شب دوم
(یزد هیئت خادمین شهدای گمنام امیر چخماق)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
وجود مبارک امیر مومنان در حکمت نود و چهار نهج البلاغه خیر و شر را توضیح میدهند. ما اگر تابع آراء و افکار و خواستههای خودمان باشیم در حقیقت در برابر وحی نبوت، امامت، طبل استقلال زدیم، در فضای این استقلال که به تعبیر معارف الهی ظلمت و تاریکی است تشخیص خیر واقعی و شر واقعی ممکن نیست، تاریخ زندگی بشر نشان داده که خیلی از امور را به عنوان خیر در فضای استقلالی که برای خود فراهم کرده و استقلال قلابی است و واقعی نیست، خیلی از امور را به عنوان خیر انتخاب کرده و دنبال کرده و تیرهبخت شده چون خیر نبوده، خیلی از امور به نظرش شر و زیان و خسارت بوده نزدیکش نرفته ضرر کرده، زیان دیده، و خسارت کرده.
اگر واقعا ما در تشخیص خیر واقعی و شرّ واقعی استقلال داشتیم چه نیازی بود که پروردگار مهربان عالم صد و چهارده کتاب که افق تجلی وحی او و صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را که افق تجلی کمالات او بودند و دوازده امام را که چشمههای دانش او بودند در مسیر ما قرار بدهد از زمان آدم میگفت شما اینقدر توان فکری و عقلیتان بالاست که خودتان میتوانید خیر واقعی را تشخیص بدهید و شر واقعی را تشخیص دهید و بروید دنبال کارتان زندگیتان را بکنید تا بمیرید. من کاری به کارتان ندارم.
اما اینطور نشد، آمدن کتابهای آسمانی مبعوث شدن پیامبران، انتخاب شدن دوازده نفر به امامت ناس، عین رحمت خدا بر بندگان است، عین لطف و احسان پروردگار بر بندگان بود، عقل ما عقل جزئی است، این ثابت شده نه با علم و دانش ثابت کردند که عقل ما عقل جزئی است بالاتر از علم و دانش تجربه حیات بشر است، شما ببینید و در تاریخ هم بخوانید هم تاریخ اروپا را هم تاریخ امریکا را هم تاریخ بلوکههای قبلی کمونیستی را، فراوان هم تاریخ نوشته شده ارزیابی هم شده، در امریکا هیلدوراید یک تاریخ بسیار مفصلی نوشته در اروپا تاریخ زیادی نوشتند در بلوک شرق تاریخ زیادی در زندگی بشر نوشتند، که کاملا این تاریخها با زبانی که دارند یعنی با زبان نوشته، و با زبان قلم، به ما میگویند از زمانی که انسان تصمیم گرفت از وحی جدا زندگی کند، و تصمیم گرفت پروردگار مهربان عالم را از زندگی حذف کند، گفت من کاری به کار خدا ندارم نیازی هم بهش ندارم که من را در زندگی راهنمایی کند خودم عقل دارم و علم دارم. یعنی به جای پروردگار عقل را معبود قرار داد و به جای حضرت حق علم را معبود قرار داد. گفت من نیازی ندارم پیرو هدایت خدا باشم، به هیچ عنوان و این مسئله از زمانی که شروع شد در اروپا به وسیله کتابهای دکارت داروین، فروید، دورکاین، مارکس، هگل به شدت تقویت شد که زمینیان هیچ نیازی به عالم غیب و به خدا به وحی خدا، و به هدایت خدا ندارند.
