روز پنجم
(تهران حسینیه نوباوگان قنات آباد)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
از قول رسول خدا شنیدید ما کان من الحسنات فمن الله، همه خوبیها، همه نیکیها، از ناحیه وجود مبارک حضرت حق طلوع کرده، این خوبیها یک بخشش مربوط به قلب است البته خوبیهایی که در رابطه با انسان، نیکیها و خوبیهای پروردگار در همه عالم پخش است، آنی که مربوط به انسان است یک مرحلهاش قلبی است، هدایت خدا، ایمان به خدا، ایمان به قیامت، که همه طرح و مایهاش از پروردگار عالم است.
آیات اوائل سوره بقره جزء آیاتی است که نسبتا جریان آدم را مفصل بیان میکند نه مفصل لفظی، که دو تا سه تا چهار تا صفحه پر بکند، نه مفصل معنوی، آنجا میخوانیم قُلْنَا اِهْبِطُوا مِنْهٰا جَمِيعاً ﴿البقرة، 38﴾ همه شما زندگیتان را روی زمین شروع بکنید، فَإِمّٰا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً از سوی من برای شما هدایت میآید، هدایت یعنی چی؟ یعنی طرح یک زندگی سالم این هدایت است، کلمه هدایت یعنی راهنمایی، خب از جانب خدا راهنمایی میآید راهنمایی به چی میآید؟ راهنمایی به یک زندگی پاک و سالم، چی بخوریم، چی نخوریم، کجا برویم، کجا نرویم، با کی باشیم، با کی نباشیم، چگونه ازدواج کنیم، چگونه کسب کنیم، چگونه بیاشامیم، چگونه بپوشیم، چگونه خدا را با این همه نعمتهایش شکر بکنیم، خود شکر طبق آیات قرآن عمل است نه لفظ، اینطور نیست که من بندگی نکنم کنار هر پولی که گیرم میآید یا هر راحتی که نصیبم میشود بگویم الحمدلله این شکر نیست، الحمدلله گفتن بعد از قلب و عمل درست است، اِعْمَلُوا آلَ دٰاوُدَ شُكْراً ﴿سبإ، 13﴾، اعملوا آل داود به تمام دین من عمل بکنید این عمل شکر است، این متن قرآن مجید است.
یعنی کلمه شکراً از نظر ادبیات عرب مفعول لاجله است، یعنی برای خاطر شکر من، برای اینکه شکر انجام بگیرد عمل بکنید اگر عمل نکنید شکری انجام نمیگیرد. این میشود هدایت.
خب اما یاتینکم منی هدی، این یک خیر هدایت، یک خیر جامع است، یک نیکی است، یک خوبی است که من الله است، کار کس دیگر هم نیست، خیلی جالب است که قرآن به پیغمبر میگوید کار تو هم نیست، دیدید در قرآن پیغمبر مبلغ هدایت است، پروردگار به او میگوید إِنَّكَ لاٰ تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ ﴿القصص، 56﴾، هر کسی را که تو دوست داری نمیتوانی هدایت کنی، ممکن است به یکی علاقه داشته باشی که هدایت بشود ولی هدایت کار تو نیست، وَ لٰكِنَّ اَللّٰهَ يَهْدِي مَنْ يَشٰاءُ ریشه این خوبی در وجود مقدس اوست.
