لطفا منتظر باشید

شب چهارم پنج شنبه (24-4-1395)

(یزد مسجد کوثر)
شوال1437 ه.ق - تیر1395 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

این دو کلمه را حتما همه شما شنیدید، یا در ضمن مطالعه در کتاب دیدید. کلمه بسیط کلمه مرکب، بسیط در عالم ماده به معنای عنصری است که یک حقیقت است، اما مرکب عنصری است که از دو حقیقت، سه حقیقت، چند حقیقت ترکیب شده و یک جنس لازمی را به وجود آورده.

در عالم معنویت مثال مرکب را می‌توان به ولایت زد، اگر از یک عالمی از یک متخصصی، از یک دانشمند وارد به قرآن و روایات بپرسند ولایت، ولایت اهل بیت یک حقیقت بسیطی است؟ به عبارت دیگر یک واقعیت قلبی تنهاست؟ کاری به فکر به روح، به نفس به اعضا و جوارح، به حرکات انسان، ندارد؟ فقط یک امر تنهای قلبی است، یک کیفیت است، یا نه ولایت یک حقیقت ترکیبی است، یعنی چند واقعیت به همدیگر گره زده شده تا به عنوان ولایت جلوه کرده است. کدامشان است؟

در پاسخ این پرسش ما می‌بینیم که علمای بزرگ شیعه چهره‌های برجسته آگاه به مکتب اهل بیت ولایت را امر بسیط نمی‌دانند، و به عبارت علمی دیگر ولایت را یک کیفیت خالص قلبی نمی‌دانند. چون معنی هم ندارد برای یک کیفیت خالص نهان در وجود انسان اینقدر در قرآن و روایات رویش سرمایه‌گذاری شده باشد، تاکید شده باشد، و حتی روایات بسیار مهمی را انسان ببیند که در آنجا با قاطعیت ائمه طاهرین فرمودند هیچ عمل عمل‌کننده‌ای بدون ولایت اهل بیت پذیرفته نخواهد شد.

و هر مرد و زنی که بی‌ولایت اهل بیت وارد قیامت بشوند دست خالی وارد می‌شوند چیزی ندارند. علت هم دارد علتش این است که ما معارف واقعی الهی را جز از طریق اهل بیت نمی‌توانیم به دست بیاوریم، قال رسول الله اهل بیت صددرصد درست است ولی خارج از ولایت اهل بیت قال رسول الله کتابهای غیرشیعه نوعا قابل رد است. و از نظر عقلی و علمی پذیرفته نیست آن توحیدی که اهل بیت می‌گویند همان توحید پیغمبر است. همان توحید حقیقی پروردگار مهربان عالم است آن عمل صالحی که اهل بیت می‌گویند همان عمل صالحی است که خدا به پیغمبر تعلیم داده است. آن قیامت و حساب و کتابی که اهل بیت می‌گویند همانی است که پیغمبر فرموده. خارج از حوزه اهل بیت هم کتابهای دیگران حرف از خدا و احکام و قیامت و عقد و ازدواج و طلاق و حلال و حرام خیلی هست، ولی حرف پیغمبر نیست، ولی حرف نبوت رسول خدا نیست، بلکه تمامش مطالب ساخته شده بعد از مرگ پیغمبر است، تا اواخر بنی عباس، و بعد از بنی عباس هم مطالب ساخته شده ابن تلمیه است بعدش هم مطالب ساخته شده  محمد ابن عبد الوهاب یهودی مسلک است ولی با رنگ اسلام.

به عبارت ساده‌تر ما دو تا اسلام داریم، یک اسلام پیغمبر و یک اسلام بنی امیه و بنی عباس، ودنباله‌اش اسلام ابن تیمیه و محمد عبدالوهاب یهودی، خب اسلام پیغمبر در جهت توحید و احکام و حلال و حرام و مسائل عملی و فقهی کدام اسلام است؟ اسلامی که اهل بیت یاد دادند، یعنی اگر پروردگار عالم بعد از پیغمبر اهل بیت را به عنوان مفسران دینش و توضیح‌دهندگان اسلام معرفی نمی‌کرد اسلام تک تک ماها هم الان اسلام بنی امیه و بنی عباس ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب بود، یعنی ما هم الان اسلام سلفی بودیم، اسلام طالبانی بودیم، اسلام القاعده بودیم، اسلام داعش بودیم، اسلام قادیانی بودیم، اسلام محمد ابن عبدالوهاب بودیم، اسلام علی محمد شیرازی یعنی اسلام بهائیت بودیم.

آن اسلامی که خدا نازل کرده چگونه تا حالا مانده با اهل بیت، با زحمات اهل بیت، با تعلیم اهل بیت، با شاگرد تربیت کردن اهل بیت، با روایات اهل بیت، لذا می‌بینید اسلام شیعه اسلام عقل است، اسلام فطرت است، اسلام دلیل است، اسلام برهان است، اسلام حکمت است، اسلام محبت است، اسلام نرمخوئی است، اسلام حفظ جان مردم و مال مردم و آبروی مردم و اسلام به وجود آورنده خیر دنیا و آخرت است اما اینهایی را که من گفتم در اسلام ساخت بعد از مرگ پیغمبر  اسلام اموی و عباسی و قادیانی و وهابی و حنبلی و مالکی و شافعی و ابن تیمیه وجود ندارد.

این مسئله کمی نیست مردم باید بدانند جایگاه اهل بیت یک مرحله‌اش حفظ اسلام نازل شده از طرف پروردگار است.  و اهل بیت برای حفظ این اسلام زندان رفتند، تبعید شدند، زجر کشیدند، تهمت زده شدند، در مشقت قرار گرفتند، و نهایتا خودشان و یارانشان به مقام اعلی بی‌نظیر شهادت هم به دست دارندگان اسلام زمینی و اموی و عباسی و وهابی رسیدند. جان دادند خون دادند، کلاس تشکیل دادند، سفر کردند، تبعید شدند، زندان رفتند، شاگرد بار آوردند به مناطق مختلف فرستادند، از برکت وجودشان حوزه‌های علمیه تشکیل شد هزاران مفسر و فقیه و مرجع و گوینده و نویسنده به وجود آمد که آن اسلام واقعی خدایی حفظ بشود.

من در یکی از خیابان‌های فرانسه با دو نفر داشتم پیاده می‌رفتم با همین لباس، این مسئله را من در فرانسه شنیدم، که ما یعنی غربی‌ها آنها می‌گفتند ما نه با هسته‌ای شما مخالفت داریم نه با پیشرفت علم مخالفت داریم، نه با طب شما مخالفت داریم نه با دانشگاه‌هایتان مخالفت داریم، نه با اتم‌سازی شما مخالفت داریم، تمام این کارهایی که داریم علیه شما می‌کنیم فقط برای این است که اینقدر در فشار قرار بگیرید که مکتب شیعه و اهل بیت را بگذارید زمین یا بی‌دین شوید یا مسیحی یا یهودی، علتش هم این است که دین شما علم و حکمت و عقل و محبت است شکست نمی‌خورد ماندنی است ودائم دارد به دین شما مشتری اضافه می‌شود. شما اگر یک روز به ما خارجی‌ها اعلام کنید که ما برای همیشه خودمان و زن‌هایمان و بچه‌هایمان دست از اهل بیت مخصوصا دو نفر، این رامن مدرک کتبی را هم پیدا کردم دو نفر، دست از حضرت ابی عبدالله الحسین و از امام دوازدهم بردارید بنشینید هر چی می‌خواهید سانتی فیوژ درست بکنید، بمب اتم بسازید ما کاری به کارتان نداریم، چون دین شما دارد همه دین‌ها را شکست می‌دهد دین شما مسیحیت را کمرشکن کرده، یهودیت را کمرشکن کرده، اسلام‌های غیرشیعه را دارد به ذلت می‌نشاند، اما این ولایت بسیط نیست، یعنی یک کیفیت باطنی نیست که من بیایم بگویم  که به قول امام باقر در اصول کافی من منصوب به اهل بیت هستم.

