لطفا منتظر باشید

شب پنجم جمعه (21-3-1395)

(تهران حسینیه همدانی‌ها)
رمضان1437 ه.ق - خرداد1395 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

سخن در این بود که کلمه ی مومن, صالح, متقی و شیعه افراد متفاوت و مختلفی را نمی گوید. به فرموده ی امام صادق, امام هشتم و حضرت زین العابدین این کلمات پاک پرمعنا مصداقش یک نفر است یک گروه است یک جمعیت است و آن هم شیعه ی واقعی اهل بیت است. بعد بحث وارد این موضوع شد که از دیدگاه قرآن کریم و روایات کتب معتبره, شیعه چه کسی است؟ چه خصلت هایی دارد؟ چه ویژگی هایی دارد؟

با توجه واقعا به آیات و روایات انسان به این نتیجه می رسد که شیعه محب خالی از عمل نیست شیعه هم دلی پر از عشق به پروردگار عالم, به رسول خدا و به ائمه ی طاهرین دارد که این محبت و این عشق میوه ی درخت پاک معرفت است یعنی یک خداشناس که درک کرده از طریق صفات خدا, خدا زیبایی بینهایت است عاشق شده درک کرده پیغمبر زیبایی کامل است ائمه ی طاهرین زیبایی کامل هستند از نظر صفات, رفتار, کردار, ایمان عاشق آنها شده این عاشق طبع عشقش او را به اقتدای به قرآن کریم و اهل بیت کشیده و راهش راه قرآن و اهل بیت است. یک چنین انسانی با مساله هایی که به او زده شده مثل المومن کالارض, مومن یعنی شیعه یعنی متقی یعنی صالح مانند زمین است زمین چیست؟ انبار پروردگار است که تمام نعمت های لازم را پروردگار عالم در این انبار قرار داده این زمین است. ما ارزش زمین را به خاکش نمی بینیم به اینکه انبار رزق الله است می بینیم شیعه انبار رزق های معنوی پروردگار است زمین انبار مادی است شیعه انبار رزق معنوی پروردگار است یا مثل زدند شیعه را به چراغ المومن الشیعة کالسراج, هم روشن است هم روشنی می دهد خودش روشن است و هر تاریکی را هم که می بیند روشن می کند اگر آن تاریکی قابلیت فرار از ظلمت را داشته باشد اگر قابلیت داشته باشد نور فراریش می دهد آن ظلمت را فراری می دهد.

یک تعبیر دیگر شده به اینکه مومن مانند درخت پرثمر بی آفت است یعنی هر چه میوه می دهد خالص است لله است پاک است آفت ریا, آفت نفاق در این درخت کارگر نمی افتد. یک تعبیری نهج البلاغه ی امیرالمومنین از شما دارد می گوید که صار مفاتیح الابواب الهدی و مقالیح الابواب الردا, چه تعبیر زیبایی است امیرالمومنین شیعه شناس مومن شناس می فرماید شیعه همه ی وجودش کلیدهای درهای هدایت است خودش هدایت شده است به هر کس هم برخورد می کند که گمراه است با عاطفه, با محبت, با نرمی, با مدارا جان می کند که طرف را وارد عرصه ی هدایت الهی کند و از طرفی شیعه قفل درهای گمراهی است نمی گذارد این درها به روی کسی باز شود اگر هم باز است می بندد این هم یک ویژگی شیعه.

با توجه به این مثل هایی که در فرمایشات پیغمبر یا ائمه ی طاهرین یا نهج البلاغه آمده شیعه یعنی انسانی که از همه ی وجودش برای خودش بهره می برد و این بهره را به دیگران هم انتقال می دهد این دیگر یک انسان جامعی است این یک آدم کم نمونه ای است بعضی هایشان بی نمونه هستند از عقلش بهره می برد از قلبش بهره می برد از دست و پایش بهره می برد از نشست و برخاستش بهره می برد از خوردن و آشامیدنش بهره می برد از زن و بچه‌داریش در راه خدا بهره می برد از رفقایش بهره می برد هر چه را خدا در کنارش قرار داده و قرار می دهد در راه عمرش تبدیل به بهره برای خودش می کند و به دیگران هم بهره می دهد.

