لطفا منتظر باشید

شب اول

(لامرد حسینیه بیت العباس)
صفر1437 ه.ق - آبان1394 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم اَلحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین الصَّلاۀُ وَالسَّلام علی سیِّدِ الاَنبیاءِ وَالمُرسَلین حَبیبِ اِلهِنا وَ طَبیبِ نُفوسِنا اَبوالقاسِمِ مُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و عَلی اَهلِ بَیتِهِ الطَّیِّبین الطَّاهِرینَ المَعصومینَ المُکَرَّمین

یکی از پربارترین منابع شیعه که هیچ مذهبی، ملتی، فرهنگی نمونه ی آن را ندارد دعای کمیل است. اهل حال، اهل دل، اصحاب قلب، از این دعا تعبیر می کنند به انسانُ الاَدعیِه. می فرمایند همانطور که انسان بالقوّه طبق یکی از آیات سوره ی اسراء اشرف مخلوقات است این دعا هم اشرف دعاهاست. در کتاب ها اینطور نقل شده که این دعا از یکی از انبیاء الهی نقل شده است. اگر این باشد باید گفت این دعا انشاء پروردگار مهربان عالم است که به یک پیغمبرش تعلیم داده و این گنج عرشی را وجود مبارک امیرالمؤمنین به ارث برده است.

خود امیرالمؤمنین به کمیل فرمودند این دعا را شب پانزده شعبان بخوان که حالا چون در ایران شب پانزده شعبان را به خاطر ولادت امام عصر مردم چراغانی مفصّل می کنند کار خوبی هم می کنند ولی از این دعا محروم هستند چون به نظرشان می آید که در چهارچوب چراغانی نمی شود این دعا را خواند. چون اگر بنا باشد این دعا خوانده بشود این دعا باید با سوز دل، با پشیمانی از گناهان، با اشک چشم بدرقه بشود چنانکه کمیل می گوید، می گوید من اولین شبی که این دعا را از حضرت مولی الموحدین شنیدم از باء  بسم الله صورتش روی خاک بود و تا پایان دعا اشکش بند نیامد و تمام نشد.

این دعا اینگونه باید خوانده بشود که زمین را به آسمان وصل بکند، درهای ملکوت را به روی خواننده و شنونده باز بکند، فیوضات الهیه را دریاوار سرازیر بکند. مرتب یک ساعت ؛  سه ربع عربی خواندن و نفهمیدن و دل و اشک به بدرقه نفرستادن دعا نیست. من یکی دو سه مورد درباره ی این دعا برایتان بگویم که شاید در جلسات آینده ی دعایتان اثر بگذارد.

دعایی که پیغمبر می فرمایند مخ عبادت است در جلد دوم اصول کافی است الدُّعاء مُخُّ العِبادۀ مخ یعنی چه؟ مخ در وجود ما چه نقشی را به عهده دارد؟ دعا در زندگی ما باید نقش مخ را داشته باشد. دعا یعنی اتصال تهیدست به غنی مطلق، وصل شدن گدا به بی نیاز، وصل شدن ندار به دارایی که همه چیز دارد. همه ی کلیدها پیش اوست، همه ی خزائن ملک اوست، همه ی چرخ های عالم به اراده ی او می گردد. دعا باید چرخ مغفرت او را به حرکت بیاورد برای دعاخوان و مستمعش، دعا به فرموده ی بزرگان اهل دل یعنی پرمنفعت تر از آب، یعنی دعا باید روح تشنه ی به مسائل معنوی را سیراب کند، یعنی در دلش بذر عشق به خدا را پرورش بدهد، یعنی در دلش شجره ی توبه را آبیاری کند، یعنی در دلش خوار گناه را بکند و ریشه کن کند. این دعاست. چیز دیگر دعا نیست. الفاظ عربی است که یک گلو بدرقه اش می شود نه دل، نه مخ، نه فکر، نه روح، نه حال، نه اشک.

