جلسه چهارم یکشنبه (3-5-1395)
(مشهد حسینیه همدانیها)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
در یک موردی که در کتاب خدا رحمت پروردگار مطرح است مسئله بسیار باعظمت، با ارزش، و مهم توبه حقیقی است. توبه واقعی است.
این که عرض میکنم توبه حقیقی جدی، چون امام هشتم میفرماید یک توبهای هم هست که توبه استهزاء است، یعنی توبه مسخره، بیبنیان، بیریشه، و چنین توبهای در حقیقت امام هشتم میفرمایند توبهکنندهاش مسخرهکننده خودش است، خودش را به بازی گرفته است، و آن توبه زبانی است که دل قلب، همراهش نیست. کسی هم که به زبان توبه میکند تغییری در وضع بعد از این توبهاش ایجاد نمیشود، اما رحمت پروردگار در ارتباط با توبه جدی است، توبه قطعی است.
بهترین مثل در این زمینه توبه حر ابن یزید ریاحی است، این یک توبه جدی است، یک توبه قطعی است، یعنی پشت کردن به فرهنگ ابلیسی، پشت کردن به شرک، پشت کردن به دنیای حرام، پشت کردن به عمل حرام و رجوع کردن به پروردگار مهربان عالم، توبه یعنی رجوع شما در کتابهای لغت عرب که دقت بکنید به کلمه تاب که میرسید میگوید تاب رجع، یعنی برگشت، از چی برگشت؟ از امور ناروای باطنی و ظاهری برگشت، خب به کجا رو کرد الی الله، به پروردگار. رو کردن به پروردگارش هم به این بود که دل از غیر از خدا و ضد خدا برید و به پروردگار و شئون حضرت حق اتصال پیدا کرد از اعمال ضد خدا جدا شد، و به اعمال پسندیده وصل شد از اخلاق نابجا و حیوانی درآمد و در جاده اخلاق الهی افتاد. این معنی توبه.
تخلقوا باخلاق الله، امیرالمومنین اینگونه توبه را برای همه ممکن میداند یعنی همه میتوانند توبه جدی کنند، توبه واقعی کنند اما نظر حضرت این است که این توبه سخت است، سنگین است مشکل است، خب معلوم است که مشکل است چون گنجایشها مختلف است شاید برای حر ابن یزید این توبه جدی مشکل نبوده با اینکه خیلی هم برای این توبه هزینه داد جوان هجده سالهاش شهید شد از زن و فرزندانی که در کوفه داشت خانه و مال دست برداشت، از فرماندهی هزار نفر چشم پوشید، و جان خودش را هم روی این توبه گذاشت شاید برایش سنگین نبوده که خیلی هم در این توبه کردن معطل نشد.
اما برای بعضیها به قول قرآن مجید لکبیرة سنگین است الا علی الخاشعین فرض بکنید یکی در جوانیاش خیلی عاشق پول بود و طمعش هم گل کرد و یک بیست میلیارد تومانی سر مردم کلاه گذاشت و مردم را گول زد و این بیست میلیارد تومان مال مردم را به حرام برد به نام خودش هم کرد نتوانستند هم ازش پس بگیرند، صاحبان مال ناامید شدند، حالا این آدم شده هفتاد و پنج سالش این عملش هم برای چهل سال قبل بوده، حالا گذری به یک منبری به یک رمضانی، به یک محرمی، به یک عاشورایی به یک احیایی برمیخورد و از طریق قرآن و روایات پیغمبر و اهل بیت به این نتیجه میرسد که از گذشته خودش توبه کند، بعد میآید از یک وارد به قرآن، از یک عالم، از یک آگاه سوال میکند که من چگونه توبه کنم؟ آن هم ازش میپرسد نماز نخواندی؟ میگوید چرا نمازهایم را خواندم، روزه نگرفتی؟ میگوید چرا گرفتم، خب میخواهی توبه کنی زناکار بودی؟ میگوید نه نبودم مشروبخور بودی؟ نه نبودم، خب از چی میخواهی توبه کنی؟ توبه از مشروبخوری که هزینه مالی ندارد ترکش است، توبه از زنا ترکش است، توبه از نمازهای نخوانده خواندن نمازهای نخوانده است اینها خیلی سنگین نیست مشکل نیست باری نیست، اما حالا این آدم میگوید آقا من گناه مشروبخوری ندارم، زنا ندارم، نمازهایم هم خواندم روزههایم هم گرفتم خیلیها آدمهای بدی هستند ولی نماز میخوانند و روزه هم میگیرند.
