روز نهم
(تهران حسینیه نوباوگان قنات آباد)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
در قرآن مجید دو نوع عبادت مطرح است، صریحا هم دو نوع عبادت مطرح است، کلمه عبد در کتاب خدا در بعضی از آیات کنار کلمه الله است، انی عبدالله، فاعبدوالله، کم هم نیست در قرآن مجید و در پارهای از آیات این کلمه با لغت شیطان با هم آمده است، اول ببینیم شیطان کیست چیست، خداوند دو نوع شیطان مطرح کرده در قرآن، واقعا کتاب عجیبی است که از انسان چیزی کم نگذاشته است، در آنچه که به صورت درست یا نادرست با آن ارتباط پیدا میکند، جالب است که درآخرین سفر حجشان رسول خدا پنج بار سخنرانی داشتند یک بار در عرفات دو بار در منا، دو بار در مسجدالحرام، و هر پنج بار هم سخنرانیشان یک سخنرانی بود بدون یک واو کم و زیاد، یعنی در یک دهه پنج بار این سخنرانیشان را تکرار کردند که در ذهن مردم نقش ببندد و ماندگار بشود.
خواندنی است این سخنرانی، من تعبیرم از این سخنرانی این است که این سخنرانی قانون اساسی اسلام است، که تا قیامت هم قابل عوض کردن و اضافه کردن و کم کردن نیست، یک خلاصهای از قرآن و نبوت انبیاء و آن دانش گسترده خودشان است که با این سخنرانی راه اصلاح زندگی را به مردم ارائه کردند. یک جمله این سخنرانی این است، این که ما از زبان عالمان، دانشمندان، گویندگان، در این مجالس زیاد شنیدیم اتمام حجت این سخنرانی اتمام حجت به امت است، اتمام حجت یعنی چی؟ مغز اتمام حجت یعنی بستن در همه عذرهایی که مردم نسبت به انحرافاتشان اقامه میکنند، که نه در دنیا عذر قابل قبولی دارند برای انحرافات، و نه در آخرت عذر قابل قبولی دارند حالا من یک نمونه زیبایش را که مرحوم علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه در بحار نقل کردند برایتان بگویم خیلی جالب است.
این معنی اتمام حجت است، امام صادق میفرماید روایتی که علامه نقل کرده مستند به حضرت صادق است سلسله سند هم دارد، روایات سنددار به اصطلاح یک روایات بتون آرمهای است آن هم اگر سندش شیعی باشد و تمام این شیعههای در سند مورد وثوق و اطمینان باشند. که حالا در این زمینه یعنی رجالشناسی واقعا علمای ما سنگین زحمت کشیدند. از همان قرنهای اول تا تقریبا آخرین کتاب رجالی که مفصل در بیست جلد مرحوم آیت الله العظمی خوئی نوشتند. به نام معجم الرجال، ولی این یک علم قدیمی است که به همان قرن اول هجری میخورد. اینجور سنددار شده روایات فرض بکنید فضل ابن شازان نیشابوری که یک شخصیت علمی و مورد اعتماد حضرت رضا است، ایشان از صفوان ابن یحیی نقل میکند که درباره صفوان نوشتند در بندگی خدا در زمان خودش در ملت اسلام نمونه نداشته، بندگی نه به معنی اینکه گوشه اتاق خانهاش بوده تا زورش میرسیده نماز میخوانده نه بنده خدا بوده، در همه چیز.
صفوان ابن یحیی میگوید من از یونس بن عبدالرحمان شنیدم، یونس بن عبدالرحمان حدّش به شاهراه وصل است، یونس بن عبدالرحمان میگوید من از محمد بن مسلم شنیدم، محمد بن مسلم کسی است که امام صادق میفرماید پدرم در دنیا و آخرت چهار تا رفیق دارد یکی محمدبن مسلم است در دنیا و آخرت، بعد محمد بن مسلم میگوید سمعت ان ابی جعفر، من این مطلب را از وجود مبارک حضرت باقر العلوم شنیدم این میشود روایت باسند، ولی سندش در بین علمای بزرگ شیعه معروف به سند صحیح است یعنی این پنج شش نفری که من نام بردم اینها شیعیان خالص و ناب و صابر و با استقامت و با کرامت شیعه بودند که ما اگر بخواهیم احتمال بدهیم نکند دروغ نقل کرده باشند در تمام احتمالات به روی ما بسته است و روی این گونه روایات هزار و سیصد سال است فقهای شیعه به مردم شیعه فتوا دادند و تصحیح اعمال و رفتار و معاملات و حلال و حرام کردند.
