شب اول چهار شنبه (19-12-1394)
(تهران حسینیه سیدالشهداء)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
دقت در این عبادت جامع و کاملی که قرآن مجید از آن به نماز یاد کرده است به ما نشان میدهد که چرا آیات قرآن، روایات پیغمبر، و روایات ائمه طاهرین به این عبادت اصرار زیادی دارند. پافشاری سنگینی دارند.
البته آنهایی که اهل دقت بودند، اهل نظر بودند، اهل دل بودند، یک باطن تصفیهای داشتند، آنها لمس میکردند که ورود به نماز، ورود به حوزه رحیمیت پروردگار و رحمانیت پروردگار است. و با لمس رحمانیت که بنا به پارهای از روایات جلوه دنیایی رحمت پروردگار است از هر حرام مادی، از هر حرام مالی، از هر متاع حرام و کالای حرام خیلی آسان خودشان را جدا نگه میداشتند.
یعنی وقتی که با چشم دل سفره رحمانیت او را میدیدند و تجلی دنیایی رحمت وجود مقدس او را لمس میکردند، با همه وجود خود را از هر حرام بدنی و مالی و اخلاقی و عملی بینیاز احساس میکردند. یعنی هیچ احتیاجی در وجود خودشان به انواع حرامها نمیدیدند.
احتمال میتوانیم بدهیم این غنای در باطن و این احساس بینیازی به هر چه که از حوزه رحمانیت پروردگار بیرون است، این همانی است که در دعای بینظیر عرفه حضرت ابی عبدالله الحسین از پروردگار عالم درخواست میکند. احتمالا این همان است یا واقعا همان است.
اللهم اجعل غنای فی نفسی، خدایا بینیازی من را در وجود من قرار بده، به چی بینیاز باشم؟ به کل حرامها، در هر رشتهای، در هر متاعی، در هر مالی، این از آثار درک رحمانیتی است که نمازگزار وارد حوزهاش میشود و اهل نظر و اهل دل این سفره را که جلوه رحیمیت او در دنیاست میبینند. میبینند سفره پر است، نیازی به یک سفره خارجی بیرونی، ابلیسی، شیطانی، ندارند. این بینیازی را همان کلمه بعد از الله بسم الله برای اهل نظر ایجاد میکند.
همانهایی که نظرشان اینقدر پراثر است، و دارای کیفیت بالایی است که حافظ میفرماید آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند، آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند؟ چون اینها چشمشان نسبت به نماز با توفیق پروردگار با آن تصفیه قلب و تصفیه جان باز است، میبینند نه برای خودشان تنها، برای کل آفرینش یک سفرهای به گستردگی بینهایت تحت عنوان سفره رحمانیت باز است، و هر چی بخواهند سر این سفره قرار دارد لذا با لمس رحمانیت خدا، کاملا احساس بینیازی میکنند. به هیچ گناهی خود را نیازمند نمیبینند، یعنی در اوج غنا هستند.
اللهم اجعل غنای فی نفسی و البصیرة فی دینی، این خواسته دیگر حضرت سید الشهدا است، بصیرت در دین یک گوشهاش همین بصیرت به نماز است، البته با نگاه دل به حقیقت الله خود را از عبادت و کرنش در مقابل هر نوع بتی بینیاز میبیند.
همه امور جهان را ابزار در دست خدا میبیند، معبود نمیبیند، یک آچار میبینند یک پیچ گوشتی میبینند، یک خوراکی میبینند، یک درخت میبینند یک چوب میبینند، غیر از آنهایی که وارد این معرفت نشدند که چوب را بت میبینند معبود، پول را معبود میبینند، شهوات را معبود میبینند، آنها با نگاهی که به حقیقت این کلمه دارند نه به خود کلمه الف و لام و ه که میشود الله این لفظ است، این لفظی است که دارد آدرس به ما میدهد ذات مستجمع جمیع صفات کمال، پس یک همچنین ذاتی مستحق پرستش ا ست، شایسته عبادت است، این معنا یعنی مستجمع جمیع صفات کمال ذات اینگونه در هیچ پیغمبری هم نیست.