من بیش از چهل سال است آراء و افکار دانشمندان امریکا و اروپا را مطالعه کردم البته امریکا دانشمندی نداشته و ندارد چون امریکاییهای اصیل سرخپوستان هستند که نسلشان را نابود کردند امریکای فعلی ملتش ترکیبی از ملتهای اروپایی هستند انگلیسی هلندی، دانمارکی، بلژیکی و فرانسوی هیچ کدامشان هم وطنی نیستند، الان رئیس جمهور امریکا امریکایی نیست یعنی کل ملت امریکا در امریکا به عنوان وطن اصلی زندگی نمیکنند یک ملت غاصب و دزد و غارتگر هستند که همه آن سرزمین را روز روشن با کشتن وطنیهای اصلی با معادنش را غارت کردند. اگر دانشمند دارند همه خارجی هستند انیشتین آلمانی است، ادیسون اروپایی است، پزشکان معتبر خارجی هستند، ناسا که سفینههای فضایی را درست میکند به فضا پرتاب میکند ترکیبی از دانشمندان اروپایی و ایرانی است ولی آنها هم کتابهایی دارند در این زمینه، کتابها همه میگویند از زمانی که بشر از وحی جدا شد یعنی این معیار اصیل شناخت خیر و شر واقعی و ترازوی درست نشاندهنده خیر و شر واقعی را حذف کرد، گفت من خودم با علم و عقلم به خیر و شر واقعی دست پیدا میکنم و از زمانی که انبیا را حذف کرده، در اروپا و امریکا عیسی را در گوشه کلیسا حبس کرد و گفت اگر بتوانم وقت داشته باشم حال داشته باشم، علاقهای در من ظهور بکند یکشنبه صبح هشت میآیم روی صندلی مینشینم یک پیانو گوش میدهم یک استکان شراب کلیسا را میخورم، یک ذره فتیر به نام گوشت مسیح میخورم، پنج دقیقه هم مینشینم کشیش یا کاردینال یک دعایی بخواند که من کلیساهای اروپا و مخصوصا روم را رفتم نشستم دعایشان هم یک نواخت است خدایا به ما برکت بده، خدایا نان را از ما نگیر، خدایا خوشی را از ما نگیر، هیچی دیگر ندارند یعنی در دعاها ندارند که خدایا به ما عقل بده، خدایا به ما وجدان و شرف بده، خدایا به ما محبت بده، خدایا به ما کرامت بده، به ما راستی بده، به ما خیر دنیا و آخرت بده، نیست در دعاهایشان. آن هم میگویند اگر وقت کنیم خوابمان نبرد، حوصله داشته باشیم یکشنبه میآئیم که یک کلمهای به نام عیسی بشنویم و برویم.
انبیا حذف هستند، ائمه طاهرین را هم بعد از مرگ پیغمبر زیر یک سایبانی در مدینه حذف کردند تا الان، و آمدند گفتند قرآن و قیاس یعنی یک اندیشه ضعیف علمی، برای ما بس است تاریخ نشان میدهد از زمانی که خدا را حذف کردند آنهایی که حذف کردند، انبیا را حذف کردند و مسلمانها ائمه را حذف کردند و قران بدون معلم و مفسر نگه داشتند و به سوی یک دانش بسیار ضعیفی که گاهی هم باطل است به نام قیاس رفتند خیر و شر واقعی را پیدا نکردند و روز به روز بعد ازحذف خدا و انبیا و ائمه زندگی پرشرتر، آلودهتر، بیخاصیتتر مضرتر و تاریکتر شد و فضای این زندگی شد فضای قتل، غارت، زنا، تجاوز، دزدیهای کلان، اختلاسهای کلان، همه اینها را هم میگویند خیر است، همه را میگویند خیر است.
ضد آن را میگویند شر است، میگویند دنبال خدا میخواهیم برویم میخواهد ما را محدود کند و محدودیت شرّ است، دنبال کتابهای آسمانی بروم میخواهد ما را محدود کند شر است، دنبال انبیا و ائمه برویم میخواهد ما را محدود کند شر است، ما اگر بخواهیم دنبال ائمه در فضای اسلام برویم آنها میگویند میازار موری که دانهکش است، شاعر شعر شیعه است میازار موری که دانهکش است، که جان دارد و جان شیرین خوش است، امیر المومنین میفرماید والله قسم اگر هفت افلاک عالم را یعنی مجموعه آسمانها، که میلیاردها کهکشان و صحابی و ستاره و خورشید و ماه است با هر چه که زیر چتر هفت آسمان است والله قسم اگر به علی بن ابیطالب بدهند و بگویند علی این هفت افلاک را بما تحتها و هر چی زیر چترش است بگیر به مزد یک دانه کار و آن یک دانه کار هم این باشد که یک مورچه دارد یک پوست جویی را به طرف لانه میبرد پوست جو را از دهان مورچه بکش والله زیر بار این معامله نمیر وم.