خب این خوبی گاهی به صورت عقاید درست است، یک بخش به صورت اخلاق است، مهرورزی، تواضع، فروتنی، نرمخوئی، کظم غیض و اموری از این قبیل، یک بخشی از خوبی هم اعمال است، اعمال واجب، اعمال مستحب، کارهای خیر، اینها همه من الله است. همین کار خیر یک روایتی پیغمبر دارند از خدا نقل میکنند، از گوهرهای ناب روایات ماست المعروف هدیة الی عبدی المومن، هر کار خوبی هدیه من به بنده مومنم است که انجام میدهد کار خودش نیست، المعروف هدیة الی عبدی المومن، حالا اگر بنده مومن من این کار خوب را انجام داد به خودش نچسباند، بگوید من بودم که این دو رکعت نماز باحال را خواندم، من بودم این منبر خیلی قشنگ را رفتم من بودم رفتم درس خواندم یک عالمی از آب درآمدم، من بودم که این پول را دادم و این مسجد را ساختم، نگوید من، فان قبلها اگر عمل به این کار خوب را پذیرفت فبرحمتی و منی، باز انجامش ریشه در رحمت من و وجود خود من دارد خودش هیچ کاره است، و ان ردّها، اما اگر این معروف پیشنهادی من را، ا ین کار خیری که جلوی پایش گذاشتم رد کرد، پولش را خرج درستی نکرد، بدنش را خرج درستی نکرد و نیروهایش را وارد کار خیر نکرد، من نبودم که نگذاشتم انجام بدهد فبذنبه و منه لا منی، یک گناهانی کرده بود که آن گناهان او را از انجام این کار خیر محروم کرد و از جانب من نبوده این محرومیت لا منی و ان ردها فذنبه و منه گردن خودش است، لا منی، کاری به من ندارد.
پس هیچ خیری در این عالم وجود ندارد جز به وسیله خدا و من الله و من جانب الله، خب این طرح زندگی معنوی را که به من داده از زمان آدم و اجازه هم نداده که در این طرح معنوی من از دنیایم کم بگذارم اصلا اجازه نداده که من حالا بگویم کل وقتم را فقط خرج عبادت میکنم، دیگر زن نمیگیرم، بچهدار نمیشوم، دنبال کاسبی نمیروم، دنبال پول درآوردن نمیروم، اگر اینگونه بشود تازه شده مخالف خدا، یعنی عابدی است مخالف پروردگار، دنبال کاسبی و پول رفتن امر خداست، امر خدا. فَانْتَشِرُوا فِي اَلْأَرْضِ وَ اِبْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اَللّٰهِ ﴿الجمعة، 10﴾، برای طلب روزی شهر به شهر بدوید خودم دارم امر میکنم بهتان، همین که صبح رفتید در مغازه را باز کردید و جنسها را چیدی و چراغ را روشن کردی تا ظهر یک میلیون تومان فروش کردی رفتی نمازت را خواندی بعدازظهر هم فروش کردی رفتی نماز مغرب و عشا را خواندی خوب هم خرج کردی درست هم خرج کردی، سر سال هم حق خود من را که در سوره انفال مطرح است خمس دادی، دنبال دنیا نبودی عبادت کردی، چون حرف من را گوش دادی همین گوش دادن به حرف خدا عبادت است، تمام خوبیها از ناحیه اوست، این اصلش معلوم شد.
ولی این خوبیها گاهی در وجود بعضیها تبدیل به بدیها میشود، مثلا نماز یک خوبی است، اما وقتی وارد وجود بعضیها میشود این خوبی خوبیاش را از دست میدهد و بد میشود، چنان بد میشود که پروردگار میفرماید فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ ﴿الماعون، 4﴾، چرا؟ اَلَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاٰتِهِمْ سٰاهُونَ ﴿الماعون، 5﴾ اَلَّذِينَ هُمْ يُرٰاؤُنَ ﴿الماعون، 6﴾ وَ يَمْنَعُونَ اَلْمٰاعُونَ ﴿الماعون، 7﴾، چون این نماز دو تا عیب پیدا کرد یک عیبش ریا بود، یک عیبش هم بخلی که در این آدم بود یمنعون الماعون خب این دیگر خیر نیست این شر است.