یک وقتی در فرودگاه بغل دست من یک خانم به یک خانم خیلی بدحجابی گفت چقدر خوب بود شما هم به دنبال آیات قران حجاب مادران انبیا، حجاب مادران ائمه حجاب حضرت زهرا حجاب داشتید، گفت خیال میکنی حالا من حجاب ندارم کافر هستم؟ من نماز میخوانم روزه میگیرم، زیارت میروم مشهد میروم، حالا همین یک دانه گناه است این هم بالاخره خدا باید ببخشد او میگفت خدا باید ببخشد، بخشیدن گناه بیحجابی حجابدار شدن است، شما خانم بزرگوار نخست وزیر خدا نیستی که برگردی به خدا بگویی باید ببخشد، مگر تو باید بگویی باید ببخشد، او راه بخشیدن را جلوی پایت گذاشته ترک گناه عامل مغفرت است، بیحجابی را ترک کن خدا گذشتهات را میبخشد همین، اما بعضی توبهها امیرالمومنین میفرماید خیلی سنگین است خیلی سخت است از خود گناهی که آدم مرتکب میشود سختتر است مثل همین امر مالی چهل میلیارد مال مردم را برده چهل سال پیش، حالا هفتاد هشتاد سالش شده و به عاملی برمیخورد به عالمی، به مجلس امام حسینی، به احیایی، میخواهد توبه کند واقعا راه توبه این آدم چیست، قران مجید یک کلمه فقط برای این راه توبه را ارائه میدهد توبه میخواهی بکنی، توبه جدی دیگر بله، توبه زبانی نمیخواهم بکنم توبه زبانی که قبول نیست توبه نیست، توبه جدی میخواهد بکنم، رحمت خدا مربوط به توبه جدی است یعنی شما در آیات قرآن هر جا کلمه توبه را میبینید تقریبا در اکثر آیات آخر آیه با این دو صفت خدا ختم شده، غفور رحیم، بله خدا رحیم است، رحمتش هم بینهایت است، اما جای طلوع این رحمت کجاست؟ این را باید فهمید، این خیلی مهم است.
جای طلوع رحمت خدا که از وجود شمر نیست، جای طلوع رحمت خدا که از وجود یزید نیست، از وجود داعش و اوباما و فرعونها و نمرودها نیست، آنجا یک چیز دیگر جایش است غضب الله علیهم يَلْعَنُهُمُ اَللّٰهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اَللاّٰعِنُونَ ﴿البقرة، 159﴾، جای لعنت است جای خشم است جای عذاب است این جاها را ما نباید اشتباه بکنیم اگر اشتباه بکنیم به بیراهه میافتیم که خیلیها هم اشتباه میکنند، میگویند آقا ما هر گناهی را مرتکب میشویم بعد پیر میشویم و میمیریم، مسلمان هم که هستیم بالاخره رحمت خدا دست ما را میگیرد اینها جای رحمت خدا را نمیدانند کجاست.
یک کسی مرحوم فیض کاشانی نقل میکند البته یک خرده مفصل است خیلی هم جالب است یک قطعه زیبای ناب ریشهدار بسیار بسیار مهمی است، که یک تکهاش این است وقتی با ابوذر بحث کرد هی گفت اینجور پس آن چه میشود اینجور آن چه میشود اینجور او به کجا میرسد ولی ابوذر از قرآن جوابش را داد که تو در این مواردی که داری میگویی اشتباه داری میکنی، چون ما باید حق را از قرآن بفهمیم، درستی و راستی را از قرآن بفهمیم، خب همه حرفهایش را ابوذر با قرآن جواب داد چون ابوذر واقعا آگاه به قرآن بود. آدم آگاه به قرآن هم جواب همه را میتواند بدهد هم خودش اشتباهات و باطلها را میتواند بفهمد با آیات قرآن.
