لطفا منتظر باشید

روز اول

(کرج مسجد حضرت معصومه(س))
صفر1437 ه.ق - آذر1394 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

از زمان بعثت پیغمبر عظیم الشان که هدف بعثتشان هدایت مردم بود و راهنمایی انسان به ارزشهای اخلاقی، از زمینه‌سازی برای اینکه هر مرد و زنی اهل فکر و اندیشه بشود.

تا شروع غیبت امام دوازدهم حدود سه قرن زمان بود، یک مقدار کمتر از سه قرن، در این حدود سه قرن پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین سه کار انجام دادند. سه کاری که خداوند مهربان بر عهده‌شان گذاشته بود و آنها را در این سه کار مسئول و موظف و مکلف فرموده بود. یک کار عبارت بود از یاد دادن ظاهر قرآن به مردم، که مرد و زن و پیر و جوان بتوانند قرآن مجید را بخوانند. و به تعبیر خود قرآن مجید قرآن را قرائت کنند. یک آیه خیلی مهمی در همان روزهای اول بعثت پیغمبر به پیغمبر نازل شد این آیه آخرین آیه سوره مبارکه مزمل است، اولین سوره‌ای که به حضرت نازل شد سوره علق بود، سوره دوم که همان روز نازل شد علق کنار غار حرا، سوره دوم در اتاق منزل، سوره مدثر، و سومی هم سوره مزمل بود. این آیه در آخر سوره مزمل است. به همه می‌گوید پروردگار به هر کسی که در این دنیا در هر روزگاری در هر زمانی، زندگی می‌کند.

حالا خیلی‌ها که از زمان خود پیغمبر و ائمه اسلام را قبول نکردند و در شرک و در کفر و در بی‌دینی باقی ماندند، ولی به ما که خداوند توفیق داد به پدرانمان، به مادرانمان، به معلمان‌مان، بالاخره در حد خودشان زحمت کشیدند و ما را مسلمان بار آوردند، این آیه شریفه متوجه هر مسلمانی است. از هر گروهی و هر طایفه‌ای، از پیر مسلمان، جوان مسلمان، مرد مسلمان، زن مسلمان، فَاقْرَؤُا مٰا تَيَسَّرَ مِنَ اَلْقُرْآنِ ﴿المزمل‏، 20﴾، تا جایی که برایتان امکان دارد، برایتان میسر است قرآن بخوانید، البته نفرموده روزی چقدر قرآن بخوانید.

 یک کتابی حدود چهارصد سال پیش نوشته شده است دو جلد است که تا چهل پنجاه سال پیش خطی بود، یک عالم بسیار متحرک زنده، بافکر، در یک استانی از جوانی به نظرش می‌آید که برای مردم آن استان یک کتابخانه درست کند، آنجا برای من تعریف می‌کردند می‌گفتند با اسب، با الاغ، با قاطر، پیاده می‌رفت در دهات‌ها، در بخش‌ها، در بیابان‌ها، در خانه‌های مردم هر جا  کتاب خوبی بود که مردم بیکار گذاشته بودند کتاب را نمی‌خواندند یا سوادش را نداشتند اینها را می‌خرید، الان جزو کتابخانه‌های بسیار مهم ایران است چند هزار کتاب خطی دارد، یک ساختمان خیلی مجهزی هم برایش ساختند چهل سال پیش من از آن شهر عبوری رد می‌شدم پرسیدم جاهای دیدنی این شهر کجاست یک دو سه تا مسجد را گفتند و این کتابخانه ر ا، رفتم کتابخانه، آن عالم آن وقتی که چهل سال پیش من رفتم نزدیک نود سالش بود، خیلی خوشحال شد من را دید، من هم خیلی خوشحال شدم، نیم ساعت هم بیشتر نبودم چون می‌خواستم بروم یک شهر دیگر سه تا کتاب به من داد، یکی همین دو جلد است به نام مکاتیب الائمة نویسنده‌اش علم الهدی فرزند عالم بزرگ شیعه فیض کاشانی است، یک کتابش هم اسمش محضر الشهود بود، برای یک مرجع تقلید یهودی‌ها، که این مرجع تقلید یهودی‌ها تهران زندگی می‌کرد، در حدود خیابان مولوی که یک قبرستان هم قبلا آنجا بوده به نام باغ فردوس آنجا دفن است. خیلی آدم عالمی بوده اصلا هم اهل بلژیک بوده من عکسش را دیدم با همین لباس روحانیون شیعه نمی‌دانم چی شده بود که ایشان از بلژیک آن زمان یعنی حدود دویست سال پیش می‌آید ایران، شیعه می‌شود، شیعه خیلی خوبی می‌شود. درس می‌خواند، بعد این کتاب را می‌نویسد، محضر الشهود.