خیلی زحمت کشیدند که بشناسانند کدام راوی شیعه است، مورد وثوق است، کدام راوی شیعه است ولی حتما باید روایتش را با روایات شیعیان ناب یا با آیات قرآن میزانگیری کرد، کدام راوی اهل تسنن است ولی بهش میشود اطمینان داشت، کدام راوی شیعه است ولی مطمئن نیست، کدام راوی سنی است ولی مطمئن نیست، کدام راوی مجهول است نمیشناسیم کیست، پس روایتی که نقل کرده اعتبار ندارد. براساس راویان آمدند روایات را تقسیمبندی کردند روایت متبادر، روایت صحیحه، روایت موثقه، روایت مسند، روایت مرسل، روایت ضعیف، روایت مجهول، عالمانی که منبر میروند عالمان بدانید که برای بیان دین درست اسلام چه جانی باید بکنند و چشمی بگذارند که حرفهای درست را از مجموع این شکل روایات دربیاورند و این کار یک کت شلواری متدینی که استاد دانشگاه است نیست، این کار کسی است که سی سال در حوزههای شیعه درس خوانده باشد، درایه بلد باشد، روایت بلد باشد، متخصص شناخت رجال باشد.
من برای اینکه بدانید روحانی شیعه برای سالم ماندن مکتب اهل بیت و ارائه حرفهای سالم چقدر زحمت کشیدند آخرین کسی که در این قرن در رجالشناسی کمنظیر بوده، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بود ایشان سی سال در این رجال سی سال کار کرده بودند یکی از مراجع قم خودش برای من گفت، گفت من همه شانزده سالی که آقای بروجردی قم درس میداد یک روز هم درسش را تعطیل نکردم، میگفت ایشان تمام رجال را که حالا دارد چاپ میشود کل رجال کافی را چاپ کردند، کافی ده جلد است الان دارند کل رجال من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق را چاپ میکنند، یعنی کارهایی که آقای بروجردی درباره رجال کردند ایشان رجال شیعه را از زمان امیرالمومنین و پیغمبر ردهبندی کردند اسمها را همه را جدا نوشتند، شرح حالشان را پیدا کردند، این مجموعه رجال تا بعد از غیبت صغری شدند چهارده هزار راوی روایت در شیعه که این مرجع تقلید میگفت آقای بروجردی تا سن هشتاد و هشت سالگی که فوت کرد کل این چهارده هزار تا در ذهنش بود و در درس اعمال میکرد.
اینها اتمام حجت است، این را اسمش را میگذارند اتمام حجت که یک آیت الله العظمی بروجردی در فقه در هر بهانهای را به روی شیعه بسته که قیامت نگوید نفهمیدم، بلد نبودم، بهم نگفتند، چطور نگفتند سی سال فقط برای رجال روایت جان کنده، پنجاه سال فقه گفته، دیگران هم همینطور، تا برسد به منبریها که اینها براساس تکیه به آن کتابهای ناب میآیند برای مردم میگویند، این را اسمش را میگذارند اتمام حجت. یعنی بستن در هر بهانهای به روی هر گنهکاری هر کسی میخواهد باشد.
دو سه بار خد ا در قرآن فرموده قیامت به تمام منحرفان و گنهکاران اعلام میشود بهانه نیاورید چون بهانهتان را قبول نمیکنم اصلا بهانه نیاورید چون جای بهانه وجود ندارد این مقدمه را گفتم برای اینکه این روایت متین با سند را برایتان بگویم که از طریق این روایت بدانیم اتمام حجت یعنی چی تا برسیم به دو نوع عبادتی که قرآن مطرح میکند، عبادت الله عبادت الشیطان، کلمه عبادت در قرآن زیاد با الله آمده زیاد هم با شیطان آمده.
