لطفا منتظر باشید

شب چهاردهم یکشنبه (30-3-1395)

(تهران حسینیه همدانی‌ها)
رمضان1437 ه.ق - خرداد1395 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم            

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

سخن در این مساله بود که شیعه ی واقعی اهل بیت نه مسافر به سوی دنیاست و نه مسافرت به سوی آخرت و نه مسافر به سوی آخرت بلکه شیعه ی کامل مسافر به سوی حضرت رب است. آیات و روایات هم بر این مساله دلالت دارند که یکی از آیات در همین زمینه از سوره ی کهف برایتان قرائت شد وَ اِصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ اَلَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدٰاةِ وَ اَلْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ﴿الكهف‏، 28﴾ نه یریدون الاخره نه یریدون الجنه یردون وجهه.

صف های دوم صف های دوم شیعه که شب گذشته مفصل درباره شان بحث شد آنها مسافر به سوی یک آخرت آبادند و مسافر به سوی بهشت. این مقدار گنجایش نشان می دهند البته استعداد گنجایش بیشتر آوردن را پروردگار به آنها عطا کرده ولی این مقدار گنجایش را عرضه می کنند و به خواسته شان هم می رسند اما شیعه ی کامل نه، سفرش به سوی وجه الله است یریدون وجهه. خود شیعه ی کامل مسافر است مسیر سفر عبادت خالصانه است خود عبادت مقصد نیست برای شیعه ی کامل هم موضوعیت ندارد طریقیت دارد نمی خواهد خودش را به عبادت برساند عبادت برایش جاده است و راه است مقصد معبود است نه عبادت، مقصود حضرت رب است نه غیر حضرت رب که از شئون فعل حضرت رب است مثل بهشت و آخرت آباد به شئون هم کاری ندارد.

 شیعه ی کامل از طریق اهل بیت به این معرفت هم رسیده که مسیر موانع هم دارد کاری که در اولویت قرار می دهد دفع موانع است که از اول به مانع برنخورد اگر زمانی معرفت پیدا کرد که مانع در آن هست در مقام رفع مانع برمی آید. یک وقت انسان از ابتدای تکلیف بیدار می شود بیدارش می کنند قرآن را می فهمد اهل بیت را می فهمد موانع را می فهمد خب اجازه ورود موانع را به حوزه ی سفرش نمی دهد این دفع است یک وقت نه، آمده به امام برخورده به عالم ربانی برخورده به یک ولی الله برخورده بیدار شده و این حقیقت را یافته که باید مسافر باشد مسافر به سوی وجهه الله باشد دچار مانع است در مقام رفع مانع برمی آید مانع هم رفع می شود چون در این سفر تنها یار و مددکار و کمک کار انسان خود پروردگار مهربان عالم است.

دوتا آیه در این زمینه بخوانم إِنْ تَنْصُرُوا اَللّٰهَ يَنْصُرْكُمْ ﴿محمد، 7﴾یاری خدا یعنی یاری خواسته های خدا، خدا که نیازی به یار ندارد یعنی شما اگر وجودتان مددکار خواسته های وجود مقدس او شود او در برابر مددکاری شما به شما یاری می دهد در پرتو یاری او به وجه الله یقینا خواهید رسید این یک آیه.

آیه ی دوم انسانی که مسافر به سوی حضرت رب است در مسیر دشمن دارد مانع دارد خداوند به او ضمانت قطعی داده که او را در این راه کمک کند و دشمنان و موانع را از راه بردارد. إِنَّ اَللّٰهَ يُدٰافِعُ عَنِ اَلَّذِينَ آمَنُوا ﴿الحج‏، 38﴾ من دفاع گر از مردم مومن هستم شنیدید شب های قبل امام صادق می فرماید مومن، متقی، صالح، شیعه هر چهارتا لفظ یک مصداق دارد پیروان واقعی اهل بیت اینها را گاهی قرآن می گوید مومن گاهی می گوید صالح گاهی می گوید متقی و گاهی هم می گوید شیعه با همین لفظ. وجود مقدس ابراهیم تابع صددرصد حضرت نوح بوده یعنی پیغمبر اوللعزم قبل از خودش تا قبل از اینکه خودش بشود پیغمبر اوللعزم خدا اسمش را گذاشته شیعه. در سوره ی شعرا می فرماید وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرٰاهِيمَ  ﴿الصافات‏، 83﴾ یقینا ابراهیم شیعه ی نوح بود این چهارتا لفظ یک نفر را می گوید می گویند شیعه همان را می گویند متقی همان را می گویند صالح همان را می گویند مومن ائمه ی ما هم می فرمایند قرآن هم می فرماید.

