آنان كه عناصر يا اشخاص را در قدرت و اثرگذارى و كارگردانى مستقل مىدانند، و تصور مىكنند اگر به آنها تكيه كنند زندگىشان به خوبى اداره مىشود، و مشكلاتشان حل مىگردد و چنانچه وابسته به آنها نباشند چرخ زندگى نمىچرخد، و قفلهاى بسته امورشان باز نمىشود، و دردهايشان به دوا نمىرسد، و به تباهى و بدبختى مىنشينند، در ديدگاه و انديشه دچار انحراف سخت و اشتباه فاحش هستند.
تجربه حيات نشان داده كه آنچه در جنب خدا به عنوان معبود انتخاب شده، و يا شريك در قدرت خدا به شمار آمده حق نبوده، و آدمى را از حركت به سوى رشد و كمال و خير و سعادت باز داشته، و از زندگى سالم و آرامش و آسايش محروم نموده است.
معبودان باطل براى حل مشكلات انسان، و اداره امور زندگى بشر هيچ نقشى ندارند، و كليدى براى باز كردن يك قفل بستهى زندگى در دست آنان نيست.
عناصرى مانند خورشيد و ماه و ستارگان، و درخت و چوبهاى تراشيده به دست انسان به اشكال مختلفه، و زورمندان و قلدران تاريخ كه به وسيله مشركان به عنوان معبود يا شريك در قدرت و ربوبيت حق انتخاب شدند هيچ كدام مستقل در كارى و امرى از امور نبودند و نيستند.
عناصر وظايف خاصى بر عهده دارند كه ميليارها سال است. آن وظائف را انجام مىدهند، و از راه انجام وظايف آنچه را بايد به اراده خالقشان بر سفره طبيعت بگذارند مىگذارند، آنچه را خورشيد و ماه و ستاره و نبات و شجر انجام مىدهند محدود به حدود وجودى آنهاست، و در اين زمينه هم استقلالى از خود ندارند، بلكه روزى نبودند و براى اين امور به قدرت و رحمت مالك هستى به وجود آمدند، و روزى هم مىرسد كه همه از بين مىروند و خاموش مىشوند، در هر صورت اينان عهدهدار فراهم آوردن مايه زندگى براى موجودات از طرف پروردگار مهربان عالماند، بايد وجود آنها و آثارشان را به عنوان نعمتهاى حضرت حق شكر و سپاس كرد، پرستيدن آنها و معبود گرفتنشان، و تصور اين كه اين عناصر در اثرگذارى و كارگردانى داراى استقلال هستند بنابراين بايد به آنان محبت ورزيد مانند محبت اهل خدا به خدا اشتباهى بزرگ و كارى باطل و بىادبى و جسارت به حضرت حق، و سبب خزى دنيا و عذاب سخت در آخرت است.
اما اشخاص و زورمندان و قدرتمندانى كه فقط و فقط براى اجراى خواستههاى نامشروعشان، و پياده كردن غرائز طغيانگرشان خود را به اكثر مردم چنان وانمود مىكنند كه اگر از جانب مردم اطاعت نشوند، و پيروى نگردند، و به فرمان و دستوراتشان توجه نمايند و خلاصه آنان را رب و كارگردان خود انتخاب نكنند امورشان اداره نمىشود، و چرخ زندگىشان نمىچرخد، و دردشان دوا نمىگردد، و گره از كارشان گشوده نشود، مسئلهاى صد در صد باطل و غير معقول است.
اينان هم مانند ديگر مردم مخلوق و محكوم حوادث طبيعى، و موجودى ضعيف و حقيرند، و فرهنگى كه به مردم تحميل مىكنند فرهنگى شيطانى و مخرب ساختمان شخصيت انسانى است.
مردم اگر آنان را رها كنند، و از فرهنگ غلط و خانمانسوز آنان پيروى نكنند، از تخت قدرت سرنگون مىشوند، و بساط ظلم و ستمشان برچيده مىگردد، و فرياد أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى در گلويشان خفه مىشود.
آرى اطاعت از فرعونها و نمرودها و قارونها و معاويهها و يزيدها و هر قدرت طاغوتى و معبود گرفتن آنان و قرار دادنشان در جنب خدا ستمى سنگين و ظلمى غير قابل جبران و عاملى براى سقوط در ضلالت و گمراهى و سبب حسرت بسيار سنگين در قيامت است.
اينان مردم را به اطاعت خود در مىآورند، و خواستههاى نامشروعشان را به وسيله پيروانشان عملى مىسازند و چون در قيامت ببينند كه كار از كار گذشته از پيروان احمق و اشتباه كارشان بيزارى مىجويند و پيروانشان هم در عرصه محشر آرزو مىكنند اى كاش به دنيا برگردند و با بيزارى و جدائى از آن معبودان باطل در راه مستقيم قرار گيرند و با پرستش معبود حق و اطاعت از خداى يگانه سعادت دنيا و آخرت خود را تأمين كنند، ولى بازگشتى به دنيا براى آنان نخواهد بود، آنان در جهان آخرت مىيابند كه همه قدرت ويژه خداست و غير خدا را قدرت مستقلى نبوده، و همه كليدها و مفاتيح در اختيار حضرت حق است و احدى براى باز كردن قفل بستهاى كليدى در اختيار ندارد، و حل مشكلات فقط به اراده اوست، و دواى هر دردى و شفاى هر مرضى، و هر راه نجاتى فقط و فقط در اختيار اوست و همه موجودات در هر كارى و هر گونه امرى لشگر و ارتش و فرمانبردار حضرت او هستند.
