لطفا منتظر باشید

روز هفتم چهار شنبه (1395/02/15)

(همدان مهدیه)
رجب1437 ه.ق - اردیبهشت1395 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

ابتدای سخن دیدگاه وجود مبارک امیر مومنان را درباره بعثت پیغمبر عظیم شأن اسلام که عظیم ترین, پر منفعت ترین حادثه تاریخ حیات انسان بوده برایتان عرض می کنم و بعد چند آیه از آیات قرآن را در رابطه رسول مطهر اسلام که نگاه خدا به اوست را برایتان قرائت می کنم.

این متنی که از امیرالمومنین برایتان می خوانم یکی از جالب ترین و پرمعناترین متون نهج البلاغه است که البته قبل از نهج البلاغه هم این متن را بزرگان دین در کتاب هایشان نقل کردند. ارسله علی حین فترت من الرسل, خداوند زمانی پیغمبر را مبعوث به رسالت کرد که رابطه کره زمین با نبوت انبیا قطع بود. خب قطع رابطه انسان با نبوت چه زیانی دارد؟ چه ضرری دارد؟ انسان که عقل دارد علم دارد در نبود انبیا مگر عقل او و علم او قدرت راهنمایی او را به یک زندگی سالم, به یک اخلاق پاک, به یک اعتقاد صحیح, به یک عمل درست ندارد اگر داشت وضع جوامع بریده ی از انبیا الهی و به ویژه وضع جوامع فعلی غرب و بسیاری از جوامع, غرق در فساد نبود فساد در فکر, فساد در اقتصاد, فساد در سیاست, فساد در نظام خانواده. جوابی بهتر از این نیست در نبود انبیا در بی ارتباط بودن انسان با انبیا اگر عقل اگر علم قدرت یک هدایت گری کاملی را داشت نباید این گونه بود ولی این گونه هست چرا؟ چون در علوم ثابت شده که عقلی که انسان از آن برخوردار است در عین ارزش والایی که دارد اهمیتی که دارد عقل جزئی است یعنی نورافکنی نیست که قطار فکر را, قطار اخلاق را, قطار روحیات را, قطار اعمال را به منزل برساند. بسیار عالی است عقل ولی عقل جزئی است علم بسیار عالی است اما ملاحظه می فرمایید که در کره زمین علم لحظه به لحظه در تغییر است. خب آن حقیقتی که در تغییر است چگونه می تواند انسان را به تمام مسائل اخلاقی ثابت اعمال درست ثابت روش درست ثابت هدایت کند البته در این زمینه من کاری به علوم صنعتی و علوم پزشکی ندارم آن علومی که می گویم ما خودمان عهده دار تربیت انسان می شویم عهده دار راهنمایی انسان می شویم.

فلسفه تربیت را ساختمانش را خودمان می سازیم کی؟ الان که میلیون ها سال است نزدیک ترین زمانش زمان فلاسفه یونان است زمان فلاسفه فلوطین فلسفه فلوطین در اسکندریه است و چرا تا حالا این علمی که ادعا می شود عهده دار تربیت و ادب انسان های کره زمین نشده؟ این ضرر نبود انبیا در زندگی است جالب این است که خداوند متعال می فرماید انسان بدون نبوت یک میت است کجای قرآن؟ سوره مبارکه انفال. اما یک میتی است که بدن زنده است بدن در حرکت است بدن می خورد بدن می پوشد بدن می خوابد بدن ازدواج می کند اما این بدن نور ندارد روح این بدن ادب ندارد قلب این بدن آلوده به عقاید فاسد است بدون نبوت انسان میت است.