امام صادق میفرماید روایت سنددار است از قدیمیترین کتابهای نزدیک عصر ائمه مجلسی نقل میکند، هر چی این خیلی روایت مهمی است، یکی دو بار یا بیشتر من در این پنجاه ساله منبرم نیم قرن است من دارم میگویم این روایت را گفتم، خیلی روایت نابی است، طلای بیست و چهار عیاراست، امام صادق میفرماید قیامت هر چی جوان منحرف گنهکار شهوتران بازیگر معصیتکار است یک جا جمع میکند خدا هر چی جوان است، همین جوانهایی که یک کتی راه میروند و سینه سپر میکنند سیگار را میخورند و حشیش را دودش را بالا میکنند و هر کدام دو تا سه تا دوست دختر دارند و از زنا رو برگردانی ندارند و از لاتبازی همه اینها را هم که بپرسید چرا این کارها را میکنید؟ میگوید میخواهم خوش باشم، خب همه اینها را میآورند به قول پیغمبر یا امیرالمومنین فی صعید واحد، یعنی در یک قطعه زمین، شماها چرا هر جور گناهی را مرتکب شدید؟ بهانه را اعلام میکنند خدایا گناهانی که ما کردیم در دوران جوانی بیست سال بیست و پنج سال، اینها را گردن ما نینداز، ما را خوش اندام آفریدی، خوشگل آفریدی، خوش صورت آفریدی، خوش مو آفریدی، هم جذبمان کردند هم جذب شدیم، با این اندام زیبا با این قیافه خوشگل در کوچه داریم میرویم، در پارک داریم میرویم در هواپیما داریم میرویم، در قطار داریم میرویم شش تا دختر ده تا شماره تلفن بهمان میدهند میخواستی ما را خوشگل خلق نکنی، اگر ما را کج و کوله خلق میکردی، بیریخت خلق میکردی کسی ما را به گناه دعوت نمیکرد راهمان هم نمیداد، این بهانه قشنگ است این بهانه نه؟ به نظر میآید قابل قبول باشد پروردگار میفرماید یوسف را بیاورید، میآورند به همه جوانها میگوید نگاهش کنید خوشگلتر از این بودید؟ خوش اندامتر از این بودید؟ راحتتر از این گناه در اختیارتان بود؟ شما که در کوچههای میدان اعدام و در این خاک و خلها خانهتان بود این چهارده سال در کاخ عزیز مصر در اتاقهای آینه کاری و فرشهای زربفت و پردههای آنچنانی که وجب به وجبش تحریک شهوت بود و بعد هم در مقابل یک زن جوان مصری که هر صبح بعد از ظهر، شب، یک جور لباس میپوشید یک جور ناز و غمزه می آورد یک جور عشوهگری میکرد پس چرا این دامنش آلوده نشد؟ حتما میگویید غریزه جنسی نداشته، خب غریزه جنسی نداشته پس چطور ازدواج کرد و بچهدار شد؟ بهانه باطل است.
تاجر را میآورند، شما که بهت میرسید پول خانه داشتی، ماشین داشتی، زندگی داشتی میچرخید تو چرا طمع کردی برای اضافه کردن ثروتت دست به کارهای ناروا مثل ربا، مثل تقلب، مثل سندسازی کردی؟ نیازی نداشتی که این هم ممکن است بهانه بدهد به خدا که خدایا ما در سیل بودیم دیگر همه خوردند، همه بردند ما هم افتاده بودیم در این سیل کاری نمیتوانستیم بکنیم هیچ، در شکم، در پولدار شدن، ببینیم این بهانه را هم خدا قبول میکند؟
خدا میگوید امیرالمومنین را بیاورید، این مگر حاکم مملکت نبود؟ این مگر بیت المال در اختیارش نبود این کارش در مدت حکومتش در مدت سلطنتش، در شکم این بود، یا با نان و خرما شکمش را نیم سیر کرد سیر که نمیکرد خودش را، یا با نان و نمک، یا با نان و شیر، یا با نان کدو این غذاهایی که من پیدا کردم از امیر المومنین، یا با نان و یک ذره گوشت شتر، یک ذره گوشت گوسفند آن هم سیر نمیخورد آن هم بیشتر وقتها پختنی نمیخورد، آن هم نانش نان جو بود که یک بار آمد در آن کیسه چرمی را باز کرد دید روی نان جو روغن زیتون مالیدند، که یک خرده نرم بشود فرمود کی دست به کیسه من زده؟ امام مجتبی گفت بابا من با برادرم حسین، شما الان پیر شدید این نان جوها خیلی سفت است، ما ناراحت هستیم دلمان میسوزد ما روغن زیتون به این دو تا نان زدیم، فرمود عزیزانم من این نان را میخورم اما فردا به بعد دیگر تا من زنده هستم دست به نان من نزنید، بهانه کدام بهانه را قبول میکند؟ چه بهانهای را قبول میکند؟
