنار بمانید، اجتنب جنب یعنی کنار، اجتنبوا اصلا تا آخر عمر کناربمانید، نیایید جلو، یک.
إِنَّ بَعْضَ اَلظَّنِّ إِثْمٌ بعضی از گمانها زشتی است، درست؟ این یک مطلب آیه دو وَ لاٰ تَجَسَّسُوا ، مردم را به عیبجوئی وادارشان نکنید برایشان جوسازی نکنید، که گذشتههای عیبی خود را برایتان بگویند، دنبال خوبیهای مردم باشید، دنبال امور بد و منفی مردم نباشید، مردم که معصوم نیستند نیستند خب من هم گناه کردم، او هم گناه کرده آن یکی هم گناه کرده، گناهکار راه به خدا دارد توبه دارد پاک شده، درست شده، مرد است، زن است، ننشینید عیبجوئی بکنید دو.
سه وَ لاٰ يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً، غیبت همدیگر را نکنید که دیروز توضیح داده شد غیبت یعنی چی که البته در بخش سوم آیه من روایات خیلی مهمی را خدا بخواهد برایتان میخوانم ولی امروز یک روایتش را بخوانم، پیغمبر یک خانمی داشتند به نام صفیه یک مقدار قدش از حد معمول کوتاهتر بود، عایشه یک روز با لب و لوچه عوض کردن به پیغمبر گفت زنت و، همین، یعنی چیه با این قد و قامت این هم زن بوده رفتی گرفتی، بیشتر هم نه، الله اکبر از این گناهان، پیغمبر فرمود عایشه کلامی از دهانت درآمد همینی که میگویم در روایت است زنتو بپا این چیه، عایشه چون در او بود کوتاهی قد را گفت اگر نبود و یک چیزی میگفت که تهمت بود، تهمت که خیلی سنگینتر است قیمتش، عایشه کلامی از دهانت درآمد که اگر این کلام را به کل دریاهای عالم بیندازند همه را آلوده میکند اینقدر غیبت نجس است، بله. خب کسی که اهل سوء ظن به مردم است، همین نگاه میکند چشمش نشان میدهد که این هروئین زده، این درست راه نمیرود معلوم میشود که دیشب بیش از پنج سیر عرق خورده، حالا اصلا هیچی هم نیست بنده خدا همین گمان است، گمان اصلا بر دلیلی استوار نیست که من در خودم درست میکنم برای مردم.
خب کسی که سوء ظن دارد عیبجو است، اهل غیبت است، طبق گفته پیغمبر فمن الشیطان، فرهنگش فرهنگ ابلیس است، فرهنگ ابلیسی هم نه نجات در آن است، نه سعادت در آن است، نه لقا و رضای خدا درآن است و نه بهشت خدا در آن است اما چقدر خدا بزرگ است که برای این که بندگان مومنش چون اول آیه دارد یا ایها الذین امنوا وحشتزده نشوند، ناامید نشوند، دلسرد نشوند آخر آیه میگوید توئی که سوء ظنی هستی، تویی که عیب جو هستی تویی که اهل غیبت هستی این را هم بدان إِنَّ اَللّٰهَ تَوّٰابٌ رَحِيمٌ ﴿الحجرات، 12﴾ اگر به من برگردی و قطع کنی این سه تا زشتی را من هم بسیار آمرزنده هستم و هم رحیم هستم و مهربان. تا فردا انشالله ببینیم خداوند متعال در کنار آیات و روایاتی که در این زمینه درباره این آیه جمع کردیم دیگر چی به زبانمان جاری میکند و چه توفیقی هم به گوش شما بزرگواران متدین میدهد.
این را یقین بدانید تا کسی داغ ندیده باشد بعضی از مسائل کربلا را نمیتواند حس کند، من تمام ا فتخارم به روضه خواندن است، تمام افتخارم، یک دو هفته پیش یک همایشی گرفته بودند من را دعوت کرده بودند برای ترجمه قرآنم، یک فیلمی از من پخش شد و راجع به ترجمه من صحبت شد و آنجا گفتند نزدیک ده میلیون نسخه چاپ شده در آن فیلم هم از هشتاد نود تا کتابهایی که من نوشته بودم فقط کلی اشارهای بهش شد من وقتی جلسه تمام شد ریختند دورم گفتند آقا چرا خبر را خودتان نمیدهید ما تا حالا فکر میکردیم تو فقط یک منبری هستی، گفتم ببینید از حالا به بعد هم خبر من را مطابق این فیلمی که آقایان برای من پخش کردند به هیچ کس ندهید که من درسی خواندم، علمی دارم، تالیفاتی دارم، شما اگر میخواهید از من حرف بزنید میخواهید بگویید ما با فلانی ملاقات کردیم بگویید ما با یک جاروکش در خانه ابی عبدالله ملاقات کردیم کتاب برای من افتخار نیست، ترجمه برای من افتخار نیست، افتخار من در دنیا و آخرت این است که زهرا من را به چشم یک نوکر بچهاش نگاه بکند خب من مصیبت میخوانم میخواندم از جوانی اما برادران تا بعضی از بلاهای کربلا را آدم نبیند یا بهش نرسد نمیفهمد چه خبر است، یکی از علما به من گفت، گفت من فلانی شصت و پنج سالم است در این شصت و پنج سال تشنگی را میشنیدم در کربلا، منا که گیر کردم لای جمعیت و داشتم از تشنگی میمردم آنجا فهمیدم تشنگی یعنی چی، و قبل از منا اصلا حس نمیکردم نمیدانستم یعنی چی. و تا آدم داغ ندیده باشد نمیفهمد این داغها، من یک داغ مختصر دیدم اصلا روشم در درک مصیبت صددرصد عوض شد، داغ هم یک چیزی است که اصلا از دل آدم پاک نمیشود، رد نمیشود.