معنی خیر این است که خیر وقتی به دست من انجام بگیرد به پروردگار برسد، یعنی به قبولی پروردگار، شرّ این است که اگر من کاری را انجام بدهم که ظاهرش خیلی زیبا و قشنگ است مثل نماز ولی آمیخته به ریا و بخل است ضرر داشته باشد اینجا این نماز ریائی که صاحبش هم بخیل است از شیطان است نه از خدا، فما کان من السیئات فمن الشیطان. مثل اینکه به نظر میرسد اسلام از نظر معنویت انگار از مو باریکتر است و همینطور هم هست، این است که به ما چند تا سفارش خیلی مهم در قرآن مجید شده برای اینکه خیرهایی که از خداست و ما باید این خیر را عناصر ساختمان قلبمان یا اعضا و جوارحمان بکنیم خرابش نکنیم تبدیل به شر نشود، چون همه چیز زمینه تغییر و تحول دارد، ما میتوانیم نماز خدا را نماز شیطانی کنیم، ما میتوانیم روزه خدا را روزه شیطانی کنیم، ما میتوانیم پول خدا را پول شیطانی کنیم، ما میتوانیم این بدن خدایی را بدن شیطانی کنیم سفارشات شدیدی به ما شده که مواظب اعمالتان، نیتهایتان، اهدافتان باشید که خوبیهای رسیده از جانب پروردگار شرّ نشود، اگر شرّ بشود میشود از شیطان دیگر جدای از خدا میشود.
ما کان من الحسنات فمن الله، عبادت یک حسنه است، به من که میرسد من باید حسنه بودنش را حفظ بکنم، یعنی عبادت را محض خشنودی زن و بچهام یا مردم، یا رفیقم یا پدرم و یا مادرم انجام ندهم، عبادت را در قرآن کرارا فرموده مخلصین له الدین، اینجا دین یعنی عبادت و عقاید، این اعتقاداتتان و عبادتهایتان را لله قرار بدهید، که به حالت خیر بماند، تبدیل به شر نشود. اگر تبدیل به شر بشود وصل به شیطان میشود.
جالب است که پیغمبر میفرماید تمام مردم حتی عالمان، حتی فهمیدهها، حتی عاملان، روایت را من اولین بار در نوشتههای ملا احمد نراقی دیدم و بعد دیدم پدر بزرگوارش هم در کتاب جامع السعادات که از نخبهترین کتابهای شیعه است نقل کرده که پیغمبر میفرماید همه مردم، بعد میگوید همه عالمان، بعد میگوید همه عاملان یعنی عملکنندگان، بعد میگوید همه اخناسورزان فی خطر عظیم، لب پرتگاه خطر هستند، پیشامدهایی میشود که آدم یک مرتبه دینش را، خودش را، دنیایش و آخرتش را حالا برای یک شهوتی، برای یک پولی، برای یک صندلی میبازد، معامله میکند آخرت را میدهد دنیا را بگیرد، آخرت را پوچ میکند دنیای هیچ را موجود میکند. باید مراقب بود باید مواظب بود. باید آدم به قول صدیقه کبری همیشه خودش را با نیت پاک و عمل خالص در پناه خدا قرار بدهد. خودشان هرروز این دعا را داشتند حضرت زهرا یا حی یا قیوم، ای زنده جاوید، ای کسی که برپایی کل موجودات به برپایی توست، این معنی حی و قیوم است. برحمتک استغیث، من دختر پیغمبر در همه امورم به رحمت تو پناه میآورم خدا هم خدایی نیست که پناهنده را رد کند، این را ما یقین کنیم همه چیزمان را با یقین انجام بدهیم، به داود خطاب کرد حالا من فارسیاش را میگویم داود در تمام دنیا بگرد از زمان آدم تا الان که دارم بهت خطاب میکنم، یک نفر را یک نفر برای نمونه پیدا میکنی که به من رو کرده باشد و من رویم را از او برگردانده باشم یک نفر.