امام صادق میفرماید بعد دختران آلوده دامن را میآورند که چقدر مردهای زندار را اینان چپه کردند، چقدر خانوادهها را به هم ریختند چقدر جوانها را نجس کردند خدا میگوید شما چرا اینقدر در دنیا گناه کردید آلودگی داشتید؟ جواب میدهند میخواستی ما را با این قیافه نازک نارنجی و با این موهای قشنگ فرفری خلق نکنی خب ما نمیتوانستیم خودمان را نگه داریم فشار از درون خودمان و بیرون روی ما زیاد بود ما نمیتوانستیم برویم حالا یک چادر سر کنیم و خودمان را بپوشانیم و جلسات رفیقمان را نرویم و جلسات رقص شبانه الان در تهران را نرویم و هنرپیشه ولنگ و واز نشویم و نمیشد اقتضای زمان بود. امام صادق میفرماید خدا دستور میدهد مریم را بیاورید، مریم یک دختر چهارده پانزده ساله از نظر خلقت زیبا، جاذبهدار، پروردگار به کل دختران میگوید این قیافه، این اندام ولی این دختر چنان در عفت و پاکدامنی توان نشان داد که من دیدم این دختر زیبای چهارده پانزده ساله لیاقت دارد که من چهارمین پیغمبر اولوالعزمم را در رحم این پرورش بدهم، این میشود اتمام حجت.
حالا برویم سراغ آن پنج تا سخنرانی اول من بگویم که دینمان کامل است، همه چیز را برای ما قرآن و روایات بیان کردند هیچی کم نگذاشتند، هیچی، یک دستشویی چیه که مردم بعد از هضم غذا چارهای ندارند جز اینکه بروند دستشویی، چیه یک دستشویی خب مردم میروند دستشویی خودشان را سبک میکنند میآیند بیرون، اما شما یک کتاب وسائل الشیعه یا من لا یحضر به کافی مراجعه بکنید ببینید برای رفتن یک دستشویی و بیرون آمدن چند تا روایت نقل شده کی برویم دستشویی، میخواهیم وارد دستشویی بشوید کدام پایتان را جلوتر بگذارید در دستشویی، پای راست را بگذارید پای چپ را بگذارید، در بیرون آمدن وقتی در دستشویی قرار میگیرید به خدا پناه ببرید از شیطان، وقتی در دستشویی فضولات بدن خودتان را میبینید ببینید عبرت بگیرید که همین فضولاتی که داری خالی میکنی و سریع میخواهی سیفون را بکشی که راحت بشوی این بیست و چهار ساعت قبل سیب سرخ بود و گلابی و خیار سبز بود و هندوانه قرمز بود کارخانه بدن تو این بلا را به سر این نعمتهاآورد حالا دو قورت و نیمت هم باقی است؟
پیغمبر در آن پنج تا سخنرانی این جمله را داشتند، خدایا خیلی جالب است به مردم نگفتند من شما را شاهد میگیرم گفت خدایا من برای بیست و سه سالی که بین مردم بودم تو را شاهد میگیرم، تو شاهد هستی یعنی قیامت در هر عذری بسته است تمام، تو شاهد هستی یعنی قیامت تو که شاهد هستی من را به محاکمه نمیکشی که چرا نگفتی، مردم را به محاکمه میکشی که چرا عمل نکردند من را به محاکمه دعوت نمیکنی تو شاهد هستی، خیلی جملهاش زیباست تو شاهد هستی که آنچه، آنچه یعنی چی؟ آنچه مردم را به بهشت نزدیک میکرد گفتم آنچه مردم را از جهنم دور میکرد و حفظ میکرد آن هم گفتم، الان هم دیگر آخر عمرم است به مردم گفت من دو ماه دیگر بیشتر زنده نیستم اما در این بیست و سه سال هر کاری که شما را بهشتی میکرد گفتم و هر کاری که شما را از جهنم حفظ میکرد گفتم، این را میگویند اتمام حجت.
