آموزه هاي وحياني قرآن را مي توان به سه بخش اصلي دسته بندي كرد. بخشي كه به حوزه هاي شناختي و معرفتي و بينشي مربوط است و بخشي كه به حوزه هاي حقوقي تعلق مي گيرد و بخشي كه به اصول اخلاقي توجه مي دهد. كلام امامان(ع) و سيره علمي و عملي آنان دربردارنده همه اين بخش هاست ولي آن چه در كلام امام سجاد و سيره عملي آن امان همام(ع) به صورت شاخص نمود دارد حوزه هاي حقوقي و اخلاقي است. حوزه حقوقي بخشي قابل توجه از كلمات آن حضرت را در بر مي گيرد و آن حضرت در جاي جاي كلمات و سخنان خويش مي كوشد تا به بيان حقوق هر ي
حقوق و اخلاق در علم و عمل امام (ع)
آموزه هاي وحياني قرآن را مي توان به سه بخش اصلي دسته بندي كرد. بخشي كه به حوزه هاي شناختي و معرفتي و بينشي مربوط است و بخشي كه به حوزه هاي حقوقي تعلق مي گيرد و بخشي كه به اصول اخلاقي توجه مي دهد.كلام امامان(ع) و سيره علمي و عملي آنان دربردارنده همه اين بخش هاست ولي آن چه در كلام امام سجاد و سيره عملي آن امان همام(ع) به صورت شاخص نمود دارد حوزه هاي حقوقي و اخلاقي است. حوزه حقوقي بخشي قابل توجه از كلمات آن حضرت را در بر مي گيرد و آن حضرت در جاي جاي كلمات و سخنان خويش مي كوشد تا به بيان حقوق هر يك از افراد در حوزه رفتارهاي اجتماعي بپردازد تا اشخاص بتوانند با بهره گيري از آن ها رفتارهاي جمعي خويش را سامان دهند.
حوزه حقوق بيانگر محدوديت هر يك از اشخاص در زندگي اجتماعي است. اگر اشخاص در زندگي فردي مي توانند به هرگونه كه بخواهند عمل و رفتار نمايند و محدوديتي نداشته باشند، در زندگي جمعي مي بايست براي دست يابي به اهداف و مقاصد عالي تر بخشي از آزادي هاي خويش را كنار گذارند.
ويژگي حوزه حقوق
حوزه حقوق، حوزه محدوديت هاي اجتماعي است كه دربر گيرنده وظايف و مسئوليت ها و تكاليف از سويي و حقوق از سوي ديگر است. هر تكليفي حقي را ايجاد مي كند و هر حقي تكليف را مي زايد. بر اين اساس ميان تكاليف وحقوق ارتباط تنگاتنگي است كه در فرهنگ قرآني اسلامي از آن به حقوق و تكاليف و مسئوليت هاي متقابل ياد مي شود.تلازم ميان تكاليف و حقوق در همه آموزه هاي دستوري و حكمي قرآن و اسلام ديده مي شود كه بخش عمده از رساله حقوق امام سجاد(ع) بدان پرداخته است.
حقوق، مجموعه اي از احكام عقلي و عقلايي و شرعي است كه براي ساماندهي مناسبات و ارتباطات ميان دو نفر و يا دو گروه و جامعه مي پردازد. ريشه و خاستگاه حقوق را مي بايست در نهايت در حكم عقل مستقل و يا غيرمستقل يافت؛ از اين رو حقوق همواره خاستگاهي عقلي دارد. اين درحالي است كه خاستگاه اخلاق را مي بايست در عواطف انساني و احساسات جست. اصول اخلاقي، اولويت اول زندگي به اين معنا كه انسان ها براي تنظيم روابط عاطفي و احساسي ميان خود نيازمند مجموعه اي هستند كه از آن به اصول اخلاقي و هنجاري ياد مي شود. اصول اخلاقي دربر گيرنده مجموعه اي از آموزه هاي شفاهي و غيرشفاهي است كه پاسخ گوي نيازهاي عاطفي و رواني و احساسي بشر است.