یک بار شیطان به پروردگار رو کرد برش نگرداند، به سینهاش نزد، قبول کرد خواستهاش را، وقتی که درگیر شد با آدم و سجده نکرد و بهش عتاب کرد قٰالَ فَاخْرُجْ مِنْهٰا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ﴿ص، 77﴾ وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلىٰ يَوْمِ اَلدِّينِ ﴿ص، 78﴾، به قول ما آب پاکی روی دست ابلیس ریخت، ولی خیلی برای من عجیب است که ابلیس هم خدا را کاملا قبول داشت چون گفتگو کرده با خدا، به عزت خدا قسم خورده و هم هنوز انبیا به وجود نیامده بودند انبیا را علم بهشان داشت، قٰالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿ص، 82﴾ إِلاّٰ عِبٰادَكَ مِنْهُمُ اَلْمُخْلَصِينَ ﴿ص، 83﴾، مخلصین انبیا هستند، به وجودشان آگاه بود و قیامت را هم قبول داشت. پس چه مرگی بود که ابلیس شد؟ پای عملش لنگ بود نه اعتقادش، ما اگر بخواهیم لنگ نزنیم هم باید پای اعتقادمان درست باشد، هم پای عملمان، هم پای اخلاقمان، عیب ابلیس این بود که در عمل لنگ بود سجده نکرد، عیبش این بود که از نظر اخلاقی سینه سپر بود و متکبر بود، ابا و استکبر، خلأ ابلیس اعتقاد نداشتند به خدا و به قیامت و به انبیا نبود، خیلی دین باریک است، خیلی لطیف است، یک موجودی که خدا را کاملا قبول دارد منکرش نیست، یعنی کمونیست نیست ابلیس موحد است، خدا را به خدایی قبول دارد یک بت را هم قبول نداشت موحد است. قیامت را هم قبول داشت، انبیا را هم باور داشت، ولی هم رجیم شد هم ملعون شد هم خدا قسم خورد قیامت جهنم را از تو و همه اقتداکنندگان به تو پر میکنم، لامنعن جهنم منک و من اتبعک اجمعین، یکیشان را استثنا نمیکنم هر کسی دنبال تو بیاید میبرم جهنم حقش هم هست برود جهنم که با بودن من و انبیا و کتب آسمانی همه را گذاشت کنار و آمد دنبال تو.
خب بهش گفتم برو بیرون اخرج، بهش گفتند انک رجیم، تو مرجوم هستی رجیم در اینجا به معنی مفعول است، رجیم، رجم، یعنی سنگسار کردن، رجم یعنی با سنگریزه خشم خدا دور شد، طرد شد و بعد بهش گفتند علیک لعنتی الی یوم الدین از حالا که حالا ما نمیدانیم چند میلیون سال قبل ا ست چون تاریخ دقیقی ما در ابتدای کار نداریم، ولی من آخرین مجلات علمی که به دستم رسید خواندم که بشر چند سال است در کره زمین آمده و دارد زندگی میکند جمجمههایی که در یکی از مناطق هند پیدا شده بردند زیر ابزار دقیق علمی که الان اینکار را میکنند شما دیدید دیگر چند تا از شهدای منا بعد از مدتی که از دفنشان گذشته بود و متلاشی شده بودند با دقیقترین آزمایشات فهمیدند که این برادر این است، گفتند مردند یا آزمایشی که کردند به مادرش گفتند بچهات این است، خیلی کارهای دقیقی میکند این جنس دوپا با آزمایشاتی که روی این جمجمهها کردند اعلام قطعی کردند که این جمجمهها پانزده میلیون سال پیش زنده بودند و آن وقت مردند یک تاریخ طولانی داریم، کره زمین یک مقدار قدیمی است جدید نیست انسان هم خیلی در این زمین جدید نیست.
خب چقدر دقیق است، آدم خدا را قبول داشته باشد، انبیا را قبول داشته باشد، قیامت را قبول داشته باشد بعد برود جهنم، قطعی برود جهنم با قسم خدا، خدا قسم بخورد دیگر معلوم است داستان از چه قرار است، لاملعن منک، این لام لاملعن جواب قسم است به عزتم دوزخ را از تو و اقتداکنندگان به تو پر میکنم.