یکی از موارد اتمام حجت خدا قرآن مجید است خود قرآن، یک مورد اتمام حجت شخص پیغمبر است، یک مورد اتمام حجت ائمه طاهرین هستند، حجت تمام است. خب دو نوع عبادت، عبادت الله فاعبدوالله کلمه عبادت با الله آمده، یک عبادت عبادت شیطان است أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يٰا بَنِي آدَمَ أَنْ لاٰ تَعْبُدُوا اَلشَّيْطٰانَ ﴿يس، 60﴾، ببینید کلمه عبادت به شیطان چسبیده، الم اعهد این آیه را خیلی ترجمهها اشتباه ترجمه کردند، نوشتند که بنی آدم مگر ما با شما پیمان نبستیم، مگر من با شما قرارداد نکردم؟ کجا قرارداد کرده؟ ما اصلا همچنین قراردادی یادمان نیست، حالا نه قبل از ولادت از مادر نه در رحم مادر نه وقتی به دنیا آمدیم، کجا با ما قرار بستی که در قرآن به این صریحی میگویی الم اعهد الیکم یا بنی آدم، ما با شما دست پیمان ندادیم؟ دست تعهد ندادیم؟ کجا دادی دست تعهد؟ این است که در کلمه عهد به اشتباه افتادند خیلی مترجمین حتی مترجمین قدیم هم همینطور، اما الم اعهد الیکم لغت عهد در عربی وقتی با الی میآید الم اعهد الیکم، الی کلمه عهد هر کجای قرآن با الی آمده به معنی سفارش است، نه به معنی عهد بستن، من در کتابهای آسمانی که صد و چهارده کتاب است بهتان سفارش نکردم شیطان را بندگی نکنید؟ من با زبان صد و بیست و چهار هزار پیغمبر سفارش نکردم حرف شیطان را گوش ندهید عبادت شیطان یعنی گوش دادن به خواستههایش و عمل کردن، عبادت خدا یعنی گوش دادن به خواستههایش و عمل کردن.
ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین، آخه بدبختی شما مجرمان حرفهای این است که دست رفاقت و عشقبازی به دشمنتان دادید، انه لکم عدو مبین، این مقدمه کاملا در ذهن مبارکتان نقش بست با آیه و روایت و رجال و زحمات علمایی مثل آیت الله العظمی بروجردی و آخرین کتاب رجالی مفصل بیست جلدی آیت الله العظمی خوئی رضوان الله تعالی علیه که چقدر زحمت کشیدند نقش بست؟ حالا درباره آیه دوازدهم سوره حجرات به خودم عرض میکنم که شیخ گمان بد بردن به مردم، تجسس در پرونده پنهان مردم که اگر یک خطش برملا بشود آبرویشان در جامعه، در مسجد، در محل میریزد، در قوم و خویشها میریزد و غیبت کردن کل آن عبادت شیطان است. نباید زیر بار این عبادت برویم.
ببینید در آیه شریفه یک اجتنبوا دارد میگوید کنار بمانید از سوء ظن، میگوید نکنید سوء ظن نبرید، لا دارد نه و لا تجسسوا عیبجو نباشید مته لای پرونده پنهان کسی نگذارید، نه بچهتان نه زنتان، نه رفیقتان و نه دیگران، عیبجوئی نکنید، غیبت هم نکنید، اینها را هر سه را خدا گفته انجام ندهید، امام صادق میفرماید شیطان امر به منکر دارد، ولی هر گمراهی هر سه را میگوید انجام بدهید، بعضیهایش اصلا قابل اثبات نیست. خیلی حرفها هم که خیلی بیربط است خیلی، من یک روز ازمنبر آمدم پایین یک جا یکی به من گفت آقا خیلی کارها درهم برهم است فلان کس که صندلی هم دارد این همه مردم زندگیشان عادی است، سالی نود تن زعفران از بوشهر خارج میکند با مجوز به کشورهای اروپایی، گفتم که آدم باشعور کل کره زمین زعفرانکارها زعفرانهایشان را روی هم بریزند اصلا نود تن زعفران ندارد کره زمین، بعد هم زعفران برای بیرجندیها و قائنینیهاست این آقا برای جنوب کشور است اصلا زعفران نمیبیند این اگر یک چیزی ببیند یا خرماست یا پسته، زعفران برای آنجا نیست که، آخه این حرفی که میزنی آبرو میبری و مردم هم بیتحقیق گوش میدهند به حرفت قیامت جواب خدا را چه میخواهی بدهی؟ اقلا بگو سی کیلو زعفران حالا که میخواهی یک دروغ شاخداری بگویی، میخواهی یک تهمت شاخداری بزنی، اقلا بگو سی کیلو این سی کیلو را هم ببند به یک خراسانی نه به یک آدمی که برای جنوب کشور و در کویر جنوب کشور است، آخه آنی که برای آن بگو مثلا هزار تن خرما صادر میکند، آخه زعفران به آن آقا نمیآید آخه ننشستی ارزیابی بکنی من این دروغی که میخواهم بگویم چطوری نظام بدهم که یک کسی مثل این گوینده مذهبی اینجوری پته من را روی آب نریزد. این سه گناه الله اکبر این آیه را هم بخوانم امروز حرفم تمام عجب آیهای است، عجب آیهای است، در سوره بقره است.