میگویند اگر برویم دنبال خدا ما را محدود میکند، خدا میگوید وَ لاٰ تَقْتُلُوا اَلنَّفْسَ اَلَّتِي حَرَّمَ اَللّٰهُ إِلاّٰ بِالْحَقِّ ﴿الإسراء، 33﴾، ریختن خون بیگناه حرام است ما میخواهیم در سوریه و عراق و افغانستان با اره سر ببریم، میخواهیم زنده زنده مردم را آتش بزنیم، میخواهیم یک روز در پادگان موصل دو هزار سرباز را در دو ساعت تکه تکه کنیم اگر برویم دنبال خدا خب خدا میگوید پوست جو را از دهان مورچه نگیر ظلم است، محدود میشوی، اگر برویم دنبال خدا ازدواج جهادی محدود میشود، چون ما میخواهیم هر کشور عربی غلام حلقه به گوش امریکا دختر زن شوهردار، برای ما بفرستد سوریه و عراق، که شهوات ما را ارضا کند، خدا در قرآنش میگوید نگاه به نامحرم حرام است، اگر برویم دنبال پیغمبران ما را محدود میکنند برویم دنبال امامان ما را محدود میکنند، جهان جدای از خدا و وحی و نبوت و امامت اینقدر لجنمال شده، این نتیجه طبل استقلال زدن است.
چقدر زیبا روانکاوی کرده قرآن در این زمینه مردم را، ان انسان لیطغی، نه مومن پیغمبر اکرم وقتی مومن را تعریف میکند میفرماید المومن لدی الحق اسیر، مومن واقعی پایبند حق است، یعنی مومن واقعی خودش و کارگر خدا و انبیا و قرآن و ائمه میداند میگوید من استقلالی از خودم ندارم، عقلم هم قد نمیدهد علمم هم قد نمیدهد من برای خودم، برای عقلم، برای علمم، برای زندگیام، برای حرکاتم باید زیر نظر خدا و انبیا و ائمه زندگی کنم، این کلام پیغمبر است، پیغمبر اسلام بنا به نقل کلینی در جلد دوم کافی مومن را که تعریف میکند میگوید الخیر منه معمول، شما اگر یک مومن واقعی پیدا کردید هر خیری را به او امید داشته باشید.
نه در دهان مومن نیست، کمک کن، میگوید باشد، هدایت کن، میگوید باشد، بیا حرف خدا را بزن میگوید باشد، بیا این ده تا زندانی را تا جایی که میرسد آزاد کن میگوید باشد، بیا وضعت خوب است ده تا دختر را میخواهیم شوهر بدهیم ده تا جهازیه بده میگوید باشد، بیا یک غریبی مرده تشییع کنیم غسل و کفن بدهید دفنش کنیم ختم بگیریم، یک شام برایش بدهیم میگوید باشد. بیا برویم بیمارستان بالای سر بیست تا تخت چون وقت زیادی نیست بیست تا را بتوانیم برسیم بگوییم پول بیمارستان را داری بدهی اگر گفت ندارم پول بیمارستانشان را بدهیم مومن فقط یک جا نه میگوید یک جا آن هم زمانی است که به گناه دعوتش کنند میگوید نه فقط، دیگر نه ندارد، الخیر منه مامول و الشرّ منه مامون، میگوید اگر مومن واقعی پیدا کردی خیالت تا آخر عمرت از او راحت باشد که زیانی به تو و به زن و بچهات و به مالت و زندگیات نخواهد رساند راحت باش.
بدون خدا و پیغمبران و امامان کجا بشر میتواند خیر و شر واقعی را تشخیص بدهد؟ اگر تشخیص میداد که چند میلیون سال است دنبال علم است، دنبال عقل است و دنبال دانشگاههای عریض و طویل دنبال نوشتن کتاب و پس چرا دنیا درست نمیشود؟ پس چرا امریکا بیفساد نمیشود؟ پس چرا اروپا بیفساد نمیشود؟ پس چرا بعضی از کشورهای شرقی بیفساد نمیشوند؟پس چرا بیشتر کشورهای عربی غرق در لجنزار انواع مفاسدند مردم و دولتشان، چرا درست نشده؟
چون بشر بدون خدا و انبیا و ائمه محال است بتواند همه خیرهای واقعی و شرهای واقعی را تشخیص بدهد، یک آیه هم از سوره ص برایتان بخوانم چه آیه مهمی است، چه آیه سنگین وزنی است از نظر معنوی، این آیه این را میخواهد بگوید اگر شما مردم اگر چون ممکن است بعضیها بگویند نه نمیخواهیم قرآن مجید میفرماید إِنْ هُوَ إِلاّٰ ذِكْرٌ لِلْعٰالَمِينَ ﴿ص، 87﴾، این قرآن دانش راهنما و وحی راهنما به تمام خوبیها و نهی از بدیهاست برای جهانیان، لِمَنْ شٰاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ ﴿التكوير، 28﴾ اگر دلتان بخواهد زندگی دنیا و آخرتتان مستقیم بشود، اگر بخواهید لمن شاء این آیه سوره ص خطاب به همه مردم است اگر دلشان بخواهد، یک عدهای هم میگویند نمیخواهیم، مثل اینکه از زمان آدم فرد اول خانوادهاش قابیل خدا را حذف کرد نبوت بابا را حذف کرد، وحی الهی را حذف کرد، درجا هم قاتل شد. وگرنه اگر حذف نکرده بود یک پوست جو را از دهان مورچه نمیگرفت.