خب حالا رجیم شده، ملعون شده، جهنمی هم شده اما یقین داشت این خیلی جالب است این تحلیل را نمیدانم تا حالا از قرآن شنیدید یا نه اینی که گفتم یقین داشت که اگر با رجیم شدنش با ملعون شدنش، با جهنمی شدنش دعا بکند خدارد نمیکند، این خدا، دعا کرد بنا ندارد گدایی را رد کند اصلا، بنا ندارد ما با گدا تلخ میشویم او با گدا ولو ابلیس باشد تلخ نمیشود که اگر گدایی بکند بگوید ملعون رجیم، جهنمی، دعا؟ من دعای تو را مستجاب بکنم برو گمشو، نه چون وعده داده اذا سئلک عبادی انی فانی قریب اجیب دعوة الداع، خدا هم از وعدهاش برنمیگردد، حالا دعای شیطان را ببینید، گفت که رب عجیب است برای من، تمام دعاهای انبیاء با رب شروع شده، که حالا من نزدیک بیست و هفت پیغمبر را در قرآن نگاه کردم اسم برده شدند هر کدام دعا کردند با توسل به رب دعا کردند، با یا الله دعا نکردند هیچ کدامشان، حتی پیغمبر وقتی میخواست دعا بکند که خدا یادش داده بود چطوری دعا کن میگفت رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصّٰالِحِينَ ﴿الشعراء، 83﴾ با رب، و عجیب است برای من ابلیس میدانست که دعای مستجاب نیاز دارد وصل به ربوبیت پروردگار بشود، لذا نگفت یا الله، یا رحمان، یا کریم، یا ارحم الراحمین، گفت قٰالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿الحجر، 36﴾، ببینید آیه شریفه خیلی روشن است معلوم است قیامت را کاملا باور داشت، اما برادرانم دقیق باشید که گاهی با باور خدا و باور انبیاء و باور قیامت با کله آدم میرود در جهنم چون لنگی عملی دارد، گاهی لنگی عملی ندارد، لنگی اعتقادی دارد.
امام باقر میفرماید دو تا برادر بودند یکیشان یک خرده لات منش بود یکیشان هم یک خرده مثل ماها آرام بود بد نبود، خوب بود، اینها گرفتار شدند هر دو دعا کردند اولی شب اول که دعا کرد دعایش مستجاب شد و مشکلش حل شد، دومی یک شب دو شب ده شب، دعا کرد خبری نشد آمد پیش حضرت مسیح گفت من مشکل دارم دعا هم میکنم حل نمیشود به خدا بگو حل کن مشکلم را، خطاب رسید مسیح من دعای همه را مستجاب میکنم اما بین این و من در مسیر دعایش یک گیر هست گیر برای من نیست من که دعا را مستجاب میکنم این گیر نمیگذارد دعای این مستجاب شود گیر برای این است نه برای من، گفت خدایا چه گیری دارد؟ گفت در نبوت تو که پیغمبر اولوالعزم من هستی شک دارد، این لنگی اعتقادی دارد، بعضیها لنگی اعتقادی دارند، گیر میکنند، یک کتابی ما داریم شنیدید حتما منبریهایی که اینجا منبر رفتند بالاخره یک بار اسمش را بردند این از مهمترین کتابهای شیعه است، یعنی جزو کتابهایی است که حرف اول را میزند و این کتاب به اشاره مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در بیست جلد چاپ شد، شما الان قم بروید نجف بروید، اصفهان بروید مشهد بروید هر جا حوزه علمیه است هر فقیهی که روی منبر دارد درس میدهد این کتاب بغل دستش است که وقتی میخواهد به فتوا اجتهاد استناد بکند کتاب را