اگر حقوق در روابط زن و شوهر بر اطاعت زن از شوهر در قبال وظيفه و تكليف پرداخت نفقات مادي تأكيد مي كند، اصول اخلاقي در اين حوزه بر احسان و نيكي و ايثار در رفتارها و مناسبات ميان آن دو پا مي فشارد. اين گونه است كه در بسياري از آيات و روايات در كنار توجه دادن به حقوق، به اصول اخلاقي تاكيد مي شود و اينكه اصل در روابط ميان انسان اصول اخلاقي است مگر آن كه تضادها و اختلافات در ايشان به گونه اي فزاينده رشد كرده باشد كه عاطفه و احساس جايي نداشته باشد كه در آن صورت عقل به عنوان فصل الخطاب وارد مي شود تا به اختلافات پايان داده و يا آن را محدود سازد و از افزايش دامنه آن جلوگيري نمايد.
در فضايي كه احساسات و عواطف انساني سرد و يا خشك شده و جايي براي آن باقي نمانده، ناچار حقوق وارد مي شود تا به مديريت و كنترل روابط بپردازد. از اين رو حقوق همواره خشك و داراي عدم قابليت هاي انعطاف پذيري است. اين در حالي است كه اصول اخلاقي همواره انعطاف پذير و نرم و آسان تر و انساني تر مي نمايد.
بسياري از كساني كه به اصول حقوق بشر انسان و يا قوانين و تكاليف اسلامي در حوزه روابط اجتماعي توجه مي كنند آن راخشك و سخت و غير انعطاف مي يابند و گاه براساس همين قوانين و حقوق سخت است كه برخي قوانين اسلامي را سخت مي شمارند در حالي كه اگر اين اصول در كنار اصول اخلاقي ملاحظه و تحليل شود در آن صورت است كه مي تواند داوري درست و تمام داشت و فهميد كه اسلام تا چه اندازه داراي توانايي بالاي مديريت جامعه است.
آموزه ها و رفتارها و نگرش هاي امام سجاد (ع) نيز اين گونه است و از ابعاد چندي برخوردار مي باشد با اين همه امام در حوزه رفتارهاي فردي بيش ترين تاكيد را بر اصول اخلاقي مي گذارد و در حوزه مسايل اجتماعي هر چند كه مي كوشد تا اصول اخلاقي را بر حقوقي چيره سازد ولي براي ايجاد جامعه سالم بر حقوق نيز تاكيد مي ورزد.
به سخن ديگر، هر چند كه حقوق نقش فزاينده اي در تنظيم روابط اجتماعي دارد ولي اصالت در روابط بر اصول اخلاقي است، زيرا انسان پيش از آن كه نيازمند پاسخ گويي به نيازهاي عقلي باشد نيازمند پاسخ گويي به نيازهاي عاطفي و رواني است.
امام سجاد (ع) بر اين باور است كه مي بايست حوزه عمل اجتماعي را از حوزه عمل فردي و جمعي جدا ساخت. در حوزه عمل اجتماعي چون حوزه اقتصاد و نظام سياسي مي بايست بر حقوق تاكيد كرد و روابط سياسي هر چند با بهره گيري از اصول اخلاقي مي تواند سامان يابد ولي به جهت تضاد بسيار منافع و مصالح و استخدام ها، اين حقوق است كه مي تواند آن را به سامان و كمال رساند.
اين مطلب همان چيزي است كه در كلام اميرمومنان (ع) به شكل تقدم عدل بر احسان از آن سخن به ميان آمده است و آن حضرت در روابط اجتماعي عدالت را بر احسان مقدم شمرده و اصالت مي بخشد. اين در حالي است كه عدل امري حقوقي و عقلي است كه به تنظيم مناسبات اجتماعي ميان افراد جوامع مي پردازد و احسان امري عاطفي و احساسي است كه بر ايثار و گذشت و حتي ناديده گرفتن حقوق فردي و شخصي و بخشش و بخشيدن تاكيد مي كند.
در حقيقت در روابط اجتماعي، عدالت به عنوان حقي عقلي مي بايست اصالت و حاكميت يابد و قسط و داد، روابط ميان دولت و ملت و يا ملت و ملت را سامان دهد. با اين وجود دولت ها به عنوان صاحبان قدرت موظف هستند از اصل اخلاقي شفقت و رافت و مهرباني استفاده كنند و گذشت و عفو را در حق ملت در پيش گيرند تا نوعي تعادل ميان قدرت دولت و ضعف ملت ايجاد شود و دولت و ملت هيچ گونه تقابل قدرتي را ميان خود و دولت احساس نكنند.