در پرتو فرهنگ اهل بیت مسافر دشمن شناس می شود می فهمد در مسیر قطاع الطریق زیاد است در مسیر غارتگر زیاد است در مسیر حسود زیاد است در مسیر متکبر زیاد است یک قدرتی پیدا می کند با کمک خدا که این موانع را و دشمنان را می زند کنار راهش را ادامه می دهد هیچ چیزش را هم نمی توانند بدزدند هیچ چیزش را.

امام حسین علیه السلام شب عاشورا هم کلی با آن هفتاد و دو نفر صحبت کرد هم با چندتایشان تک تک صحبت کرد به یکیشان فرمود بلند شو برو نمان اگر بمانی فردا کشته می شوی. از جا بلند شد گفت من که نمی روم اما اگر کسی از پیش تو برود بعد رفتنش تا مرگش هر نفسی که می کشد حرام است این معرفت، این دفع دشمن، این رفع دشمن. خیلی حرف فوق العاده ای زده خیلی یعنی من از پیش تو بروم چند میلیون دیگر باید نفس بکشم چند میلیون گناه غیر قابل بخشش را در پرونده ام وارد می کنم این معرفت است این بینایی است این بیداری است.

شیعه ی مسافر می داند یکی از موانع این راه دنیای غیر شرعی است اصل دنیا را شیعه نعمت الله می بیند چون ما حقیقت دنیا دشمنمان نیست یارمان است حقیقت دنیا مجموعه ای از نعمت های پروردگار است که در قرآن زیاد اسم برده وَ سَخَّرَ لَكُمُ اَللَّيْلَ وَ اَلنَّهٰارَ وَ اَلشَّمْسَ وَ اَلْقَمَرَ وَ اَلنُّجُومُ مُسَخَّرٰاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيٰاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ  ﴿النحل‏، 12﴾ من برای شما شب را، روز را، خورشید را، ماه را، ستارگان را به کار گرفتم که شما بهره مند باشید. خَلَقَ لَكُمْ مٰا فِي اَلْأَرْضِ جَمِيعاً ﴿البقرة، 29﴾ أَ لَمْ نَجْعَلِ اَلْأَرْضَ مِهٰاداً  ﴿النبإ، 6﴾ أَ لَمْ نَجْعَلِ اَلْأَرْضَ كِفٰاتاً  ﴿المرسلات‏، 25﴾ خب زمین نعمت است آسمان نعمت است روییدنی ها نعمت هستند دریاها نعمت هستند پرندگان نعمت هستند جنگل ها نعمت هستند کل حیوانات حرام گوشت نعمت در خود این کارگاه هستند که دنیا دارد گریبان پاره می کند که نسل بعضی از حیوانات دارد منقرض می شود و این ضرر کره ی زمین است حالا خوردنی نیستند ولی نعمت هستند برای کل زمین.