لذا یک محاکمه عجیبی راخدا نقل میکند که طرفهای محاکمه همه محکومند از مرد و زن، بزرگ و کوچک، شاه و رعیت، که این محاکمه متنش در آخر سوره مائده است که روز قیامت پروردگار به مسیح میگوید این مسیحیان، این نصرانیها، این ارمنیها که میلیاردها میلیارد نفر هستند، تو به اینان گفتی که تو را و مادرت را، به جای من بپرستند؟
تو شایسته پرستش نبودی تو مملوک بودی تو بنده بودی، تو عبد بودی، تو یک انسان والایی بودی مثل دیگران میخوردی، میخوابیدی، میخندیدی، مرگ سراغت میآمد، تو گفتی تو رابپرستند، لایق پرستش ذات مستجمع جمیع صفات کمال است که نهایتی هم ندارد کمالاتش، جمالش، جلالش، صفاتش، فعلش، محبتش، مهربانیاش.
عیسی بن مریم میگوید خدایا اگر هیچ کس نداند تو میدانی که من یک نفر را به عبادت خودم و مادرم دعوت نکردم. الان هم ای خدا مسئولیت یک نفر از این میلیارد میلیارد مسیحیانی که وارد محشر کردی را گردن نمیگیرم، انهم عبادک، اینها ساخت خودت هستند، مملوک خودت هستند، وضع اینها به من هیچ ربطی ندارد دلت میخواهد کل را بریز در جهنم من دلم نمیسوزد چون کافرند، چون من و مادرم را به جای تو گذاشتند، یعنی آن حقیقت الله را که اولین کلمه نماز ماست اینها از زندگی حذف کردند.
میخواهی ببری جهنم ببر به من چه، میخواهی ببخشی باز هم به من چه، من حتی درخواست آمرزش برای این خبیثهای پلید نمیکنم، اما آنی که اهل نظر است، آنی که اهل دل است، آنی که دنبال حقیقت عاشقانه میدود، آنی که پرده پول، پرده زن و بچه، پرده ساختمان، پرده درآمد، پرده شهرت، پرده قیافه، جلویش را نگرفته، و دلش نورافکن است، دارد میبیند الله را در ابتدای نماز، یعنی اسم را نمیبیند مسمی را میبیند، حقیقت را میبیند، میبیند خب با بودن ذات مستجمع جمیع صفات کمال که معنی الله است چه معنی دارد در مقابل غیر خدا کرنش بکند، چه معنی دارددر مقابل غیر خدا تملق بکند، چه معنی دارد برای چندرغاز پول تمام وجودش را برای یکی مایه بگذارد، چه معنی دارد در مقابل چوب خشک که سیصد و شصت تا را در کعبه گذاشته بودند سجده بکند چه معنی دارد که بیاید کنار بیت غلام حلقه به گوش نتانیاهو و اوباما بشود.
اینها خیلی پرده روی چشم و دلشان است، اما آنی که بیرون از این پردهها زندگی میکند که حالا جوانهای امروز یک اسم دیگر برای این پرده برداشتند، بعضیهایشان میآیند گلایه میکنند از خودشان میگویند ما کارزده شدیم، یعنی اینقدر اشتغالات فکری و بدنی و چشمی و گوشی برای ما درست شده که یاد خدا در دل ما نمیآید، اگر نماز هم میخوانیم خیلی بیحال است، کاش این نماز را نمیخواندیم، این گلایهها را من شنیدم بچهها از خودشان دارند، جوانها از خودشان دارند.
این اشتغالات فراوان پرده است، این افکار گوناگون پرده است، این زر و زیور دنیا پرده است، این شکلهای عجیب و غریب دلربا پرده است، ولی اهل دل هیچ کدام از این پردهها را ندارند. خوب میتوانند ببینند.