فرصتی نیست من برایتان سفرهایی که در کشورهای مختلف داشتم یادداشت برداری هایی که کردم برایتان عرض کنم که بدون نبوت وضع بشر چیست. برادرانم خواهرانم حدود یک میلیارد شبه قاره هند جمعیت دارد این جمعیت بدنه عظیمیش عالم است عاقل است باسواد است دیوانه نیستند بی عقل هم نیستند دلیلش هم دانشگاه های هند است اختراعات هند است پیشرفت های عظیم صنعتی هند است اما این هند الان الانی که شما اینجا تشریف دارید با داشتن عقل و با داشتن علم بدنه عظیمیش محور تقدس در حیاتشان گاو است. کسی اجازه ندارد گاو را بکشد اگر یک گاوی بیاید روی باند فرودگاه بنشیند برج اجازه نمی دهد هواپیما بنشیند تا خودش بلند شود برود, رئیس جمهور قبل هند نه اینی که الان هست دانشگاهی, عالم, عاقل, باسواد, رای آورده, حاکم بر یک میلیارد جمعیت عکسش را من دارم در روزنامه های قبل هم می توانید ببینید جست و جو هم می توانید در سایت ها در گوگل بکنید بیاوردش این رهبر یک میلیارد جمعیت است درس خوانده عاقل عالم همیشه یک لیوان تمیز در جیبش بود در بیست و چهار ساعته سه بار تا چهار بار یک گاو هر کجا مشغول ادرار کردن می شد لیوان را پر می کرد و همانجا سر می کشید. مگر عقل ندارد مگر علم ندارد؟

یک بدنه ی هند گرایش کامل به قداست گاو دارند منهای آئین گاو پرستی در هندوستان پانزده میلیون دین وجود دارد. چطوری این بشر می تواند متحد با هم باشد پانزده میلیون دین کدامش را من برایتان بگویم من با هند کاملا آشنا هستم کدامش را بگویم؟ مثلا یک دینش این است الان را می گویم این برای قبل از نبوت پیغمبر نیست الان را می گویم که در روزنامه ها هم نوشتند الان یک دین در هند به مردمش تحمیل کرده این عقیده را که اگر سالی یک بار یک دختر هجده ساله را آرایش کنند مثل یک عروس ببرند بت خانه بخوابانند جلوی بت کامل سرش را از بدن جدا کنند آن سال باران زیاد می شود. چه ارتباطی بین باران و کشتن یک دختر بی گناه است؟ ولی دارند می کنند دختر بیست ساله را هجده ساله را شوهر می دهند شوهر جوان زیبای پولدار متوسط بی پول بعد از شش ماه, بعد از هشت ماه, بعد از دو سال یا سکته می کند می میرد یا سرطان می گیرد می میرد عروس را می آورند کنار جنازه شوهر می خوابانند هر دو را با هم طناب پیچ می کنند کنار رودخانه بنارس می سوزانند خاکستر دوتا را می ریزند در آب می گویند اینها چون یک سال بیشتر عروسی نکرده بودند روحشان آنجا با همدیگر باشد. عروس زنده را, و موارد دیگر.

اروپا و امریکا هم الان به جای گرایش به نبوت دلار پرستند تمام زندگی اروپا نظام داده با دلار است دلار فقط. اگر ببیند دلارش دارد کم می شود کارخانه های اسلحه و هواپیماهای جنگی, موشک ها, هلی کوپترها دارد در انبارها پر می شود و رکود در فروش است می آید یک گوشه دنیا آذربایجان و ارمنستان, ایران و صدام, کره شمالی و کره جنوبی, پاکستان و هند را در مساله کشمیر به جان همدیگر می اندازد فقط برای فروش دلار برای اسلحه. این بشر مرده عبارت زیباترش بشر بی عاطفه, بشر بی رحم, بشر بی نظم, بشر گاو پرست, بشر دلار پرست, بشر علم پرست, بشر دنیا پرست. شما سیستم های اقتصادی جهان را ببینید چه می کنند, سیستم های سیاسی جهان را ببینید چه می کنند! سیستم های اخلاقی فعلی جهان را ببینید چه می کنند! يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِسْتَجِيبُوا لِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذٰا دَعٰاكُمْ لِمٰا يُحْيِيكُمْ ﴿الأنفال‏، 24﴾ مرده ها دعوت خدا و پیغمبر را جواب بدهید خدا و پیغمبر هیچ هدفی جز زنده کردن شما ندارند می خواهند شما حیات اخلاقی پیدا کنید حیات عملی پیدا کنید حیات عاطفی و روحی پیدا کنید حیات قلبی و عقلی پیدا کنید بدون پیغمبر من همه تان میت هستید.