سيره اخلاقي امام سجاد (ع)
امام سجاد (ع) خود در حوزه عمل فردي و شخصي سرمشق اخلاق و گذشت و رفتارهاي هنجاري و پسنديده بود. مجموعه اي از گزارش ها و روايات به خوبي نشان مي دهد كه آن حضرت همان گونه كه در برابر خداوند زين العابدين و سيدالساجدين بوده در برابر مردم سيدالكرام بوده است. بزرگواري هاي آن حضرت كه ريشه در اصول اخلاقي و احساسي و عاطفي داشت همان اندازه كه در برابر خداوند وي را به كرنش مي كشاند در برابر مردم هم به تواضع و فروتني وامي داشت.شيخ مفيد و ديگران روايت كرده اند كه مردي از اهل بيت پيامبر(ص) نزد حضرت امام زين العابدين(ع) آمد و در حالي كه آن حضرت در جمعيت نشسته بود به آن جناب ناسزا گفت و دشنام داد.
آن حضرت(ع) در جواب او چيزي نفرمود. پس چون آن مرد برفت با اهل مجلس خود فرمود: شنيديد آن چه را كه اين شخص گفت اكنون دوست مي دارم كه با من بياييد برويم نزد او تا جواب و پاسخ من از دشنام او را بشنويد.
گفتند: مي آييم و ما دوست مي داشتيم كه پاسخ او را مي دادي.
پس حضرت نعلين خويش را برگرفت و حركت فرمود و مي خواند: والكاظمين الغيظ و العافين
عن الناس والله يحب المحسنين، كساني كه خشم خويش را فرو مي خورند و از مردم در مي گذرند و عفو مي كنند و خدا نيكوكاران را دوست مي دارد.
راوي مي گويد از خواندن اين آيه دانستم آن حضرت به او بد و دشنام نخواهد گفت. پس با امام تا در منزل شخص رفتيم و آن حضرت وي را بخواند و فرمود به او بگوييد كه علي بن الحسين(ع) است.
چون آن شخص شنيد كه حضرت(ع) آمده است بيرون آمد و مهيا بر آن شد تا با او درگير شود؛ زيرا شك نداشت كه آمدن آن حضرت براي آن است كه وي را تلافي كند و پاسخ دشنام او را بدهد.
حضرت سجاد(ع) چون او را ديد فرمود: اي برادر تو آمدي نزد من و به من چنين و چنان گفتي. پس هرگاه آن چه گفتي از بدي، در من است از خدا مي خواهم كه آن را از من بيامرزد و اگر آن چه گفتي در من نيست حق تعالي تو را بيامرزد.
راوي گفت: آن مرد وقتي چنين شنيد ميان ديدگان آن حضرت را بوسيد و گفت آن چه من گفتم در تو نيست و من به اين بدي ها و زشتي ها سزاوارترم.
اين حديث به خوبي بيانگر اخلاق قرآني آن حضرت(ع) است كه در سيره و روش عيني و عملي زندگي آن حضرت نمود يافته است. باآن كه در جمع به آن حضرت(ع) اهانت و دشنام داده مي شود، ولي نخست با خودداري و صبر و شكيبايي در برابر آن مي كوشد تا پاسخ وي را ندهد و آن گاه مي گذرد تا مرد برود و آرام گيرد و آن گاه با همان دوستان و كساني كه با او بودند به خانه وي مي رود و او را به بازگشت و تدبر و تفكر در رفتار خود فرا مي خواند. عدم پاسخ گويي آن حضرت(ع) به سبب خشمي بود كه در آن مرد بوده است كه هرگونه پاسخ گويي، او را تحريك مي كرد و به درشت گويي بيش تر وامي داشت. از اين رو صبر كرد تا مرد برود و از آن جايي كه اهانت در جمع بوده است لازم بود تا به نحوي جمع از پاسخ آن حضرت آگاه شوند و عرض و آبروي خويش را باز خرد. از اين رو جماعت را با خويش همراه مي سازد تا زمينه هرگونه سوءاستفاده و تفكر سوء را ببندد. امام سجاد اين شيوه را در برابر رفتارهاي كساني در پيش مي گيرد كه به شخص وي اهانت مي كنند و بازتاب آن هرچند گسترده است ولي محدود به خود وي و شخص او مي باشد و مرتبط با امور اجتماعي و مديريت وي نيست. از اين رو اصل احسان و گذشت و عفو را به عنوان معيار رفتاري برمي گزيند.