گریه ای که بدرقه ی دعا می شود غوغا می کند. بهترین آب و پرغیمت ترین آب در این عالم است. تا نگرید طفل کی نوشد لبن. مگر بچه ی در گهواره سر شب تا صبح، صبح تا شب ناله نزند، گریه نکند، اشک نریزد به شیر می رسد؟ نه. وقتی سر شب تا صبح خواب است خیال مادر هم راحت است. یا مادر خواب است و وقتی که بچه گرسنه است و گریه نمی کند از خواب بلند نمی شود. گریه ی بچه مادر را می پراند. گریه ی بچه زبان مادر را به عزیزم، فدایت، قربانت بروم باز می کند. گریه ی بچه عاطفه ی مادر را تحریک می کند موج به آن می دهد، خوابش را رها می کند، بستر گرم را رها می کند، از کنار بخاری و شوفاژ می دود و بچه را بغل می کند، شیر به او می دهد و بچه آرام می شود.

گریه در پیشگاه خدا مغفرت خدا را طلوع می دهد، رحمت خدا را طلوع می دهد، آغوش خدا را برای قبول عبد باز می کند. این کار دعاست. تا نگرید طفل کی نوشد لبن/ تا نگرید ابر کی روید چمن.  ایران در خیلی از مناطقش علفزار دارد. علف سبز است و شیرین، ما هیچ چیزی در آن نمی بینیم اما وقتی که گوسفند می رود این علف را می خورد علف سبز شیرین تبدیل به شیر می شود. از شیر کره می گیرند، خامه می گیرند، سرشیر می گیرند، کشک می گیرند، کره می گیرند، روغن می گیرند، دوغ می گیرند، قره قوروت می گیرند. این ها کجا بوده است؟ در آن علف. علف از کجا آورد؟ اشک آسمان. تا نگرید ابر کی روید چمن؟

تا حالا فکر کرده بودید که گریه ی ابر تبدیل به چه مواد عظیم غذایی در این دنیا می شود؟ تا حالا فکر کرده بودید اگر ابر گریه نمی کرد در بیابان ها و در باغ ها، گل خودرو یا گل دست کاشته در نمی آمد. زنبور مواد نداشت برای ساختن عسل. عسلی که قرآن مجید می گوید فیهِ شِفاءٌ لِلنّاس. عسلی که هزار و پانصد سال پیش امیرالمؤمنین فرمود بهتر از این غذا در دنیا وجود ندارد. رودست ندارد، نمونه اش را هم نمی توانند بسازند. اگر عسل، عسل طبیعی باشد دارو است. اگر عسل، عسل طبیعی باشد هیچ میکروبی در این عالم خطر به آن نمی زند. شما یک عسل طبیعی را درباز بگذار روی پشت بام ،  دو هزار سال دیگر بیا دست نخورده است. اگر اشک ابر نبود گل نبود، لاله نبود، سنبل نبود، الاله نبود، رز نبود، شکوفه ی درختان نبود، عسل نبود. شما همه ی مواد غذایی را در اشک ابر ببینید. اگر گلبن نبیند آب خشکد. معلوم است. 

باران اگر نبود هوا لطافتش را از کجا می خواست بیاورد. طبیعت شستشو نمی شد. اگر باران نبود شجره ی طبیعت اینقدر چرک روی چرک می آمد که خفه می شد، خیمه ی حیات جمع می شد. اگر یک سال باران نیاید، دانشمندان بزرگ جهان تحقیق کردند صد و بیست و سه متر نمک در کل پنج قاره ی خشکی روی هم سوار می شود. باران می آید که نمک ها را می شورد می برد در دریا. از عجایب کار خدا این است که تحقیقات می گوید عمر زمین چهار میلیارد و پانصد میلیون سال است. یعنی حدود چهار میلیاردِ اقیانوس کویر، اطلس، منجمد شمالی و جنوبی و اقیانوس هند روی کره ی زمین است. چهار میلیارد است نمک ها را می باران می شورد می برد در اقیانوس ها ولی شوری اقیانوس بیشتر نمی شود. این چه نظمی است که حاکم است بر نمک، آب دریا و اشک آسمان هست. شما در یک لیوان یک قاشق چایخوری نمک بریز هم بزن خیلی شور می شود یک ذره دیگر نمک بزن شورتر می شود. چهار میلیارد سال است که اشک آسمان نمکِ تولیدی زمین را می برد در دریاها شورترش نمی کند. چه کسی دست اندرکار این نظم است؟ اصلاً چرا آب دریا باید شور باشد؟ اگر چند سال نمک وارد دریا نشود کل آب ها می گندد، متعفّن می شود، آن وقت بشر می میرد، ماهی ها می میرند، درخت ها خشک می شوند، هیچ زنده ای روی زمین باقی نمی ماند. بیشتر من نگویم خودتان رفتید خانه یک ده دقیقه دنبال اشک آسمان را بر زمین بگیرید، با فکرتان بروید دنبالش و ببینید این اشک چه کار می کند.

