لطفا منتظر باشید

شب پنجم شنبه شب ولادت امام عصر(1-3-1395)

(تهران حسینیه دبیرستان رستگاران)
شعبان1437 ه.ق - اردیبهشت1395 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

در زمان حکومت وجود مبارک امام دوازدهم جهان و همه قاره‌ها و همه مردم در سیطره سه حقیقت قرار می‌گیرند که این سه حقیقت سبب می‌شود تمام مردان و زنان آن روزگار مشتاقانه در مدار رشد و کمال انسانی قرار بگیرند و احدی هم محروم نخواهد شد از این فیض عظیم.

ببینید یک بزرگواری که می‌خواهد یک میوه‌ای را برای یک بزرگی هدیه ببرد، هیچ وقت میوه کال نمی‌برد، چون می‌داند میوه کال لایق آن بزرگ نیست، انسان‌هایی که میوه کال می‌مانند چون انسان ثمره درخت خلقت است، اگر ما همه عالم را به منزله یک درخت فرض بکنیم پرقیمت‌ترین شاخه این درخت انسان است علتش هم این است که محبوب‌ترین آفریده خدا که عقل است در این شاخه است.

در ابتدای اصول کافی است در باب روایات عقل که از وجود مبارک امام ششم روایت شده عقل را وقتی خدا آفرید که هیچ کس هم از کیفیت و حقیقتش خبر ندارد، ولی خب ما می‌بینیم در قرآن مجید در بیش از هزار آیه مسئله عقل مطرح است و عقل مخلوق است، اما چه ذاتی است، چه هویتی است، چه حقیقتی است، شیئیتش به چیست کسی نمی‌داند، دانشمندان اسلامی و دانشمندان غربی که من گفته‌های هر دو طایفه را دیدم می‌گویند که دانش مافقط و فقط طول و عرض و حجم اشیاء را که در دید ما هستند می‌شناسد، ولی حقیقت هیچی را نمی‌داند.

آب ترکیبی از اکسیژن و هیدروژن است، خب خود هیدروژن و اکسیژن را پیکره‌اش را می‌توانند تعریف بکنند، اتمی است دارای دو هسته مرکزی مثبت و منفی یکیشان یک الکترون دارد یکیشان دو الکترون، این بیان حقیقت نیست این وصف ظاهر اکسیژن و هیدروژن است، تمام اشیائی که در اختیار علم است تعریفش از همین قبیل است، طول است، عرض است، حجم است آثار است، اما خودش چیست این را می‌گویند تا حالا کسی تعریف نکرده و کسی هم وارد این پرده تا حالا نشده یا نمی‌تواند بشود یا راهش نمی‌دهند خیلی من نمی‌دانم ولی یک دعایی ا ز وجود مبارک رسول خدا نقل شده خیلی دعای فوق العاده‌ای است که حالانمی‌دانم ما واقعا با یک نیت خالص با یک تواضع و فروتنی خیلی قوی در پیشگاه حضرت حق وارد این دعا بشویم مستجاب می‌شود یا نه، پشت پرده این مسئله را هم نمی‌دانیم که صلاح ماهست مستجاب شود یا صلاح ما نیست و آن دعا این است رب ارنی الاشیاء کما هی، خدایا هر چی در این عالم آفریدی حقیقت و هویتش را به من بنمای. وگرنه ظاهر را که همه دارند می‌بینند خورشید را می‌توانند تعریف بکنند حجم دارد که یک میلیون و دویست هزار تا کره زمین در آن جا می‌گیرد، دوران دارد کل فی فلک یسبحون، حرارت بیرونش بیست میلیون درجه است، شعله‌هایش شانزده هزار کیلومتر است، ماده‌ای که در آن محترق می‌شود حیرون است اینها همه تعریف ظاهراست اما حقیقت خورشید چیست؟ حقیقت ماه چیست؟ حقیقت وجود چیست؟ حقیقت اشیاء چیست؟ این هنوز که قابل درک برای دانشمندان عالم نشده چه دانشمندان اسلامی، چه دانشمندان غیراسلامی می‌گویند اشیاء فقط با طول و عرض و حجم و بخشی از آثار تعریف شده است اما حقیقت چیزی در این عالم از زمان آدم تا حالا هنوز تعریف نشده است حالااین علم پیش انبیا خدا بوده، پیش ائمه طاهرین بوده اجازه اعلامش را نداشتند نمی‌دانم، بعضی از علم‌ها هم هست که پیش خود آن بزرگواران نبوده، مثلا در روایت دارد که پروردگار عالم برای خودش سه هزار اسم انتخاب کرده است، هزار تایش را برای کل مردم آشکار کرده که در همین دعای جوشن کبیر است، هزار تا را به انبیا و ائمه تعلیم داده، هزار تا هم اسامی مستأثر است یعنی اسامی پنهان. هیچ کس نمی‌داند غیر از خودش.