وقتی وارد حریم نماز میشوند، اول نماز میبینند الله است، آنجا میبینند که شایسته عبادت فقط همین یک نفر است، همین یک نفر. باریک الله به اینها که شعار صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را در خودشان تحقق دادند، لا اله همه آنهایی که اسم معبود رویشان است کنار و باطل، و لیاقت عبادت ما را ندارند، الا الله.
یعنی من بروم پستتر از خودم را عبادت کنم؟ هشتصد میلیون نفر در هند گاو را عبادت میکنند یعنی اینقدر بیچاره و بدبخت هستند که ارزش خود را بردند مادون ارزش گاو، هندوهای دیگر، چینیها، ژاپنیها، تمام پرستنده انواع مجسمهها هستند، یعنی آن کرامت انسانی را به خاطر این همه پردهای که روی چشم سر و روی چشم دل است نابود کردند. اما خوش به حال اهل حال. خوش به حال اهل دل.
خوشا آنان که دائم با تو باشند، بهشت جاودان بازارشان بی، اصلا غوغای این زندگی مزاحم اعصابشان نیست چون نیستند در این غوغا، این همه شکلها، زر و زیورها، پاساژها خیابانها، رنگها، شکلها، فرشها، پرده روی قلبشان نیست، خیلی معمولی نگاه میکنند لذا اهل قناعت هستند باشد میگویند الهی شکر، نباشد میگویند الهی رضا بقضائک، اصلا چشمشان به هیچی هیچ کس نیست، بینیازند، بی نیاز.
اللهم اجعل غنائی حسین جان من اینقدر سواد ندارم بتوانم این دو تا جمله عرفه تو را توضیح بدهم، اما عشق میکند آدم با حرفهای تو، عشق میکند، با اینکه نمیفهمد اما همین که این جملات بوی تو را میدهد و از زبان تو صادر شده و نوشتههای دلت است، آدم لذت میبرد.
اللهم اجعل غنای فی نفسی و البصیرة فی دینی، یک شعاع دین نماز است، بصیرة فی دینی، که من نماز را بتوانم ببینم، با دلم، ببینم چه خبر است، بفهمم چه خبر است و معلوم بشود برایم چرا بیش از صد بار خدا در قرآن نماز را مطرح کرده، بفهمم چرا تمام انبیاء نماز را مطرح کردند، بفهمم چرا ائمه نماز را این همه مطرح کردند، بفهمم چرا عصر تاسوعا وقتی لشگر آماده حمله شد ابی عبدالله به قمر بنی هاشم فرمود برو ان استطعت ان توخرهم الی غدوة به اینها بگو چه عجلهای در کشتن ما دارید بگذارید برای فردا جنگ را.
بعد علتش را گفت، گفت برادر، عباس جان، یک شب هم یک شب است، میخواهم بیشتر زنده بمانم اصلی نماز بخوانم مگر چی دیده در نماز؟ از نماز چی دیده ابی عبدالله؟ که میگوید زودتر نمیخواهم بروم بهشت، اگر عصر تاسوعا شهید میشد که همان لحظه روح مقدسش در اعلی علیین قرب الهی بود، چرا میگفت نه؟ برای نماز. میگفت بمانم در این خاک و خلها یک شب دیگر نماز بخوانم. چی میدید حضرت؟ چه حسی میکرده حضرت؟ چه نمازی است من میخوانم، چه نمازی است زن و بچهام میخوانند، چه نمازی است که بسیاری از پسران و دختران نمیخوانند.
اللهم اجعل غنای فی نفسی چطوری غنای در نفس، وقتی اینها در بخش دوم نماز سفره رحمانیت را به گستردگی ابدیت پهن میبینند و میبینند این مهماندار هستی برای عقل و روح و قلب و بدن و چشم و گوش و رگ و پی انسان همه جور غذا سر این سفره گذاشته، اصلا پایشان دنبال حرام نمیرود، نمیرود. یعنی از سر این سفره قطعه قطعهشان کنیم جدا نمیشوند.