برخورد امام با دشنام گو
صاحب كشف الغمه نقل كرده كه روزي آن حضرت از مسجد بيرون آمد، مردي او را دشنام و ناسزا گفت. غلامان آن حضرت خواستند به او صدمه و ضربه اي برسانند فرمود: او را به حال خود گذاريد. پس رو به آن مرد كرد و فرمود: ما ستر عنك من امرنا اكثر؛ كارهاي ما كه از تو پوشيده است بيش تر است از آن كه تو بداني و بگويي.پس از آن فرمود: آيا تو را نيازي مي باشد كه در انجام آن تو را ياري كنيم؟ آن مرد شرمسار شد. پس آن حضرت(ع) كسايي سياه مربع را كه بر دوش داشتند نزد او افكندند و امر فرمودند كه هزار درهم به او بدهند. پس از آن هر وقت آن مرد حضرت(ع) را مي ديد مي گفت: گواهي مي دهم كه تو از فرزندان رسول خدا(ص) هستي.
امام سجاد(ع) با توجه به رفتارهاي شخص، دانست كه عصبانيت او از جايي ديگر است و امري ديگر مانند فقرمالي او را به اين رفتار وا داشته است كه خشم خود را به اين شكل بازتاب مي دهد. از اين رو امام با پرداخت مالي او را تأمين مي كند و ريشه كفرگويي او را مي خشكاند.
در جامعه امروز بسياري از پرسش ها و شبهات و حتي عنادها و دشمني ها خاستگاه ديگري دارد كه به شكل اهانت به دين و مذهب و افراد و اشخاص خودنمايي مي كند. بارها خود و دوستان ديگر ديده ايد كه شخصي درباره جبر و اختيار و يا عدالت خدا پرسش و شبهه اي را مطرح مي سازد كه اگر به خوبي ريشه يابي شود به خوبي دانسته مي شود كه ريشه در شكست عشقي و يا مالي و سرخوردگي از جايي ديگر دارد كه اگر آن برطرف شود هرگونه شبهه و شك نيز برطرف مي شود.
در روايت ديگري آمده است كه وقتي جماعتي مهمان آن حضرت بودند يك تن از خادمان وي به سوي ايشان آمد و كبابي از تنور بيرون آورده با سيخ به حضور آن حضرت آورد. ناگهان سيخ كباب از دست او بر سر كودكي از فرزندان آن حضرت كه در زير نردبان بود، افتاد و او را كشت. آن غلام سخت مضطرب و متحير ماند.
حضرت به وي فرمود: تو در راه خدا آزادي چون اين كار را به عمد نكردي آنگاه دستور داد تا كودك را براي دفن آماده كنند.
اين روايت نيز برخورد بزرگوارانه آن حضرت را نسبت به زيردستان و نوكران خويش نشان مي دهد. با آن كه او موجبات قتل كودك وي را فراهم آورده بود و حتي در قتل غير عمد مي بايست ديه را پرداخت نمايد آن حضرت با پذيرش مشيت و خواست الهي در مرگ كودك از قاتل مي گذرد و او را عفو كرده بلكه او را در راه خدا آزاد مي كند.
اين عبارت نشان مي دهد كه غلام با توجه به اخلاق و روحيات امام(ع) مي دانست كه مورد خشم ايشان قرار نخواهد گرفت و تنها حالت تحير به وي دست داده بود كه خبط و خطايي كرده است كه مي بايست در برابر آن شرمنده باشد.
بخشش و عفو امام(ع) نمونه كامل از اخلاق عملي و سيره نيك امام(ع) است كه مي بايست در زندگي ما مورد توجه و الگوبرداري قرارگيرد. اين در حالي است كه ما در خانه نسبت به فرزندان و زن و همسر خويش از چنين گذشتي برخوردار نيستيم و حتي براي كم تر از اين اعمال، خشم گرفته و آنان را مورد اذيت و آزار قرارمي دهيم. باشد با بهره گيري از اصول اخلاقي و سيره عملي امامان همام(ع) در مسير كمالي حركت كنيم و جامعه اي بر پايه نيكي ها و گذشت ها بنياد گذاريم.
نويسنده : محمد پورمنصوري
منبع : روزنامه کیهان