شب پنجم شام شهادت یکشنبه(23-12-1394)
(تهران حسینیه اهل بیت (گلپور))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
در جلسات گذشته عرضه داشتم صدیقه کبری دوازده خواسته در یک دعا، در یک متن از وجود مبارک حضرت حق داشتند.
اولین خواستهشان هدایت بود، اللهم انی اسئلک الهدی، که خدایا من از تو درخواست میکنم هادی من، راهنمای من، فقط تو باشی. چون چنین شأنی را کسی ندارد تو هستی که من را آفریدی و دانشت و علمت ، فراگیر به ظاهر و باطن من است. تو میدانی که من به چه سمتی و سوئی به چه حقایقی، راهنمایی بشوم. دلالت بشوم.
کسی دیگر این قدرت و علم و توانایی را ندارد. قرآن مجید یک دعوت خیلی جالبی از انسان دارد، که این دعوت به صورتهای گوناگون در بیش از هزار آیه مطرح است، یعنی یک ششم قرآن، با توجه به این که میگویند مجموع آیات شش هزار و ششصد و شصت آیه است میشود یک ششم قرآن و آن دعوت به تعقل و تفکر است. یعنی میخواهد مردم نسبت به همه حقایق خواب نمانند، غافل نمانند، بیخبر نمانند.
خدا عاشق علم است و عاشق عالم، نه این عالم اصطلاحی که وقتی کلمه عالم به زبان مردم جاری میشود مستمعشان توجهشان برود به یک گروه خاصی با یک لباس خاصی نه، عاشق علم خدا و این علم در هر کسی که قرار بگیرد میشود عالم عاشق آن عالم است.
هرکسی هم در راه طلب علم است عاشق او هم است، ان الله یحب یحاط العلم، اولین نعمتی را که بعد از وجود دادن به انسان در قرآن مطرح میکند علم است، قبل از بهشت، قبل از عبادت، اول علم را مطرح کرده إِنِّي جٰاعِلٌ فِي اَلْأَرْضِ خَلِيفَةً﴿البقرة، 30﴾ در آیات بعد میگوید که وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ كُلَّهٰا ﴿البقرة، 31﴾ اصلا قبل از اینکه به آدم و همسرش بگوید وَ يٰا آدَمُ اُسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ اَلْجَنَّةَ ﴿الأعراف، 19﴾، نگفت منزل بگیر، انزل نگفت، گفت اسکن، یعنی من یک جایی برایت آماده کردم که محل آرامش است، یعنی خانهتان باید محل آرامش باشد، نه محل نزول، که از ماشین پیاده شوید و وارد خانه شوید، اسکن برو اینجا آرام بگیر و راحت باش.
و هر کسی امنیت داخل خانه را به هم بریزد قرآن و پیغمبر او را ظالم قلمداد کردند حرف هم ندارد اگر مرد امنیت خانه را به هم بریزد، اگر زن آرامش خانه را به هم بریزد، اگر اولاد آرامش خانه را به هم بریزد ظالمند، و ظالم حجتی در پیشگاه پروردگار عالم ندارد، کل خانههای عباد خدا باید محل آرامش باشد. این آرامش هم کاری به دیوار گلی و گچی و دیوار بتونی و دیوار آراسته شده به بهترین کاغذ دیواری و فرش ابریشم زیر پا ندارد آنها معنی ندارند در آرامش دادن، آرامش، ا رزشها مربوط به انسانهاست، وگرنه خانه خشت طلا باشد یا خشتش نقره زن آرامشش را به هم بزند میشود جهنم، مرد آرامشش را به هم بزند، اولاد ناخلف آرامشش را به هم بزند خب میشود جهنم، یعنی سوهان روان میشود. مشکل قلبی پیش میآورد رنجآور است.
این خیلی مهم است قبل از اینکه بگوید برو در بهشت اسکن آرامش پیدا کن، چون جایی که برایت قرار گذاشتم جای آرامبخشی است، قبل از این و قبل از اینکه سجده فرشتگان مطرح بشود این اولین حقیقت بعد از وجود آدم است که مطرح شده، علم الآدم ا سماء کلها.
