لطفا منتظر باشید

شب هفتم

(لامرد حسینیه بیت العباس)
صفر1437 ه.ق - آبان1394 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم اَلحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین الصَّلاۀُ وَالسَّلام علی سیِّدِ الاَنبیاءِ وَالمُرسَلین حَبیبِ اِلهِنا وَ طَبیبِ نُفوسِنا اَبوالقاسِمِ مُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و عَلی اَهلِ بَیتِهِ الطَّیِّبین الطَّاهِرینَ المَعصومینَ المُکَرَّمین.

دنباله ی مطلب جلسه ی قبل را برایتان عرض می کنم. قرآن کریم در بیش از هزار آیه مردم را به اندیشه و تفکّر در همه ی مسائل مادی و معنوی دعوت کرده است.

از رسول خدا و ائمه ی طاهرین روایات بسیار پرارزشی داریم که از مردم خواسته شده در این روایات اهل اندیشه باشند، اهل فکر باشند.

فکر بهترین، پرسرعت ترین و بامنفعت ترین مرکب است که انسان را به هر حقیقتی که درباره ی آن فکر بکند می رساند. اگر کسی درباره ی خلقت و آفرینش فکر بکند، درباره ی آفرینش آسمان ها، زمین، دریاها، کوه ها، نباتات، حیوانات، جریاناتی که بر عالم حاکم است از طریق جاده ی این فکر به باور کردن مالک عالم، خالق عالم به وجود آورنده ی جهان می رسد. خیلی هم آسان می شود فکر کرد.

شما هر موجودی را که دلتان بخواهد الان در ذهنتان بیاورید و درباره اش فکر بکنید. یک درخت، یک ستاره، یک دریا، یک گل، یک پرنده، یک خزنده، یک چرنده، یک ماهی دریا که این ابتدای فکر است. آیا این درخت خودش خودش را ساخته است که این یک مطلب معقولی نیست برای این که چیزی که خودش خودش را ساخته است خب باید باشد که خودش را بسازد، اگر باشد دیگر خودساختن لازم ندارد، خب وجود دارد. اگر یک ماهی خودش خودش را ساخته است خب بوده است که خودش را بسازد دیگر ساختن خودش لازم نیست. اگر انسان خودش خودش را ساخته است باید بوده باشد که خودش را بسازد اگر بوده نیازی به ساختن خودش ندارد. خب این ها را چه کسی ساخته است؟ مثلاً این نخل خرما خودش خودش را نساخته است. قبلی اش او را ساخته است. خب کسی که می خواهد بسازد عقل می خواهد، علم می خواهد، دقت می خواهد، نظام دادن می خواهد، عدالت می خواهد که همه چیز را با همدیگر تلفیق بکند تا یک نخل به وجود بیاید. نخل قبلی هم مثل همین نخل فعلی است که حالا خشک شده و از بین رفته است. خودش خودش را نساخته است. همینطور می رویم عقب تا برسیم به نخل اول، تا برسیم به ماهی اول، به دریای اول، به کوه اول، به پرنده ی اول، به آدم اول. می بینیم این حرف درباره ی آن ها هم باطل است که اولی ها خودشان خودشان را ساختند. اگر خودشان خودشان را ساخته باشند باید قبل از ساختن خودشان بوده باشند خب اگر بودند دیگر ساختن لازم ندارد بودند. آن کس یا شيئی که بوده و ساختن لازم ندارد مرگ هم ندارد. آن چیزی که بوده و ساختن خودش را لازم ندارد چون معقول نیست خب مرگ هم ندارد، بوده و هست. همه ی موجودات عالم خلقت نتیجتاً با فکر ما به ما نشان می دهند نبودیم، ساخته شدیم، بعد از مدتی هم می سازیم. درخت ها خشک می شوند، آب های دریا خشک می شوند، خورشید خاموش می شود، ستارگان خاموش می شوند، ماه خاموش می شود، آخرین انسان می میرد، پرندگان می میرند.