پنج تا علم هم هست که در آخر یکی از سوره‌ها می‌فرماید آگاهی‌اش وقف بر خود من است، احدی خبر ندارد. بله مگر اینکه آن علم پنهان را اراده بکند و در اختیار کسی بگذارد. مثلا یک دانه از علم‌ها که پنهان است این است وَ مٰا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ ﴿لقمان‏، 34﴾، هیچ کس نمی‌داند کجا می‌میرد، تهران می‌میرد، در راه می‌میرد، در هواپیما می‌میرد، در دریا می‌میرد، مکه می‌میرد، کربلا می‌میرد هیچ کس جای مرگ خودش را نمی‌داند لحظه مرگ خودش هم نمی‌داند. هیچ کس هم قدرت ندارد نطفه و تخمك زن را که ترکیب می‌شود بگوید دختر است یا پسر است هیچ دستگاهی نشان نمی‌تواند بدهد، این غیر از آن است که جنین الان شش ماهش است خب می‌روند سونوگرافی می‌کنند می‌گوینددختر است این که علم غیب نیست الان نطفه را بگو دختر است یا پسر است، هیچ کس نمی‌تواند قطعی نظر بدهد فقط می‌تواند بگوید یا پسر است یا دختر است یعنی تردید است علم نیست.

خب وجود مبارک او وقتی که ظهور می‌کند با سه حقیقت می‌آید که بی‌استثنا تمام مردان و زنان روزگار او در شعاع این سه حقیقت مشتاقانه وارد مسیر به کمال رسیدن می‌شوند، عقل‌ها کامل می‌شود، ایمان کامل می‌شود، اخلاق کامل می‌شود، اعمال بی‌استثنا صالح و شایسته و پاک می‌شود، و جهان نمونه‌ای از بهشت قیامت می‌شود تا حالا هم یک همچنین اتفاقی از زمان آدم نیفتاده تاکنون هیچ جای جهان سابقه این مسئله را ندارد، اگر هم داشته باشد تعداد به کمال رسیدگان بسیار اندک است، ولی آن زمان کسی از این فیوضات محروم نمی‌ماند. تهیدست نمی‌ماند، فقیر نمی‌ماند، زور هم بالای سر کسی نیست. یعنی یک فضایی با آمدن حضرت ایجاد می‌شود که هر انسانی در هر کجای عالم عاشق رساندن خودش به کمال است.

خب بر درخت هستی پرقیمت‌ترین شاخه درخت وجود انسان است، علتش هم عقل است، وقتی امام صادق می‌فرماید خدا عقل را آفرید با آن حرف زد که ما هم از آفرینشش خبر نداریم ذاتش را نمی‌دانیم عنصرش را نمی‌دانیم، هویتش را نمی‌دانیم، نمی‌دانیم چیست، فقط می‌دانیم که هزار بار بیشتر در قرآن ذکر خیر عقل شده، خب این عقل را برای چی به انسان داد؟ برای اینکه این انسان در حیوانیت نماند، بیاید از تمام حیوانات عالم جلو بیفتد پخته بشود، کامل بشود، جامع بشود، لایق قرار گرفتن در پیشگاه ربوبی بشود، اگر کسی عقل را به کار نگیرد در این شاخه درخت جهان میوه کال می‌ماند، میوه کال را هم هیچ پیغمبری و امامی به پیشگاه مقدس پروردگار هدیه نمی‌برد.