خیلی هم در این اسماء در کتابها بحث شده خیلی هم خود من دنبال کردم چون تفسیری را شروع کرده بودم هم درس میدادم قم هم مینوشتم، و الان هم ادامه دارد خود این آیه خیلی من را معطل کرد که این اسماء چیست. یعنی اسم اشیاء است؟ خدا بهش تعلیم داد اینی که میبینی خاک است این اسمش زمین است، بالای سرت اسمش آسمان است، این سوسک است، این مار است، این عقرب است، این روباه است، این آب است، این قمر است، این خورشید است، یعنی پروردگار با آن عظمت بینهایتش خودش را معطل کرد که چهار تا لفظ یاد آدم بدهد.
تازه این اسماء هم طبق دو تا آیه بعدش الفاظ نبود، حقایق بود، چون به ملائکه میگوید انبئونی باسماء هولاء، خبر بدهید من را اگر خبر دارید که این اسماءچه اسمائی است، اینها مسمیّات بوده، لفظ نبوده، حقیقتی بوده که الفاظ به او اشاره داشته، آنها را یاد آدم داد که شایسته شد با این علم مسجود ملائکه قرار بگیرد، ملائکه که اسم آسمان را بلد بودند، زمین را بلد بودند. خیلی خبرهای دیگر هم داشتند که همان وقت به پروردگار قبل از خلقت آدم گفتند أَ تَجْعَلُ فِيهٰا مَنْ يُفْسِدُ فِيهٰا وَ يَسْفِكُ اَلدِّمٰاءَ ﴿البقرة، 30﴾هم زمین را بلد بودند هم اسم خون را بلد بودند، هم اسم سفک را بلد بودند هم مسئله قتل و غارت را بلد بودند اصلا این اسامی را بلد بودند که با پروردگار هم حرف زدند.
آینده را هم در این آیات خبر دادند اتجعل، آیا میخواهی در زمین موجودی را قرار بدهی که این موجود سفک دماء بکند اینها را که میدانستند ملائکه اسم درختها را بلد بودند، اسم ستارهها و خورشید و ماه را بلد بودند این اسمائی که به آدم یاد داد اینها نمیدانستند، میگویند بعضیها من نمیتوانم یقینی بگویم اسماء یعنی تمام حقایق حسنای وجود مقدس پروردگار که همه تحقق حیاتی داشتند نه لفظی، اینقدر برای علم خدا ارزش قائل است که قبل از بهشت مربوط به آدم گفت علم، قبل از شروع زندگی گفت علم، قبل از عبادت که گردن آدم بیندازد گفت علم. بالای هزار آیه میگوید اندیشه و تعقل برای چی؟ برای درک و برای تحقق آگاهی و دانش.
خب من از این هزار آیه این استفاده را بکنم که بندگان من اندیشه کنید چون عقل دارید، با اندیشه میفهمید پس اندیشه نتیجه دارد، بیایید تمام کتابهایی که بشر را دعوت کرده، از اینها از هر کدام یک نمونه بگیرید کتابهای کمونیستی را، امپریالیستی را، صهیونیستی را، کتابهای مسیحیها را، کتابهای یهودیها را، کتابهای زرتشتیها را فراوان هم هست این کتابها خیلی فراوان، کنار دست من از این کتابها هست، روی میزم همین امروز داشتم میدیدم تورات و انجیل و انجیل پولس و برناوا و یوحنا و تمام این کتابهای ادیان را از هر کدام یک نمونه بگیرید آنها میگویند ما شما را دعوت به هدایت میکنیم کل هم دروغ میگویند چون مطالبشان هدایتگر نیست گول زننده است نه هدایتگر.