میلیاردها نفر میگویند نمیخواهیم، نمیخواهیم خدا را، نمیخواهیم انبیا را، نمیخواهیم ائمه را داد هم میزنند در ماهوارهها و تلویزیونها و سایتهایشان هم دریاوار دارند مسئله میریزند که دیگران هم خدا را نخواهند انبیا را نخواهند ائمه و قرآن را نخواهند، حسین بن علی را نخواهند این مجالس را نخواهند، ماهوارههایی که سراغ شیعه است و عالم واجد شرائط شیعه است را نخواهند میگویند نمیخواهیم چرا نمیخواهید؟ میگویند این طرف ما را مقید میکند، آزادی ما را سلب میکند این آزادی که شما میگویید که در فضای این آزادی ناموستان به باد رفته، دخترانتان به باد رفتند.
من انگلستان منبر میرفتم روزنامههای خودشان نوشته بودند در نود میلیون جمعیت انگلیس با خط درشت نوشته بودند از هر سه بچهای که در انگلستان متولد میشود این برای پانزده سال پیش است یک دانه حرامزاده است الان شده دو تا، خب میگوید نمیخواهم، اما بنابر آیهای که قرائت کردم لمن شاء منکم اگر بخواهید حالا به ما میگوید، چی میگوید؟ یک مسئلهای که در قرآن رویش خیلی تکیه شده کمتر هم بهش توجه شده این است که مردم أَمَّنْ يَمْلِكُ اَلسَّمْعَ ﴿يونس، 31﴾، این گوش را کی بهتان داده؟ کی ساخته؟ برای چی ساخته؟ کرارا در قرآن میگوید لقوم یسمعون، اگر بخواهید به گوش قبول مسائل من و حقایق دین و حرفهای انبیا و حرفهای ائمه را بشنوید به شنیدن قبول، یعنی بپذیرید و عمل بکنید، اگر بخواهید باید یک کاری بکنید، وگرنه اگر این کار را نکنید گوش قبول پیدا نمیشود، همین جوری در لجن میمانید، تا بمیرید. اگر بخواهید.
وَ لاٰ تَتَّبِعِ اَلْهَوىٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اَللّٰهِ ﴿ص، 26﴾، تمام خواستههای غیرمنطقی و نامشروع و خواستههای ضد خواستههای خدا را از زندگیات حذف کن، دلم میخواهد را بگذار کنار، اگر این پرده ضخیم تاریک خواستههای نامشروع را کنار بزنی، خب با چشم دل، حقیقت را میبینی و تسلیم حقیقت میشوی و شنوای حقیقت میشوی، گوش میدهی، در آخرین آیات سوره بقره از مومنان واقعی مرد و زنشان که تعریف میکند میگوید وَ قٰالُوا سَمِعْنٰا وَ أَطَعْنٰا ﴿البقرة، 285﴾، اینها از اول اعلام کردند شنیدیم قبول کردیم عمل میکنیم. اینها چون هوا را تخلیه کرده بودندوقتی مسیر بنزین موتور ماشین هوا میگیرد خب بنزین نمیرسد به موتور، وقتی هوای خود موتور مختل میشود ماشین میلرزد، اگر هوا تخلیه نشود خب به موتور ضرر میزند، قرآن میگوید از هوا تخلیه بشوید درون را بسازید پاک بکنید، تمیز بکنید، تا حرف خدا انبیا و ائمه را که شنیدید بپذیرید و بعد از پذیرفتن هم گوش بدهید.