قرآن مجيد در سوره مباركه نمل ضمن آيات 59 تا 64 خطاب به مشركان و انتخاب كنندگان معبودهاى باطل مىگويد:
آيا خدا [در همه امور ظاهر و باطن] براى آنان بهتر است يا آنچه شريك او قرار مىدهند؟
آيا معبودهاى انتخابى شما بهتراند يا آن كه آسمانها و زمين را آفريد، و براى شما از آسمان آبى فرستاد كه به وسيله آن باغهائى خرم و با طراوت رويانديم كه روياندن درختانش ابداً در قدرت شما نيست، آيا با خدا معبودى ديگر به عنوان شريك او هست؟! نه نيست بلكه آنان قومى هستند كه از راه مستقيم و از جاده حق و حقيقت منحرفند.
آيا آن معبودان و شريكانى كه انتخاب كردهايد بهترند، يا آن كه زمين را براى موجودات و ساكنانش آرام و قرارگاه ساخت و در شكافهايش نهرهائى پديد آورد، و براى استقرار زمين كوههائى استوار قرار داد، و ميان دو درياى شيرين و شور مانع و حايلى گذاشت تا با هم مخلوط نشوند، آيا با خدا معبود ديگرى هست كه شريك در قدرت و ربوبيت او باشد؟!
نه نيست بلكه بيشترشان اهل دانائى و معرفت نيستند.
آيا معبودها و شريكان انتخابى شما بهتراند يا آن كه وقتى درماندهاى او را بخواند اجابت مىكند و آسيب و گرفتارىهايش را دفع مىنمايد و شما را جانشينان ديگران در روى زمين قرار مىدهد؟ آيا با خدا معبودى ديگر هست كه شريك در قدرت و ربوبيت او باشد؟ نسبت به اين مسئله اندكى متذكر و هشيار مىشوند.
آيا آن شريكان و معبودهاى انتخابى شما بهترند يا آن كه شما را در تاريكىهاى خشكى و دريا به وسيله ستارگان و ديگر نشانهها راهنمائى مىكند؟
و كيست كه پيشاپيش باران رحمتش بادها را مژدهرسان مىفرستد؟ آيا با خدا معبود ديگرى هست كه شريك در قدرت و ربوبيت او باشد؟ خدا برتر و بالاتر است از اين كه براى او شريك قرار مىدهند.
آيا معبودها و شريكان انتخابى شما بهترند يا آن كه همه مخلوقات را مىآفريند آنگاه آنان را پس از مردنشان باز مىگرداند؟! و كيست آن كه از آسمان و زمين شما را روزى مىدهد، آيا با خدا معبود ديگرى هست؟ كه شريك در قدرت و ربوبيت او باشد.
بگو: اگر در اين مسئله راستگو هستيد دليل و برهان قاطع خود را بر وجود معبودى غير خدا بياوريد.
با توجه به اين كه همه قدرتها و كليد حل همه مشكلات، و آفريدن همه موجودات، و تداوم حيات همه مخلوقات و كارگردانى همه هستى به دست قدرت حضرت حق است و چنان كه در آيات سوره مباركه نمل بيان شده، بتها و معبودها و غير آنها، جاندار و بىجان هيچ قدرتى و قوتى از خود ندارند، و ظهور هر اثرى از هر موجودى به اراده حكيمانه حضرت اوست، و در قدرت و قوت و كارگردانى شريك و مثل و مانند ندارد، و در انجام امور هستى نيازمند به احدى نيست، شريك قرار دادن براى او، و انتخاب معبود در جنب او گناهى بسيار سنگين است، و عذابى شديد در پى دارد، و همه مشركان در قيامت همه قوت و قدرت را از خدا خواهند ديد، و همه دستآويزهائى كه به جاى خدا در دنيا انتخاب كرده بودند، از آنان بريده خواهد شد.
قرآن مجيد درباره قيامت و اوصافش، و مالكيت و فرمانروائى مطلق حق در آن روز، و اين كه براى كسى جز خدا يارى وجود ندارد، و همه دست آويزها قطع و باطل خواهد شد مىفرمايد:
يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا يَخْفى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ: «1»
روزى كه همه آنان آشكار مىشوند و چيزى از آنان بر خدا پوشيده نيست و ندا آيد امروز فرمانروائى ويژه كيست؟ ويژه خداى يكتاى قهار.
يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ ما لَكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ «2»
و روزى كه به علت شدت عذاب پشت كنان از اين سو به آن سو فرار مىكنيد ولى از هر سو كه مىرويد برگردانده مىشويد و شما را در برابر عذاب خدا هيچ نگهدارندهاى نيست.
