فارسی
دوشنبه 03 دى 1403 - الاثنين 20 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

غرق شدن در رفاه و دنیازدگی موجب فراموشی خدا است

غرق شدن در رفاه و دنیازدگی موجب فراموشی خدا است


 باید تفاوتی میان داشتن و نداشتن نعمت وجود داشته باشد؛ وگرنه به معنای کفران نعمت خواهد بود. اثر نعمت هم علاوه بر ایجاد و تقویت محبت قلبی نسبت به مُنعم، شکر زبانی و استفاده عملی از عطایای الهی است.
 تذکر دو مطلب ضروری است؛ یکی آنکه اظهار نعمت به معنای روا دانستن زیاده روی و اسراف نیست، و دیگر آنکه دو دسته از این حکم استثنا شده اند.
 حرمت اسراف و معیار زمانه
قطعاً دعوت به استفاده از نعمت و اظهار آن به معنای تجویز اسراف و زیاده‌روی که عملی حرام است، نمی‌باشد. هم در روایات و هم در فتاوی فقهی تصریح شده است که مقصود از اظهار نعمت، استفاده متعارفْ و به اندازه نیاز است؛ وگرنه غرق شدن در رفاه و دنیازدگی خودش موجب فراموشی خدا است؛ در حالی که هدف از اظهار نعمت، تقویت یاد خدا بود. اظهار نعمت یعنی آنکه مانند مردم زمان خود زندگی کنیم، و به رغم داشتن امکانات، فقیرنمایی نکنیم.
اینکه در روایات به «زیّ قوم» و «اهل زمانه» اشاره شده است، به همین دلیل است. در فتواهای فقهی نیز «شأن» و «عرف» زمان به عنوان معیار هزینهْ کردْ و نوع زندگی تعیین شده است. در باره اندازه مقبول برای هزینه های زندگی، یا اصطلاحاً «مؤونه»، در مبحث خمس توضیحات مفید و لازمی وجود دارد.
از امام کاظم(ع) سوال شد که آیا داشتن ده پیراهن اسراف است؟ فرمودخیر. بلكه داشتن پیراهن زیاد باعث مى شود كه پیراهن هایش بیشتر عمر كند. اسراف آن است كه لباس بیرونت را در جاى كثیف بپوشى.
پس حتی «تجمّل» به معنای درست آن؛ یعنی آراستگی و زیباسازی ظاهر نه تنها ایرادی ندارد، که مستحب هم هست؛ گرچه تجمل در عرف ما به معنای زیاده‌روی و خودنمایی جا افتاده که البته به آن معنا، در برخی موارد حرام و در برخی موارد هم نکوهیده است.
همان بزرگواری که فرمود: «وَلْیُرَ عَلَیْکَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اللهُ بِهِ عَلَیْکَ»؛ همو نیز فرموده است: «فَدَعِ الاِِْسْرَافَ مُقْتَصِداً، وَاذْكُرْ فِی الْیَوْمِ غَداً، وَأَمْسِكْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِكَ، وَقَدِّمِ الْفَضْلَ لِیَوْمِ حَاجَتِكَ»؛ اسراف را كنار بگذار و میانه روى را پیشه كن! از امروز به فكر فردا باش‌و از اموال دنیا به مقدار ضرورت براى خویش نگاهدار و زیادى را براى روز نیازت از پیش بفرست.
عالمان و حاکمان؛ دو استثنای مهم
دو گروه هستند که باید از استفاده از امکاناتی که خداوند در اختیار آنان نهاده است، اجتناب کنند. این دو گروه باید حتی از مال شخصی و حلال خود چشم‌پوشی نمایند و داوطلبانه از دارایی خود بگذرند؛ یکی علماء و دیگری امراء. حالا اگر علماء امیر هم بشوند که تکلیفشان مضاعف خواهد شد!
اشتباه نشود! منظور تظاهر به ساده‌زیستی نیست که خود ترفندی شیطانی است. مقصود این نیست که در ظاهر طوری زندگی کنند و در پنهان طوری دیگر. نه! مقصود این است که یا عهده‌دار این دو منصب نشوند، و یا اگر می‌خواهند در زمره علماء و امراء قرار گیرند، داوطلبانه از مباحات و تنعّمات معمول نیز چشم بپوشند؛ چرا که در غیر این صورت نمی‌توانند درد محرومین را لمس و در دل آنان نفوذ کنند.
امیرالمؤمنین(ع) در مورد علماء فرموده است: « ... خداونداز علماء و دانشمندان پیمان گرفته است كه در برابر شكمبارگی ستمگران و گرسنگى ستمدیدگان سكوت نكنند، و آرام و قرار نیابند.»
ایشان در مورد امراء نیز همین استثناء را لازم شمرده است، و از جمله راجع به خود می فرماید: «آیا به همین قناعت كنم كه گفته شود:من امیر مؤمنانم؛ اما با آنان‌در سختیهاى روزگار شركت نكنم!؟ و پیشوا و مقتدایشان در تلخیهاى زندگى‌نباشم؟»
در نهج‌البلاغه است که: علاء ابن زیاد حارثى به حضرت عرض کرد که: اى امیر مومنان از برادرم‌ عاصم بن زیاد پیش تو شكایت مى‌آورم.
فرمود:مگر چه كرده؟
علاء پاسخ داد:عبایى پوشیده و از دنیا كناره گرفته است.
امام(ع) فرمود: حاضرش كنید.
هنگامى كه آمد به او فرمود: اى دشمنك جان خود! شیطان در تو راه یافته و هدف تیر او قرار گرفته‌اى! آیا به خانواده‌و فرزندانت رحم نمى‌كنى؟ تو خیال مى‌كنى خداوند به ظاهر طیبات را بر تو حلال كرده، اما در واقع دوست نداردكه از آنها استفاده كنى!؟ تو در پیشگاه خداوند بى‌ارزشتر از آنى كه بدینگونه با تو رفتار كند!
عاصم‌ گفت:اى امیر مؤمنان! اما تو خود با این لباس خشن و آن غذاى ناگوار به سر می برى؛ یعنی تو پیشوا و امام ما هستى و بر ما لازم است‌به تو اقتدا كنیم.
فرمود: «وَیْحَكَ إِنِّی لَسْتُ كَأَنْتَ. إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ اَلْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ اَلنَّاسِ كَیْلاَ یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ»؛ واى بر تو! من مثل تو نیستم؛ یعنی وظیفه من غیر از شما است. خداوند بر پیشوایان‌حق واجب شمرده كه بر خود سخت گیرند و همچون طبقه ضعیف مردم باشند، تا ندارىِ فقیر او را به هیجان نیاورد كه سر از فرمان خداوند برتابد.
