از حضرت صادق (ع) پرسيدند بر وجود خدا و هستى حضرت او چه برهان و دليلى دارى؟
حضرت فرمود: دليل هستى او هستى من است، زيرا اگر هستى من از خود من است از دو صورت بيرون نيست، يا من خود را زمانى كه بودهام هست نمودهام كه اين تحصيل حاصل است و معقول نيست، يا هنگامى كه نبودهام خود را به وجود آوردهام كه پديد آمدن هستى از نيستى محال است، پس يقين است كه مرا كسى به وجود آورده كه هستى محض است و نيستى در او راه ندارد. «1»
امام صادق و ابوشاكر ديصانى
ابوشاكر مردى دهرى مسلك و منكر حق بود، روزى به محضر حضرت صادق آمد و گفت: مرا به پروردگارم هدايت كن و دليلى استوار و واضع بر وجود خدا بياور، حضرت فرمود جلوس كن، ابوشاكر نشست.
در آنجا طفلى بود كه با تخم مرغى سرگرم بازى بود، حضرت تخم مرغ را از آن طفل گرفت و به ابوشاكر فرمود: با دقت بنگر، اين تخم مرغ چون حصار استوارى است كه از همه جهات پوشيده شده، جدار بيرونى آن را پوستى قوى و ضخيم تشكيل داده و زير آن پوسته نازكى قرار دارد، در داخل آن سفيده سيال و روانى است كه در ميان آن زردهاى مايع مانند وجود دارد، نه سفيده با زرده مخلوط ميشود، و نه زرده با سفيده آميخته مىگردد، تخممرغ به همين كيفيت ساخته و پرداخته شده، نه چيزى در آن وارد مىشود، و نه از درون آن چيزى بيرون مىآيد، هم اكنون تو نمىدانى اين تخم منشأ حيوانى ماده يا نر است، هنگامى كه با شرايط ويژه شكست و باز شود جوجهاى همانند طاوس به رنگهاى گوناگون از درون آن بيرون مىآيد، اى ابوشاكر آيا براى پديد آمدن اين تخم مرغ با چنين خصوصيتهائى مدبرى حكيم و آفرينندهاى عليم لازم مىدانى يا اعتقاد دارى كه اين تخم مرغ تصادفى و خود به خود پيدا شده؟!
ابوشاكر سر به زير افكند و مدتى در انديشه و فكر غرق شد سپس سر برداشت و گفت:
«اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله و انك امام و حجة من الله على خلقه و انا تائب مما كنت فيه:»
بر وحدانيت خداى بىشريك و نبوت بندهاش محمد، و اين كه تو امام و حجت خدا بر بندگانى شهادت مىدهم، و از مسلك باطلى كه تاكنون دچار آن بودهام توبه مىكنم. «2» در هر صورت اعتقاد به مدبر و كارگردان، و اين كه نيروئى بر همه هستى حاكم است كه همه امور به اراده آن نيرو در جريان است، امرى فطرى و عقلى است، و باور قطعى به اين كه اين نيرو و كارگردان وجود ندارد مسئلهاى محال است.
فطرت و عقل و آثارى كه در عرصه هستى خود نمائى دارند دليل بر وجود صانعى حكيم و مدبرى عليم، و كارگردانى خبير است، ولى مسئلهاى كه در اين ميان قابل توجه است اين است كه گروهى هواپرست و اسير شهوات بىمهار، و وابسته به ماديات و ظواهر، از اعتقاد انسان به نيروى كارگردان با انواع ترفندها و شستشوى مغزى سوءاستفاده كرده و بسيارى و بلكه اكثر مردم را در همه روزگاران در قبول مصداق حقيقى اين نيرو و مدبر و كارگردان به اشتباه انداخته و گاهى براى اين نيرو و كارگردان كه داراى وحدت حقه حقيقيه است بتهاى زنده و بيجان و عناصر و اشجار، و ستارگان و ماه و خورشيد را شريك در قدرت و ربوبيت قرار داده و شرك را كه ظلم عظيم است به صورت هزاران مكتب و دين بر امتها تحميل نموده و از اين طريق زمينه انواع فتنهها و فسادها را در عرصه زندگى انسان آماده ساخته و از نظر رشد و تربيت ضربههاى جبران ناپذير به بشر وارد آورده و امنيت روان او را به خطر انداخته و سبب به وجود آمدن اختلافات سنگين و بروز جنگهاى خانمانسوز گشتهاند.
آثار شوم اختلافات انسان در مسالك
بشر از ابتداى پيدايش تا اين زمان كه سال هزار و سيصد و هشتاد و هفت شمسى هجرى و بيست مارس دو هزار و هشت ميلادى را مىگذراند به خاطر روىگردانى از توحيد، و دچار بودنش به انواع معبودهاى باطل، و آلوده بودنش به شرك و اختلافات مسلكها نه اين كه سودى نبرده، بلكه همواره در خسران به سر برده و به سوى تباهى پيش رفته، و رذائل اخلاقى را به جاى فضائل اخلاقى قرار داده و در سنگدلى و بىرحمى و درندگى و غارتگرى و توحش و بربريت گوى سبقت را از همه حيوانات و چهارپايان و درندگان برده است.
وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ: «3»
سوگند به عصر كه انسان همه سرمايههاى هستى خويش را تباه نموده و به باد داده است.
لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ .... «4»
آنان را نيروى فهم و دريافت است ولى دنبال فهم حقايق نيستند و ديدگانى است كه به وسيله آن نشانههاى حق را نمىبينند، و گوشهائى است كه با آن سخن خدا و پيامبران را نمىشنوند، آنان مانند چهارپايان بلكه گمراهترند.
حق و حقيقت كه اختلافپذير نيست، پس اين اختلافات و تقسيم شدن ملتها به زورگو و زورپذير، استعمارگر و استعمار شده، و اين جنگهاى خانمانسوزى كه روى انسان را سياه كرده، و تاريخ را به لكه ننگ آلوده بر اساس چه انگيزهاى است؟
قرآن مجيد رمز اختلافات و انگيزه اين همه پراكندگى و تشتت را در پيچ و خم هواپرستى و خودخواهى و شرك و جدائى از توحيد، و حاكميت طاغوت و بت مىداند، و عقيده دارد تجاوز انسان از مرز توحيد كه عامل اتحاد و همبستگى، و سبب وحدت و محبت، و منشأ همزيستى مسالمتآميز است مسبب اين كشمكشهاى ظالمانه و جنايات بىشمار، و خيانتهاى غير قابل جبران است.
إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ: «5»
قطعاً آئين حقيقى كه همه پيامبران مبلغ آن بودند نزد خدا اسلام است كه همه بشريت با اعتقاد و عمل به آن ميتواند در سلامت همه جانبه به سر ببرد، و اهل كتاب درباره آن اختلاف نكردند مگر پس از آن كه آنان را نسبت به حقانيتش آگاهى و بينائى حاصل شد، منشأ اين اختلاف در ميانشان تجاوز از مرز حقايق و حسد نسبت به عباد خدا بود، و هر كس به آيات خدا كفر ورزد، و منكر اسلام الهى گردد بداند كه خدا حسابرسى سريع است.
«اگر ما برنامههائى كه پيامبران پيشنهاد كردهاند، و هدفهاى تربيتى آنان را مورد تحقيق و بررسى قرار دهيم بهتر مىتوانيم در اين بررسى كوتاه به نتيجه برسيم كه برنامه پيامبران ايجاد روح تعاون و وحدت كلمه در ميان جوامع انسانى، و مبارزه با تجاوز به حريم استقلال و آزادى و حقوق ديگران است و اين خود نشان مىدهد كه اسلام ارائه شده پيامبران نه تنها براى ايجاد مرز در ميان جوامع بشرى طلوع نكرده، بلكه بخاطر در هم شكستن ديوارها و از ميان بردن مرزها پديد آمدهاند، و نيز اگر هدفهائى را كه قرآن كريم براى بعثت انبيا بيان كرده است بررسى كنيم، اعتراف مىنمائيم كه اسلام يگانه عامل وحدت و هماهنگى است، و اين خود يكى از بزرگترين اهداف سفيران الهى را تشكيل مىدهد.
قرآن در موردى هدف پيامبران را تعليم و تربيت مىداند و مىگويد: از علل بعثت انبيا اين هدف، مقدس و با ارزش است و براى تحقق آن از جانب حق مأموريت يافتهاند.
بشر پس از قرنها به اين حقيقت پى برده كه آموزش و پرورش از جمله وسايل ارتقاى او به سوى كمال است و بهمين خاطر بزرگترين و مهمترين تشكيلات در هر ممكلت متمدنى به اين منظور تأسيس يافته است.
قرآن در مورد ديگر هدف پيامبران را مبارزه با ظلم و ستم و تجاوز و بيدادگرى و احقاق حق مظلوم از ستمپيشگان مىداند و مىگويد:
لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ..... «6»
خداوند پيامبران را با بينات و كتاب و قوانين حكيمانه فرستاد تا مردم به عدالت قيام كنند و بر اساس قسط و انصاف زندگى نمايند.
روش است كه رواج ظلم و توسعه ستمگرى و مرگ عدالت و دادگرى و وجدان و انصاف، ريشه حيات و تمدن انسان را مىخشكاند و يقيناً زرق و برق ظاهرى و نقش و نگارهاى ساختمانى و طول و عرض خيابانها، و استعمال الفاظ فريبنده و جشنها و سرورها نمىتوانند دردى را دوا كنند.
قرآن از ديگر اهداف انبيا را ريشهكن كردن اختلافات مىداند، كاروان انسانيت به مثل مانند وسيله نقليهاى است كه گروهى به طور دستهجمعى آن را به جلو مىرانند، و اگر اين گروه اختلاف كنند و هر كسى آن را به يك طرف سوق دهد، از حركت به سوى هدف باز مىماند و دچار وقفه مىگردد، انتظار حركت و پيشرفت به سوى هدف با بودن اختلاف و چند دستگى انتظار بىجا و توقعى واهى و باطل است، فقط در سايه تسليم به اسلام كه دين حقيقى خداست، و توجه قلبى به توحيد، و قرار گرفتن در گردونه يكتاپرستى و يكتا نگرى است كه اختلافات خطر زا ريشهكن مىشود، و اختلالات روانى، و كينهها و دشمنىهاى بيجا و جنگ اعصاب خاتمه مىيابد، و افسانه اختلافات نژادى و قومى و مسلكى كه سبب جنگهاى خانمانسوز و هزاران ترور شده از ميان مىرود، و در سايه توحيد و ديندارى آسايش روحى و فكرى و امنيت فردى و خانوادگى و اجتماعى نصيب جامعه انسانى مىشود.» «7» آرى منشأ همه اختلافات كه سبب بروز انواع مفاسد و جنايات، و ستمكارىها و تجاوزات است غفلت از توحيد، و دورى از خدا، و روى آوردن به طاغوت و پرستيدن بتهاى بىجان و جاندار و در يك كلمه كفر و شرك است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- لطائف الطوائف 45.
(2)- احتجاج طبرسى چاپ يك جلدى، ص 171.
(3)- سوره عصر 1- 2.
(4)- اعراف 179.
(5)- آلعمران 19.
(6)- حديد 25.
(7)- انسان و مذهب 181 با اندكى تصرف در عبارات.
برگرفته شده از:
کتاب : تفسير حكيم جلد پنجم
نوشته : استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان