روز چهارم جمعه (31-2-1395)
(تهران بقعه شیخ طرشتی)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
از صریح آیات سوره مبارکه انبیاء به ویژه آیه صد و پنج که در پایان سوره مبارکه است شنیدید تمام زمین یعنی پنج قارهای که مردم در آن زندگی میکنند و همه دریاها و اقیانوسها به دست بندگان صالح خدا خواهد افتاد.
أَنَّ اَلْأَرْضَ يَرِثُهٰا عِبٰادِيَ اَلصّٰالِحُونَ ﴿الأنبياء، 105﴾، این اولین خبر غیبی قرآن کریم نیست، خبرهایی که قرآن در هنگام نزول از آینده داده است فراوان است و بسیار است، این یکی از خبرهای قرآن است که هنوز تحقق پیدا نکرده است.
در خبر دیگری در قرآن داریم هُوَ اَلَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدىٰ وَ دِينِ اَلْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى اَلدِّينِ كُلِّهِ ﴿التوبة، 33﴾، خداوند آن قدرت بینهایتی است که پیغمبرش را با هدایت و دین درست و دین صحیح و آئین حق فرستاد. لیظهره علی الدین کله، تا این هدایت و این دین حق سفره همه فرهنگها، آئینها، و دینهای من درآوردی و ساختگی را جمع کند و همین یک دین که دین خداست بر همه جهان حاکم بشود و این اتفاق هنوز نیفتاده.
الان در شبه قاره هند چند میلیون دین وجود دارد همه هم ساختگی است، خیلی از فرهنگها که شاید از صد فرهنگ بیشتر باشد که ختم به کلمه ایسم میشود، در بین مردم جهان رایج است. این خبری که پروردگار عالم داده است که همه دینها را، آئینها را، فرهنگها را، دین حق چراغشان را خاموش میکند و خود این دین در تمام دنیا حاکم میشود هنوز که نشده، و حتما هم شدنی است.
یا در یک آیه دیگر میفرماید شما اهل دین اهل ایمان، اهل حق، باید با کفر درگیر باشید، این درگیری را تا کی باید ادامه بدهید؟ وَ يَكُونَ اَلدِّينُ كُلُّهُ لِلّٰهِ ﴿الأنفال، 39﴾، تا همه اسلام بر دنیا حاکم بشود. یا در زمان خود نزول قرآن خبرهایی را داد که در همان روزگار در حالی که خیلی از مردم باور نداشتند خبر تحقق پیدا کرد، این خبر هم خبری است که تحققش، واقع شدنش، یقینی است. یعنی افتادن کل کره زمین به دست عباد صالح پروردگار.
آنچه که در این بحث به نظر میرسد خیلی مهم است این است که ما خصوصیتها و ویژگیها و علائم و نشانههای صالحین را بشناسیم، امام صادق میفرماید فهم این مسائل نفعش این است که اگر شما اهل خدا باشید، اهل دین باشید، این مسائل را که بشنوید اگر درک بکنید که در خودتان هست، فحمدلله خدا را شکر کنید که یک نعمتهایی را، یک ارزشهایی را توفیق داده شما به دست بیاورید که در همین دنیا تبدیل به عبد صالح خدا بشود، یک مقام خیلی مهمی یک مقام خیلی فوق العادهای، من چند تا آیه قرآن را برایتان باید بخوانم تا ارزش این مقام برایتان روشن بشود ولی طول میکشد چون حدود سه تا آیهاش خیلی مفصل است، ولی یک آیهای که از همه آیات مختصرتر است آن را برایتان میخوانم.
یکی از پیغمبرانی که خدا در قرآن زیاد از او نام برده ویژگیهایش را بیان کرده، وجود مبارک حضرت ابراهیم است دومین پیغمبر اولوالعزم پروردگار بعد از حضرت نوح و پدر همه پیغمبران بعد از خودش. پیغمبران بعد از خودش تا حضرت مسیح که از طریق مادر به ابراهیم میرسد، و وجود مقدس رسول خدا و ائمه طاهرین که از طریق اسماعیل به ابراهیم میرسند. و ما کسی را در عالم نداریم که چنین نسل پرقیمت و پرارزشی را داشته باشد و پیغمبری را نداریم که به اندازه ابراهیم در قرآن از انبیاء گذشته مورد لطف خدا قرار گرفته باشد.
این ابراهیم با این نسل، با این عظمت، با این شخصیت، با وجود اینکه پیغمبر دارای کتاب آسمانی است، إِنَّ هٰذٰا لَفِي اَلصُّحُفِ اَلْأُولىٰ ﴿الأعلى، 18﴾صُحُفِ إِبْرٰاهِيمَ وَ مُوسىٰ ﴿الأعلى، 19﴾، یک دعا کرده که قرآن مجید این دعا را در سوره مبارکه بقره نقل کرده است، رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً خدایا من دو چیز از تو میخواهم یکی حکم است، حکم در اینجا به معنای مقام بسیار والای علمی است که از این مقام قرآن مجید تعبیر میکند به حکمت، یعنی یک علمی که اشتباه در آن نباشد، کهنه نشود، با پیشرفت علوم در عالم جمع نشود سفرهاش، علم به حقایق اشیاء هستی، این یک خواسته و خواسته دوم ابراهیم وَ أَلْحِقْنِي بِالصّٰالِحِينَ ﴿الشعراء، 83﴾،خدایا اگر من ابراهیم را میخواهی در این عالم و در قیامت جزء گروهی به حساب بیاوری من را جزو گروه صالحین به حساب بیاور. این ارزش صالحین.
و پروردگار میفرماید در آینده تمام کره زمین به دست بندگان صالح من میافتد که البته این بندگان صالح یک حکومت تشکیل میدهند حکومت واحد جهانی بنا به روایات فراوان شیعه و سنی رهبری این حکومت و ستون خیمه این حکومت امام دوازدهم است که از رسول خدا تا امام عسکری از ولادتش، خصوصیتهایش، عمر طولانیاش، غیبتش، و حکومتش خبر داده شده. انشالله که با اعتمادی که به من دارید باور خواهید کرد مجموع روایاتی که درباره امام دوازدهم ثبت شده در کتابهای معتبر شیعه و سنی نزدیک به شش هزار روایت است. و ما درباره هیچ پیغمبری و هیچ امامی اینقدر روایت نداریم و به قول علاء الدوله سمنانی این ذوق و طرب که میکنیم بازی نبود، با بیخبران بگو که ای بیخردان، بیهوده سخن به این درازی نبود، نمیآیند ائمه طاهرین و پیغمبر اکرم برای چیزی که حق نباشد یا وجود خارجی نداشته باشد شش هزار روایت بگویند.
رسول خدا حداقل در ده سالی که در مدینه بودند مرتب از وجود امام دوازدهم خبر دادند، خب این صالحین که شخصیتی مثل ابراهیم از خدا درخواست میکند او را جزء گروه صالحین به حساب بیاورد چه ویژگیهایی دارد. من چند تا صالح را برایتان نام ببرم که در زمان پیغمبر بودند، ابوذر، عمار، سلمان، خباب بن ارت، که این یک شخصیت بسیار والای ایمانی است که وجود مقدس امیرالمومنین از اول تشییع جنازهاش شرکت داشت تا بیرون شهر کوفه، و ایستاد تا خباب را دفن کردند روی قبر را که پوشاندند رو کردند به تشییع کنندگان که جمعیت فراوانی هم بودند، فرمودند اگر میخواهید مردههایتان مورد رحمت خدا قرار بگیرند بیاورید در اطراف قبر خباب دفن کنید، اینقدر این شخصیت والا بود.
اینها در زمان پیغمبر از نظر اقتصادی بسیار ضعیف بودند، در حدی که گاهی برای نهار یا شام یا صبحانه لنگ بودند و پیغمبر عظیم الشأن اسلام به اینها کمک میداد گاهی از شکم خودش میزد و میبرد برای اینها. ثروتمندان مدینه آمدند به پیغمبر گفتند اگر میخواهی ما با شما رفت و آمد برقرار بکنیم مسلمان بشویم، در جلساتت شرکت بکنیم کمک بدهیم، باید این چند نفر را از خودت برانی طرد بکنی، و با اینها رفت و آمد نداشته باشی اینها فقیرند، خاکنشین هستند، ندار هستند، پول ندارند اینها برابر با فکر غلط خودشان ارزش انسان را به داشتن پول میدانستند، در حالی که پول داشتن ارزش نیست، پول داشتن یک کلاس امتحان است پروردگار عالم زمینه را فراهم میکند یک مقداری ثروت به طرف یک نفر سرازیر میکند تا این یک نفر در کنار ثروت امتحان بشود که با ثروت با بخل برخورد میکند یا با جود و کرم و سخا و ثروتش را در مسیر حل مشکلات مشکلداران و در مسیر کار خیر هزینه میکند یا نه، اگر با بخل برخورد بکند در امتحان رفوزه میشود میشود اهل دوزخ، اگر با ثروت خوب برخورد بکند قبول پروردگار میشود و میشود اهل بهشت، إِنَّ اَللّٰهَ اِشْتَرىٰ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّةَ ﴿التوبة، 111﴾، ثروت به آدم ارزش نمیدهد، برخورد درست با ثروت به انسان ارزش میدهد برخورد نادرست هم انسان را پست میکند و از چشم رحمت خدا میاندازد.
کسی به پیغمبر اکرم گفت من مغازه دارم در مدینه از خرج خانهام اضافه میآورم مشتری زیاد دارم خوب از من خرید میکنند، پیغمبر اکرم میفرماید یک مسئلهای که در وجود انسان رزق را به طرفش جلب میکند خوش اخلاقی است، مهربانی است، درستکاری است، رعایت حق مردم است، داد و ستد صحیح است، مردم وقتی کاسبی را بشناسند آدم با انصافی است، آدم معتدلی است، آدم خوش اخلاقی است جنسش پاک است، جنسش خوب است، خب بیش از همه مشتری میرود سراغش. اینها دستوراتی است که دین برای دنیای مردم به مردم داده است.
چرا آدم با تقلب ثروتمند بشود که مالک پول هم نشود و روز قیامت به عنوان دزدیدن حق مردم برود جهنم چرا؟ راه ثروتمند شدن اخلاق است، نرمی است، مهربانی است، رفتار خوب است، تواضع است، انصاف است، حالا اگر همه اینها را آدم به کار گرفت و ثروتمند نشد قرآن مجید میگوید من ثروت ابدی در قیامت بهت میدهم، زندگی تو که فقط برای دنیا نیست، تو دو تا زندگی داری، که آدم باید به خدا اعتماد بکند، به خدا توکل کند، خوش بین به پروردگار باشد اگر دعایش مستجاب نشد خیال نکند خداوند به او نظر ندارد گاهی دعا را مستجاب شدنش را میگذارد برای قیامت، خدا بخیل در استجابت که نیست یک بچه هشت نه ساله گاهی میآید پیش پدرش میگوید پنج تومان بده به من میگوید نمیدهم، بار دیگر میآید میگوید بابا سه تومان بده به من، میگوید نمیدهم، ده بار میآید میگوید بابا همه بچهها پول توجیبی دارند من ندارم یک ده تومانی به من بده میگوید نمیدهم.