امام باقر می‌فرماید جابر همین که یک نفر بگوید من منصوب به اهل بیت هستم کار تمام است، پرونده تمام است؟ اهل بیت آنی که برایشان خیلی مهم بوده رشد عقلی مردم بوده، رشد فکری مردم بوده، رشد اخلاق و عمل مردم بوده، اتحاد مردم بوده، عالم شدن مردم بوده، یکی شدن مردم بوده، آباد کردن دنیا به وسیله شیعه بوده. هدفشان این بوده که شیعه بیکار نباشد در دنیا، یا کار مادی داشته باشد حتما یا کار معنوی. امام صادق می‌فرمود اگر کار به جایی بکشد که یک جوان از مکتب ما جز با این که با تازیانه در سرش بزنم آگاه بشود حاضر هستم بزنم بیدارش کنم خواب را، هدف اهل بیت این بوده که مردم با بیداری زندگی کنند هدف ادیان دیگر این است که مردم با خواب زندگی کنند با غفلت. هدف اهل بیت بیداری بوده بیدار خب بیدار است، دزد که نمی‌آید در خانه آدمی که بیدار است و چهارچشمی دارد صندوقش را می‌پاید و طلایش را می‌پاید و پولش را می‌پاید و سندش را می‌پاید و زندگی‌اش را می‌پاید دزد که به آدم بیدار نمی‌زند. دزد به آدم خواب می‌زند.

چقدر هم برای این بیداری زحمت کشیده شده، چقدر برای این بیداری زندان‌ها رفته شده، تبعیدها رفته شده، زجرها کشیده شده و چه جوانان و مردان و زنانی قبول شهادت کردند که با خونشان جلوی دشمن را برای خواب کردن ملت ببندند. بیداری، بینایی، اندیشه، فکر، دانستن، همه اینها در حوزه اهل بیت ظهور می‌کند.

چرا دو میلیارد مسیحی علیه کلیسا که فقط درس شرک می‌دهد و درس خواب کردن قیام نمی‌کنند؟ در خواب دائم هم برایشان لای لای می‌گویند که خواب باشند. چرا دو میلیارد نفر زیر بار یک آدم هفتاد و پنج ساله در واتیکان در ایتالیا هستند که می‌گوید خدا ترکیب از وجود مریم و مسیح و روح القدس است، اگر این سه تا با هم شریک نمی‌شدند عالم خدا نداشت چرا دو میلیارد نفر قبول کردند که یک خانمی که در سی و چهار پنج سالگی از دنیا رفت و فرزندش مسیح و روح القدس اینها شرکت خدا بودن تشکیل دادند، چرا دو میلیارد نفر زیربار رفتند، من در کلیسای اوکراین ایتالیا، از کشیش‌های کلیساو کاردینال‌ها سوال کردم، گفتم که از نظر ریاضی برای من ثابت بکنید یک مساوی با سه است؟ یا یک مساوی با یک است؟ سه مساوی با یک است؟ و یک مساوی با سه است؟

گفت نه، گفتم پس چرا می‌گویید خدا یگانه است ولی مرکب از سه نفر است عیسی مریم روح القدس شما می‌گویید عالم یک خدا دارد ولی این یک خدا عبارت است از مسیح و مریم و روح القدس، یعنی شما دارید به من می‌گویید یک مساوی با سه است، سه مساوی با یک است، این را چطوری برای من حل می‌کنید؟ شب جمعه است به صاحب امشب که شخص پروردگار است قسم تنها جوابی که به من  دادند این بود که امر تعبدی است دلیل ندارد چشمت کور باید قبول کنی، که یک مساوی باسه است، سه مساوی با یک است این جوابشان.