«کُلُّ مَن عَلَیها فان» آنی که نبوده و بعداً بود شده است و بعداً می میرد آورنده دارد، سازنده دارد، خالق دارد. فکر کنم ده دقیقه نشد این حرف ها که انسان با یک فکر درست به پروردگار می رسد. خبر دارید که سياحان افلاک/ چرا گردند گِرد مرکز خاک/ چه می جویند از این منزل بریدن/ چه می خواهند از این محمل کشیدن/ که گفت این ساده پست آن منقلب نام/ که گفت آن را بجنبد این را بیارام؟/ همه هستند سرگردان چو پرگار/ پدید آرنده ی خود را طلبکار/ به نزد عقل هر داننده ای هست/ که با گردنده گرداننده ای هست. یک حرف خیلی مهمی قرآن زده است در سوره ی یاسین. روزی که قرآن مجید این حرف را زده است دانشمندان هند، اسکندریه، یونان، اساتید دانشگاه جندی شاپور ایران (قبل از اسلام است) موجودات عالم را به دو دسته تقسیم کرده بودند: ساکن، متحرّک. قرآن مجید آمد خط بطلان را کشید روی این حرف. البته تا زمان گالیله هنوز تقسیم موجودات به ساکن و متحرّک در دانشگاه های اروپا و هند و ایران و یونان حاکم بود. گالیله با دوربین نجومی ثابت کرد ساکن بودن زمین و گردش خورشید به دور او دروغ است. زمین هم ساکن بود.

ثابت کرد که زمین یک حرکت وضعی دارد دور خودش می چرخد، یک حرکت انتقالی دارد دور خورشید. اما قرآن مجید تا قبل از هزار و پانصد سال پیش در حالی که تقسیم موجودات به ساکن و متحرّک تا حدود های قرن 16ـ17 میلادی حاکم بود در سوره ی یاسین آمد اعلام کرد «کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسبَحون» تمام موجودات در مداری که دارند، در مدارشان می چرخند. دانش تا قرن هجدهم می گفت ما موجود تک وجودی داریم.

قرآن مجید پانزده قرن قبل آمد گفت «مِن کُلِّ شَئٍ خَلَقنا زَوجَین» ما موجود تک وجودی نداریم. کل موجودات عالم یا مثبت هستند یا منفی، یا نر هستند یا ماده. اگر موجود زنده هستند مثل گیاه، حیوان، انسان نر و ماده هستند اگر نه جامد هستند، مثبت و منفی هستند. حتی یک دانه اتم که هنوز با چشم مسلّح هم دیده نشده است. یک دانه اتم که دارای یک دانه الکترون است مثل هیدروژن و دارای هسته ی مرکزی. هسته ی مرکزی آن دو بخش مثبت و منفی است. این حرف قرآن مجید است.

فکر، ده دقیقه مثل امشب آدم را به پروردگار عالم می رساند. حالا اگر آدم یک ساعت فکر کند، رسول خدا می فرماید. متن روایت عین این است، آن تَفَکُّرُ السّاعَۀٍ برای امام صادق است. کلام رسول الله این است: فِکرُ سّاعَۀٍ خير من عِبادَۀُ ستين سَّنَۀٍ اگر مرد و زنی بنشینند یک ساعت درباره ی یک حقیقتی، دنیا، خودشان، گیاهان، نباتات، وضع فعلی خودشان که آیا درست است یا نادرست، آیا بهشتی هستند یا جهنمی، آیا عمر گذشته را ضایع و تباه کردند یا خیلی خوب با عمر معامله کردند، آیا آینده ی خوبی دارند یا آینده ی بدی که در این فکر کردن بدی ها را پیدا بکنند از زندگی حذف بکنند، خوبی ها را پیدا بکنند انتخاب بکنند.