دو صفحه هم قرآن من را جلویتان باز کنید این دو صفحه را با این کتابهای نمونه تطبیق بکنید، این چهار تا روایت پیغمبر و دو تا روایت امام صادق و یک خطبه دو خط نهج البلاغه را با این کتابهایی که در جهان نوشته تطبیق بکنید، یک ساعت تطبیق بکنید، از دوازده تا آیه سوره حجرات چهار آیهاش را با تمام فرهنگهای دیگر تطبیق بکنید فکر هم دارید ببینید کتاب هدایت کتاب من است، یا کتاب لنین است؟ یا کتاب هگل است، یا کتاب استالین است؟ یا مانیفست فلان دانشمند غربی است؟ اینها که الان در اختیاراست یک دکمه سایتی را اینترنتی را بزن، و جستجوگرش را بزن هر کتابی که دلت میخواهد بیاید صفحهاش را باز کن بادو تا آیه قرآن من، با یک روایت پیغمبر هماهنگ کن و تطبیق بده، با چشم خودت هم میبینی که لنین چی تربیت کرد در این هفتاد سال، امریکا چی تربیت کرد، اروپا چی تربیت کرد، یک مشت مکار، حیلهگر، دروغگو، دو به هم زن، عهدشکن، زناکار همه جوره، ازدواج مرد با مرد، خوردن انواع مشروبات، انواع گوشتهای خوک و میمون و دیگر گوشتها اینها که دیگر جلوی چشمتان است تربیتشدههای فرهنگهای شرق و غرب، یک صفحه قرآن من هم با همه اینها مقایسه کن یک صفحه.
حالا با قرآن هم نه، یک خط من بخوانم این یک خط را، یک خط بیشتر نه میخواهید خانه رفتید بنویسید اگر بیشتر شد یک خط با خودکار، اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله اللهم صل علی محمد و آل محمد السلام علینا، السلام علیکم در این یک خط توحید آمده، نبوت آمده، ولایت آمده، عبودیت آمده امنیت هم آمده در همین یک خط.
من نرسیدم تشهد را بگویم ده جلسه گفتم فقط توحیدش را توانستم بگویم، البته این توحید هم بالای نود جلسه شده که در سه جلد دارد در قم چاپ میشود. حالا نبوت، عبودیتش، ولایتش، و امنیتش، آنها را من دیگر نرسیدم بحث بکنم همین یک خط را تحققش را در عمل جامعه، با دیدن کتابهایی که دعوت به هدایت کردند، لنین علنی میگوید بیایید از من متابعت بکنید یک جامعه اصیل رسیده به تمام حقوق انسانی درست میشود، هشتاد سال است که درست نشده کی درست میشود؟ کی؟ بقیهشان هم همینطور هستند.
تمام مکتبها کلاه گذاشتند سر ملتها الا خدا، خدا خدای کلاهبرداری نیست، خدا حیلهگر نیست، خدا ظالم نیست، خدا دروغگو نیست، خداوند متعال بندباز نیست، خداوند متعال در هدایتگری آمده گفته هدایتم را قبول کن یک زندگی صددرصد پاک سالم پیدا میکنی، یک زندگی پرامنیت پیدا میکنی، دنیایت آباد میشود، آخرتت آباد میشود، مرگ راحتی پیدا میکنی، خیر دنیا و آخرت نصیبت میشود؛ ثابت هم کرد. ارزش عجیبی هم پیدا میکنی خیلی.
من یک آیه برای ارزش خودتان بگویم شما رامن مومن میدانم مومن هستید، آخر سوره بینه شما چقدر میارزید، إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ أُولٰئِكَ هُمْ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ ﴿البينة، 7﴾، مومنین دارای عمل صالح از تمام جنبندگان عالم من در باطن و ظاهر بهترند، این قیمت. اما یک زناکار هم این قیمت را دارد در آن مکتبها، عرقخور و گوشت خوکخور این قیمت را دارد؟ دزد این قیمت را دارد؟ دارد؟
دویست سال است انگلیس و امریکا و چند تا دیگر کشور تا ده بیست سال قبل نفت ما را میدزدیدند، طلای ما را میدزدیدند، اشیای قیمتی ما را میدزدیدند، در موزههایشان من رفتم دیدم بسیاری از اجناس ایران آنجاست انگلستان معدن ندارد چهار تا معدن زغال سنگ دارد سالی نه ماه باران دارد گندم بار نمیآید، جو درست نمیشود، چیزی کشت نمیتوانند بکنند، با دزدی این جزیره را آباد کردند با دزدی از صد کشور. سیصد سال است صد کشور را روز روشن غارت کردند، اینها میگویند ما متمدن هستیم، ما دعوت به خیر میکنیم، ما دعوت به حقوق بشر میکنیم. دروغ میگویند.