خب میوه‌های کال چی می‌شوند؟ شما میوه کال را خانه‌تان نگه دارید چه می‌شود؟ پروردگار در سوره جن که از سوره‌های بسیار مهم قرآن است و آیات بسیار فوق العاده‌ای دارد می‌فرماید مجموع مرد و زن کال کانوا لجهنم حطبا، تبدیل به یک هیزم خشکی می‌شوند که برای دوزخ فقط قابل سوختن است همین. این پایان کار خیلی‌هاست خیلی‌ها.

جرمشان هم به کار نگرفتن عقل است، جرمشان هم به کار نگرفتن گوش است گوش قبول، سوره تبارک را ببینید کارگردانان دوزخ به دوزخیان می‌گویند أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ  ﴿الملك‏، 8﴾، کسی نیامد که میوه کال وجود شما را برساند، که لایق بارگاه ربوبی بشوید، جواب می‌دهند قٰالُوا بَلىٰ قَدْ جٰاءَنٰا نَذِيرٌ ﴿الملك‏، 9﴾، آمدند خب پس چرا شما آمدید جهنم؟ چراکال ماندید؟ جواب می‌دهند وَ قٰالُوا لَوْ كُنّٰا نَسْمَعُ ﴿الملك‏، 10﴾ اگر ما می‌رفتیم سخنان انبیا و اولیا را بی‌واسطه یا در نبود آنها به واسطه از عالمان ربانی می‌شنیدیم، أَوْ نَعْقِلُ، یا عقلمان را به کار می‌گرفتیم ما كنا في اصحاب السعیر، ما در همان دنیا مهر جهنمی شدن نمی‌خوردیم. مٰا كُنّٰا فِي أَصْحٰابِ اَلسَّعِيرِ.

جایگاه عقل و جایگاه گوش از همه اعضا و جوارح باارزش‌تر و بالاتر است. خب ایشان وقتی می‌آیند با سه حقیقت می‌آیند، من به ترتیب برایتان می‌گویم البته این ترتیب در هیچ کتابی نیست من از مجموعه آیات مربوط به آینده جهان و روایات ناب معارفی خودمان اینها را یافتم، اما اولین چیزی که برای مردم جهان می‌آورد و همه را هم سیراب می‌کند، بهره‌مند می‌کند، چیست؟

چند تا پیغمبر را خدا در قرآن اسم برده چقدر لطیف درباره رسالتشان مطلب فرموده، وَ إِلىٰ مَدْيَنَ أَخٰاهُمْ شُعَيْباً  ﴿الأعراف‏، 85﴾، نمی‌گوید من پیغمبر فرستادم می‌گوید من کانون مهر و محبت و برادری فرستادم چطور دو تا برادر به دردخور واقعی عاشق همدیگر هستند، مثل موسی و هارون، مثل ابی عبدالله و قمر بنی هاشم، از این برادرها در تاریخ خیلی بوده، شما ارشاد مفید را نگاه کنید مرجع عظیمی است، ارشاد نقل می‌کند روز تاسوعا سید الشهدا اینجوری به قمر بنی هاشم اظهار محبت کرد فرمود بنفسی انت قربانت بشوم، جانم فدایت بشود، ببینید محبت در چه اوجی بوده. الی مدین اخاهم، نمی‌گوید من پیغمبری از پیغمبرانم را به شهر مدین فرستادم، می‌گوید من یک کانون مهر، انگار می‌کنی اینها برادر تنی و از یک پدر و مادرند شعیب و قوم، من کانون مهر و محبت و عاطفه و مهرورزی برای مردم مدین فرستادم.

شما صد و بیست و چهارهزار پیغمبر را در محبت داشتنشان الان در ذهن مبارکتان جمع بکنید دوازده امام را در محبت داشتن‌شان جمع بکنید، محبت‌هایی که اینها کردند خیلی اعجاب‌انگیز است من یک نمونه را برایتان بگویم، جریر یکی از اصحاب امام صادق است، آمد خدمت حضرت صادق گفت دارم می‌روم عمره، اوصنی، به من یک سفارش بکن، حضرت فرمودند اتق الله و لا تعجب و لا تغضب، خدا را رعایت کن در همه کارهایت، از پروردگار عالم پروا داشته باش یک، آدم شتابزده و عجولی نباش، آرام با وقار، سنگین، سوم و لا تغضب از کوره در نرو، این سه تا سفارش زاد و توشه سفر عمره‌ات، گفت یابن رسول الله زدنی، بیشتر به من سفارش کنید، حضرت سکوت کردند، یعنی دیگر چیزی نمانده برایت بگویم من سه واقعیت را برای زندگی پاک و سالم برایت گفتم از خدا پروا داشته باش در همه کارهایت، اهل عجله و شتاب نباش، اهل غضب و خشم و از کوره در رفتن نباش دیگر هم امام ادامه  نداد بنده خدا هم اصرار کرد، امام هم جوابش را نداد.