چرا دو میلیارد نفر پذیرفتند یک مساوی با سه است؟ سه مساوی با یک است، چون خوابند، چرا خوابند؟ چون دو هزار سال است کلیسا خوابشان کرده، خوابشان کرده، چرا هاخام یهود جدیدا فتوا داده که در کره زمین انسان فقط یهودی است کل انسان‌های کره زمین حیوان بارکش یهود هستند، چرا یهودی‌ها قبول کردند؟ چون خوابند، چون خوابشان کردند. حالا شما تفنگ را بده به آدم خواب بگو برو افغانستان را درو کن، تا حالا بالای یک میلیون نفر را کشتند، برو عراق را درو کن تا یک میلیون نفر را کشتند، برو یمن را یک سال و نیم است بمباران کن زن بچه، همه را در آتش بمب‌های آتش‌زا بسوزان، چرا خلبان می‌رود این کار را می‌کند؟ چون خواب است، اما اهل بیت به ما چه می‌گویند؟ یک حرف اهل بیت به ما این است، امیرالمومنین می‌گوید والله قسم جلاله است، والله اگر هفت آسمان را با هر چی سرمایه زیر این هفت آسمان است، ما الان له له یک میلیون پول می‌زنیم، له له پانصد هزار تومان پول می‌زنیم، له له می‌زنیم خیلی‌هایمان یک یخچال برای دخترمان بخریم بفرستیم خانه شوهر نداریم، علی می‌گوید اگر هفت آسمان را که سر و ته آن را هیچکس نمی‌داند تا حالا هم هیچکس ندانسته تا قیامت هم هیچکس نمی‌داند، با آنچه سرمایه زیر این هفت آسمان است به من بدهند، بگویند علی این سند محضری ملکی هفت آسمان و سرمایه‌های زیرش به نام تو، یک مورچه یک پوست جو در دهانش است از بغل دیوار دارد می‌برد در لانه به قیمت اینی که به نامت کردی برو این پوست جو را از دهان مورچه بکش والله زیر بار این گنا ه نمی‌ر وم اما اسلام وهابیت می‌گوید برو همه دانشگاه‌های یمن را خراب کن، مدرسه‌ها را خراب کن، بازارها را خراب کن، پول به خلبان یهودی بده برود مردم را درو کند، برود افغانستان را درو کند برود عراق رادرو کند برود حرم امام عسکری را تکه تکه کند، برود حرم سید محمد را نابود کند، برود در بازار بغداد در جا سیصد تا را قطعه قطعه کند که جنازه نداشته باشند.

شما حاضر هستید این کار را بکنید؟ در ابرقو یک نفر شیعه در شیراز در اصفهان، در تهران، در یمن یک دانه شیعه می‌توانید پیدا بکنید بگویید این جلیقه انفجاری را بپوش برو دم یک مدرسه منفجر کن سیصد تا محصل را تکه پاره کن می‌کنید این کار را؟ نه، چون شما در مدرسه اهل بیت تربیت شدید. شما بچه‌های مدرسه‌ای هستید که شاعر این مدرسه شاعر این مدرسه می‌گوید میازار موری که دانه‌کش است، همانی که علی یاد فردوسی داد، میازار موری که دانه‌کش است، که جان دارد و جان شیرین خوش است.

چه ریزه‌کاری‌هایی از ولایت اهل بیت برایتان بگویم ولایت یک امر مرکبی است قلبی تنها نیست، ولایت آزادی از گناه است، ولایت پخته شدن عقل است، ولایت عالم شدن است، ولایت آزادگی است، ولایت ایستادن در برابر ظلم است، ولایت شهادت است برای حفظ اسلام. این ولایت است که یک منطقه با جمعیت محدود دویست و هفتاد تا شهید بدهد برای بیرون راندن دشمن از حوزه دین نه حوزه زمین. این ولایت است.