کمیل اگر گریه نداشته باشد روییدنی ملکوتی در دل روییده نمی شود، اگر گریه بدرقه اش نباشد روییدنی معقولات در عقل روییده نمی شود، گناهان شستشو داده نمی شود بازهم در پرونده می ماند. تا نگرید طفل کی نوشد لبن/ تا نگرید ابر کی روید چمن/ تا نگرید طفلک حلوافروش/ دیگ بخشایش نمی آید به جوش. بچه یتیم بود، نان آورشان مرده بود، در مضیقه ی اقتصادی بودند بالاخره مادر نشست فکر کرد که گدایی بد است، دست دراز کردن بد است، یک مقدار آرد و روغن و شکر تهیه کرد. آن وقت ها شکر قرمز بود این شکرها نبود. شعر برای هفتصد سال پیش است. حلوا درست کرد یک دیگ کوچک، داد به بچه ی یتیمش، گفت ببر سر چهارراه بنشین این آرد، این روغن، این شکر مثلاً دو هزار تومان درآمده است تو ظرفی یک تومان بفروش دو هزار تومان ما بشود پنج هزار تومان، خرجی مان دربیاید. بچه یتیم دیگ را آورد، یکی آمد رد شد به او نگفت چه کاره هستی؟ در دیگ چیست؟ دوتا، سه تا، پنج تا، ده تا، هیچ کسی حلوا را نخرید. نزدیک غروب داشت می شد، بچه دید کسی حلوا را نخرید زارزار شروع کرد گریه کردن. یک پولدار آمد رد بشود نشست گفت عزیز دلم چه شده است؟ گفت من یتیم هستم، گدا نیستم. خانواده ام هم گدا نیست. خرجی نداریم، حلوا را مادرم درست کرده است بیاورم بفروشم از صبح تا حالا کسی نخریده است، دست خالی دارم می روم. گفت کل حلوا چند است؟ قیمتش را گفت. داد و حلوا را خرید. با گریه کار درست شد. تا نگرید طفلک حلوافروش/ دیگ بخشایش نمی آید به جوش.

کمیل انسان دعاهاست، مخ عبادت است. دل باید بدرقه اش کند، اشک باید بدرقه اش کند، حال باید بدرقه اش کند. در تاریکی کامل هم باید خوانده بشود چنانکه امیرالمؤمنین آن شبی که کمیل دعا را شنید می گفت هیچ چیزی پیدا نبود. به او فرمود این را شب پانزده شعبان بخوان اگر نشد قضایش کن شب جمعه بخوان ؛  اگر نشد سالی یکبار بخوان، اگر نتوانستی در عمرت یکبار بخوان، این دعا را نوبر کن و بمیر، بدون اینکه این دعا انتقال به پرونده ات بکند از این دنیا بیرون نرو. و به کمیل فرمود این دعا چهارتا کار می کند. تُغفَر: گناهان بین خود و خدا را به مرحله ی بخشیدن خدا می رساند. بین خود و خدا را. اشتباه نشود. دعا زورش به بعضی از گناهان نمی رسد. من زمین مردم را خوردم، ارث خواهر و برادرم را خوردم، با سندسازی یک ده میلیارد حالا ما حداقلش را می گیریم بالاترش که سه هزار میلیارد و الان بالاتر هم شده است خوردم، دعا مشکل این اختلاس و دزدی و رشوه را در پرونده حل نمی کند. حل این گناهان به این است که دودستی با احترام مال مردم را از هر کانالی که بردم ببرم پسشان بدهم همین. اما گناهان بین خود و خدا اشتباهاتی در جوانی داشتم، رابطه ی نامشروعی برقرار کردم، چشم چرانی کردم، موسیقی حرام گوش دادم، گناهان بین خود و خدا انجام دادم ؛ با خواندن و التفات به کمیل این دعا باعث بخشش می شود یعنی وقتی می نشینی می خوانی، گریه می کنی و ناراحت هستی، پشیمان می شوی از جا بلند نشده آمرزیده می شوی. تُغفَر

