سخنرانی حضرت استاد حسین انصاریان
(تهران حسینیه هدایت)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
از وجود مبارک حضرت رضا علیه السلام در کتابهای عصر غیبت صغری، یعنی نزدیک به روزگار امام یازدهم، روایتی نقل شده که متن روایت نشان میدهد امام خطابشان به همه انسانهاست، نه به شیعه، نه به مردم مومن.
ائمه ما این امید را داشتند که یک روزی سخنان عرشی و ملکوتیشان به همه مردم دنیا برسد، حالا یا متنش، یا معنایش، و این امیدشان الان دارد به تدریج تحقق پیدا میکند. دیگر قارهای نمانده که شیعه را نشناسند، و کم هم نیستند کسانی که با فرهنگ اهل بیت آشنا شدند ولی بالاخره طبق امیدی که داشتند یک روزی فراگیر میشود. به قول قرآن مجید و روایات که کلمه طوبی را در آیه یا روایت به کار گرفتند خوش به حال آنهایی که میشنوند و امام صادق میفرماید به گوش قبول هم میشنوند، فقط لفظ و صوت و کلام نمیشنوند، آن نوع شنیدن شنیدن با گوش حیوانی است اما شنیدن و قبول کردن شنیدن انسانی است. شنیدن با انصاف است، شنیدن با اخلاق است. که انسان حرف حقی را، مطلب حقی را بشنود و قبول بکند.
قبول که بکند دیگر مشکل عمل و اجرا ندارد وقتی حق را میپذیرد شروع میکند به رنگ گرفتن از حق، معمولا خود ماها از نوجوانی همینگونه بودیم، آدمهایی نبودیم که بشنویم ولی قبول نکنیم، یا بشنویم مسخره کنیم، یا بشنویم و اهمیت ندهیم. نزدیک صد بار قرآن مجید مسئله گوش را در بین اعضا و جوارح مطرح کردند یکیش این آیه است، اَلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ اَلْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولٰئِكَ اَلَّذِينَ هَدٰاهُمُ اَللّٰهُ وَ أُولٰئِكَ هُمْ أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ ﴿الزمر، 18﴾ این یقینا درباره ماهاست یقینا.
به پیغمبر اکرم خطاب میکند بشر از جانب من مژده بده، بشارت بده، آن بندگانی که یستمعون القول اهل گوش دادن هستند و گوش دادنشان هم تا آخر عمرشان ادامه دارد یستمعون فعل مضارع است، دلالت بر استمرار دارد برای امروز و دیروز نیست کار شنیدنشان اصلا این یک کاری است در زندگیشان، که کلام را بشنوند فیتبعون احسنه بهترین کلام را اجرا کنند، خب بهترین کلام چیست؟ این را برای ما هم توضیح دادند، ان احسن الحدیث و ابلغ الموعظة کتاب الله، این نیکوترین کلام است.
کلام رسول خدا و ائمه طاهرین نیکوترین کلام است، روایت حضرت را که امروز میشنوید یک دانه خط را پر نمیکند، خیلی کوتاه است، ولی احسن کلام است، بعد قرآن میفرماید اینهایی که به گوش قبول میشنوند و به اجرا میگذارند کسانی هستند که خدا دستشان را گرفته اولئک الذین هداهم الله، چرا دستشان را گرفته؟ خب این دستگیری چرا برای همه نیست، چرا دست همه را نگرفته؟ برای اینکه خود پروردگار در قرآن میفرماید من اگر خیری در بندهام ببینم و یک خیر این است که میدانم بشنود قبول میکند این بهترین خیر است، من دستش را میگیرم راه را خودم میبرم. نه اینکه بهش بگویم این جاده برو، نه. من تا لحظه آخر عمرش در حرکت دادنش کمکش هستم. و این یاری خداست که ما از نوجوانی شنیدیم و قبول کردیم و ادامه دادیم و داریم ادامه میدهیم، ما پذیرفتیم عمل هم میکنیم اما دستمان در دست رحمت خداست او دارد ما را میبرد.
یعنی ما اهل حرکت هستیم ولی محرک محرک بیرونی است، چون هیچ حرکتی در عالم بیمحرک نیست، و طبق این آیه شریفه در سوره زمر محرک ما در حرکت پروردگار است، این را اگر ما از قرآن بفهمیم همیشه شادهستیم که ما در آغوش رحمت او هستیم و این رحمت ما را هی دارد جلو میبرد، تا کجا؟ تا آنجایی که به طور یقین ائمه ما میفرمایند روایتش مفصل است من برای دهه عاشورا آماده کرده بودم پیش نیامد، تا جایی خدا شما را میبرد حرکت از شما تحریک از او تا میرسید به این نقطه که آخرین نفس میخواهد یا بیاید بیرون دیگر برنگردد، یا برود تو و دیگر برنگردد آن وقت خودش میگوید ادخل الجنة دیگر حرکت تمام شد دیگر زحمت نداری، دیگر رنج نداری.
