جهانی بودن رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله
مقدمه: عمومی بودن و جهانی بودن رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله امری مسلم است آن گونه که در آیات قرآنی با اتکاء به آن بر وحدانیت و ربوبیت خداوند متعال استدلال شده است مقاله حاضر به بررسی یک آیه در این زمینه پرداخته است.
(معنای آیه: "و ما ارسلناک الا کافه للناس..."و تقریر برهانی که با بیان عمومیت رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بر توحید و نفی آلهه و شرکاء متضمن است)استقلال ندارند، و حتی در کارهایشان که اثر آن صفات است، مستقل نیستند، و با این حال دیگر آن استقلال در تدبیر که برای ارباب خود ادعا می کنند کجا است!پس وجود واجبی باکمال بی منتهایش مانع از آن است که یکی از مخلوقاتش در یکی از صفاتش با او شریک شود.
مگر آنکه بگویند: خدای تعالی آن آلهه را در بعضی از شؤون خدایی یعنی در تدبیرخلق شرکت داده نه اینکه خودشان صلاحیت ذاتی داشته باشند، و اینهم با حکمت خدای تعالی منافات دارد.
و به همین جهت در جمله"بل هو الله العزیز الحکیم"به این جواب پاسخ داده، و به این حجت اشاره فرموده، چون عزت خدا عبارت است از منیع بودن جانب او، از اینکه متجاوزی به حریم کمال او تجاوز کند، بی انتها است، و به هیچ حدی محدود نیست، و این عزت مانع از آن است که کسی یا چیزی شریک در صفات کمال او از قبیل ربوبیت و الوهیت ذاتی، بشود.پس کلمه"عزیز"شرکت شریک را که ناشی از صلاحیت ذاتی او باشد نفی می کند، و اما اینکه کسی بدون صلاحیت ذاتی، بلکه به تملیک خدا شریک خدا شود، این هم از آنجایی که مستلزم اراده گزافی است، منافی با حکمت خدا است، و کلمه"حکیم"آن را نفی می کند.
با این بیان روشن شد که آیه شریفه متضمن برهان و حجتی قاطع است.پس سزاواراست که در آن دقت بیشتری بفرمایید.
"و ما ارسلناک الا کافة للناس بشیرا و نذیرا و لکن اکثر الناس لا یعلمون"راغب در مفردات می گوید: کلمه"کف"به معنای دست آدمی یعنی آن عضوی است که با آن دفع می کند و می گیرد، و"کففته"معنایش این است که من مچ او را گرفتم، و هم به این معنا است که من با دست خود او را دفع کردم، و متعارف شده که دفع را به هر وسیله که باشد، هر چند با غیرکف باشد کف می گویند حتی به کسی هم که نابینا شده مکفوف می گویند، و در قرآن کریم آمده که: "و ما ارسلناک الا کافة للناس"یعنی من تو را نفرستاده ام مگر برای اینکه جلوگیرمردم از گناه باشی، که البته در این آیه حرف"تاء"در آخر"کافة" تای مبالغه است، نظیرتایی که در آخر کلمات راویة، و علامة، و نسابة، در می آید (1).
مؤید گفتار وی این است که در آیه شریفه رسول خدا(ص)رابه دو صفت بشیر و نذیر توصیف فرموده، و در نتیجه این دو کلمه دو حالند، که صفت"کافة"را بیان می کنند.
و چه بسا گفته (2) شده که: تقدیر آیه"و ما ارسلناک الا ارسالة کافة للناس"بوده یعنی ماتو را ارسال نکردیم مگر ارسالی که برای کافه مردم باشد، ولی این تفسیر خالی از بعد نیست، و بیهوده خود را به زحمت افکندن است.
و اما اینکه کافه به معنای همگی و حال از کلمه"ناس"باشد، و معنا این باشد که ما تو را نفرستادیم مگر برای همگی مردم، صحیح نیست، چون علمای ادب جایز نمی دانندحال از صاحب حال آنهم صاحب حالی که مجرور است مقدم بیفتد.
و بدان که منطوق آیه هر چند در باره مساله نبوت است، و در حقیقت از آیات قبل که راجع به توحید بود منتقل به مساله نبوت شده است، و لیکن مدلول آن حجتی دیگر بر مساله توحید است، چون رسالت از لوازم ربوبیت است، که شانش تدبیر امور مردم در طریق سعادتشان، و مسیرشان به سوی غایات وجودشان می باشد.
پس عمومیت رسالت خاتم المرسلین، که رسول اوست، نه رسول غیر از او خود دلیل است بر اینکه ربوبیت نیز منحصر در اوست، چون اگر غیر از او ربی دیگر بود، او هم به مقتضای ربوبیتش رسولی می فرستاد، و دیگر رسالت رسول خدا(ص)
عمومی و برای همه نمی بود، و مردم با بودن او محتاج به رسول دیگر می شدند که از ناحیه آن رب دیگر بیاید، و این همان معنایی است که علی(ع) - به طوری که روایت شده بدان اشاره نموده، و فرموده: "اگر برای پروردگار تو شریکی می بود، رسولان آن شریک نیزبرای رساندن پیامهایش نزد شما می آمدند".
مؤید این معنا جمله ای است که در ذیل آیه آمده، و فرموده: "و لکن اکثر الناس لایعلمون"، چون اگر معنای آیه تنها همان بود که راغب در معنای کلمه"کافة"گفت چیزی نبود که اکثر مردم آن را نفهمند، ولی دلالت انحصار رسالت در رسول خدا(ص)
بر انحصار ربوبیت در خدای عز اسمه، چیزی است که اکثر مردم آن را نمی فهمند.
بنابر این مفاد آیه این می شود: مشرکین نمی توانند شریکی برای خدا نشان دهند، درحالی که ما تو را نفرستادیم مگر بازدارنده جمیع مردم، در حالی که بشیر و نذیر باشی و اگر برای مشرکین خدایانی دیگر بود، ما نمی توانستیم تو را به سوی همه مردم بفرستیم، با اینکه عده ای بسیار از ایشان بندگان خدایی دیگرند - و خدا داناتر است - .
"و یقولون متی هذا الوعد ان کنتم صادقین"
پی نوشت ها:
............................................
(1)مفردات راغب، ماده"کف".
(2)تفسیر کشاف، ج 3، ص 583.
منبع : تفسیر المیزان ج 16 , طباطبایی، سید محمد حسین
منبع : پایگاه حوزه