اما تا وقتی که شما لذتهای نامشروع را میخواهید، پول نامشروع را میخواهید، کارهای بیدر و پیکر را میخواهید، حرفهای خدا و انبیا و ائمه مثل گردو میماند که بگذارند نوک گنبد نمیایستد، گردوی روی گنبد قِل میخورد میافتد پایین، شما باید هوا را تخلیه کنید این گنبد خواستههای نامشروع را تخریب کنید و درون را به صورت سطح صاف دربیاورید که وحی و نبوت و امامت ساختمانش را در این سطح صاف بتواند بنا کند وَ لاٰ تَتَّبِعِ اَلْهَوىٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اَللّٰهِ تا هوا یعنی خواستههای نامشروع در تو است و تابع آن هستی فشار بهت میآورد از راه خدا منحرف میکند، هی گیر میافتی، هی در چاله میافتی، هی در گناه میافتی، میشوی گنبد، توخالی گردوی پرمغز چرب مفید کلام الله و کلام انبیا و ائمه روی تو نمیماند قِل میخورد و میافتد پایین، بیاعتبار میکنی مسائل الهی را. إِنَّ اَلَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اَللّٰهِ حبیب من آنهایی که پیرو هوای نفس هستند یعنی هر چی خواسته دارند برای پیاده کردنش دنبال میکنند. چه عاقبتی دارند؟ لَهُمْ عَذٰابٌ شَدِيدٌ بِمٰا نَسُوا يَوْمَ اَلْحِسٰابِ ﴿ص، 26﴾ عذاب سختی را دارند به خاطر اینکه روز حساب و کتاب را که روز قیامت است از یاد و خاطر خود حذف کردند به جایش هوا دارد جولان میدهد، خب من اگر توجه به قیامت داشته باشم یا توجه به قیامت را از الان وجهه همتم قرار بدهم میبینم قیامت روزی است که فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ ﴿الزلزلة، 7﴾ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ ﴿الزلزلة، 8﴾، گوش میدهم خیلی خوب هم گوش میدهم خیلی، وقتی امور ضد پروردگار عالم را نخواهم اینقدر که افتادم در جاده نخواستن جلوه حق در باطنم از طریق قرآن و نبوت و امامت شروع میشود.
از جوانی وقتی میرفتم مشهد نزدیک در ورودی حرم پشت دیوار مینشستم زیارت میخواندم، همیشه میگفتم میترسم صاحب خانه با ورود به خانهاش داد بکشد سرم به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند، که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟ گفتیم حالا چرا به عنوان یک شیعه، به عنوان یک آخوند به عنوان یک گدا، محتاج، نیازمند، پشت در مینشینم بالاخره صاحبخانه صدای ناله را که میشنود کریم است رحیم است، محسن است، لطف دارد یک چیزی کف دست گدا میگذارد و همین هم هست، چون من پشت دیوار هر چی گدایی کردم به من داد و سابقه رد یک بار را من ندارم.
عمامهام را برمیداشتم میگذاشتم لای عبا کسی فکر نکند یک آخوند دارد زیارت میکند عبایم را میکشیدم روی سرم مزاحمم نشوند هی نیایند خم بشوند آقا التماس دعا، این کار درستی هم نیست چون رابطه زائر با امام قطع میشود قیچی میشود، به همان حالت نشسته بودم هیچ کس هم من را نمیدید تشخیص نمیداد، زیر عبا پنهان بودم، در اوج زیارت، گریه، گدایی، ناله، یک نفر خم شد گفت دو دقیقه کارت دارم، خب من قیچی شدم، عبایم را از روی سرم برداشتم و عمامهام را گذاشتم و گفت که یک مقدار بیا آنطرفتر بتوانم بشینم با تو حرف بزنم، گفتم باشد، آمدم نشستم، گفت میدانم اتصالت را با حضرت رضا قیچی کردم این را میدانم با علم به این که حالت را قطع میکنم صدایت زدم، چون همین یک بار میخواهم من را ببینی، من دیگر نمیآیم پیش تو، هیچ کجا سراغت نمیآیم تا آخر عمر اما چون یک کار بسیار واجبی با شخص خودت دارم صدایت کردم، دیدم یک روحانی است یک قیافه نورانی دارد، درسخوانده است، نمرههای خوبی در پرونده درسیاش است، گفت کجا درس میخوانم پروندهام کجاست برو ببین، گفت قریب الاجتهاد دارم میشوم گفت من را نگاه کن، تا بعد کار واجبی که دارم بهت بگویم، گفت اگر شلوغ نبود جمعیت زیادی نبود، هیچ کس نبود من بودم و خودت، لباسم را درمیآوردم از زیر گلو تا شکمم از زیر زانو تا مچم، از پشت گردنم تا آخر پشتم، از بازو تا روی مچم، نشانت میدادم که بخشی از شاهنامه فردوسی را من خالکوبی کردم، رستم، اسفندیار، گرشاسب، کیکاووس زنان در شاهنامه، ولی تعجب نکن که من روحانی چرا این کار را کردم خالکوبی آزار به بدن است، حرام هم هست، گفت من همه اینها را قبل از روحانی شدن انجام دادم شغل اصلی من دزدی بود، با یک نفر دیگر روزها میرفتیم در محلههای تهران میگفت تهرانی هم هستم، خانهها و کوچهها را ارزیابی میکردیم که شب کدامهایش را بزنیم.