تربیت شده ی مکتب اهل بیت دنیا را نعمت می بیند و می بیند که از این دنیا باید مصرف کند و مصرف نعمت شکر واجب دارد و می فهمد که شکر واجب هم معنیش الحمدلله با زبان نیست اِعْمَلُوا آلَ دٰاوُدَ شُكْراً ﴿سبإ، 13﴾ کلمه ی شکرا در آیه از نظر ادبیات عرب مفعول لاجله است یعنی اگر می خواهید به خاطر من شکر کنید شکر عمل به دستورات من است واجباتم را انجام دهید شکر نعمت هاست از حرام کناره گیری کنید شکر نعمت هاست پس آدم عرق خور ناسپاس است آدم بی نماز ناسپاس است زن بی حجاب ناسپاس است دختر بی حجاب ناسپاس است مجموع این ناسپاسی ها باعث می شود که خداوند قیامت از ناسپاسان اسقبال نکند و بهشان بگوید قبلا هم هشدار داده بودم وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ اگر در برابر نعمت های من ناسپاسی کنید إِنَّ عَذٰابِي لَشَدِيدٌ  ﴿إبراهيم‏، 7﴾ این هم جهنم جواب ناسپاسی هایتان. خیلی روشن است دین خیلی قرآن روشن است خیلی روایات واضح هستند و نورانی. شیعه یک نگاهی به دنیا دارد با تعلیمات اهل بیت به عنوان نعمت الله که مصرف کردن این نعمت الله شکر واجب دارد شکر واجب هم معنیش طبق قرآن این است که من هرچه انرژی از این نعمت ها می گیرم در راه رضایت خودش هزینه کنم. سحری خوردم افطار خوردم نهار خوردم سبزیجات خوردم گوشت خوردم لباس پوشیدم خانه دارم اینها همه نعمت است شکرش عبادت است نه الحمدلله گفتن. این یک نگاهش به دنیا این نگاه، نگاه انبیاء و ائمه و خود پروردگار این زیباترین نگاه است زیباترین نگاه است نعمت است مصرفش هم شکر می خواهد همین.

ان الدنیا دار الصدق لمن صدقها، کلام امیرالمومنین ببینید چه لغاتی را راجع به دنیا به کار گرفته ان الدنیا این نگاه خودش است دار الصدق تمام دنیا صدق است تمام دنیا، یعنی نعمت الله است یعنی تجلی است یعنی جلوه ی علم و قدرت و رحمت است و دار عافیة لمن فهم عنها و دار غنم لمن تزود منها و دار موعظة لمن التعض بها محبة ملائکة الله، دنیا جای نزول فرشتگان است کنار فرشتگانی که نازل می شوند و غرق در عبادتند که بستر زنا نمی اندازند کنار فرشتگان نازل شده ی برای عبادت که سفره ی عرق و ورق نمی اندازند این را شیعه می فهمد شیعه می فهمد مهبة ملائکة الله است کنار ملائکه هم رنگ و هماهنگ با آنها عبادت می کند خدا را. بر اساس طرح عبادتی که خدا به مومن داده مصلی ملائکة الله محبة وحی الله متجر اولیاء الله، دنیا تجارتخانه ی عاشقان خداست با پولش با لباسش با خوراکش با مسکنش با مرکبش تجارت می کنند ربعوا فیه الجنة با این تجارت سودشان بهشت است و اکتسبوا فیه الرحمة با این کاسبی سودشان رحمت الله است این بیداری شیعه، معرفت شیعه.

نگاه دیگر شیعه به دنیا این است که دنیا را تبدیل به حرام می کنند یک عده ای، نعمت پول را تبدیل به ربا می کنند نعمت خوراک را تبدیل به عرق می کنند نعمت شهوت را تبدیل به زنا می کنند نعمت چشم را تبدیل به چشم چرانی می کنند نعمت گوش را تبدیل به شنیدن صداهای شیطانی می کنند نعمت فکر را خرج جنایات ماهواره ها می کنند نعمت شکم را خرج خوردن حرام می کنند این هم یک دنیا. این مانع است این مانع است و شیعه این مانع را خوب می شناسد کنارش می زند که راه را بتواند برود کنار می زند یعنی زناکار نیست ظالم نیست خائن نیست رشوه گیر نیست دزد نیست مال مردم خوار نیست پامال کننده ی حقوق مردم نیست با زبان و دست آزاردهنده ی به زن و بچه ی مظلومش نیست نیست شیعه است اگر نیست چیست؟ شیعه. شیعه یعنی کانون عشق، محبت، نرمی، نرم خوئی اینها متن روایات و آیات است خواندنش طول می کشد اگر بخوانم. اینها فارسی آن عربی های قرآن و روایات است.