رسول خدا می فرماید یک ساعت اینطور فکر مساوی است با یک سال روزه گرفتن و شب تا صبح عبادت کردن. یعنی ارزش اندیشه را پیغمبر از نماز برده است بالاتر، از روزه برده است بالاتر، از بیداری شب برده است بالاتر، از گرسنگی تیرماه و مرداد به عنوان روزه گرفتن برده است بالاتر، از مکه رفتن برده است بالاتر که آدم گوشه ی مغازه اش، گوشه ی خانه اش بنشیند درباره ی خودش، درباره ی جهان، درباره ی حقایق، درباره ی وجود پیغمبر، وجود امام معصوم، درباره ی قرآن که خدا می گوید «اَفَلا یَتَدَبَّرونَ فِی القُرآن» چرا درباره ی این قرآن فکر نمی کنید که چیست؟ قرآنی که 15 قرن قبل مخالف بیشتر علوم حاکم زمان نظر داده است. چرا فکر نمی کنید؟ قرآن کجا نازل شد؟ بخشی از آن در مکه. سوره ی الرّحمن کجا نازل شده است؟ مکه. جدّه که محل فرودگاه عربستان است تا آفریقای جنوبی چند ساعت راه است؟ با هواپیمای غول پیکر از جده تا آفریقای جنوبی 12 ساعت مستقیماً راه است. من از تهران تا آفریقای جنوبی حدود 13 ساعت در هواپیما بودم. وقتی رفتیم ژوهانسبورگ آمدیم پوروتوریا به من گفتند یک شهری است حدود 2 هزار کیلومتر با ژوهانسبورگ فاصله دارد به نام کیپتون، دعوت شدیم برویم آنجا را ببینیم و شیعیان آنجا را ببینیم، با آن ها صحبت کنیم. ما از شهر پروتوریا پایتخت افریقای جنوبی حدود 2 ساعت با هواپیما رفتیم کیپتون، دیدیم این بچه های شیعه را، افریقایی های شیعه را، صحبت زیاد کردم با آن ها، آن ها هم سؤالات زیادی از من داشتند.

بعد به من گفتند ماشین آماده است می خواهیم شما را ببریم تنگه ی امید. باید از شهر برویم اینقدر پیچ وخم از داخل تپه ها، کوه ها برویم تا برسیم به تنگه ی امید، یک کوه بلندی است که دماغه ی این کوه در آب است. خب برای چه ما را می برید آنجا؟ گفتند برای دیدن یکی از کارهای پروردگار. قرآن کجا نازل شده است؟ مکه. پیغمبر دریا دید به عمر خودش؟ اصلاً یک دانه هم دریا ندید پیغمبر. پیغمبر مکه آب به زحمت گیر او می آمد که وضو بگیرد، مدینه یک مقدار آب بیشتر بود، قرآن در مکه نازل شد که آب و گیاه نداشت، آب هم از بیرون می آوردند. یک چاه زمزم بود آبش هم تلخ بود. ما رفتیم کنار دماغه، اقیانوس هند رنگش لجنی است و گرم است، اقیانوس اطلس رنگش عین آب همین لیوانی است که ما می خوریم و سرد است، یخ است. یعنی آدم دستش را می گذارد در اقیانوس اطلس دستش سرد می شود. در اقیانوس هند گرم است. عمر زمین آخرین تحقیقی که من دیدم چون من با تحقیقات علمی جهان سروکار دارم، مجلات علمی را هم برایم می فرستند و با حوصله می خوانم چون فکر آدم را بالا می برد، زنده می کند، عقل آدم پخته می شود. با خواندن کتاب و مسائل علمی انسان هزاران رشته ی فیوضات الهی نصیبش می شود.

عمر زمین آخرین عمری که دادند خوب عنایت کنید چهار میلیارد و پانصد میلیون سال است.

عمر. دریاها بیش از سه میلیارد سال است که به وجود آمدند. شما اگر می خواهید دقیقاً پدیده ی آفرینش را ببینید اگر در خانه تان نهج البلاغه دارید امشب بخش دوم خطبه ی اول نهج البلاغه را بخوانید امیرالمؤمنین ساخته شدن آفرینش را توضیح داده است. به جان خودش قسم هنوز اروپا و امریکا دانشمندان جهان شناس حرفی به حرف امیرالمؤمنین اضافه نکردند.