و یک کار دیگر این دعا تُرحَم: تو را مورد رحمت و :مهر و محبت خدا قرار می دهد.

و یک کار دیگر این دعا تُنصَر یاری خدا را به سوی تو جلب می کند.

و یک کار دیگر این دعا تُرزَق: در روزی را به رویت باز می کند. اما اگر دعا تقریباً به کیفیت دعای امیرالمؤمنین خوانده بشود شب جمعه، تاریک، دل در دعا، اشک دنبال دعا، حال ظرف دعا، معرفت مرکب دعا. این دعا.

من آثار این دعا را دیدم. نه اینکه فقط در روایت امیرالمؤمنین خواندم و می دانم، نه دیدم. در یکی از شهرهای ایران که شهر واقعاً مؤمنی است مثل اهل شما. خیلی هم مردمش اهل گریه هستند. تابستانی بود، ده شب منبر می رفتم. در مسجد جامع شهر که می گفتند هشت هزار متر است. شب جمعه بنا بود کمیل خوانده بشود. این هشت هزار متر پر بود. خیابان فرعی ای که به خیابان اصلی می خورد و در مسجد آخر این خیابان فرعی بود پر بود، خیابان اصلی هم پر بود. من از در اصلی نمی توانستم وارد شوم راه نبود، یک در فرعی بود در یک پس کوچه. آنجا آمدم وارد حیاط مسجد شدم. یک خانم جوانی پوشیده به پوشیدگی آیات قرآن. قرآن حجاب زن را با تعبیر جِلباب ذکر کرده است. جِلباب به لغت ایرانی یعنی شَمَد که وقتی آدم می خوابد روی خودش می اندازد از کف پا را می پوشاند تا روی سر را. دیدید یک وقت در اتاق پشه است شمد را می کشند روی سرشان از آن طرف هم پایشان را می پوشانند که وقتی که این شمد حالت حجاب بگیرد می شود چادر. این حجاب قرآن است. این مانتو روسری هایی که می گویند حجاب اسلامی این معلوم نیست من درآوردی چه کسی بوده است در این مملکت که ریشه ی چادر را هم دارد می کند. ما حجاب اسلامی نداریم که حالا حجاب غیر اسلامی رو در رویش باشد. ما تمام مادران انبیاء چادری بودند، تمام مادران ائمه چادری بودند، تمام اهل بیت چادری بودند، زنان متدینه در این چند قرن بعد از اسلامِ ایران چادری بودند. این بازی ای که در این سی ساله به تدریج میدان پیدا کرده، نمی دانیم از کجا میدان پیدا کرده است، فساد را، موی زن، روی زن، اندام زن در این مملکت از لب دریای عمان تا لب دریای خزر یعنی از بندر انزلی تا بوشهر و بندر عباس را پر کرده است. کشور را به لجن کشیده است.

جلباب. این خانم خیلی باادب، باوقار و خیلی کم رویش پیدا بود. خیلی کم. آمد جلو. من همیشه خانم ها کار دارند می گویم بنویسید. اصلاً علاقه ندارم که بایستم و با خانمی صحبت بکنم یا ملاقاتی بکنم. یا می گویم به دفتر مرجعتان تلفن کنید، یا خیلی مشکل حاد خانوادگی، وسوسه ای دارید بنویسید من جواب می دهم. اما این خانم که من انتظار نداشتم یک مرتبه جلوی من را گرفت. حرف شروع نکرد چون گریه گلوگیرش بود نمی توانست حرف بزند. خب من سرم را انداختم پایین تا یک مقدار گریه اش آرام شد، توانست حرف بزند، گفت ده سال است ازدواج کرده ام، بسیار از شوهرم راضی هستم چون شوهرم یک انسان اسلامی است.