وَ لاٰ تَتَّبِعُوا خُطُوٰاتِ اَلشَّيْطٰانِ ﴿البقرة، 168﴾، از فرهنگ شیطانها که دو جورند، یک شیطان پنهان است که در درون خودت هم هست و وول میزند که از درون هی به بدی دعوتت میکند و شیطان بیرون آدمهای گمراه مضل و ضال، از فرهنگ اینها پیروی نکنید، انه هر شیطانی إِنَّمٰا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ اَلْفَحْشٰاءِ ﴿البقرة، 169﴾، هیچ شیطانی شما را به خوبی دعوت نمیکند، شیطان است که میگوید چرا اینقدر مجلس ساکت است، از یکی یک حرفی بزن لذت ببریم، یک آخوند خوشمزهای داریم یک بار من خدمتشان بودم آدم خیلی پرمایهای است از درسخواندههای خیلی بالای نجف است و خیلی آدم خوش ذهنی است حدود سی جلد هم تا حالا کتاب علمی ناب در حول فقه اهل بیت نوشته است غوغا کرده در این کتابها.
یک کسی خدمتشان بود صحبت از غیبت شد، گفتم آقا غیبت خیلی رواج دارد، شوخ است خوشمزه است، و گفتم در بین ما آخوندها هم حتی رواج دارد، گفت حاج آقا این حرف را نزن ما آخوندها اگر غیبت نکنیم میمیریم، رواج دارد این گناه، لا تتبعوا خطوات الشیطان إِنَّمٰا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ اَلْفَحْشٰاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اَللّٰهِ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ ﴿البقرة، 169﴾، حتی وادارتان میکند به خود خدا هم تهمت بزنید خدا امر به خوبیها دارد، شیطان امر به بدیها دارد.
خدایا به حقیقت صدیقه کبری فهم قرآن و روایات را نصیب ما و زن و بچهها و نسل ما بگردان.
میخواهد از کنار قبر بلند شود مثل اینکه میبیند نمیتواند، هیچ جا امیرالمومنین در شصت و سه سال عمرش هیچ جا ندارد به زانو آمده باشد الا در از دست دادن صدیقه کبری. من دیگر در یک مرحلهای از عمرم که مصائب اهل بیت را بعضیهایش را خیلی سخت میتوانم بگویم نمیتوانم بگویم، واقعا سخت است، امام مجتبی میفرماید پدرم بعد از مادرم سی و سه سال زنده بود، امام مجتبی میفرماید من برادرم بچههای دیگر، خواهرهای دیگر سعی میکردیم اسم فاطمه را جلوی پدرمان نیاوریم، چون تا کلمه فاطمه به گوشش میخورد بیطاقت میشد.
میگفت میخواهم از کنار قبرت بلند شوم و بروم جواب این چهار تا بچه بیمادر را چه بدهم، میخواهم بنشینم در مصیبت تو زمینگیر شدم، بیطاقت شدم، نمیدانم چی کار باید بکنم نه خانه میتوانم بروم نه طاقت نشستن کنار قبرت را دارم، بلند شد آمد کنار قبر پیغمبر، این جمله از امام صادق نقل شده حالا من خیلی وقت پیش دیدم دقیق دقیق نمیتوانم ادا بکنم، کنار قبر پیغمبر صدا زد یا رسول الله مدینه از جمعیت متراکم است، اما بلند شو ببین من در این شهر غریب شدم.