علی روی منبر کوفه آفرینش را گفته است، این ها با دوربین های نجومی، با دوربین های قوی، با دوربین هایی که جدیداً نور را از 500 میلیارد سال پیش گرفته است تا حالا. ولی علی یک دانه هم در چشمش نبود.

اقلّاً جوان ها علی را بشناسید که با کسی دیگر او را عوض نکنید، اقلّاً علی را بشناسید ماهواره را به جای علی در زندگی تان نگذارید، اقلّاً مردم علی را بشناسید. شما را نمی گویم چون این ها پخش می شود، به همه ی مردم می گویم، این حرف ها همه جا امریکا و اروپا از کانال های جام جم پخش می شود. مردم اقلّاً که می گوییم مسلمان هستیم علی را بشناسید که او را با زن نامحرم و دختر نامحرم و رابطه ی نامشروع جابجا نکنید. خیلی خسارت است ها، خیلی ضرر است ها، حسین را بشناسید که در زندگی با ربا جابجایش نکنید. خیلی ضرر است ها. ما آمدیم روی تنگه ی دماغه ی امید. خب جلوی چشممان است. اقیانوس هند است رنگِ لجن، گرم. اقیانوس اطلس است رنگ روشن، سرد. بالای سه میلیارد سال است این دوتا اقیانوس وصل به هم است، ترکیب نشده است. چقدر باد می آید، چقدر طوفان می آید، چقدر اقیانوس موج دارد، پیغمبر دریا ندیده است اما در قرآنش خدا آمد نازل کرد «مَرَجَ البَحرَینِ یَلتَقِیان» دو اقیانوس چسبیده ی به همدیگر هستند. یَلتَقِیان. «بَینَهُما بَرزَخٌ» پرده ای ناپیدا بین این دو اقیانوس است که «لا یَبغِیان» این دوتا با هم ترکیب نمی شوند.

 شما امشب برو شربت آلبالو را بردار با یک لیوان آب خالص بغل هم بگذار. ببین می توانی یک کاری بکنی ترکیب نشوند؟ نمی شود. نمی شود. خدا را راحت می شود پیدا کرد. از تماشای اقیانوس هند و اطلس، خدا را راحت می شود پیدا کرد از یک دانه گل. الان بیابان های اطراف شما با این باران رحمت که بازهم خدا بی ضرر نصیبتان بکند دارد چمن می زند بیرون. هر گیاهی یک دانه اش که از زمین روید وَحدَهُ لا شَریکَ لَه گوید. تمام موجودات قرآن مجید می گوید. این را هم قبول بکنید طبق همان آیه ای که پیغمبر دریا را ندید ولی در مکه خبر داد به پیغمبر دو دریا به هم چسبیده اند و ترکیب نمی شوند. طبق همان آیه ای که گفته است تک موجود نداریم هرچه در عالم است نر و ماده یا منفی و مثبت است. این را قبول بکنید از قرآن کریم.

این حقایق عالی الهیه را اصلاً آدم را در مقابل قرآن مات می کند، مبهوت می کند که 15 قرن قبل در مکه چکار کرده است قرآن!؟ چه خبرهایی داده است؟ چه حقایقی را بیان کرده است؟ چه مسائلی را مطرح کرده است. همین آیه را هم از قرآن باور کنید که گلایه می کند که چرا در این قرآن اندیشه نمی کنید؟ چرا با این قرآن آشنا نمی شوید؟ چرا این قرآن را نمی فهمید؟

خب این مغازه ها، پاساژها، تمام این سرمایه ها می ماند و شما با چند متر پارچه وارد قبر می شوید. آنجا مغازه چکار می تواند بکند، پاساژ چکار می تواند بکند؟ میلیاردها پول دسته کرده چکار می تواند بکند؟

خب زندگی آخرت را باید با این قرآن ساخت، خانه های بهشت را با عمل به این قرآن باید ساخت. ازدواج و نکاح بهشتی را با همین قرآن باید ساخت، «جَنّاتٍ تَجرِی مِن تَحتِهَا الاَنهار» را باید با این قرآن ساخت. این آیه را باور کنید که خدا می فرماید «اِن مِن شئٍ» طلبه ها می دانند، به ما یاد دادند جمله ای که کلمه ی بی الف و لام در آن است، نکره است، در غالب نفی است افاده ی معنای عام می کند مثل همین آیه «اِن مِن شئٍ» شئ الف و لام ندارد نکره است، اِن حرف نفی است. نکره ی در سیاق نفی خدا می گوید چیزی در این عالم وجود ندارد الّا «یُسَبِّحُ بِحَمدِه» مگر این که شعور دارد که عالم خدا دارد و خدا را تسبیح و حمد می کند. هیچ چیزی در عالم وجود ندارد که شعور نداشته باشد.