گفت روز یک خانه را در نظر گرفتیم دوتایی، ساعت دوازده شب آمدیم برویم آن منطقه دیدیم تمام خیابانها و کوچهها بسته است نمیشود رفت، خبر هم از این حرفها نداشتیم، آخر جمعیت به یکی گفتم آقا چه خبر است اینجا؟ گفت نمیدانی امشب چه شبی است؟ گفتم نه، گفت امشب شب بیست و یکم ماه رمضان است، شب شهادت امیر مومنان است، اینجا احیا است یک ساعت دیگر شروع میشود گفتم احیا چیست؟ گفت مردم میآیند با گردن کج در خانه خدا قرآن سر میگیرند، گریه میکنند خدا را به چهارده معصوم قسم میدهند حاجت میگیرند و میروند، به رفیقم گفتم راه که بسته است نمیتوانیم برویم دزدی، حالا بیا با هم بشینیم ببینیم احیا چی چی هست، گفت نشستیم.
احیا تمام شد، در آن جمعیتی که نشسته بودیم گفتم کی دارد احیا میگیرد؟ گفتند کی است، گفت سحر شد به رفیقم گفتم فردا تعطیل است من صبح قصد کردم بروم قم درس بخوانم آدم بشوم میآیی؟ گفت نمیدانم، گفت آن نیامد من رفتم، تمام خانههایی که دزدی کرده بودم بدون لباس رفتم در زدم به صاحبهایش گفتم دزدتان من هستم، یک مقدار جنس مانده پول مانده هر چی که میگویید انجام بدهم من توبه کردم، من با خدا آشتی کردم همشان گفتند راضی هستیم برو، حالا کار واجبی که با تو دارم، این است وقتی که دین آن دارد میگوید به من، وقتی دین وقتی قرآن، وقتی پیغمبر، وقتی خدا، وقتی شهید بیست و یکم، چنین اثری را روی یک دزد دارد که تبدیلش میکند به یک عالم دین، به یک منبری بسیار مقبول گفت چون منبرم خیلی خوب است، جلوی این حضرت رضا از تو میخواهم به حق این امام هشتم تا نفس داری منبر را ترک نکنی، بلند شد و گفت من را دیگر نمیبینی و رفت.
وقتی نخواهم یعنی شراب نخواهم، دزدی نخواهم زنا نخواهم، پول حرام نخواهم، تجاوز نخوانم ظلم نخواهم صدای خدا و انبیا و ائمه را که شنیدم قبول میکنم چون سطح وجودم صاف است دیگر گنبد نیست، و بعد هم اطاعت میکنم. حالا برویم سراغ کلام امیر کلام در ارزیابیشان امیر المومنین میفرمایند لیس الخیر ان یکثر مالک و ولدک، خیر در انباشتن پول و اولاد زیاد کردن و بیتوجهی به تربیتش نیست، این که فقط اولاد داشته باشی، این خیر نیست، خیر چیست؟ اگر این مال انباشته شدنش خیر نیست پس خیر در مال چیست، خیر در اولاد چیست، این را اگر اجازه بدهید در جلسه آینده با همدیگر دنبال بکنیم. از خدا میخواهم به همه ما از من تا فرد شما و خواهرانم، توفیق درک فرمایشات خودش را در قرآن و انبیا و ائمه به ما بدهد که آمدنمان در این مجلس واقعا برایمان خیر دنیا و آخرت باشد، نمیخواهم لفظ معنی بکنم بگویم ان یعنی چی، الذین یعنی چی، خدا باید کمک بدهد عمق حرفش را از آیات و روایات اهل بیت و سخنان انبیا دربیاورم که درون ما را تصفیه کند و تکانمان بدهد و خانهتکانی به ما بدهد، قلبتکانی به ما بدهد.