چقدر پولها آوردند پیش اولیاء خدا، گریه کردند که چرا پول برای ما آوردید؟ چرا؟ محمود غزنوی در بسطام آمد عبور بکند یک خانه گلی را دید دید رفت و آمد بد نیست در این خانه، پرسید اینجا خانه کیست؟ گفتند شیخی، گفت من غزنین اسمش را شنیدم بروید بگویید محمود میخواهد بیاید زیارت، ایشان هم گفت بیاید، روی گلیم نشسته بود محمود آمد با همان لباس پادشاهی، وقتی میخواست بلند شود یک کیسه هزار مثقال طلا گذاشت جلوی شیخ، گفت این هدیه است، گفت قبول کنم؟ گفت من پرداختم که شما عنایت کنید قبول کنید. گفت اول تو هدیه من را قبول کن، گفت چشم.
دست کرد در کیسه بغلش یک دانه نان درآورد گفت من همین هدیه را دارم اما جلوی روی خودم بخور نان جوی خشک خیلی سخت است خوردنش، آدم باید یا در شیر خیس کند یا در چایی یا یک روغنی رویش بمالند سر شب تا صبح به خوردش برود بشود خورد، محمود هم که آشپزخانه غزنین لطیفترین گوشتها را برایش میپختند و بهترین غذاها، برداشت با زانویش این نان را خورد کرد یک دانه لقمه را گذاشت در دهانش هر چی اینور و آنور انداخت دهان عادت به اینجور نان نداشت، آورد بیرون، گفت از گلویم پایین نمیرود گفت مال تو هم از گلوی من پایین نمیرود بردار ببر.
این اللهم اجعل غنای فی نفسی، شاه کیه؟ وزیر و وکیل کیه؟ ثروتمند و پولدار کی هستند؟ بسم الله الرحمن حالا همین دو کلمه را برویم جلو ببینیم چه خبر است. تا به الرحیم برسیم.
ما وقتی نگاه به حقیقت نماز میکنند و به نور نماز، و به این جهتگیری کلمات، غوغایی میشوند در وجودشان. الرحیم خب رحیم را که نگاه میکنند میبینند یک سفره، چون یک دانه نیست طبق آیات قرآن یک دانه نیست ما پاداشهای خدا را در قرآن وقتی میشماریم حدودا ده نوع پاداش است یکیش بهشت است، نه همه پاداشها یک دانهاش بهشت است، حالا ما بهشت را میتوانیم تصور بکنیم مثلا بگوییم رفتیم باغ فین کاشان را دیدیم، باغ شازده کرمان را دیدیم، رفتیم باغهای هلند را دیدیم، حالا این میتواند به ما کمک بکند دورنمایی از بهشت را به نظر بیاوریم، اما یزیدهم من فضله را چطور میشود به نظر آورد.
اجرهم مرتین را چطوری میشود به نظر آورد؟ هو الفوز العظیم را چگونه میشود به نظر آورد؟ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ ﴿القمر، 55﴾ را چطوری میشود فهمید؟ اینها را که پاداشهای قیامت است نمیشود فهمید، اما اینها یعنی اینهایی که پرده ندارد جلوی چشم سر و باطنشان، این نماز را که نگاه میکنند میرسند به حوزه سوم بعد از الله و رحمان به رحیم، میبینند سفرهای در قیامت پهن کرده که فقط کار خودش است، و بعد در قرآن میگوید سر این سفره وَ فِيهٰا مٰا تَشْتَهِيهِ اَلْأَنْفُسُ ﴿الزخرف، 71﴾، هر چی دل خودتان بخواهد نه هر چی من خدا بخواهم، هر چی من خدا برایتان بخواهم محدود میخواهم نه سر این سفره هر چی دل خودتان بخواهد، وَ تَلَذُّ اَلْأَعْيُنُ و هر چی که با نگاهش لذت میبری، هر چی میخواهی و لکم فیها ما تشتهون، هر چی هم دلتان بخواهد سر این سفره حاضر است، خب در نماز این سفره را که میبینند لذت زنا برایشان از زهرمار تلختر میآید، خیلی تلختر، لذت نگاه به نامحرم از نیش عقرب برایشان تلختر میآید، این است که با دیدن رحیمیت از همه شهوات حرام خالی میشوند همه.