ممکن است بچه بیرون حرف نزند ولی در درون خودش بگوید خیلی بابای من بیرحم است، خیلی بابای من بخیل است، بابای بچههای دیگر بابای خوبی است، اما این پدر بچهاش حالا شده بیست سالش خبر هم ندارد بچه، یک همسر خوب هم برایش پیدا کردند ده روز دیگر عروسیاش است پسرش را صدا میزند میگوید بابا خیلی از من نگرانیها پیدا کردی درست است؟ پانزده سال است مرتب آمدی به من گفتی پنج تومان بده گفتم نمیدهم، ده تومان بده گفتم نمیدهم، شش تومان بده نمیدهم، در درون خودت گفتی بابای من تلخ است و بخیل است، من نه تلخ بودم نه بخیل، تمام آن پولهایی که میخواستی بهت میدادم هله هوله میخریدی و میخوردی بستنی میخریدی و پفک میخریدی و میخوردی و نابود میشد همه را برایت جمع کردم این کلید یک خانه صد و پنجاه متری این هم سوئیچ یک ماشین پولهایی که پانزده سال بهت ندادم الان بهت میدهم که برایت بماند. خدا هم همینطور است، گاهی آدم دستش را دراز میکند به خدا میگوید بده، من خوش اخلاق که هستم، مهربان که هستم، مغازه هم که دارم، ولی چرا به اندازه قارون پول پیدا نمیکنم؟
خدا هم در خدایی خودش ما که صدایش را نمیشنویم، میگوید بنده من نمیدهم، پول زیاد میخواهی نمیدهم، اما آیه میگوید فردای قیامت که میشود ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة، کلید بهشت را میدهد میگوید چیزهایی که در دنیا از من خواستی و بهت ندادم و اعمال کمی که انجام دادی یک پول اندکی هم که خرج راه من کردی من همه آنهایی را که میخواستی و ندادم ذخیره کردم حالا این کلیدش، برو تا ابد کنار این ثروتی که الان بهت میدهم بشین و لذت ببر.
این فکر غلطی است که ارزش به ثروت است، اگر ارزش به ثروت بود که خدا در قرآن قارون را سرزنش نمیکرد، نمیگفت خسفنا به و بداره، جلوی چشمش خانهاش و ثروتش را در زمین فرو بردم خودش هم فرو بردم، معلوم میشود ثروت بما هو ثروت ارزش نیست علم بما هو علم ارزش نیست، علم اگر تبدیل به عمل بشود ارزش است، وگرنه من همه قرآن را حفظ باشم تفسیر همه آیات را هم بدانم وقتی عمل نکنم ارزشی ندارم، به قول سعدی میشوم چهارپایی بر او کتابی چند، مثل یک قاطر است که دویست تا کتاب بارش بکنند، دویست تا کتاب که بار قاطر است چه ارزشی به قاطر میدهد؟ حالا من همه قرآن را هم حفظ باشم، هزار تا روایت هم حفظ باشم، دو هزار تا شعر حکیمانه هم حفظ باشم، ولی عمل نکنم، ارزش به من نمیدهد آن علم، آن اشعار حکیمانه، آن روایات.
اینها با فکر باطلشان به پیغمبر پیشنهاد کردند این پشمینهپوشها و آستینکهنهها و کفشهای پا به پا اینها را دورشان کن، ردّشان کن، نیایند مسجد نیایند در جلسات که ما راهمان باز باشد بیاییم و در کنار تو قرار بگیریم و مسلمان هم بشویم. آیه بیست و هشتم سوره کهف نازل شد، یکی از آیات بسیار فوق العاده قران است، وَ اِصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ اَلَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدٰاةِ وَ اَلْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ﴿الكهف، 28﴾، حبیب من تا آخر عمرت خودت را کنار این لباس کهنهها، آستینپارهها، دمپاییهای لنگه به لنگه، شکمهای گرسنه پابرجا نگهدار و حفظ بکن، اصلا از اینها جدا نشو، ابدا به یک نفرشان کم محلی نکن، اینها این ویژگیها را دارند ویژگی صالحان، یدعون ربهم بالغداة و العشی، اینها تمام روزشان و همه شبشان به بندگی من میگذرد نه به این معنا که تمام روزها روزه هستند تمام شبها هم تا صبح بیدارند نه به بندگی من دارد روز و شبشان میگذرد یعنی اینها یک چشم به هم زدن بنده شکم نیستند، بنده شهوات نیستند، بنده هوای نفس نیستند، برده بتهای زنده و بتهای بیجان نیستند، اینها اخلاقشان رفتارشان، رفت و آمدشان، خندهشان، گریهشان، نگاهشان، خوردن و خوابیدنشان کل بندگی من است. شب را میخوابند خوابند خوابشان بندگی من است.