برای همه یهودی‌ها و مسیحی‌ها  می‌نویسد که دین ما دین درستی نیست خیلی از آیات تورات و انجیل هم پایه و مایه و ریشه ندارد، این را خائنان قدیم کلیسا و کنیسا دست‌کاری کردند، و ثابت می‌کند که حق در این عالم با اسلام است، آن هم اسلام اهل بیت، که خدا نکند روز قیامت پروردگار اینجور آدم‌ها را بیاورد به رخ یک عده‌ای بکشد بگوید شما در خانه مسلمان به دنیا آمدید در خانه شیعه به د نیا آمدید و بی‌دین بودید، مخالف حق بودید، ضد قرآن بودید، اما این آدم یهودی بوده و اهل بلژیک بوده و آمده ایران شما عالم شده آن هم یک عالم باسواد شیعه و این کتاب را نوشته است. حالا  تو چی می‌گویی؟ تو خانم بی‌حجاب، تو دختر بی‌حجاب، تو جوان بدکار، تو آدم عرقخور و رباخور، این یک یهودی بوده، و آمده عالم شیعه شده و در دفاع از دین من یک چنین کتاب پرقیمتی را نوشته است. این که ما از بچگی شنیدیم خداوند حجتش بر تمام بندگان تمام است، یعنی هیچ راه عذر و بهانه‌ای در قیامت برای کسی نگذاشته، که حالا بگوید خدایا من اگر بی‌دین شدم، اگر بی‌نماز شدم، اگر رباخور شدم زن بگوید اگر بی‌حجاب شدم این عذر من بوده اصلا عذری خدا باقی نگذاشته.

در آن کتاب دو جلدی امیر المومنین به حضرت مجتبی می‌گوید حسن جان، در بیست  و چهار ساعت یک شبانه روز، حداکثر پنجاه تا آیه قرآن بخوان که همیشه با قرآن باشی، همیشه نگاهت روی قرآن باشد، حداقل هم حسن جان بیست آیه بخوان، نهایتا ده آیه بخوان، که این چشمت بیست و چهار ساعته با قرآن سروکار داشته باشد، آنهایی هم که سواد ندارند دو تا  کار می‌توانند بکنند وقتی یک جا قرآن می‌خوانند یا رادیو و تلویزیون قرآن می‌خواند خوب گوش بدهند و دنبال آن قاری بخوانند، اگر نه قرآن را باز کنند وضو بگیرند  از سر صفحه آیه به آیه قرآن را  نگاه بکنند تا آخر صفحه خدا بهشان ثواب می‌دهد با اینکه بلد نیستند بخوانند اما بلدند که عمل بکنند به قرآن، بی‌سواد می‌آید نماز بخواند، بی‌سواد که می‌آید پای منبر، بی‌سواد که روزه می‌گیرد خانم بی‌سوادی که حجاب را رعایت می‌کند این دارد به قرآن عمل می‌کند، فَاقْرَؤُا مٰا تَيَسَّرَ مِنَ اَلْقُرْآنِ ﴿المزمل‏، 20﴾، این مقداری که برایتان امکان دارد قرآن بخوانید یک دوستی داشتم من این طلبه بود خیلی وقت است ندیدمش، ده سال پیش از انقلاب می‌دیدم، از سال پنجاه یک کار خوبی که داشت یک قرآن در بدنش بود وقتی این در قطار می‌نشست در هواپیما در اتوبوس، اصلا وقتش را حرام نمی‌کرد، چون زیاد رفت و آمد به شهرها داشت بیشتر هم با اتوبوس می‌رفت همین صندلی را که می‌نشست قرآن را  درمی‌آورد مشغول قرآن خواندن می‌شد. خیلی برکت دارد اتصال به قرآن.