خدا راست میگوید، تربیتشدههای خدا هم معلومند مرد و زنشان معلومند، یک تربیت شده بین جنس زنان که تربیت خداست این است، یا مریم ان الله اصطفاک، تربیت شده اوست، وَ إِذْ قٰالَتِ اَلْمَلاٰئِكَةُ يٰا مَرْيَمُ إِنَّ اَللّٰهَ اِصْطَفٰاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اِصْطَفٰاكِ عَلىٰ نِسٰاءِ اَلْعٰالَمِينَ ﴿آلعمران، 42﴾، بچه این زن هم معلوم است کیست یا إِذْ قٰالَتِ اَلْمَلاٰئِكَةُ يٰا مَرْيَمُ إِنَّ اَللّٰهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اِسْمُهُ اَلْمَسِيحُ عِيسَى اِبْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِي اَلدُّنْيٰا وَ اَلْآخِرَةِ وَ مِنَ اَلْمُقَرَّبِينَ ﴿آلعمران، 45﴾، این هم یک تربیت شده خدا.
در جنس زنان خدیجه کبری، یک تربیت شده خدا، چه تربیت شدهای، الله اکبر. پیغمبر دربارهاش میگوید آخه آخرت یک نعمتش حورالعین است، خیلی هم خدا از حورالعین تعریف کرده جنسشان، چشمشان، شوهرداریشان، محبت به شوهرشان، قاصرات الطرف بودنشان، کانهن لولو المکنون خیلی تعریف کرده زنان ساخت مستقیم خودش در زیبایی بینظیر در عشق به شوهران بهشتی بینظیر اما هر وقت پیغمبر کلمه خدیجه را به زبان میآورد میفرمود، زوجتی فی الدنیا و الآخرة، آخرت حورالعین کیست، همسر من قیامت خدیجه است، خدیجه کجای بهشت است؟ همانجا که پیغمبر است، دیگر زن و شوهرها که خدا جدا نمیکند به خدیجه بگوید تو بهشت اول باش شوهرت خیلی مقام دارد بهشت هشتم، یک وقت اگر هوس کردید همدیگر را ببینید یا تو برو آنجا یا او بیاید اینجا این نیست.
یک کلمه از او من برایتان بگویم، لحظات مرگش در مکه روی یک دانه گلیم افتاده بود، یک لیف خرما متکای زیر سرش یک لیف خرمای زبر، یک خواسته از پیغمبر داشت که در کل ازدواج با پیغمبر همین یک دانه بود، ببینید چطور زن تربیت کرد، همین یک دانه، گفت آقا من از دنیارفتم با پارچههای بیرون من را کفن نکن با پیرهن خودت و عبای خودت من را کفن کن همین، فرمود باشد. و وقتی دید خدیجه در حال احتضار است درجا زهرا را بغل کرد برو خانه ابوطالب، گفت عمو مادرش دارد از دنیا میرود نمیخواهم شاهد مرگ مادرش باشد، برگشت دید خدیجه دارد گریه میکند آخه کنار همچنین شوهری آدم دم مرگ گریه کند یک چیزی هست، پیغمبر فرمود خدیجه چرا گریه میکنی؟ یا یبکی؟ گفت گریهام برای این است که یک مسئله را نمیدانم کاش میفهمیدم، چی را نمیدانی؟ گفت نمیدانم الان که من دارم میمیرم خدا از من راضی است یا نه من ناراحتم.
الان ا ین د خترها و زنهای در این مملکت به چی رضایت دارند، ببینید این یک تربیت شده خدا گریه میکند نمیدانم خدا از من راضی است یا نه، آنی جبرئیل نازل شد، گفت یا رسول الله خدا میفرماید سلام من را به خدیجه برسان، بله به تربیتشدهاش راحت سلام میکند، سَلاٰمٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ ﴿يس، 58﴾ و بگو خدیجه من کاملا از تو راضی هستم گفت یا رسول الله حالا راحت هستم جان میدهم.