نشنیدید روزهدار روز ماه رمضان نومه عبادة، آدم خواب که تکلیفی ندارد، من اگر خیلی خسته باشم ساعت دو شب بخوابم هشت صبح بیدار بشوم، نمازم از دست برود، من که در خواب سنگین بودم که تکلیف ندارم گناهی برای من نمینویسند، یا بیمارستان عمل میخواستند بکنند بیهوشم کردند، نماز مغرب و عشا به هوش نیامدم نماز صبح به هوش نیامدم، نماز ظهرو عصر به هوش نیامدم بعد از بیست و چهار ساعت آرام آرام به هوش آمدم، من نسبت به نمازهایی که در بیهوشی ازدستم رفته یک ذره گناه نکردم، خواب که انسان در آن مکلف نیست.
اما اینقدر پروردگار به بنده روزهدارش لطف دارد که میگوید روزهدار در ماه رمضان اگر بخوابد با اینکه خواب مکلف نیست من خواب را تکلیفدار حساب میکنم و خواب ماه رمضان روز را عبادت پای بندهام مینویسم، این معنی عبادت شبانه روز است. بعضیها ممکن است فکر کنند عبادت شبانه روز یعنی اینها تمام شب را بیدار بودند نه خدا به خود پیغمبر هم اجازه نداد همه شب را بیدار باشد، اول سوره مزمل به پیغمبر میگوید شب را تقسیم کن، یا نصف کامل شب را دوازده ساعت شش ساعتش را بخواب، یا بیشتر دو سومش را بخواب یک سوم را برای عبادت بلند شو، افراط در عبادت غلط است. عبادت نباید ما را خسته کند، ما را دلزده بکند عبادت همیشه باید با نشاط باشد.
پیغمبر اکرم از وقتی حکم رمضان آمد فقط ماه رمضان را روزه میگرفتند و گاهی هم شعبان را اول ماه و وسط ماه و آخر ماه هر روز که روزه نبودند اما وجودش عبادت بود، وجود اینها یا رسول الله عبادت است چون اهل بدگمانی نیستند فکرشان عبادت است، قلبشان عبادت است، نیتشان عبادت است، زنده بودنشان عبادت است، مرگشان هم عبادت است، شما این آیه را در قرآن میبینید، قُلْ إِنَّ صَلاٰتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيٰايَ وَ مَمٰاتِي لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ ﴿الأنعام، 162﴾، اینها وقتی هم دارند میمیرند دارند با مردنشان عبادت میکنند یعنی دارند سفر الی الله میکنند.
روز عاشورا به هفتاد و دو نفر فرمود هنوز جنگ شروع نشده بود فرمود یارانم اهل بیتم، امروز که همه ما شهید میشویم و میمیریم مرگ پلی است که یک سرش به دنیا بسته و یک سرش به آخرت، مرگ ما یعنی عبور از روی پل خود این عبور عبادت است. اینقدر عبادت ضعیف است.
یک راننده تاکسی صبح که از خانه میآید بیرون میگوید خدایا به من دستور دادی در قرآن کلوا مما طیبات رزقناکم، لقمه حلال به دست بیاورید، من دارم میروم برای لقمه حلال به امر تو، برای زن و بچهام به امر تو، برای سوار کردن بندگانت که کار دارند عجله دارند، جایی میخواهند بروند برای تو تا شب هم در تهران میگردد مثلا سیصد تومان، چهارصد تومان، پانصد تومان گیرش میآید شب هم میرود خانه پیش زن و بچهاش، این ده دوازده ساعتی که پشت فرمان بوده و میگشته در خیابانها عبادتها میکرده چون همه برنامههایش نیت برای خدا بوده کار میروم به دستور خدا، لقمه حلال به دست میآورم به دستور خدا، به زن و بچهام گشایش میدهم به دستور خدا، مردم را جابجا میکنم برای حل مشکلشان و رسیدن به کارشان برای رضای خدا، شما هم هر کارهای هستید نیتتان را وصل به خدا بکنید همه لحظاتتان میشود عبادت، همه لحظاتتان.
ما باید بلد باشیم تاجر خوبی باشیم، باید بلد باشیم باید بلد باشیم نزدیک ماه رمضان به پروردگار ناله بزنیم بگوییم خدایا واقعا ما عاشق روزه هستیم، واقعا دوست داریم به دستور تو روزه بگیریم، خدایا با نظر رحمت خاصات به ما نگاه کن ما بدنمان صدمه نبیند که ماه رمضان را روزه بگیریم، شما از حالا که این نیت را بکنی داری عبادت میکنی وداری روزه میگیری از حالا.
یک روز نزدیک ظهر من داشتم از یکی از شهرهای جنوب خراسان به طرف زاهدان عبور میکردم، گفتم حالا به احترام این لباس قهوهخانه نروم نهار بخورم یا کافهای چلوکبابی نروم نکند یکی پیش خودش بگوید آخوند را، فکر کردم یک جا بروم نهار بخورم و بروم از یکی پرسیدم در خیابان منزل فلان عالم میشناختم کجاست؟ گفت من بیایم نشانتان بدهم؟ گفتم تشریف بیاورید، سوار ماشین شد، آمد و گفت اینجاست، گفتم شما هم بفرمایید با من برویم گفت نه شما یک آدرس از من خواستی، من که آنجا دعوت ندارم، من باید احترام به این صاحبخانه بگذارم شاید برای سه نفر نهار درست کرده، من نمیروم. بعضیها چقدر تیزبین هستند باریک الله. وارد شدم آن عالم هم من را شناخت، گفت کجا؟ گفتم عبوری آمدم رد بشوم آمدم یک لقمه حلال بخورم، یک لقمه پاک بخورم، گفت باشد خیلی هم من خوشحالم، به ظهر هم هنوز مانده بود گفت نماز ظهر را میخوانیم من میروم مسجد گفتم من هم میآیم، گفت نه تو نیا پشت سر من نماز بخوان، تو را همه میشناسند خوب نیست بیایی به من اقتدا بکنی گفتم من هم مثل بقیه مردم، من هم دوست دارم خدا را با نماز جماعت عبادت بکنم، عیبی ندارد، بعد به من گفت که آن وقت هنوز صدا و سیما من را پخش نمیکردند خیلی وقت پیش، گفت که من خیلی عاشق حضرت ابی عبدالله هستم، یک روضه برای من میخوانی؟ گفتم بله افتخارم است، که خدا من را وسیله قرار داده برای گریه مردم بر ابی عبدالله این بالاترین سلطنت است. بالاترین مقام است از ازل عبد تو مصباحم و دارای جهان، تا ابد من به چنین سلطنتی مینازم. از ازل عبدم تا ابد من به چنین سلطنتی مینازم.
اتفاقی خودش گفت گفت من گاهی از این شهر میروم زیارت حضرت رضا، اما میدانی با چه نیتی میروم حرم من این را از او یاد گرفتم هیچ وقت به ذهنم نیامده بود، گفت من وقتی که از صحن وارد حرم میشوم میخواهم بگویم زیارت میکنم از جانب خود، بعد میگویم به نیابت کل ملائکه، به نیابت کل جن، به نیابت کل انسانهایی که آفریدی و میخواهی بیافرینی، به نیابت همه انبیاء، به نیابت همه ائمه، به نیابت آنهایی که خلق کردی و من نمیدانم کی هستند و کجای عوالم بالا هستند، آخرش میگویم به نیابت هر کسی تو به وجودش آوردی از حیوان و انسان و ماهی و پرنده این نیت وقتی خدا میخواهد زیارت را پای آدم بنویسد زیارت را ضرب در میلیارد در میلیارد به تعداد موجودات در نامه عمل آدم ثبت میکند این عبادت است.
حبیب من این آستینپارهها، این لباس کهنهها روز و شب در عبادت من هستند، و منظورشان هم از عبادت نه نجات از دوزخ است نه رفتن به بهشت است اینقدر نیت پاک است یریدون وجهه دنبال رضای من هستند نه دنبال بهشت و نجات از جهنم، وَ لاٰ تَعْدُ عَيْنٰاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ اَلْحَيٰاةِ اَلدُّنْيٰا چشم از اینها نپوش که بروی سراغ ثروتمندان برای یک مقدار مال و منال دنیا، از اینها چشم نپوش، فقط چشمت به اینها باشد وَ لاٰ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنٰا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنٰا، اینهایی که دلشان از قرآن جداست وَ اِتَّبَعَ هَوٰاهُ، معبودشان هوای نفسشان است وَ كٰانَ أَمْرُهُ فُرُطاً ﴿الكهف، 28﴾ آدمهای اسرافکاری هستند اصلا به حرف اینها گوش نده.
و روز برپایی حکومت صالحان صالحان همینها هستند، یعنی تمام وقتشان عبادت الله است، و منظورشان هم از کمک به امام زمان و کمک به مردم دنیا و حل مشکلات مردم دنیا فقط به دست آوردن رضایت الله است، دنبال سیب و گلابی و حورالعین بهشت نیستند، یک کلاس بالاتری دارند صالحان. و همیشه در دورههای گذشته کم بودند بیشترین عباد صالح جهان که دور هم بودند یکی زمان نوح بوده که هشتاد و چهار تا بودند بعد از هزار سال که نوح تبلیغ دین کرد، میگویند در زمان حضرت سلیمان هم سیصد و سیزده نفر بودند، بعد از مرگ پیغمبر دوازده تا بیشتر در یاران پیغمبر صالح نبودند، زمان امیرالمومنین امام باقر میگوید صالحان کنار پدرم به چهل تا نمیرسیدند، دوباره اوج جمعیت صالحان روز عاشورا بود که هفتاد و دو نفر بودند. که البته در این هفتاد ود و نفر یکیشان که شش ماهش بود یکیشان هم ده سالشان بود، بزرگشان پایین هشتاد سال بود کوچکترین این صالحان شش ماهه بود که خداوند برای این شش ماهه ارزش عجیبی قائل شده ما در بين اولیاء الهی سه نفر را فقط به عنوان باب الحوائج میشناسیم، یکی وجود مبارک قمر بنی هاشم است، یکی موسی بن جعفر است یکی هم این بچه شش ماهه است.
صالحان پیش خدا ارزش دارند حتی شش ماههشان، قمر بنی هاشم سی و سه سالش بوده شهید شده اما از صالحان بوده، السلام علیک ایها العبد الصالح، این نشانههای صالحان. خب فردا شب هم در سامرا یک بچه به دنیا میآید که تا از مادر جدا میشود پیشانیاش را میگذارد روی خاک رو به قبله و همین آیه را که در سوره انبیاست میخواند، وَ لَقَدْ كَتَبْنٰا فِي اَلزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلذِّكْرِ أَنَّ اَلْأَرْضَ يَرِثُهٰا عِبٰادِيَ اَلصّٰالِحُونَ ﴿الأنبياء، 105﴾، چقدر خانواده این مولود خوشحال بودند پدرش امام عسکری، مادرش نرجس خاتون، عمهاش حکیمه خاتون این بچه را که دیدند انگار خدا بهشت را کل را مجانی در دامن اینها گذاشت، اما کربلا عمه وقتی بچه را دید عمو وقتی بچه را دید، پدر وقتی بچه را دید که در گهواره از تشنگی دارد دست و پا میزند، اشک همه برای این بچه جاری شد. این برای قبل از شهادت بچه است ولی بعد از اینکه با تیر سه شعبه سرش رااز بدن جدا کردند وجود مبارک ابی عبدالله سر به جانب پروردگار برداشت گفت خدایا این مردم به کوچک و بزرگ من رحم نکردند، خدایا این شهید شش ماهه را ذخیره قیامت من قرار بده.