جریر می‌گوید آمدم بیرون کارهایم را کردم، آماده سفر شدم با یک مرد شامی همسفر شدم، عجله نکن، خشم هم نگیر، خدا را هم مراعات کن، با همدیگر قرار گذاشتیم در کل مسیر با هم باشیم، رسیدیم یک منزلی با همدیگر قرار گذاشتیم پیاده شویم نهار بخوریم گفت سفره خودم را پهن کردم او هم سفره خودش را پهن کرد من هم نمی‌شناختم، فقط گفت من اهل شام هستم ما هم که اهل مدینه بودیم گفت در حال نهار خوردن اسمی از مردم بصره برده شد کلی این شامی به مردم بصره فحش داد، دهانش کف کرد و فحش‌هایش تمام شد و بعد اسمی از مردم کوفه آمد کلی هم به آنها فحش داد تمام شد. اسمی از حضرت صادق آمد بی‌ادبی کرد و جسارت کرد، گفت من تصمیم گرفتم چنان با مشت بکوبم در دهانش که دندان‌هایش بریزد در دهانش، بعد پیش خودم گفتم کم است کاردم رادرمی‌آورم شکمش را پاره می‌کنم و جنازه‌اش را می‌اندازم اینجا سگ‌ها بخورند، یک مرتبه ذهنم رفت پیش حضرت صادق، پروا کن از خدا، در کار عجله نکن تندی دست به دشنه و خنجر نبر، تصمیم شتابانه نگیر، و بعد هم عصبانی نشو. برای چی می‌خواهی بکشی؟ خب این ممکن است بیاید مکه حق را بیابد توبه کند، آدم خوبی شود چرا می‌خواهی دندان‌های به این خوبی را با مشت بکوبی و همه را بریزی در دهانش، تا آخر عمرش بدبخت بی‌دندان بماند هیچی نگفتم هیچ.

ببینید امام ایشان را غرق در محبت کرد با این سه تا سفارش، آدم مهرورزی باش، مشتت را پر نکن آماده نگهدار بزنی در دهان مردم، در کله مردم، در پهلوی مردم، حالا شما براساس این عنوان که حالا می‌گویم محبت صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را به مردم، محبت یازده امام را به مردم، یک جا در ذهنتان جمع بکنید با توجه به محبت پیغمبر که به تنهایی ما ارسلناک الا رحمة للعالمین، کل محبت این صد و بیست و چهار هزار تا و یازده نفر را خدا در این یک نفر جمع کرده شده بقیة الله، یعنی به جا مانده از انبیاء و ائمه طاهرین است. یعنی به تنهایی آنچه همه خوبان گذشته داشتند و مردم نخواستند بهره‌گیری بکنند ایشان دارد و در روزگارش زمینه آماده است که مردم کل از محبت حضرت سیراب بشوند و عاشقش بشوند. آماده هستند.