درمیآورد و روایاتش را میخواند میگوید به این دلیل فتوا این است که در رکعت سوم شما میتوانید به جای تسبیحات حمد بخوانید، یکی میگوید به این دلیل سه تا سبحان الله و الحمدلله بگویید، یکی میگوید به این دلیل شما میتوانید رکعت سوم و چهارم یک بار سبحان الله و الحمدلله بگویی آن بستگی به این دارد که چگونه آیات و روایات و ادبیات عرب را کنار هم میچیند تاآن نظر دربیاید. در این کتاب است قیامت یک آدمی را که لنگی عملی ندارد، لنگی اخلاقی هم ندارد، یک دانه لنگی قلبی دارد یک دانه دو تا هم نه، خطاب میرسد پروندهاش امضا نشود برود جهنم، ماتش میبرد به پروردگار میگوید من خودم که یقین دارم لنگی عملی ندارم، یقین دارم لنگی اخلاقی هم که ندارم، اعتقادهایم هم که درست برای چی ما را میفرستی جهنم؟ خطاب میرسد تو با داشتن عمل، با داشتن ایمان، با داشتن اخلاق به من خدا سوء ظن داشتی، یعنی همش تا آخر عمرت میگفتی فکر نمیکنم خدا ما را نجات بدهد، فکر نمیکنم ما را ببرد بهشت یعنی تو لنگی دلی داشتی نسبت به من، حالا شیطان لنگی اعتقادی اصلا نداشت، یک لنگی اخلاقی داشت کبر، یک لنگی عملی داشت که سجده نکرد، یک لنگی عملی امیرالمومنین میفرماید طول عبادات ابلیس شش هزار سال بوده که شما مردم نمیدانید از سالهای دنیاست یا از سالهای دیگر است خود حضرت هم بیان نمیکنند که این طول عبادت برای روزگار کجاست روزگار ملکوتی است، برای سیارات عالم بالاست که سالشان با ما فرق میکند، مثلا پلوتو یک سالش با نسبتگیری به کره زمین هشتاد و سه سال طول میکشد، یعنی یک دور که دور خورشید بچرخد میشود هشتاد و سه سال کره زمین، اگر یک بچه در زمین به دنیا بیاید همان لحظه هم یک بچه در پلوتو به دنیا بیاید این که میشود هشتاد و سه سال او تازه میشود یک سالش، البته دیگر بزرگ شده مثلا زن و بچه دارد ولی یک سالش است چون سال اینجور حساب میشود که سیاره چه مقدار طول میکشد دور خورشید بچرخد پلوتو هشتاد و سه سال طول میکشد که یک بار دور بزند زمین یک سال طول میکشد.
نمیدانید عبادت او از سالهای اینجا بوده، یا سالهای جای دیگر، فرق میکند خیلی. دعا کرد قٰالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿الحجر، 36﴾، خدایا جلوی ملک الموت را بگیر جان من را نگیرد بهش بگو، عمر من را تا روزی که تمام مردهها را زنده میکنی طولانی کن، پروردگار به او فرمود قٰالَ إِنَّكَ مِنَ اَلْمُنْظَرِينَ ﴿الأعراف، 15﴾، بهت مهلت دادم دعایت را مستجاب کردم، تو تا روز قیامت زنده میمانی این پروردگار است.
اما حالا باید دید گیر کجاست، از جانب او که هیچ گیری وجود ندارد، نمازش پاک نازل شده در قرآن، روزهاش پاک نازل شده، حجاش، خمسش، زکاتش، نکاحش، حلال و حرامش، همه پاک نازل شده همه خیر است، من باید مواظب باشم که این خیر وقتی به من میرسد خیر بماند، تبدیل به شرّ نشود. یعنی نمازم جزو فویل للمصلینها نشود بقیه اعمالم هم همینطور، چون اگر بشود میشود جزو ردههای ابلیسی.