الان قرآن‌های خوبی چاپ شده، آدم قرآن در جیبش باشد خواندنی است بخواند نگاه کردنی است نگاه بکند، نور می‌آورد برای انسان، بعد پروردگار می‌فرماید عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى  ﴿المزمل‏، 20﴾، من که به شما مردم و بندگانم می‌گویم قرآن بخوانید علم ان سیکون منکم مرضی می‌دانم بعضی‌هایتان در بستر بیماری افتادید، همتان که همیشه سرپا نیستید یا سرما خوردید، یا  مشکل معده دارید، یا مشکل کلیه دارید، یا مشکل ضعف بدن دارید، می‌دانم که در بستر افتادید، و می‌دانم یک عده‌ای از شما وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي اَلْأَرْضِ از وطنتان رفتید مسافرت یا برای خرید یا برای فروش، یا برای رفع ملالت و خستگی، یک عده‌ای هم جنگ هست و در جبهه جنگ هستید وَ آخَرُونَ يُقٰاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ آنهایی که مریض هستند، آنهایی که در سفر کاسبی هستند، آنهایی که در جبهه هستند فَاقْرَؤُا مٰا تَيَسَّرَ مِنْهُ، در این سه جا هم تا جایی که برایتان ممکن است قرآن بخوانید. همینطوری که افتادی در رختخواب بیماری یک قرآنی که دستت را خسته نکند، روی سینه‌ات نگه دار دو صفحه‌اش را بخوان، تجربه هم شده بیماری که اهل قرآن است در بیماری که قرآن می‌خواند قرآن علاجش را سرعت می‌دهد، این دارد قرآن می‌خواند وصل به کلام الله است، وصل به علم خداست، وصل به منبع هستی است از طریق قرآن این علاجش را سریع می‌کند، این را در یک سایت طبی یک دکتر مسلمان از یک کشور معروفی نوشته بود من دکتر بیمارستان هستم، مریض‌هایی که می‌آیند و باید من ویزیت‌شان کنم گاهی چهار تا، پنج تا، می‌آیند من معاینه‌شان می‌کنم می‌بینم هر پنج تا یک جور مریضی دارند، یک جور اینها را در پنج تا اتاق می‌خوابانند می‌گوید این دیگر برایم ثابت شده است از این پنج تا شش تا که مریضی‌شان مثل همدیگر است فرق نمی‌کند می‌بینم سه تایشان ده روزه خوب شدند و مرخص می‌شوند، دوتایشان پانزده روز است هنوز روی تخت هستند تازه می‌خواهند خوب بشوند، میگو‌ید اول‌ها من خیلی تعجب می‌کردم که خب همه بدن‌های انسان‌ها که یک خلقت دارد، بعد این شش تا هفت تا که آمدند بیمارستان همه بیماری‌شان یک جور بوده چرا بعضی‌هایشان یک هفته و ده روز خوب شدند بعضی‌هایشان پانزده، هفده، بیست روز است هنوز کاملا سالم نشدند گفت من نمی‌فهمیدم همه را هم یک جور دوا می‌دادیم و یک جور آمپول می‌زدیم و یک جور  غذا می‌دادیم پی‌جویی کردم گفتم این دفعه اگر چهار تا، سه تا شش تا بیمار آمدند که بیماری‌هایشان یکی بود من مرتب به اتاق سر می‌کشم ببینم اینها چه کار می‌کنند، گفت کم کم برای ثابت شد دیدم بعضی از این بیمارها روی تختشان یا د ارند ذکر می‌گویند، یا دارند قرآن می‌خوانند، یا دارند دعا می‌خوانند، یا دارند مناجات با خدا می‌کنند، اما آنهایی که عین همین‌ها بیمارند به آنها سر می‌کشیدم می‌دیدم نه نماز می‌خوانند نه ذکر می‌گویند نه اهل قرآنند برایم ثابت شد دیندارانی که مریض می‌شوند زودتر از بی‌دین‌ها خوب می‌شوند، اثر دارد، یک روایتی مرحوم کلینی در جلد دوم عربی اصول کافی نقل می‌کنند، که حالا کافی که ترجمه شده بعضی‌هایش چهار جلدی چاپ شده بعضی‌هایش شش جلدی چاپ شده، در ترجمه‌های چهار جلدی می‌شود جلد چهارم، در ترجمه‌های شش جلدی یا پنجم است یا ششم است، امام چهارم می‌فرماید اگر این اتفاق بیفتد که نمی‌افتد ولی  اگر این اتفاق بیفتد تمام مردم کره زمین از دنیا بروند، در قاره آسیا، آمریکا، اروپا، آفریقا، اقیانوسیه یک نفر نماند، خداوند اگر اراده کند کل مردم روی زمین از دنیا بروند من تنها روی کره زمین بمانم، تک وتنها، کسی غیر از من نباشد، من یک ذره با بودن قرآن و ارتباط با قرآن هراس و ترس برایم نمی‌ماند، چون می‌بینم با قرآن تنها نیستم وقتی با قرآن هستم با خدا هستم، با انبیا هستم، با ائمه و اولیا هستم، با صدیقین و شهدا هستم، کل کره زمین هم برای من مسجد است هیچ نگرانی به من دست نمی‌دهد.