امام با بمب نمی‌آید، با هواپیماهای بمب‌افکن نمی‌آید، امام آسیاب خون راه نمی‌اندازد، امام قتل عام نمی‌کند، پیغمبر می‌فرماید قبل از ظهور او خود مردم ظالم کره زمین دو سوم خودشان را نابود می‌کنند اگر ده میلیارد جمعیت باشد اینها شش میلیارد و نهصد میلیون نفر را با این اسلحه‌هایی که انبارکردند از بین می‌برند که روایات ما دارد در این کشتار آنهایی که خیلی دخیل هستند دقت می‌فرمایید روایاتمان را؟ در این کشتار بی‌رحمانه آنهایی که دخیل هستند گرگان بیرون و در خاورمیانه هم ترکیه و اسرائیل و عربستان است، این در روایات است یعنی این چهارتا که الان هم دارند با هم همدست می‌شوند و خیلی به هم دارند نزدیک می‌شوند اردوغان مصر است اسرائیل در ترکیه سفارتش را باز کند، عربستان کشتار بی‌رحمانه‌ای را شروع کرده، آمریکا داعش را به جان خاورمیانه انداخته که یواش یواش پروردگار داعش را دارد به جان خودشان هم می‌اندازد، خشمگینی دولت‌ها یواش یواش از همدیگر وادارشان می‌کند دکمه‌های اسلحه‌ها را بزنند در یک روز دو سوم جمعیت کره زمین را نابود بکنند، ایشان که می‌آید با محبتی که صد و بیست و چهار هزار پیغمبر و دوازده امام داشتند می‌آید.

یعنی مردمی که کشتار دیدند، مردمی که خرابی دیدند حالا می‌بینند یک نور مطلق آمده عاشق همه است، و زمینه آماده است که اینها هم عاشق او بشوند، این یک سرمایه و مایه‌ای که امام دوازدهم می‌آورد.

یک بار هم با دقت دعای ندبه را بخوانید ببینید دعای ندبه آنجاهایی که این این این دارد تمامش موج محبت و عشق است، این الشموس الطالعه، این الاقمار المنیرة، همه  أین‌هاامواج عشق است که کل آن در وجود این یک نفر است و یادگار تمام گذشتگان است، آن زمان بعد از دو سوم نابود شدن مردم مردم دیگر تشنه محبت هستند، مردم تشنه عشق هستند، دین شیعه هم دین عشق است، دین‌های دیگر دین عشق نیست دین محبت نیست، به والله هر مکتبی ادعا بکند مکتب من مکتب محبت است دروغ است.

در این ماهواره‌ها و کلیساهای خانگی مردم را می‌کشند به طرف خودشان می‌گویند عیسی مسیحیت محبت است، شما جنگ‌های صلیبی را مطالعه بکنید میلیون‌ها نفر را این مسیحیان اروپا آمدند تا فلسطین قتل عام کردند و تا زانوی اسب‌هایشان در خون مسلمان‌ها فرو رفت، اینهادر عراق افغانستان، یمن، سوریه، ببینید چه کشتاری کردند، و این داعشی که به جان مردم انداختند اینها دلیل بر محبت آنهاست اینها محبت آنهاست اصلا ما دین با  محبت در دنیا نداریم، تمام ادیانی که در دنیاست متدین‌های به خودشان را دارد می‌برد جهنم، این کجایش محبت است؟

آن وقت دین شیعه فقط دین محبت است یعنی دین قرآن و اهل بیت، به امام صادق گفت یابن رسول الله محبت عشق، مهرورزی روایت در اصول کافی است، جزء دین است؟ یعنی دین نماز دارد، روزه دارد، حج دارد، خمس دارد، زکات دارد، محبت هم یکی از اجزاء دین است؟ فرمود نه هل الدین الا الحب، تمام دین محبت است، نه محبت جزء دین است نه تمام شاخه‌های دین محبت است.

شما باید آن دوران را بعد از دو سوم نابود شدن در نظر بگیرید که همه شدند تشنه محبت و می‌بینند این کانون محبت نیامده سرشان را کلاه بگذارد، نیامده محبت را پل برای اهداف خودش قرار بدهد نه، می‌بینند محبت چشمه صاف الهی و انسانی است، مردم عاشقش می‌شوند، درست؟

دومین حقیقتی را که برای جهانیان می‌آورد عدالت است، عدالت یعنی چی؟ در قرآن کلمه عدل زیاد است، در روایات زیاد است، در دعاها زیاد است، اهل لغت چقدر زیبا عدالت را معنی کردند گفتند العدل وضع الشیء فی موضعه، من برای ترجمه کردن این جمله یک روایت برایتان می‌خوانم حظ کنید و با این روایت هم بفهمید دنیا و خود مملکت ما چقدر دچار ظلم است.