 شما در همین لحظه من هم همینطور همه مان فکر کنیم نگاه کنیم دقت کنیم نظر بیاندازیم در ذهنمان به هفتاد و پنج میلیون جمعیت در این چهار دیواری که اسمش ایران است اگر به این معنا همه شیعه بودند یعنی تک تک مرد و زن بهره گیر از همه ی وجود خودشان بودند بهره ی مثبت و بهره گیر از نعمت هایی بودند که خدا در اختیارشان قرار داده این چهار دیواری به این هفتاد و پنج میلیون آنهایی که اهل این مساله هستند اگر شیعه واقعی بودند یا اگر بشوند چه وضعی خواهیم داشت؟ همه شوند یار همدیگر, همه شوند کمک کار همدیگر, همه شوند منفعت رسان به همدیگر, همه بدوند دنبال همدیگر که همدیگر را ببرند بهشت, همه بدوند دنبال همدیگر که نگذارند کسی برود جهنم, همه بدوند دنبال همدیگر که عالم شوند باسواد شوند حقیقت یاب شوند حقیقت جو شوند, همه بدوند دنبال همدیگر که دنیا و آخرت همدیگر را آباد کنند. وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ اَلْمُؤْمِنٰاتُ  ﴿التوبة، 71﴾ در سوره ی توبه است بعْضُهُمْ أَوْلِيٰاءُ بَعْضٍدوتا کلمه ی بعد در این آیه ی شریفه به معنی یکدیگر است مردان و زنان مومن و به عبارت امام صادق شیعه اولیاء یکدیگرند یعنی هم عاشق یکدیگرند هم یار یکدیگرند. من مخصوصا در این دو سه روز این آیه را همین قطعه اش را به چندتا تفسیر قدیمی و مایه دار مراجعه کردم دیدم همین را گفتند قبل از این هم که ببینم خودم از آیه ی شریفه این برداشت را کردم که تمام شیعه ها مرد و زنشان هم محب یکدیگرند و هم یار و مددکار یکدیگرند و به تعبیر پیغمبر مثل المومنین فی توادهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد, صفت مومنین فی توادهم در محبت به همدیگر و تراحمهم در رحمت به یکدیگر مثل الجسد مثل یک بدن است یعنی اگر ما هفتاد میلیون شیعه داشته باشیم با این اوصاف انگار یک دانه شیعه داریم یک بدنه است کل هم اعضا این بدن هستند دوتا نیستند تفرقه درشان نیست اختلاف نیست نزاع نیست.