پیامبر؛ اسوه حاکمان ساده زیست
البته این درسی است که او از برادر و مقتدایش گرفته بود، و دستوری است که خداوند به پیامبرش داده بود. حقاً هم پیامبر چنین کرد: «قَدْ حَقَّرَ الدُّنْیَا وَصَغَّرَهَا، وَأَهْوَنَ بَهَا وَهَوَّنَهَا، وَعَلِمَ أَنَّ اللهَ تعالى زَوَاهَا عَنْهُ اخْتِیَاراً»، او دنیا را بس حقیر مى‌شمرد، و در چشم دیگران آن را كوچك جلوه مى‌داد، آن را خوار مى‌دانست، و در پیش دیگران خوارش مى‌شمرد، آگاه بود كه خداوند براى احترام ‌او با اختیار دنیا را از وى گرفت.
«وَبَسَطَهَا لِغَیْرِهِ احْتِقَاراً، فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ، وَأَمَاتَ ذِكْرَهَا عَنْ نَفْسِهَ، وَأَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زِینَتُهَا عَنْ عَیْنِهِ، لِكَیْلاَ یَتَّخِذَ مِنْهَا رِیَاشاً، أوْ یَرْجُوَ فِیهَا مَقَاماً»؛ و آن را به غیر او به خاطر كوچكیش گشاده ساخت، اوبا قلب و روح خود را از دنیا اعراض نمود، و یاد آن را در دل خود میرانید، دوست مى‌داشت‌كه زینت هاى آن از پیش چشمش پنهان باشد تا از آن لباس فاخرى تهیه نكند، یا اقامت درآن را آرزو ننماید.
البته این، شیوه همه پیامبران بوده است، اما پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله سرآمد تمام آنان و الگوی جاودانه ساده زیستی برای زمامداران معنوی و سیاسی تاریخ است.
امیر مومنان(ع)، که خود به این وصف شهره است، ضمن توصیف ساده زیستی و فقر انتخابی برخی پیامبران، رسول گرامی اسلام را برای الگوگیری کافی می داند، و می فرماید: «از پیامبر پاك و پاكیزه‌ات(ص)، پیروى كن! زیرا راه و رسمش‌سرمشقى است ‌براى آن كس كه به خواهد تاسّى جوید و انتسابى است براى كسى كه بخواهدمنتسب گردد، و محبوب ترین بندگان نزد خداوند كسى است كه از پیامبرش سر مشق گیردو قدم به جاى قدم او گذارد.
پیامبر(ص) بیش از حداقل نیاز از متاع دنیا استفاده نكرد و به آن‌تمایلى نشان نداد. پهلویش از همه لاغرتر و شكمش از همه گرسنه‌تر بود.
چرا؟ آیا به این دلیل که نمی توانست به دنیا دست یابد؟ نه! «عُرِضَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا فَأَبَى أَنْ یَقْبَلَهَا، وَعَلِمَ أَنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَیْئاً فَأَبْغَضَهُ، وَحَقَّرَ شَیْئاً فَحَقَّرَهُ، وَصَغَّرَ شَیْئاً فَصَغَّرَهُ. وَلَوْ لَمْ یَكُنْ فِینَا إِلاَّ حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللهُ، وَتَعْظِیمُنَا مَا صَغَّرَ اللهُ، لَكَفَى بِهِ شِقَاقاً للهِِ، وَمُحَادَّةً عَنْ أَمْرِاللهِ»؛ دنیا به وى عرضه شد، اما از پذیرفتن آن امتناع ورزید. او از آنچه مبغوض خداوند است آگاهى داشت، لذا خود نیز آنها را منفور می شمرد، و آنچه خداوند آن را حقیر شمرده بود او نیز حقیر می دانست، و كوچك ها را كوچك و كم اهمیت. اگر در ما چیزى جز محبت آنچه مورد غضب خدا و رسول، و بزرگداشت آنچه خداوند و پیامبرش آن را كوچك شمرده‌اند، نباشد، همین خود براى مخالفت ما با خدا و سرپیچى ازفرمانش كافى است.
سپس نمونه ای از ساده زیستی های پیامبر را تبیین کرد و فرمود: «پیامبر(ص) روى زمین بدون فرش مى‌نشست و غذا می خورد، و با تواضع‌ همچون بردگان جلوس می كرد. با دست ‌خویش كفش و لباسش را وصله می كرد، بر مركب برهنه‌ سوار می شد و حتى كسى را پشت‌سر خویش سوار می نمود، پرده‌اى را بر در اتاقش دید كه درآن تصویرهایى بود. همسرش را صدا زد و گفت: آن را از نظرم پنهان كن كه هر گاه چشمم به آن‌ مى‌افتد به یاد دنیا و زرق و برقش می افتم. او با تمام قلب خویش از زرق و برق دنیا اعراض، و یاد آن را از وجودش می راند. وى سخت علاقمند بود كه زینتها و زیورهاى دنیا از چشمش ‌پنهان گردد، تا از آن لباس زیبایى تهیه نكند و آن را قرارگاه همیشگى نداند وامید اقامت دائم در آن نداشته باشد.»
پیامبر چنین بود که توانست قلب های قساوت بار اهل جاهلیت را تسخیر کند و از مردم خشن، بی رحم و فرزندْ کُش انسان بسازد.
آیا کسی که توانست در مدتی کوتاه و بدون هیچ امکاناتی این مردم را متحول سازد و مسیر جهان را تغییر دهد، بزرگ ترین نعمت خدا نیست؟ و آیا جا ندارد که خداوند از میان همه نعمت های خود، چه نعمت انبیا و چه نعمت های دیگر، تنها برای بعثت و ارسال این نعمت بر ما منّت بنهد!؟ «لَقَدْ مَنَّ اللَّـهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ...»؛ خداوند بر مؤمنان منت نهاد که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد.
‌یادآوری می شود که جلسات شرح و تفسیر نهج البلاغه روزهای چهارشنبه پس از نماز مغرب و عشا درشهادتگاه شهید بهشتی واقع در میدان بهارستان نرسیده به چهار راه سرچشمه کوچه شهید صیرفی پور برگزار می شود. شرکت عموم خواهران و برادران در این سلسله درس ها آزاد است.