حالا اینجا نمی دانم کدام زوایای کار پیغمبر را بگویم در مسجد نشسته بود حسن و حسین دو طرف زانویش نشسته بودند گاهی که با مردم حرف می زد دوتایشان را آرام می بوسید یک عربی که تازه وارد بود به حضرت گفت این دوتا چه کسانی هستند؟ گفت نوه ام هستند گفت یعنی بچه های مستقیم خودت نیستند؟ فرمود نه من یک دختر دارم شوهر دادم این دوتا بچه برای آن دخترند. گفت خیلی عجیب است دوتا فرزندی که با واسطه به شما می رسند با یک حالی خم می شوی صورتشان را می بوسی من تا الان یک دانه بچه ام را نبوسیدم. این قاعده را آنجا فرمودند که یک قاعده کلی جامع و فراگیر است چقدر این قاعده زیباست پیغمبر بدون اینکه عصبانی شوند چون اهل عصبانیت نبودند خیلی نرم به این عرب فرمودند ارحم ترحم مهربانی کن تا با تو مهربانی کنند. خیلی حرف است یعنی جناب عرب توقع مهربانی از خدا داری, توقع مهربانی از عالم طبیعت داری, توقع مهربانی از مردم داری, مهربانی کن در مهربانی کردن خدا به تو مهربانی می کند مردم به تو مهربانی می کنند طبیعت به تو مهربانی می کند مهربانی کن چرا دائما در اخبار می گویند کره زمین یک درجه گرم شده؟ این گرمای خارج از نظام زمین این زیان ها را ایجاد کرده لایه اوزون سوراخ شده چون در اروپا در امریکا در کشورهای شرقی از بس که با طبیعت نامهربانی کردند هوای کره زمین را آلوده کردند باعث شدند انواع آفت های جدید برای باغ ها و گیاهان درست شود دائم دارند میلیون ها تن دود در هوا می ریزند خب طبیعت هم نامهربان شد. والا قبلا نامهربان نبود طبیعت قبلا مهرورز به فرزندانش بود اما فرزندانش بی مهری کردند آن هم دارد بی مهری می کند اگر این درجه حرارت دو شود اگر سه شود آن وقت نظام بادها نظام طوفان ها نظام آب ها نظام گیاهان نظام سرسبزی ها همه به هم می ریزد. آن وقت یک روزی می رسد که بشر خودش باید بنشیند آماده نابودی شود این قاعده نبوت.

ارحم ترحم, با همه مهربان باش تا همه به تو مهربان باشند با همه. خودش مهربانی های عجیبی داشت خب من یک جمله جالبی برایتان بگویم سال شصت و چهار, شصت و پنج من سی تا سخنرانی داشتم درباره نظام خانواده در اسلام از بله برون داماد و عروس تا ارثشان یعنی بله برون و بعد زن و شوهر شدن و بعد بچه دار شدن و بعد نام گذاری و بعد شیر و بعد اقتصاد خانواده و اخلاق خانواده و حقوق زن بر شوهر حقوق شوهر بر زن حقوق کودکان بر پدران مادران حقوق مادران و پدران بر اولاد می رود تا پایان کار زندگی که پدر و مادر از دنیا می روند وظائف اولاد بعد از مرگ پدر و مادر کتاب تمام می شود می شود سی بحث.