چقدر هم برای شیعیانشان احترام قائل بودند چقدر، چقدر به شیعه واقعی عشق می‌ورزند، چقدر برای شیعه ارزش قائل بودند، چقدر. یک دانه شیعه در شهر مرو که خیلی از مشهد دور است امام هشتم دو سالی که ایران بوده مرو بوده، خراسان نبوده، در مسیر مرو به بغداد که مامون حضرت را با خودش داشت می‌برد در این شهر که رسیدند آنجا امام را شهید کرد امام اصلا مقیم این شهر یک روز هم نبوده، در شهر مرو اول غروب، در زدند. امام هشتم خودش آمد دم در، در را باز کرد، اسماعیل بضنتی یک شیعه ایرانی عاقل، حکیم، باسواد، با تقوا، با اخلاق، اهل عمل صالح، اهل بیت اینجور آدم رامی‌خواهند، ا هل بیت داعش را لعنت می‌کنند، اهل بیت النصره و طالبان را لعنت می‌کنند چون حزب شیطانند، اما این حزب شیطان یک پرچم بلند کرده بالایش نوشته لا اله الا الله، این لا اله الا الله چه درسی به شما داده که در عراق یک روز دو هزار نفر را نشاندید و در دو ساعت کل را کشتید، این توحید است؟

اهل بیت آدم باادب، با تربیت، فهمیده، درستکار، با تقوا، حافظ خون مردم، مال مردم، آبروی مردم را می‌خواهند، اسماعیل بضنتی همه خصوصیت‌های شیعه و اهل بیتی بودن را داشت، امام هشتم در را باز کرد، اسماعیل عرض کرد یابن الرسول الله من نیازمند به پرسیدن یک مسئله هستم، بپرسم جواب بگیرم و بروم؟ فرمود نه، من دم در کوچه جوابت را نمی‌دهم بیا تو، گفت رفتم داخل، سوال کردم جوابم را داد، لذتی بردم، حضرت رضا را زیارت کردم، حاضر نشد دم در من را نگه دارد، با چه محبتی به من تعارف کرد بیا در خانه، وقتی جوابم را داد گفتم یابن الرسول الله اجازه می‌دهید بروم؟ فرمود کسی منتظرت نیست؟ گفتم نه، فرمود شام پیش من بمان، سفره پهن کرد، امام هشتم خودش با من هم غذا شد خودش، من که داشتم در ملکوت پرواز می‌کردم، باور از بخت نداشتم که من مهمان توام، خیمه سلطنت آنگاه فضای درویش، در یک کاسه دست می‌بردیم دوتایی، شیعه ارزش دارد.

ائمه شیعه را از خودشان می‌دانند، شعتنا منا، پیغمبر زمان خودش یک نفر را گفت منا السلمان منا، ائمه می‌گویند همه شیعه منا هستند، این را می‌خواهند ائمه که ما برای آنها باشیم، اما آنهایی که ولایت را قبول نکردند شدند برای بنی امیه، بنی عباس شدند برای ابن تیمیه، شدند برای محمد ابن عبدالوهاب، شدند برای احمد قادیانی، شدند برای حسینعلی باب، شما هنوز در مصونیت هستید. آن ولایت مرکب شما را نگه داشته که حالا فردا شب توضیح می‌دهم اگر زنده بمانم.

شامم را خوردم و سیر شدم و گفتم یابن الرسول الله بروم؟ فرمود نه اگر کار نداری بخواب من که از  خدا می‌خواهم، خانه حضرت رضا تا صبح مگر کم توفیقی است، گفتم می‌خوابم امرتان را اطاعت می‌کنم، فرمود خدمتکار گوش بدهید این یک تکه را حرفم تمام، شما اینقدر ارزش دارید ببینید آنهایی که از شما شهید شدند چقدر ارزش پیدا کردند، فرمود خدمتکار من از مدینه که راه افتادم آمدم مرو یک تشک، یک متکا یک لحاف، برای شخص خودم آوردم، من اجازه ندادم کسی در این رختخواب بخوابد من در این رختخواب چقدر نماز شب خواندم و گریه کردم، آن رختخواب را بیاور برای اسماعیل بضنتی پهن کن، آن را بیاور.

شیعه واقعی نه قلابی، وقتی من ولایت اهل بیت را بفهمم جایگاهشان را بفهمم، یقینا می‌شوم شیعه واقعی، حرفم تمام.

 

 

 

برچسب ها :