محسن اسماعیلی


منبع : مهر
  • خدا
  • خدا مبنای شناخت وظائف انسان
  • خداوند متعال
  • خداگرایی
  • خدامحورى در رفتار عاقلان‏
  • 0
    0% (نفر 0)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    اعمال شب نوزدهم ماه مبارک رمضان
    توصیه های امام زمان علیه السلام به شیعیان
    از تولد تا غیبت  
    چرا نباید امام زمان(عج) را با نام «محمد» بخوانیم؟
    امام مهدی علیه السلام؛ آینه جمال و جلال الهی
    ابن خلدون و حدیث‌های مهدویت
    فوائد اسماء الله
    عرفه تجلی گاه نیایش
    شهید علامه مطهری، پیامهای عاشورا و خطر تحریف
    اوج معرفت یاران و خاندان سیّدالشهدا(ع)

    بیشترین بازدید این مجموعه

    توحید نظری و توحید عملی
    هفت نمونه‌ از احیای مردگان در کلام قرآن
    خانه از نظر اسلام‏
    فرخنده میلاد امام حسن عسکری علیه السلام مبارک
    آثار ایمان به خدا در زندگی
    تحلیل مبنای تاریخی اربعین حسینی
    گذری بر فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها
    اوج معرفت یاران و خاندان سیّدالشهدا(ع)
    سوره ای از قران جهت عشق و محبت
    کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^