به قول ما خوب که حرفهایش را زد عصبانی شد، از کوره در رفت، به ابوذر گفت که تو که همش جواب ما را دادی که این نمیشود آن نمیشود، آن نمیشود فاین رحمت الله، ابوذر پس رحمت خدا کجاست؟ میخواست به ابوذر بگوید اگر من غرق گناه مالی بدنی، شهوانی، زبانی و فراری از پروردگار هستم چه نگرانی باید داشته باشم چه ترسی باید داشته باشم پس رحمت خدا کجاست، اصلا رحمت خدا برای چیست، برای کیست، این توجیه کردن خود خیلی کار خطرناکی است، چون توجیهات ما لا یرضی صاحبه ضد قرآن و روایات است، گفت ابوذر چه خبرت است، میزنی در سر ما ما را ناامید کردی، ما را ناراحت کردی، همه درها را به روی ما بستی فاین رحمت الله، چقدر زیبا جواب داد گفت رحمت خدا کجاست؟ خدا آدرس رحمتش را در قرآن داده که کجاست، تجلیگاه رحمت خدا آدرسش در قرآن است. این است.
فان آیه خیلی آیه مهمی است با این ان که دارد، ان یعنی قطعیت، یعنی حتمیت، این خیلی مهم است آیهای که با ان شروع میشود یک مرحله است، یک مرحله دومی ندارد که بشینم در آیه فکر بکنم از آیه یک در دیگری باز بکنم، نه همین است، گفت مرد إِنَّ رَحْمَتَ اَللّٰهِ قَرِيبٌ مِنَ اَلْمُحْسِنِينَ ﴿الأعراف، 56﴾، رحمت خدا برای مجرمین حرفهای نیست، برای کافرین نیست، برای مشرکین نیست بله اگر اینها هم توبه جدی بکنند وصل به رحمت خدا میشوند اما اگر توبه نکنند و بازیگری را تا آخر عمر ادامه بدهند عذاب دارند، غضب دارند، لعنت دارند، مدحورند، رجیماند، این لغات در قرآن برای بدکاران آمده، گفت رحمت خدا قریب من المحسنین، برای محسنین است.
خب محسنین چه کسانی هستند؟ این دیگر یک پرونده خیلی گستردهای در قران مجید دارد، آثار وجود محسنین، صفات محسنین، زبان محسنین، اعضا و جوارح محسنین، دل محسنین، خیلی پرونده جالبی دارند محسنین عالم، همانهایی که بعد از نزول قرآن محسن شدند هم آنهایی که در زمان انبیا گذشته الهی محسن شدند. محسن یعنی یک انسانی که در هیچ موردی ظلم به کسی ندارد به خودش هم ظلم نمیکند. خیلی جالب است این که خدا جلوی ظلم به خود را در قران مجید گفته بگیرید خیلی جالب است، من میتوانم ناخنم را بگیرم بکنم از روی انگشتم پاره بشود خون بیاید جیغ بکشم داد بزنم نه همچنین اجازهای به من نداده، میتوانم موی بدنم را بگیرم بکنم که دردم بیاید کنده بشود با ریشهاش یا با یک ذره گوشت، نه خدا اجازه ظلم به خودم را به اندازه یک مو، به اندازه یک ناخن، به اندازه اینکه بیعلت طبی و شرعی و عقلی یک سوزن بردارم در بدن خودم فرو کنم نداده.
خدا اجازه پرخوری به من نداده ظلم است، اجازه بیش از حد کمخوری هم نداده ظلم است، خب اجازه نداده من به خودم ظلم بکنم اجازه داده به بندگانش ظلم بکنم؟ آنی که محسن است خیلی حواس جمع زندگی میکند خیلی روشن، بیدار زندگی میکند نه به خودش ظلم میکند نه به دیگران ظلم میکند هیچ ظلمی نه ظلم مالی، نه آبروئی، نه حیثیتی، نه اجتماعی مواظب زندگی میکند. به آبروی کسی لطمه نمیزند اصلا.
دخترخانمی آمده بود عروس یک پیرزنی شود، پیرزن پسرش را میخواست زن بدهد این خانم را انتخاب کرده بود خودش و پسرش راضی شده بودند که این عروسی اتفاق بیفتد. پیرزن به این عروس خانم گفت که ما قبل از اینکه عقد بخوانیم یک کاری را باید برای من انجام بدهی حتما، که این کاری که میخواهی انجام بدهی دو مرحله دارد اگر انجام دادی که من حاضر هستم تو با پسر من ازدواج بکنی، یا بپذیری مسئله را. گفت چشم.