شما ببینید انبیاء خدا و ائمه ی طاهرین را, اگر پروردگار یک بار دیگر مثل دوره ی قبل وارد دنیا کند و هزار سال هم عمر بهشان بدهد یک بار بین اینها نزاع و اختلاف ایجاد نمی شود. ما یاران واقعی اهل بیت شیعیان واقعی هستیم حالا من مثلش را به کسانی بزنم که به ذهن مبارکتان آشنا هستند این هفتاد و دو نفری یک بخشی شان از مدینه با ابی عبدالله آمدند یک بخشی از مکه ملحق به حضرت شدند یک بخشی از کوفه شیعیان ناب ملحق به امام شدند یک بخشی هم از بصره ملحق به امام شدند فکر کنید آنهایی که از مدینه با حضرت آمدند تا روز عاشورا شش ماه با همدیگر بودند, آنهایی که از کوفه آمدند از روز سوم به بعد سوم عاشورا با هم بودند, آنهایی که از مکه آمدند از هشتم ذی الحجه با حضرت بودند بیست و دو روز تا روز اول محرم سی و دو روز تا روز عاشورا, آنهایی که از بصره آمدند اینها یک بدن واحد بودند. اینها با همدیگر دچار گفتگوی منفی نشدند اینها هفتاد و دو نفر حتی به ابی عبدالله نگفتند سوال, آیا جنگ نابرابر بین هفتاد و دو نفر و سی هزار نفر عاقلانه هست که بمانیم که بجنگیم حتی وارد این سوال هم نشدند که از حضرت بپرسند این جنگ عاقلانه است؟ چون همه حسین بودند همه شیعه بودند همه یک عقل بودند البته در باطن تفاوت معنوی برایشان بود اما در ظاهر یک واحد بودند خب اگر می‌خواستند از ابی عبدالله بپرسند جنگ نابرابر عاقلانه است معنیش این است که از خودشان باید می پرسیدند نپرسیدند نه اینکه نپرسیدند وقتی امام شب عاشورا فرمود هر کس امشب بماند فردا کشته می شود امام زمان دیروز داشتم می دیدم در فرمایشاتشان آن شب را خیلی زیبا تصویر کرده و جلوی چشم آورده می گوید وقتی حسین علیه السلام به اینها خبر کشته شدن قطعی فردایشان را داد و بهشان گفت من بیعتم را از شما برداشتم گیر من نباشید اینها با من کار دارند راه بیابان باز است برگردید یک نفر بلند شد نه اینکه نپرسیدند جنگ نابرابر عاقلانه هست یا نه یک نفر بلند شد. حالا من دقت نکردم در مطالعه ی دیروزم اسمش را در ذهن بگیرم فقط نگاه کردم و رد شدم چون آدم را دیوانه می کنند اینها عقل دیوانه شد آن سلسله ی مشکین کو؟/ دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست؟/ هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد/ در خرابات بگویید که هوشیار کجاست؟ حافظ در قرن هفتم دنبال هوشیار می‌گشت یکی باید آنجا بغل آن شعر آدرس این هفتاد و دو نفر را می داد که در خرابات عالم هوشیاری که می‌خواهی اینها هستند.

از جا بلند شد گفت یابن رسول الله کره ی زمین کوه دارد بیابان دارد کویر دارد دشت دارد تپه دارد دره دارد خارستان دارد مغیلستان دارد اگر امشب یکی بیاید مچ من را بگیرد بگوید بیا برویم من را بردارد ببرد در تمام کره ی زمین در کوه ها, دره ها, تپه ها, کویرها, خارستان ها, مغیلستان ها پابرهنه بدواند بگوید دست از حسین بردار والله من از تو جدا نمی شوم نه اینکه نپرسیدند جنگ قلیل و کثیر و نابرابر عاقلانه است؟ نه اینکه نپرسیدند آمدند اینطوری جانشان را در طبق اخلاص بعضهم اولیا بعض, عاشق همدیگر بودند و یار همدیگر بودند به هیچ عارضه ای هم از اوضاع زمان و اوضاع شب و اوضاع روز عاشورا کار نداشتند. این عشق در این کره ی زمین مخصوص شیعه است غیرشیعه دلی آمیخته ی با چنین محبتی نداشته و ندارد قبل از پیغمبر اکرم هم دلهای مومنین واقعی زمان انبیا این گونه بود. این عشق هم اینها را دنبال معشوق می کشد لذت می برند از خدا و از عمل کردن به خواسته های خدا لذت می برند از این ارتباط قلبیشان با پیغمبر با ائمه و عمل به خواسته های آنها شیعه, از همه چیزش سود می برد از همه ی باطنش و اعضا و جوارحش و بعد از اینکه خودش سود می برد سودرسان به دیگران هم نیست با اوقات تلخی هم در دنیا زندگی نمی کند خوش است درونش در رفاه است راحت است اگر هم آزاری از دیگران ببیند کیف می کند می گوید معلوم می شود من کنار انبیا و ائمه دارم زندگی می کند آنها کوه کوه آزار از دیگران که جاهل و نفهم بودند دیدند من به اندازه ی یک نخود دارم آزار می کشم جرمم هم این است که با آنها هستم وَ مٰا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاّٰ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللّٰهِ اَلْعَزِيزِ اَلْحَمِيدِ  ﴿البروج‏، 8﴾ هیچ جرمی بندگان واقعی من ندارند جز ایمان به من چون مومن به من هستند اذیتشان می کنند آزارشان می دهند.