بله هر کسی انسان اسلامی باشد خدا از او راضی است، انبیاء راضی هستند، فرشتگان راضی هستند، جامعه راضی است، جامعه عشق ورز به دزد و به غاصب و به حیله گر و به غارتگر و به قاتل و به هروئینی و کراکی که نیست. جامعه اگر خودش هم اهل گناه باشد ولی از آدم های بی گناه خیلی خوشش می آید، دوست دارد پاکی پاکان را. گفت من شوهرم خیلی خوب است، من هم حقوق شوهری را در حق او اصلاً کم نمی گذارم ولی دوتایی مان یک گره سنگینی به زندگی مان است.

گره مان این است که من و شوهرم دوتایی عین همدیگر عاشق بچه دار شدن هستیم هر دکتری هم که بگویید رفتیم. آدرس دکترهای یزد و شیراز و اصفهان را به من نده، همه جا را رفتم. امشب هم شب جمعه است، من دلم می خواهد بچه دار بشوم. گفتم من دکتر نیستم، گره شما را هم من نمی توانم باز کنم، مشکل شما را هم من نمی توانم حل کنم، من یک جاروکش در خانه ی ابی عبدالله هستم، خیلی که همت بکنم خودم را از آتش جهنم حفظ بکنم کار دیگری بلد نیستم اما خانم من امشب می خواهم کمیل بخوانم. کل چراغ ها را هم خاموش می کنم تا در زنانه و بین خانم ها که کسی نمی بیندت، لطف کنید روشن کنید چراغ ها را که کسی نمی بیندت، راحت می توانی گریه کنی و با کلید کمیل چون امیرالمؤمنین فرموده است یک کار کمیل تُنصَر این است که یاری خدا را به سوی تو جلب می کند. با این بچه دار شو اگر می توانی. گفت چشم. یعنی از من کاملاً ناامید شد، باید هم ناامید بشود.

آدم تا از همه کس و همه چیز ناامید نشود برق دعا روشن نمی شود و به ملکوت نمی رسد. سال دیگر هم آن شهر من را دعوت کردند. بازهم تیر بود یا مرداد بود یادم نیست بازهم همان جمعیت بود. بازهم من مجبور شدم از در کوچه پس کوچه وارد بشوم، بازهم همان خانم جلویم را گرفت. گفت دیگر گریه نمی کنم، ناراحتت نمی کنم. کمیل پارسال یعنی کمیل امیرالمؤمنین مشکل من را حل کرد. من هشت ماهم است. یک ماه دیگر بچه ام به دنیا می آید. آمدم به تو گفتم بگویم راست گفتی که امیرالمؤمنین فرمود کمیل یاری خدا را جلب می کند واقعاً هم جلب می کند. خب شب اول ماه صفر بود و من به خاطر شب جمعه و به خاطر حضورتان که وقتم دیر بود چون مرکب ما تأخیر داشت دیگر اینطور شد که من دیر خدمتتان برسم برای اینکه دل مبارکتان صفایی بگیرد این بحث را آماده کردم برایتان بگویم اگر توفیق بدهد خدا زنده باشم، خدمتتان باشم فردا شب به بعد اگر مایل باشید من یک بحث مفصل گسترده ی پرنکته ی پرلطیفه را درباره ی شیطان شروع کنم برایتان. این خطر سنگینی که همه را تهدید می کند که کاملاً دشمن خودتان و خدا را بشناسید و حداقل با این شناخت خود را از خطرش حفظ بکنید. خب این دورنمایی از دعای کمیل. خوشا آنان که حمد و قل هو اللَه کارشان بید/ خوشا آنان که دائم با تو باشند/ بهشت جاودان بازارشان بید. 

برچسب ها :