بنده را سزد که شاکر باشد و خدای را سزد که مشکور گردد؛ زیرا بنده منعَم است و خدایش مُنعِم. هر نعمتی را شکری است و هر شکری خود نعمتی دیگر است. پس در هر نعمتی دو شکر نهفته است.
چون نعمت های الهی بی پایان است، بنابراین، شکر این نعمت ها نیز بی پایان تر از خودشان است. از این رو هیچ کس را قدرت به جا آوردن شکر نعمت های الهی نبوده و نخواهد بود و جناب سعدی چه نیکو گفته است که:
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که به جای آورد [1]
یکی از علل ناتوانی و عجز انسان از شکر نعمت ها، این است که خودِ وی محصول و معلول نعمت الهی است؛ زیرا هستی انسان در اثر نعمت خداوندِ صاحب منّت است. چنین نیست که انسان باشد، سپس به نعمتی برسد و بخواهد شکر آن را به جا آورد. بلکه بودنش نعمتی است و توسط نعمت الهی از عدم به عرصه وجود آمده است.
بنابراین، نعمت ابتدایی، همان ابتدای خلقت آدمی است. نعمت های بعدی بعد از هستی یافتن انسان، هر لحظه به او روی آور می شوند. هر یک از لوازم زندگی نعمتی است در حق انسان زنده و به تعداد هر کدام شکری لازم است و به تعداد هر شکری که توفیق انجامش را یافت نیز شکری دیگر واجب است. بدین جهت همه انسان ها عاجزند از این که شاکری کامل برای خداوند سبحان باشند.
شکر نعمت چون کنی، چون شکر تو نعمت تازه بود ز احسان او
عجز تو از شکر شکر آمد تمام فهم کن دریاب قد تمّ الکلام [2]
امام صادق علیه السلام گفت: خداوند به موسی علیه السلام فرمود: ای موسی مرا آن چنانکه سزاوار من است شکرگزار. موسی عرض کرد: پرودگارا! چگونه تو را چنانکه سزاوار است شکر گزارم، در صورتی که هر شکر من نعمتی است که تو به من عطا فرموده ای. خطاب آمد: ای موسی اکنون که دانستی که شکرگزاریت از من است، مرا شکر کردی. [3]
انواع شکر
شکر یا زبانی است یا غیر زبانی. شکر زبانی همان سپاسگزاری به زبان است؛ مانند گفتن جمله: «شکرا لِلّه»، شکر غیرزبانی گاه به اعضا و جوارح است و گاهی به قلب.
شکر به قلب؛ یعنی توجه قلبی به نعمت های الهی و تشکر قلبی از صاحب این همه نعمت. فهم این که هر شکری را شکری واجب است، کار قلب است. همچنین ادراک عجز از انجام سپاس های لایق خداوندی نیز عمل قلبی است.
شکر به اعضا و جوارح، عبارت است از به کارگیری هر یک از این اعضا در راهی که خداوند سبحان معین فرموده است. شکر دست، دستگیری از دیگران است. شکر ثروت انفاق در راه خیر است.
وجوب شکر یک امر عقلانی و خردمندانه است. آن که نعمتی ببیند به حکم عقل باید شکر آن را به جای آورد.
شکر مُنعم واجب آمد در خرد ور نه بگشاید درِ خشم ابد
هین کرم بینید و این خود کس کند کز چنین نعمت به شکری بس کند
سر ببخشد شکر خواهد سجده ای یا ببخشد شکر خواهد قعده ای...
شکر نعمت، نعمتت افزون کند صد هزاران گل ز خاری سرزند [4]
همچنین در انواع شکر گفته اند:
شکر عوام بر طعام و لباس بود و شکر خواص بر آنچه بر دل ایشان درآید از معانی. [5]
پی نوشت:
[1] . گلستان، مقدمه کتاب.
[2] . مثنوی، دفتر 2، ص116
[3] . اصول کافی، ج3، ص155
[4] . مثنوی، دفتر 3، ص 179
[5] . شرح التعرف، ج 3، ص 264
کلمات کليدي: شکری شاکر نعمت شکر نعمت خدایش عجز انسان از شکر نعمت
منبع : پایگاه حوزه