 شیعه یعنی انبار رزق معنوی خدا آن هم نه انبار در بسته انبار سرباز که از همه ی نعمت های معنوی الهی که بهش داده شده استفاده می کند از اعضا و جوارحش هم استفاده می کند و استفاده هم می رساند. نود درصد احتمال می دهم روایت در بحار است که وجود مبارک مرحوم مجلسی روایت را از کتاب شریف کافی نقل می کند این از روایات نخبه ی ماست خیلی روایت پرقیمتی است آدم های روایت شناس می فهمند که این روایت عرشی است و ملکوتی است خمس دیگر امام صادق معلوم است دیگر علمش وصل به علم پروردگار است چشمش هم وصل به بصیرت پروردگار است اگر اینطور نبود ماموم بود نه امام, امام اینگونه است امام از وجود خودش دنیا دنیا بهره می‌برد و به دیگران هم دنیا دنیا بهره می رساند شما را به خدا قسم به خصوص این حرف های امشب را خیلی جدی بگیرید کم نگذارید از خودتان بی بهره نمانید از خودتان بی بهره برای دیگران نباشید به سنتان نگاه نکنید به جیب خالیتان هم نگاه نکنید ما هنوز که هنوز است حوزه هایمان, عالم هایمان, متدین هایمان دارند از ابوذری که جیبش از پول دنیا خالی بود بهره ی آخرتی می برند هنوز هنوز. مرده هایشان هم بهره ی عجیبی دارد از دنیا رفته هایشان هم بهره ی عجیبی دارد. شما از در خانه ات راه می افتی می روی فرودگاه امام با هواپیما می روی کربلا یک ساعت و رب ولی خدا نه قطار نه اتوبوس نه هواپیما هیچ کدام را پای شما حساب نمی کند از در خانه تان تا حرم ابی عبدالله قدمی برایتان حساب می کند مثلا از اینجا تا کربلا نهصد کیلومتر است چند قدم می شود این نهصد کیلومتر؟ پیاده بخواهیم برویم بیست و چهار پنج روز طول می کشد سر قبر داری می روی نمی روی خودشان را ببینی خودشان که نیستند زیارت قبر در روایاتمان دارد زیارة قبر ابی عبدالله زوار قبر ابی عبدالله نه خودش, زیارت قبر. پیغمبر فرمودند به هر قدمی از دم در اتاقت تا حرم به هر قدمی ثواب هزار حج عمره ی قبول شده در نامه ی عملت می‌نویسند این نامه روز قیامت در ترازوی خدا چقدر سنگین است؟ چقدر؟ اینها مرده هایشان. مرده هایشان هم دارند به دنیا سود می دهند دارند به دنیا بهره می دهند اگر اهل دنیا حالیشان باشد حالا خداوند چه شده چه محبتی به ما داشته که این فهم را به ما داده که برویم زیارت ابی عبدالله و الا اگر این فهم را هم به ما نمی داد ما هم مثل بقیه بی منفعت بودیم سودی نمی بردیم از خودمان سودی هم نمی رساندیم.