وقتی زهرا را آورد اول اتاقها را نگاه کرد، دید مادر نیست، پنج سالش بود، گفت بابا مادرم کو؟ جواب پیغمبر را من قشنگ دقت کردم در کتابها فرمود مادرت در ملکوت اعلی با ملکوتیان همنشین است، این تربیت شده هدایت خداست.
نمیدانم ما این کتابی که چاپ کردیم الان دارید یا نه دو بار هم چاپ کردیم، هر دو بار هم چون هشت جلد بود خیلی گران تمام میشد برایمان چند هزار چاپ کردیم به نام عنصر شجاعت، شرح فقط اوصاف این هفتاد ودو نفر کربلاست، اصلا تاریخ در این کتاب نیست، قصه در این کتاب نیست، این کتاب بیست سال طول کشیده نوشتنش نویسنده با کرامتش وضو میگرفته نماز شب را که دوازده میخوانده تا صبح مینوشته گاهی هم بچههایش به من گفتند از گریهاش از خواب همه بیدار میشدیم عنصر شجاعت.
آدم این هفتاد و دو نفر را میبیند تربیت، هدایت، چی کار کرده هدایت خدا، با این هفتاد و دو نفر چه کرده، آخه آدم زن دارد، بچه دارد، عروس دارد، داماد دارد، نوه دارد، هزار جور تعلق دارد، مغازه دارد یک دانه ا زاین هفتاد و دو تا فقیر نبودند همه وضعشان خوب بود، یک فقیر یعنی یک نفر دنبال ابی عبدالله برای پول نیامده بود، وجود مقدس مسلم ابن اوسجه دارد جان میدهد در دامن ابی عبدالله، حبیب بالای سرش ایستاده بود، حبیب به مسلم گفت من فرصت زیادی ندارم من هم یک ساعت نیم ساعت دیگر قطعه قطعه میشوم میآیم، اما حالا در همین مقدار فرصت اگر وصیتی داری به من بگو انجام بدهم گفت دارم، گفت بگو، گفت اوصیک بهذا الرجل، دست از ابی عبدالله برندار این تربیت شده، دست از کی برندار؟ آخه این مهم است. از کی دست برندار؟ از خیر دنیا و اخرت، از سعادت دنیا و آخرت.
خب جلوه تامّ هدایت پروردگار قرآن کریم است و روایات صحیحه درست مستند اهل بیت، اینها کل جلوه هدایت پروردگار است. به خدا برادران معجزه است، واقعا معجزه است، من این را نمیگویم که شما بخرید نه، نیازی به خرید این کتاب نیست، چون حوصله میخواهد خواندنش، من قرآن کریم را دارم تفسیر میکنم تا دو سه روز پیش رسیدم به آیه پنجاهم سوره مریم، اوائل جزء شانزدهم، حساب کردم تا الان دوازده هزار و ششصد و پنجاه صفحه من در کاغذ آچار تا سوره مریم را نوشتم، تنها. دوازده هزار و پانصد و شصت صفحه که کلا به چاپ هفده جلد ششصد صفحه میشود.
اصلا آدم ماتزده میشود از این قرآن، ماتزده، مگر تا سوره مریم چند تا آیه است؟ سه هزار تا، سه هزار تا آیه توضیح و نکات و حقایق داخل آیات شده دوازده هزار و ششصد و پنجاه صفحه، آن هم به تنهایی، که یک خانم باسوادی یک وقت توسط یکی از دوستان پیغام داد به من که چاپ ا ین تفسیر را به کسی ندهید من وضعم خوب است پول چاپش را میدهم حالا که ما داریم خودمان چاپ میکنیم، پیغام دادم بهش که ده جلد این کتاب دویست میلیون تومان میشود ترسید فرار کرد، ما دوازده هزار و پانصد و شصت صفحه فقط تا آیه پنجاه مریم را نوشتیم در هم نرفتیم، خسته هم نشدیم، اعصابمان هم خورد نشد، دو روز که من نمیرسم قرآن را بنویسم مریض میشوم این معجزه است.