یک جوانی یک روز آمد پیش من تمام اینها را از نوار درآورده بود گفت به من اجازه بدهید من انتشاراتی دارم چاپش کنم گفتم چاپ کن. تا سال نود و چهار این کتاب حدود سی و پنج بار چاپ شده به هفت زبان دنیا هم منتشر شده در هند, در پاکستان, در کشورهای عربی, روسی, ترکی استانبولی, انگلیسی. خیلی اتفاق افتاده من در هواپیما بودم البته لباس نداشتم لباسم در ساک بود می دیدم دوتا جوان یک خانم یک مرد به زبان خودشان یا ترکی یا روسی یا عربی دارند این کتاب را در هواپیما می خوانند. برای انگلیسی کردنش یک خانمی را انتخاب کرد انتشاراتی به نام خانم مرگان اهل امریکا, در زبان فارسی اینقدر این خانم مسلط بود که فکر می کردید این بچه میدان شوش و میدان مولوی تهران است. زبان فارسی را هم دانشگاه دیده بود این کتاب را فارسی اش را به او دادند گفتند قیمتش هم هرچه می شود مهم نیست این را انگلیسی اش کن. ایشان مشغول شد در امریکا بنا بود ترجمه کند پست کند ایران, من پیغام دادم به وسیله انتشاراتی که اگر می بینی این کتاب ششصد صفحه است زیاد است خلاصه گیری کن مثلا در دویست صفحه چاپش کن اسلام را دارم می گویم نبوت پیغمبر را. خانم مرگان گفت من یک خط این کتاب را نمی توانم حذف کنم این کتاب تمام فکر من را عوض کرده و مشغولیت درونی به من داده چون در این کتاب از قول پیغمبر شما با آدرس که در چه کتابی است نوشته شده پدر مادر وقتی بچه شان را بغل می گیرند می بوسند بوسیدنشان در پرونده شان عبادت نوشته می شود می گفت من دارم از این دین دیوانه می شوم. چه می گوید دین؟ یعنی چه؟ این چه ارتباط عاطفی است که پیغمبر شما زنده کرده! این چه ارتباط محبتی و عاشقانه ای است که پیغمبر شما زنده کرده! بقیه کتاب این چه حقوقی است که هزار و پانصد سال قبل پیغمبر برای شوهر به عهده زن, زن به عهده شوهر قرار داده ما نداریم نه مساوی اش را داریم نه بالاترش را. بالاخره هم عزیزانم این خانم شیعه شد با همسرش آمد ایران رفت مشهد یک سال کنار حرم حضرت رضا زندگی کرد و دوباره برگشت امریکا, این یک قانون نبوت است ارحم ترحم, یک خط هم نمی شود مهربان باش تا به تو مهربانی کنند یعنی اگر مهر می خواهی, اگر محبت می خواهی, از خدا اگر مهربانی می خواهی, از طبیعت اگر مهربانی می خواهی, از زن و بچه ات و از مردم عشقی باش نرم باش مهرورز باش با محبت باش زن و بچه پیغمبر می گویند در روایات است از خانه که می رفت بیرون می دانستیم این مسئولیت هدایت جامعه را دارد باید می رفت اما دل ما تنگ بود تا به خانه برگردد. اینقدر با محبت بود اینقدر مهربان بود اولا نوشتند هر وقت زهرا را نمی دید یک روز, می آمد در خانه زهرا در می زد فاطمه من کارم زیاد است فقط می خواهم ببینمت دوتا بچه را بیاور من بغل کنم ببوسم علی را بگو بیاید من نگاهش کنم بروم. هر وقت زهرا آمد خانه اش یا خودش رفت خانه زهرا درس است دیگر درس نیست؟ در سوره احزاب می گوید لَقَدْ كٰانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اَللّٰهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ﴿الأحزاب‏، 21﴾ پیغمبر برای همه تان در همه چیز سرمشق خوبی است اگر می آمد خانه زهرا اگر زهرا می آمد خانه اش این عقل کل این علم این عاطفه این بصیرت این دانش این نمونه بندگی خم می شد دست زهرا را می بوسید یعنی این گونه با دخترانتان رفتار کنید شوهرش دادی رفته خداحافظ, این رسم نبوت نیست که من بچه ام را شوهر دادم هیچ خبری از او نمی گیرم این رسم نیست که من دخترم را شوهر دادم حالا کار دامادم لب پاشوره خورده هیچ کمکی با مهربانی و عاطفه به بچه ام نکنم نروم ببینم کمبودش چیست می توانند گوشت بخرند, می توانند لباس بخرند, می توانند پول آب و برق و گاز را بدهند, می توانند پول مدرسه بچه شان را بدهند این وظیفه است این مسئولیت است هر وقت می آمد خانه فاطمه حسن و حسین را سوار دوشش می کرد می گفت زهرا جان من دوتایی را می برم بگردانمشان ببرم مسجد فاطمه من الان یک خرده وقت دارم چهار دست و پا می شوم این دوتا بچه را بگذار روی کول من در اتاق اینها را بگردانم. ما با نوه هایمان این کارها را داریم؟ یا خسته اید, یا کسلید؟