از دیدنیهای حرام خالی میشوند، از شنیدنیهای حرام خالی میشوند، اگر همهمان برویم دنبال یکیشان بگوییم امشب را بیا یازده شب مهمترین استاد موسیقی کره زمین میخواهد بنوازد زیباترین دختر کره زمین میخواهد کنار نوازشش بخواند، میگوید برو برو این دام بر مرغ دیگر نه، که عنقا را بلند است آشیانه، من لذتی دارم که این لذتهایی که داری برای من میگویی برای من همین الان تعریف کردنش از زهرمارو نیش عقرب تلختر است.
آن جلسهای که میخواهی من را ببری بوی تعفن دوزخ را میدهد، آن قیافهای که میخواهی به من نشان بدهی چهرهای بدتر از عفریت در برابر چشمم است. آن کس که تو را شناخت جان را چه کند، فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟ دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی، دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟
خیلی عجیب هستند اینها، ظاهرا فرمایش امیرالمومنین است میفرماید یک عدهای فقط دنیا را میخواهند، این را که اشتغالشان به دنیا غوغاست، یک عدهای فقط آخرت را میخواهند اشتغالشان به آخرت شدید است، اما یک عدهای دیگر هستند نه دنیا را میخواهند نه عقبی را فقط مولا را میخواهند، اینها بهترین زندگی را دارند. ای کاش میشد من شما، زندگیمان را بر این مبنا نظام میدادیم، بر مبنای پرده نداشتن، بر مبنای اینجور حجابها را نداشتن، خیلی این حجابها سنگین است چون پشت این حجابها آدم در ظلمت محض است، فی ظلمات. پشت این حجابها.
خب معلوم شد که چرا اینقدر خدا خودش و پیغمبرش و ائمه روی نماز اصرار دارند آن هم نه نماز لفظی نماز لمسی، نه نماز لفظی، نماز لفظی را که امشب خواندیم، یک زبانی در دهان گرداندیم بسم الله الرحمن الرحیم، اما دیدن آن حقیقت الله و دیدن آن سفره رحمانیت و دیدن آن سفره رحیمیت چه حالی به آدم میدهد.
آن وقت عجیب این است که اینها با همه این احوالاتشان در سحر اهل استغفار شدید هستند، بینیاز بودند در باطن، ولی سحر آی اشک میریختند، و هی میگفتند خدایا ما را بیامرز، خدایا ما کم داریم، خدایا ما پای آمدن به آن شکلی که باید نداریم، و بالاسحارهم یستغفرون، گناه نمیکنند معصیت نمیکنند، حجابی ندارند، اشتغالات مادی در حدی که از خدا غافل بشوند ندارند اما خدا وقتی تعریفشان را میکند میگوید یک کارشان دائمی است، چون فعل مضارع است یستغفرون، دائمی است، اینها همیشه سحر با اشک چشم، با افتادن روی خاک مهر استغفار میکنند یعنی انگار هیچ کاری نکردند برای خدا ناراحتند. طلب آمرزش میکنند.
خب بعد این بزرگواران وارد حوزه الحمدلله رب العالمین میشوند تا و الظالين، حالا فردا شب هم خدا بخواهد در همین قسمت نماز سیر بکنیم تا به آیات قرآن و روایاتش برسیم.
...