یک کسی آمد پیش یک اهل دلی کجا دیدم من این را؟ در تفسیر قرن یازدهم یک تفسیری که بیش از چهارصد سال پیش نوشته شده چقدر زیباست گفت که آقا من نه از عبادتم و نه از خدمتم، چون همه ی دین عبادت است و خدمت عبادت الله نصف دین است خدمت به خلق الله نصف دیگرش است می شود سیصد و شصت درجه. صد و هشتاد درجه ای نیم دایره ای می شود کار ما را قیامت درست نمی کند ما باید یک خورشید دایره ای کامل قیامت برای خدا ببریم تمام دین را. عبادت الله خدمت به خلق الله، گفت من از عبادت و خدمت اصلا لذت نمی برم بارک الله که آمدی پرسیدی من هم همین بیماری را دارم مثل این، عبادت می کنم کیف نمی کنم تازه عبادتم هم که تمام می شود یک نفس راحتی می کشم گاهی هم می گویم آخی عجب باری از روی دوشم برداشته شد راحت شدم گاهی هم می گویم کراراً شب عید فطر گفتم به خودم چه خوب شد ماه رمضان تمام شد پدر ما درآمد این است. چه بیماری سختی است که آدم پنجاه شصت سال صبح و ظهر و شب رو به قبله و در حقیقت رو به خدا بایستد و لذت نبرد سنگین باشد بار باشد. من این جمله را نمی فهمم روی منبر پیغمبر هم خلاف نمی گویم نمی فهمم ولی برای شما می گویم پیغمبر می فرماید رب حامل فقه الا من هو افقه من، تو نمی فهمی برای دیگران بگو دیگران که نمی دانی چه کسانی هستند هستند آنهایی که بفهمند تو نمی فهمی نگهش ندار بخل نکن برسان به مردم. مسجدهای زمان امیرالمومنین کاه گلی بوده در و پنجره ی درست هم نداشته سقفش هم چوب درخت خرما بوده برق و کولر و کاشی کاری و سنگ نبوده و فرشش هم نهایتاً لیف خرما بود نهایتاً که آدم ده دقیقه رویش نمی تواند بنشیند. حضرت می فرماید عبادت خدا برای من در این مسجدهای دنیا لذتش از بودن در بهشت و بهره بردن از همه ی نعمت هایش بیشتر است چون آنجا نفسم را دارم ارضا می کنم با خوردن نعمت ها در این مسجد خرابه با این نمازم خدا را دارم راضی می کنم.

گفت من نه از عبادت لذت می برم نه از خدمت به خلق، چرا؟ بارک الله به این جواب آدم های نورانی عجب دریافت هایی دارند از پروردگار چقدر باحال هستند چقدر می فهمند. گفت که یک دختر به ظاهر خوشگل آراسته زینت کرده رنگ و لعاب دار در دلت است اسمش هم دنیاست همان دنیای دوم، نماز را می خواند روزه را می گیرد کار خیر هم می کند گناه هم پیش بیاید خوش آمد عیبی ندارد حالا یک لذتی از گناه می بریم توبه می کنیم حالا چه اطمینانی داری به بودنت؟ چه اطمینانی داری که سر گناه نمیری؟ می گویند. گفت یک دختر خوشگل آرایش کرده در قلبت است که راحت نمی توانی ولش کنی اسمش دنیاست این دنیا یک پدر حرام زاده دارد به نام شیطان زیاد این پدر دلش برای این دختر تنگ می شود خانه ی دخترش هم در قلب توست هر وقت می آید دیدن دخترش با خودش سطل سطل کثافت می آورد خالی می کند در دل تو حسد، ریا، طمع، بی حیایی، کبر، بخل تو با این همه موانع چطوری می خواهی از عبادت لذت ببری؟ دختر را بیرون کن این دختر ظاهرش را می بینی اینقدر آرایش کرده است این دختر ملعونة ملعونة ملعونة باطنش دیو است دوزخ است پدر حرام زاده اش هم رها نمی کند او را، هر جا باشد می رود دیدنش و یک عالمه سطل کثافت می آورد می ریزد در آن دل که دخترش را ارضاء کند چطوری می توانی لذت ببری؟ اگر به این نقطه برسم که نرسیدم آدم نمی داند جواب این پنجاه شصت سال عمر را چه بدهد به خدا چه بگوید؟ که قیامت آدم را بخواهد بگوید چه کار کردی بنده ی من چه کردی؟ با چه کسانی روی هم ریختی؟ با چه دختری در دلت روی هم ریختی؟ چه راحت پدر حرامزاده اش را راه دادی، چه کار کردی؟