گفت فردا صبح بیا خانه، فردا صبح عروس خانم آمد پیرزن بهش گفت این لگن را بردار پر از آب کن، عروس خانم لگن را پر از آب کرد گفت خب، یک کاری که میخواستم انجام بدهی انجام دادی حالا لگن را بردار برو بیرون این بیابان روبروی خانهمان آبش را خالی کن آنجا و بیا گفت چشم، لگن پر آب برد و در آن بیابان روبرویی خالی کرد و آمد گفت که حالا کار باید تمام کنی، گفت چی کار کنم؟ گفت برو آب ریخته را جمع کن، گفت آب ریخته که پخش شد و فرو رفت در خاک و در زمین و جمع نمیشود، گفت جمع نمیشود گفت نه، گفت قطعا جمع نمیشود؟ گفت نه، گفت این یک کار. کار این بود لگن پر از آب کنی بعد ببری بریزی و بعد جمع کنی این مجموعه کار نمیشود؟ گفت نمیشود گفت خب حالا کار دوم این است، دیدی آب ریخته جمع نمیشود، وقتی عروس من شدی تا آخر عمرت در زبانبازی، در حسادت، در کم ظرفیتی، قرار نگیر اگر قرار بگیری آبروی یکی دو تا سه تا، در خانواده من را میبری آبرو وقتی ریخته شد دیگر قابل جمع شدن نیست این را حالیت میشود؟ گفت بله حالیم شد، گفت قول قطعی به من میدهی که آبروی کسی را نبری گفت قول قطعی میدهم گفت من به این شرط تو را برای پسرم عقد میکنم اما اگر قولت را خورد کردی عهدت را شکستی بقچهات را ببند و از خانه ما برو، من میخواهم تو بیایی و با پسر من با زبان ایمان زندگی کنی، قرآن هم در سوره احزاب میفرماید ي وَ قُولُوا قَوْلاً سَدِيداً ﴿الأحزاب، 70﴾يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمٰالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ﴿الأحزاب، 71﴾ زبانتان درست شود همه چیزتان درست میشود همه چیز.
توبه جدی اگر بکنید همه امورتان اصلاح میشود و رحمت الهی در یکی از مواردش از صدها مواردی که در قرآن دارد در توبه جدی است. خب مثال توبه جدی هم حرّ است، هیچ شک نکنید که توبه حرّ همان وقت قبول شده، اگر کسی غیر از این حرفی بزند خلاف قرآن است، خلاف روایات است، خلاف استقبال ابی عبدالله است، خلاف سر حر را به دامن گرفتن حضرت سید الشهدا است. خداوند وعده قطعی داده که توبه توبهکننده واقعی را قبول میکنم او را مورد آمرزش قرار میدهم یعنی همه گذشتهاش را از پروندهاش پاک میکنم و رحمتم را هم شامل حالش میکنم یعنی دیگر بعد از توبه تا بیاید قیامت و برود بهشت ابدا نسبت به او سختگیری نخواهم کرد همش مهربانی است، همش رحمت است، همش نرمخوئی است.
خب جای رحمت را بدانیم کجاست، این خیلی مهم است، جای غضب و لعنت را بدانیم کجاست، چرا پیغمبر میفرماید مسلمان را لعنت نکنیدچون آخه جایش آنجا نیست، حالا اگر ابلیس را لعنت کنید فرعونیان را لعنت کنید، یزیدیان را لعنت کنید، وهابیان را لعنت کنید، داعشیان را لعنت کنید جایش است، اما یک مسلمانی یک مومنی، حالا شما را از کوره در برد، حالا همسرتان است یا شوهر زن است، یا برادرت است، یا شریکت است یا همسایهات است چرا پیغمبر نهی اکید کرده که لعنت نکنید مسلمان را چرا؟
یک کسی در کوچه با یکی درگیر شد یک فحش داد به طرف، گفت که این در اصول کافی است، گفت قبح الله وجهک و من یشابهک، بیآبرو کند خدا تو را و هر کسی را که مثل تو است، شبیه تو است، پیغمبر اکرم فرمود چرا اینجوری حرف زدی؟ چرا این مطلب را گفتی؟ چرا گفتی قبح الله وجهک سیاه بشود صورتت بیآبرو بشوی چرا گفتی؟ و بعد گفتی و من یشابهک، وهر کسی که صورتش شبیه تو است، ان الله خلق آدم علی صورته، این که تو گفتی رویت سیاه شود بیآبرو شوی، این رو همانی است که خداوند آدم را به همین شکل آفریده، پس تو به هر چی انسان که خدا آفریده فحش دادی نکن این کار را، درست حرف بزن، با وقار حرف بزن، با ادب حرف بزن، خب آدم جای این مسائل را باید بداند.