فما کان من الحسنات فمن الله، به خدا اگر پیغمبر و ائمه حرف نمیزدند هیچ حرفی در دنیا پیدا نمیشد همش وراجی بود، همش بیهودهگویی بود، حیف که اکثر ملت اسلام دنبال فهم حرفهای پیغمبر و ائمه طاهرین نرفتند منظورم از ملت اسلام شیعه است، غیرشیعه که بعد از مرگ پیغمبر با کمال میل ابلیسی شد و با کمال میل هم ابلیسی مانده، اما ما که ابلیسی نشدیم یک خرده مواظب خودمان هستیم همیشه هم نه همه جا هم نه، ما هم دنبال فهم حرفهای پیغمبر و ائمه طاهرین علیهم السلام نرفتیم. وگرنه این حرفها کلمه به کلمهاش دنیا حرف در آن مستطع است، خب این دو کلمه را من دو روز است دارم برایتان عرض میکنم، اصلا امواج معنوی این دو کلمه ما کان من الحسنات فمن الله و ما کان من السیئات فمن الشیطان، همینجوری در ذهن خود من با توجه به آیات و روایات دیگر و تحلیلهایی که روی این حرفها میشود گذاشت موج میزند، آدم فکر میکند تمامشدنی نیست.
یک دعا از زین العابدین برایتان نقل بکنم عجب دعائی است، عجب دعائی است، این دعا را هم زین العابدین شخصا در حق خودش کرده، آدم را مات میکند، این دعا را حضرت باقر نقل میکند، میگوید از مدینه با پدرم سرّی و پنهانی رفتیم زیارت جدّم امیرالمومنین به کسی نگفتیم کجا میرویم چون هنوز قبر پنهان بود، یعنی مردم بدبخت آن روزگار به گونهای زمینه فراهم کرده بودند که حتی قبر علی هم از چشمشان پنهان باشد اینقدر بیچاره بودند و پست. گفت رسیدیم کنار قبر جدم، گفت من دیدم پدرم زیارت کرد گریه کرد، و در پایان زیارت شروع کرد دعا کردن، دستش را گذاشته بود روی قبر امیرالمومنین و با گریه میگفت اللهم الرزقنی برای شخص خودش عقلا کاملا و لبّا راجحا خدایا به من عقل کامل و مغز برتر بده با عقل و با مغز آدم عمق این حرفها را میفهمد، میفهمد خدا چی دارد میگوید در این آیه، پیغمبر و ائمه چی دارند میگویند در این حرف، وقتی آدم بفهمد تغییرات ایجاد میشود، من الشیطان به من الله سفر میکند، یعنی به همه زشتیها پشت میکند و به همه خوبیها رو میکند. وقتی هم آدم نفهم میماند دیگر نفهم مانده دیگر، آن وقت آدم نفهم در نفهمی کارهای عجیب و غریب میکند، مثلا پشت سرش میبیند که یک رودخانه به چه پهنی آب مثل آب دریا دارد موج میزند این را دارد با چشمش میبیند و میداند اگر یک ته استکان یک ته نعلبکی آب از این رودخانه بردارد هیچ اثری در آب این رودخانه نخواهد کرد ولی پا به زمین میکوبد که به این بچه شش ماهه آب ندهد، این نفهمی است. و انتم قوم تجهلون، این حرف قرآن است. تجهلون یعنی عمل شما و حرکات شما ریشه در نفهمیتان دارد این عمل میوه نفهمیتان است، انتم قوم تجهلون. یعنی عملتان جاهلانه است.
چقدر عجیب است، از این آب که ملکتان نبود کم میآمد؟ بعد هم یک بچه شش ماهه یک استکان آب نمیخواست، بچه شش ماهه اصلا قلب قلب آب نمیتواند بخورد بر فرض حالا یک نعلبکی آب میدادید ابی عبدالله باید پر پیراهنش را در این نعلبکی خیس میکرد میگذاشت روی لبهای این بچه، اصلا نمیخواست این نعلبکی را روی لبش بگذارد، آب نمیخواست قلپ قلپ بخورد. چه کشیدی حسین جان.