موسی بن جعفر آمدند عیادت یک مریض، به قول ما در کما بود، آن وقتها نمیگفتند کما بیهوش بود یعنی یک نفسی داشت، چند تا از شیعیان هم آمده بودند عیادت این را مرحوم فیض کاشانی نقل میکنند این آقایانی که آمده بودند عیادت به حضرت موسی بن جعفر گفتند آقا این شیعه شما هست یانه؟ فرمود هست، گفتند ما که درک نمیکنیم در چه حالی است شما میدانی چون الان با ما هم حرف نمیتواند بزند که ما بگوییم در چه حالی هستی شما میتوانی حرف بزنی، خیلی جاها ائمه ما از جانب ما حرف میزنند خیالتان راحت باشد، قیامت هم از جانب ما حرف میزنند، چون ما زبان حرف زدن با خدا را که نداریم چهارده تا وکیل داریم وکیلها را هم انتخاب کردیم، با شیر مادر هم انتخاب کردیم، آنها هم از جانب ما حرف میزنند. ما که قیامت قدم رفتن نداریم، رحمت و شفاعت آنها ما را حرکت میدهد.
علی الله فالیتوکل المومنون، من را وکیل خودتان بگیرید من بلد هستم چی کار کنم برایتان، پیغمبر را وکیل خودتان بگیرید، زهرا را وکیل خودتان بگیرید ما وکیل زن هم داریم نداریم مگر؟ بهترین وکیل زن در این عالم صدیقه کبری است او را وکیل بگیرید آنها بلدند از ما دفاع بکنند. بلدند از جانب ما حرف بزنند، میتوانند. و این کار را میکنند.
برای اینکه به ابراهیم مخارقی امام صادق فرمود ما اصلا بنا نداریم شما را رها کنیم ما دنیا و آخرت با شما هستیم، خب ما تا حالا ممکن است بدون درک این آیه بیتوجه به این بودیم که ما حرکتی داریم که محرک ما پروردگار است، چرا دارد ما را حرکت میدهد؟ چون در ما خیر دیده، کم هم در ما خیر نیست، خود محبت به اهل بیت، یک خیر عظیمی است، این که ایمان به قرآن و به قیامت داریم، یک خیر عظیمی است، میدانست هم که ما ایمان میآوریم میدانست، اما این خیر را د ر دیگران که نمیبیند میگوید چون نمیبینم خیری رهایشان کردم خودشان میدانند، خودشان جاده انتخاب کنند، خودشان عمل انتخاب کنند و آنها هم انتخاب کردند چیزی را که ما به قیمت جانمان حاضر به انتخابش نیستیم، آنها در آشامیدنی شراب را انتخاب کردند، در خوردن گوشت خوک را انتخاب کردند، در معاشر ت معاشرتهای شهوانی حرام را انتخاب کردند علتشان هم این است که دستشان در دست رحمت خدا نیست، آن نیست که دارد میبرد. هوای نفسشان است دارد میبرد، ما هم هوا داریم اما موتور ما اینقدر هوا ندارد که روشن نشود و ما را حرکت ندهد.
چون به حضرت صادق یا امام باقر میگوید آقا مومن گاهی لغزش پیدا میکند، توبه میکند، دوباره اگر لغزش کرد توبه کرد راهش میدهند؟ فرمود بیرونش نکردند که راه بدهند در همین محدوده لغزش پیدا کرده یعنی کنار خدا بله باز هم قبولش میکنند، باز هم میبخشند، این معنای اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوالالباب اینهایی که یک همچنین گوش و یک همچنین حرکتی دارند اینها صاحبان مغز هستند، اینها یک عقل پاکی دارند، یک عقل خوبی دارند.
خب یکی از زیباترین کلمات در عالم در کنار قرآن کلمات ائمه طاهرین علیهم السلام است، یکیش همین جملات امام هشتم است که هر کسی گوش بدهد و عمل بکند خب دستش در دست خدا قرار میگیرد بعد هم این چهارده تا وکیل همه جا از او دفاع میکنند همه جا.
امام هشتم وقتی آمد نیشابور اینقدر خانههای خوب در شهر بود خانههایی که دو طبقه بود یک طبقه بود، پر اتاق بود سالن پذیرایی داشت بالاخره ملت میخواهند بیایند دیدن دستبوسی، شلوغ میشده، هی آمدند به حضرت گفتند آقا خانه ما کاملا آماده است، فرمود جلوی شتر را آزاد بگذارید بلد است من را کجا ببرد یعنی ما حتی محرک حرکت شتر هم میشویم، چه برسد به شما که محبوب ما هستید، باز بگذارید جلو را، آمددر یک محله قدیمی نیشابور پیچید در یک کوچه آمد در یک خانهای که درش هم کوچک بود دیوارش هم گلی بود زانو زد امام داشت پیاده میشد پیرزن در را باز کرد و سلام کرد، گفت بفرمایید همه چیز برایتان آماده است، فرمود تا نیشابور هستم خانه من همینجاست.