ما لَكُمْ مِنْ مَلْجَإٍ يَوْمَئِذٍ وَ ما لَكُمْ مِنْ نَكِيرٍ:
و آن روز براى شما هيچ پناهگاهى و هيچ راه انكارى «نسبت به اعمالى كه مرتكب شدهايد» وجود ندارد.
آرى بر اساس اين آيات بتپرستان و مشركان و معاندان و كافران همه عقايد و افكار خود را نسبت به بت پرستى و شرك، در عرصه قيامت پوچ و باطل مىبينند، و به اين نتيجه مىرسند كه بتها و معبودهاى باطل پوچ و هيچ بودند و در قيامت خبرى از آنان براى دستگيرى از اين شقاوتمندان نيست و رابطه ميان آنان و معبودها قطع شده و در آن غوغاى عظيم ياور و يارى جز خدا نيست كه البته نصرت و يارى او به مؤمنان و اهل توحيد مىرسد.
حضرت حق در آيات مورد شرح و توضيح خبر مىدهد كه اسباب و روابط همگى در آن روز قطع مىگردند، و تمام ارتباطات و تأثيراتى كه موجودات در نظام موجدشان در عالم جسم و جسمانيات و نيز در عالمى كه به دنبال آن مىآيد دارند به زودى همگى از بين خواهد رفت و در نتيجه نه چيزى در چيز ديگر تأثير خواهد نمود و نه چيزى از چيز ديگر تأثير خواهد پذيرفت.
نه از چيزى سود برده خواهد شد، و نه از آن زيانى خواهد رسيد، اگر شرايط همان شرايط اسباب و روابط بود، و روز قيامت نيز چنين روزى بود، هيچ حكمى از احكام موجودات از وضع كنونىاش تخلف نمىنمود و زائل نمىگشت مگر با بطلان ذوات موجودات و انقلاب ماهيات، و چون كلمات خداوند تغيير ناپذير است اين امر نيز محال مىگردد، بنابراين آنچه كه زائل مىگردد و برداشته مىشود همانا وجودهاى سرابى اين موجودات است، وجودهاى كه به خداوند سبحان قائم و ثابتاند وگرنه فىنفسه باطل و هيچاند، در نتيجه فقط نسبت آنها با خداوند باقى مىماند و ديگر نسبتها همگى باطل مىگردند، و از آنجائى كه در نفس خويش باطل بودهاند بنابراين تنها بطلانشان منكشف و آشكار مىگردد، نه اينكه وجود داشته باشند و باطل گردند، فقط حقيقت امر ظاهر مىشود، يعنى اين حقيقت كه نه وجودى براى غير اوست و نه تأثيرى، نه كسى جز او مالك است و نه كسى جز او صاحب ملك است و اين همان گفته اوست كه:
مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ.
وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ. «3»
لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ. «4»
بر آنچه گفتيم يعنى انكشاف بطلان موجودات سرابى و اسباب ظاهرى نه خود بطلان آنها اين سخن خداوند دلالت مىكند:
وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِكَةُ باسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ «5» تا آنجا كه لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ: «6»
اى كاش ستمكاران را هنگامى كه در سختىها و شدايد مرگاند ببينى، در حالى كه فرشتگان دستهاى خود را به سوى آنان گشوده و فرياد مىزنند: جانتان را بيرون كنيد .... يقيناً پيوندهاى شما با همه چيز قطع شده و آنچه را به عنوان معبود و شريك خدا گمان مىكرديد از دستتان رفته و گم شده است.
با وجودى كه در هنگام مرگ مشخص، هنوز اسباب و روابط در دنيا باقى است، اين آيه آنها را باطل شمرده است، بنابراين تنها بطلان آنها منكشف مىگردد چه از ابتدا باطل بودهاند. «7» اميرمؤمنان در اين زمينه مىفرمايد:
«و ان الله سبحانه يعود بعد فناء الدنيا وحده لا شىء معه كما كان قبل ابتدائها كذلك يكون بعد فنائها بلا وقت و لا مكان و لا حين و لا زمان.»
«عدمت عند ذلك الآجال و الاوقات و زالت السنون و الساعات فلا شىء الا الله الواحد القهار الذى اليه مصير جيمع الامور:» «8»
خداوند سبحان بعد از فناى دنيا به بقاء در وحدت خود بدون اين كه چيزى با او باشد ادامه خواهد داد همان گونه كه پيش از آغاز آفرينش بوده است، بدون وقت و مكان و بدون هنگام و زمان.
در اين صورت مدتها و اوقات معدوم مىگردند و سالها و ساعتها از بين مىروند، پس چيزى وجود نخواهد داشت جز خداوند واحد و پيروز مطلق كه سرنوشت و بازگشت همه امور به سوى اوست.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- مؤمن 16.
(2)- مؤمن 33.
(3)- انفطار 19.
(4)- غافر 16.
(5)- انعام 93.
(6)- انعام 95.
(7)- حيات پس از مرگ 62.
(8)- نهجالبلاغه خطبه 186.
مطالب فوق برگرفته شده از :
کتاب : تفسير حكيم جلد پنجم
نوشته : استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان