لطفا منتظر باشید

شب سوم پنج شنبه (30-2-1395)

(تهران حسینیه دبیرستان رستگاران)
شعبان1437 ه.ق - اردیبهشت1395 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

در یکی از جملات نورانی دعای ندبه می خوانیم أین  صدر الخلائق ذوالبر و التقوی, آن کسی که مقدم بر همه ی خلائق است و نسبت به کل صدر نشین است. دارنده ی خصلت نیکوکاری کامل است و مجسمه ی تقواست تقوای همه جانبه در همه ی شئون وجودش کجاست؟

وجود مبارک خواجه نصیر الدین طوسی این عالم کم نظیر حکیم و فیلسوف و فقیه و ریاضی دان از اساتید علامه حلی در شش سال از عمر علامه جای حضرت را نشان می دهد. می گوید او هست و بین ماست و وجودش لطف ویژه ی پروردگار به مردم است ولی غیبته منها, ماییم که او را نمی بینیم ماییم که محروم از زیارت او هستیم اگر علل محرومیت از وجود ما درمان شود دیدن او نه اینکه کار مشکلی نیست آسان است. این را علمای یک قرن قبل اصفهان می دانستند خبر داشتند که یکی باربران بازار اصفهان به نام هالو از یاران وجود مبارک او بود و حضرت بعضی از کارها را به این هالو ارجاع می دادند و او هم انجام می داد. داستانش را در یکی از چهل پنجاه کتابی که برای مدفونین در تخت فولاد نوشتند ذکر کردند مفصل است. اینکه من عرض نمی کنم چون فرصت نشد دقایق شخصیت این باربر را ببینم توجهات وجود مبارک امام دوازدهم را به او مطالعه کنم و کارهایی که حضرت به او ارجاع می داده. در تشییع و دفنش هم امام حضور داشتند خودش خبر داده بود ولی حضور او را نمی دیدند او در همین دنیاست در همین کره ی زمین است در اعمال حج حضور دارد تمام شب های جمعه هم بدون تعطیل در حرم مقدس حضرت سید الشهداست. چون ملازم زیارت ابی عبدالله علیه السلام است.

درباره ی محرومیت مردم از زیارتشان خودشان به یکی از مشرف شدگان محضر مبارکشان سه علت را بیان کردند سه علت عامل محرومیت, کامل روایتش را مرحوم سید هاشم بحرانی صاحب کتاب برهان در آن کتاب با عظمت روایی اش صفحه هفتصد به بعد نقل کرده غایة المرام. وقتی به حضرت عرض می کند چرا نمی شود شما را زیارت کرد؟ چرا نمی شود شما را دید؟ چه علتی دارد؟ امام در جواب این مشرف شده ی به محضر مبارکشان درباره ی کل مردم نظر می دهند حالا خطابشان به شخص زائر نبوده شخص زائر آدم صافی بوده آدم درستی بوده که به خاطر صفای باطنش, نورانیتش, ایمانش توانسته محضر حضرت را درک کند و به زیارت وجود مقدسش نائل شود. یک علتش این است که فرمود ولكنکم کثرتم الاموال, شما همه چیزتان شده پول اگر آیات قرآن را درباره ی یهود دقت بفرمایید پول پرستی, پول جمع کردن, تکاثر, روی هم گذاشتن پول و مال در جریان زکات و خمس و خیرات نیانداختن اخلاق یهود است و این اخلاق الان در بیشتر مردم جهان حاکم است کلی مساله را هم خبر دارید که بر کشور ما هم حاکم است. اندوخته های سنگین و بی کار, رشوه های گران و سخت, اختلاس های نجومی از حق یک ملت. شکل کاسبی مردم, پول درآوردن مردم, بردن و پس ندادن مردم این را حضرت فرمود ولكنكم  کثرتم الاموال, چرا شما پول پرستان من را باید بینید من که محور پول نیستم من که محور بانک نیستم من که محور جیب شما نیستم من که یک وجود پول سازی برای شما نیستم من هادیم, من حجت الله بر شما هستم, من بقیة الله هستم, من پیشرو هستم, من امام هستم. بدنه ی عظیم مردم جهان و مردم شیعه چه ارتباطی با من دارد من یک موجودی هستم مردم هم یک موجود دیگر, من یک فرهنگی هستم مردم هم یک فرهنگ دیگر. فرهنگ من این هم خیلی عجیب است خیلی, نشان از عظمت دختر پیغمبر می دهد که حضرت می گوید فرهنگ من صدیقه کبری است.

خب شما این خیابان ها را, پارک ها را, دانشگاه ها را, دبیرستان ها را, قطارها و هواپیماها را نگاه کنید زنان خود ایران آنهایی که ادعای شیعه بودن دارند به چه شکل هستند چگونه هستند چه مسیری را دارند طی می کنند؟ امام به ایشان فرمود من چه نسبتی با شما دارم؟ شما از من بیگانه اید من هم یک غریبم که موانع وجود خود شما نمی گذارد من را ببینید. حالا جمع نبودن شرائط من را ببینید قبولم می کنید؟ حکومتم را می پذیرید؟ چون حکومت رشوه ندارد اختلاس ندارد غصب ندارد دزدی ندارد تکاثر ندارد انباشتن دلار ندارد حکومت من عدالت است این یک علت محرومیتشان است مانع داریم.

مرحوم آیت الله العظمی اراکی خودشان برای من نقل کردند من به واسطه نقل نمی کنم. یک روز قم محضرشان بودم آقازاده ی مرحومشان خیلی وابسته به کمیل بود بر اساس کمیل خیلی به من محبت داشت خصوصی برای من یک وقت نامحدودی گذاشت خدمت ایشان رسیدم. این داستان را ایشان با گریه برای من فرمودند با گریه ی شدید گریه ی تند کم هم دیده بودم بزرگان دین برایم چیزهایی را نقل کنند با گریه, البته یکی از علمای بزرگ همدان روایتی را درباره ی امیرالمومنین برایم نقل کرد خیلی گریه کرد ایشان هم در نقل این داستان خیلی گریه کردند. فرمودند از ایران یک طلبه می رود نجف در روزگار صاحب جواهر که صاحب جواهر نوشتن فقه جواهری را از بیست سالگی شروع کرد تا هفتاد سالگی پنجاه سال نوشتن این کتاب طول کشید. هنوز هم که ما روحانی ها می دانیم روی دست این کتاب نیامده مصدر است مدرک است تکیه گاه است. عالمان شیعه از این کتاب بی نیاز نیستند آنجا درس می خوانند و مجتهد می شوند مجتهد جامع در همه ی ابواب فقه مجتهد می شوند. می آید محضر استاد بزرگوارش صاحب جواهر می گوید می خواهم بروم ایران می گوید مانعی ندارد تو دیگر پخته شدی و علم لازم را داری و می توانی بروی ایران به داد مردم برسی. یک اجازه نامه برای این عالم بزرگ می نویسد ولی نمی نویسد که این عالم مجتهد است فقط می نویسد کان عالم موثقا فاضلا و از این تعبیرات. ایشان هم می آید و این اجازه نامه را می خواند و رویش نمی شود برود به صاحب جواهر بگوید خب یک کلمه می نوشتی ما مجتهد هم هستیم. علتش هم معلوم نیست چرا صاحب جواهر ننوشت مجتهد است ولی وقتی که آماده آمدن به ایران شد خودش یک قلم برداشت و قاطی آن خطی که جا داشت نوشت و کان مجتهدا و مثلا یحرم علیه التقلید. این شاگرد من مجتهد است تقلید بر او حرام است دویست سال پیش بوده دیگر دویست سال پیش یک طلبه که می رفت نجف مجتهد می شد به شهرش که برمی گشت کل شهر می آمدند استقبال کل شهر. من خیلی بچه بودم بعضی از استقبال ها را یادم است در قم و یکی دو جای دیگر, بخصوص وقتی یک چنین عالمی از نجف برمی گشت و روحانیون شهر در هر حدی که بودند اجازه ی اجتهاد صاحب جواهر را یا کاشف الغطاء را یا شیخ انصاری را می دیدند این عالم برایشان خیلی مهم بود خیلی.

مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در هشتاد و هشت سال عمرشان به پنج نفر اجازه دادند و درش نوشتند کان مجتهدا دوتایشان را من دیده بودم خیلی سختگیر بودند در این زمینه اینها از خدا می ترسیدند ترس از خدا نمی‌گذاشت بعضی از عناوین را برای افراد بنویسند. نمی دانیم هم چرا, ایشان وقتی وارد شهرش می شود خب همه می دانستند بیست سال است نجف است و شاگرد صاحب جواهر است عجیب از او استقبال کردند دیگر شد آیت الله مطلق شهر. مسجدی و جمعیتی و منبری و یک روز تک و تنها آیت الله العظمی اراکی فرمودند از بغل یک پینه دوز رد شد یک مغازه مخروبه ای بود کوچک هم بود یک آدم عاقله مردی کفش های پاره را می دوخت کفش درست نمی کرد این عالم در حال رد شدن به این پینه دوز سلام کرد سلام علیکم, پینه دوز هم برگشت گفت علیک السلام ایها المدلس یعنی آدم متقلب, تدلیس کار. منی که عمرم را صرف علم کردم صرف اهل بیت کردم هزینه قرآن کردم پینه دوز چقدر آدم بی تربیتی است به جای اینکه بگوید سلام علیکم السلام علیکم و علیکم السلام حضرت آیت الله العظمی چرا به ما گفت علیک السلام متقلب؟ مدلس, گفت ولش کن این انگار عقل درستی ندارد یک بار دیگر آمد رد شد باز به احترام آن پیرمرد سلام کرد پینه دوز گفت علیک السلام ایها المدلس! خدایا به نظرم نمی آید این دیوانه باشد یا مونگل باشد این خیلی سرحال است آدم درستی است این بزرگان این شهر کفش پاره های خودشان و خانواده شان را می دهند به این برایشان پینه دوزی می کند. یک روز آمد وارد مغازه ی پینه دوز شد گفت سلام علیکم پدر برادر گفت علیک السلام ایها المدلس بفرمایید صندلی هم که نبود نشست روی زمین. گفت چرا به من می گویی مدلس؟ من برای علم جان کندم من برای قرآن جان کندم من جوانیم را خرج تحصیل علوم اهل بیت کردم چرا بی احترامی می کنی؟ توهین خوب است؟ بی ادبی خوب است؟ گفت نه! توهین بد است بی ادبی بد است من چه می دانستم تو مدلسی هفته ای یک بار دو بار وجود مبارک امام دوازدهم می آید دیدن من در این مغازه تو آن روز که آمدی رد شدی به من گفت اگر این آقا شیخ سلام کرد جوابش را بگو ایها المدلس من از خودم به تو نمی گویم مدلس مولای من معلم من زائر من به من گفته به تو بگویم مدلس. گفت باز هم امام عصر را می بینی؟ گفت بله ما با هم خیلی رفیق هستیم وجود او لطف غیبت او منا, او که غایب نیست من غایب از او هستم ولو او چه غیبتی دارد؟

مگر شما در دعای عرفه نمی خوانید ابی عبدالله می گوید متي غبت حتی تحتاج الی دلیل, خدایا کی غائب بودی که من بر وجود تو دلیل اقامه کنم بگویم آن کسی که نمی بینمش غایب است ولی وجود دارد به این دلیل. خیلی جمله ی سنگینی است کوه دماوند هم تحملش را ندارد متي غبت حتی تحتاج الی الدلیل, او که غایب نیست من غایبم. علت غیبت من هم یک سلسله مسائل ضد ارزشی است ضد دینی است یکیش همین تکاثر است که در جمله ی اول حضرت است که شما له له پول می زنید بیچاره ی پول هستید بدبخت دلار هستید از هر جا که بشود دستتان را دراز می کنید پول بردارید برای چه می خواهید من را ببینید؟ گفت می آید ایشان؟ گفت خیلی راحت پینه دوز بی مانع, پینه دوز آئینه, پینه دوز صاف, پینه دوزی که بین او و امام زمان حجابی ندارد امام صادق در ذیل این آیه ی سوره ی یونس أَلاٰ إِنَّ أَوْلِيٰاءَ اَللّٰهِ لاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ  ﴿يونس‏، 62﴾ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ كٰانُوا يَتَّقُونَ  ﴿يونس‏، 63﴾لَهُمُ اَلْبُشْرىٰ فِي اَلْحَيٰاةِ اَلدُّنْيٰا ﴿يونس‏، 64﴾ می فرماید این حیات دنیا بشری در حیات دنیا اگر در بیداری نبینید اگر اهل تقوی و ایمان باشید حداقل در خواب مصادیق بشارت خدا را می بینید مگر آن آدم آئینه وار صددرصد پاک در سن هفت سالگی اش به پدرش نگفت إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ اَلشَّمْسَ وَ اَلْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سٰاجِدِينَ  ﴿يوسف‏، 4﴾ چهل سال بعد که یعقوب و مادر یوسف و ده تا برادرها آمدند تعظیم به او کردند به پدرش گفت یا پدرش به او گفت هٰذٰا تَأْوِيلُ رُءْيٰايَ مِنْ قَبْلُ ﴿يوسف‏، 100﴾ این اوضاع الان را چهل سال پیش در خواب نشانت دادم. حداقل خواب حداکثر هم در بیداری می شود در خواب هم خدمت ایشان رسید به آدم هم اطمینان می دهند که خودش است کس دیگر به جای او خودش را جا نزده. این حداقل امکانش هست.

گفت بله می آید او خیلی من را دوست دارد با من رفیق است با اینکه امام من است گفت از او بپرس چرا این شیخ مدلس است؟ و بپرس برای جبران این تدلیس چه کار باید بکند؟ گفت باشد. کی می آید؟ گفت می آید بعدا من را ببین من بهت می گویم وجود مبارک امام دوازدهم آمد حجره ی پینه دوز عرض کرد یابن رسول الله شما به من یاد دادید که اگر این آقا شیخ از نجف برگشته عالم سلام کرد من در جوابش بگویم علیک السلام ایها المدلس چه کار کرده می شود به من بگویید؟ فرمود بله در اجازه ی صاحب جواهر به تقلب دست برده وکیل ما صاحب جواهر نخواسته برایش بنویسد کان مجتهدا ولی آمده این کان مجتهدا را اضافه کرده این آدم متقلبی است. گفت یابن رسول الله تقلبش جبران دارد؟ فرمود بله جبران دارد وای از این جبران اگر به من می گفت این پینه دوز می گفتم به حضرت سلام برسان بگو یابن رسول الله دست از سر ما بردار لطفا خب خیلی سخت است خیلی ایمان می خواهد آدم امر امام را اطاعت کند خیلی. حالا مثلا حضرت با اطمینانی که به دل من می دهد به من پیغام دهد از امروز به بعد منبر رفتن برای تو شرعی نیست این یک آزمایش الهی است من رها می کنم منبر را اگر رها کنم که شیعه هستم اگر رها نکنم شیره ام چون دنبال همان پولی هستم که گفت کثرتم الاموال, حالا آدم خیلی هم ادب کند گردنش را کج کند به نمایند ه ی حضرت بگوید ما زن و بچه داریم داماد داریم عروس داریم خرج داریم هفته ای دو بار می آیند خانه ی ما خب ما منبر را که تعطیل کنیم کارخانه دار که نیستیم تاجر هم که نیستیم خرج اینها را چطوری بدهیم؟ او به این کارها کار ندارد می گوید مشروع این است برای تو برو کنار برو میدان شوش هندوانه فروشی.

یابن رسول الله کار متقلبانه این جبران دارد؟ فرمود بله رساله ی عملیه را بگذارد زیر بقلش از آیت اللهی در بیاید برود در تمام دهات های وصل به این شهر فقط برای مردم مساله ی شرعی بگوید همین روضه هم نخواند فقط برود به مردم ده بگوید من یک شیخی هستم بلد هستم مساله بگویم این راه جبرانش است. تواضع سر رفعت افرازدت/ تکبر به خاک اندر اندازدت.گفت چشم من پیغام شما را می رسانم شیخ آمد گفت امام را دیدی؟ گفت بله دیروز پیشم بود گفتی؟ همه را گفتم چه فرمودند؟ گفتند از آیت اللهی بیا پایین یک رساله بردار برو در دهات ها به مردمی که مسائل الهی و شرعی را نمی دانند مساله یاد بده تا کارت جبران شود.

ببینید عزیزانم یک کلمه آن هم نه یک خط نه یک نصفه خط یک کلمه به ناحق ایشان آمده در اجازه ی صاحب جواهر تصرف کرده امام را از خودش متنفر کرده یک کلمه. حالا اوضاع بیشتر این زنان و این جوانان و مردان و نمی دانم بچه هایی که می روند کلیسای خانوادگی و ازدواج سفید و این ماهواره ها و کل ملت ایران هم تلفن همراهشان روی قلبشان است انواع کانال های فساد جهان با دلشان در ارتباط است برای چه امام را ببینند؟ برای چه؟ چه علتی دارد ببینند ایشان را؟ این یک.

دو, تحیرتم علی ضعفاء المومنین, به این مردم شیعه بگو برای چه باید من را ببینید شما آمدید ضعفای اهل ایمان را متحیر کردید نمی دانند حق با چه کسی است نمی دانند حق با چه است نمی دانند. گم کردند حق را با کارهای غلط شان با کارهای اشتباه شان. برای چه می خواهید من را ببینید؟ شما خودتان خودتان را از زیارت من محروم کردید تحیرتم علی ضعفاء المومنین, شما سرپرستان جامعه مدیران جامعه در هر لباسی که هستید بدنه ی ایمانی شیعیان ما را سرگردان کردید این دو علت.

علت سوم, و قطعتم الرحم الذی بینکم, آمدید با دار و دسته سازی و حزب سازی و با باندسازی و با راست و چپ سازی آن پیوند وحدت بین امت ما را تکه تکه کردید. هر بدنه ی جامعه را یک عده ایتان به طرف خودش کشید بعد هم می نشینید می گویید آنها باطل اند آنها می گویند شما باطلید آنها می گویند بزنیم همه چیز را ما بدست بیاوریم آنها را کنار بزنیم, آنها می گویند پدرتان را درمی آوریم همچین کنارتان بزنیم که عقل ها مات شود شما یك پارچگی شیعه را تکه تکه کردید. چقدر باعث غیبت و تهمت و یقه پاره کردن برای صندلی ها شدید شما برای چه می خواهید من را ببینید؟ چه کسی باید بگوید أین صدر الخلائق ذو البر و التقوی. خب این که واقعا دنبالش است آنی که در بند کثرتم الاموال نیافتاده آنی که تحیرتم علی ضعفاء المومنین را نیاورده آنی که قطعتم الرحم الذی بینکم نیست بعد حضرت فرمود به اینها بگو فای عذر لکم الان؟ من ظاهر شوم یا فردای قیامت چه عذری پیش ما اهل بیت خواهید داشت شما جواب علی را چه می خواهید بدهید؟ جواب پیغمبر را چه می خواهید بدهید؟ جواب حسین شهید ما را چه می خواهید بدهید؟ جواب مادر بین در و دیوار مانده ام را چه می خواهید بدهید؟ فای عذر لکم الان, چه عذری دارید که ما قبول کنیم عذرتان را. چه یقه هایی برای چه چیزهایی پاره می کنند که پوچ است پوک است و چه یقه ای پاره می کنند برای اینکه هر چقدر بتوانند یک بدنه ی جامعه را دنبال خودشان بکشند و آن بدنه را از دیگران جدا کنند در این گیر و دار مردم را متحیر کردند که بالاخره حق با چه کسی است؟ حق با مرجعیت است؟ حق با قرآن است؟ حق با دین است؟ حق با عاشورا است؟ حق با اینگونه افراد است؟ خب همه که عالم نیستند که حق را راحت بتوانند بفهمند و افراد را با حق میزانگری کنند که بفهمند این افراد حق اند یا باطل اند؟ ضعفاء المومنین امام دوازدهم می گوید چه کسی باید بگوید اين صدر الخلائق ذو البر و التقوی؟ آن کسی که به قول امام صادق یا حداکثر در آشکار می تواند ببیند یا در خواب می تواند ببیند. لَهُمُ اَلْبُشْرىٰ فِي اَلْحَيٰاةِ اَلدُّنْيٰا ﴿يونس‏، 64﴾ حالا امشب کجا می شود پیدایش کرد؟ امشب که صددرصد طبق روایات کامل الزیارات از غروب آفتاب کنار حرم ابی عبدالله است تا نماز صبح. چه زیارتی می خواند آنجا؟ از حرف های خودش پیداست مثل اینکه مقدم بر همه ی زیارت ها برایش زیارت عاشوراست از حرف هایش پیداست و برای چه کسی خیلی گریه می کند؟ من یک نامه ای از ایشان دیدم البته من خط خود ایشان را پیش یکی از اولیاء خدا در حرم حضرت رضا دیدم داشتم با پسرم وارد حرم می شدم دیدم یکی راهم را بست هیچ ارتباطی با او نداشتم گفت داری می روی زیارت؟ گفتم بله گفت بیا یک گوشه رفتم یک گوشه دست کرد در جیبش دیدم می لرزد و همینطور اشک مثل سیل سرازیر است گفت من به تو یک چیزی را می توانم نشان دهم خیلی نمی توانم نشان بدهم حالا حتما به من می خواسته نشان دهد چون می دانسته چهل سال است من جاروکش در این خانه ام درآورد که خود من هم اصلا بهت زده شدم از آن خط و از آن نوری که در آن خط بود. بیشتر گریه شان هم تقریبا از گفته هایشان و از این نامه شان برمی آید برای چه کسی است. من این نامه را در یک کتابی بوده گم کردم در کتابخانه ام دو سه بار هم رفتم دنبالش هنوز پیدایش نکردم ولی اولین باری که این کتاب را گیر آوردم نامه را خواندم که به شیعیانشان پیام دادند اگر می خواهید گره از مشکلاتتان باز شود خداوند را به زینت کبری قسم دهید. حتما بیشتر گریه شان بعد از ابی عبدالله برای زینب کبری است ما در کتاب ها می بینیم برای شما می گوییم ایشان همین امشب دارد می بیند که دختر امیرالمومنین دارد وارد گودال می شود دارد شمشیر شکسته ها را کنار می زند دارد زیر بغل یک بدن قطعه قطعه را می گیرد و روی دامن می گذارد.

 

برچسب ها :