خمس من لم تکن فیه  کثیر مستمتع, چقدر عالی است روایت پنج چیز است در هر مرد و زنی که نباشد فایده ی به دردخوری در وجودش و در زندگیش نخواهد داد. خدایا من روبروی این بندگان خوبت نباید در ضرب المثل بی ادبی کنم ببخش من را شما هم ببخشید ولی برای نزدیک کردن مطلب به ذهن به ذهن خودم چاره ای ندارم متوسل به این مثل شوم که قدیم می گفتند یک عده ای گاو به دنیا آمدند خر هم از دنیا رفتند کسی که این پنج چیز در او نیست سودی در او نیست لم یکن فیه کثیر مستمتع گاهی لغت کثیر به معنی کل است یعنی هیچ منفعتی در وجودش نیست این پنج چیز, الدین و العقل و الحیا و حسن الخلق و حسن الادب یک مایه دین است دین یعنی آن دینی که خدا نازل کرده دین خدا نازل کرده کدام دین است؟ تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی این دین است. یک دین بی عیب, یک دین بی کمبود, یک دین بی نقص, یک دین سازنده, یک دین تربیت کننده, یک دین الهی, یک دین سازنده ی دنیا و آخرت که یک گوشه اش یک گوشه اش روزه است البته به نماز مثل نزدم چون در سه آیه ای که از سوره ی انفال شب اول بهتان وعده دادم اگر خدا توفیق دهد به یقیمون الصلاتش برسم یک نماز نشنیده می خواهم برایتان بگویم نمازی که جامع تمام عبادات است که حالا باید توضیح دهم این یک جمله ی سربسته است امشب برایتان عرض کردم جامع همه ی عبادات است این دین است یعنی دینداری کسی که دینداری ندارد خب وجودش چه سودی دارد اولئک کالانعام بل هم اضل و اولئک هم الغافلون این مارک را چرا به ما نمی‌زند خدا چون ما وصل به دینش هستیم ما آدم هستیم ما انسان هستیم ما به قول قرآن در سوره ی شعرا شیعه هستیم همین با همین لفظ در سوره ی شعرا آمده وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرٰاهِيمَ  ﴿الصافات‏، 83﴾ ما شیعه هستیم. موسی بن عمران از پروردگار درخواست کرد خدایا به من لطف کن من را شیعه ی پیغمبر و اهل بیتش حساب کن شیعه خیلی قیمت دارد. خب شیعه ظرف دین الله است یک: شیعه دین دارد.

دومیش عقل است یعنی شیعه کل رفتارش عاقلانه است رفتار جاهلانه ندارد کردار جاهلانه ندارد آدم هیجانی نیست آدم عصبی نیست هر کاری می خواهد بکند در میزان دین و در میزان عقل می سنجد در جا حرف نمی زند در جا فتوا نمی دهد در جا رد نمی کند در جا خلاف نمی گوید دوتا میزان از خدا پیشش است دین و عقل خب آنی که عقل ندارد تمام کارهایش جاهلانه است عقل دلار دارد اما این عقل دلار آدم را به خدا نمی رساند که عقل دلار آدم را به دلار می رساند یعنی آدم مثل اسب عصارخانه دور خودش می چرخد راه طولی نمی رود یک دایره ای دور خودش زده امام صادق می فرماید طواف کننده ی دور نفس شهوانی اش است يحوم حوم نفسه دور هواها و هوس‌های خودش طواف می کند یحوم حوم نفسه. کارش عاقلانه است.

این روایت چقدر روایت عجیبی است اینی که می خواهم بگویم یک مردی آمد به حضرت صادق علیه السلام گفت یابن رسول الله یک جمعی دارند من را انتخاب می کنند بشوم پیش نماز نه شغلم بشود پیش نمازی مغازه داشت کار داشت درآمد داشت گفت یک جمعی به من اطمینان کردند و من را می خواهند پیش نماز کنند پیش خودم گفتم بروم از امامم بپرسم بله عاقل اهل پرسش است عاقل خودش نمی نشیند از پیش خودش نظر بدهد و رای دهد بلند می شود می رود در خانه ی امام صادق که اصلا حضرت من را ببیند درونم را ببیند اجازه می دهد؟ من جلوی این همه جمعیت بایستم و نماز این همه را به گردن بگیرم کار ساده ای که نیست. وقتی با حضرت در میان گذاشت امام فرمودند اجازه می دهم به شرطی که مطلقا پشت سرت را نگاه نکنی می توانی امام جماعت باشی پشت سرت را نگاه نکنی یعنی چه پشت سرت را نگاه نکنی یعنی اگر هیچ کس نیامد بهت اقتدا کند یعنی اگر ده تا اقتدا کردند یعنی اگر دو هزارتا اقتدا کردند اصلا برای تو هیچ تفاوتی نداشته باشد اگر بخواهی پیش نماز شوی و پشت سرت هم نگاه کنی هم به محراب نگاه کنی هم به کعبه و هم به پشت سرت نه, نایست نماز بخوانی کارت عاقلانه باشد این نماز تو با جمعیت که لذت ببری که چقدر پشت سر من اقتدا کردند من عجب آدم خوبی هستم قاطی اش نکن این نماز پل است می اندازدت در جهنم.