این قطعه امیرالمومنین را نمی توانم همه اش را بخوانم و همه اش را بگویم. بروم در مهرورزی پیغمبر الله اکبر, اگر روز عید نبود از شوق و ذوق پیغمبر زار زار گریه می کردم گریه شوق گریه ذوق نه گریه مصیبت خوانی, من مدینه بیرون مدینه به هوایی خوردم که به مرگ نزدیک شدم نمی دانم شصت درجه, پنجاه و هشت درجه بالای چند فرسخ رسول خدا با پنج شش تا از اصحاب داشتند به یک مقصدی می رفتند پیغمبر را می گویم پیغمبر, کاری که من که نمی گویم من نمی کنم من می کنم من از این کارها زیاد کردم فقط و فقط برای تاسي به پیغمبر فقط, اما ثروتمندان, عالمان, دانشمندان, دانشگاهیان چندتایشان سیاست مداران چندتایشان این کارها را می کنند؟ ما اگر از پیغمبر نشانه نداشته باشیم واقعا اهل پیغمبریم؟

رسیدند به یک پیرزنی از شدت گرما صورت سیاه شده چروکیده شده یک مقدار کمرش خم شده یک طنابی به دسته یک سطلی بسته بود پیرزن می خواست بیاندازد در چاه های همان بیابان ها هم مثل منطقه بدر که چاه آب دارد خب می دانید مکه و مدینه فاصله شان با دریای جده زیاد نیست زیر عربستان نفت و آب موج می زند البته نفتش را اسرائیل و امریکا می برد آبش هم راکد است دولت به کل به  دهات های عربستان نگاه بیگانه دارد هیچ کاری نمی کند مکه و مدینه نه لوله کشی آب دارد نه لوله کشی گاز, الان هم ندارد.

پیرزن هنوز سطل را نیانداخته در چاه پیغمبر رسیدند لحن کلام, مادرم حرف زدنش هم روی موج محبت بود, مادرم بلند بلند هم حرف نزد تا شصت و سه سال که از دنیا رفت اصلا بلند بلند حرف نزد, مادرم به من فرجه می دهی این سطل را بیاندازم در آب آب را من بکشم نمی شناخت که پیغمبر است برایش هم خیلی جالب بود چون چنین کارهایی عرب ها نمی کردند هنوز اسلام ریشه ندوانده بود در دل مردم, وَ لَمّٰا يَدْخُلِ اَلْإِيمٰانُ فِي قُلُوبِكُمْ ﴿الحجرات‏، 14﴾ یک نگاهی به پیغمبر کرد گفت اگر این کار را بکنی که دعایت می کنم. یادمه پیرزن گفت به پدر و مادرت دعا می کنم پیغمبر می فرماید یک جوری با مردم رفتار کنید که مردم به پدر و مادرتان فحش ندهند پدرتان را قیامت خدا درمی آورد. پدر و مادر را در معرض فحش مردم قرار نده به گونه ای با مردم رفتار کنید که مردم بگویند خدا پدر و مادرش را رحمت کند برنگردند بگویند لعنت به پدر و مادرت. مهر, محبت, عشق ورزی دعا می کنم به پدر و مادرت, فرمود بده به من سطل مشک انداختند ته چاه یک ربعی معطل شدند این مشک را ته چاه این طرف و آن طرف کردند تا آب از گلوی مشک رفت و سنگین شد و پر شد و کشید بالا خب در این هوای گرم مشک سنگین عرق می کند آدم خیس شده بود بند گلوی مشک را بست کجا می خواهی ببری مادر؟ گفت آن دو سه تا چادر برای من و سه تا بچه ام است ما یک تعدادی گوسفند و شتر داریم شغلمان هم همین است بچه ها روزها می روند صحرا من هم می آیم آب می کشم می برم برای غذا برای کارهای دیگر خب فرمود من تا دم خیمه ات آب را می آورم. در راه دارند می روند عرق همینطوری بدن پیغمبر را گرفته من منظورم فقط این یک کلمه اش است اینجاست که می گویم اگر روز عید نبود های های گریه می کردم من خیلی آدم نازک دلی هستم به این خاطر حوصله زن و بچه داری و نوه داریم صد است.