یک بار دیگر آن دو سه خط شعر ملا احمد نراقی را بخوانم من از این شعر خیلی لذت می برم چهار پنج هزار شعر حفظم ولی بعضی شعرها دو خط سه خط یک خط آنها برای من خیلی مهم هستند ملا احمد در این کتاب تاقدیسش من دیروز داشتم نگاه می کردم یک مناجات دارد چندتا مناجات دارد یکیش این است به پروردگار می گوید من غلط کردم در اول بیشمار، خدایا من جوان که بودم اشتباه خیلی کردم من غلط کردم در اول بی شمار/ اهرمن را راه دادم در حصار، در دلم را باز گذاشتم راحت شیطان می توانست رفت و آمد کند این دلم برای آن نبود این دل چیزی بوده که در چهار ماهگی در رحم مادرم برای من داشتی می ساختی اسمش را گذاشتی قلب نیتت این بود که در کشور وجود من یک خانه هم مثل بیت الحرام برای خودت بسازی یک خانه بیرون ساختی بیت یک خانه هم داخل ساختی قلب است اما من غلط کردم اشتباه کردم در اول بیشمار یک غلط و اشتباهم این بود اهرمن را راه دادم در حصار، با اینکه ملکش نیست اما یک اجاره نشینی است که هرچه بهش می گویم که آقا برو آقا این خانه را می خواهم این خانه برای یکی دیگر است می خواهم تحویل مالک دهم نمی رود، من غلط کردم در اول بیشمار/ اهرمن را راه دادم در حصار/ یک نظر در کار این ویرانه کن/ دشمن خود را برون زین خانه کن، همه خانه اجاره می دهند زورشان نمی رسد بعد از تمام شدن اجاره مستاجر را بیرون کنند می روند دادگاه می روند دادگستری می روند دیوان عالی کشور با زور آنها تخلیه می کنند من زورم نمی رسد به تخلیه خانه ی خودت من اشتباه کردم خانه ی تو را دادم به دشمنت یک نظر ماه دارد نصف می شود خدایا یک نظر، اجازه نده بدون بهره بردن از ماه رمضان ماه رمضان تمام شود یک نظر در کار این ویرانه کن دشمن خود را برون زین خانه کن که من بتوانم از عبادت برای تو از خدمت برای مردم لذت ببرم بتوانم. این ارزش شیعه است این کار شیعه است این نگاه شیعه است.

خودم خیلی دارم غصه می خورم خیلی دیگر نمی توانم ادامه دهم یک نظر در کار این ویرانه کن دشمن خود را برون زین خانه کن عیب دارم اشتباه هم دارم اما مخالف با تو نیستم عیب دارم اما آدم طغیان گری نیستم عیب دارم اما رفیق های خوبی هم در راهم قرار دادی دوستشان دارم علی را دوست دارم غلام زهرا هستم یک جور دیگر حسینت را دوست دارم.

برچسب ها :