حضرت سید الشهدا شب عاشورا فرمودند و الله یعلم انی احب تلاوة کتابه، خداوند می‌داند که من عاشق تلاوت قران هستم، احب تلاوة کتابک یعنی دلم با قرآن شاد است، با قران سرحال هستم، قرآن را دوست دارم، خواندن قرآن را دوست دارم، عاشق خواندن قرآن هستم، خب از سه کاری که پیغمبر تا شروع غیبت امام دوازدهم خودشان و ائمه طاهرین داشتند، یاد دادن روخوانی قرآن بود، یکی از بچه‌های ابی عبدالله نه زین العابدین یکی دیگرشان حالا من نمی‌دانم در روایت هم اسم نبرده، این روز اول بردند مدرسه، وقتی از مدرسه برگشت امام حسین صدایش کرد فرمود عزیز دلم امروز درس بود؟ عرض کرد بله بابا هفت هشت سالش بود بچه، فرمودند اولین درسی که بهتان دادند بابا چی بود؟ بچه سوره  حمد را خواند، قرآن هفت تا آیه، امام حسین فرمود همین الان بگویید معلمش بیاید خانه ما، یکی از خدمتکارها رفت در خانه معلم گفت معلم امام حسین می‌خواهد تو را، معلم آمد امام هزار دینار پول بهش داد به حضرت گفتند برای یک روز درس چرا هزار دینار پول دادی، حضرت فرمود آنی که  او به بچه من داده عطا است، آنی که من به معلم دادم تقدیمی و اندک و کوچک است، معلم به بچه من قرآن یاد داده، معلم بچه من را به الله و رحمن و رحیم، به الحمدلله رب العالمین، به مالک الیوم الدین روز قیامت، به ایاک نعبد عبادت، به اهدنا الصراط المستقیم راه خدا وصل کرده نمی‌ارزد هزار دینار بهش بدهم؟

یعنی امام می‌فرمایند اینقدر قرائت قرآن یادگرفتنش، یاد دادنش، خواندنش، ارزش دارد پدرها در این مملکت خیلی وقت‌ها می‌روند مدرسه  معلم ریاضی بچه را تشویق می‌کنند معلم فیزیک را تشویق می‌کنند، هدیه برای دبیر شیمی می‌برند، محصل‌های رده اول را می‌آورند جایزه بهشان می‌دهند که این ریاضی‌اش بیست شده این فیزیکش بیست شده، این در شیمی خیلی رده‌اش بالاست ما نشنیدیم تا حالا دبیرستانی، دانشگاهی بیاید یک جایزه خوب به یک پسری دختر بدهد بگوید این در این دبیرستان در قرآن رده اول شده، آنها که  نمی‌کنند این کار را شما بچه‌هایتان را تشویق کنید، همه ما هم که پول حسابی نداریم بچه‌مان از ما توقع بالا که ندارد، هر خانواده‌ای به اندازه وسع‌شان جایزه دینی به بچه‌هایشان بدهند کاری که امام حسین با معلم قرآن بچه‌اش داشت.

یک روزی من پسرم هشت نه سالش بود با من بود رفته بودم مهمانی، آن آقایی که صاحب کارخانه پلار بود همین بخاری، این در آن مهمانی بود، برگشت به بچه من گفت که اسمت چیست؟ گفت، گفت چند سالت است؟ نه سالم، کلاس چندی؟ سوم، گفت قرآن بلد هستی؟ صاحب کارخانه، گفت بله بلد هستم گفت یک سوره قرآن بخوان برایم بچه هم شروع کرد خیلی روان یک سوره قرآن خواند، همین یک سوره فکر کنم سوره انا انزلنا را خواند درست هم خواند، این صاحب کارخانه از مهمانی بلند شد و رفت، وقتی دید بچه من سوره انا انزلنا خواند، یک بیست دقیقه دیگر برگشت دو تا پشتی فرش‌باف خریده بود گذاشته بود در ماشینش آورد داد به بچه من، گفت  انشالله بزرگ شوی باز هم قرآن بخوانی ببینمت جایزه حسابی بهت می‌دهم، این بچه دیگر وصل به قرآن شد الان که حالا خودش مدرس بحث‌های بالای حوزه علمیه قم است، ولی یک تشویق که به ذهن من هم نرسیده بود که حالا در خانه برای من قرآن خوانده بود مثلا بیست و پنج سال پیش که بچه بود فکر کنید من یک ده تومانی بهش دادم البته آدم در دینداری، در نمازش، در منبرش جایزه‌های خیلی خوبی بهش دادم تشویق موتور حرکت است برای بچه‌ها، الان گاهی جوان‌ها می‌آیند پای منبر من، می‌گویند که آقا پدر ما به ما محبتی ندارد، راه به ما نمی‌دهد، با ما حرف نمی‌زند، این مشکل‌ساز شده برای جوان، کار دوم پیغمبر و ائمه در آن سه قرنی که بین مردم بودند خیلی کار عظیمی است، یاد دادن معانی قرآن به مردم، حالا غیر از شیعه که نمی‌آمدند پیش ائمه ما، همین شیعیانی که می‌آمدند، با همین زانو زدن کنار ائمه ما. چه چهره‌های برجسته‌ای از معلمی ائمه به وجود آمده چه چهره‌های برجسته‌ای.