ما هم شما را رها نمیکنیم روزی که از نیشابور خواستند بروند پیرزن زار زار گریه کرد گفت باز هم میبینمتان؟ فرمود اینجا دیگر من را نمیبینی، اما بین من و تو علامت این درخت در باغچه است، صبحی که از اتاق آمدی بیرون دیدی برگها زرد شده دارد میریزد من را کشتند، یعنی ما تا دم مرگ هم شما را رها نمیکنیم و خبر میدهیم بهتان، آن طرف هم شما را رها نمیکنیم خیلی وکیلهای خوبی گرفتیم، آن وقت جالب این است که این وکلا چهارده تایشان حق الوکاله از ما نمیخواهند، الا یک چیز، این هم حتما تا حالا نشنیدید که حق الوکاله این چهارده نفر چیست، آن را باید در روایات کتاب باعظمت کامل الزیارات ببینیم.
حق الوکاله این چهارده تا گریه بر ابی عبدالله است، چه اعلامهای جالبی کردند در این حق الوکاله هر کدامتان سعادت میخواهید برای حسین گریه کنید، دنیا و آخرت میخواهید برای حسین گریه کنید، خیلی عجیب است وسعت رزق میخواهید برای حسین گریه کنید، شاد کردن دل ما را میخواهید برای حسین گریه کنید، آمرزش دنیا و آخرت میخواهید حسین ما را زیارت کنید، رضای خدا را میخواهید برای حسین ما گریه کنید، این دیگر گرانترین حق الوکاله است در دنیا، خب میبینید چقدر قیمت دارد این حق الوکاله چقدر قیمت دارد. که در همین روایات کامل الزیارة دارد این هم خیلی روایت عجیبی است همیشه تا آخر دنیا گریهکنها به خود حضرت عرضه میشوند، یعنی تمام گریهکنها به وسیله پروردگار در معرض دید ابی عبدالله قرار داده میشوند. همین.
خیلی نعمت است ما هم مورد نظر شخص ابی عبدالله باشیم، و بعد هم در همین روایات دارد که وقتی گریهکنها را در معرض دیدش قرار میدهند به پیغمبر، به امیر المومنین، به صدیقه کبری، به امام مجتبی عرض میکند برای اینها و پدر و مادرهایشان شماها از خدا درخواست آمرزش کنید، یعنی چهار تا دعاگو برایمان قرار میدهد. این خیر را در ما دیده خدا که دست ما را گرفته است. نگذاشته تا حالا از مدار دین بیرون برویم، نگذاشته نمازمان از دست برود، حجابمان از دست برود، روزهمان از دست برود، حالمان از دست برود، اگر ما محرک نداریم اینها از کجای ذات ما ظهور کرده، ذات ما که قرآن میگوید فقر محض است.
ایها الناس انتم الفقراء، فقیر که دارایی ندارد، فقیر است دیگر، فقیر یعنی هیچی ندارد، پس این همه جلوه ثروت از کجاست؟ برای بیرون است، برای محرک بیرونی است، این محرک بیرونی هم اول پروردگار است بعد چهارده وکیل ما در محضر پروردگار است. خب حضرت رضا میفرماید من حاسب نفسه ربحت، هر کسی بنشیند وجود خودش را ارزیابی کند، کجا بودم، کی به من وجود داده، اینجا برای چی من را آوردند، چرا نگهم نمیدارند میبرند، وقتی میبرند کجا میبرند، خب جواب این محاسبه را ما هیچ راهی نداریم جز اینکه از قرآن و روایات بگیریم ما از کجا آمدیم، من الله، انا لله، من الله، کجا آمدیم؟ خانه تکلیف باارزشترین خانه، ما را آوردند جایی که بتوانیم خدا را عبادت بکنیم، آوردند جایی كه بتوانیم به بندگانش خدمت بکنیم، ما را جایی آوردند که انبیاء را هم آوردند اینجا، ائمه را آوردند اینجا، ما را آوردند جایی که دار دار تکلیف است، این را بفهمم محاسبه بکنم.