این روایت مرحوم مجلسی هم نقل کرده شما الان ابوذر را می‌شناسید، ابوذر که نمره‌اش بیست است، ابوذر در ایمان، در اخلاق، در عمل، نمره‌اش بیست است، یک روز آمد پیش پیغمبر گفت آقا به خیلی‌ها کار واگذار کردید، تو برو شهر را بپا تو برو شهر را چه کار کن، تو این کار را بکن، تو برای جنگ این طرح را بریز، تو برای اسلحه خریدن از کجا این آمادگی را داشته باش، من که هر روز پیشتان هستم چرا به من هیچ کاری نمی‌گویید؟ حضرت فرمودند تو هنر قرار گرفتن روی یک صندلی برای کار کردن برای یک جامعه را نداری، من اگر به تو کار بدهم من ظالم شدم تو هم ظلم خواهی کرد.

عدالت یعنی هر چیزی سر جای خودش است، نه استاد ریاضی را بیاورند مثلا فلان پست را بهش بدهند که از آن پست هیچی درک نمی‌کند، هیچی. زمان شاه یک کسی را دبیر یک دبیرستانی قرار دادند بعد از طرف آموزش و پرورش یک کسی آمد سر کلاس برای تهیه کردن گزارش کار این دبیر، همه برپا شدند و آن دبیر هم کنار ایستاد و این آقایی که از طرف آموزش و پرورش آمده بود برای بررسی، یک دفعه به یکی از بچه‌ها گفت در خیبر را کی کنده؟ گفت آقا به خدا من نکندم، من اصلا کار من نبوده، به یکی دیگر گفت که دانش‌آموز در خیبر را کی کنده؟ گفت هر کسی کنده  من نمی‌شناسم، به دبیر گفت در خیبر را کی کنده؟ گفت که جناب بازرس اصلا من در این کار دخالت نداشتم من هیچ تقصیری نداشتم، بعد بازرس گفت که در خیبر را علی بن ابیطالب کنده احمق تو دبیر هستی، آن هم دبیردینی، گفت من احمق نیستم من مسیحی هستم آموزش و پرورش من را استخدام کرده گفته برو دبیرستان این درس را بده، ظلم یعنی چیزی را در جای خود قرار ندادن. این ظلم است و در تمام آفرینش عدالت موج می‌زند چون خدا هر چیزی را در این عالم سر جای معین خودش قرار داده ما چرااینقدر مشکلات داریم؟ چرا؟ چون نود درصدمان در بدنه دولت سر جای خودمان نیستیم، در بدنه جامعه سر جای خودمان نیستیم.

اگر همه را به عدالت تقسیم بکنند خب دیگر مشکلی پیش نخواهد آمد ایشان وقتی می‌آید نگاه  نمی‌کند این ابوذر است، زاهد است عابد است، حالا چون اینجوری است من هم امام زمان هستم استان مثلا گیلان را بدهم دست این ابوذر نه، کسی را می‌گذارد که استانداری را استاد باشد، این دو با عدالت می‌آید.

سوم بعد از این عدالت نعمت امنیت ظهور می‌کند، برای اینکه بدانید زمان ایشان امنیت در چه عشری است به قول خارجی‌ها یک روایت بخوانم حرفم تمام، امام باقر می‌فرماید زمان او اگر زیباترین دختر جوان هجده ساله، که قیافه این دختر را هیچ جای دنیا ندارند تک است، از خوشگلی. افسار یک شتر را بگیرد ببرد در بازار بغداد به طلافروش‌ها و نقره‌فروشها بگوید یک طرف شتر را طلا بار بکنید یک طرف را نقره، ماموریت دارم این بار را ببرم بازار شام، امام باقرمی‌فرماید از بازار بغداد  تا بازار شام نه یک چشم هرزی پیدا می‌شود که او را به شهوت نگاه بکند نه دستی پیدا می‌شود دستبرد به آن طلا و نقره بزند، این دختر تک و تنها از بازار بغداد تا بازار شام اصلا باور می‌کنید این امنیت را؟ ولی این امنیت حاصل می‌شود و به وجود می‌آید، حرفم تمام، یادتان نمی‌رود ایشان با سه حقیقت می‌آید، محبت، عدالت، امنیت. خب این نوه ما می‌خواهد یک چند خط شعر درباره این عدل جهانی بخواند یکی هم دم در.

 

برچسب ها :