یکی از مسائلی است که واجب است آدم جایش را بداند وگرنه منحرف میشود و اشتباهکار از عذاب درمیآید در تصمیمگیریها و آیندهسازیهایش به خطا دچار میشود رحمت خداست که محل افق و مکان و جا و آنجایی که رحمت خدا طلوع میکند و مورد رحمت خداست کجاست این را آدم بفهمد، خب قرآن همه جایگاههای رحمت را بیان کرده هیچ کم نگذاشته، من در این زمینه خیلی با قرآن سروکار داشتم هیچی کم نگذاشته در این زمینه. یک جای رحمت خدا آنجایی است که یک گنهکاری توبه جدی میکند، حالا به هر قیمتی که تمام بشود چهل میلیارد مال مردم را بلند کردی حالا هفتاد سالش است آمده پرسیده برای این چهل میلیارد که پنجاه سال چهل سال پیش خوردم چی کار بکنم قرآن بهش میگوید که تا دینار آخر چهل میلیارد را پس بده این میشود توبه.
بعد وقتی این توبه اتفاق افتاد هم آمرزیده میشوی و هم رحمت پروردگار شامل حالت میشود بایدهم برگردد، ممکن است بگوید من آنهایی که این پول را ازشان خوردم همه مردند دین میگوید برو به ورثهشان بده، اگر بگوید اصلا ورثهای ندارند و من نمیشناسم میگوید چهل میلیارد را بردار ببر بده به حاکم شرع او میداند چه کار بکند خدا آن وقت تو را میآمرزد و رحمتش را نصیب تو میکند.
خب این یک مورد رحمت که باز یک بحث خیلی لطیفی را من یادداشت کردم در همین مورد رحمت انشالله فردا فرصتی باشد آن بحث خیلی لطیف را برایتان عرض میکنم البته آنی که من یادداشت کردم فکر نکنم یک روز تمام بشود چون نزدیک به هفت آیه در آن متنی است که من یادداشت کردم از آیات زیبا و ویژه قرآن مجید است که آنجا خدا میگوید رحمت من جایش کجاست.
خب انشالله خدا توفیق بدهد ما هماهنگ با قرآن زندگی کنیم اشتباه نکنیم، موارد مسائل الهی را خطا نکنیم که خیلی خطرناک است خیلی. خب سر حر را به دامن گرفت دستمالش را از جیبش درآورد ابی عبدالله به جای آن تیری که به پیشانی خورده بود بست و از او و از مادرش تعریف کرد، یابن الرسول الله شما نه تنها سر حر را به دامن گرفتی در جنگ اول صبح پنجاه نفر درجا کشته شدند، شما نشد بیایی سر همه را به دامن بگیری اما بعدیها که حدود هفده هجده نفر بودند فرصت بود هر کدام از اسب به زمین افتادند شما آمدی سرشان را به دامن گرفتی یکی از آنهایی که سرشان را به دامن گرفتی مسلم ابن اوسجه بود پیرمرد هفتاد به بالا، که وقتی سر روی دامنت قرار گرفت شروع کرد گریه کردن ابی عبدالله به مسلم ابن اوسجه فرمود چرا گریه میکنی؟ چه جوابی داد گفت یابن الرسول الله من دوسه لحظه دیگر شهید میشوم، از دنیا میروم هر کدام از ما که از اسب افتادیم تو آمدی صورت ما را از روی خاک برداشتی، سر ما را از روی خاک بلند کردی و به دامن گرفتی، اما یک ساعت دیگر که خودت از اسب به زمین میافتی هیچکدام از ما نیستیم که بیاییم صورت مبارکت را از روی خاک برداریم سرت را برداریم به دامن بگیریم، مسلم تو شهید شدی نبودی اما کسی بود بیاید سر ابی عبدالله را از روی خاک بردارد آن هم شمر بود با خنجری که به دست داشت موهای جلوی سر ابی عبدالله را به دست گرفت.