یعنی یک سنگریزه ی کوچک قرآن می گوید شعور دارد، خدا را می شناسد، اهل تسبیح است، اهل حمد است، همه ی عالم اینطور هستند. به ما می گویند ما سمیعیم و بصریم و هُشیم. هم خدا را می شناسیم، هم هوش داریم، هم معرفت داریم، هم تسبیح می گوییم، هم حمد می گوییم. ما سمیعیم و بصریم و هُشیم/ با شما نامحرمان ما خامُشیم. و الّا اگر گوش شما هم محرم بشود صدای ما را می شنوید.

پیغمبر می فرماید: لو لا تَکثیرٌ فی کَلامِکُم اگر آدم های پرحرفی نبودید. چون آدم پرحرف به دری وری گویی می خورد، به باطل گویی می خورد. لو لا تَکثیرٌ فی کَلامِکُم اگر پرحرف نبودید و تَمریجٌ فِی قُلوبِکُم اگر دل شما چراگاه شیطان ها نبود، چراگاه حیوانات نبود. حیوانی مثل حسد، حرص، کبر، بخل، تنگ نظری اگر قلبتان چراگاه این حیوانات نجس نبود لَرَأَیتُم ما اَری هرچه را که من می دیدم شما هم می دیدید. وَ لَسَمِعتُم ما اَسمَع هر صدایی را در این عالم من می شنوم شما هم می شنیدید، مانع دارید، حجاب دارید. فِکرُ چقدر روایت پرقیمتی است. فِکرُ سّاعَۀٍ خير من  عِبادَۀُ ستين السَّنَۀَ به اندازه ی عبادت یک سال است.

یک کسی گوشه ی میدان سپهبد بود، حقوق خوبی داشت، هزار نفر زیر دست او بودند، زن داشت، بچه داشت، همه چیز داشت، او را فرستادند کربلا ابی عبدالله را بکشد، اول صبح رفت در فکر. فکر. اندیشه چقدر قیمت دارد. من حسین را کشتم بعدش چه می شود؟ گناهش از پرونده ام پاک می شود؟ فکر کرد نه. چون دلیلی برای کشتنش ندارم. بی دلیل دارم می زنم، پس گناه می ماند. می ماند. یک وقت گناه دلیل دارد با توبه پاک می شود. یادم نبود گناهی کردم، شکست خوردم در مقابل شیطانی گناه کردم. می توانم به پروردگار بگویم یادم نبود، شکست خوردم، ضعیف بودم، ناتوان بودم اما این آدم دارد فکر می کند گناه من هیچ دلیلی ندارد. یادم که نرفته است دارم طرفم را می بینم. خب این گناه در پرونده می ماند و به توبه نمی خورد. بعد از کشتن او باید برگردم کوفه چند سال دیگر زنده هستم؟ ده سال. چون سنش حدود شصت سال بود. ده سال. بگو بیست سال. در این بیست ساله من چقدر دیگر برنج می خورم؟ چقدر قند و شکر می خورم؟ چقدر نان می خورم؟ چقدر نمک مصرف می کنم؟ چقدر آب می خورم؟ خب بعد این بیست سال بگو صدتا گونی برنج خوردم، صد کیلو چایی خوردم، دوتا گونی شکر خوردم بعد که وارد عالم بعد می شوم اگر خدا و پیغمبر و زهرا و امیرالمؤمنین از من بپرسند به چه دلیل و به چه جرمی حسین ما را کشتی جواب ندارم. به پسرش گفت علی! از لشکر جدا شو، برویم. این رفتن هم ارزان تمام نمی شود، باید جانش را می داد، پسرش را می داد، زنش بی شوهر می شد، بچه های کوفه اش یتیم می شدند، از سپهبدی می افتاد، حقوق دولتی اش قطع می شد، می داند قیمت نتیجه ی این فکر این مقدار تمام می شود. قبول کرد. با پسرش آمدند کربلا.