اصول کافی حدود چهار هزار روایت دارد عقل را دیوانه میکند روایات این کتاب، من کل آن را در دو سال ترجمه کردم، توضیح دادم البته هنوز چاپ نشده فقط میخواهم بهتان بگویم که هدایت خدا در جلوه قرآنی و اهل بیتی چه خبر است، چه مسائلی مطرح است چه مسائلی. چقدر عالی.
حالا آن که اصول کافی است بیست جلد کتاب وسائل فقط روایت است، صد و ده جلد بحا ر مجلسی فقط روایت است، حالا من کدامش را برایتان بگویم یک روایت داریم از امیرالمومنین عالم علوم نیم خط است، نیم خط، اعمل لدنیاک ببدنک، برای دنیایت برای پولت، برای خوراکت، برای عروسی برای مهمانیهایت بدنت را هزینه دنیا کن بقیه نواحی وجودت را هزینه نکن نمیارزد، همه فکرت را روی دنیا نگذار، همه باطنت را روی دنیا نگذار، بدنت را ببر دم کارخانه، ببر دم دفترت، ببر در تجارتخانه، با زبان بدنت دو تا تلفن بزن، با انگشت بدنت دو تا صورت جنس بنویس و بیا، اعمل لدنیاک ببدنک و اعمل لآخرتک بقلبک و عقلک.
اما آن نواحی عظیم بدنت را وجودت را بگذار در آخرت، کی در دنیا اینجور کسی را هدایت کرده؟ کی اصلا بلد است هدایت کند؟ یک کسی آمد پیش پیغمبر گفت عظنی، من را موعظه کن، فرمود نمیکنم، گفت خدا تو را برای موعظه فرستاده برای چی موعظه نمیکنی؟ فرمود یک قول به من بده، تا من موعظه کنم، گفت چه قولی بدهم؟ فرمود قول الهی قول درست، قول قابل وفا کردن بده که به این موعظه من عمل بکنی، یک خرده فکر کرد یک مقدار اندیشه کرد، که حالا به پیغمبر راست بگویم به من قول بده اگر به نصیحت من گوش میدهی من بگویم بعد از یک چند لحظه گفت آقا قول میدهم، فرمود هر قدمی برمیداری هر کاری میخواهی بکنی عاقبتش را بیاندیش و انجام بده همین.
کی در دنیا اینجور هدایتگری را دارد؟ کی دارد؟ هیچ کس. من یک هدایت پیغمبر را یک جا اعمال کردم برایتان بگویم خوشمزه است، عین مهره شطرنج طرفم را مات کردم، واقعا مات کردم، اصلا وقتی برای من آمدند گفتند گفتم ماتش زد و گفت عجبا، شگفتا، ایتالیا بود واتیکان دعوت داشتم برای بحث با چهار نفر از وزرای پاپ، یک ساعت و نیم بحث کردیم و ما حاکم شدیم و کل آن چهار تا که پروفسور هم بودند به لطف قرآن و اهل بیت محکوم شدند که فیلمشان هم گرفتیم، فیلم مکالمه را، آن پرفسور ترون که وزیر دیالوک پاپ بود در بحثهای من اصلا چشمش دو سه بار دور زد، بعد گفتم من دلم میخواهد با جناب پاپ یک ملاقات بکنم.
وزیر دیالوگ و مدیر ملاقاتهایش گفتند خیلی برایتان احترام قائل هستیم، چهار ماه دیگر وقت میدهیم، خیلی احترام قائل هستیم، بعد یکی از آنها به سفیرمان گفت که در یک صفحه رزومه ایشان رابدهید به ما روی میز پاپ بگذاریم که ایشان کیست و چیست، حالا به گفته خودشان، من کی هستم چی هستم، در خارج دانشمندان، پرفسورها هر کسی از من پرسیده شما چی کاره هستید؟ گفتم یک کار بیشتر در ایران به عهدهام نیست روضهخوان ابی عبدالله الحسین هستم من هیچ کاردیگری ندارم، خودم هیچی ندارم.