ما را آوردند جایی که سرمایههای عظیم کسب بکنیم، ما را آوردند جایی که امیر المومنین میفرماید اکتسبوا فیه الرحمة و ربحوا فیه الجنة، که رحمت خدا را کسب بکنید و سودتان هم اینجا بشود بهشت. محاسبه کند خودش را، عمرش را محاسبه کند، تا حالا عمر را در چی گذراندی؟ تبدیل به چی کردی؟ شب و روزش را چی کار کردی؟ از کجا درآمد داشتی؟ چگونه خرج کردی؟ عمرش را کنار چه کسی هزینه کرده؟ رفیقهایش بد هستند خوب هستند، با زن و بچه چی کار کرده؟ این محاسبه است.
حضرت میفرماید کسی که خودش را محاسبه بکند ربح در این بازار دنیا و دار تکلیف خوب برنده شده، سود کرده، و من غفل عنها خسر، اما کسی که از خودش غفلت داشته باشد این هم بدترین درد است که قرآن میگوید وَ لاٰ تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اَللّٰهَ فَأَنْسٰاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ﴿الحشر، 19﴾ مانند کسانی زندگی نکنید که یاد خدا نکردند خدا هم به کیفر یاد خدا نکردن آنها را از یاد خودشان برد، هشتاد سال زندگی میکنند بعضیها زندگی کردند اصلا یاد خودشان نیفتادند که از کجا آمدم، از پیش کی آمدم، برای چی آمدم اینجا چی کار باید بکنم، اصلا یاد خودشان نیفتادند، آنی که از خودش غافل است از محاسبه خودش غافل است، تمام سرمایههای وجودیاش به باد میرود. من غفل عنها خسر، یک روایت خیلی جالبی در باب غفلت یادداشت کردم خیلی جالب است، یک کسی میآید خدمت حضرت صادق میگوید یابن رسول الله غفلت چیست؟ که آدم به کل یادش نیاید خودش را، که انسان است، یادش نیاید مکلف است، یادش نیاید ساختند، یادش نیاید که میبرند، اینها را اصلا یادش نیاید چی میشود آدم غافل میشود؟ امام صادق فرمود ترکک المسجد و طاعتک المفسد، تو وقتی در خانه خدا رفت و آمد نداشته باشی، که اقلا هفتهای دو شب، سه شب، چهار شب بروی مسجد بالاخره در مسجد یک روایت خوانده میشود، دو تا مسئله شرعی گفته میشود، یک گوینده دعوت میکنند ده شب منبر برود خود این باعث میشود که تو خودت را یادت نرود، این یک عامل غفلت است.
یک عامل غفلت هم این است که رفیقت مفسد باشد، تو را فاسد میکند، این دو جمله، جمله سومشان هم خیلی جمله فوق العادهای است و من خاف امن، آنی که بترسد از چی بترسد؟ من خاف مقام ربه، مقام ربه یعنی دادگاههای قیامت، مقام یعنی محل ایستادن، اسم مکان است، آنی که از دادگاههای قیامت بترسد دادگاههایی که منجر به عذاب ابد میشود کسی که در آن دادگاهها محکوم بشود، هنوز که دادگاه سرپا نشده ولی گفته قرآن سرپا میشود. هنوز که حکمی صادر نشده، ولی قرآن میگوید الیس الله باحکم الحاکمین، صادر میشود. من نیامده سرپا نشده، حکم داده نشده چون تمامش قطعی است بترسم، امن از آن دادگاهها، از آن احکام، از آن جریمه، در امان میمانم. دو دفعه که آدم نمیترسد، ما یک بار که در دنیا ترسیدیم روز قیامت دیگر نمیترسیم آمنهم من الفزع الاکبر، ما از آن حول عظیم ایمنی بهشان میدهیم.
و طبق روایاتمان سریعترین ایمنی را به گریهکنندگان و زوار ابی عبدالله میدهند، تا پایش را میگذارد در محشر میگویند زائر گریهکن، تو در امان هستی، حالا هفت طبقه جهنم هم جلوی چشم آدم شعله بکشد خب بکشد به ما چه، مگر برای ما شعله میکشد؟ وقتی برای ما شعله نمیکشد خب ما در امان هستیم، و من خاف امن، اما جمله بعد، و من اعتبر بصر، کسی که از حوادث روزگار، زیر و بالا شدن روزگار، جریاناتی که در مردم است، عبرت بگیرد، پند بگیرد، این اهل بینایی میشود، اهل بصیرت میشود، و من ابصر فهم، آنی که بینا بشود فهیم هم میشود کلاه سرش نمیرود.
و من فهم عقل، آنی که اهل فهم میشود همیشه به خودش در برابر تمام گناهان و معاصی پابند میزند، آدم فهمیده که زمینه جهنم رفتن خودش را فراهم نمیکند، پابند دارد عقل، عقال پابندی است که به زانوی شتر میبندند بلند نشود برود. آدم به خودش پابند میزند پیش خدا بماند. در دین بماند، پیش ائمه طاهرین بماند.