خدایا من که از این بندگان خوب تو خبری ندارم نسبت به اینها اظهار نظر کنم راجع به خودم می توانم اظهار نظر کنم که این روایات و آیات را که می بینم فاصله ام را با خدا و قیامت جلو چشمم می آورم خیلی وحشتناک است اجازه می دهم جلو بایستی پشت سرت را نگاه نکنی برو گر قدمت هست چو مردان برو/ ور عملت نیست چو سعدی بنال.

سوم حیا, حیا چه مایه ی خوبی است همه جا هم به دردم می خورد وقتی دعوت به گناه می شوم حیا که باشد به دعوت کننده می گویم برو من یک کسی را دارم که در پنهان و آشکار می پاید من را خجالت می کشم نمی آیم نمی‌آیم. بیا برویم فلان جلسه بیا برویم پای ماهواره های آنچنانی بیا یادت بدهم همراهت را به کجا وصل کنی چه چیزهایی ببینی شیعه است دیگر می گوید برو آقا من جیبم را برای پر کردن ضرر ندوختم نه نمی آیم نمی آیم این سه.

چهارم حسن خلق, امام می فرماید کسی که این حسن خلق را ندارد یعنی خوبی های اخلاق را مهربانی, محبت, عاطفه, نرمی, صداقت, راستی, باطن و ظاهر یکی بودن چه خیری در او هست چه سودی در او هست.

پنجم هم حسن الادب, حسن ادب یعنی با همه نیکو برخورد کردن این پنج تا در هر مرد و زنی نباشد هیچ سودی در وجودشان نخواهد بود اما شیعه طبق روایات زیاد و آیات فراوانی از همین پنج رزق و روزی پروردگار عالم بهره مند هستند.

خدایا سفره ی بی نظیری برای ما به نام رمضان پهن کردی خدایا پیغمبرت این لغت را برای ما معنی کرده فرموده انما سمی رمضان لانها یرمض ذنوب رمض یعنی آتش رمضان یعنی آتش پیغمبر می فرماید به این خاطر این سی شبانه روز را اسمش را گذاشته رمضان چون تمام گذشته ها و بدی های بندگانش را ماه رمضان می سوزاند یک آتش رحمت است یک آتش غضب داریم یک آتش رحمت. آتش غضب در کمیل خواندید و خیلی هم پایش گریه کردید دیشب و هذا ما لا تقوم له السموات و الارض زمین و آسمانها طاقتش را ندارند اما یک آتش هم از حرارت ذات خودش می وزاند که برو برو آنهایی که وارد تو می شوند رمضان آنهایی که با تو ارتباط برقرار می کند آنهایی که سحر بلند می شوند و می دانند هفده ساعت باید گرسنه باشند ولی با چه نشاطی دو لقمه غذای من را روزه من را می خورند بعد هم امساک می کنند بعد هم شانزده هفده ساعت گرسنگی می کشند هیچ چیز هم نمی گویند اینها حقشان است که تمام گناهانشان را بسوزانی خاکستر کنی دیگر باری روی دوششان نباشد. خدایا تو چقدر مهربانی. خدایا ما کنار تو چه کار کنیم ما قوی نیستیم خیلی خدایا ما همین هستیم که داری می بینی ما را ما نه می‌توانیم روزه ی علی را بگیریم نه می توانیم شب زین العابدین را داشته باشیم.

 

 

 

برچسب ها :