خدا هم میداند این اطلاعیههای مجالس و مساجد که برایم مینویسند غیر از اسمم و فامیلم از بقیه این کلماتی که سر اسم من مینویسند منزجر هستم انبیاو ائمه استاد هستند نه ما ما شاگرد هستیم، ما استاد کجا بودیم، ما اگر استاد بودیم که همه چیز را میفهمیدیم ما کم میفهمیم به اندازه عدد بینهایت هم نمیفهمیم ما را میگویند استاد این دروغ است.
حالا که جالب هم هست کشور ما جدیدا هر بیسوادی را هم که ما میدانیم درس نخوانده مینویسند استاد و اسلامشناس، این رزومه ما را بردند گذاشتند روی میز پاپ، پاپ یک مطالعهای کرد، گفت نه این را نمیشود چهار ماه دیگر وقت داد ایشان را روز سه شنبه ده صبح وقت بدهید، من هم ده صبح روز دوشنبه بلیط برگشت داشتم، به ایران، به سفیرمان گفتم من نمیتوانم بروم گفت آقا پاپ چهار ماهه ملاقات میدهد اصلا برای ما باورکردنی نبوده الان روز شنبه است این گفته سه شنبه ساعت ده سه روز دیگر است، سه روز کجا چهار ماه کجا، برو شما ملاقات بکن برای دین خوب است، برای اسلام خوب است، برای قرآن خوب است، برای اهل بیت خوب است، گفتم نه آقای سفیر، نمیمانم برای این که پنج بعدازظهر روز سه شنبه بالای آبادی شیراز یک بخش است شانزده هفده هزار جمعیت ده روز آنجا منبر باید بروم نمیمانم.
گفت تلفن بزن یک روزش را بگو نمیآیم گفتم نمیکنم همچنین کاری، مردم ده، دلشان را خوش کردند فکر کردند چاقترین واعظ مملکت را دعوت کردند، قند در دلشان بیچارهها آب شده ما اوقاتشان را برای چی تلخ کنیم؟ نه من باید بروم تلفن هم زدم آنهادوشنبه بیایند فرودگاه امام ساعت چهار صبح میرسیدیم ما را سوار کنند ببرند ده برای منبر روز سه شنبه.
گفت به پاپ چه بگوییم؟ گفتم به نماینده پاپ بگو که این شخص که برایش ملاقات گذاشتید بسیار از شما متشکر است ولی چون پیغمبر ما مسلمانها به ما فرموده من کان یومن بالله و الیوم الآخر فالیفی اذا وعد اگر به خدا و قیامت ایمان دارید به وعدهتان عمل کنید من ایمان دارم به خدا و قیامت نمیمانم. ما آمدیم ایران بعد سفیرمان را دیدیم، گفت داستانی بود در واتیکان پاپ گفت خیلی شگفتآور است، چه عالی که یک کسی راحت به خاطر هدایت پیغمبرش که گفته به قولت عمل کن حاضر به ملاقات با من نشده، آن آدم مردی است، هیچ گلایه نکرده بود خوشش آمده بود، این هدایت پیغمبر است.
شما ببینید با هدایت قرآن و پیغمبر آدم حق همه را رعایت میکند، آدم حق زن و بچه را هدایت میکند، آدم آبروی همه را حفظ میکند، آدم دنیا و آخرتش آباد میشود این را زهرا درخواست کرد. اللهم انی اسئلک الهدی.
من از بچگی یادم است تهران شبهای آخر فاطمیه یک روضه دیگر میخواندند منبریها حتی منبریهای مهم، من هم به آنها اقتدا کنم، یک روضه دیگر بخوانم که خود زهرا شاد شود از این کار.
دین نگذارد که خیانت کنی، ترک درستی و امانت کنی، صدق و سعادت ثمر دین بود، هر که خوش اخلاق خوش آئین بود، زشتی اخلاق ز بیدینی است، فتنه آفاق ز بیدینی است. اللهم انی اسئلک الهدی. خب آماده بشویم برای گریه.
...