پسرش هجده سالش بود. علی. گفت پدر جناب حر کنار کشیدی کجا می خواهی بروی؟ گفت می خواهم بروم پیش ابی عبدالله. گفت برای چه؟

گفت می خواهم بروم توبه کنم. می خواهم بروم پیش او بمانم چون من اینجا دارم خسارت می کنم، آنجا سود دنیا و آخرت نصیبم می شود. گفت پدر هشت روز پیش تو جلوی ابی عبدالله را گرفتی، پیاده اش کردی و دست این گرگ ها دادی قبولت می کند؟ گفت عزیز دلم تو حسین را نمی شناسی، با من بیا ببین. در یک روایت جالبی دیدم ابی عبدالله بیرون خیمه بود، هفت ـ هشت متری حسین با همه ی بدن خودش را انداخت روی خاک. پا و شکم و صورت روی خاک. امام یعنی امام. امام که می گوییم یعنی همه ی ارزش ها امام. آرام آمد جلو. چه کسی هستی خودت را اینطور روی خاک انداخته ای؟ سرش را که بلند نمی کرد، صورت روی خاک بود. چنان گریه کرد که انگار داغ دیده است. گفت حسین جان حر هستم. هَل لی مِن توبَۀ اصلاً در توبه به روی من باز است؟ من می توانم خودم را به خدا و رضای او و رضای پیغمبر برسانم؟ اصلاً امام به او نگفت که می توانی فقط به او گفت اِرفَع رَأسَک. در حریم ما جای سر پایین انداختن نیست. اینجا همه باید سرها بالا گرفته بشود. سربلندی مال اینجاست. این فکر است. این یک روایت. فِکرُ ساعَۀٍ خير من  عِبادَۀ ُستين سَنَۀٍ.

اما روایت دوم. چقدر این روایت دوم نورانی است. چقدر باارزش است. علی جان، رسول خدا، ائمه ی طاهرین، اگر شما حرف نزده بودید ما حرف خوب در دنیا نداشتیم. هیچ چیزی نداشتیم. ما حرف های دانشمندان اروپا را داریم، من در خانه مان دارم، روانشناسی شان را دارم، جامعه شناسی شان را دارم، اقتصادشان را دارم. اگر حرف های درست و حسابی بود که این همه هفت میلیارد جمعیت گرفتار اختلال روانی و عصبانیت و رنج های درونی و افسردگی نمی شدند.

زیباترین کشور اروپا سوئیس است. صد و هفتادتا دریاچه ی طبیعی دارد. سوئیس از استان فارس کوچک تر است، بغل فرانسه است، یک اتوبان دارد که مال فرانسه است، بغلِ بغلِ هلند است. گل، درخت، پرنده، غوغا است، زیبایی، به این کشور تمام است. من یک هفته آنجا منبر می رفتم، سوئیس هیچ چیزی از مناظر طبیعی کم ندارد، پول های سنگین دولت های جهان صد و هشتاد دولت در سوئیس است، خیابان روز خلوتِ خلوت، آرامش کامل، سوپرها بی نظیر است ولی جوان ها که خیال می کنید اروپا بهشت است یک بیمارستانی در پایتخت سوئیس است. جوان، مرد، زن می روند در این بیمارستان نوبت می گیرند که دکتر او را بکشد. کارت می دهند به او می گویند 20 روز دیگر بیا، او را می خوابانند، یک آمپول به او می زنند و او را می کشند. اگر روانکاوان اروپا و آمریکا حرف حسابی داشتند که این همه خودکشی نبود در آنجا، اگر حرف حسابی داشتند جامعه شناسان چرا نظام خانواده در آنجا به هم ریخته است. من انگلستان بودم 12 روز در روزنامه های خود انگلیس نوشته بود با خط درشت از هر 3 جنینی که به دنیا می آید در انگلستان یکی از آن ها حرام زاده است. این مال 20 سال پیش است. الان شده است 2تا. از هر 3 بچه ای که به دنیا می آید 2تای آن حرام زاده است یعنی شمر بار می آید. می بینید که داعش در دامن این ها تربیت شده است. همین حرام زاده ها امروز آلمان می گفت 20 هزارتای آن ها آمده اند برلین. 20 هزارتا. بیشتر آن ها هم اروپایی هستند برای سر بریدن، برای کشتن، برای سوزاندن، برای خراب کردن. این از عوارض حرام زاده بودن است. اگر دانش جامعه شناسی تان حرف داشت پس چرا اینقدر حیوان تربیت شده است در کشورهایتان؟ چرا؟ حرفی ندارند. اگر قرآن نبود و پیغمبر و ائمه یک حرف حسابی در دنیا نمی توانستید پیدا کنید. یک حرف حسابی.