در راه اصحاب که چهار پنج تا بودند گفتند آقا بار سنگین است آب سنگین است شما هم بند این مشک را به دوش انداختید هم فشار به دوشتان به کمرتان می آورد این را بدهید ما تا دم چادر بیاوریم پیرزن هم فاصله دارد با پیغمبر یک نگاهی به اینها کرد فرمود من, من دوست دارم بار امتم را خودم به دوش بکشم. مشک را آورد از آن طرف دو سه سال بود این پیرزن به این سه تا بچه التماس می کرد یک بار من را ببرید مدینه من فقط یک بار چهره پیغمبررا ببینم هی می گفتند زمستان است تابستان است گوسفندها کار دارند نرسیده بود مشک را گذاشت گفت که عرب زحمت کشیدی خدا پدر و مادرت را رحمت کند بیا بنشین یک ظرف شیر برایت بیاورم فرمود نه کار دارم می خواهم بروم ده پانزده قدم که دور شد پیغمبر بچه ها رسیدند مادر گفت که آن آقایی که لباسش از همه کهنه تر است امروز او آب کشید آورد بروید یک تشکر از او بکنید. بچه ها دویدند دیدند آن کسی که امروز آب خانه را کشیده پیغمبر است همینطوری مات زده گفتند آقا نرو اگر این مادر ما بفهمد که تو بودی دق می کند این دو سه سال است هی به ما التماس می کند ما ببریمش مدینه شما را ببیند برگردید فرمود باشد برمی گردم برگشت. بچه ها آمدند به مادر گفتند نفهمیدی این چه کسی بود؟ گفت نه آدم خوبی بود با اخلاق بود گفتند مادر این همینی است که سه سال است آرزو می کنی چهره اش را ببینی مادر...

ارحم ترحم, می خواهید بدانید مهربانیش چطور بوده؟ من بدون توضیح تعریف خدا را از مهربانی پیغمبر برایتان بگویم وَ مٰا أَرْسَلْنٰاكَ إِلاّٰ رَحْمَةً لِلْعٰالَمِينَ  ﴿الأنبياء، 107﴾ اینقدر مایه مهر و محبت به تو دادم که اگر خرج تمام جهانیان کنی کم نیاوری. این مهربانی است این مهر است این مهرورزی است.

حرفم تمام یک کلمه شد یک صفحه نشد خدایا به حقیقت پیغمبر ما را در ایمان و اخلاق و عمل همراه و همسفر پیغمبر قرار بده, خدایا ما را به گونه ای قرار بده که از خودت از طبیعت از زن و بچه مان از مردم کم نگذاریم, خدایا دنیا و آخرت ما را دنیا و آخرت انبیا قرار بده, خدایا به حقیقتت گذشتگان ما پدرانمان مادرانمان عمه هایمان دایی هایمان خاله هایمان عروس هایشان بچه هایشان معلمینمان را استادهای درسمان را مردمی که در کوچه و بازار با ما سلام علیک کردند و از دنیا رفتند شهدایمان را به حقیقتت اگر در برزخ گرفتارند به آبروی پیغمبر همه شان را نجات بده, خدایا ما یک دانه دعا هم نیاز داریم دوتا هم نه! آدم های طمع کاری نیستیم یک دانه دعا بیشتر هم نه, الان به لطفت به عنایتت این فرمان را بر امام زمان واجب کن واجب کن ما هم گدایی داریم می کنیم فرمان که کاری ندارد به ولی امر بگویی این کار را بکند خدایا در همین لحظه وجود مبارک امام زمان را دعاگوی ما زن و بچه های ما نسل ما تا قیامت قرار بده, دعای او را در حق همه مان مستجاب بگردان, خدایا ما را غیر این عباداتی که داریم خادم عاشق بندگانت قرار بده, خدایا ما را هزینه کننده مهر و محبت و عشق قرار بده.

 

برچسب ها :