آدم شرح حال اصحاب ائمه را که می‌خواند از امیر المومنین تا امام عسکری لذت می‌برد از این انسان‌ها، اینها همه  اهل قرآن بودند، هم خوب قرآن می‌خواندند هم خوب قرآن را از ائمه یاد گرفته بودند می‌فهمیدند خیلی خوب می‌فهمیدند.

یک کسی یک روز آمد پیش ابوذر این می‌خواست یک جوری از زبان ابوذر بکشد که خدا به آدم‌های بد به آدم‌های ناجور، به آدم‌هایی که آلوده به گناهان هستند کاری ندارد، می‌بخشد. سوال اول، سوال دوم، سوال سوم و چهارم دید نه، در این زمینه آبی از ابوذر گرم نمی‌شود، هی ابوذر این بدکارها را می‌پیچاند در جاده جهنم از کوره در رفت، به ابوذر گفت که فاین رحمة الله؟ پس رحمت خدا چه می‌شود؟ آدم آگاه به قرآن ابوذر گفت که بزرگوار خود پروردگار در قرآنش آدرس رحمتش را داده است، که رحمت من  کجاست، این که می‌گویی پس رحمت خدا چی می‌شود خب قرآن را باز کن آدرس رحمت خدا را ببین که رحمت کجا می‌رود، کجا قرار می‌گیرد. بعد برایش خواند گفت پروردگار خودش در قرآن فرموده إِنَّ رَحْمَتَ اَللّٰهِ قَرِيبٌ مِنَ اَلْمُحْسِنِينَ  ﴿الأعراف‏، 56﴾، بله من  ارحم الراحمین هستم ولی برای نیکوکاران، برای خوبان، برای مردم مومن، فکر می‌کنی چون من ارحم الراحمین هستم روز قیامت همان ساعت اول به شمر بگویم من خدای ارحم الراحمین هستم تو هم برو در بهشت، یا به فرعون بگوید من ارحم الراحمین هستم تو هم برو در بهشت، نه گفت آدرس رحمت خدا روشن است پروردگار در قرآن بیان کرده.

امام صادق نشسته بودند مجلس پر بود یک پیرمردی با عصا وارد شد تا چشمش به امام ششم افتاد شروع کرد بلند بلند گریه  کردن جا هم نبود آمد همان جا دم کفش‌ها بنشیند امام صادق فرمود پیرمرد بیا بغل خودم بنشین، جا باز کردند پیرمرد آمد نشست، فرمودند چرا گریه می‌کنی؟ گفت یابن رسول الله استخوان‌هایم پوک شده، یک موی سیاه در صورت و سرم نمانده، چراغ عمرم دارد خاموش می‌شود، امروز و فردا من را می‌برند دفن می‌کنند روحم هم وارد عالم برزخ می‌شود، برای بعد از مرگم دارم گریه می‌کنم، فرمود با ما هستی؟ عرض کرد یابن رسول الله با همه وجودم با شما هستم، فرمود حرفهای ما را تا حالا  عمل کردی؟ گفت به عمرم عمل کردم، فرمودند گریه کردنت بیهوده است، گریه نکن تو که بروی ما هم بعد از تو بیاییم آن عالم با هم هستیم، مومن، محسن، خوب، نیکوکار، با ماست.

بهترین نیکوکار کیست آنی که قرآن می‌خواند و می‌فهمد و عمل می‌کند. در آن سه قرن پیغمبر و ائمه بسترسازی می‌کردند که مردم به قرآن عمل بکنند. به اجرا بگذارند کتاب خدا را.

 

 

 

برچسب ها :