امیرالمؤمنین مردم مؤمن را که وصف می کند من هم مثل شما اولین بار است این روایت را دیدم. در شهر لامرد در کتاب های روایی مان دیدم مؤمن را تعریف می کند که چگونه است. مَشغولٌ وَقتُه مؤمن اهل ضایع کردن عمر نیست. یا دارد برای زن و بچه اش و خودش و تأمین معاش هفت ـ هشت ساعت کاسبی حلال می کند، یا چند ساعت به خاطر خسته شدن از خرید و فروش و کسب استراحت می کند، یا چند ساعت وقتش را مفید می گذراند. کتاب می خواند، به داد مردم می رسد، می رود با یک عالم مشورت می کند برای زندگی اش، می رود به یک عالم می گوید من ده میلیارد پول دارم من را نبرند جهنم قیامت با این پولم چه کار بکنم؟ راهنمایی می گیرد، مَشغولٌ وَقتُه.

شَکورٌ عالم، مؤمن در همه ی جریانات زندگی که خوب نعمت گیر او می آید شکر می کند. علی جان به نظر خودت شکر یعنی چه؟ یعنی یخچالمان پر باشد؟ فرش هایمان هم دستبافت باشد؟ خونه مان هم دو میلیارد تمام شده باشد؟ پنج میلیارد هم پاساژمان، شب کباب بخوریم، برنج بخوریم، ماهی بخوریم، یک لم بدهیم و بگوییم الحمدُ لله این شکر است؟ علی خودش بنده ی شاکری است. می گوید شکر اِجتِنابُ المَحارِم دوری کردن از محرمات خدا است و هزینه کردن نعمت در کار مثبت. این 2.

صَبورٌ: مردم مؤمن از کوره در نمی رود، تحریم است خدا را رها نمی کنند، می ایستند، صبر یعنی ایستادن. پیغمبر را رها نمی کند، ائمه را رها نمی کند، عبادت را رها نمی کند، عالمان ربانی را رها نمی کند، در مشکلات هیجان زده نمی شوند، دیوانه نمی شوند، بد و بیراه نمی گویند، شکایت از خدا نمی کنند. صَبورٌ.

مَغمورٌ بِفِکرَتِه. مؤمن تا وقت گیر او می آید در مغازه است مشتری ندارد خوب وقتی است غرق در اندیشه ی مثبت می شود. غرق در اندیشه ی مثبت. این هم یک روایت.

یک روایت دیگر هم از امیرالمؤمنین بخوانم. توضیح این روایت فردا شب با آن پنج مسئله ای که دو شب عرض کردم و در ذهنتان است. مقام انسان: خلافت، معرفت، هدایت، کرامت، عبادت. امیرالمؤمنین می فرماید: التَّفَکُّرُ فی آلاءِ الله نِعمَ العِبادۀ. اندیشه ی در نعمت های معنوی خدا همین پنج تا مقام است. چه عبادت خوبی! چه عبادت خوبی.

 

 

برچسب ها :